این مطلب، گزارشی از یک پرونده جاسوسی مهم سازمان نفاق در دهه شصت است. آنچه این کیس را با سایر کیسهای جاسوسی این سازمان متفاوت میکند، این است که اعضای این شبکه جاسوسی نهتنها با سازمان مجاهدین خلق قرابتی نداشتهاند، بلکه سالها از منتقدان و مخالفان آن بودهاند. اما در یک بازهی زمانی و بر اساس تحلیلی غلط، تصمیم به همکاری با این سازمان گرفتند. این انتخاب شاید در نگاه خود آنها موقت و تاکتیکی بود، اما مثل فرورفتن در باتلاقی بود که هرچه میگذشت، بیشتر در آن فرومیرفتند.
«امت»، ابتدای راه
سید حسین سیدتفرشیها سال ۱۳۳۳ در خانوادهای مذهبی در تهران به دنیا آمد و دوران تحصیل را در مدارس مذهبی این شهر مثل دبیرستان علوی و جعفری گذراند. او پیش از انقلاب در رشته مکانیک دانشگاه شیراز پذیرفته میشود. تحصیلش در شیراز باعث پیوند خوردنش با جریانهای مذهبی دانشگاه شده و او را به یکی از اعضای فعال کتابخانه انجمن اسلامی و نمازخانه دانشگاه تبدیل میکند. تفرشیها هرچند هیچگاه عضو تشکیلات و گروه خاصی نمیشود، اما مثل خیلی از بچههای مسلمان دانشگاه، تحتتأثیر افکار دکتر شریعتی است، مخالف مارکسیستها است و برای مجاهدین خلق هم بهعنوان یک گروه مسلمان و مبارز احترام قائل است. باتوجهبه این فضای ذهنی، مارکسیست شدن مجاهدین خلق در سال ۵۴ او را هم مثل خیلی از جوانان مسلمان نسبت به سازمان بدبین میکند و او نیز مثل خیلی از جوانان مذهبی آن موقع دنبال پاسخ به این سؤال است که مارکسیست شدن سازمان نتیجه انحراف ایدئولوژیک بنیانگذارانش بوده یا نتیجه یک کودتای فرصتطلبانه؟
تفرشیها در همین سالها بهخاطر فعالیتهای ضد رژیم در دانشگاه دو بار دستگیر میشود. او در دستگیری دوم به یک سال زندان محکوم شد که در زندان عادلآباد شیراز سپری میشود. ارتباط تفرشیها با محافل مذهبی شیراز مثل مسجدالرضا، مسجد ولیعصر و مسجد آتشیهای شیراز و فعالین مبارز این شهر پس از آزادی هم ادامه مییابد. او پس از پیروزی انقلاب مدتی در صداوسیمای استان فارس مشغول به کار میشود. همزمان با فعالیت گسترده گروههای مختلف سیاسی در ماههای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب، تفرشیها که علقههای مذهبی پررنگی دارد جذب تفکرات دکتر پیمان و جنبش مسلمانان مبارز میشود. جریانی که مهمترین ویژگیاش همسویی با خط امام و مخالفت با جریانهایی مثل مجاهدین خلق، نهضت آزادی و بنیصدر و درعینحال انتقاد از روحانیت است. تفرشیها پای ثابت خریدوفروش نشریه امت – ارگان جنبش مسلمانان مبارز- و کمکم جزو تشکیلات امت شیراز میشود.
«میدیدم که این نشریه هم دارای افکار مترقی اسلامی نظیر حمایت از محرومین و مستضعفین، نفی استبداد و نفی استعمار و نفی استثمار و تشکیل شوراها و غیره است و هم به طور کامل از انقلاب حمایت کرده و انقلاب را اسلامی دانسته و پیروزی آن را ناشی از قیام تودههای مردم مسلمان و رهبری قاطع و سازشناپذیر امام میداند و انتقاداتی به افکار و ایدئولوژی سازمان و خطمشیها و تحلیلهای آنها دارد، به آن علاقه پیدا کرده و با آن رابطه برقرار نمودم.»
پس از فارغالتحصیل شدن تفرشیها در ابتدای سال ۵۹، او توسط رابط امت با شیراز به دانشگاه رازی باختران معرفی و به این شهر میرود. با شروع جنگ و نیمهتعطیل شدن فعالیتهای دانشگاه رازی، تفرشیها پس از مدتی فعالیت در ستاد ارزاق شهر، استعفا داده و راهی تهران میشود.
تفرشیها که امتیها او را بهعنوان یک عضو شناخته شده امت در شیراز میشناختند، در تهران نیز با دفتر مرکزی تشکیلات جنبش مسلمانان مبارز مرتبط و از اعضای شورای این تشکیلات در تهران میشود. افزایش انتقادات هواداران دکتر پیمان از تناقضهای رفتاری و تئوریک او و تشدید اختلافات گروهکها با انقلاب، باعث تعطیلی نشریه امت در اواخر سال ۵۹ و کاهش فعالیتهای تشکیلات آن میشود.
پس از انحلال غیررسمی جنبش مسلمانان مبارز، عملاً فعالیت منسجم این تشکیلات متوقف میشود و اغلب اعضای محدود آن هم باسیاست وداع کرده و سراغ زندگی و شغل خود میروند و رفتوآمدهای آنها به طور دوستانه ادامه مییابد. این جریان در ادبیات سیاسی آن روزها به «خط سه» مشهور میشود. جریانی که از نظر اعتقادی بیش از آن که به روحانیت معتقد باشد، دل در گرو روشنفکری دینی و چهرههایی مثل سید جمالالدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده و دکتر شریعتی دارد و از نظر سیاسی هم با سازمان مجاهدین خلق مخالف است و هم با برخوردهای صورتگرفته جمهوری اسلامی با آنها و سیاستهای نظام. مهمترین چهرههای این طیف عزتالله سحابی، پیمان، محمد محمدی گرگانی، لطفالله میثمی، حسنیوسفی اشکوری، مهدی جعفری و رضا رئیسی طوسی بودند.
دغدغه اصلاح
در روزهای پس از انحلال امت، تفرشیها که از سال ۶۲ در اداره مهندسی صنایع فلزی وزارت صنایع مشغول به کار شده، با برخی دوستان امتیاش که با برخی از شیراز و با برخی از تهران آشنا شده در تعامل است. برخی از آنها همچنان سمپات فکری دکتر پیمان هستند و برخی دیگر از او عبور کردهاند. یکی از این افراد «مصطفی خانبانی» است که در جریان رفت و آمدش با دفتر مرکزی امت در تهران با تفرشیها آشنا شده بود. باگذشت چند سال از تعطیلی امت و فعالیت سیاسی جنبش مسلمانان مبارز، این دو نفر برای پاسخ به پرسشهای عقیدتی، تحلیلی و سیاسی خود که پس از انحلال امت بیشتر شده بود، تصمیم به آغاز سیر مطالعاتی و فعالیت فکری میگیرند. آنها از سال ۶۲ به بعد ضمن مطالعات خود با افراد مختلفی مثل لطفالله میثمی، حسنیوسفی اشکوری، علی گل زاده غفوری، محمد مجتهد شبستری، ابراهیم یزدی و مهندس بازرگان دیدارهای پراکندهای دارند، اما مهمترین فردی که بیشترین تأثیر را روی آنها دارد، عزتالله سحابی است. او در جلسات منظمی که با آنها دارد، فکر اصیل اسلامی را خط نوگرایی سید جمالالدین اسدآبادی معرفی میکند و محور مطالعاتی پیشنهادیاش، احیاء فکر دینی توسط اندیشمندان نوگرا است.
«محمدتقی شریعتی، طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر شریعتی چهرههای برجسته این حرکت بودند که کلاً بهعنوان خط احیاء فکر دینی میتوان تلقی کرد. گروهها و احزاب اسلامی که از زمان مصدق به بعد در ایران به وجود آمد بیشتر از این تفکر سرچشمه گرفته بودند. از نهضت آزادی و جاما گرفته تا سازمان منافقین و امت و غیره. با راهنمایی و همفکری مهندس سحابی، یک برنامه مطالعاتی برای آشنایی بیشتر با این موضوع و پیبردن به نقطهنظرهای کسانی که بهعنوان احیاکنندگان فکر دینی پیدا شدند آغاز شد و طی آن کتابهایی راجع به مرحوم طالقانی، سید جمالالدین اسدآبادی، اقبال لاهوری، مهندس بازرگان، دکتر شریعتی و سازمان منافقین را موردمطالعه قرار دادیم.»
روند مطالعاتی تفرشیها و خانبانی و بحث و تبادل نظرشان با برخی چهرهها تا سال ۶۴ ادامه دارد. در این سال «حمید آقایی» یکی دیگر از اعضای سابق امت که با آنها سابقه دوستی دارد، به این جمع اضافه میشود. او از دوستان تفرشیها در دانشگاه شیراز و فعالین امت این شهر بود که پس از اتمام تحصیلاتش در رشته فیزیک، در سال ۶۰ به دفتر امت در تهران آمد و در شورای بخش محلات فعال بود. او در همان سال با یکی از دختران فعال امت به نام «عفت گوهری» ازدواج کرد. آقایی از جمله افرادی بود که پس از تعطیلی امت، مشغول همکاری با دکتر پیمان برای بررسی اشکالات مطالب پیشین او در نشریه امت بود. او سال ۶۲ برای خدمت سربازی راهی رشت شد و پس از اتمام سربازیاش به تهران بازگشته و در شرکت کیان تایر مشغول به کار شده بود.
