قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید . ضمن اینکه با آدرس دوم ghased1393.blogsky .com هم در این مسیر پیش می رویم ...

پیوندها
  • ۱
  • ۰

عضو جدا شده از سازمان منافقین گفت: ضد انسانی‌ترین نشست منافقین، «نشست طعمه» بود. چادرهایی را تعبیه کرده بودند و پس از خیساندن و تحقیر و توهین‌های فراوان به سوژه او را وارد نشست مسعود رجوی می‌کردند.

court2025 39 3

 

به گزارش فراق، فواد بصری در جلسه ۳۹ دادگاه منافقین در جایگاه حاضر شد و پس از ادای سوگند، اظهار کرد: من در مهر ۱۳۶۶ در منطقه دهلران به دست اعضای سازمان منافقین به اسارت درآمدم و سرباز بودم که اسیر شدم. سازمان منافقین با مردم و ملت ایران دشمنی خاصی داشت. زمانی که اسیر شدم با چشمان خودم دیدم که سربازانی که زخمی شده بودند را با شلیک تیر به شهادت می‌رساندند.

فواد بصری افزود: پس از آنجا ما را به منطقه‌ای به نام سردار بردند که متعلق به سازمان منافقین بود. چند روز را در آنجا سپری کردیم و پس از برگزاری چندین جلسه و شست‌وشوی مغزی و با وعده‌های دروغین و حتی با تهدید به عضویت سازمان منافقین در آمدیم. من آن زمان ۱۸ سال بیشتر سن نداشتم.

قاضی پرسید: چگونه شما را تهدید می‌کردند؟

عضو جدا شده سازمان منافقین پاسخ داد: به ما می‌گفتند اگر دولت ایران شما را دستگیر کند شما را اعدام می‌کند. به ما وعده دادند اگر چهار ماه آنجا بمانیم به عنوان پناهنده سیاسی ما را به کشورهای اروپایی می‌فرستند. من هم جوان بودم و گول این وعده و وعیدها را خوردم و به این گروهک پیوستم و ۲۰ سال عضو این سازمان بودم.

قاضی پرسید: چه تعداد از این اسرا به سازمان پیوستند؟

بصری جواب داد: ما حدود ۱۰۸ نفر بودیم که به دست منافقین اسیر شدیم و حدود ۲۰ نفر از ما به این سازمان پیوست. همه ما سرباز و کم سن و سال بودیم.

قاضی گفت: از سرنوشت کسانی که عضو این سازمان نشدند اطلاع دارید؟

این شاهد عینی بیان کرد: خیر. ما را از هم جدا کردند و ما که عضویت در این سازمان را پذیرفته بودیم برای طی کردن آموزش‌های نظامی به منطقه سردار منتقل شدیم. پس از اینکه آنجا آموزش‌های لازم را دیدیم ما را برای اجرای عملیات چلچراغ آماده کردند. البته ما حتی با عضویت در این سازمان برچسب اسیر پیوسته خوردیم و از نیروهای اصلی آنها جدا بودیم و می‌توان گفت که درجه پایین‌تر از اعضای گروهک داشتیم.

قاضی دوباره پرسید: چند نفر از سربازان ما را با تیر خلاص زدند؟

بصری گفت: من ۵ یا ۶ نفر را با چشم خودم دیدم که تیرباران کردند.

قاضی دهقانی سوال کرد: در طول مدت زمانی که عضو این گروهک بودید آیا موردی پیش آمد که افراد را تیر خلاص بزنند؟

این عضو جدا شده گروهک منافقین تصریح کرد: آنجا تیر خلاص نمی‌زدند، اما با روش‌های مختلف افراد را از بین می‌بردند. «اشرف» پادگانی بود که ورود به آن آزاد و خروج از آن ممنوع بود. اگر کسی می‌خواست از آنجا خارج شود او را قرنطینه و شکنجه می‌کردند. آنها مرا ۲۰ سال شکنجه روحی کردند. در طول مدت عضویتم در سازمان چندین بار درخواست جدایی از این سازمان را کردم برای همین می‌خواستند مرا به زندان ابوغریب منتقل کنند.

وی افزود: یک بار مهوش سپهری به من گفت که تحت هیچ شرایطی با انتقال تو به زندان ابوغریب موافقت نمی‌کنم، چون به زبان عربی تسلط داری و در آنجا شرایط و وضعیت اردوگاه (اشرف) را به سربازان عراقی می‌گویی. به من گفت حتی اگر لازم باشد تو را در اردوگاه اشرف دفن می‌کنم.

این عضو جدا شده سازمان ادامه داد: به دلیل چندین بار درخواست برای جدایی از سازمان، نشستی را برای من برگزار کردند. در این نشست سران سازمان در قسمت بالایی مجلس نشسته بودند و حدود ۲ هزار نفر از اعضا در این نشست حضور داشتند که همه با هم به من فحاشی و توهین می‌کردند و آب دهان خود را روی من می‌پاشیدند و مرا خائن خطاب می‌کردند. با این کارها می‌خواستند من را تحت فشار قرار دهند تا مجدداً به عضویت سازمان برگردم.

وی ادامه داد: پس از برگزاری این نشست اگر شخص همچنان تمایل به جدا شدن از سازمان داشت او را به مدت دو سال در منطقه‌ای به عنوان «اسکان» نگه می‌داشتند تا اطلاعاتش بسوزد، پس از دو سال مجدداً نشستی را با همان کیفیت و همان تحقیرها و توهین‌ها برگزار می‌کردند و اگر همچنان شخص می‌خواست که از سازمان جدا شود او را به زندان ابوقریب منتقل می‌کردند، به افسران عراقی هم سفارش می‌کردند که این اعضا را اذیت کنند تا دوباره به عضویت سازمان درآیند. بسیاری از اعضا آن شرایط سخت و سنگین زندان ابو قریب را تحمل کردند، اما حاضر نشدند دوباره به این گروهک بپیوندند.

بصری گفت: ضد انسانی‌ترین نشست این گروهک، «نشست طعمه» بود. این نشست حدوداً چهار ماه در مقری در بغداد طول کشید و تمام برنامه‌ریزی آن را شخص رجوی انجام داده بود. در این مقر چادرهایی را تعبیه کرده بودند و پس از خیساندن و تحقیر و توهین‌های فراوان به سوژه او را وارد نشست مسعود رجوی می‌کردند. در این نشست مسعود رجوی و همسرش مریم قجرعضدانلو حضور داشتند و انواع و اقسام توهین‌ها و تحقیرها را نثار کسی می‌کردند که می‌خواست از سازمان جدا شود.

قاضی پرسید: افرادی که حاضر به همراهی با این سازمان نبودند، تحقیر می‌شدند؟ وی گفت: بله، دقیقاً همین‌طور بود. بیشتر آنهایی که می‌خواستند مخالف خط و خطوط رجوی باشند و بروند دنبال زندگی‌شان، باز هم اجازه نمی‌دادند. یعنی می‌گفت من یک نفر را هم نمی‌گذارم اینجا برود. فکر کنم از مقر ما که مستقر بودیم، سه یا چهار نفر را فرستادند به ابوقریب، چون دیدند نمی‌توانند.

قاضی پرسید: ولی رستمی کنار شما تیر می‌خورد؟ بصری گفت: بله، تیرها کنار ما می‌خورد. رستمی حدوداً در همان بخش بود. ولی او در دسته‌ای دیگر قرار داشت وقتی پیش «مسلم» که فرمانده تیپ بود رفتیم و اعتراض کردیم که چرا این نوجوان ۱۶ ساله را جلو فرستادند. او در پاسخ گفت: او که در جبهه جمهوری اسلامی کشته نشد، در جبهه ما کشته شد.

انتهای پیام

  • ۰۴/۰۷/۰۶
  • مصطفی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی