در روزگاری که مردم ایران زیر فشار تحریمها، حملات سایبری، عملیاتهای خرابکارانه و تهدیدهای خارجی قرار دارند، همسویی آشکار میان فرقه تروریستی مجاهدین و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل (موساد) بیش از پیش رخ نمایان کرده است. دو نماد اصلی این جریان ضدملی – مریم رجوی از سوی مجاهدین و رضا پهلوی از سوی سلطنتطلبان – اکنون در رقابتی تنگاتنگ برای جلب رضایت تلآویو و ایفای نقش در سناریوی اسرائیلی علیه ایران وارد میدان شدهاند. این همکاری نامیمون که حتی به تایید برخی منابع غربی نیز رسیده، بُعدی بیسابقه به خود گرفته است.
سکوت مجاهدین مقابل حمله اسرائیل به ایران: تاییدی بر خیانت
در جریان حمله اخیر اسرائیل به برخی مراکز نظامی در ایران، نه تنها هیچ واکنشی از سوی فرقه مجاهدین در محکومیت این اقدامات دیده نشد، بلکه برخی رسانههای وابسته به این فرقه بهطور ضمنی از آن استقبال کردند. به موازات این سکوت سؤالبرانگیز، رضا پهلوی نیز در مصاحبهای با رسانه اسرائیلی «آی۲۴» ضمن تاکید بر «حق اسرائیل در دفاع از خود»!، از هرگونه محکومسازی تجاوز به ایران خودداری کرد. این دوگانگی رفتاری نشان میدهد که همکاری میان این جریانها نه بر پایه منافع ملی ایران، بلکه بر اساس منافع صهیونیسم سیاسی تعریف شده است.
عملیاتهای خرابکارانه مجاهدین و موساد در داخل کشور
در روزهای گذشته، اخبار متعددی از شناسایی و دستگیری عوامل خرابکاری وابسته به موساد و مجاهدین در استانهای زنجان، تهران، کرمانشاه، ایلام و خراسان منتشر شده است. بنا بر اعلام وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه، این تیمها با هدف اجرای عملیات پهپادی علیه مراکز نظامی و حتی مناطق مسکونی وارد عمل شده بودند. برخی از این تیمها مجهز به ریزپرندههای شناسایی و انتحاری ساخت اسرائیل بودند که در مسیر انتقال به مناطق هدف، توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشور متلاشی شدند.
شایان توجه است که بسیاری از این عوامل توسط مردم عادی شناسایی و به نیروهای امنیتی تحویل داده شدهاند. مردمی که رجوی و نتانیاهو همواره به دروغ ادعای دفاع از آنان را دارند.
نقش مجاهدین در تامین نیروی موساد
بر اساس تحلیلها و گزارشها، مجاهدین در تولید اطلاعات امنیتی، عملیات انتحاری و بمبگذاری ضمن همکاری با موساد نقش پررنگی ایفا کردهاند. در همین رابطه خبرگزاری NBC می نویسد: «حملات… توسط یک گروه مخالف ایرانی (مجاهدین خلق) انجام میشد که توسط سرویس مخفی اسرائیل تأمین مالی، آموزش و مسلح میشود» .
تداوم الگوی خیانت از جنگ تحمیلی تا امروز
الگوی خیانت ادامه همان کارکرد مجاهدین در زمان جنگ تحمیلی است؛ زمانی که اطلاعات داخلی را در اختیار صدام میگذاشتند و باعث مرگ زنان، کودکان و نظامیان ایرانی شدند.
در دهه شصت، فرقه مجاهدین با در اختیار قرار دادن اطلاعات دقیق مراکز نظامی و شهرهای ایران، به صدام کمک کرد تا صدها موشک بر سر مردم بیدفاع ایران فرود آورد. اکنون همان شیوه خیانتآمیز، در لباسی نو بازگشته است. پهپادها و ریزپرندههایی که هدفشان نقاط کلیدی کشور است، بار دیگر یادآور همان خط خیانت در پوشش مبارزه هستند. اینبار نیز، هدف مردم و امنیت ملی ایران است.
رقابت رجوی و رضا پهلوی برای رضایت موساد
در صحنه سیاسی اپوزیسیون خارجنشین، رقابتی خزنده میان رضا پهلوی و مریم رجوی شکل گرفته است. هریک تلاش میکند از طریق نزدیکی بیشتر به تلآویو، خود را گزینهای مناسبتر برای «سناریوی تغییر رژیم» معرفی کند. این رقابت تا آنجا پیش رفته که هردو جریان در حملات رسانهای علیه ایران، اغلب همپوشانی کامل دارند و بهجای تاکید بر استقلال یا دموکراسی، تنها نقش واسطه سیاسی و اطلاعاتی برای موساد را بازی میکنند.
