به استناد آمار و ارقام و اسامی منتشر شده و حتی بنا به اعلام برخی آمار خود فرقه رجوی، حدود ۷۰۰ نفر در سال های ۸۲ و ۸۳ از این فرقه رفتند.
به گزارش فراق، بعد از سقوط صدام، نیروها که خط و استراتژی رجوی را در گل رفته می دیدند با ناپدید شدنش، به واسطه فرصتی که پیش آمده بود در حالی که فرمان بازگشت به اشرف دادند عده ای در راه برگشت فرار کردند و بازنگشتند.
به گزارش فراق، پس ازآن هم درخواست های جدایی زیاد و مناسبات ازکنترل خارج شده بود. فضای تشکیلاتی به هم ریخته بود. سرکردگان به مانند سابق جرئت نمی کردند به اعضا فشار بیاورند. افراد هم خود را مقید به اجرای اوامر تشکیلات نمی دیدند. در همان ماه بیش از ۲۰۰ تن جدا شدند. سرکرده ها به وحشت و هول ولا افتاده بودند تا هر طور شده جلوی موج خروج و ریزش نیروها را بگیرند.
آنها نمیتوانستند کما فی السابق اعضا را تهدید کنند فحش بدهند و ضوابط سفت و سخت قدیم را اجرا کنند. جرئت نمی کردند به نیروهای زیر دست سخت بگیرند و آنها را به صلابه بکشند با اولین برخورد متقابلا جلوی آنها میایستادند. از اطاعت های اجباری خبری نبود. اغلب احترام را کنارگذاشته و تلافی فشارهای سالیان را در می آوردند. تنها توصیه ای که به فرماندهان می شد این بود که فعلا سر به سر افراد نگذارید کاری نکنید که بِبُرند. انواع مهمانی ها برپا می شد و هر کس که درخواست رفتن می کرد و یا بنای ناسازگاری داشت به خلاف قبل که او را به جلسات صد نفره می کشاندند و دمار از روزگارش در میآوردند، بالعکس توسط فرمانده مرکز تکی صدا زده و برایش مهمانی ترتیب می دادند و با هدیه ای بدرقه اش می کردند.
مهمانی هایی بین قرارگاه ها برپا می شد و دستور داده بودند یکی از کارهای اخص فرماندهان مراکز ترتیب جشن و مهمانی و رسیدگی به افراد باشد. به یاد دارم در آن سال در تمام طول ماه رمضان برگزاری مهمانی های مختلف افطار در دستور کاربود.
در کنار این رسیدگی ها تشکیل جلسات و گزارش نویسیهای سرسام آور به شکل وحشتناکی افزایش یافته بود. در حالیکه قبلا ممکن بود هفته ای یک بار نشست آن هم در حد دوساعت باشد. در آن سال هفته ای سه یا چهارجلسه برگزار می شد و به صورت کلافه کننده ای ساعت ها طول می کشید.
حدود ۲ ـ ۳ ماه بود نفرات جدا شده در شرق قرارگاه سکنی داده شده بودند، به علت شرایط سخت و بلاتکلیفی سر به شورش برداشتند و یکبار با آتش زدن برخی وسایل به مانند (تشک و پتو …) اعتراض خودشان را به آن وضعیت ابراز داشتند. کار به جائی کشید که سرکردگان جرأت نمی کردند به آن محوطه نزدیک شوند.
سرانجام موضوع به گوش آمریکایی ها رسید و مقامات ارتش به محل رفته و مجبور شدند محل جدیدی تحت نظرارتش امریکا به نام «تیف» در شمال قرارگاه به آنها اختصاص بدهند. مدت کوتاهی رابطه احترام آمیزی با این افراد داشتند اما در ادامه با فشار و درخواستهای رجوی از آمریکایی ها صفحه چرخیده و به مانند زندانیان با آنها برخورد می شد و در محوطه ای به وسیله خاکریز و سیم خاردار محصور شدند.
