رجوی حتی به تنها فرزند خود و یادگار همسر اولش! نیز رحم نمیکند. اگر او چاره داشت حکم قتل فرزندش را نیز میداد.
به گزارش فراق، یکی از اعضای ناراضی «اشرف ۳» با ارسال مطلبی به فراق نوشت: وقتی مصطفی رجوی حاضر نمیشود به خزعبلات پدرش تن در دهد و خواهان خروج از تشکیلات و آغاز یک زندگی شرافتمدانه میشود، با مارک خیانت روبرو شده و پس از آزار و اذیتهای فراوان روحی با خفت و خواری او را به نروژ میفرستند. حتی برادران مسعود رجوی که در سفلگی با او شریکند، اجازه پیدا نمیکنند با برادرزادهشان تماس بگیرند.
رجوی تنها زبان زور را میفهمد. او زمانی کوتاه میآید و به غلط کردن میافتد و با واسطه قراردادن این و آن و التماس و درخواست ماهی ۴ هزار یورو از پولهای شیوخ عرب را در اختیار پسرش میگذارد که با شکایت او نزد دادگاه فرانسه مواجه میشود. مسعود رجوی که میداند تبعات این شکایت میتواند پرده از چهرهی دروغین او برداشته و گوشهای از جنایاتش را رو کند برای ساکت کردن پسرش حاضر به پرداخت این باج میشود.
مسعود رجوی به تنهایی نمیتواند این حجم عظیم رذالت و دنائت را حمل کند، او به تنهایی مسئول این فجایع نیست. جدا از کسانی که وی را همراهی میکنند همه کسانی که حتی از این فرقه فاصله گرفتهاند و در مقابل خیرهسریهای او سکوت میکنند مسئولند. سکوت آنها در قبال جنایات رجوی و همچنین فجایعی که در اشرف و مناسبات مجاهدین گذشته و عدم روشنگری در مورد آنها دست رجوی را برای انجام جنایاتش باز میگذارد. رجوی جدا از اتهام زنیهای شریرانه و حملات افسارگسیخته با صرف بودجههای هنگفت و دادن باج به افراد آنها را دعوت به سکوت میکند تا پرده از جنایاتش برداشته نشود. از مواردی اطلاع دارم که نزدیکان رجوی میکوشند به کسانی که مورد سوءاستفاده جنسی او قرار گرفتهاند القا کنند که دچار توهم شدهای و ذهنیتهای خودت را به «برادر» نسبت میدهی. در چنین شرایطی مسئولیت کسانی که هنوز وجدانشان را نفروختهاند دوچندان میشود. سکوت جایز نیست.
دادگاه رسیدگی به جنایتهای فرقه رجوی بازخوانی تاریخ رنج مردم ایران از تروریستهایی است که از تحریم و خون همین ملت کاسبی کردند.
به گزارش فراق، اسداله بهرامی متهم ردیف ۶۴ این دادگاه در سال ۱۳۵۹ جذب نفاق شد.
وی در تاریخ یکم آبان ماه سال ۱۳۶۰ به دلیل اقدامات مجرمانهای از قبیل پخش اعلامیه، جمع آوری کمک مالی برای مجاهدین و غیره، بازداشت شده، ولی پس از ۲۰ روز، با سپردن تعهد آزاد میشود. در ادامه و در سال ۱۳۶۲، وی مجدد به دلیل تهیه خانه تیمی برای عناصر تروریست، جاسازی سلاح و مهمات در خانه مذکور و همچنین تهیه مدارک جعلی، بازداشت شده و پس از طی مراحل قضایی، به مجازات سنگینی محکومیت مییابد لکن این بار نیز مشمول رافت و عطوفت نظام جمهوری اسلامی شده و پس از برخورداری از عفو، مجازاتش به ۱۰ سال حبس تقلیل یافته و در نهایت در سال ۱۳۶۹ از زندان آزاد میشود.
نامبرده با عدم تنبه، در سال ۱۳۷۶ به منظور پیوستن به فرقه تروریستی رجوی، از کشور متواری شده و پس از الحاق به تشکیلات مذکور، در یگان رزم نفاق سازماندهی میشود. وی طی سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰، در عملیاتهای متعدد خمپاره زنی به مراکز حساس کشور شرکت داشته و همچنین مربی شهرشناسیِ تیمهای تروریستی عازم به داخل کشور نیز بوده است.
