فرانسیس بیکن، فیلسوف شهیر انگلیسی، میگفت فقط دو نفر از تنهایی لذت میبرند: یکی خدا و دیگری موجودات ددمنش که مصداق آن در این مطلب می تواند رهبران فرقه گرای مجاهدین تصور شود.
هر انسانی که بعد از سالها زندگی به کهولت می رسد، نیم نگاهی به گذشته ی خود دارد و همیشه در این فکر است که زندگی خود را چگونه گذارنده است. آیا در این مسیر توانسته آنطور که دوست داشته زندگی کند یا نه؟
این سوالی است که اعضای مجاهدین هر روز و هر لحظه باید از خود بپرسند که سرانجام مسیری که رفته اند چه خواهد شد و در این سالها آیا توانسته اند آنطور که خواسته اند زندگی کنند؟
آنچه که از مجاهدین توسط سران این فرقه نمایش داده می شود صرفا گندابی در یک زرورق طلایی و خوشرنگ است.
اعضایی که هم اکنون سن متوسط آنان بین ۶۰ تا ۷۰ ساله است در سوله های جمعی شب را به صبح می رسانند. زندگی شخصی هرگز برای آنان معنا و مفهومی ندارد و هیچ کس آنرا در درون فرقه تجربه نکرده است.
آنان با آرزوی فردای بهتر به خواب می روند و با صدای شیپور، از خواب بیدار می شوند تا کارهای برنامه ریزی شده را طبق دستورات اجرا کنند تا روزی دیگر را به پایان ببرند.
تاکنون صدای هیچ کودکی از قرارگاه های مجاهدین چه در خاک عراق و چه در خاک آلبانی به گوش نرسیده است. هیچ زنی و هیچ مردی در کنار هم نبوده اند. انسانهای تنها و اخته شده تنها رهاورد فرقه رجوی است.
طبق اسناد و گفته های زنان جداشده از مجاهدین بسیاری از زنان داخل سازمان بدلیل عقیم شدن دیگر امکان فرزند آوری ندارند و البته شایان ذکر است که آنان نیز مانند مردان در سنین پیری خود به سر می برند و علاوه بر مشکلات کهولت سن، با بیماری های مختلف نیز دست و پنجه گرم می کنند.
اعضای مجاهدین با جهان خارج از قرارگاه اشرف هیچ سنخیتی ندارند. رهبران مجاهدین هرگونه ارتباط اعضای سازمان با بیرون از حصارهای آن را مانعی در مسیر رسیدن به اهداف خود می بینند.
اما برای اینکه رهبران مجاهدین نشان دهند که ارتش اخته ها با دنیای بیرون مانوسند، و سر در رسانه و مطالعه دارند هر از گاهی نوشته ها و حتی کتاب هایی بنام این پیرمردها و زنان مسن که بدقت از میان بقیه اعضاء انتخاب شده اند با هدف الگوسازی برای محیط بیرون در رسانه های خود متشر می کنند. مطالبی یکدست، با نگارشی مشابه و البته با نخ زرد آغشته به بغض و کینِ ساختاری، و فحش و ناسزاگویی که هرگز قابل حذف نیست.
البته این افراد هرگز از اینکه چنین مطالبی به نام شان درج می شود مطلع نمی شوند در غیر این صورت اولین کسانی که از این شگرد مجاهدین مسئله دار خواهند شد همین افراد خواهند بود.
حال سوال این است؛ مجاهدین چگونه می توانند الگوی جوانان ایرانی باشند و از چیزهایی صحبت کنند که اعضای خود را سالهاست از داشتن آنها محروم کرده اند تا در عزلت تنهایی خویش به سن پیری برسند و تنها و بی کس در غربت و با انواع و اقسام بیماریهای صعب الاعلاج بمیرند. بیماریهایی که ناشی از درد بی همسری، بی فرزندی، بی پدری ، بی مادری، بی خواهری، بی برادری و بی فامیلی و نهایتا دور از اجتماع بشری و انسانی زیستن است.
به همین دلیل هم هست زنان و مردان عضو این گروه طول عمر کمتری دارند.
قوانین عجیبی در فرقه رجوی وجود دارد؛ ممنوع بودن دوستی بین اعضاء، ممنوعیت گفتگو در مورد زندگی گذشته، طلاق اعضاء و عشق ورزیدن تنها به مسعود رجوی، تفکیک جنسیتی حتی در صحبت، عدم اجازه تماس با خانواده، عقیم کردن زنان، ممنوعیت استفاده از وسایل ارتباط جمعی، جلسات هفتگی پاکسازی ایدئولوژیک (عملیات جاری)، بازگویی آرزوهای جنسی در مقابل تمام اعضاء (غسل هفتگی)، گزارش روزانه افکار و رویاها، ۴ سال انفرادی در صورت دستگیری در حین فرار و نهایتا مرگ (از جمله خودکشی اجباری و . . . ) بسته به تشخیص سران فرقه و . . . از جمله این قوانین می باشد.
سران مجاهدین حتی حاضر نیستند جنازه اعضای خود را نیز به خانواده هایشان تحویل بدهند. چرا که براساس قوانین فرقه رجوی افراد حتی بعد از مرگ هم عضو این گروه باقی می مانند تا در فازی دیگر از مرگ آنان هم در راستای اهدف فرقه استفاده شود.
بعبارتی شارع آنها رهبر فرقه مجاهدین است. با رُهبانیت توصیه شده، و قوانین سخت، اعضا را از جامعه و اجتماع انسانی دور می کنند. این افراد در طول سالها زندگی و با کسب ارزش های فرقه در اردوگاههای این گروه به ابزارهایی برای پیشبرد اهداف تروریستی، سیاسی و خشونت طلبی رهبران آنان در تمامی آبعاد ضد ملی و ضد انسانی تبدیل می شوند.
نتیجه اینکه فرقه رجوی تشکیلاتی جمعگریز با قوانین خاص است که فاقد تواناییها و مهارتهای لازم برای زندگی با اجتماعی بزرگتر از فرقه به وسعت ایران است. آنها نه تنها نمی توانند الگو باشند بلکه خود نیاز به سالها درمان در بُعد جسمی، روحی و روانی و نحوه یادگیری اصول حضور در جامعه و اجتماع را دارند.
- نویسنده : سعید پارسا
- ۰۰/۱۰/۰۶