قسمت بیست و چهارم – بند هزار «شین» (یعنی هزار عضو شورای رهبری) یا همردیف: علیرغم اینکه بعد از بند دال دیگر هیچ زنی تحت مسئولیت مردان در تشکیلات نبود و زنان در مسئولیت های بالای تشکیلات قرار داشتند ولی هنوز دستگاه رجوی بطور کامل آببندی نشده بود.
رجوی خیلی خوب میدانست باید پست های حساس و مسئولیت های حول و حوش خودش را به زنان بسپارد چرا که این شکلی دستگاه او آببندی شده و از هرگونه تهدیدات احتمالی بعدی که ممکن بود از طرف مردان مسئول در تشکیلات متوجه وی شود از جمله افشای سواستفاده های جنسی شخص وی منتفی گردد.
رجوی در ۱۴مرداد سال ۱۳۷۲ طی نشستی در قرارگاه باقرزاده تعدادی از زنان را به رده همردیفی مسئول اول سازمان یعنی مریم ارتفاء داد . در قدم اول تعداد اعضای شورای رهبری ۱۲ نفر و ۱۲ نفر نیز بعنوان کاندید شورای رهبری معرفی شدند. ولی بعدا بر تعداد آنها افزوده شد بنحویکه مسعود رجوی از اعضای شورای رهبری تحت عنوان «صفی تا تهران» نام برد!
وی این انتخاب را «بلوغ ایدئولوژیکی مجاهدین» لقب داده و معتقد بود که این بلوغ در انتخاب مریم به ریاست جمهوری به اوج خود رسیده است.
بدین ترتیب رجوی در ذهن اعضای سازمان در جایگاهی قرار داشت که توانسته بود به نابرابری جنسی در تشکیلات پایان دهد.
رجوی همیشه سعی میکرد به هر شکلی شده و تا جایی که امکان دارد همه چیز را بنوعی به مذهب ربط داده و از آن در راستای اهداف خود سو استفاده کند.
در معرفی اعضای شورای رهبری هم همین ترفند را بکار گرفت تا بدین ترتیب احساسات حاضرین در جلسه را تحریک کرده و با اهداف خود همسو کند. رجوی تلاش کرد دبا شیادی تمام اعضای «شورای رهبری» را به حواریون حضرت مسیح و یا ۱۲ پیشوای شیعیان ربط داده تا این انتخاب را مبارک جلوه دهد؟!
شورای رهبری اولین لایه نزدیک به رجوی بود که تماما از زنان تشکیل شده بودند و مردان مسئول در ترکیبی بنام هیئت اجرایی و در رده بعدی قرار داشتند و آنها تنها می توانستند در کارهای اجرایی بعنوان معاونین اعضای شورای رهبری نقش آفرینی کنند.
بنابراین رجوی با ابداع بند جدیدی بنام بند هـ (شورای رهبری) گام جدیدی در راستای آببندی دستگاه رهبری خودش برداشت و شکاف های آن را بیش از پیش بست.
با انتخاب شورای رهبری ، هژمونی زنان در تشکیلات کامل شد و دیگر در مدار رهبری سازمان از مردان خبری نبود و اولین لایه نزدیک به رجوی هم که همان اعضای شورای رهبری بود کاملا زنانه شد.
در ظاهر همه چیز ایدئولوژیک بود و مردان در تشکیلات نیز علیرغم مخالفت های مقطعی به این هژمونی تن دادند. هر مرد عضو تشکیلات هم از اینکه به گفته رجوی «در جریان حل یک تضاد تاریخی و ایدئولوژیکی قرار میگرفت و می توانست جزو اولین کسانی باشد که خود به دست خود بندهای استثمار و مرد سالاری را شکسته و در این مسیر سخت پیشقدم شود» خیلی خوشحال بود.
خطی که رجوی در تشکیلات پیش برد کسی به وی شک نمی کرد که شاید در ورای همه اینها اهداف و مقاصد دیگری هم در کار باشد. چرا که علی العموم تمامی مجاهدین بنا بر اعتقاد قلبی خود که طی سالیان به مسعود رجوی پیدا کرده بودند وی را بعنوان رهبر عقیدتی خود می پذیرفتند .
اما وقایع سالهای بعد از سقوط صدام حسین، دیکتاتور عراق و فرار تعدادی از اعضای شورای رهبری مجاهدین در قرارگاه اشرف و سپس افشای حرمسرای رجوی که از همان اعضای شورای رهبری تشکیل شده بود، موجی از انزجار در افکار عمومی را بوجود آورد اینکه رجوی چگونه با کمک مریم عضدانلو زنان نگونبخت را با دادن رده شورای رهبری به آنان فریب داده و به هم بستر شدن با خودش وادار می کرد.
ادامه دارد.
- ۰۰/۰۸/۰۹