نتیجه اینکه؛ تاریخ ایران پر است از نامهایی است که به لجنزار خیانت سقوط کرده اند. مجاهدین ، این گروه ورشکسته و منزوی، زمانی با ادعای مبارزه پا به میدان گذاشتند، اما امروز در آغوش دشمنانی چون اسرائیل آرام گرفتهاند؛ دشمنی که دستش به خون هزاران کودک و بیگناه آلوده است. چه رسواست سرنوشتی که مبارزان دیروز را به مزدوران امروز بدل میکند.
هیچ ملت آزادهای خائنی را نبخشیده، و مردم ایران نیز این لکه ننگ را از حافظهٔ خود پاک نمیکنند. همکاری با اسرائیل، آنهم علیه ملت خود، یعنی فروختن شرف، فروختن تاریخ، و لگدمال کردن خاک وطن. آنها حتی دیگر دشمن ملت نیستند؛ چرا که دشمن شرافت دارد، اما مزدور، فقط برای پول و پناه، وطن میفروشد.
فرجام این جماعت پیشتر روشن شده: نه پشتوانهای در دل مردم دارند، نه جایگاهی در معادلات آینده. تاریخ ثابت کرده که وطنفروشان همیشه قبل از آنکه به هدف برسند، در زبالهدان تاریخ دفن شدهاند. مجاهدین نیز از این قاعده مستثنا نیستند؛ سرنوشتی محتوم برای کسانی که دست در دست دشمن، علیه مردم خود قد علم میکنند.
۳۰ خرداد ۱۳۶۰ یادآور یکی از تلخترین روزهای تاریخ معاصر ایران است؛ روزی که سازمان تروریستی مجاهدین رسماً وارد فاز مسلحانه و تروریستی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی شد. این در حالی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فضای سیاسی ایران برای نخستین بار پس از دههها سرکوب و اختناق، امکان فعالیت قانونی و علنی را برای گروههای مختلف سیاسی فراهم کرده بود.
این پرسش همواره مطرح بوده که چرا فرقه تروریستی مجاهدین ، با وجود سابقه مبارزه در دوران شاه و برخورداری از یک تشکیلات گسترده، به جای تبدیل شدن به یک حزب سیاسی قانونی و رقابت در چارچوب دموکراتیک، بار دیگر به خشونت و فعالیتهای زیرزمینی بازگشت؟ پاسخ به این پرسش را باید در مجموعهای از عوامل درونی و بیرونی جستوجو کرد.
ایدئولوژی خشونتمحور؛ مانع نخست
هویت فکری و تشکیلاتی مجاهدین از ابتدا بر ترکیبی از آموزههای اسلام رادیکال و مارکسیسم انقلابی بنا شده بود. در این جهانبینی، مبارزه مسلحانه و قهرآمیز نه یک تاکتیک موقت، بلکه یک اصل هویتبخش و دائمی تلقی میشد.
از سوی دیگر، ساختار بسته و تمرکزگرا و همچنین فرهنگ اطاعت بیچون و چرا از رهبری، اجازه نمیداد این سازمان در فضای باز سیاسی و در قالب یک حزب دموکراتیک عمل کند. برای سازمانی که سالها در فضای چریکی و مخفی زیسته بود، کنار گذاشتن خشونت به معنای از دست دادن بخشی از هویتش بود.
شکست در سهمخواهی سیاسی؛ آغاز رادیکالیزه شدن
پس از انقلاب، گروهک تروریستی مجاهدین با امید ایفای نقشی تعیینکننده در نظام جدید، وارد عرصه رقابتهای سیاسی شدند. اما شکست در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری و در نهایت برکناری بنیصدر، متحد سیاسیشان، آنان را به این نتیجه رساند که نمیتوانند از مسیرهای قانونی به قدرت برسند.
با بسته شدن این مسیرها، رهبری سازمان تصمیم گرفت به روشهای چریکی و قهرآمیز بازگردد تا از طریق فشار خیابانی و عملیات مسلحانه، معادلات قدرت را به نفع خود تغییر دهد.
توهم تکیه بر حمایت خارجی؛ راهی به سوی وابستگی
یکی از مهمترین عواملی که این روند را تسریع کرد، محاسبات اشتباه رهبری مجاهدین درباره نقش قدرتهای خارجی بود.
در سالهای ابتدایی دهه ۶۰، غرب و برخی کشورهای منطقه از انقلاب ایران آسیب دیده بودند و به دنبال ابزارهایی برای بیثباتسازی جمهوری اسلامی بودند. از سوی دیگر، صدام حسین که درگیر جنگ با ایران شده بود، به دنبال نیرویی بود که بتواند از آن در جبهه داخلی ایران استفاده کند.
مجاهدین با اتکا به این حمایتها، به این توهم دچار شدند که میتوانند بدون نیاز به مشروعیت مردمی، از طریق فشار خارجی و عملیات نظامی نظام را سرنگون کنند. استقرار مجاهدین در عراق و بهرهمندی از حمایتهای مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی غرب و صدام، به تدریج آنان را از یک نیروی سیاسی داخلی به یک ابزار در خدمت منافع دشمنان ایران بدل ساخت.
سرانجام یک انتخاب اشتباه
ترکیب این عوامل موجب شد که سازمان مجاهدین به جای تبدیل شدن به یک حزب سیاسی قانونی، به مسیر خشونت و ترور بازگردد؛ مسیری که در نهایت به انزوای کامل سیاسی و سقوط اخلاقی این سازمان انجامید.
سیام خرداد ۱۳۶۰، آغازی بود بر این انحراف تاریخی؛ مسیری که امروز نیز میتواند درسی مهم برای همه گروههای سیاسی باشد: اتکای صرف به خشونت و قدرتهای خارجی، نه تنها راهی به سوی دموکراسی نمیگشاید، بلکه به فاصله گرفتن از مردم و سقوط در ورطه وابستگی و بیاعتباری میانجامد.
تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق ایران در دهههای اخیر به یکی از ابزارهای عملیات روانی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و متحدان غربی آن تبدیل شده است.
به گزارش فراق، این تشکیلات که امروز مقر اصلی آن در آلبانی قرار دارد، با سابقهای پر از خشونت و ترور، به بازیگری در خدمت منافع بیگانگان بدل شده و در راستای پروژههای هجومی علیه ملت ایران عمل میکند. رفتار اخیر این تشکیلات، بهویژه در قبال حملات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به غیرنظامیان ایرانی، نمونهای آشکار از این همسویی شرمآور است.
تحسین جنایات صهیونیستی
در حالی که رژیم صهیونیستی در حملات اخیر خود به خاک ایران، با هدف قرار دادن خانههای مردم و به شهادت رساندن زنان و کودکان بیگناه، بار دیگر چهره ضدبشری خود را به نمایش گذاشته، مریم قجر عضدانلو، سرکرده کنونی مجاهدین به تحسین این اقدامات پرداخته است. این واکنش نشاندهنده عمق وابستگی این گروه به سرویسهای اطلاعاتی نظیر موساد و سیا است.
تشکیلات مجاهدین خلق، در سالهای اخیر، به بازوی رسانهای و روانی رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. این گروه با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی و رسانههای وابسته، در راستای بزرگنمایی قدرت رژیم صهیونیستی و تضعیف روحیه ملت ایران فعالیت میکند. انتشار شایعات، بزرگنمایی خسارات وارده به ایران، و ایجاد فضای ناامیدی و هراس در میان مردم، از جمله تاکتیکهای این سازمان در جنگ روانی علیه ایران است. به عنوان مثال، برخی گزارشها حاکی از آن است که اعضای این گروه با استفاده از شمارههای ناشناس، مردم را به احتکار مواد غذایی و ایجاد هرجومرج تشویق کردهاند، اقدامی که مستقیماً در راستای اهداف رژیم صهیونیستی برای بیثباتسازی ایران قرار دارد.
سابقه همکاری مجاهدین با دشمنان ایران به سالهای دور بازمیگردد. این تشکیلات از دهه ۶۰ زمانی که در عراق مستقر شد و با رژیم بعثی صدام حسین همکاری کرد، نشان داد که برای رسیدن به اهداف خود، حاضر به همپیمانی با هر نیروی متخاصمی است. پس از آن، همکاریهای اطلاعاتی این گروه با رژیم صهیونیستی و آمریکا، بهویژه در افشای اطلاعات هستهای ایران، بارها گزارش شده است. اسناد بسیاری وجود دارد که این تشکیلات در عملیات میدانی، از جمله ترورها و حملات سایبری، با رژیم صهیونیستی همدست بوده است.
این تشکیلات امروز هم با قرار گرفتن در کنار دشمنانی که به خاک ایران تجاوز کرده و خون غیرنظامیان را ریختهاند، در حال نشان دادن پلیدی و ماهیت مزدورانه خود است.
ملت ایران، که سالها در برابر توطئههای خارجی ایستادگی کرده، هیچگاه خیانت گروههایی مانند مجاهدین را فراموش نخواهد کرد و پاسخ مناسبی به چنین اقداماتی خواهد داد.
انتهای پیام
سازمان تروریستی مجاهدین خلق (MOK) امروز به ابزاری در دست قدرتهای بیگانه تبدیل شده و عملاً به خدمت دشمنان ملت ایران درآمده است.
آنها اکنون به مزدورانی تبدیل شدهاند که در ازای حمایت و قدرت، تمام اصول اخلاقی، ملی و انسانی را زیر پا گذاشتهاند.
امروز رژیم اسرائیل مدعی است که از احتمال دستیابی ایران به سلاح هستهای بیم دارد. همین، توجیهی برای عملیات خرابکارانه، ترورها، تهدیدهای نظامی و سیاستهای تهاجمی این رژیم شده است. اما آیا ایران واقعاً تهدیدی هستهای است؟
جمهوری اسلامی ایران، علیرغم فشارهای گسترده، هرگز مستقیماً کشوری را به حملهٔ اتمی تهدید نکرده است. برعکس، ایران سالهاست در چارچوب معاهدات بینالمللی همچون NPT (پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای) فعالیت کرده و هیچ مدرکی دال بر نظامی بودن برنامهٔ هستهای آن ارائه نشده است.
از سوی دیگر، اسرائیل که خود دهها کلاهک هستهای دارد و عضو NPT نیز نیست، چگونه میتواند کشوری دیگر را متهم و تحت فشار قرار دهد؟ هر کشوری حق دارد برای دفاع از خود و توسعهٔ علمی و تکنولوژیک گام بردارد، مشروط بر اینکه این مسیر صلحآمیز باشد.
تهدید واقعی چیست؟
اگر بخواهیم از یک تهدید واقعی برای ثبات منطقه صحبت کنیم، این تهدید نه از جانب ایران بلکه از سوی سیاستهای انزوایی، اتحادهای نابخردانه و دخالتهای مخرب است. تهدید اسرائیل، در واقع نتیجه مستقیم سیاستهای توسعهطلبانه و انکار همزیستی با دیگران است.
در این میان، سازمان مجاهدین خلق در حالی خود را اپوزیسیون معرفی میکند که نه تنها از حمایت مردمی برخوردار نیست، بلکه با همکاری با رژیمی که دستش به خون کودکان فلسطینی آلوده است، شرافت سیاسی خود را نیز کاملاً از دست داده است. آنها حتی از دشمنی با خاک و خون خود ابایی ندارند، و با حمایت از جنگ علیه ملتشان، از هرگونه مشروعیت تهی شدهاند.
جهان امروز نیازمند بازگشت به اصول بنیادین حقوق بینالملل و احترام به حاکمیت کشورهاست. سازمانهایی همچون MEK هم که با دشمنان ملت خود همپیمان میشوند، جایگاهی در هیچ جای جهان ندارند.
اسرائیل باید به منطق تجاوز و خشونت پایان دهد. مجاهدین خلق باید بدانند که همکاری با اشغالگران فلسطین، آنها را به عنوان نماینده ملت ایران مشروع نمیسازد. ایالات متحده آمریکا نیز باید از خواب استراتژیک خود بیدار شود و به جای دامنزدن به درگیریها، نقش میانجی صلح را ایفا کند.
تنها در سایهٔ عدالت، احترام متقابل و بازگشت به دیپلماسی مسئولانه میتوان امید به آیندهای روشن، صلحآمیز و انسانی در خاورمیانه داشت.
آلدو سولولاری
تشکیلات منافقین (مجاهدین خلق)، این فرزند نامشروع آمریکا و رژیم صهیونیستی، همیشه خیانت به آب و خاک ایران را افتخار خود دانسته است؛ اگر نکند عجیب است.
خیانت از دیروز… تا امروز…
رجوی خائن، بنیانگذارانِ اولیه تشکیلات را به ساواک فروخت و آنها اعدام شدند؛ همان ساواکی که به نیابت از سرویس اطلاعاتی آمریکا فعالیت می کرد.
تا سال ۶۰ که به عنوان نوکر طرح کودتای آمریکایی-فرانسوی، در خیابانهای تهران به جنگ انقلاب اسلامی آمد و رسوایی تاریخی خود را رقم زد.
تا همکاری با صدام، از هدفگیری شهرهای ایران توسط بمبافکنهای بعثی.
تا تبدیل شدن به ارتش خصوصیِ دیکتاتور عراق!
تا شکست مفتضحانه در حمله به خاک ایران و فرار ذلیلانه به پناهگاه غربیها.
و در این ۳۰ سال اخیر با جاسوسی هستهای برای رژیم صهیونیستی، ثابت کرد که «خیانت به وطن» در ذات این گروهک وابسته است!
و حالا…
در ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، همین تشکیلات ورشکسته اعتراف کرده که در ۳۴ سال گذشته، ۱۳۳ بار اطلاعات هستهای ایران را به رژیم صهیونیستی فروخته است!
بیوطنها اسم این خیانت را گذاشتهاند «افشاگری»!
اکنون که ملت ایران اقتدار خود را به رخ جهانیان کشیدند، بهترین زمان برای استرداد و مجازات فوری سرکردگان منافقین است.
یقینا دولت آلبانی به عنوان میزبان باید پاسخگو شود، و بیتردید ایران آن دولت را پاسخگو خواهد کرد، بعد از اسرائیل نوبت دولت خبیث آلبانی است.
سیوپنجمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان بهعنوان یک شخصیت حقوقی، روز سهشنبه (۲۰ خرداد ماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجتالاسلام والمسلمین امیررضا دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، با حضور وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آنها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) بهصورت علنی برگزار شد.
قاضی دهقانی با اعلام رسمی بودن دادگاه از و وکیل شکات خواست تا در جایگاه قرار بگیرد و مطالب خود را بیان کند.
سپس حجتالاسلاموالمسلمین مداح وکیل شکات در جایگاه قرار گرفت و گفت: سازمان منافقین بعد از اینکه مردم این سازمان را به رسمیت نشناختند و شعار مرگ بر منافق سر دادند، برای از دست ندادن حیات سیاسی خود، دست به اقدامات تروریستی زد. عملیاتهای تروریستی آنها عملیات مهندسی نامیده میشد. یکی دیگر از اقدامات تروریستی این گروهک ترور مردم عادی است. خانم پروین پرتوی که با نام مستعار مریم از سال ۱۳۵۸ عضو سازمان بوده، به صراحت گفته است که سازمان به آنها دستور داده به خیابان بروند و به سمت مردم تیراندازی کنند. زیرا به محض انجام این کار مردم جذب سازمان میشوند و نظام سقوط میکند.
وی افزود: این خانم گفته است ما بارها به خیابان رفتیم و اقدام به تیراندازی کردیم، اما یک نفر هم جذب ما نشد و مردم شعار مرگ بر منافق میدادند و ما مجبور بودیم دست به کشتار آنها بزنیم. این فرد در اعترافات خود میگوید: گذشته از جنایاتی که سازمان انجام داده و میدهد، این سازمان دقیقا در جهت جریان امپریالیسم است و یک جریان تبلیغاتی به راه انداخت تا با توسل به زور این جریان مرده را زنده کند.
وکیل شکات گفت: سازمان اعضای خودش را به دروغ شهید اعلام میکند و به دروغ میگوید که کمیته اعضای سازمان را دستگیر و شکنجه کرده است.
وی ادامه داد: آقای ولیالله صفری از اعضای جدا شده سازمان میگوید در یکی از عملیاتها که در تاریخ ۵ مهر سال ۶۰ انجام شد، به ما گفته بودند که امروز، روز سقوط رژیم است و ما پرسیدیم بعد از پیروزی کجا برویم که به ما گفتند به ساختمان رادیو و تلویزیون بیایید. افشین برادران گفته است در این عملیات هر واحد ۴ نفر بودند که هر کدام ۴ سلاح و حدود ۵۰۰ فشنگ داشتند. سهراب سپهری با نام مستعار مازیار که از سال ۵۹ عضو سازمان بوده و در یک خانه تیمی دستگیر شده در اعترافات خود گفته است: نمونه دیگر از عملیاتها پرتاب نارنجک به یک لوسترفروشی در خیابان حافظ بود. ما به آنجا رفتیم و چون دیدم مردم عادی زیاد هستند برگشتیم، اما فرمانده ما ناراحت شد و دستور داد برگردیم و گفت اگر چهار نفر از مردم عادی هم کشته شود مهم نیست. بعد ما برگشتیم و داخل لوسترفروشی نارنجک جنگی پرتاب کردیم.