کارشناس فنی جداشده از فرقه رجوی در آلبانی گفت: هیچ کدام از هکهای سایبری مثل هک مجلس و پمپ بنزینها در حد و توان سازمان تروریستی مجاهدین خلق نیست.
به گزارش فراق، این عضو که به تازگی از فرقه فرار کرده با انتشار پیامی در صفحه شخصی خود نوشت: به عنوان کسی که در بخش فنی سازمان رجوی فعالیت می کردم و از تمام ظرفیتهای موجود اطلاع دارم، نقش اصلی مجاهدین در هکها از طریق نفوذی خود، آپلود کردن بدافزار نوشته شده توسط اسرائیل بوده که در نهایت استخراج اطلاعات انجام میشود.
وی با اشاره به ماجرای هک صداوسیما، مجلس، پمپ بنزینها و سایت ریاست جمهوری ایران ادامه داد: اسرائیل برای در امان بودن از حواشی، از پوشش مجاهدین استفاده میکند.
کارشناس فنی جداشده از فرقه رجوی در این نوشته خود همچنین تلویحا اظهار داشت که فرقه در نتیجه این اقدام ها با پاسخ فلج کننده ایران در آلبانی مواجه شد و وضعیت درماندگی فعلی را برای آن ها پیش آورد.
دادگاه محاکمه سرکردگان فرقه رجوی فرصتی است تا تراژدیترین و تلخترین ظلمها، آزارها و تجاوزها در حق اعضای این فرقه نیز بازخوانی شود.
به گزارش فراق، مریم قجر عضدانلو (رجوی) همراه با سرکرده پیشین این فرقه یعنی همسرش مسعود رجوی تراژدیترین ظلمها، آزار، تعرض و تجاوزها را در حق اعضای این فرقه به خصوص زنان این فرقه روا کردند.
بتول سلطانی از جمله زنانی است که پس از بارها تلاش در نهایت موفق شد که از پادگان اشرف رها شود. سلطانی از زنان عضو شورای رهبری این سازمان بود. او چند سالی است که در مجامع بین الملل تمام تلاش خود را برای ترسیم وجهه واقعی فرقه تروریستی رجوی در برخورد با زنان عضو این سازمان میکند. سلطانی در توضیح ایدئولوژی فرقه برای اعضاء زن از کلید واژه «قله آرمانی» استفاده کرد و در توضیح این ایدئولوژی عنوان کرده بود که فرد انقلاب کرده باید خود را به «قله آرمانی» در سازمان برساند و این قله برای زنان با پذیرش به عقیم شدن (جراحی رحم) ثابت می شود تا زنان این سازمان خود را کاملا در حصار این فرقه و به بیامیدی کامل برسند.
این اقدام توسط پزشک قرارگاه اشرف با نام«نفیسه بادامچی» و زیر نظر مریم رجوی و با سرپرستی«کبری طهماسبی» و «زهره بنیجمال» صورت میگرفت. همچنین مسعود رجوی در یکی از جلسات شورای رهبری اصلیترین وظیفه پزشک پادگان اشرف را دقیقا همین اقدام یعنی خارج کردن رحم زنان جوان پادگان معرفی میکند. بنا به گفته بتول سلطانی پس از فرار از اشرف؛ ۱۵۰ زن تا زمان حضور او عقیم سازی شده بودند. تراژدی بودن این امر حتی از روایتهای منتشر شده از تجاوز مسعود رجوی به زنان و دختران باکره سازمان نیز تلختر است و سران فرقه تروریستی رجوی دقیقا زنانگی را از زنان این فرقه سلب میکردند. یعنی آنچه که هدف خلقت هر زنی سوای از موقعیت جغرافیای و اجتماعیاش بود، توسط مریم رجوی گرفته میشود.