پس از اعلام استاتو حقوقی از طرف نیروهای امریکایی به اعضای کمپ اشرف که از تحت بازداشت به نیروی حفاظت شده تبدیل شدند. همزمان پیامی از سوی مریم رجوی خوانده شد که در آن گفته بود اگر کسی خواست جدا شود، دعای خیرما همراهش خواهد بود! اما در همان نشست طبق سناریو از پیش تعیین شده احمد واقف سخنرانی کوتاهی به دستور رجوی کرد و برای افراد ناراضی خط و نشان کشید. او گفت درصورت جدایی هر فردی، آمریکاییها هیچکس را به خارج نخواهند فرستاد… وتلاش نمود که اعضا را از جدا شدن منصرف نماید. اما فرارها که از مدت ها قبل شروع شده بود بعد از اعلام استاتوهم ادامه یافت. فردای همان روز تعداد زیادی از اعضای قدیمی با یک فرار جمعی به نزد آمریکاییها رفتند.
سال ۸۲ و ۸۳ با شکستن نسبی قدرت تشکیلات و سقوط دولت صدام راه برای خروج نیروهایی ناراضی باز شد و روزی نبود که تعدادی انفرادی و یا گروهی به سمت مقر امریکایی ها فرار نکنند.
واقعیتی تلخ بر همه گان نمودار شد که سالیان چگونه با فشار و اجبار افراد را در درون قرارگاه ها زندانی کرده و اجازه خروج به آنان نمی داد و بی شرمانه می گفت همه به اختیار خود در اشرف هستند!
به استناد آمار و ارقام و اسامی منتشر شده و حتی بنا به اعلام برخی آمار خود فرقه، حدود ۷۰۰ نفر در همان دو سال اول رفتند.
بعد از آن رجوی برای هرچه بیشتر فشار آوردن و جلوگیری از خروج بقیه ازهیچ کاری فروگذار نکرد. با همدستی نیروهای امریکایی یکسری بند وبست های پنهانی انجام و دهها ملاقات با افسران آمریکایی انجام شد که آنها را وادار به تحویل و بازگرداندن فراریان کنند و یا هرچه قدر می توانند مانع این کار شوند. به طوری که بعدها متوجه شدیم در این ملاقات ها به نیروهای آمریکایی گفته بودند در صورت انتقال اعضای جداشده به خارج کشور، تشکیلات مجاهدین فروخواهد پاشید. در نتیجه جمهوری اسلامی از این خلأ می تواند استفاده کرده و ضربات بیشتری به نیروهای شما وارد آورد!
آنقدرایجاد محدودیت و مانع تراشی کردند که تقریبا باز هم راه خروج را سد کردند. رجوی پیام داد مژگان پارسائی با ارتش امریکا به توافق رسیده تا هر کس خواستار خروج باشد، ابتدا برای ۲ سال در قرنطینه خودمان باشد. (یعنی با دوران صدام حسین فرقی نکرده است) و اینکه چون سازمان در لیست تروریستی امریکا است هیچ کاری برای جداشدگان انجام نمی دهند و امریکائی ها موافقت کرده اند که هر فراری از اشرف را بازرسی بدنی و بازجوئی کرده و هر شیئی که فرد به همراه برده را برگردانند و تنها پس از دریافت تاییدیه از ما فرد فراری را می پذیرند.
تبلیغات منفی سرسام آور درباره «تیف» به شدت رواج داشت تا از جدا شدن افراد جلوگیری نمایند. چیزی نبود که برعلیه آن محل نگفته باشند از نداشتن نان و آب و غذا تا اینکه سربازان آمریکایی افراد را کتک زده و به زور به آنها تجاوز می کنند و افراد چاقو کشی کرده و ضرب و جرح توسط نفرات رایج است، لباس و محل خواب ندارند … و ماموران ایران در آنجا حضور و حتی دفتر دارند! اقدامات بی سابقه ای برای نرسیدن پای افراد به تیف بعمل می آوردند. هر چه خواستند در این مورد سیاه نمایی کردند تا از تیف یک «طاعون» بسازند سرانجام درتبانی با نیروهایی آمریکایی خروج اعضای جداشده از تیف برای چهار سال طول کشید و در این جوسازی متاسفانه زنان نیز از تیف وحشت کرده و بندرت فرارکردند.
