قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها
  • ۰
  • ۰

خانم حمیرا محمدنژاد عضو پیشین فرقه تروریستی مجاهدین– هشتم فوریه ۲۰۲۱ – بیستم بهمن ۹۹: فرقه رجوی از سال ۱۳۶۰ که به مخالفت علنی و مسلحانه علیه مردم ایران روی آورد همیشه با شکست همراه بوده و سیر نزولی در پیش داشته است.

علی رغم اینکه از حمایت عمده نسل جوان تا توان مالی تقریبا نامحدود و از همه مهمتر افراد تحصیل کرده و جان بر کف و همچنین تشکیلات منسجم برخوردار بود.

شاید بتوان گفت در هیچ جنبشی اعم از ایران و منطقه و حتی جهان چنین ترکیبی در یک جا به هم نپیوسته بود، افرادی با تحصیلات بسیار عالی از دانشگاههای اروپایی و آمریکایی وارد و بدون هیچ چشمداشت و برتری خواهی در کنار افرادی که حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند با امکانات برابر در سطح عضو تیم که معادل سرباز صفر در ارتش های معمول می باشد مبارزه کرده و حتی از همسر و فرزند هم که مینیمم های حق هر انسان در هر شرایط میباشد (هرچند با فشار عضدانلو- رجوی با اکراه و اجبار صورت گرفت) هم گذشتند …. و همچنین با برخورداری از پشتیبانی تسلیحاتی و کیفی ترین آموزش ها توسط زبده ترین افسران ارتش عراق تا زمین و پادگان و قرارگاه،

در همین جا بد نیست به چند نکته اشاره کنم.  افسرانی که برای آموزش در این فرقه مجاهدین انتخاب می‌شدند از کارشان مغرور و فاخر بودند . چرا که صدام شخصا از سپاه دوم و سپاه یکم (گارد ریاست جمهوری) درخواست تعدادی از کارکشته ترین افسران در سطح سرهنگ به بالا را میداد و از بین آنها باز خودش بهترین را تعیین و شخصا ملاقات و توجیه و روانه قرارگاههای مجاهدین میکرد.. .

از دست باز در دستگیری و تیراندازی به شهروندان با گشت های مشترک فرقه تروریستی رجوی - مخابرات (در کشورهای عربی به سازمان اطلاعات مخابرات گفته میشود)  هم هیچ مانعی نداشتند.

آن روی دیگر ، جامعه جوشان و جو نارضایتی در داخل کشور و اعتراضات روز افزون … با وجود حدود ۸۰۰ کیلومتر مرز که ما می بایست اتوبانی تا تهران می داشتیم …..  ولی چرا با وجود اینهمه امکانات ما نمی توانیم کاری کنیم؟

تعجب نکنید این ها حرف های دشمنان مجاهدین نیست بلکه حرف های شخص مسعود رجوی در یکی از نشست ها با فرماندهان مجاهدین در سالهای حدود ۱۳۷۶ در قرارگاه باقرزاده است و بسیاری حرفهای دیگر که من به اختصار اشاره کردم.

اما از دیدگاه نقد و تحلیل باید پرسید واقعا چرا؟ از دیدگاه رجوی علت همه این ناکامی ها و شکست ها تنها به گردن اعضای سازمان بود و خودش هیچ اشتباهی را مرتکب نشده است.

در همین رابطه به تاریخچه کوتاهی اشاره میکنم:  حرکت ۳۰ خرداد و ۵ مهر سال ۶۰ را البته گردن خمینی انداخت چون هنوز بلندگو و مخاطبی نداشت . بدینگونه که در «جمع بندی یک ساله مقاومت مسلحانه» علت شکست را اینگونه بیان کرد: «ما به عمق شقاوت خمینی پی نبرده بودیم» اما سالهای بعد که میخ های تشکیلات و سرکوب را محکم تر کرده بود:  در بیان علت شکست در فروغ گفت: «چون شما به جای رهبر عقیدتی دل به جای دیگری داشتید (منظور همسران و فرزندان و خانواده) از رهبری قطع بودید و اگر پشت تنگه (چهارزبر) گیر کردید علت نظامی نبود بلکه تنگه ایدئولوژیک بود.

یادش رفته بود که در جمع بندی عملیات فروغ که حدود دو هفته بعد در اشرف برگزار شد گفت:  «اگر هم میتوانستیم از تنگه چهار زبر عبور کنیم نیروهای رژیم در همدان جلوی ما را در همدان میگرفتند».