سلطانی همچنین درباره رابطه جنسی مسعود رجوی با زنان شورای رهبری با واسطهگری مریم رجوی پرده برداشته بود. او اولین کسی بود که برای نخستین بار درباره رقص رهایی در اردوگاه اشرف گفت. «در زمستان سال ۱۳۷۶ در جلسهای که مریم رجوی آن را برگزار کرد دعوت شدیم و به ما گفتند که باید استحمام کنید تا کاملا تمیز باشید و باید همه لباسها و روسری های شما جدید و تمیز باشد چرا که این جلسه، «حوض» شورای رهبری است و باید در آن حوض «رقص رهایی» اجرا کرد.
حالت عجیبی به من دست داد و ترس و دلهره و فشار روانی داشتم به طوری که کنترل خودم را از دست دادم و از خودم سوال میکردم منظور از «رقص رهایی» چیست؟ حس فضولی نسبت به این موضوع پیدا کردم و تلاش میکردم تا واکنش مسئول آن موقع خودم خانم «فائزه محبتکار» فرمانده مقر چهارم پایگاه اشرف را ببینم.
مستند «کودکان اشرف» چهارشنبه ۱۱ بهمن ماه در سالن جشنواره فیلم «یوتبوری» سوئد به روی صحنه رفت و موجب خشم فرقه رجوی شد.
به گزارش فراق، این مستند که به کارگردانی سارا معین ساخته شده است به سرگذشت کودکان اعضای فرقه رجوی که پس از جنگ اول خلیج فارس به دستور مسعود رجوی از والدین خود جدا شدند و از عراق به کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی فرستاده شدند، میپردازد.
سارا معین در فیلم خود به مستند نگاری زندگی امیر یغمایی، پروین حسین نیا، حنیف بالی و عاطفه سبدانی به عنوان ۴ نمونه از حدود ۱۲۰ کودک مجاهدین خلق که در سوئد اسکان داده شدند، پرداخته است.
اما به دنبال اکران این فیلم در جشنواره سوئد فرقه رجوی که از اکران آن به شدت خشمگین شده نوشته است: «حکومت ایران به موازات تبلیغات گسترده برای نمایش فیلم سرهنگ ثریا در داخل ایران و به تلافی دادگاه …حمید نوری، همزمان با محاکمه غیابی بیش از ۱۰۰تن از مجاهدین توسط قضاییه … برای صدور احکام اعدام، مزدورانش را برای یک فقره فیلمسازی …. درباره کودکان اشرف بسیج کرده است تا در اذهان غربی بیعاطفه بودن مجاهدین را نسبت به بچههایشان ثابت کند.»
مصاحبهها و مطالب آرشیوی فیلم جداییهای دردناک خانوادهها را از فرزندانشان به تصویر میکشد و نشان میدهد که فرقه تروریستی رجوی چه جنایت هایی در حق این کودکان مرتکب شده است.
فریبکاری فرقه رجوی چگونه با مرگ محسن معصومی برملا شد.
دیروز بتاریخ هشتم بهمن 1402 خبر مرگ محس معصومی سالمند 63 ساله ساکن در اردوگاه فرقه رجوی در آلبانی در سایت رسمی این فرقه درج گردید. باید گفت دروغگویی و فریبکاری تا بن و استخوان مجاهدین رخنه کرده است و هرگز نمی توان مجاهدین را بدون ایندو ویژگی تصور کرد.
