نمونه دهم- مؤسسان سوم ارتش آزادیبخش ملی : بعد از سقوط صدام حسین و بوجود آمدن فضای بالنسبه باز در تشکیلات مجاهدین از یک سو و حضور نیروهای آمریکایی در قرارگاه اشرف از سوی دیگر باعث شد تا اعضای مخالف بتوانند با دردسرهای کمتری به نسب قبل تشکیلات مجاهدین را ترک کنند. هرچند دستگاه سرکوب و فریبکاری مجاهدین لحظه ای از حرکت باز نمی ماند .
روند رو به رشد ترک صفوف مجاهدین که به اشکال گوناگون از جمله فرار صورت میگرفت نهایتا منجر به تاسیس محلی برای اسکان آنان توسط نیروهای آمریکایی در شمال قرارگاه اشرف گردید که اختصارا «تیف» نامیده میشد.
این روند که از همان سال ۱۳۸۲ و بعد از سقوط صدام حسین شروع شده بود، طی سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ به اوج خود رسید و رهبری مجاهدین را بر آن داشت تا چاره ای برای توقف آنها بیندیشد.
رجوی در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ و برای جلوگیری از ریزش نیرو و امیدوار کردن آنان به آینده ای که هیچ چشم انداز روشنی نداشت سلسله بحث هایی تحت عنوان « تعیین تکلیف» را با نیروها مطرح کرد و از آنان خواست تا هرکس خود را تعیین تکلیف نموده و موضع خود را اعلام نماید. البته حرف رجوی این نبود که اگر کسی خواست برود میتواند همین الان برود بلکه قصد او گرفتن تعهد از نیروها برای ماندن تا آخر خط و در هر شرایطی تحت سیطره او بود.
رجوی بعدا اسم این مرحله را هم «مؤسسان سوم ارتش آزادیبخش ملی » نام نهاد. این نامگذاری که در دستگاه رجوی یک محتوای ایدئولوژیک داشت میخواست بگوید: من در سال ۱۳۸۵ به همه تعیین تکلیف کردم که هرکسی خواست میتواند برود و اگر شما ماندید پس این شما بودید که برای بار سوم ارتش آزادیبخش ملی را تاسیس کردید.
رجوی مطابق همان راه و روش فرقه ای و فریبکاری خاص خود در اواسط سال 1385 اعلام کرد که موضوع تعیین تکلیف ۲ ساله شده و از نیروهایش خواست تا دو سال دیگر نیز صبر کنند و به تعهدشان با وی پایبند باشند. در این پیام رجوی از تحولات مهمی که طی دو سال آینده اتفاق خواهد افتاد بحث میکرد و برای اولین بار بود که رجوی با صراحت یک زمانبندی برای تحولاتی که نهایتا به پیروزی مجاهدین و شکست جمهوری اسلامی منجر خواهد شد به اعضای سازمان میداد.
بنظر میرسید رجوی آنقدر روی تحلیل خود سفت و محکم بود که حتی تلاش کرد با علنی کردن آن در برخی سایت های وابسته به مجاهدین از جمله سایت همبستگی دامنه آنرا گسترش دهد.
درج تعهد نامه ای تحت عنوان : ” تعهد تک تک ما به حمایت از مقاومت، سد سدیدی در برابر استبداد آخوندی است” در تاریخ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵ برابر با ۱۵ فوریه ۲۰۰۷ در سایت همبستگی ملی دست رجوی را بیشتر رو کرد. در این تعهد نامه از همگان خواسته شده بود تا “در این کارزار شرکت کرده و جملگی تعهد بدهند”.
رجوی در تاریخ ۵ فروردین ۸۶ نیز در پیامی ضمن تکرار حرفهای همیشگی خود به نکاتی اشاره داشت که در ردیف همان تحلیل های خیالپردازانه اش بود که نهایتا تعهد سپاری مجدد اعضا برای ماندن در تشکیلات مجاهدین هدف اصلی وی بود.
رجوی در پیام خود از “تدبیر خود به دست شراب دو ساله پس از چهل سال رنج و غصه” صحبت کرده بود و در آن مقطع برای هر ناظر بیرونی سوال این بود که طی دو سال آینده چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ که رجوی اینقدر روی آن حساب باز کرده و به آن دل بسته است.
بدین ترتیب درخواست دادن تعهد همگانی در سایت همبستگی ملی و “شراب دوساله” نشان داد که در آن مقطع نیز تحلیل خیالپردازانه رجوی این بود که همه چیز باید تا پایان دوران ریاست جمهوری جرج بوش که دوسال به اتمام آن باقی مانده است تعیین تکلیف شود و از نیروها میخواست تا آن مقطع در کنار سازمان بمانند که این هم در عمل اتفاق نیافتاد.
واقعیت این است رجوی اعتقاد داشت دوران زمامداری بوش (۲۰۰۸ – ۲۰۰۰ )که دو جنگ عراق و افغانستان را به مردم این کشورها تحمیل کرده بود در دو سال باقیمانده از حکومتش (۱۳۸۷ – ۱۳۸۵) خواهد توانست جنگ دیگری را و اینبار علیه مردم ایران سازمان دهد و به همین دلیل دو سال آخر حکومت جنگ طلبان به نمایندگی جرج بوش برای مجاهدین از اهمیت خاصی برخوردار بود تا به قول مسعود مجاهدین بتوانند سلاح های از دست رفته شان را اینبار از دست ارتش آمریکا تحویل گرفته و ماجراجویی های جدیدی را در مرزهای ایران آغاز کنند. بدین ترتیب رجوی چشم انداز جنگی را ترسیم میکرد و در باغ سبزی را نشان میداد که هرگز نه اتفاق افتاد و نه دیده شد.
نتیجه اینکه متوسل شدن به حربه های ایدئولوژیکی و فرقه ای و داشتن تحلیل های غلط از تحولات ایران و جهان، همچنین موضعگیری های ضد مردمی رجوی تنها میتواند در راستای منافع حقیر و پستی چون بدست گرفتن قدرت سیاسی به هر قیمت توجیه گردد.
ادامه دارد.
- ۰۳/۰۷/۱۵