«پس از اینکه حمید آقایی در تهران ساکن شده بود، روابط و برخوردهای ما بیشتر شد و پس از چند ماه که بهصورت فردی و خانوادگی در تماس بودیم و صحبتهای پراکندهای داشتیم، نهایتاً با مصطفی خانبانی در مورد اینکه وی را در برنامههای مطالعاتی خودمان شرکت دهیم صحبت گردید. باتوجهبه اینکه ما دو نفر بودیم، اضافهشدن یک نفر دیگر میتوانست کار ما را بهصورت یک جمع سهنفره دربیاورد و نظم و انضباط ما را بیشتر نماید و با همفکری و همکاری زیادتر بتوانیم برنامه مطالعاتی را بهپیش ببریم. بهاضافه اینکه روحیه حمید آقائی از ما دو نفر بهتر بود و مشکلات و گرفتاریهای ما را هم نداشت و امیدوار بودیم که با پیوستن او به ما دو نفر تغییرات مثبتی در کار ما به وجود بیاید؛ لذا علیرغم آن که میدانستیم وی در مسائل فکری چندان عمیق نمیشود و مطالعات خود را سطحی انجام داده و بخصوص فعالیت دوسالهای که من و مصطفی خانبانی مطالعات و بحثهای فکری بهصورت مستمر داشته و قدمبهقدم مطالعات خود را دنبال کرده بودیم بین ما یک فاصله فکری و ذهنی به وجود آورده بود، معهذا امیدواری بیشتر آن بود که این فاصله جبران شود. ابتدا مدتی بهصورت رابطه منظم و مشخص فردی با وی تماس برقرار شد. بدین ترتیب که با حمید آقایی به طور منظم یک نفر از ما یعنی من یا مصطفی خانبانی جلسه میگذاشتیم و بحثهایی را که قبلاً خودمان انجام داده بودیم بهصورت فشرده با وی در میان مینهادیم. وی در این مدت مقداری از مطالعات گذشته ما را انجام داد و کمکم به مرحلهای که ما در آن بودیم رسید. در این فاصله ما با روحیات هم بیشتر آشنا شده بودیم و نزدیکی فکری زیادی پیدا کرده بودیم.» «س. هـ» همسر خانبانی و «عفت اسدی» همسر یکی از اعضای امت نیز یک جمع مطالعاتی با دغدغهها و محورهای مشابه جمع مردان تشکیل میدهند و گاهی در برخی دیدارهای همسرانشان با افرادی مثل سحابی و اشکوری حضور دارند. آنها در مطالعات خود از سویی با روحانیت بهعنوان یک صنف و طبقه مهم در تاریخ تشیع مشکل دارند و از سویی دیگر در تحلیل سیاسی سالهای اخیر، سازمان را دچار ضعفهای متعدد ایدئولوژیک و استراتژیک میبینند.
آگاهیبخشی به مردم یا همکاری با سازمان؟
روند مطالعات و جلسات همچنان ادامه پیدا میکند و این حلقه سهنفره به این نتیجه میرسند که روحانیت و طبقه حاکم، از مسیر احیاء تفکر دینی فاصله دارند و نتیجه آن، بنبست مسائل مملکتی چون جنگ و مشکلات اقتصادی است و باید برای حل این مسئله کاری کرد.
«مطالعاتی که انجام شده بود و مواجهشدن با این مسائل برای ما که یک جمع سهنفره شده بودیم و میتوانستیم همفکری داشته باشیم، زمینه را برای طرح ضرورت انجام یک کار مؤثر و انجام یک فعالیت سیاسی مساعد کرد. مجدداً بعد از پنج سال که از تعطیلی امت میگذشت ما علاقهمند و آماده شده بودیم که یک حرکت و فعالیتی داشته باشیم و فقط در چهارچوب مطالعه و بحث باقی نمانیم. ولی زمینهای برای حرکت وجود نداشت. ازیکطرف افراد و عناصری که بهعنوان خط ۳ نامیده میشدند-یعنی مهندس سحابی و سایر همفکرانش- و ما نزدیکی فکری و سیاسی زیادی به آنها احساس میکردیم تقریباً فعالیتی نداشتند و جز جلسات بزرگداشت دکتر شریعتی و مرحوم طالقانی کاری نمیکردند. از طرف دیگر امکان یک فعالیت آزاد سیاسی فرهنگی در جامعه فراهم نبود. در جستجوی اینکه چهکار مثبت و مؤثری میشود در این شرایط انجام داد، این بحث مطرح گردید که برای جلوگیری از انحرافات و اشکالاتی که در جامعه وجود دارد، باید مردم نسبت به مسائل آگاه شوند و آگاه شدن مردم به طور اتوماتیک به اصلاحات در جامعه منجر خواهد گردید»
در راستای آگاهیبخشی به جامعه و یک اقدام مؤثر، پیشنهاد ارتباط با برخی گروهکها توسط حمید آقایی مطرح میشود.
