این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)
دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید . ضمن اینکه با آدرس دوم ghased1393.blogsky .com هم در این مسیر پیش می رویم ...
حادثه تلخ امروز در بندرعباس، بار دیگر هدف مانورهای خبری فرقه تروریستی رجوی و لشکر سایبری آن قرار گرفته است.
به گزارش فراق، بلافاصله پس از این حادثه که ظهر امروز به وقوع پیوست و موجب نگرانی تمام مردم ایران شد، شبکههای وابسته به فرقه رجوی با انتشار اخبار جعلی، شایعات بیاساس و تشکیک در تواناییهای نظام، تلاش کردند تا آرامش عمومی را مختل و ذهنیت ناتوانی در مدیریت بحران را القا کنند.
این تاکتیک، بخشی از الگوی شناخته شده عملیات روانی این گروه است که پیشینهٔ آن به دهههای گذشته است.
تجربه نشان داده که این گروه همواره از فضای احساسی پس از حوادث، برای پیشبرد اهداف سیاسی خود سوءاستفاده میکند.
مردم ایران که پیش از این، با هوشیاری، توطئههای دشمن را خنثی کردهاند، امروز نیز ضروری است: اخبار را تنها از منابع رسمی و معتبر پیگیری کنند و از بازنشر مطالب غیرمستند خودداری نمایند.
همچنین به جایگاه نهادهای امنیتی و خدمترسان اعتماد کنند، چرا که تجربه ثابت کرده جمهوری اسلامی ایران در سختترین شرایط، بحرانها را مهار و به خوبی مدیریت کرده است.
دشمنان آرامش ایران، هرگز نخواهند توانست اقتدار این ملت را تحریف کنند و همان گونه که در گذشته، توطئههای آن ها با شکست روبرو شد، امروز نیز هشیاری و وحدت مردم، سدی محکم در برابر این فتنه گران است.
فرقه تروریستی رجوی، که برای سیام فروردین امسال فراخوان تظاهرات و برنامهای گسترده در چند کشور داده بود، علیرغم صرف هزینههای هنگفت، به دلیل عدم استقبال هواداران، بار دیگر با شکستی مفتضحانه مواجه شد.
به گزارش فراق، در حالی که امروزه اخبار حتی کماهمیت نیز با استقبال گسترده رسانهها روبرو میشوند، دلالان رسانهای فرقهی رجوی برای انعکاس خبر این تظاهرات، مجبور به پرداخت هزاران یورو شدند.
بر اساس اخبار منتشر شده در وبسایتهای وابسته به این فرقه، تنها دو خبرگزاری با دریافت مبالغ قابل توجه، اقدام به انتشار اخبار مربوطه نمودند.
تصاویر محدودی که در سایتهای این فرقه منتشر شده نیزگویای شکست و رسوایی و عدم موفقیت در برگزاری این تظاهرات است؛ رویدادی که مشخصاً برای آن پول و زمان زیادی صرف شده بود.
عناصر این فرقه حتی نتوانستند یکصد نفر را در آلمان، که بزرگترین مرکز تجمع نیروهایشان محسوب میشود، گرد هم آورند و بدین ترتیب، شکست دیگری را در کارنامه خود ثبت کردند. در تصاویر منتشر شده در تورنتو نیز، افراد انگشتشماری دیده میشوند که حتی قادر به پر کردن فضای محل تجمع نبودند. آنها برای پوشاندن جاهای خالی و کمبود شرکتکنندگان، به استفاده گسترده از دهها پرچم زرد رنگ و پلاکارد متوسل شدند.
با آنکه سرکردگان فرقه به خوبی میدانند که علیرغم هزینههای سنگین، اینگونه برنامهها هیچ دستاورد بیرونی ندارد و قادر به جمعآوری حتی یکصد نفر بدون پرداخت پول و مزایا نیستند، اما باز هم به تکرار این برنامههای توخالی ادامه میدهند.
به نظر میرسد علیرغم آگاهی به این موضوع، آنها از چند جهت به اجرای چنین برنامههای نمایشی نیاز مبرم دارند:
اول، مهمترین هدف آنها، نه محتوای برنامه، بلکه جلوگیری از فروپاشی بیشتر و تزریق امید واهی به اعضای ناراضی فرقه در آلبانی و هواداران خود در سایر کشورهاست، که روز به روز از تعدادشان کاسته میشود.
دوم، آنها تلاش میکنند با پرداخت پول به برخی رسانهها، اخبار و بیانیههای مربوط به تجمعات خود را منتشر کنند تا به این وسیله، وجههای برای خود دست و پا کنند.
فرقه رجوی در سه دهه گذشته، سعی کرده است با وعدههای دروغین، از ریزش گسترده نیروهای خود جلوگیری کند. بر اساس اطلاعات موثق، تعداد قابل توجهی از اعضا در کمپ آلبانی خواهان جدایی هستند، اما اجازه ترک کمپ به آنها داده نمیشود و به طور مستمر، به آنها دروغ گفته میشود. هر ساله به آنها وعده داده میشود که امسال، سال تعیین تکلیف نهایی است و تنها یک سال دیگر باید صبر کنند؛ ترفندی که بیش از این برای جلوگیری از جدایی افراد مثمر ثمر واقع نمی شود. بنابراین آنها به برنامه های جنجالی دیگری برای پوشاندن دروغگویی های هر ساله خود نیاز دارند.
فرزانه میدانشاهی نمونه بارز زنان شقی و خشونتطلب سازمان مجاهدین خلق است که با دستورات انتحاری، جان دهها نفر را گرفت.
به گزارش فراق، فرزانه میدانشاهی، اهل شیراز، تا سال ۱۳۸۱ (زمان حمله ائتلاف به عراق) مسئولیت مهمی در سازمان مجاهدین خلق نداشت. پس از سقوط صدام، او بهعنوان معاون یکی از مراکز نظامی سازمان منصوب شد و بهتدریج به فرماندهی یک مرکز نظامی مردان رسید. در سالهای اخیر، او به فرماندهی سه مرکز نظامی ارتقا یافت و نقش کلیدی در عملیاتهای سازمان ایفا کرد.
نقش میدانشاهی در درگیریهای کمپ اشرف
پس از تحویل پادگان اشرف به نیروهای عراقی در سال ۱۳۸۷، سازمان مجاهدین به دلیل ترس از فرار اعضا، مانع ورود نیروهای عراقی به کمپ اشرف میشد. در سال ۱۳۸۸، دولت عراق تصمیم به ایجاد یک ایستگاه پلیس کوچک در کمپ گرفت، اما با مخالفت شدید سازمان مواجه شد. این امر به حمله نظامی عراق به کمپ اشرف در ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸ منجر شد.
در این حمله، فرزانه میدانشاهی بهعنوان فرمانده افام۱ (واحد ۱۵۰ نفره) مسئول دفاع از ضلع شرقی پادگان بود. او دستور داد اعضای سازمان بدون سلاح و تنها با نیروی انسانی، جلوی نیروهای مسلح عراقی را بگیرند و حتی بهسمت آنها حمله کنند. نتیجه این اقدام فاجعهبار بود:
– سیاوش نظامالملکی درجا کشته شد.
– امیر خیری بر اثر ضربه مغزی جان باخت.
– نزدیک به ۶۰ نفر مجروح شدند.
تنها پس از چند دقیقه، نیروهای عراقی حصار را شکستند و وارد کمپ شدند.
حمله دوم عراق به کمپ اشرف در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰
در این حمله، میدانشاهی فرماندهی افام۱۵ را بر عهده داشت. این یگان یکی از پرتلفاتترین واحدها بود و بسیاری از نیروهای آن کشته یا زخمی شدند.
– بهروز ثابت (از اعضای ناراضی سازمان) بهدلیل عدم رسیدگی به جراحت پا، جان باخت.
– بسیاری دیگر از نیروها در اثر شلیک مستقیم عراقیها کشته شدند.
میدانشاهی در این حمله با وجود هشدارهای سهباره عراقیها مبنی بر عدم عبور از خیابان ۱۰۰، نیروهایش را به پیشروی واداشت و فریاد میزد: «بروید جلو، گلولهها مشقی است!» . وی در حالی که خودش صدها متر عقبتر پناه گرفته بود، بسیاری از نیروهایش را به کشتن داد.
فرزانه میدانشاهی نمونه بارز زنان شقی و خشونتطلب سازمان مجاهدین خلق است که با دستورات انتحاری، جان دهها نفر را به خطر انداخت.
البته این حوادث، بخشی از سیاست سازمان در فدا کردن اعضا برای حفظ قدرت رهبری بود و نشان میدهد که چگونه فرقه رجوی از اعضای خود به عنوان ابزارهای مصرفی در راه اهداف سیاسی استفاده میکرد.
او که از نخستین اعضای اعزامی به لیبرتی بود، پس از رسیدن دیگر تیمها، در سمت فرماندهی سه اف ام باقی ماند و تا زمان انتقال به آلبانی این مسئولیت را بر عهده داشت. وی اکنون در آلبانی مشغول فعالیت است.
سبک مدیریتی جنجالی و رفتارهای بحثبرانگیز
برخی از نزدیکان و زیردستان سابق میدانشاهی، او را فردی خودمحور و قدرتطلب توصیف میکنند که با رفتارهای تند و گاه توهینآمیز، فضایی پرتنش ایجاد میکرد. گزارشها حاکی از آن است که او در برخورد با زیردستانش، به ویژه زنان زیرمجموعه خود، از الفاظ نامناسب استفاده میکرد و گاه به آنها اجازه اظهارنظر نمیداد. در یکی از جلسات، وقتی یکی از زنان ستادش پیشنهادی ارائه داد، با صدای بلند به او گفت: «خفه شو! مگر به تو اجازه صحبت دادم؟» و در مواجهه با اصرار او، تهدید به اخراج از جلسه کرد.
میدانشاهی به گونهای رفتار میکرد که گویی میخواست همواره خود را از دیگران متمایز کند. او حتی در جزئیاتی مانند استفاده انحصاری از صندلی و میز جلسات یا اعمال سلیقه شخصی در برنامههای غذایی واحد تحت فرماندهیاش، این تمایز را نشان میداد. این رفتارها گاه به شوخی و تمسخر میان نفرات تبدیل میشد، از جمله وقتی که دستور تهیه غذای مورد علاقه خود (کلمپلو شیرازی) را صادر میکرد.
به گفته منابع نزدیک به این تشکیلات، میدانشاهی از بازگو کردن ماجراهایی که در آنها با دیگران درگیر میشد یا فردی را میترساند، لذت میبرد و دوست داشت این خاطرات بارها در جمعها تکرار شود. به نظر میرسید برای او، نشان دادن خشونت و سلطهگری امتیازی مهمتر از مدیریت و برنامهریزی بود، در حالی که به مشکلات شخصی اعضا بیتوجهی میکرد.
تلاش برای بازگرداندن جداشدگان در آلبانی
اکنون میدانشاهی در آلبانی مسئولیتی جدید دارد: تلاش برای بازگرداندن کسانی که از سازمان جدا شدهاند. در یکی از اقدامات چند وقت پیش، او با اجاره یک هتل در تیرانا، ضیافتی ترتیب داد تا بسیاری اعضای سابق را دعوت کند، اما تنها پنج نفر در این مراسم حاضر شدند. او از ترس مواجهه مستقیم با جداشدهها، از پشت پنجرهها با افراد صحبت میکرد و از آنها میخواست در برنامههای تشکیلاتی شرکت کنند. با این حال، اغلب جداشدگان دست رد به درخواست وی زدند و اعلام کردند به هیچ وجه تمایلی به بازگشت ندارند. این در حالی است که میدانشاهی همچنان بر سیاستهای سابق سازمان پایبند است و سعی دارد بار دیگر فضای تشکیلاتی گذشته را بازسازی کند.
«حنیف ناظم زمردیان» معروف به «محسن واقف»، شاید یکی از چهرههای آشنا برای دنبالکنندگان شبکههای اجتماعی وابسته به منافقین باشد.
به گزارش فراق، او با اجرای برنامههای مسخره و تولید محتواهای مبتذل در فضای مجازی، نقش دلقک سیرک مجاهدین خلق را ایفا میکند. البته افراد نزدیک به وی خبر میدهند که وی نه از سر عقیده، بلکه به دلیل ترس، وابستگی اجباری، و مصیبتهای روانی ناشی از سالها اسارت در فرقه، به این نقش تن داده است.
حنیف در اصالت اهل گرگان بوده که در نوجوانی، بدون هیچ شناختی از فرقه رجوی، توسط مادرش (مهری جواهریان) به این فرقه تحویل داده شد. خانواده او در دهه ۶۰، از هواداران ساده لوح سازمان بودند و پس از فرار مسعود رجوی به فرانسه، زندگی سختی را تجربه کردند. در اواخر دهه۷۰، فرقه با شگردهای فریبکارانه، شش عضو این خانواده را به عراق (کمپ اشرف) کشاند و با وعدههای دروغ، آنها را در دام خود نگه داشت.
جالب اینجاست که بواسطه القائات فرقه، او حتی لیلا نرگسی (نامزدش) را نیز به این فرقه وارد کرد، اما پس از مدتی، هر دو در تله مخوف رجوی اسیر شدند و راه گریزی نیافتند.
خانواده وی و آخرین وضعیت آنها:
– برادر بزرگتر حنیف در سال ۸۲ از فرقه رجوی جدا شد.
– برادر کوچکتر حنیف به نام احمد از فرقه رجوی جدا شده اما در شبکههای اجتماعی مشغول فریب و وصل جوانان به مجاهدین است.
– دو دایی او (کاوه و مجید جواهریان) نیز پس از سالها اسارت، در سال ۹۰ موفق به فرار شدند.
– خواهرزادههای حنیف نیز از فرقه گریختند و به آلمان و آمریکا رفتند.
– اما خود حنیف، مادر و خواهرش همچنان در بند فرقه هستند.
– از سرنوشت نامزدش خبری در دست نیست.
چرا حنیف فرار نکرد؟
بر اساس گفتههای جدا شدگان فرقه، حنیف از ترس عواقب شوهای مضحکی که اجرا کرده، جرئت خروج را ندارد. او بارها در محافل خصوصی گفته: «من تره هم برای اینها خرد نمیکنم!»، اما ترس از تنبیه و رسوایی، او را مجبور به ادامه این زندگی مشمئزکننده کرده است.
لودگی در آلمان و فرانسه
براساس گزارش منابع آگاه، حنیف و «بهنام» (پسر محمد محدثین، از سران فرقه رجوی) بارها در روسپیخانههای فرانسه و آلمان به اجرای نمایشهای مبتذل پرداختند تا نظر بینندگان را جلب کنند. گفته میشود که سران فرقه، از این شوهای مضحک به عنوان ابزاری تبلیغاتی برای جذب جوانان به مجاهدین استفاده میکنند.
حنیف امروز با تولید و اجرای کلیپهای به اصطلاح طنز (!) در شبکههای اجتماعی، سعی در القای مستقل بودن خود دارد اما واقعیت این است که او اسیرِ سیستم روانی فرقه رجوی میباشد که برای بقا، مجبور به حراج شرافت، حیثیت و مردانگی خود شده است.
حنیف ناظم زمردیان نمونه بارز بردگی فرقه رجوی است. کسی که از سر ترس و وابستگی اجباری، در این سیرک شرم آور باقی مانده است. مسئولیت جامعه بینالمللی و رسانههاست که با افشای این گونه چهرهها، جوانان را از دام این فرقه تروریستی آگاه و زمینه اخراج این افراد پست فطرت را از کشورهای اروپایی فراهم کنند.
اگر ویدئوهای حنیف یا مصاحبههای جدا شدگان فرقه رجوی را در اینترنت جستجو کنید، به راحتی عمق فاجعه اسارت روانی در این فرقه را درک خواهید کرد.
این گزارش به بررسی وضعیت زنان در سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) میپردازد و نشان میدهد که این گروه چگونه به طور سیستماتیک زنان را از ابتداییترین حقوق انسانی خود محروم میکند.
به گزارش فراق، علیرغم ارائه یک منشور به ظاهر پیشرو در مورد حقوق زنان، ساختار داخلی سازمان مجاهدین خلق به شدت آزادیهای زنان را محدود میکند. این گزارش ابتدا «طرح شورای ملی مقاومت ایران (NCRI) درباره آزادیها و حقوق زنان» را بررسی و سپس تضادهای آشکار بین این طرح و واقعیت زندگی زنان در داخل سازمان مجاهدین خلق را تحلیل میکند.
بررسی طرح ادعایی درباره آزادیها و حقوق زنان
شورای موسوم به ملی مقاومت ایران (NCRI)، شاخه سیاسی سازمان مجاهدین خلق، سندی با عنوان «طرح آزادیها و حقوق زنان» ارائه کرده است که شامل نکات کلیدی زیر است:
برابری کامل بین زنان و مردان در تمام زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی.
حق انتخاب آزادانه محل سکونت، شغل و همسر.
حق سفر آزادانه بدون نیاز به اجازه از فرد دیگر.
حق انتخاب آزادانه پوشش و ظاهر.
حق دسترسی به تمام امکانات آموزشی، دانشگاهی، ورزشی و هنری.
حق تصدی بالاترین مناصب دولتی و قضایی.
دریافت دستمزد برابر با مردان برای کار برابر، و همچنین دسترسی برابر به مزایایی مانند مرخصی، بازنشستگی و کمکهای معلولیت.
در نگاه اول، این طرح به عنوان یک سند پیشرو در حمایت از حقوق زنان به نظر میرسد. با این حال، بررسی دقیقتر شرایط واقعی زنان در داخل سازمان مجاهدین خلق نشان میدهد که هیچ یک از این اصول رعایت نمیشود. در عوض، زنان در داخل این سازمان در یکی از سرکوبگرانهترین و محدودکنندهترین محیطهای ممکن قرار دارند.
تضادهای بین طرح و واقعیت در سازمان تروریستی مجاهدین خلق :
حق آزادی حرکت و سفر
در حالی که طرح NCRI ادعا میکند که زنان حق سفر آزادانه دارند، زنان در داخل سازمان مجاهدین خلق اجازه ندارند از مناطق تعیینشده خود خارج شوند. آنها برای هرگونه حرکت خارج از مکانهای تعیینشده نیاز به اجازه صریح از رهبری سازمان دارند. سفر، به جز برای مأموریتهای سازمانیافته و تحت نظارت، کاملاً ممنوع است و حتی در داخل اردوگاه نیز حرکت به شدت کنترل میشود.
حق انتخاب پوشش و ظاهر
علیرغم وعده طرح مبنی بر آزادی انتخاب پوشش، زنان در سازمان مجاهدین خلق هیچ گونه اختیاری در مورد لباسهای خود ندارند. لباسهای فرم و رنگهای پوشش آنها توسط سازمان دیکته میشود و بیان هرگونه نظر در این مورد به عنوان نقض ایدئولوژیک تلقی میشود. حتی زنان غیرمسلمانی که به سازمان مجاهدین خلق پیوستهاند، مجبور به پوشیدن حجاب شدهاند، بدون هیچ استثنایی.
حق آموزش، ورزش و فعالیتهای هنری
طرح NCRI بر حق زنان برای دسترسی به آموزش، ورزش و فعالیتهای فرهنگی تأکید میکند. با این حال، در واقعیت، زنان در داخل سازمان مجاهدین خلق از تمام این فرصتها محروم هستند. هیچ عضوی اجازه ندارد به تحصیلات عالی بپردازد، در رقابتهای ورزشی شرکت کند یا در فعالیتهای هنری مشارکت داشته باشد. تمام زندگی آنها تحت کنترل رهبری سازمان است و از دسترسی به این حقوق اساسی محروم هستند.
حق دریافت دستمزد، حقوق و مزایای برابر
در حالی که طرح NCRI خواستار دستمزد برابر برای کار برابر است، در واقعیت، اعضای سازمان مجاهدین خلق-چه مرد و چه زن-هیچ گونه دستمزدی دریافت نمیکنند. تمام منابع مالی و داراییهای شخصی توسط رهبری سازمان کنترل میشود. اعضا کاملاً به سازمان مجاهدین خلق وابسته هستند و این امر مانع از دستیابی آنها به استقلال مالی یا توانایی ترک گروه میشود.
دادگاه رسیدگی به اتهامهای ۱۰۴ نفر از سرکردگان فرقه رجوی و بررسی ماهیت این گروه بهعنوان یک شخصیت حقوقی، همچنان در جریان است.
به گزارش فراق، این پرونده که از آن بهعنوان یکی از مهمترین وقایع قضایی پس از انقلاب اسلامی یاد میشود، در چارچوب مبارزه با تروریسم و پایان دادن به بیکیفرمانی بزرگترین گروه خائن ضدایرانی تحت حمایت غرب برگزار میشود.
ویژگیهای منحصربهفرد پرونده
قاضی حجتالاسلام والمسلمین دهقانی، رئیس این دادگاه، در گفتوگوی نوروزی خود با خبرگزاری میزان به ویژگیهای خاص این پرونده اشاره کرده است:
حجم بالای جنایتها: این گروه متهم به انجام اقدامات تروریستی گسترده علیه مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران است.
شهادتهای متعدد: بیش از ۲۰۰ شاهد، از جمله اعضای سابق فرقه رجوی، در این پرونده حاضر شدند.
تعداد زیاد شاکیان: خانوادههای بسیاری از قربانیان پس از دههها انتظار، فرصت بیان شکایتهای خود را در دادگاه یافتهاند.
روند رسیدگی قضایی
دادگاه با دقت و حوصله در حال بررسی اتهامهایی است که برخی از آنها به بیش از ۵۰ سال پیش بازمیگردد. قاضی دهقانی تأکید کرد که تحقیقات با استفاده از اختیارات قانونی دادگاه انجام میشود و در هر جلسه، ابعاد جدیدی از پرونده بررسی میشود. تاکنون بیش از ۳۰ جلسه تشکیل شده و در آنها شهادتهای متعدد استماع شده است.
پیگیری استرداد مجرمان از اروپا
یکی از موضوعات کلیدی این پرونده، درخواست ایران برای استرداد سران فرقه رجوی از کشورهای اروپایی است. قاضی دهقانی با اشاره به معاهدات استرداد و مبارزه با تروریسم، خاطرنشان کرد که عدم همکاری این کشورها در استرداد متهمان، نقض تعهدات بینالمللی محسوب میشود و دستگاه قضایی ایران این موضوع را از طریق حقوقی پیگیری میکند.
واکنشهای عمومی و انتظارات
بسیاری از خانوادههای قربانیان و حتی اعضای سابق این فرقه، این دادگاه را پاسخی به یک انتظار چند دهساله میدانند. قاضی دهقانی اطمینان داد که دادگاه با شتابزدگی برخورد نخواهد کرد و تمام جوانب پرونده را با دقت بررسی مینماید.
این پرونده نهتنها از جنبه قضایی، بلکه از نظر تاریخی نیز حائز اهمیت است. به گفته قاضی دهقانی، این دادگاه بخشی از تاریخ انقلاب محسوب میشود و تجربه ارزشمندی در برخورد با جرایم سازمانیافته در اختیار دستگاه قضایی قرار میدهد.
تیم سایبری پوشک افروزان «اشرف۳» پس از یک دوره سکوت شش ساله، توانستند باز هم صدایی لرزان و ضعیف از مسعود رجوی، رهبر فراری سازمان تروریستی مجاهدین خلق (فرقه رجوی) به مناسبت عید نوروز منتشر کنند.
به گزارش فراق، این پیام صوتی که در شرایطی مبهم و نامعلوم ضبط شده، در صورت واقعی بودن نشاندهنده وضعیت جسمانی و روانی وخیم این چهره تروریستی است که سالهاست همچون موشی در مخفیگاههای تحت حمایت غربیها پنهان شده است.
پیام اخیر رجوی به بهانه نوروز ۱۴۰۴ به وضوح حاکی از ضعف شدید جسمانی و احتمالاً بیماری وی است. منابع نزدیک اذعان کردند که این پیام با هدف روحیهبخشی به نیروهای باقیمانده این فرقه تروریستی منتشر شده، اما لحن درمانده رجوی، بیش از آنکه امیدوارکننده باشد، نشاندهنده زوال نهایی او و فروپاشی سازمان تحت فرمانش است.
رجوی که پس از شکستهای متوالی سیاسی و نظامی، دهههاست در خفا به سر میبرد، آخرین بار ۲۲ سال پیش در اشرف عراق به شکل عمومی دیده شد و پس از آن هیچ ردپای روشنی از او وجود نداشت. شایعاتی مبنی بر مرگ خاموش او بارها مطرح شد، اما پیام اخیر، هرچند ضعیف، نشان میدهد که او هنوز زنده است، اما در وضعیتی اسفبار به سر میبرد.
این پیام در فضای مجازی نیز با واکنشهای جالب کاربران روبهرو شد. بسیاری با تمسخر به صدای لرزان و درمانده او واکنش نشان دادند و آن را نماد پایان کار یک تروریست فراری دانستند. برخی تحلیلگران نیز معتقدند انتشار این پیام به بهانه نوروز، تلاشی ناامیدانه برای ایجاد انگیزه در میان اعضای باقیمانده سازمان مجاهدین خلق است که سالهاست در حاشیه سیاست و جامعه ایران قرار گرفتند.
با توجه به کهولت سن و وضعیت سلامتی نامساعد مسعود رجوی، به نظر میرسد سازمان مجاهدین خلق در آستانه فروپاشی کامل قرار دارد. البته اخبار رسیده از درون اشرف۳ حاکیست پیام اخیر نه تنها نتوانسته روحیهای در نیروهای این فرقه ایجاد کند، بلکه بر ضعف و انزوای بیش از پیش آن تأکید کرده است. به نظر میرسد پایان کار رجوی و سازمانش، نه با یک فروپاشی پرسر و صدا، بلکه با خاموشی و فراموشی در دل تاریخ رقم خواهد خورد.
دادگاه رسیدگی به جنایتهای فرقه رجوی بازخوانی تاریخ رنج مردم ایران از تروریستهایی است که از تحریم و خون همین ملت کاسبی کردند.
به گزارش فراق، متهم ردیف سی و ششم این دادگاه محمود قجر عضدانلو، برادر مریم رجوی و همسر شهرزاد صدر حاج سید جوادی (مسئول دفتر مریم رجوی) است.
وی در سال ۱۳۵۲، به سازمان مجاهدین میپیوندد و با پیروزی انقلاب اسلامی، همکاری خود را با تشکیلات ادامه داده و نهایتاً در سال ۱۳۶۰، از کشور متواری میشود.
وی در حال حاضر از عناصر کادر مرکزی نفاق و عضو شورای تروریستی به اصطلاح ملی مقاومت است.
قجر عضدانلو در مشارکت و همکاری تنگاتنگ با مژگان پارسایی، یکی دیگر از عوامل اصلی و کلیدی تشکیل، طراحی، سازماندهی و هدایت تیم ترورِ امیر سپهبد علی صیاد شیرازی (به نامهای کمال الدین حیدری چمنی با نام مستعار جلال موسوی و رضا نادری با نام مستعار عطاءاله) و نتیجتاً شهادت و به تعبیر حقوقی، قتل عمد این شهید والا مقام محسوب میشود.
نامبرده تحت تعقیب اینترپل بوده و دارای اعلان قرمز به شماره A-۴۶۸/۶-۲۰۰۲ است.
ارتش صفحه کلیدی رجوی هر از گاهی به بهانه اعدامی های دهه ۶۰ فرقه تروریستی مجاهدین در ایران، هوچی گری نموده و سعی میکند از این نمد، کلاهی را برای خود نصیب کند اما واقعیت چیست؟
به گزارش فراق، برای بررسی این موضوع، مروری داشتیم بر پرونده «زهره قائمی» نمونه ای از عفوشدگان سال ۶۷ که صبح روز بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۷۸ با طراحی ترور شهید صیاد شیرازی جلو دیدگان فرزندش، زهرِ کثیف خود را ریخت و ثابت کرد که نمیشود به خیانتکارانِ واقعی ترحم کرد.
زهره قائمی فرزند کریم، در سال ۱۳۴۳ در خانوادهای متوسط در تهران متولد و سال ۴۹ وارد مدرسه شد. کلاس چهارم بود (۱۳۵۲) که پدرش بهعلت بیماری سرطان فوت کرد. وضع مالی خانواده به دلیل حمایتهای خاص مادر، چندان افت نکرد. سه سال راهنمایی را در مدرسه علوی درس خواند (۱۳۵۵-۵۶).
آشنایی زهره قائمی با تشکیلات مجاهدین با آشنایی برادرش با سازمان از طریق سعید محسن (یکی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین و متولد سال ۱۳۱۸ در زنجان که در خرداد ماه ۱۳۵۱ به دار آویخته شد) که از خویشاوندان خانواده قائمی بود، رقم خورد.
برادر زهره قائمی او را در سالهای ۵۵ یا ۵۶ و در سن حدود ۱۲ سالگی با سازمان آشنا کرد. کلاس دوم و سوم راهنمایی زندگینامه شهدای سازمان مجاهدین را خوانده (۱۳۵۵-۵۶) و در تابستان ۵۸ همراه برادرش به انجمن میثاق ملحق شده و از آنجا فعالیت تبلیغاتی برای سازمان را شروع کرد. با شروع مدارس از انجمن محلات سازمان مجاهدین به انجمن دانشآموزی منتقل شد و در مدرسه «شیرین» که به دانشآموزی جنوب وصل بود مدتی در سمت مسئول سیاسی شورای مدرسه فعالیت کرد.
زهره قائمی که به عنوان میلیشیای (نیروی شبه نظامی) در بعد از انقلاب فعالیت داشت پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ دستگیر و به مدت پنج سال در زندان قزلحصار زندانی شد. بعد از اتمام زندان، مجددا درصدد وصل به سازمان برامد و نهایتاً در دیماه ۱۳۶۵ وصل شده و کد رادیویی دریافت نموده و هفتم اسفند ۶۵ به عراق اعزام شد. نامبرده پس از استقرار در کشور عراق، در نبردهای «آفتاب»، «چلچراغ» و «فروغ جاویدان» با دشمن همدست و همپیمان شد و در شورای رهبری فرقه رجوی به عنوان یکی از فرماندهان ارشد علیه رزمندگان جمهوری اسلامی ایران جنگید.
او از جمله عفوشدگان بعد از انقلاب بود، اما پس از رهایی از زندان بلافاصله برای پیوستن به فرقه تروریستی رجوی به عراق رفت.
قائمی پس از استقرار در کشور عراق، در نبردهای «آفتاب»، «چلچراغ» و «فروغ جاویدان» با دشمن همدست و همپیمان شد و در شورای رهبری فرقه رجوی به عنوان یکی از فرماندهان ارشد علیه رزمندگان جمهوری اسلامی ایران جنگید.
وی طی سالهای ۷۲ تا ۷۵ از مسئولان دفترهای مریم رجوی بود. قائمی در یادداشتی درخواست کرده بود: «من زهره قائمی فرزند کریم، متولد ۱۳۴۳، عاجزانه درخواست دارم مرا بهعنوان پیک مریم رهایی به داخل اعزام نمایید. گواهی میدهم در این سالیانی که با سازمان بودهام، هرجا که راه باز شده، از فدا (در راه کسی یا مقصودی جان خود را دادن) و پرداخت مطلق بوده است و خدا را شکر میکنم که با انقلاب رهاییبخش خواهر مریم، به این ایمان رسیدم. و شب قدر از خدا خواستم که در این راه عاقبت به خیر شوم. ۱۱ بهمن ۷۵».
زهره قائمی به دلیل سطح همکاریهای مبذول داشته با سازمان مجاهدین به سمت معاونت مریم رجوی ارتقا یافته و در جریان یک درگیری داخلی در مردادماه سال ۸۸ مورد هدف گلوله مستقیم قرار گرفت و با هلیکوپتر به بیمارستان ارتش آمریکا در بغداد منتقل و درمان شد.
خوشخدمتیهای او در شهریور سال ۱۳۹۰ موجب شد تا «زهره اخیانی» مسئول اول فرقه رجوی او را بهعنوان همردیف مسئول اول سازمان معرفی کند. او دو سال مسئول پادگان اشرف بود تا اینکه روز دهم شهریورماه سال ۱۳۹۲ به دنبال یک حمله، ۷۰ تن از نیروهای اصلی فرقه از جمله هفت تن از شورای رهبری و مسئولان اطلاعات و عملیات فرقه با بیش از ۳۰ سال سابقه جنایت، به هلاکت رسیدند.
فرقه رجوی به عنوان یک گروه تروریستی، جنایتکار و وابسته به قدرتهای خارجی، همواره در راستای اهداف استعماری و ضدبشری خود، از هیچ تلاشی برای تحریف واقعیتها و سوءاستفاده از مفاهیم انسانی مانند «حقوق بشر» دریغ نکرده است.
به گزارش فراق، اخیرا با تشدید جنایات رژیم صهیونیستی علیه زنان و کودکان فلسطینی در غزه و کرانه باختری، این فرقه با هماهنگی کامل با محور صهیونیستی-آمریکایی، کمپینهای تبلیغاتی خود را علیه ایران افزایش داده است.
علت همزمانی جنایات رژیم صهیونیستی و تبلیغات فرقه تروریستی مجاهدین
تاکتیک انحرافی: هرگاه جهان شاهد قتل عام کودکان مظلوم در غزه توسط رژیم صهیونیستی است، مریم رجوی و عوامل اجارهایاش با بسیج نیروهای خود در خیابانهای اروپا و آمریکا، میکوشند توجه افکار عمومی را از جنایات صهیونیستها منحرف کرده و با شعارهای دروغین درباره «نقض حقوق بشر در ایران»، نقش یک ابزار تبلیغاتی برای دشمنان منطقه را ایفا کنند.
همپوشانی اهداف: این سازمان با دریافت حمایتهای مالی و رسانهای از نهادهای وابسته به رژیم صهیونیستی و برخی قدرتهای غربی، به طور سیستماتیک در جهت تضعیف جایگاه ایران در اروپا به عنوان یکی از حامیان اصلی مقاومت فلسطین عمل میکند.
مریم رجوی به عنوان رهبر کنونی این فرقه، نه تنها هیچ گاه محکومیتی علیه جنایات رژیم صهیونیستی صادر نکرده است، بلکه همواره از همکاری با این رژیم و دیگر دشمنان مردم ایران استقبال کرده است.
اهداف پشت پرده چیست؟
هدف اصلی این فرقه، ایجاد شکاف در اتحاد منطقه علیه رژیم صهیونیستی و منحرف کردن توجه از جنایات این رژیم است. مجاهدین خلق با تبدیل شدن به بلندگوی تبلیغاتی صهیونیسم، میکوشند تا ایران را به عنوان «دشمن فرضی حقوق بشر» جایگزین رژیم کودککش صهیونیستی کنند.
شبکههای رسانهای وابسته به رژیم غاصب، به طور گسترده از ادعاهای ساختگی این گروه حمایت میکنند تا بتوانند فشار بین المللی بر ایران را افزایش دهند.
سازمان مجاهدین خلق یک ابزار تروریستی در دست دشمنان مردم ایران و ملت مظلوم فلسطین است. هرگونه فعالیت تبلیغاتی این گروه، به ویژه در زمان اوج جنایات صهیونیستها، باید به عنوان تلاشی هماهنگ برای تطهیر جنایات رژیم صهیونیستی و حمله به حاکمیت ایران قلمداد شود. جامعه جهانی باید به جای اجازه عرض اندام و پذیرش ادعاهای دروغین این گروه، بر محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی و حامیانش مانند مجاهدین خلق تمرکز کند.