قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۱۰۶ مطلب با موضوع «پیرامون پیام های رهبری فرقه رجوی» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

توافق ایران و عربستان سعودی برای ایجاد روابط دیپلماتیک و سرگردانی فرقه رجوی

 
 
<strong>توافق ایران و عربستان سعودی برای ایجاد روابط دیپلماتیک و سرگردانی فرقه رجوی</strong>
 
در اینجا این سوال هم مطرح است که توافق بین ایران و عربستان سعودی چقدر می تواند بر سیاسیت های ضد ایرانی دولت آلبانی تاثیر گذار بوده و فعالیت های فرقه رجوی را محدود کند. آیا این توافق می تواند به گشوده شدن درب اردوگاه مجاهدین در این کشور نیز بینجامد؟

پس از انجام چند روز مذاکرات فشرده میان دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران با همتای سعودی خود در شهر پکن، در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۴۰۱  توافق حاصل شده برای از سرگیری روابط میان دو کشور، طی مراسمی با امضاء بیانیه‌ مشترک میان ایران، عربستان و چین به صورت رسمی اعلام شد.‌

در نتیجه‌ گفتگوهای انجام شده، ایران و عربستان توافق کردند ظرف حداکثر دو ماه، روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفته و سفارت‌خانه‌ها و نمایندگی‌ها را بازگشایی کنند. وزرای امور خارجه دو کشور جهت اجرای این تصمیم و انجام تمهیدات لازم برای تبادل سفرا با یکدیگر ملاقات می‌‌کنند. دو کشور با تاکید بر احترام به حاکمیت و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر در زمینه اجرای موافقت‌نامه همکاری‌های امنیتی امضا شده در تاریخ ۱۳۸۰.۱.۲۸ خورشیدی برابر با  ۲۰۰۱.۴.۱۷ میلادی و نیز موافقت‌نامه عمومی همکاری‌های اقتصادی، بازرگانی، سرمایه‌گذاری، فنی، علمی، فرهنگی، ورزشی و جوانان، امضا شده در تاریخ ۱۳۷۷.۳.۶ خورشیدی برابر با ۱۹۹۸.۵.۲۷ میلادی توافق کردند. سه کشور اراده قاطع خود را جهت به‌کارگیری تمامی تلاش‌ها برای تقویت صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی اعلام می‌نمایند.

البته توافق ایران و عربستان سعودی برای عادی‌سازی رابطه با توجه به زنجیره دیدارهای برگزارشده میان دو طرف در دو سال اخیر امر دور از ذهن نبود، سیگنال‌های این توافق را مدتی پیش محمد بن سلمان ارسال کرده بود، شاهزاده سعودی گفته بود که دیگر به دنبال جنگ تمدنی با ایران نیست! این جمله را باید در کنار رجزخوانی او در ابتدای تجاوز عربستان به یمن قرارداد، جایی که او ادعا می‌کرد آتش جنگ را به داخل مرزهای ایران می‌کشاند.

این توافق با اعلام نظر مثبت کشورهای عربی و منطقه‌یی و البته با خشم اسرائیل مواجه گردید.

جالبه که بدونید علی رغم اطلاع آمریکا از روند مذاکرات اما دولت نتانیوهو از آن بی اطلاع بود.

مسلما با آغاز روابط دیپلماتیک بین ایران و عربستان سعودی، شاهد تحولات جدیدی در منطقه خواهیم بود.

در این میان سکوت معنادار گروه تروریستی مجاهدین و دیگر ارازل و اوباش اپوزیسیون نما نیز که حاکی از رقم خوردن سرنوشت نامعلومی برای آنهاست قابل فهم است. چرا که جریان برانداز ضدانقلاب که پس از اغتشاشات، دلباخته به کمک‌های خارجی بود با این توافق میان ایران و عربستان در افق محو شده است.

باید اولین نشان های این توافق را در گِل گرفته شدن درب رسانه ترویستی ایران اینترنشنال در لندن دید.

چرا که از اواخر بهمن‌ماه این شبکه نه تنها دفتر خود را از لندن به واشنگتن منتقل کرده است بلکه گفته می شود شرکت ولنت مدیان (وابسته به عربستان سعودی) مالک ایران اینترنشنال دو هفته قبل از بسته شدن دفاتر و استودیوهای این شبکه در لندن، مجوز فعالیت آن را به نهاد ناظر رسانه ها در انگلستان (آفکام) پس داد و عملا از خود سلب مشروعیت کرد. احتمالا این یکی از شروط ایران برای توافق اخیر با عربستان بوده است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

 
<strong>چرا حامیان مجاهدین خلق نمی‌توانند مجوز امنیتی بگیرند؟</strong>
 
ایالات متحده برای تسهیل انتقال گروه از کمپ اشرف عراق به آلبانی برچسب تروریستی این گروه را برداشت. در حالی که این موضوع یک نوع ترفند دیپلماتیک است، معیار واقعی ارزیابی‌های آمریکا از مجاهدین این است که آیا عوامل این گروه در پست‌های مسئولیتی درون حکومت آمریکا قابل اعتماد هستند یا خیر. اینجا عدم دارا بودن مجوز امنیتی اعضای مجاهدین خلق نشان می‌دهد که پاسخ یک نه بلند است.

ایرانی – آمریکایی‌ها با افتخار در پست‌های مختلف حکومت آمریکا شاغل هستند. هنگامی‌ که من دو دهه پیش در پنتاگون کار می‌کردم، با ایرانی آمریکایی‌هایی سر و کار داشتم که از مجوز‌های امنیتی سطح بالایی برخوردار بودند و در وزارت دفاع، وزارت امور خارجه، کاخ سفید و آژانس امنیت ملی خدمت می‌کردند. در زمانی که در نیروی دریایی تدریس می‌کردم، با خلبان‌ها و افسران رده بالای ایرانی-آمریکایی ملاقات کردم. آن‌ها همه در وهله اول خود را آمریکایی می‌دانستند، اما ارتباط خود را با هویت ایرانی خود نیز قطع نکرده بودند. فارسی صحبت می‌کردند و تلویزیون‌های ایرانیان خارج از کشور را تماشا می‌کردند. بسیاری از آن‌ها خویشاوندانی داشتند که با گروه‌ها و سازمان‌های ایرانی در ارتباط بودند و برخی هنوز خویشاوندی در ایران داشتند.

در حالی که تنها بخش کوچکی از این افراد رسما در حیطه امور ایران کار می‌کردند، بسیاری دیگر از آن‌ها که در پست‌های دیگری شاغل بودند، همچنان علاقه نشان می‌دادند. بحث از سیاست‌های ایران که می‌شد، طیف وسیعی از نظرات و دیدگاه‌های مختلف را از آن‌ها می‌شنیدی. برخی معتقد بودند که اصلاح طلبان ایران صادق هستند. برخی دیگر به ضعف بنیادین اصلاح طلبان در برابر سپاه پاسداران و ایدئولوژی رهبر جمهوری اسلامی قائل بودند. عده‌ای هم بودند که هنوز باور داشتند رضا پهلوی، پسر شاه سابق می‌تواند چهره‌ای متحد کننده باشد. دیگرانی هم بودند که به آینده‌ای مبتنی بر نظام جمهوری یا پارلمانی چشم داشتند. هیچ کدام از فعالیت‌های این افراد، زنگ خطری برای اف بی آی و نهادهای امنیتی حکومت آمریکا محسوب نمی‌شدند و نباید هم می‌شدند. آمریکا جامعه‌ای نامتجانس و حکومت ایالات متحده یک نهاد به شدت متنوع است. مادامی که کارکنان حکومت شفاف باشند، خانواده و دیگر ارتباطات غیر مستقیم با ایران به ندرت مانع از کسب مجوزهای امنیتی لازم می‌شود.

چیزی که هم کنایه آمیز و هم آشکارکننده است این است که در میان بیش از سه میلیون کارمند حکومت فدرال، به نظر می‌رسد حتی یک عدد هوادار مجاهدین خلق وجود نداشته باشد. کنایه آمیز است چون مجاهدین خلق ادعا می‌کنند که بزرگترین، مردمی‌ترین و دمکراتیک‌ترین گروه اپوزیسیون ایرانی هستند. عدم وجود حتی یک عضو مرتبط با مجاهدین در کل سیستم خدمات فدرال نمی‌تواند به سادگی یک ناهنجاری آماری باشد، بلکه نشان می‌دهد که این گروه خیلی کمتر از آنچه ادعا می‌کند، هوادار دارد و یا موانع دیگری برای ورود اعضایش به خدمات فدرال وجود دارد.

اینجا، عدم شفافیت مجاهدین خلق پرچم‌های قرمز را برای اف بی آی و دیگر نهادهای امنیتی که باید به نامزدهای پست‌های رده بالای امنیتی مجوز بدهد، بالا می‌برد. این گروه نه تنها در سال‌های دهه ۷۰ علیه آمریکایی‌ها از تروریسم استفاده کرده است بلکه همواره آن را توجیه کرده است. با دیکتاتور سابق عراق، صدام حسین، پس از آن که به ایران حمله کرد و از سلاح شیمیای علیه کردها استفاده کرد، متحد شد. این گروه بیش از آن که یک سازمان اجتماعی مدنی عادی باشد، مانند یک فرقه عمل می‌کند. تا به امروز، نماینده ا‌ش در آمریکا علی صفوی قادر نبوده است یا مایل نبوده است، یک مورد را ذکر کند که او یا دیگر مقامات مجاهدین خلق با رهبر گروه مریم رجوی مخالفت کرده باشند. دفاع صفوی از تئوری‌های توطئه لیندون لاروش، که سردبیر سابق مجله‌اش می‌نوشت، نیز پرچم‌های قرمز را درباره این گروه بالا می‌برد. به نظر می‌رسد که رفتارهای مالی این گروه نیز موجب کاهش توانایی عواملش برای گرفتن مجوز‌های امنیتی می‌شود. در حالی که مجاهدین خلق ادعا می‌کنند که با سازمان‌های فرهنگی پرشماری ارتباط دارند، بازگشت مالیاتی این گروه‌ها، با مبالغی که به سیاستمداران و دیپلمات‌های سابق در قبال حمایت از مریم رجوی در رویدادهای عمومی شان می‌دهند، نمی‌خواند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
  •  
  •  

     

    کنفرانس به اصطلاح امنیتی مونیخ برای هر کس پیامی نداشته باشد برای دولت آلبانی یک ابهام بزرگ به وجود آورد و فهمیدند فرقه‌ای که دولت آلبانی خودش را فدای آن کرده حتی در بین اربابان خودشان که مثلا ً دنیا را اداره می کنند نیز ارزشی نداشته تا به این کنفرانس دعوت شوند.

    به گزارش فراق، حسن حیرانی با ارسال یادداشتی برای این رسانه نوشت: در چند روز گذشته بیشتر خبرگزاری ها روی کنفرانس امنیتی مونیخ متمرکز بودند و هرکدام هم از روی منفعت خود آن را تحلیل و بررسی میکرد و آنطور که در خبرها خیلی به آن میپرداختند این بود که در اقدامی بی سابقه چند چهره از اپوزوسیون حکومت ایران هم دعوت شده اند و … آنهم در حالیکه برخی از رهبران کشورهای غربی در این کنفرانس حضور یافته بودند.

    البته برای هر آدم با شمه سیاسی خیلی قابل فهم است در شرایطی که مذاکرات برجام جریان دارد طرفین هر برگی داشته باشند رو می کنند تا در میز مذاکره امتیاز کمتری بدهند و امتیاز بیشتری بگیرند که البته موضوع بحث ما نیست و ربطی به ما ندارد. ولی آنچه که باعث شد این سطور را بنویسم موضع گیری های فرقه رجوی در چند روز گذشته  علیه مثلا ً چهره های اپوزوسیون حکومت ایران به این کنفرانس است و تقریباً فحش و فضیحتی نبوده مستقیم و غیر مستقیم نثار این افراد نکنند که اینها فلان هستند و چنان هستند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
  • کد خبر : 38162
  • 14 فوریه 2023 - 8:51
  •  

عضو نجات یافته از فرقه رجوی گفت: افرادی که دیگر تمایلی به ماندن در مناسبات رجوی نداشتند و یا به هر دلیلی نارضایتی خود را از شرایط و عملکرد سازمان اعلام می کردند به دست نیروهای بعثی سپرده می شدند و به زندان مخوف ابوغریب منتقل می شدند.

به گزارش فراق، حمید دهدار حسنی، از انجمن نجات مرکز خوزستان در افشاگری از مناسبات حاکم بر تشکیلات مجاهدین خلق نوشت:

همکاری تناتنگ میان ارتش بعث صدام حسین و سازمان مسعود رجوی، ابعاد گسترده ای دارد که اعضای سابق مجاهدین خلق و اسرای جنگ ایران و عراق به عنوان شاهدان عینی بارها و بارها به آن پرداخته اند. از بازجویی اسرای ایرانی گرفته تا جنگیدن دوشادوش نیروهای ارتش عراق برعلیه سربازان وطن، تا گرا دادن برای موشک باران شهرهای ایران و به خاک و خون کشیدن مردم عادی و بیگناه تا هر گونه جاسوسی و وطن فروشی همه و همه در کارنامه سیاه مجاهدین خلق ثبت شده است و در حافظه تاریخی ملت ایران تا همیشه خواهد ماند. یکی دیگر از ابعاد تاریک این همکاری ننگین، دربند کشیدن اعضای خود تشکیلات مجاهدین خلق است. افرادی که دیگر تمایلی به ماندن در مناسبات نداشتند و یا به هر دلیلی نارضایتی خود را از شرایط و عملکرد سازمان اعلام می کردند به دست نیروهای بعثی سپرده می شدند و به زندان مخوف ابوغریب منتقل می شدند.

در سال های ۷۳ به بعد نارضایتی و درخواست جدایی از فرقه در بین اعضا بالا گرفت اما رجوی مصمم بود تا با تهدید و فشار مانع از جدایی اعضا شود. وقتی برخی از اعضا روی درخواست خود پافشاری کردند ماموران رجوی این افراد را به زندان انداخته و شکنجه می کردند. در مرحله بعد اگر فرد تسلیم نمی شد از بازجو و شکنجه گرهای عراقی استفاده می کردند.

یکی از همین نفرات که بعدا توانست از دام فرقه نجات پیدا کند قسم خورد وگفت بازجوی عراقی صندلی گذاشت و روبرویم نشست و مرتب مرا تهدید به شکنجه های سخت در استخبارات عراق (سازمان امنیت عراق) می کرد و می گفت ما می توانیم تو را به اتهام جاسوسی محکوم به اعدام کنیم پس بهتر است دست از لجبازی برداری و به تشکیلات سازمان مجاهدین برگردی

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

میلیشیا به معنای چریک و یا یک نیروی مسلح مردمی است. این نام، مشی و تاکتیک این تفکر یقیناً ما را به یاد سازمان مجاهدین خلق می‌اندازد، چراکه در همان سال‌های انقلاب این کلمه و هدف تشکیل میلیشیای مجاهدین خلق را بارها از زبان آنها شنیده‌ایم. تشکیل و سازماندهی یک میلیشیا در سازمان آن‌قدر پیچیده و گسترده است که یقیناً می‌توان با وجود گذشت چندین دهه، هنوز هم حرف تازه‌ای زد. اساساً موضوع مجاهدین خلق، موضوع جالب توجهی است که می‌تواند به‌واسطه هنرهای تصویری و یا نگارش کتاب‌های تحلیلی و حتی رمان به واکاوی آن پرداخت.

کتاب «میلیشیا» به قلم مریم رمضانی نیز تلاش کرده به‌واسطه یک رمان به برخی از نکات مربوط به سازمان بپردازد. این کتاب حول محور وقایع دهه ۱۳۶۰ می‌گذرد و مخالفت‌های سازمان مجاهدین خلق با حکومت نوپای جمهوری اسلامی که در نهایت این مخالفت از نگاه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی شروع و به خشونت می‌رسد.

رمان در دل داستان، داستان جدیدی خلق می‌کند و هم‌زمان در فصل‌بندی‌های مشخص این دو قصه را جلو می‌برد. ما با شخصیت نویسنده‌ای مواجه هستیم که قدرت تکلم ندارد و گویی که بدون قضاوت به شنیدن قصه «عطا» نشسته است. او قرار است راوی قصه «عطا» باشد که زمانی عضو سازمان مجاهدین خلق بوده است. این انتخاب او، نه از سر اختیار که از اجبار بوده است.

کتاب به نفوذ سازمان مجاهدین خلق به عمیق‌ترین لایه‌های زندگی خانوادگی اشاره دارد. نفوذ آن‌قدر زیاد است که یک زندگی مشترکی که با یک عشق آغاز شده، به انحطاط کشیده می‌شود. کتاب با وجود بهره‌بردن از داستان و شخصیت‌های خیالی، واقعیت مغزشویی را به‌خوبی ترسیم کرده است. البته درباره تأثیر سازمان و نفوذش بر نوجوانان می‌توانست بیشتر و دقیق‌تر بپردازد. اینکه یک نوجوان بر اثر مصائب خانوادگی و تنهایی وارد این سازمان شود، مورد توجه است اما کافی نیست و شیوه برخوردی و تربیت فکری سازمان نیز مهم است. چراکه همچنان این مسئله، مسئله روز ماست. در جامعه امروز تفکراتی شبیه به تفکرات سازمان مجاهدین خلق با تبلیغات گسترده و نفوذ بسیار بر ذهن مخاطب نوجوان کار می‌کنند و در عرصهٔ فرهنگی یک میلیشیا راه انداخته‌اند.

نکته‌ای که در کتاب وجود دارد تناسب آن با فضای جامعه است. قصه «عطا» اگرچه مربوط گذشته است که سازمان حضور فیزیکی بیشتری داشت اما «میلیشیا» با استفاده از نشانه و نماد و حرف‌های زیرپوستی آن را به فضای روز جامعه نزدیک می‌کند. البته با پایان‌بندی که کتاب دارد، انگار که این پیغام را می‌رساند که کسانی که از بدنه سازمان جدا شده‌اند هم افراد درستی نخواهند شد و وجودشان لکه‌دار خواهد ماند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

دلایل اعطای مسئولیت بیشتر به زنان در فرقه رجوی

  • کد خبر : 37888
  • 28 ژانویه 2023 - 23:10
  •  

ابراهیم خدابنده می‌گوید که یکی از دلایل اعطای مسئولیت بیشتر به زنان در این سازمان عدم ایجاد خطر برای تنها رهبر مرد این گروه است.

به گزارش فراق، سازمان مجاهدین در ابتدا مخالف ورود زنان بود؛ اما از سال ۱۳۴۸ عضویت زنان به‌عنوان پوشش امنیتی در برابر ساواک و برابری با دیگر رقبای سیاسی موردپذیرش قرار گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی سازمان توانست برخی از زنان و دختران مسلمان را که در برابر انقلاب و جامعه خویش احساس وظیفه می‌کردند به سمت‌وسوی خود بکشاند.

مجاهدین خلق با انتشار جزوات، بیانیه‌ها، فعالیت در دانشگاه و مدارس و نیز انتشار دیدگاه‌های خود در نشریه مجاهد، توانست عده‌ای از دختران و زنان را جذب کند.

ابراهیم خدابنده، از اعضای جـداشده  فرقه رجوی در این رابطه توضیح می‌دهد که یکی از دلایل اعطای مسئولیت بیشتر به زنان در این سازمان عدم ایجاد خطر برای تنها رهبر مرد این گروه است. یک زن در این سازمان حتی اگر مسئولیتی هم تراز مریم رجوی داشته باشد، به عنوان رقیبی برای رهبر تلقی نمی‌شود، چرا که زنان در مقایسه با مردان روحیه استقلال طلبی کمتر و حس مسئولیت پذیری بیشتری دارند. در ساختار سازمانی این سازمان یک مرد برای رهبری بر تمامی معاونین که همگی زن هستند، در نظر گرفته شده تا هیچ کدام از زنان خود را هم رده این رهبر به حساب نیاورند.

علاوه بر این، مریم سنجابی عضو شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق و مسئول پرسنلی و از اعضای جدا شده از این سازمان اعلام کرده است که  ساختار سازمان مجاهدین بسیار پیچیده است و حتی افرادی که دو یا سه سال در آن حضور داشته‌اند نمی‌توانند پیرامون آن مطالبی را بیان کنند. آگاهی یافتن از ماهیت اشرف و فرقه رجوی ۸ تا ۲۰ سال زمان می‌خواهد. در این سازمان فقط رهبر فرقه کنترل ذهن را در دست دارد و ۱۰۰ درصد اطلاعات ایزوله شده در اختیار اعضا قرار می‌گیرد. آنها با شعار آزادی و عدالت اجتماعی فعالیت‌های خود را پیش می‌برند، اما اهداف سازمان ۱۸۰ درجه با این شعارها تفاوت دارد. ممکن است این سوال پیش بیاید که چگونه این افراد بدون در اختیار داشتن روزنامه و برخورداری از تکنولوژی می‌توانند به عنوان جاسوس فعالیت کنند، اما باید بگویم که  این افراد اگرچه پایگاه اجتماعی ندارند اما آموزش‌های مختلف اطلاعاتی و جاسوسی دیده‌ا‌ند.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

قسمت سی و نهم – اولین ملاقات گروهک تروریستی مجاهدین با نیروهای آمریکایی در خاک عراق بعد از سقوط صدام : به دنبال اقدامات اولیه و مستقر کردن نیروهای دو ارتش سوم و یازدهم در محل های جدید پراکندگی و استقرار اولیه سیستم های پشتیبانی و تأمین حفاظت محلی، قدم بعدی برداشته شد . در همین رابطه قرارشد یک اکیپ پیشقراول برای چک وضعیت قرارگاه علوی جنب قرارگاه سپاه دوم عراق در منطقه از طریق پل حمرین در شمال قرارگاه اقدام کند.

مرتضی اسماعیلیان با نام مستعار جواد خراسان (مسئول عملیات)  فرماندهی قرارگاه علوی این تردد و ورود به قرارگاه علوی را به عهده داشت که من و تعدادی دیگری از افسران ستادی و بخشی از نیروهای حفاظتی وارد قراگاه علوی تقریباً بدون هیچ مشکلی توانستیم وارد قرارگاه علوی شده و مجدداً قرارگاه را در شرایط بعد از سقوط صدام تصرف کنیم.

بلافاصله بعد از حضور در قرارگاه علوی که بدون هیچ گونه درگیری صورت گرفت موضوع بلافاصله به صدیقه حسینی اطلاع داده شد که وضعیت سفید است و وی می تواند به قرارگاه علوی باز گردد.

با ورود صدیقه حسینی به همراه اکیپ حفاظت او به قرارگاه علوی ما به سرعت دست به کار شده و یک سیستم فرماندهی موقت در یکی از شیارهای زمین های تپه ماهوری قرارگاه راه اندازی کردیم . چرا که قرارگاه علوی  توسط اهالی غارت و توسط هواپیماهای آمریکایی و انگلیسی بمباران شده بود و ساختمان اصلی قرارگاه به همراه تعدادی دیگری از ساختمانهای آن کاملاً با خاک یکسان شده بود و هنوز تهدید بمباران هوایی وجود داشت. لذا ما،  هم چنان در شرایط جنگی به سر می بردیم و بنابراین تصمیم گرفتیم در همان ورودی درب  شرقی قرارگاه یک محل موقت برای استقرار فرماندهی ایجاد کنیم .

تقریباً یکی دو روز به همین منوال گذشت و ما با راه اندازی محل فرماندهی اقدام به ایجاد حفاظت محلی، کنترل درب شرقی و حفاظت آن را برقرار کردیم تا تمامی ترددها را کنترل کنیم. در ادامه حفاظت قرارگاه و کنترل درب ورودی به یکی از فرماندهان یگانها سپرده شد .

نیروها هم چنان در محل های پراکندگی زمین گیر بودند و بنا به دستور فرماندهی نیروهای آمریکایی در منطقه فیلق دوم ، مجاهدین حق هیچ گونه جابه جایی نیرو را  نداشت  و در قرارگاه علوی نیز تنها تعدادی از نفرات برای حفاظت و سیستم ستاد فرماندهی همراه صدیقه حسینی حضور داشتند.

ستاد فرماندهی کل نیز هم چنان در وسط کوههای حمرین مستقر بود و هدایت ارتش ها را به عهده داشت .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

بنابه اخبار رسیده از آلبانی؛  همزمان با ورود رئیس جمهور آلمان به تیرانا صبح روز پنجشنبه ۱۰ آذر ماه ۱۴۰۱ (۱ دسامبر ۲۰۲۲) یک تجمع اعتراضی توسط انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی (آسیلا)، با مجوز رسمی از اداره پلیس، در مقابل ساختمان پلیس مهاجرت در تیرانا برگزار گردید.

تجمع شهروندان آلبانی، به همراه ایرانیان نجات یافته از مناسبات برده داری نوین سازمان مجاهدین خلق، در اعتراض به انتقال غیر قانونی آقایان؛ حسن حیرانی، احسان بیدی، احسان شهبازی غلامرضا شکری، علی هاجری و مهدی سلیمانی به اردوگاه پناهندگان ملل متحد صورت گرفت.

همسران افراد فوق الذکر هم در این تجمع شرکت کرده و با خبرنگاران مصاحبه کردند. آنان تاکید داشتند که این افراد دارای موقعیت پناهندگی و دارای کارت و شماره شناسایی بوده و تاکنون هیچگونه اتهامی علیه آنان مطرح نگردیده است.

همزمان داشامیر مرسولی رئیس آسیلا و دکتر جرجی تاناسی دبیرانجمن نیز سخنرانی کردند.

دکتر تاناسی تاکید کرد که : تمامی ایرانیان عضو آسیلا که اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق هستند دارای موقعیت پناهندگی بوده و تحت حمایت ماده ۴ کنوانسیون ژنو قرار می گیرند. آنان سالهاست در این کشور زندگی می کنند و دارای همسر و فرزند و شغل هستند. آنان بر خلاف سازمان مجاهدین خلق در آلبانی هرگز کاری خلاف قوانین و مقررات کشور آلبانی انجام نداده اند.

در این میان دکتر اولسی یازچی کارشناس تاریخ و روزنامه نگار آلبانیایی ، همچنین استاد دانشگاه اروپایی آلبانی نیز در یک مصاحبه مفصل و زنده با تلویزیون MCN تاکید کرد اقدام پلیس مهاجرت آلبانی خلاف مقررات داخلی و بین المللی بوده و تنها موجب خرسندی سران فرقه رجوی می شود. وی هشدار داد که اقدامات غیر قانونی عناصر فاسد در دستگاه دولت و پلیس آلبانی تصویر خوبی از این کشور در انظار عمومی به جا نمی گذارد.

قابل ذکر اینکه شبکه های تلویزیونی آلبا تی وی و کریستال تی وی با عزام خبرنگار و فیلم بردار به این تجمع پوشش خبری دادند. تلویزیون اینترنتی ترینگ تی وی Livestream Tring TV نیز گزارشی از این تجمع انعکاس داد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

به باور مسعود خدابنده که در سال ۱۳۷۵ از فرقه رجوی جدا شد و امروز خارج از ایران به سر می‌برد، سنوات حضورش در فرقه رجوی، سیاه‌ترین سال‌های عمرش بوده، از این‌رو امروز بنا را بر افشاگری و واگویی ناگفته‌ها گذاشته است.

به گزارش فراق، خدابنده که با نام مستعار «رسول» در سازمان مجاهدین خلق فعالیت می‌کرد، در تابستان ۱۳۶۰ مسئول مستقیم انتقال محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری(عاملین انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری و دفتر نخست‌وزیری) بود. اطلاعات او از پیشینه سازمان، روابط تشکیلاتی، طرح‌های عملیاتی گوناگون، کمپ اشرف، منابع مالی سازمان مجاهدین خلق و پشت‌پرده روابط مسعود رجوی با افراد و گروه‌های مختلف، خواندنی و جالب است.

اتفاقاً فرقه رجوی هم دل‌خوشی از او ندارند و در رسانه‌های سازمان از با اعطای انواع القاب، عمق کینه منافقین از مسعود خدابنده را به نمایش می گذارند. حافظه مثال‌زدنی و قدرت تحلیل بالای مسعود خدابنده و همچنین این‌که وی به‌عنوان نزدیک‌ترین فرد به مسعود و مریم رجوی، اطلاعات ذی‌قیمتی از سرکرده فرقه منافقین دارد نیز خاطرات خدابنده را جذاب‌تر کرده است. بی‌گمان خواننده با مطالعه هر بند از این خاطرات، آگاهی تازه‌ای درباره سازمان مجاهدین خلق به دست خواهد آورد.

این عضو جدا شده از  فرقه رجوی، بعد از ترورهای ۷ تیر و ۸ شهریور ۶۰ در اغلب جلسات علنی و غیرعلنی سازمان حضور داشت و شاهد بود چگونه مسعود رجوی به این عملیات‌ها افتخار می‌کرد. او درباره ترورهای دهه ۶۰ معتقد است: «هدف رجوی سرنگونی حکومت نبود؛ هدفش این بود که دستش پیش ولی‌نعمتانش پر باشد. رجوی در جلسات این دیدگاهش را بارها بصورت‌های مختلف مطرح کرده بود.

کشمیری و کلاهی در جریان انقلاب راه به حزب جمهوری یا نخست‌وزیری باز کرده بودند. اینطور نبود که سازمان این ها را تربیت کرده و سپس به درون تشکیلات حزب یا نخست‌وزیری فرستاده باشد؛ بخشی از شگردهای رجوی (با استفاده از تخصص سرویس‌های غربی) نزدیک شدن به نفرات شناخته شده بود و الان هم هست؛ البته نه به عنوان «مجاهدین خلق»! شخصا فکر می‌کنم حتی افرادی مثل کلاهی و کشمیری را هم به همین طرق آلوده کردند.»

کتاب «تهران تا تیرانا»؛ خاطرات مسعود خدا بنده، عضو سابق فرقه رجوی و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی به کوشش محمد جعفربگلو توسط انتشارات شهیدکاظمی در ۱۶۰ صفحه به چاپ رسیده است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

وقتی محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان در سال ۱۳۴۴ سازمان مجاهدین خلق را تأسیس کردند در ابتدا مخالف ورود زنان بودند؛ اما از سال ۱۳۴۸ عضویت زنان به‌عنوان پوشش امنیتی در برابر ساواک و برابری با دیگر رقبای سیاسی موردپذیرش قرار گرفت.

به گزارش فراق، با پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان توانست برخی از زنان و دختران مسلمان را که در برابر انقلاب و جامعه خویش احساس وظیفه می‌کردند به سمت‌وسوی خود بکشاند.

مجاهدین خلق با انتشار جزوات، بیانیه‌ها، فعالیت در دانشگاه و مدارس و نیز انتشار دیدگاه‌های خود در نشریه مجاهد، توانست عده‌ای از دختران و زنان را جذب کند. جذب زنان در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ به سازمان فقط محصول کار آنان نبود بلکه عملکرد ضعیف احزاب اسلامی رقیب نیز از دیگر عوامل پیوستن زنان به سازمان محسوب می‌شد.

مریم سنجابی از اعضای شورای رهبری فرقه رجوی سال ۱۳۹۰ از این سازمان تروریستی جدا شد. او پس از مدتی به ایران بازگشت و کتاب زندگی‌نامه و خاطرات خود را با عنوان «سراب آزادی» نوشت و توسط انتشارات پیشکسوتان سپاس به چاپ رساند.  سنجابی با اشاره به سرنوشت دو عضو این سازمان به نام های «مینوفتحعلی» و «مهری موسوی» می‌گوید:

«مهری موسوی دانشجو و تحصیل کرده آمریکا بود. هنگامی که به عضویت شورای رهبری درآمد به او ابلاغ شده بود، دیگر نمی‌تواند از سازمان خارج شود و هرکس درخواست جدایی کند سزایش مرگ است، با این حال جلوی تشکیلات ایستاد و اعلام کرده بود دیگر نمی‌خواهد در فرقه رجوی بماند و قصد جدایی داشت. مهری موسوی قبل از شروع جلسات مدتی بود که به قسمت پرسنلی منتقل شده بود و باهم در یک ستاد بودیم.

یکی از روزها، نوبت محاکمه او بود، هنگامی که از طرف مسعود رجوی صدا زده شد، همچنان در آرامش و با شجاعت خواسته خود را مبنی بر خروج از سازمان تکرار کرد. در این وضعیت بود که کل سالن را رجوی علیه وی شوراند و گویا او با درخواست خروجش از سازمان بزرگترین گناه را در این جهان جلوی رجوی انجام داده است.

رجوی با عصبانیتی که نمی‌توانست آن را کنترل کند خطاب به وی گفت که می‌توانی خودت را بکشی و قرص سیانورت را بخوری. در حالی که خشم سراپای وجود نامبارکش را گرفته بود، به وی توهین می‌کرد که گویا وی قادر به تشخیص درست نیست و خروج از سازمان یعنی برابر با پشت کردن به رجوی و گناه کبیره است. او با صراحت به وی اعلام کرد که حکم خروج از سازمان برای شورای رهبری مرگ است. پس از آنکه ساعت‌ها یک سری نفرات علیه وی صحبت کردند و یا با نرمش می‌خواستند از خواسته‌اش کوتاه بیاید یا با فحش و ناسزا او را تهدید می‌کردند که خائن و متمرد است و جلوی مسئولینش ایستاده و حرف گوش نمی‌کند، از وی خواسته شد که مجددا بگوید آیا تغییری کرده یا نه، هنگامی که او دوباره پاسخ منفی داد، اتفاقی رخ داد که هرگز فراموش نخواهم کرد و صحنه جدیدی از اوج وحشی‌گری و دیکتاتوری رجوی نمایان شد.

  • مصطفی آزاد