«او که تازه از سربازی آمده بود و افکار تندتری داشت، تحریک میکرد و میگفت ما نمیتوانیم در برابر این وضع ساکت باشیم، بایستی فعالیتی کنیم، نوع فعالیت برای ما روشن نبود. به پیشنهاد این دوست ما قرار شد در ارتباط با گروههایی که فعالیت میکنند برای اصلاح این مسائل برخورد کنیم. از جمله در مورد نهضت آزادی یا سایر گروهها مطالعه کردیم. یکی از گروهها را که بنا شد با آن برخورد کنیم سازمان منافقین بود.»
فروردین ۶۵ تفرشیها برای یک مأموریت کاری دهروزه و بازدید از کارخانههای صنعتی، همراه با دو همکارش راهی آلمان غربی میشود. او در آخرین روزهای مأموریتش به دانشگاه فرانکفورت میرود، جایی که هواداران گروهکهای مختلف ضدانقلاب میز فروش نشریات و کتاب دارند و مشغول فعالیت هستند. تفرشیها ضمن صحبت با آنها، میپذیرد با شورای ملی مقاومت به طور یکطرفه ارتباط بگیرد و آدرس پستی ارتباط با سازمان را از نشریه اتحادیه دانشجویان مسلمان وابسته به سازمان یادداشت میکند.
بهاینترتیب، جمع سهنفره با دغدغه رساندن اخبار وضعیت واقعی جامعه به مردم، اقدام به ارسال اخبار برای آدرس پستی سازمان باهدف پخش از «رادیو مجاهد» میکند. آنها معتقدند با پخش این اخبار از رادیو، مردم آگاه شده و برای اصلاح امور به مسئولین فشار خواهند آورد؛ مسئولین هم با پخش این اخبار از رادیوی سازمان مجبور به واکنش و تغییر رویه غلط خواهند شد.
«پس از بازگشت از سفر برای ما شرح داد که در پی بحث با گروههای مختلف پذیرفته است که در کادر شورای ملی بهاصطلاح مقاومت به ارسال اخبار و گزارشهای به خارج اقدام کنیم. با اینکه وی این اقدام را به طور خودسرانه و بدون مشورت ما انجام داده بود، ما هم پذیرفتیم که از موضع رساندن اخبار و گزارشها به مردم در این کار شرکت کنیم. به همین خاطر اساسنامهای تهیه شد که بر طبق آن ما جمعی بودیم که در راستای احیاء فکر دینی فعالیت میکردیم و باتوجهبه همین “هویت جمعی” و با مرزبندیهای مشخص، حاضر به ارائه اخبار و گزارشها به شورا شده بودیم. پس از اینکه اساسنامه به تصویب جمع رسید، فعالیت خود در زمینه جمعآوری اخبار را شروع کردیم تا از طریق رادیو مجاهد اخبار به مردم برسد. تفرشیها در سفر خود تأکید کرد بود که کسی را سراغ ما نفرستید. او در سفر خود، روش نوشتن با آبلیمو را آموزشدیده بود، اما آموزشی در زمینه جمعآوری اخبار ندیده بود. تا چندین ماه کار ما عمدتاً ارسال خلاصه مطالب مهم نشریه میثمی، روزنامه رسمی کشور، بیانیههای نهضت آزادی و به همراه آن مقداری مشاهدات و یا چند خبری که اینطرف آن طرف میشنیدیم بود.»
بنا بر توصیه سازمان، نام چند شرکت خصوصی از روزنامهها استخراج و برای آنها بهعنوان فرستنده نامهها پاکت تهیه میشد. اخبار با آبلیمو بین خطوط نامه بهظاهر اداری نوشته میشد و شماره کد توافقی بین سازمان و تفرشیها کنار امضا نوشته و با پست سفارشی به آدرس آلمان ارسال میشد. مدتی بعد رادیو مجاهد در برنامه اخبار و گزارشها مردمی خود خبر رسیدن نامه را اعلام میکرد.
باتوجهبه اشتغال خانبانی در داروخانهای در ساوه و تحصیل س.ع، همسر تفرشیها، در اصفهان؛ اغلب کارهای اجرایی نوشتن و ارسال نامهها توسط حمید آقایی و تفرشیها انجام میشود. مدتی پس از بازگشت همسر تفرشیها به تهران، با توجه عدم حضورش در جمع مطالعاتی خانمها و مطلع نبودن از ماجرای ارسال اخبار، مسئولیت تنظیم و نگارش و ارسال اخبار بر عهده حمید آقایی قرار گرفت.