حجتالاسلاموالمسلمین مسعود مداح بیان کرد: دقیقا کاری که گروههای تروریستی مانند داعش در قتلهای خود انجام میدهند اینکه تیر خلاص میزنند یا جسد را ربایش میکنند و آتش میزنند همین جنایات را رجوی داعشی و اعضای او در کشور ما انجام دادند.
وکیل شکات پرونده اظهار کرد: مسئول آتش یعنی مسئول یوزی، جلوی مغازهها با سرعت هرچه تمامتر یوزی را از ساک بیرون میآورد و به محض ورود به مغازه کلیه نفرات آن را به رگبار میبست و پس از اعدام همه آنها بالای سر تکتکشان رفته و تیر خلاص میزند سپس اعلام میکند فرمانده ما گفته بود که اگر مردم دیگری ایستاده بودند و تماشا میکردند بعد از چند لحظه آنها را نیز به قتل برسانید.
وی افزود: حسین شیخالحکما از دیگر اعضای جدا شده بود، وی در اظهارات خود گفت، ما با این عملیات تروریستی میخواهیم در دل مردم و طرفداران جمهوری اسلامی رعب و وحشت بیندازیم تا از این نظام دور شده و به سمت ما بیایند میخواهیم جوّ رعب و وحشت را در جامعه بشکنیم و اگر کسی با این ترورها عبرت نگرفت سرنوشتش مرگ است. مثال دیگر محمد کلانتری با نام مستعار منوچهر است که فرمانده یک تیم عملیاتی در سال ۶۰ و ۶۱ بود، وی در بیان سوابق خود، به ترور یک کارگر در مغازه اتوشویی، ترور یک پیرمرد کفاش، ترور یک دوچرخهساز، ترور یک فرش فروش اعتراف میکند. او اعتراف کرده فرمانده ما به ما دستور داده بود که اگر جلو موتور سواری را گرفتید و گفتید من میخواهم موتورت را مصادره انقلابی کنم ولی او مقاومت کرد او را نیز به قتل برسانید.
حجتالاسلام والمسلمین مسعود مداح بیان کرد: این موضوع را افراد دیگری مانند عباس صحرایی، عبدالکریم معزز که از اعضای جدا شده هستند بیان میکنند. عباس صحرایی اظهار کرده که ما یک مغازهداری که خشکبار فروشی داشت و از مردم عادی بود را ترور کردیم، صرفاً به این خاطر که به ما دستور داده بودند هر مغازهای که عکس حضرت امام (ره) و عکس شهید بهشتی در آن قرار دارد صاحب آن را ترور کنید.
وی ادامه داد: یکی دیگر از این جنایات که جنایت علیه بشریت و نسلکشی سازمان منافقین است در تاریخ ۱۷ فروردین ۱۳۶۱ رخ داده که یک تیم تروریستی ۷ نفره راه ارتباطی میان روستای قادیکلا به سمت قائمشهر را میبندند به طوری که با بستن خیابانها و متوقف کردن خودروها، زنان و دختران و افراد پیر و جوان را از خودروها پیاده میکنند و افرادی که ظاهر مذهبی داشتند را جدا میکنند و به رگبار میبندند که در این حادثه تروریستی سه شهید بزرگوار حسین مظفری، جمشید خداپرست و محمدعلی حقپناه به شهادت میرسند.
صهیونیستها و دستمال کثیفشان مجاهدین خلق، در خیال خام خود، تصور میکردند که با حملاتشان به ایران، میان مردم شکاف ایجاد خواهند کرد. اما پاسخ ایران، اتحادی بود که از کارمند، کارگر، هنرمند، ورزشکار تا مردم عادی را در بر گرفت.
به گزارش فراق، صهیونیستها و مجاهدین با توهمات یکسان گمان میکردند با تجاوز به خاک ایران، مردم این سرزمین در برابر وطن خود خواهند ایستاد و به سوی دشمن دست دوستی دراز خواهند کرد. این همان اشتباه فاحشی بود که مجاهدین خلق در سال ۶۰ مرتکب شدند و بهای سنگینی نیز برای آن پرداختند. اما تاریخ بار دیگر درس خود را تکرار کرد: مردم ایران، در برابر تجاوز و خیانت، نهتنها پراکنده نشدند، بلکه متحدتر از همیشه به دفاع از میهن برخاستند.