در این عملیات ۱۴۰۳ نفر کشته و مفقود شدند و تقریبا تمامی نفرات مجروح شدند و آقای باصطلاح خودش فرمانده کل ؟؟؟!!! و رهبر عقیدتی در جستجوی راهی بود برای توجیه و بدر بردن خودش، اول بحثی به نام « تنگه و توحید » راه انداخت که کافی نبود به ناگهان کشف کرد که علت در وابستگی افراد به همسرانشان بوده و باید هرچه زودتر طلاق بدهند و تازه طلبکار هم بود که چرا از همان ابتدای استقرار در عراق یعنی سال ۱۳۶۵ این کار صورت نگرفت.

ناکامی دیگر هنگام فوت آقای خمینی بود که همه چیز آماده بود ولی صاحبخانه مانع رفتن شد. رجوی در طی سالیان همواره دو عامل را باعث ماندگاری رژیم  می دانست، (ولی از شکست خودش چیزی نمی گفت).

نخست لشکر کشی صدام به کویت و در پی آن جذامی شدن صدام و البته هم پیمانش رجوی هم از این جذام بی بهره نماند. عامل دوم و همیشگی خطاب به اعضاء البته از زبان مریم عضدانلو که رهبری کارش را کرده و چون شما انقلاب نکرده اید رژیم سرپا مانده و سرنگونی پشت شما گیر کرده است!!!

این بار اما علاوه بر اعضاء نگون بخت، صدام هم در شکست های رجوی مقصر شناخته شد. تنها کسی که کارش را به تمام کمال انجام داده است آقای رجوی بود. جلوتر برویم ، ناارامی های انتخابات سال ۱۳۸۸ که از ۲۳ خرداد تا دی ماه همان سال با شدت ادامه داشت که فضای حسرت و یاس را در تشکیلات فراگیر کرده بود که چرا ما نمی‌توانیم در این وضعیت شکننده کار را یک سره کنیم؟

البته یادشان رفته بود (توضیح دهند) چرا به دست و پای سازمان بقول خود رجوی زنجیر بسته شده شده؟

البته فراموش کرده بودند که در ناآرامی های دانشجویی سال ۱۳۷۸ هم که سراپا مسلح  و صدام هم در قدرت بود کاری از پیش بیرند.

اما این بار دستگاه فرافکنی رجوی چطور بر سر اعضاء کوبید؟ با تحقیر تمام به همه مارک اپورتونیسم زد و ذره ای به روی خودش نبرد که چرا وی با اصرار بر ماندن سازمان در قل و زنجیر شده اش در عراق پافشاری میکند؟

در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ همانگونه که به یاد داریم پلیس فرانسه به مقر مریم عضدانلو هجوم برد و وی را برای دو هفته  در بازداشت نگه داشت. این بار اما رجوی چه اهرم یا حربه ای برای سرکوب افراد بکار گرفت؟

«لحظه شرم» واژه جدیدی بود که رجوی برای دور جدیدی از سرکوب در تشکیلات راه انداخت.

سوال این بود: آیا هنگامیکه خواهر مریم دستگیر و زندانی شد!!!! ( چند روز بازداشت ) لحظه شرم نداشتید؟ چرا او را به تهران نبردید؟؟؟؟ امانت مردم ایران را ؟؟؟ گویا که خانم یک بسته پستی یا چیزی شبیه به این هستند که باید تحویل داده می‌شدند. این پروژه «شرم» را همه باید نوشته و خود را در آن بازخوانی میکردند.  توضیح برای کسانی که معنی اصطلاح پروژه را نمی دانند.

در تشکیلات مجاهدین وقتی فرد در برابر موضوعی قرار میگیرد، باید سر آن پروژه بیاورد یا آن را پروژه کند. به این معنی که مثلا یک اصطکاک بین دو نفر ، این اصطکاک یا دعوا یک فاکت تک مورد نبوده بلکه مجموعه ای از فاکتها از A بوده که در نهایت به نقطه Z که همان برخورد بوده منتهی شده و مجموعه این فاکت ها پروژه نامیده می‌شود.

همه افراد باید پروژه شرم می نوشتند و از آن عبور میکروند که بسته پستی و امانت مردم ایران که همان خانم عضدانلو باشد را به تهران نبردند و ایشان ناگهان سر از پاریس در آوردند و اگر دستگیر نمیشد بسا که همه فکر می‌کردند خانم در عراق و در کنار سایر رزمندگان است. نه خیر خانم و آقای رهبر از این ریسک ها نمی‌کنند و نخواهند کرد. حالا اعضاء بیچاره در عراق گیر افتاده اند بدهکار هم شدند  و مصداق این ضرب المثل  شده اند:  «گُنه کرد در بلخ آهنگری،  به شوشتر زدند گردن مسگری»

بدین ترتیب اعضای سازمان باید بابت کاری که پلیس فرانسه کرده، در عراق خجالت زده و سر افکنده شوند. خب مقصر خودش بود میخواست نرود. بعد از اخراج سازمان از عراق یا بگفته رجوی «هجرت بزرگ» البته اجباری، باز پرژکتور گناه یاب روی افراد تابید و علت سرنگون نکردن و اخراج از عراق در سلسله نشست ها انقلاب نکردن افراد و طلب کاریهایشان شد.

رویکرد رجوی به انتخاب ترامپ: همه بخاطر داریم با روی کار آمدن ترامپ و اعلام سیاست وی در برابر ایران جرقه  که نه بلکه آتشفشان امید در درون و بیرون تشکیلات رجوی فوران کرد بخصوص که دو تن از مواجب بگیران سوپر صهیونیست رجوی یعنی جان بولتون و رودی جولیانی هم در تیم ترامپ جای گرفتند و روزی نبود که رسانه های رجوی اظهارات و موضع‌گیری های مقامات آمریکایی در سیاست فشار حداکثری را حلوا حلوا  و در بوق کرنا نکنند.

درون تشکیلات هم اعلام کرده بودند که جداشدن از سازمان در دوره ترامپ خیانت بزرگیست… تغییر دوران…. پایان دوران مفت خوری …. پایان مماشات… بطوری که واقعا هم افراد باور کرده بودند که برادر ترامپ امانت بزرگ مردم ایران، «مهر تابان ایران زمین» یعنی «خواهر مریم » را به تهران میبرد. اگر دقت کنید در این دوره کمترین ریزش تشکیلاتی را شاهد بودیم.

اما الان با روی کار آمدن جو بایدن که آشکارا درخواست رفع تحریم ها و بازگشت به برجام را دارد چه بر تشکیلات فرسوده و بی رمق رجوی گذشت و می‌گذرد؟ در آستانه انتخابات که نظرسنجی ها نشان از برتری بایدن میداد یک پیام نوشتاری منتسب به رجوی گفته شد که «با یا بی ترامپ سرنوشت مردم ایران به دست خود مردم رقم خواهد خورد» به مصداق «گربه دستش به گوشت نمی رسد میگوید بو میده» و اینگونه تلاش داشت اذهان تشکیلات دل بسته به ترامپ را از سرخوردگی جمع و جور کند.

گام بعدی اما دوباره تکرار طنز تلخ طلبکاری و اتهام زنی به بدنه تشکیلات کلید خورد که چرا شما (اعضاء) دل به ترامپ بسته اید و از محتوا و توانمندی سازمان و خواهر مریم… غافل شده اید. حالا باید هرکس سر این پروژه آورده و خودش را بازخوانی و شکاف دستگاه فکری خودش را پیدا کند.

ملاحظه‌ میکنید که در تمام این مدت تنها کسی که در ناکامیها و شکستهای مجاهدین مقصر نبوده شخص مسعود رجوی و مریم عضدانلو بوده است در حالیکه حتی در یک کارگاه کوچک نجاری و آهنگری هم در موارد کوچک و بزرگ قبل از هر کس استاد نجار یا آهنگر طرف حساب بوده اما این آقای رهبر دلها و جانها ؟؟!! فرمانده کل ارتش آزادیبخش؟؟!! (مثل دانش آموزان مستمع آزاد که باید ول بچرخد و پاچه اعضای سازمان را بگیرد).

باید به ایشان گفت، آقای رجوی شما  که ادعا میکنید رهبر عقیدتی هستید و با دیگران فاصله سال نوری دارید و فرمانده کل ، اتشفشان پایان ناپذیر و اقیانوس ژرف و دیگر القابی که از زبان مریم بیان میکنی، شما چه سهمی دارید؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! همچنین خانم عضدانلو که از زبان رجوی؛ جوهر بهار و کوثر مجاهدین (سرچشمه فزایندگی) است، از وقتی که سر کار آمده‌اید فقط کاهندگی و ریزش آورده‌اید، خانم رئیس جمهور! هنگام آن نرسیده که هر دوی شما به اندازه یک استاد کارگاه هم که شده مسئولیت بپذیرید!!!!! آیا برای خواننده این نگارش مشخص شد که سرچشمه  همه این شکست را کجا باید جستجو کرد؟

  • ۹۹/۱۱/۲۷
  • مصطفی آزاد

نظرات (۱)

بسیار عالی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی