قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق ، مصطفی آزاد

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق ، مصطفی آزاد

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید . ضمن اینکه با آدرس دوم ghased1393.blogsky .com هم در این مسیر پیش می رویم ...

پیوندها

۲۴۹ مطلب با موضوع «فرقه رجوی و جداشدگان» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

هر حزب یا سازمانی و حتی فرقه ها برای جذب نیرو و پرورش انها خط و مشی و ایدوئولوژی و مناسبات خاص خودشان را دارند .

در این مبحث می خواهم اندکی ذره بین  را روی مناسبات رجوی و ایدئولوژی اش انداخته و شما  را به قلعه ها موازی فرقه مافیایی رجوی  در عراق ببرم. همسفرباشید ؛همسفر درد هاو رنج هاوناله و فریاد ها که هیچ فریاد رسی هم نداشتیم قلعه هایی که کرکس ها بر بالایش پرواز میکردند و کفتارها نگهبان …….

دربدو ورود به این تشکیلات ابتدا با نمایش فیلم های حماسی و شرح قهرمانی ها و یادواره افراد قدیمی ایجاد انگیزش می کنند  و همانند صیادان وقتی پرندگان با دیدن آب و دانه بی خبر از همه جا و همه چیز به سمت آب و دانه می روند دامها برسر و رویشان فرو می افتند و دیگر هر تلاش و تقلایی به ضد خودش تبدیل شده و باعث تلف شدن بیشترت میشود ولذا اسیر صیاد شده و تن به اسارت سپرده میشود. این تر دستی و مهارت البته ساده بدست نیامده است تشکیلاتی که تجربه دو نظام را در در تمام عرصه های اجتماعی و زندانها بدست آورده از بهترین روش ها برای شکار طعمه هایش استفاده می کند.و بهترین ابزار ها و تکنولوژی روز را بکار میگیرد.

نخست می پردازیم به تعاریف پایه ای در تشکیلات فرقه رجوی :

برادری و رفاقت: .معمولا در سازمانهایی با نگرش ؛ پیشبرد خط شان از طریق جنگ مسلحانه به هر قیمت علی القاعده  باید افراد و بدنه ان بهترین مناسبات جمعی را داشته باشند چون مشخص نیست که هر کدام از انها فردا زنده باشند.یا نباشند لذا باید افراد در  رفاقت و صمیمیت و از خودگذشتگی  ازیکدیگر سبقت بگیرند. . . . .

اما اینطور نیست بر اساس تعاریف تشکیلاتی رفاقت و برادری و صمیمیت عبارت از :

تحت نظر داشتن یکدیگر و غافل نشدن از هم حتی برای لحظه ای ؛ تیغ کشیدن به سر و روی یکدیگر ( تیغ تبر و تباتنچه که در سه حرف شامل  “سه ت ” خلاصه شده است از ابداعات رجوی است که افراد بدون ملاحظه باید همواره دوربین هایشان روی نقاط ضعف و پنهانکاری یکدیگر در تشکیلات باشد بنابراین باید در نشست های شستشوی مغزی هرکسی لاجرم باید حداقل چند فاکت منفی از دور و بری هایش داشته باشد و در ان نشست بیان کند وای بحال کسانیکه دست شان خالی باشد خود سوژه میشوند و دیگران باید به ان شخص تهاجم کنند.)رفاقت وبرادری و دوستی در تشکیلات مرز سرخ و میوه ممنوعه است و تخطی از آن با مارک هایی مانند مزدور؛ دایر کردن شعبه وزارت اطلاعات ؛ خوره تشکیلات؛ تن لش و لجن ومفت خواروزالو  و…  روبرو است.این برچسب ها و جعل اسناد و دروغپردازی ها بر علیه اعضا جدا شده ؛ ریشه اش در خود تشکیلات است و همه افرادیکه حتی چند ماهی هم در این فرقه سپری کرده باشند بخوبی واقف اند که بدتر از این لجن پراکنی متداول فرقه بر علیه مخالفینش در مناسبات مستمرا بکار گرفته میشود. و اصلی ترین اهرم سرکوب افراد در فرقه  همین ابزار است. . . . . .. . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

محمد رجوی در مورد موضوع استبداد مطلق در تشکیلات پدرش اینگونه شرح میدهد:

می خواهم در مورد یک باج خواهی کثیف و غیرقانونی برای تحت فشار گذاشتنم روشنگری کنم. مدتی پیش کارفرمای خارجی شرکتی که من در آن کار میکنم، در پی یکسری اقدامات قبلی برای تحت فشار قرار دادن من، نامه ای برایم فرستاد و از من خواست تا عین آنرا کپی و امضا کنم.

متن این نوشته توسط دو نفر از مسئولین شناخته شده مجاهدین تهیه شده بود. یکی محمد محدثین که به بهنام در مجاهدین معروف است و دیگری محمد سادات خوانساری – ادیب.  در همین رابطه نامه ای که ادیب به کارفرما فرستاده و خطوط کار را برای او مشخص کرده، بعنوان سند موجود است.

در این نامه از من خواسته شده بود که علیه آقای ایرج مصداقی بنویسم و او را مزدور معرفی کنم. عملی که از نظر من غیرقابل قبول بود و من زیر بار آن نرفتم. من بدون سند کافی و محکمه پسند هیچ کس را مزدور وزارت اطلاعات نخواهم خواند. این موضع همیشگی من بوده است چون این کار را غیراخلاقی میدانم و چنین کاری برخلاف پرنسیب های من میباشد.

با توجه به اینکه این عمل از نظر من غیر قابل قبول و غیرقانونی می آمد زیر بار این امضا نرفته و در عوض موضوع را به اطلاع سندیکا رساندم.

مسئولان سندیکایی که با چنین مواردی تا بحال در کشورهای اروپایی مواجه نشده بود، از این عمل بسیار بهت زده شده و برایشان باور ناکردنی بود! به همین دلیل وکیل سندیکا برای فهم بیشتر موضوع، نامه ای به ادیب ارسال کرده و از او در این رابطه توضیح خواست. تا به امروز هیچ جوابی به نامه وکیل داده نشده است. در رابطه با این اقدامات غیرقانونی کارفرما، که با خط گرفتن مستقیم از این دو نفر صورت میگیرد، پرونده ای در دادگاه به جریان افتاده است.

امروز من می خواهم آقایان محدثین و خوانساری را بصورت علنی مورد مخاطب قرار دهم : جناب آقای خوانساری، جناب آقای محدثین این باج خواهی کثیف و غیر قانونی برای جیست ؟ به چه دلیل از طریق کارفرما من را تحث فشار میگذارید تا بیانیه شما را امضاء کنم ؟ مگر شما که نزدیک به ۳۰ سال در اروپا زندگی کرده اید نمیدانید که این کار غیر اخلاقی و غیر قانونی است ؟ در کجای اروپا و اسکاندیناوی کارفرما به خود چنین اجازه ای میدهد که از کارمندش چنین امضائ بگیرد ؟ چرا اصلاٌ مستقیم به خود من مراجعه نکردید و کارفرما را وسیله فشار قرار دادید ؟ بفرمائید در برابر افکار عمومی پاسخ دهید اگر که جرأت آن را دارید ! . . . .  . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
در این میان سوالی که بی پاسخ مانده این است که چرا رهبران سنگدل و جنایتکارمجاهدین حاضر نیستند حتی در واپسین روزهای عمر اعضاء برای اولین و آخرین بار به آنها اجازه دهند با اعضای خانواده هایشان تماس گرفته و صدای آنها را بشنوند و از آنها خداحافظی کنند؟

درد بیماری یک طرف و درد بی کسی و بدور از خانواده مردن هم طرف دیگر. چیزی که به جز فرقه رجوی در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد. حتی بدترین نوع زندانیان هم در تمامی جهان از ابتدایی ترین حقوق برخوردار بوده و اجازه دارند در واپسین روزهای عمرشان با اعضای خانواده هایشان ملاقات و از آنها خداحافظی کنند.

واقعا اعضای در حال مرگ فرقه رجوی در واپسین روزها و لحظه ها عمرشان به چه چیزی فکر می کنند؟ آیا امکان دارد آنها حتی برای لحظاتی هم شده به خانواده هایشان، به پدر و مادرانشان، به خواهر و برادرانشان که سالیان سال از آنها دور بوده اند فکر نکنند؟

هنوز یک ماهی از شروع سال ۱۴۰۰ نگذشته است که باز هم شیپور مرگ در اردوگاه این گروه در  آلبانی بصدا در آمد. و اینبار قرعه به نام نگونبخت دیگری به نام رضا قریشی افتاد.

اطلاعیه مجاهدین در تاریخ ۱۴۰۰/۰۱/۲۰ و اعلام خبر مرگ رضا قریشی بار دیگر نشان داد که اعضای محصور در اردوگاه این گروه در آلبانی همچنان در میان انواع بیماریها به هم می لولند تا یکی یکی نوبت مرگ شان برسد. اعضایی که هیچ کرامت و جایگاه انسانی در نظر رهبران این فرقه منحوس ندارند.

در متن این اطلاعیه آمده است: « . . . رضا قریشی پس از سال‌ها استقامت در مقابل بیماری و جراحی‌های قلبی، صبح روز پنجشنبه ۱۹فروردین بر اثر ایست قلبی جان باخت . . . »

شنیدن و خواندن چنین مطالبی سوالاتی را در ذهن هر مخاطب، بویژه خانواده های دردمند اعضای گرفتار در فرقه رجوی ایجاد می کند. از جمله اینکه:

چرا تقریبا تمامی اعضای مجاهدین بیمار و مریض اند و چرا هیچ ارگان حقوق بشری در سطح بین المللی به داد آنها نمی رسد و به استمداد خانواده هایشان پاسخ نمی دهد؟. . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

مهدی تقوایی از اعضای باسابقه و جداشده فرقه رجوی روز گذشته بدلیل سرطان در گذشت. ... در سال ۱۳۷۰ هنگامی که او از فرقه تروریستی مجاهدین خلق جدا شد دیگر خبری از او در محافل نبود ... او با جدا شدنش نیمی از مسئولیت را انجام داده بود ولی برای افشاگری این تشکیلات فرقه ای می توانست به تحریر مقالات و کتاب رجوع کند و فراسویی برای آیندگان ایجاد نماید . بعد از روزهای اولیه جدایی در عراق ودر سال 70 هیچکس نمی دانست که او در اوج ظلم و کینه فرقه رجوی به اردوگاه رمادی در عراق رفته است ... پس از ماه ها توانست توسط دوستان قدیمی خود به اروپا راه یابد ..

 در اوایل سال ۱۳۵۸مهدی تقوایی در کنار مسعود رجوی موقع سخنرانی وی مشاهده گردید ..روزنامه کیهان نیزسخنرانی مسعود رجوی و مهدی تقوایی در دانشگاه تهران را همراه با عکسی ازآنها  در کنار هم چاپ کرده  بود. مهدی  از کادرهای اولیه تشکیلات فرقه تروریستی مجاهدین  و از آن دسته افرادی بود که در آن سالها !! به اصول و ارزشهای اولیه سازمان پایبند بود.

مهدی از زندانیان زمان شاه بدلیل جا دادن به رضا رضایی که از زندان فرار کرده بود، به حبس ابد محکوم شده بود.

در سال ۱۳۷۰ به دلیل خودخواهی ها ، جاه طلبی ها و اجرای اجباری طلاق توانسته بود با مکافات زیاد از تشکیلات جدا شود..

کاش مهدی تقوایی پس از جداشدن از مجاهدین خلق حقایق را بازگویی می کرد…، کاش حقایق را می نوشت تا در آینده در اختیار هم میهنمانمان قرار بگیرد…، تجارب و حقایقی که می توانست نوری بربخشی از تاریکی های باشد،چرا که این خاطرات متعلق به یک فرد نیستند… این حقایق متعلق به مردم و تاریخ ایران است. هیچ توجیهی برای سکوت و سخن نگفتن، ننوشتن  و … وجود نداشته و ندارد…سکوت یعنی فرجه ای به رجوی برای دوام و بقاء خیانت و فساد و جنایت…

مهدی تقوایی با جداشدن از رجوی، تنها نیمی از مسئولیتش را به انجام رساند، اما سکوت او و عدم موضعگیری علنی او برای همگان و به طبع افکار عمومی قابل درک و فهم نبوده و نیست…، کاش مهدی تقوایی نوشته هایی از خود باقی گذاشته باشد…،  و بی شک  چنین اثری، مانایی او، و همچنین ارزشهای انسانی  او نیز می تواند باشد. بنظرمن از بیشترین چیزی که باید ترسید، خود ترس است. کما اینکه کسی که باید بترسد، رجوی است و نه دیگران. انتشار نوشته های مهدی تقوایی، بهترین و قوی ترین ارج گذاری بر انسان مستقل است .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

دهه ۴۰ شمسی، دهه جولان «داس و چکش‌ها» در ایران بود؛ دهه فروغ «ستاره سرخ» و مباحثات سرسام‌آور مارکسیستی. پس از واقعه ۱۵ خردادماه سال ۴۲، زبانِ سختِ اسلحه، رسما وارد دایره واژگانِ طیفی از مبارزه‌جویان سیاسی در ایران شد؛ انگار دست تقدیر، سرنوشت مبارزات سیاسی در ایران را جوری نوشته بود که بازرگان و بازرگانان‌، فی‌الواقع آخرین گروه‌های حامل زبان قانون‌خواهی، جهت کشیدن ترمز دستگاه خودکامه پهلوی باشند.

65

نیمه نخست دهه ۴۰، بارقه گروه‌های چریکی در ایران زده شد. سال ۴۴، تعدادی از شاگردان مهندس مهدی بازرگان به نام‌های محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان، بر آن شدند تا با الهام از انقلاب‌های سوسالیستی در جهان، نظیر آنچه در کوبا رخ داده بود، طریق اسلاف خود را کنار گذاشته و قهرا برای برانداختن تخت طاووس محمدرضا، دست به تفنگ و متعلقاتش بزنند.
نامبردگان، مسلمان بودند و در مسلمانی خویش، گاه به ورطه جزم‌گرایی می‌افتادند اما نوشته‌های یک نفر، باعث افول جاذبه اسلام‌خواهی در میان ایشان شد. جزوه «مبارزه چیست؟» نوشته «عبدالرضا نیک‌بین رودسری» سرآغازی شد بر گرایش شاگردان بازرگان به سمت مارکسیسم. این جزوه با محور قراردادن مقوله مبارزه، آن هم با نسخه‌برداری از اسلوب مارکسیسم، تدریجا زمینه و بستر لازم برای ترک اسلام و آرمیدن در آغوش اندیشه چپ، از سوی سازمان را مهیا کرد.
در شهریورماه سال ۱۳۵۰، یعنی ۷ ماه پس از اعدام مسببین غائله پاسگاه سیاهکل، حنیف‌نژاد و یارانش که قصد خرابکاری در روند برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله را داشتند، توسط ساواک دستگیر شدند. این رویداد که هزیمتی بزرگ برای جوانان جویای مبارزه بود، بعدها به «ضربه شهریور» موسوم شد. دستگیرشدگان در «ضربه شهریور» هنوز برای گروه خود، آرم و نام مشخص سازمانی در نظر نگرفته بودند؛ برای همین هم ساواک در گزارش اعلانی خود، از آن‌ها به عنوان «شاخه‌ای از نهضت آزادی ایران» یاد کرد.
چند ماه پس از «ضربه شهریور» یاران حنیف‌نژاد، در اطلاعیه‌ای رسما موجودیت خود تحت عنوان «سازمان مجاهدین خلق ایران» را اعلام کردند. ۵ ماه پس از صدور این اطلاعیه، یعنی در خردادماه سال ۱۳۵۱، هسته مرکزی موسس سازمان از جمله حنیف‌نژاد، محسن و بدیع‌زادگان به جوخه اعدام سپرده شدند. پس از این حادثه، عرصه برای دلدادگان به مارکسیسم جهت همسان‌سازی ایدئولوژیک در کل سازمان فراهم شد؛ تقی شهرام نقطه کانونی اشاعه مارکسیسم در سازمان بود. . . . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
«بهمن بازرگانی: گفت‌وگوها، خاطرات و مقالات تحلیلی» چاپ دومی شد

دومین چاپ کتاب «بهمن بازرگانی: گفت‌وگوها، خاطرات و مقالات تحلیلی» به کوشش امیرهوشنگ افتخاری راد، توسط نشر نی منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشر نی دومین چاپ کتاب «بهمن بازرگانی؛ گفت‌وگوها، خاطرات و مقالات تحلیلی درباره سازمان مجاهدین، جنبش چپ و انقلاب اسلامی» به کوشش امیرهوشنگ افتخاری‌راد را در ۲۱۷ صفحه و بهای ۳۸ هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این کتاب پاییز سال ۹۸ منتشر شده بود. کتاب دیگری نیز شامل گفت‌وگوهای افتخاری راد با بهمن بازرگانی با عنوان «زمان بازیافته» منتشر شده است.

بهمن بازرگانی، از اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق ایران در دوران پیش از انقلاب است و می‌توان او را نخستین نقاد این سازمان هم نامید. یعنی زمانی که سازمان هنوز شهرتی در میان مبارزان پیدا نکرده بود، بازرگانی برخی روش‌ها و همچنین جزوات آموزشی سازمان را مورد نقادی قرار داد که البته حنیف نژاد آن نقدها را مسکوت گذاشت.

بازرگانی در سال ۱۳۲۲ در شهر ارومیه به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی او در رشته راه و ساختمان بود و از این رشته در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. علاقه او به فلسفه باعث شد تا از سال ۱۳۵۴ مطالعات خود را در این زمینه متمرکز کند. از سال ۱۳۴۸ او به همراه برادرش محمد بازرگانی که بعدها در ضربه ساواک به سازمان به همراه دیگر سران سازمان اعدام شد، از اعضای هسته مرکزی سازمان مجاهدین خلق بودند. بازرگانی نخستین مسئول گروه سیاسی سازمان بود.  او پس از انقلاب دست از فعالیت سیاسی کشید و این امر مورد توجه ویژه شهید آیت الله بهشتی قرار گرفت. بازرگانی تا اواخر دهه ۸۰ که گفت‌وگوهایی از او درباره کتاب‌هایش در روزنامه اعتماد منتشر شد، سکوت کرده بود. او پس از انقلاب کتاب «ماتریس زیبایی» را نوشت و منتشر کرد که اکنون به عنوان یکی از مهم‌ترین منابع مطالعاتی در زمینه زیبایی‌شناسی در اندیشه پسامدرن است. «نقد پلورالیستی» از دیگر کتاب‌های منتشر شده اوست. او همچنین درباره سازمان نیز گفت‌وگوهایی با نشریه «چشم‌انداز ایران» داشت. خاطرات بهمن بازرگانی بسیاری از ابهامات درباره تاریخ سازمان مجاهدین خلق را برطرف کرد. ...

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
ایدئولوژی فرقه تروریستی مجاهدین در قالب اندیشه های سیاسی به صورت آموزه ها و آیین های سیاسی و عقیدتی تعهدآور برای اعضای آن مطرح می شود. چنین ایدئولوژی ظرفیت تربیت زنان شکنجه گر همانند مردان شکنجه گر در درون تشکیلات بر علیه اعضایی که از نظر رهبر فرقه مرتد محسوب می شود را دارد.

تاریخ نمونه های فراوانی از زنان شکنجه گر را بخود دیده است. می توان برجسته ترین آنها را در زمان حکومت هیتلر و یا تعدادی از گروههای فرقه ای معاصر مثل داعش و سازمان مجاهدین دید.

«استخدام زنان سالم کارگر، بین ۲۰ تا ۴۰ سال برای کار در پایگاه نظامی» یک آگهی کار از روزنامه آلمانی در سال ۱۹۴۴. که حقوق خوب و رفت‌و‌آمد، اقامت و پوشاک رایگان تضمین ‌شده بود.

فقط اشاره‌ای نشده بود که منظور از پوشاک، یونیفورم سربازان اس‌اس است و “پایگاه نظامی” همان اردوگاه کار اجباری زنان «راونسبروک» که بزرگترین اردوگاه نازی ها برای زنان بود. در این اردوگاه بیش از ۱۲۰،۰۰۰ زن از سراسر اروپا زندانی بودند. بیشتر آنها جنگجویان مقاومت یا مخالفان سیاسی بودند. بقیه هم کسانی بودند که برای جامعه نازی‌ها «امناسب» تشخیص داده می‌شدند: یهودی‌ها، دگرباشان جنسی، کارگران جنسی و زنان بی‌خانمان.

دکتر آندریا گنست، مدیر موزه راونسبروک می‌گوید: بسیاری از آنها در گروه‌های جوانان نازی شستشوی مغزی داده شده بودند و به هیتلر اعتقاد داشتند. او می‌گوید: «آنها خیال می‌کردند با انجام کارهایی بر ضد دشمنان از جامعه حمایت می‌کنند.»

حدود ۳۵۰۰ زن به عنوان نگهبان در اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها کار می‌کردند و همه آنها کار خود را در راونسبروک شروع کرده بودند. بسیاری از آنها به اردوگاه‌های مرگ دیگر مانند آشویتس- برکناو یا برگن- بلزن منتقل شدند و به کار ادامه دادند.

حداقل ۳۰،۰۰۰ زن در این اردوگاه جان باختند. بعضی از آنها را به اتاق‌‌های گاز فرستادند یا به دار آویختند و باقی از گرسنگی و بیماری جان دادند یا تا سر حد مرگ از آنها کار کشیدند تا مردند.

نگهبانان زن با خشونت شدیدی رفتار می‌کردند، می‌زدند، شکنجه می‌دادند و می‌کشتند.

در عصر معاصر نیز گروههایی هستند که با شستشوی مغزی و با به یغما بردن  تمامی انسانیت آنان از زنان عادی شکنجه گران بی رحمی می سازند که در راستای اهداف پلید فرقه ای خود بهره می برند.

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

باید از رهبران فرقه تروریستی مجاهدین پرسید: بعد از چهل و دوسالی که از عمر انقلاب شکوهمند ایران می گذرد در کجای تاریخ ایستاده اند؟ چه تنگنای سختی! گروهی که با سلاح تاختند، با دروغ باختند و با خیانت و وطن فروشی سوختند. آیا صدای شکستن استخوان هایتان را می شنوید؟

امشب انقلاب ایران وارد چهل و سومین سال حیات خود می شود. انقلابی که با عبور از فراز و نشیب های فراوان و دریای پر تلاطم دشمنی های جهانی و منطقه ای، و تروریسم داخلی اکنون دوران بلوغ خود را جشن می گیرد.

انقلابی که در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با خون شهیدان، دردها و رنج های فراوان سالیان دراز سر از خاک بردمید، و در میان طوفان های سهمگین و دشمنان قسم خورده شان به درختی  تنومند تبدیل و به کمال و باور رسید.

اکنون دو سال از بلوغ چهل سالگی انقلاب ایران گذشت.

عددی که معنا و مفهومی عمیق دارد و مدلولِ این‌گونه وسیع کاربرد نمادین این عدد، مجموعه به هم پیوسته‌ای از مفاهیمِ امتحان ، ابتلا ، تصفیه و تطهیر ، بازگشت، ورود به مرحله دیگر یا مرحله نهایی و کمال و رشد و بلوغ است.

حال انقلابی که وارد چهل و سومین سال حیات خود می شود با ایجاد قدرت بازدارنگی کافی در حفظ امنیت و شرف ملی و سیانت از ایران و ایرانی «. . . کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ»، که ‏گوئى بنایى آهنین‏اند، ایستاده است. . . .

کو آن «جان بولتون» (*) که گلوی خود را به همت دلارهای مجاهدین پاره می کرد که  ایران چهل سالگی انقلابش را نخواهد دید؟ و عید ژانویه ۲۰۱۹ را در تهران جشن می گیریم؟....

حالا این شخص خودش به زباله دان تاریخ رفته و رئیس اش هم با لگد و بطور مفتضانه از کاخ سفید اخراج شده است.

اما در آن سوی میدان نیز به یاد آوریم روزگارانی در فردای پیروزی انقلاب را، رهبران عقده ای و تازه به دوران رسیده مجاهدین را، تیره بختانی که در آرزوی رسیدن به قدرت و سلطنت، اینبار آنان بودند که تنها با گذشت کمتر از ۳ سال از پیروزی انقلاب، بجای گارد شاهنشاهی، سینه مردم ایران را با ترور و خشونت شکافتند. . . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

با سلام ، دوستان عزیز ، توفیقی قبلا برایم مهیا بود تا در وبلاگ ستان میهن بلاگ با نام وبلاگ ghased1393  در خدمت تان باشم . لیکن سایت میهن بلاگ به یک دفعه خودش را تحت عناوین نداشتن نقدینگی برای بروزرسانی شبکه های زیرساختی خودش را تعطیل نمود . .    لذا درادامه حس مسئولیت پذیری تصمیم گرفتم در این بلاگ ستان انجام وظیفه نمایم ..

  • مصطفی آزاد