تمام ملت ایران از هر قشر و گروهی و با هر عقیده و مرامی در صفحات اجتماعی خود فریاد حمایت از ایران سر دادند. این اتحاد، سیلی محکمی بود به صورت کسانی که گمان میکردند ایرانیان به کشورشان پشت خواهند کرد؛ همانند آن مجری خائنی که در مصاحبه با گرگهای صهیونیست، به موشکباران مردم بیگناه ایران خندید.
این خطای استراتژیک صهیونیستها، یادآور توهمات مجاهدین خلق در بهمن ۶۰ است. آنها نیز فکر میکردند با حمله به شهرهای ایران، مردم به حمایت از آنها برخواهند خاست. اما مردم ایران، دست در دست هم، نهتنها منافقین را پس زدند، که با اتحاد خود آنها را به حاشیه تاریخ راندند. امروز هم صهیونیستها در همان تله گرفتار شدهاند. آنها باور نمیکردند که ایرانیان، از هر قشر و گروه، اینگونه یکپارچه در برابر تجاوز بیاستند و از وطن و هموطنانشان دفاع کنند.
مردم ایران که بارها در آزمونهای سخت تاریخی سربلند بیرون آمدند، اینبار نیز، با اتحادی مثالزدنی، نشان دادند که هیچ توطئهای نمیتواند پیوند آنها با میهن را سست کند. صهیونیستها و منافقین، در توهم سرنگونی و تفرقه، باز هم شکست خوردند. ایران، با مردمی متحد و غیور، همچنان استوار ایستاده است و این اتحاد، پاسخی است کوبنده به هر آنکه خیال خیانت به این خاک را در سر دارد.
محمدجواد نوع پرور
مزدوران و بقایای تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق بدانند که همراهی و همکاری آنان با دشمن صهیونیستی و مزدوری برایشان، هرگز از دید ملت ایران پنهان نخواهد ماند.
به گزارش فراق، رژیم اشغالگر صهیونیستی، در اقدامی بزدلانه و تروریستی، در آستانه دور جدید مذاکرات هستهای که تاریخ آن از سوی ایالات متحده تعیین شده بود، به حماقتی ابلهانه دست زد. این اقدام که با فریب و نیرنگ همراه بود، به ترور تعدادی از دانشمندان هستهای و فرماندهان عالیرتبه ایران به همراه خانوادههایشان منجر شد.
آنچه باید درک شود، این است که تقابل دشمن با ایران، نه بر سر برنامه هستهای، بلکه بر سر پیشرفت و اعتلای جمهوری اسلامی ایران است. بدخواهان ملت ایران، تاب تحمل رشد علمی و توسعه همهجانبه این کشور را ندارند و به دنبال ممانعت از دستیابی مردم ایران به جایگاه شایسته خود در عرصه جهانی هستند. در این میان مزدوران و فرومایگانی بدبخت و کم حافظه چون گروهک تروریستی منافقین آگاهانه با این دشمن رذل همراهند.
دشمن به خوبی از جایگاه فتوای رهبر انقلاب گاه است و میدانست که جمهوری اسلامی هرگز قصد ساخت سلاح هستهای را نداشته است. حمایت و تأکید رهبر انقلاب ایران بر دانش هستهای، همواره در راستای پیشرفت، اقتدار ملی و کمک به رفاه مردم و اعتلای این سرزمین بوده است.
ایران تا کنون نهایت خویشتنداری و نرمش قهرمانانه را از خود نشان داده بود. بالاترین سطح بازرسیها از مراکز هستهای ایران به عمل آمده و در بحبوحه مذاکرات، بیاساس بودن ادعای ساخت بمب هستهای از سوی ایران به اثبات رسیده بود.
این هنر نیست که دشمن با توسل به شیوههای بزدلانه و پنهانی، دست به ترور میزند. استخدام مزدوران و اقدام به ترور، نه تنها نشانه قدرت نیست، بلکه اوج ناجوانمردی و شقاوت و زبونی است و هدف آن نابودی سرمایههای ملی ایران است.
جمهوری اسلامی ایران، بر اساس حقوق بینالملل و منشور ملل متحد، حق دفاع مشروع از خود را در برابر چنین حملات ناجوانمردانهای را دارد و به آن عمل کرد. جامعه جهانی نمیتواند و نباید در برابر این اقدامات تروریستی سکوت کند. پاسخ ایران به جنایات و حملات بزدلانه دشمن رذل، کاملاً در چارچوب قوانین بینالمللی و حق دفاع مشروع یک ملت مستقل است.
همچنین، مزدوران و بقایای تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق بدانند که همراهی و همکاری آنان با دشمن صهیونیستی و مزدوری برای آنان، هرگز از دید ملت ایران پنهان نخواهد ماند. جنایات و خیانتهایی که این مزدوران در حق مردم ایران مرتکب شدهاند، بیپاسخ نخواهد ماند و دیر یا زود، در دادگاه عدل الهی و به دست انتقام ملت، به سزای اعمال ننگین خود خواهند رسید. رجوی خائن و ایادی مزدورش بدانند که هیچ پناهگاهی برای آنان امن نخواهد بود و تقاص خیانت های خود را پس خواهند داد.
در روزهای اخیر، رسانههای رژیم صهیونیستی شاهد بازتاب گسترده یک شکست اطلاعاتی بیسابقه بودهاند؛ رخنه عمیق اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران در ساختار امنیتی اسرائیل، بار دیگر برتری اطلاعاتی ایران را در منطقه تثبیت کرده و رژیم تلآویو را با بحرانی بیسابقه روبهرو ساخته است.
افشای اسناد هستهای و نظامی اسرائیل
بر اساس گزارش شبکه عبریزبان i24، نیروهای اطلاعاتی ایران موفق به نفوذ در بخشهای راهبردی سازمان اطلاعاتی اسرائیل و دستیابی به حجم وسیعی از اسناد طبقهبندیشده شدهاند. این اطلاعات شامل اسناد، تصاویر، فیلمها و دادههایی درباره توان هستهای، تأسیسات نظامی، و برنامههای راهبردی رژیم صهیونیستی است. تحلیل و رمزگشایی این دادهها اکنون در حال انجام است و بهگفتهی منابع ایرانی، توان آفندی ایران در برابر رژیم اشغالگر قدس را بهطرز قابلتوجهی ارتقاء خواهد داد.
ترفند نخنمای رژیم صهیونیستی: توسل به فرقه تروریستی مجاهدین
در پی این شکست اطلاعاتی، شاهد حرکتی ناشیانه از سوی محافل امنیتی رژیم صهیونیستی هستیم. آنها در تلاش برای انحراف افکار عمومی و کاهش بازتاب رسانهای این ضربه، به ابزار قدیمی و سوختهای چون فرقه تروریستی مجاهدین متوسل شدهاند. این گروه اعلام کرده که قصد دارد در تاریخ ۲۰ خردادماه کنفرانسی مطبوعاتی در واشینگتن برگزار کرده و مدعی افشاگری درباره برنامه هستهای ایران شود.
هدف اصلی از این شوی تبلیغاتی، تلاش برای انتقال توجه رسانهها از شکست سنگین امنیتی اسرائیل به ادعاهای تکراری و بیاساس علیه جمهوری اسلامی ایران است.
پیوند تاریخی موساد و مجاهدین
سابقه همکاری فرقه منافقین با سرویس جاسوسی موساد بر کسی پوشیده نیست:
در طراحی و اجرای ترور دانشمندان هستهای ایران، نقش اطلاعاتی و عملیاتی این گروه کاملاً مستند است.
بسیاری از ادعاهای دروغین درباره برنامه هستهای ایران، نخستینبار توسط مجاهدین منتشر شد و سپس توسط لابیهای اسرائیلی در غرب بازنشر یافت.
این گروه در سالهای اخیر نیز نقش بازوی رسانهای پروژههای ضدایرانی اسرائیل را ایفا کرده و اکنون نیز مشخص است که این نمایش رسانهای اخیر، ادامه همان خط همکاری امنیتی و تبلیغاتی است.
شکست پروژه انحراف افکار عمومی
با این حال، تحلیلگران و رسانههای مستقل جهانی بهخوبی از ماهیت این پروژه آگاهند. استفاده ابزاری از گروهی بیپایگاه و فاقد مشروعیت مانند منافقین، تنها نشان از درماندگی اطلاعاتی رژیم صهیونیستی دارد؛ رژیمی که بهجای پاسخ به افشای ضعفهای امنیتی خود، به سناریوهای نخنمای قدیمی پناه برده است.
نتیجه اینکه؛ شاهکار اطلاعاتی اخیر جمهوری اسلامی ایران، نه تنها شکست بزرگی برای ساختار امنیتی اسرائیل بود، بلکه ضعف بنیادین این رژیم در حفاظت از اطلاعات راهبردی را نیز آشکار ساخت. در مقابل، تلاش برای انحراف افکار عمومی با استفاده از فرقهای ورشکسته مجاهدین، تنها بر عمق بحران مشروعیت و ناکارآمدی رژیم صهیونیستی افزوده است.