این محفل سهنفره، علیرغم ارتباط با سازمان همچنان نزد خود احساس اختلاف تئوریک با سازمان دارند و میکوشند آن را در خود زنده نگه دارند. ادامه مطالعات انتقادی منابع سازمان و گوشدادن بیشتر به رادیوی آن، باعث پررنگتر شدن انتقادات و بیشترشدن سؤالاتشان میشود. این مسئله در کنار بینظم و نامشخص بودن روند ارسال اخبار؛ ضرورت تماس مستقیم با سازمان را جدیتر میکند.
چند ماه بعد در پاییز ۶۵ تفرشیها برای یک مأموریت دهروزه راهی آلمان غربی میشود. او در این سفر با روابطعمومی سازمان تماس گرفته و خواهان ارتباط با فردی از طرف سازمان میشود. در روز تعیین شده، تفرشیها با فردی که خود را کمال معرفی میکند در هتلی نزدیک ایستگاه قطار فرانکفورت ملاقات میکند. تفرشیها ضمن معرفی خود و دو دوستش بهعنوان جمعی از هواداران سابق امت که مدتی است اخباری برای رادیو میفرستند، سؤالات و ابهامات تاریخی و تحلیلی درباره ایدئولوژی و عملکرد سازمان در دورههای مختلف – از تغییر ایدئولوژی گرفته تا ورود به فاز مسلحانه برخورد با جمهوری اسلامی و ازدواج اخیر مسعود رجوی با مریم- را مطرح میکند. پاسخهای کمال او را قانع نمیکند و میگوید پاسخ به این سؤالات هنگامی ممکن است که شما در رابطه تشکیلاتی با سازمان قرار بگیرید. پیشنهادی که توسط تفرشیها رد میشود. تفرشیها معتقد است؛ چون اختلافات و مرزبندیهای این جمع سهنفره با سازمان جدی است، آنها در قالب یک جمع مستقل و آن هم با شورای ملی مقاومت حاضر به همکاری و ارسال اخبار برای پخش از رادیو مجاهد هستند. پیشنهادی که با استقبال کمال روبرو میشود.
«بعدازاین، بحث درمورد مسئله ارسال اخبار صورت گرفت. وی ابتدا در مورد موقعیت شغلی و کانالهای خبری که هرکدام داریم سؤالاتی کرد و من کانالهای خودمان را که بیشتر از افراد سابق امت و عناصر موسوم به خط ۳ نظیر مهندس سحابی و اشکوری و محمد محمدی بودند را توضیح دادم. وی توصیه کرد که در زمینه فعالیتهای خط ۳ و نهضت آزادی باتوجهبه امکانات و ارتباطاتی که داریم بیشتر متمرکز شویم و سعی کنیم خبرهای دقیق و مشخص از آنها و نقطهنظرها و کارهایشان بفرستیم. ولی در سایر زمینههای نظامی و سیاسی و اقتصادی نیز اگر اخباری به دست میآوریم آنها را نیز ارسال کنیم. همچنین در مورد جو مردم و افکار عمومی و نظریات و واکنشهای مردم در قبال مسائل و حوادث مختلفی که پیش میآید و اعتراضات و نارضایتیهای مردم گزارشاتی تهیه و ارسال نماییم… یک سری توصیههایی هم کرد و گفت شما افراد سابقهدار سیاسی هستید و لذا باید مراقب برخوردهای خودتان باشید، بخصوص در ارتباط با بچههای سابق امت که نسبت به شما حساسیت دارند باید مراعات کرده و از خودتان تمایلاتی نشان ندهید و با آنها از موضع چپ برخورد نکنید و رفت و آمدتان در جلسات خط ۳ باید بهصورت عادی و طبیعی باشد.»
در همین سفر، درخواست وصل جمع مطالعاتی خانمها در قالب نامهای از طریق تفرشیها برای سازمان ارسال میشود که کمال پاسخ آن را سربسته تحویل تفرشیها میدهد.
«در سال ۶۵ از طریق همسرانمان اینطور مطرح شد که تفرشیها یک سفر اداری به آلمان دارد و درعینحال میخواهد جریانات و گروههای دیگر را نیز ملاقات کند، منجمله شورای ملی مقاومت که نظرات و ابهام و مسائلی را که نسبت به سازمان برای ما مطرح شده است آنجا مطرح کند و اگر شد جواب دریافت کند. شما هم میتوانید اگر مسائلی دارید از طریق او مطرح نمایید. از طرف حمید آقایی مطرح شد که شما میتوانید یک کد رادیویی برای خود تعیین کرده و شمارهتلفن یا آدرسی را هم بدهید که تفرشیها اینها را با خود بهصورت نامه دربسته ببرد که اگر آنها خواستند با شما تماس بگیرند یا برخورد کنند، از این طریق امکانش باشد. این مسئله در جمع سهنفری ما بعد از پیشنهاد گوهری مطرح شد و ما یک نامه سربسته که محتوی کد و شمارهتلفن بود تهیه کردیم. کد به نام “پویا عین” و شمارهتلفن منزل مادر عفت بود.»