به نوشته سایت رسمی مجاهدین و براساس اطلاعیه مرگی که در مورد محسن معصومی صادر گردید، وی 4 سال بود که در بستر بیماری با مرگ دست و پنجه نرم می کرد. حتی شنوایی خود را نیز از دست داده بود. اما نکته جالب توجه اینجاست طی همین سالها یعنی از سال 1399 تا تیر 1402 این فرقه فریبکار بارها مقالاتی را به اسم ایشان در سایت موسوم به «ایران افشاگر» با محتوای فحش و ناسزاگویی بر علیه جداشگان و منتقدان این فرقه درج کرده است. این فرقه منحوس بهنگام مرگ این نگونبخت هم دست از فریبکاری بر نداشت و بجای درج عکسی از چهره واقعی این فرد در آخرین روزهای زندگی اش، عکس بشدت جوان سازی شده از وی را در بالای اطلاعیه مرگش قرار داد تا زندگی و مرگ خفت بار اعضای این فرقه را از دید مخاطبانش بویژه خانواده هاشان پنهان کرده باشد. حیاتی که عین مرگ است و مرگی که در عزلت و تنهایی است. بعبارتی اعضای فرقه حتی بعد از مرگشان هم در اسارت سران فرقه رجوی بسر می برند. بنحویکه خانواده هایشان هم هیچ دسترسی به مرده آنها ندارند. البته اینگونه فجایع رسم نهادینه شده ای در این فرقه است. همان کاری که هم اکنون با مرده رجوی هم می کنند. یعنی درج پیام هایی منتسب به وی با همان عکس های قدیمی، و وانمود کردن به اینکه او همچنان زنده است دست به فریبکاری می زنند. در حالیکه اگر وی هم اکنون زنده هم باشد این سوال مطرح می شود ؛ وی چگونه می تواند در سن 76 سالگی در حالیکه به انواع و اقسام بیماریها مبتلاست ، فاز جوانی کوک کرده و ادا و اطوار زنده ها را در بیاورد؟ و این روند تا کی می تواند ادامه داشته باشد.؟
بعد از ورود به کشور آلبانی همه فکر میکردند که محدودیت ها برداشته شده و میتوانند به راحتی و بدون گفتن به مسئول، برای گردش به شهر بروند. اوایل تا حدودی آزادی بود و همه در زمان ورزش به مرکز شهر یا قسمتهایی از تیرانا میرفتند. همچنین برخی ها تلفن هوشمند داشتند و برای تماس به تپههای اطراف میرفتند تا کسی با خبر نشود که این ها با خانواده تماس می گیرند. از آنجایی که سران فرقه از تماس اعضا با خانواده وحشت داشتند و نمیخواستند که تلفن هوشمند دست اعضا بیفتد لذا بعد از مدت کوتاهی همین تلفن ها از دسترس همه جمع شد و جای مخصوص نگهداری میشد. در ادامه بیرون رفتن اعضا هم توسط سران فرقه محدود و نشستهای مهندسی شده با بعضی از عناصر فرقه شروع شد. یک مرتبه میدیدیم تعدادی پشت میکروفن در تایید حرف آن مسئول شروع به حرف زدن می کردند و چون کسی از اعضای حاضر در نشست نمیتوانست مخالفت کند این موضوع یا موضوعات تایید و محدودیتها اعمال میشد. زمان ورزش به دروغ می گفتند حکومت ایران در مسیر ورزش جاسوس فرستاده و همین باعث شده بود که تعدادی ورزش همیشگی را نروند. تعدادی از فرماندهان را برای این کار به عنوان گشت گمارده بودند و هر روز در همه عرصه ها فشار را زیاد می کردند. در همان زمان تعدادی بدون اطلاع قبلی خود را به کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان معرفی کرده و خود را نجات دادند. این چنین بود که رجوی طاقت دیدن افراد خود در شهر را نداشت لذا بیابان نشینی در حومه تیرانا را برای اعضای خود انتخاب کرد و گفت ما در چادر راحتر زندگی می کنیم. البته برای دیگران نه برای خود، همانطور که قبلاً هم گفتم بمب و موشک برای دیگران خوب است نه برای رجوی و همسر و دیگر سران.
اختصاصی فراق- پس از حملات هکری گسترده به زیرساختهای آلبانی و موج نارضایتی مردم این کشور از فرقه بدنام رجوی، این فرقه با فرستادن مزدوران خود میان جامعه، سعی در تطهیر چهره خود دارد.
به گزارش فراق، چند شب پیش، ۱۰ نفر از وحوش رجوی به همراه چند تن از نیروهای سرویس مخفی آلبانی در مراسم عشای ربانی یک کلیسا در منطقه دورس آلبانی (محل وقوع «اشرف ۳») شرکت کردند و با زیر نظر گرفتن افراد و تهیه تصویر از آنها، سعی در شناسایی طعمه برای بهرهبرداری بودند.
