اخیرا فحش نامهیی از سوی فرقه رجوی در سایت موسوم به «ایران افشاگر» در مورد مهندس ابراهیم خدابنده مسئول انجمن نجات کشور نظرم را جلب کرد. مطلبِ کلیشهیی که سالیان سال است با هدف ترور شخصیت جداشدگان بر علیه آنان بکار گرفته می شود، کاری که مسلما امروز و فردا هم ادامه خواهد یافت.
اما اینجا این سوال پیش می آید راستی چرا رهبران فاسد و بدنام مجاهدین از اسم جداشدگان و هر آن کسی که بنوعی منتقد این فرقه است هراس داشته و با فرهنگ لومپنی و با فحش و ناسزاگویی و آسمان و ریسمان بهم بافتن و زمین و زمان را بهم دوختن و آنان را «مامور وزارت اطلاعات» خواندن ، چنین مطالب هجو، خارج از اخلاق و بی سر و تهی را در سایت های وابسته به این فرقه مستمرا نشخوار می کنند؟
پاسخ خیلی روشن است، مسلما اینگونه اقدامات سخیف برای رهبران مجاهدین کاربرد دوگانه دارد. از یک سو تلاش برای ترساندن سایر اعضای ناراضی و منتقد و خواهان جدایی از حصارهای این فرقه در آلبانی و دوم ، سرپوش گذاشتن بر حقانیت جداشدگان و میزان تاثیرگذاری آنان در افشای ماهیت تروریستی – فرقهیی و نهایتا وطن فروشی و خیانت رهبران فاسد و بدنام مجاهدین طی دهه های گذشته و امروز در حق مردم ایران است که اینچنین راه را علیرغم بکارگیری هزاران ترفند برای نزدیکی به مردم ایران توسط این فرقه بسته است.
بنابراین این همان درد بی درمانی است که سران فرقه رجوی را بطور هیستریک هم به جان اعضای ناراضی و خواهان جدایی در درون سازمان و هم به جان اعضای پیشین این فرقه در بیرون سازمان می اندازد. چرا که جداشدگان باطلالسحر تمامی ترفند ها و دروغگویی ها و خیانت های این فرقه بوده و ماهیت واقعی آنان را نه تنها در نزد مردم ایران بلکه افکار عمومی جهان افشا می کنند.
مسلما رجوی حاضر است میلیون ها دلار هزینه کند ولی نگذارد جداشده ای پایش به بیرون از حصارهای این فرقه برسد. چرا که هر جداشده ای خود سندی زنده از سالیان اقدامات تروریستی، خیانت و وطن فروشی رجوی از یک سو و پوچی ادعاهایش در مورد آزادی و دموکراسی و حقوق بشر از سوی دیگر است.
ماهیت جنگ رجوی با جداشدگان در دو بُعد قابل تبیین است؛ جدال بین عشق به زندگی و آزادگی با اسارت و بردگی و عشق به وطن با خیانت و وطن فروشی .
مسلما در جدال بین این دو ارزش متضاد، در یک سو جداشدگان و همه کسانی که خواهان جدایی از این فرقه و خدمت به وطن شان هستند، قرار دارند و در سوی دیگر رهبران فاسد، وطن فروش و برده دار مجاهدین.
بنابراین هر کسی که از این فرقه جدا می شود با تمام وجودش ایندو ارزش را فریاد می زند.
البته جنگ و جدال دائمی فرقه رجوی با جداشدگان یک تناقض دیگری هم دارد و آن اینکه این گونه اقدامات شنیع و عملیات روانی در حق چند جداشده و ترس و وحشت دائمی از آنان هرگز با ادعای آلترناتیوی این فرقه همخوانی ندارد.
مجاهدین علیرغم ادعاهای تبلیغی خود در قالب «آلترناتیو» و حتی «تنها آلتانیو» هرگز توان و قدرت بالا رفتن از دیوار بلند جمهور مردم ایران را نداشته و ندارند.
حرف آخر اینکه مجاهدین با چند ویژگی؛ مناسبات فرقهیی، تروریسیم ، ضد دین و ضد اخلاق شناخته می شوند. آنان زندگی ننگین تا لحظه مرگ خود را با بیگانگان در قبال وطن فروشی ، خشونت ورزی و خیانت به مردم ایران گروه زده اند. لذا هرگز از این جهنم خود ساخته خلاصی نخواهند یافت. لذا سعی می کنند بقیه اعضای گرفتار در درون این فرقه را نیز با زور با خود به ته این لجن زار فرو برند.
یادآوری این نکته هم به سران فاسد و بدنام مجاهدین خالی از لطف نیست و اینکه آنان ۴۵ سال در پناه معیارهای دوگانه غرب در قبال تروریسم از چنگال قانون گریخته اند. اما اکنون بنظر میرسد با شکل گیری نظم نوین جهانی و اقدامات خوب دولت ایران ، عوامل جنایتکار این فرقه هم در آستانه سپرده شدن به دست عدالتند. شما نظری ندارید؟
- نویسنده : سعید پارسا
- ۰۲/۰۷/۲۱