فرمان عملیات انتحاری
سازماندهی من در این دوران تغییر کرد و به بخش مخابرات ستاد فرماندهی ارتش هفتم منتقل شدم. این یگان با مسئولیت «خورشید فرجی» تحت فرماندهی مستقیم فاطمه طهوری (زرین) قرار داشت. خورشید، در سال 1369 افسر مخابرات لشگر 61 و مربی درس «ارتباطات» بود و از نزدیک می شناختم چون دوره آموزشی را زیر نظر او طی کردم. وی زنی جوان و خجالتی بود و حین صحبت کمتر به چشم مخاطب خود نگاه می کرد به شکلی که انسان تصور می کرد در یک خانواده روحانی بزرگ شده باشد، با اینحال کمی مغرور بود هرچند به چشم نمی زد. یگان مخابرات ستاد، همانند یک کمیته بر مخابرات مراکز نظارت داشت و از سوی دیگر اپراتوری فرمانده قرارگاه در شرایط جنگی محسوب می شد. این رسته کم نفره، از بخش های «بیسیم، باسیم، کامپیوتر» تشکیل شده بود و خسرو افشون، مهدی و داوود.ب هرکدام مسئول یکی این بخش ها بودند. خسرو مسن تر و شخصیتی آرام و صبور داشت و در آنجا نقش معاون رسته هم داشت. در این سازماندهی، مسئولیت اپراتوری فرمانده قرارگاه (افسانه) با من بود، یعنی در صورت بروز جنگ، من اپراتور وی در نفربر فرماندهی بودم. لذا در شرایط غیرجنگی عملاً مسئولیت خاصی جز رسیدگی به نفربر فرماندهی و همکاری با بقیه در امور جاری نداشتم. البته بدلیل شرایط جسمی، رسیدگی و سرویس هفتگی MTLB فرماندهی کار سنگینی بود و بلند کردن درب 70 کیلویی آن مدام به من آسیب بیشتری وارد می کرد. این موضوع را همان روز اول مطرح کردم اما توجهی به آن نشد. . . .
فضای ستادی به نسبت مراکز کاملاً آزادتر و آرام تر بود و خیلی زود شرایط روحی من تغییر کرد بخصوص که در بخش ستاد تقریباً همگی مرا می شناختند و برخوردها محترمانه بود. در این دوران رایانه های بیشتری وارد کار شده بود و فرماندهان ستادی عمدتاً گزارش های خود را از این طریق به بالا منتقل می کردند. دستگاه ها در این زمان مدل اپل با سیستم عامل مکینتاش بودند. داوود یک کلاس آموزشی برگزار کرد که من و دو نفر دیگر در آن شرکت داشتیم و آموزش های اولیه کامپیوتر مثل تایپ و برنامه های کاربردی «اکسل و وُرد» را نزد او فراگرفتیم. دستگاه ها اساساً شبکه های داخلی داشتند و هیچکس به اینترنت متصل نبود و پیام های خارج شبکه نیز تنها توسط «خواهر خورشید» به مقرهای دیگر ارسال می گردید و تنها سرور موجود در قرارگاه حبیب تحت کنترل کامل وی قرار داشت. ارسال پیام به بیرون قرارگاه نیز به صورت ماهواره ای و از طریق یک بشقاب مشبک مخصوص که در بالای ساختمان نصب و در یک محفظه چوبی قفل شده نگهداری می شد، صورت می گرفت.
ارتباط باسیم داخل قرارگاه نیز کاملاً داخلی بود و توسط 2 دستگاه اپراتوری نظامی (آمریکایی و روسی 40 خطه) برقرار می شد که در اتاق اپراتوری قرار داشت و به صورت شیفت بندی بین 4 نفر از ما انجام می گرفت. اپراتور شنود کاملی روی مکالمات داخلی داشت، به همین خاطر هرکسی مجاز نبود به داخل اتاق اپراتوری وارد شود. طبعاً ارتباط خارجی باسیم نیز تنها در اختیار فرمانده قرارگاه و دفتر وی بود و دیگران مجاز به داشتن تلفن ارتباط بیرونی نبودند. . . . .