تفرشیها پس از بازگشت، به جمع خانمها اعلام میکند موفق به دیدار با فردی از جانب سازمان نشده و نامه آنها را تنها به یک نفر در دانشگاه آلمان داده است. مدتی بعد پیام وصل موفقیتآمیز جمع خانمها از رادیو مجاهد اعلام و نامهای هم به آدرس مدنظر آنها ارسال میشود. همچنین یکبار برخی جزوات سازمان نیز از خارج برای جمع خانمها ارسال میشود.
«کارهایی که در این مرحله به عهده جمع ما گذاشته شد شامل ارسال مطالبی بود که به طور عمده گزارشهای مردمی نامیده میشد بهاصطلاح. اخبارِ در واقع نظرخواهیهای عمومی بود که در صفها، مجامع و محافل عمومی و در زمینههای مختلف، مردم نسبت به مسائل مختلف ابراز میکردند. مسائلی مانند مسائل اقتصادی، گرانی، تورم، نارضایتیها، دیدگاهها نسبت به اینکه اگر عملیاتی از جانب منافقین انجام شود و یا سایر نیروهای مخالف، یا مسائلی با خود نظام، حالتی کاملاً کلی و عمومی داشت.»
با بازگشت تفرشیها به ایران و ارائه گزارش دیدارش با کمال، فعالیت جمع سهنفره آقایان جدیتر و دیدارها با افراد خط ۳ و امتیهای سابق بیشتر میشود. بر اساس آموزشهای کمال، از این به بعد برای منابع از نامهای مستعار استفاده میشود. نامهها از دفاتر پستی متعددی ارسال شده و نام و آدرس شرکتهای فرستنده نیز هر سه چهار هفته یکبار تغییر میکند. در پایان هر خبر، سطح موثق بودن یا موثق نبودن آن و امکان انتشار یا عدم انتشار آن نیز نوشته میشود. با این روش هر ده تا پانزده روز، یک نامه توسط جمع به مقصد آلمان ارسال میشود.
«در سفر دوم تفرشیها از وی خواسته بودند که اسم و فامیل و مشخصات منابع خبری خود را طی یک نامه جداگانه برایمان بفرستید که هر یک از ما هم این کار را کردیم و فرستادیم. وظیفهای که باتوجهبه توضیحات تفرشی در دیدار حضوری در مورد منابع برای ما تعیین شده بود این بود که علاوه بر اخباری که در گوشهوکنار میشنویم، مشخصاً اخبار مربوط به افراد خط ۳ شامل سحابی، یوسفی اشکوری، حبیبالله پیمان، مهدی جعفری، محمد محمدی، محمد نصراللهی، اتحاد، رضا رئیسی طوسی؛ فعالیتها و جلسات و دیدگاهی آنها را بفرستیم که ما هم این کار را کردیم. یعنی به طور منظمتر با آنها تماس میگرفتیم و مثلاً نظر آنها را در مورد جنگوصلح یا انتخابات و غیره میپرسیدیم و آنها را به خارج میفرستادیم و اخبار فعالیتهایشان را نیز میفرستادیم. روش ما در مورد جمعآوری اخبار به اینگونه بود که در دیدار با منبع، چند خبر روز را طرح میکردیم و آنها هم که خود بیشتر آدمهای سیاسی بودند متقابلاً اخباری را میدادند که ما هیچ کنجکاوی نشان نمیدادیم و سعی میکردیم حرف آنها را قطع نکنیم تا اخبارشان را بگویند و در مقابل آنها هم هیچچیز یادداشت نمیکردیم تا حساسیت ایجاد نشود.»
انشعاب در شبکهی جمعآوری
روند جمعآوری و ارسال اخبار به طور منظم تا سال ۶۶ ادامه مییابد. هر هفته یا هر دو هفته یکبار جلسه جمع سهنفره برگزار و اخبار جمعآوری میشد و حمید آقایی کارهای نوشتن و ارسالش را انجام میداد. تفرشیها باتوجهبه اینکه از سال ۶۶ سرپرست اداره مهندسی صنایع فلزی وزارت صنایع میشود، ارتباط گسترده و نسبتاً خوبی پیدا میکند. علاوه بر چهرههای خط سه مثل سحابی، یزدی و بازرگان، او با طیفی از مسئولین مرتبط با شغلش نیز تعامل دارد که بهعنوان منابع خبری او محسوب میشوند. افرادی مثل هادی خانیکی (تحریریه روزنامه کیهان)، عطاءالله مهاجرانی (معاون امور مجلس نخستوزیری)، محمدامین سازگار نژاد (مدیرعامل تعاون روستایی)، مجید کمال (شاغل در وزارت امور خارجه)، جعفر اسلامی (شاغل در وزارت برنامهوبودجه) و چند نفر دیگر؛ از کسانی هستند که سابقه آشناییشان با او به دوران دانشگاه و اقامت در شیراز برمیگردد. علاوه بر اینها افرادی مثل احمد توکلی، شهابالدین نوابی (امور اداری وزارت صنایع)، سید مصطفی رخ صفت (شاغل در کیهان فرهنگی) و برخی همکاران تفرشیها در وزارت صنایع نیز جزو منابع خبری او بهحساب میآیند. ازاینپس باتوجهبه ارتقای شغلی تفرشیها، دیدار با نهضتیها و خط سهایها بیشتر بر عهده خانبانی و آقایی است و تفرشیها ارتباطش با افرادی مثل احمد توکلی و مهاجرانی را بیشتر میکند.