نکته جالب همراهی تنی چند از نیروهای سرویس مخفی و امنیتی آلبانی با آنها بود که پیش از این در فهرست افشا شده توسط گروه هکری عدالت میهن نام آن ها به چشم میخورد. افسر آلبانیایی که در تصویر با پیراهن صورتی و کراوات مشخص شده، فردی به نام Ndue (Anthony) است که در پشت صحنه، حامی فرقه تروریستی رجوی بوده و مطالبات غیرقانونی آنها را حل و فصل میکند. نکته جالب همراهی تنی چند از نیروهای سرویس مخفی و امنیتی آلبانی با آنها بود که پیش از این در فهرست افشا شده توسط گروه هکری عدالت میهن نام آن ها به چشم میخورد. افسر آلبانیایی که در تصویر با پیراهن صورتی و کراوات مشخص شده، فردی به نام Ndue (Anthony) است که در پشت صحنه، حامی فرقه تروریستی رجوی بوده و مطالبات غیرقانونی آنها را حل و فصل میکند.
خرداد ماه ۱۴۰۲ آلبانی به این نتیجه رسید که میزبانی از فرقه رجوی که مشغول حملات هکری و هدایت اقدامات تروریستی علیه جمهوری اسلامی از خاک این کشور اروپایی هستند را علی رغم فشار آمریکا و اروپا پایان دهد و آنها را از کشور اخراج کند. پلیس آلبانی در خرداد ۱۴۰۲ با حمله به مقر اشرف و به دست آوردن اسناد متعدد در تایید اقدامات تروریستی و هکری فرقه رجوی، بر اخراج آن ها تاکید جدی کرد، اما بعد از گذشت چندماه، روند اخراج کامل آنها به دلیل فشار آمریکا دچار خدشه شد که به نظر می رسد حملات هکری اخیر در واکنش به عدم اهتمام جدی آلبانی به این موضوع باشد.
به دنبال اقدام اخیر گروه هکری موسوم به «عدالت میهن» (هوملند جاستیس) در آلبانی و اختلال گسترده در سامانه های ارتباطی، مردم این کشور خطاب به سیاستمداران و نهادهای امنیتی کشورشان اعتراض تندی کردند که به سازش با فرقه رجوی پایان دهد و به نظر می رسد سرکردگان فرقه رجوی در حال حاضر میخواهند با این رفتارها وانمود کنند که دوست و همراه مردم آلبانی هستند.
از آنجایی که در فرقه های مخرب همه تظاهرات زندگی عادی ممنوع است و افراد ملزم به ماندن در میان قوانین فرقه ای در تمام ابعاد زندگی خویش هستند، ساده ترین انتخاب های شخصی ممکن است گناهی نابخشودنی تلقی شود و فرد را مستوجب مجازات در نشست دیگ کند.
به گزارش فراق، فرقههای مخرب از فشار جمعی به عنوان یکی از ابزارهای اعمال انطباق و سرکوب مخالفت استفاده میکنند. در تشکیلات فرقه رجوی، از انواع نشستها و جلسات گروهی برای اعمال قدرت مطلق رهبران بر اعضا استفاده میشود. نشستهایی که با عناوین مختلف کماکان به صورت روزانه در مقر مجاهدین خلق در آلبانی در حال برگزاری است. در میان این عناوین و بازیهای واژگانی، نشست موسوم به دیگ را میتوان از بزرگترین و پرفشارترین جلسات جمعی شستشوی مغزی در فرقه رجوی نامید.
نشست دیگ چیست؟
دیگ یکی از نشست های اجباری در مناسبات مجاهدین خلق است که شمار افراد شرکت کننده در آن بیش از نشست های معمولی روزانه مانند عملیات جاری و غسل هفتگی است. در این نشست ها فشار همسال و همرده چندین برابر نشست های ۱۰ یا ۲۰ نفره عملیات جاری است و گاه تعداد افراد حاضر در جلسه به ۱۰۰ نفر می رسد. این ۱۰۰ نفر همگی ملزم هستند که سوژه را همراه با فحش و ناسزا جهت تحمیل عقاید فرقه هدف قرار دهند. کم کاری یا سکوت در حیطه فحاشی و فریاد ممکن است افراد را تبدیل به سوژه بعدی نشست کند. بنابراین سوژه نشست دیگ به طور همزمان زیر تیغ انتقادهای خشن، تهمتها، توهینها و تحقیرها از سوی ده ها تن از هم گروههای خویش است.
سیامک نادری عضو پیشین تشکیلات مجاهدین خلق درباره نشست دیگ توضیح زیر را ارائه میدهد:
«دیگ اصطلاحی در تشکیلات فرقه مجاهدین است که فردی را در نشست های جمعی سوژه می کنند. یعنی داخل دیگ می اندازند و آتش شعله های دیگ را زیاد می کنند. منظور با فحاشی کردن، تهدید و توهین و تهمت زدن و تُف باران کردن و داد زدن های مستمر سایرین بر سر سوژه ای که برای ساعت های متمادی در درون دیگ قرار داد … تا سوژه از پای در بیاید و هر آنچه مسئولین فرقه مجاهدین می خواهند اعتراف کرده و سرسپار مطلق تشکیلات و مسئولین فرقه رجوی باشد و سوژه در این دیگ هیچ راه گریزی ندارد جز تن دادن به مسئول نشست که منویّات پلید رهبری عقیدتی برای ارعاب هرچه بیشتر اعضا را دنبال میکنند.»
مبدع نشست دیگ چه کسی است؟
فواد بصری، عضو پیشین فرقه رجوی معتقد است که مهوش سپهری با نام مستعار نسرین از سران رده بالای فرقه، مبدع این روش شکنجه روانی است. او در خاطراتش از مهوش سپهری می نویسد که چطور سپهری اذعان می کرد که ایده نشست دیگ را از آشپزخانه تشکیلات الهام گرفته است و مسعود و مریم رجوی پیشنهاد اجرای آن را داده است:
«در یک نشست مجزا می گفت شما فکر می کنید ما این بحث ها را از فضا می آوریم! من یک روز رفته بودم سری به آشپزخانه بزنم. رفتم در قسمت آماده سازی چشمم به یک دیگچه ای خورد که در آن لپه خیس کرده بودند از مسئول آماده سازی سئوال کردم چرا لپه ها را روی گاز قرار نمی دهید گفت نمی شود اول بایستی لپه ها خیس بخورند بعد از خیس خوردن آنها را در دیگ می گذاریم و روی گاز قرار می دهیم که پخته شود و در ادامه می گفت این موضوع ذهن مرا درگیر کرد و در اتاق کارم خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که چرا این کار را بر روی افراد پیاده نکنیم. گزارش برای خواهر و برادر نوشتم. نسرین در نشستی که با ما داشت گفت خواهر مریم و برادر گزارشم را خوانده و گفتند عجب طرحی همین را اجرا کنید. اول افراد را در دیگچه قرار دهید خیس بخورند و آنها را در جمع بکوبید و بعد آنها را وارد دیگ کنید و در یک جمع بزرگتر همه به سوژه تهاجم کنند تا پوست عوض کنند و تغییر کنند! من هم در نشست در دلم می گفتم مهوش عجب شیطانی است. واژه هایی که بر روی افراد بکار برده می شد طرح و تولید نسرین بود. دیگ، دیگچه، نرینه، مادینه، زیر مینیمم، سگ دعوا و…»
مریم سنجابی، عضو اسبق شورای رهبری فرقه رجوی در یادداشتی نوشت: اخیرا در برخی سایتهای فرقه رجوی برای سالروز مرگ خلیل رضایی به مطالبی برخوردم. رجویها اینکه بعد از دو دهه دوباره به فکر مرگ فردی که رجوی بارها او را سرزنش می کرد افتادند، دلیلی جز بهرهبرداری تبلیغاتی ندارد.
در این رابطه لازم دانستم نکاتی از تناقض گویی و دوگانگی های رجوی صرفا به خاطر روشنگری خوانندگان عزیز بازگو کنم.
خلیل رضایی با دو همسر، ۱۱ فرزند به نامهای احمد، رضا، مهدی، صدیقه، فاطمه، محسن، آذر، مرضیه، اشرف، مینا و منصوره همراه با نوادهها و بستگان چند دهه درخدمت رجوی قرار داشت.
علیرغم آنکه امکانات خانواده رضایی ها از دهه ۵۰ در اختیار سازمان بود رجوی جهت پیشبرد زیاده خواهی و کسب قدرت تمام عیارنمی خواست اجازه دهد که موقعیت این خانواده درون سازمان در مرکز توجه قرا بگیرد. لذا برای سرکوب و تخریب شخصیت آنان کارهای شنیعی انجام داد.