تمام ایده های مافیائی و مخوف فرقه ای کنترل ذهن و روان و کنترل های فیزیکی اعضا از طرف شخص رجوی بود. او اساس کار درجه یک تشکیلات را برکنترل مطلق افراد بنا کرده بود. به همین دلیل در سه دهه گذشته بخش اعظم انرژی تشکیلات صرف کنترل نیروها شد. هر روز و هر شب گزارش خوانی های مبتنی بر بیان آنچه که در ذهن افراد می گذشت انجام می شد. برنامه های کنترل و بگیر وببندها برقرار بود. انواع و اقسام گشت ها و نگهبانی های روزانه و شبانه و سرکشی محیط کار آسایشگاه و محوطه ها درچندین نوبت انجام می شد
انواع گشت های داخل کمپ، نصب نورافکن هایی که محوطه داخل قرارگاه و اماکن داخلی و اطراف سیم خاردار های دور قرارگاه را روشن می کرد. برج های مراقبت، نگهبانی جلوی درب آسایشگاه ها در شب ها و در ورودی مقرها بصورت بیست و چهارساعته، کشیدن سیم خاردار های حلقوی روی زمین و فنس کشی اطراف یگانها، بازرسی وسایل وکمد فردی، بررسی نوشته ها و یادداشت های افراد، کنترل کامپیوترها ضبط مدارک شناسایی اعم از شناسنامه، پاسپورت، گواهینامه …. از نمونه اقدامات و دستورات رجوی برای جلوگیری از فرار و نگهداری نیروها بود.
پس از افزایش فرار و نارضایتی ها رجوی به فرماندهان مراکز ابلاغ کرد:
ـ هریگان مسئولیت مستقیم نیروهای خود را دارد چنانچه فرد یا افرادی فرار کنند فرمانده مرکز برکنار و فرماندهان یگان تنبیه و تعلیق درجه خواهند شد. نتیجه این شد که یگان ها اعمال کنترلی خود را به شدت افزایش دادند و تقریبا رابطه با سایر مراکز و قسمت ها را قطع کردندو اقدامات زیر انجام شد.
ـ ورود و خروج از مراکز کنترل شده و با اجازه نامه کتبی می بایست صورت می گرفت (در ورودی هر یگان پست نگهبانی برای کنترل رفت و آمد وجود داشت)
ـ در اطراف کلیه یگانها خندق کنده شد و سیم خاردار انداخته و فنس یا دیوار کشیدند
ـ اکثر برنامه های خروج از کمپ اشرف از قبیل انجام امورات پزشکی و خرید قطع شد و اکثرا مایحتاج توسط افراد خارجی به داخل قرارگاه اورده می شد وپزشکان را از بغداد به اشرف می بردند.
ـ هر ترددی حداقل دو نفره صورت می کرفت، ورزش بصورت جمعی و دریک خیابان مشخص با چند نگهبان و کنترل صورت می گرفت در موارد ضروری مثل رفتن به درمانگاه توسط یک فرمانده و با خودرو انجام می شد.
ـ تردد پیاده در سطح قرارگاه ممنوع شد و فردمتخلف درصورت مشاهده توسط گشت دژبان دستگیر میشد.
ـ ماشین های گشت و کنترل در خیابانها به گشت زنی مشغول شدند و کلیه ترددات را بدقت زیر نظر می گرفتند.
ـ در قسمت شمالی قرارگاه (منتهی به تیف) سیم خاردار و حصارو خندق حفاری شد. چند گشت ویژه در آن محل ها مستقر بود و رفتن افراد به شمال قرارگاه و سمت تیف مطلقا ممنوع بود.
منبع: سرویس تاریخ فراق برگرفته از کتاب «سراب آزادی» نوشته مریم سنجابی
ادامه دارد
انتهای پیام
- ۰۲/۰۳/۰۸