منابع خبری خانبانی هم به جز چهرههای مشهور خط سه و مشترک با تفرشیها مثل بازرگان و سحابی و یزدی، شامل افرادی است که اغلب سابقه امتی بودن دارند: محمد نصراللهی (مدیرعامل شرکت بریجستون)، سعید درودی (تحریریه روزنامه اطلاعات)، حسنیوسفی اشکوری، علی گل زاده غفوری، هدی صابر (شاغل در گروه اقتصاد تلویزیون)، مجید روشندل (کارمند سابق شیلات)، میرخانی (از افراد اصلی گروه امت و نزدیکان حبیبالله پیمان که در بازار بود)، محمود شمس و نصرالله دادار (تحریریه و شورای سردبیری روزنامه کیهان)، محمدامین سازگار نژاد (سرپرست سازمان تعاون روستایی) و مهدی خانبانی (برادرش که از معاونین بخش کشاورزی بنیاد مستضعفان بود).
«پس از وصل به خارج نیز دیدارهای مشترکی با سحابی داشتیم، ولی کوتاهتر بود و پس از بحث کوتاه ایدئولوژیک و خبرهایی که ما طرح میکردیم سحابی تحلیل سیاسی از اوضاع ارائه میداد که در بین آن اخبار یا آمار و ارقامی اقتصادی طرح میکرد که آنها را ارسال میکردیم. یعنی هم خبر و هم تحلیل و نظرات او ارسال میشد. دیدارهای مشترک ما با سحابی در منزل وی و بیشتر در شرکت سهامی انتشار که عزت سحابی سرپرستی آن را بر عهده داشت صورت میگرفت. سحابی نسبت به آینده اقتصادی حکومت بدبین بود. دیدارهای مشترک با سازگار نژاد که حالت میهمانیهای خانوادگی داشت صرفنظر از صحبتهای دوستانه و خانوادگی، تماماً صحبت مسائل روز بود و اخبار و نظرات او بعداً ارسال میشد. دیدارهای مشترکی که با دکتر یزدی داشتیم تماماً سیاسی بود. ما چند سؤال طرح میکردیم و نامبرده شروع به تحلیل آنها میکرد و در بین تحلیل، اخبار میگفت که اینجانب هم اخبار و هم تحلیل و نظرات او را ارسال میکردم. دیدارهای با یزدی در محل حسینیه ارشاد و دفتر انتشارات متین (خیابان مهناز سابق) صورت میگرفت.»
حمید آقایی نیز اغلب با امتیهای سابق مرتبط بود. بهموازات آنها، جمع خانمها هم مداوم روند ارسال اخبار عمومی و ارتباط را ادامه میدهند. از بین آنها، عفت گوهری در کلاسهای عمومی نهضت آزادی شرکت کرده و اخبار آن را نیز ارسال میکنند. در این مدت چند بار جزوات سازمان که در جلد کاتالوگهای صنعتی جاسازی شده برای جمع آقایان و خانمها ارسال میشود.
بهار ۶۶ حمید آقایی به جمع اطلاع میدهد که قرار است از طرف شرکت کیان تایر راهی مأموریتی دهروزه در انگلستان شود. باتوجهبه تداوم مطالعات انتقادی جمع سهنفره درباره سازمان، بهخصوص ارتباط با محمد محمدی گرگانی و شنیدن نقدهای او درباره تاریخچه عملکرد سازمان بهویژه ورود به فاز مسلحانه برخورد با جمهوری اسلامی، جمع تصمیم میگیرد او در انگلستان با سازمان ارتباط گرفته و این ابهامات را با آنها مطرح کند. این اتفاق میافتد و جوابهای نماینده سازمان بهخصوص این جمله که شما در این سالها فقط کنار گودنشسته و حرف زدهاید و برای آزادی کاری نکردهاید تا حدی آقایی را قانع میکند. در این دیدار درباره روند جمعآوری اخبار هم نکاتی ردوبدل میشود.
