قسمت بیستم: حمله صدام به کویت، فرار از سقوط و ادامه بند های «انقلاب ایدئولوژیک» – رجوی با موفقیت توانسته بود که اعضای سازمان از بالا تا پائین را به طلاق همسرانشان وادار کند. خیلی ها فکر می کردند شاید این کار موقتی باشد و پس از گذشت مدت زمان کوتاه دوباره خواهند توانست به زندگی مشترک با همسرانشان هرچند محدود باز گردند. ولی همه اینها خیال باطلی بود که ناشی از عدم شناخت کافی از تفکرات و ذهن بیمار رجوی بود.
جنگ کویت وقفه کوتاهی در اجرای طرح و نقشه رجوی برای ساختن حرمسرای رویایی اش ایجاد کرد.
صدام در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ به کویت حمله کرد و خاک آن را به عراق ضمیمه کرد. صدام با حمله به کویت بزرگ ترین اشتباه تاریخی و استراتژیکی خود را مرتکب شد.
نهایتا آمریکا در نهم اسفند ۱۳۷۰ با ائتلافی از کشورهای دیگر به نیروهای ارتش صدام در کویت و سپس در خاک عراق حمله کرد و آنان را از این کشور کوچک نفت خیر بیرون راند. ولی این حمله به سقوط صدم نینجامید.
جنگ کویت زمانی آغاز شد که مجاهدین سرمایه گذاری عظیمی به واسطه پول های کثیف دریافتی از صدام در منطقه ی کفری (قرارگاه حنیف) برای آموزش و تمرینات نظامی کرده بودند. زره پوش ها و سلاح های سنگین که بعد از پایان جنگ از عراق گرفته شده بود در این منطقه برای آموزش های زرهی مستقر بودند. و ارتش رجوی در حال عبور از یک نیروی پیاده به یک نیروی زرهی بود.
تضعیف دولت مرکزی و خالی بودن مناطق شمالی از نیروهای ارتش صدام که برای جنگ در جبهه کویت بسیج شده بودند فرصتی را برای نیروهای مخالف دولت صدام پیش آورد. . . . .
بدین ترتیب اکراد از شمال و مردم انقلابی عراق از جنوب دست به تحرکات عمده ای بر علیه دولت مرکزی زدند.
حضور مجاهدین در منطقه کفری بزرگترین مانع برای نیروهای کردی در جهت پیشروی به سمت بغداد محسوب می شد.
فرقه تروریستی مجاهدین از سوی ارتش صدام ماموریت یافتند که مانع از تهاجم گسترده نیروهای کُردی از منطقه شمال به سمت بغداد و سقوط آن شوند. چرا که این منطقه خالی از نیروهای ارتش صدام بود.
بدین ترتیب نیروهای مجاهدین مستقر در منطقه کفری با تجهیزات کامل و در اوج غافلگیری، محورهای منتهی به بغداد از مسیر شهر خالص را به تصرف خود درآورده و با مردم و نیروهای کردی درگیر شدند.
رجوی در حمایت از صدام و جلوگیری از سقوط بغداد، دست به کشتار وسیع مردم کُرد این منطقه زد و استقرار در این مناطق را آنقدر ادامه داد تا دولت مرکزی تثبیت شود تا اینکه نیروهای گارد ریاست جمهوری در ۱۵ فروردین ۱۳۷۰ این مناطق را از مجاهدین تحویل گرفت.
یکی از تبعات این جنگ که فرقه مجاهدین را به عیان بخشی از ارتش صدام نشان می داد، بروز خصلت های ضد مردمی در دیدگاه رهبران آن و آلوده شدن دست هایشان به خون مردم بی گناه مردم عراق در شهرهای شمالی این کشور بود.
اولین تبعات این کشتار بدست فرقه رجوی ، علاوه بر نفرت عمومی از این فرقه در شهرهای مختلف عراق بویژه استان دیالی، تعداد قابل توجهی درخواست جدایی از این فرقه نیز بود. که در محتوا سقوط اخلاقی مجاهدین را نیز بوضوح نشان میداد.
بدین ترتیب رجوی بزرگ ترین خدمت را در حق صدام کرد و حکومت او را از سرنگونی و سقوط حتمی نجات داد.
البته رجوی هم به پاس چنین خدمتی بی پاداش نماند و صدام حسین مدال قهرمان جنگ را توسط عزت ابراهیم بوی فرستاد و شخصا از رجوی تقدیر نمود. بعد از آن بود که بار دیگر انواع کمک های مالی و تجهیزاتی و تدارکاتی به پادگان اشرف سرازیر شد.
نجات صدام از سرنگونی حتمی، رجوی را به ادامه ماندن در خاک عراق ترغیب و امیدوار ساخت تا در راستای تحقق آرزوهای شیطانی اش از یک سو و قدرت نمایی پوشالی از سوی دیگر طراحی و برنامه ریزی کند.
از وقایع مهم سال ۱۳۷۰ آماده سازی رژه نظامی برای ۲۶ مهر – سالگرد انتخاب مریم رجوی به عنوان مسئول اول مجاهدین و بعبارتی نشان دادن قدرت سازمان از تبدیل ارتش پیاده به یک ارتش زرهی و فرصتی برای پیاده کردن بندهای دیگری از آنچه که «انقلاب ایدئولوژیک» خوانده می شد، بود.
در شهریور ۱۳۷۰ نشست بزرگی در ستاد فرماندهی ارتش رجوی در قرارگاه اشرف در سطح مسئولین برگزار گردید. در این نشست بود که رجوی بحث سه طلاقه را مطرح کرد. چیزی که قدم به قدم رجوی را به امیال شیطانی اش که همانا راه اندازی حرمسرا بود نزدیک می کرد.
رجوی می گفت تمام دعوا بر سر زن است (نه اینکه خود دعوای زن نداشت) لذا بایستی آنرا سه طلاقه کرد تا برگشت ناپذیر و بعبارتی «لم یرتابو» شود. یعنی اینکه مسیر برای تجاوز جنسی به زنان نگونبخت در سازمان برای این ابلیس باز شود. خیلی ها متوجه قضیه نمی شدند ولی این بار نوبت مریم رجوی بود که راه را به طی این مسیر به زنان و مردان گرفتار در تشکیلات اهریمنی مجاهدین نشان دهد.
ادامه دارد.
- ۰۰/۰۵/۱۷