اصولا رجوی برای از بین بردن شخصیت تمام اعضا به ویژه قدیمی ترها جهت حفظ قدرتش دست به هر اقدامی می زد. خانواده رضایی در پیروی از اهداف سازمان از ایران خارج شده و در اروپا آواره بودند. خلیل رضایی به علت کهولت سن که توان بیگاری نداشت به اجبار در خانه ای سازمانی در فرانسه سکونت داشت.
به جز او همه خانواده از جمله همسر اولش علیرغم سن بسیار زیاد مشغول به کار بودند. همسر دومش مرحمت ندری، سه دختر خردسال دیگرش و نواده ها که اغلب در سال ۶۵ خردسال بودند همه را برای بیگاری و عضویت به کمپ اشرف بردند. مرحمت ندری تا زمان مرگش سال ها بی نام ونشان در آشپزخانه های کمپ اشرف و «اُوِر» از صبح تا شب به کارگری و آشپزی مشغول بود.
در سال ۶۸ با شروع دیکتاتوری جدید و فرقه ای شدن سازمان، جلسات مخوف به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک با سکانداری رجوی و مریم قجر شروع شد. ساعتها اعضای نگون بخت را با انواع اتهامات خودساخته زندگی طلبی، زن دوستی، شوهر دوستی و سایر عناوین به صلابه می کشیدند. با تحقیر و از بین بردن شخصیت یک یک اعضا سعی می کردند به همه بقبولانند گناهکارند، خطاکارند و افراد بی عُرضهای بیش نیستند که فقط در زیرسایه رجوی می توانند هویتی داشته باشند.
با این جملات بسیاری از چهره های پرطمطراق که به اصطلاح نماینده سازمان و شورا و از افراد تحصیلکرده و شاخص در کشورهای خارجی بودند را با تحقیر سرجای خود نشاندند. بسیاری را خلع رده کردند و از ستاد خارجه به آشپزخانه کمپ عراق جهت کارگری منتقل کردند. مردان و زنان هم سابقه با رجوی را هم به رده های پایین بردند. سرکوب های وحشیانه بطور مستمر ادامه داشت.
مایه شگفتی آن بود که سهم تحقیر و سرکوب قدیمی ترها و آن ها که ظاهرا بیشتر سد راه رجوی بودند بیشتر بود. در یکی از این نشست ها رجوی، محسن رضایی پسر کوچکتر خلیل رضایی و مرضیه رضایی که آن زمان زنده و ۲۱ ساله بود را به پای میکروفون فرا خواند و به محاکمه آنها در جمع صدها تن پرداخت.
رجوی ضمن منت گذاشتن بر خانواده رضایی تا توانست فحش، تهمت، لعن و نفرین نثار خلیل رضایی و اعضای خانواده وی نمود.
او بارها خانه نشینی خلیل رضایی و سکونتش در پاریس را گناهی بزرگ قلمداد و پیرمردی که بیش از بیست عضو خانواده اش پادویی رجوی می کردند را شخصی بهانه گیر، بی مصرف و زیاده خواه، زندگی طلب و بی اخلاق به علت اینکه از رجوی تعریف و تمجید نمی کرد، معرفی نمود. می گفت خلیل رضایی درخواست خانه از سازمان داشته است این درحالی بود که رجوی دهها ساختمان لوکس ویلایی و قصر مانند برای خود و مریم قجر در فرانسه و عراق داشت.
یکی از منفورترین صفات شخص رجوی بدگویی پشت سر اعضا در جمع های دیگر بود که کینه توزی و خوی پست او را در هر زمان آشکار می کرد. به کرات با این شیوه در نشست هایش به تخریب شخصیت افراد با نفوذ چون شورایی ها می پرداخت.
خلیل رضایی تنها عضو مغضوب این خانواده نبود. بعدها مرضیه رضایی (مهین) در اتفاقی عجیب خلع رده شد. او را به پایین ترین رده ها فرستادند. سپس با قرار دادنش در لیست اعتصاب کنندگان ۸۰ روزه و بدون توجه به بیماری زمینه ای وی، او را به کشتن دادند. کسی چه می داند بعید نیست او را هم به دلیل اعتراضات و ناراضی بودنش سر به نیست کرده باشند.