«آقایی گزارش وضعیت جمع را داده بود و از آنها نظرخواهی کرده بود که گفته بودند برای ما اخبار مربوط به جنگ در درجه اول قرار دارد و اگر بهجای آقایان خط سه، یک نفر نظامی داشتید – مثلاً در ارتباط با شورایعالی دفاع- خیلی بهتر بود. به هر صورت چون منابع نظامی ندارید، از همین منابع خود در وهله اول اخبار جنگ را بپرسید و حداقل بازتابهای اجتماعی آن را دقیقاً گزارش کنید. بعلاوه بهجای اینکه در اخبار خود مرتب بنویسید که فلان چیز گران شده است یا برق چند ساعت میرود، سعی کنید اخبار مادر را گیر بیاورید. مثلاً کل تولید برق ایران چقدر است و یا کسر بودجه دقیق چقدر است و امثال این اخبار. در نحوه تنظیم اخبار نیز اخبار مربوط به شورا و سازمان و گروهها را اول بنویسید، بعد اخبار مربوط به جنگ، سپس اخبار مربوط به دولت و مجلس، آنگاه اخبار اقتصادی و در پایان اخبار اجتماعی (متفرقه) را ذکر کنید. برای اسامی کلیه منابعی که قبلاً فرستاده بودیم کد تعیین کرده بودند که همگی عدد و رقم بود. مثلاً بجای پیمان شماره ۸ و همینطور برای دیگران. استفاده از تلفن را مجدداً تأکید کرده بودند که ممنوع است. کدهای رادیویی جدیدی داده بودند؛ ولی روال وصول خبرنامهها مثل سابق بود که امضای نامه و شماره آن را میگفتند. مثلاً اسفندیار ۱۱۶ نزد ما رسید.»
باتوجهبه اینکه تفرشیها ارتقای اداری پیدا کرده بود، روند جمعآوری و ارسال اخبار طبق دستورالعملهای جدید ادامه مییابد. زمستان ۶۶ سازمان از طریق کد رادیویی از جمع میخواهد برای هماهنگی و صحبت بیشتر، یک نماینده به ترکیه بفرستند. حمید آقایی که مدتی است خود و همسرش در صداوسیما مشغول به کار شدهاند، برای این سفر اعلام آمادگی میکند. او به بهانه بیماری همسرش راهی ترکیه شده و در آنجا با کمال دیدار میکنند. آقایی فروردین ۶۷ پس از بازگشت از سفر به جمع اعلام میکند سازمان تصمیم گرفته ارتباطجمعی به ارتباط فردی تبدیل شود و باتوجهبه اینکه مسئله و شرایط هرکدام از افراد با دیگری متفاوت است، هرکس- چه آقایان و چه خانمها- باید برای تعیین تکلیف خود و امور مربوط به کار خبریاش به خارج از کشور رفته و با نماینده سازمان صحبت کند. دستوری که معنایش، فروپاشی جمع است. عفت گوهری، همسر حمید آقایی هم مشابه همین پیام را برای جمع خانمها میآورد: «گوهری گفت سازمان معتقد است که جمعها از هم بپاشد و بهصورت زوجی و مستقل با یکدیگر در جریانات قرار بگیرند. در ضمن دفترچههای سفیدی را برای من و اسدی آورد که در آن یکسری کدهایی بهصورت نامرئی نوشته شده بود. در مورد وظایف من هم گفت که سازمان گفته است که هیچ وظیفه خاصی به عهده تو نیست. وظیفه تو این است که در اولین فرصت همراه همسر خود به خارج از کشور بروی تا وظیفه تو مشخص گردد… به اسدی نیز گفته بودند که وظیفهای ندارد، جز اینکه آماده باشند با همسرش به خارج از کشور بروند.»
این سفر یک نتیجه دیگر هم دارد: «حمید آقایی پس از بازگشت از این مسافرت تغییر عقیده داده بود و روحیهاش بهطورکلی عوض شده بود. خیلی تحتتأثیر سازمان قرار گرفته بود. باتوجهبه روحیه احساساتی و عملزدگی و مطالعات سطحی که داشت این تأثیرپذیری و تغییر عقیده چندان عجیب هم نبود و قابلتوجیه بود. بههرحال وی بعد از برگشت طبق مقرراتی که در اساسنامه پیشبینی شده بود در جلسه جمع، تغییر نقطهنظرهای خود را صراحتاً اعلام کرد و گفت که وی تا کنون به جمع سهنفره مقید بوده است، اما با برخوردهایی که با سازمان کرده، مسئله اصلیاش حل شده و مرزبندیهایی که جمع با سازمان داشت را ندارد و اختلافات جزئی دیگری که هنوز در ذهنش باقیمانده بهتدریج و با برخوردهای بیشتر و از نزدیک حل خواهد شد؛ لذا تصمیم گرفته از جمع سهنفره جدا شود و مستقیماً به سازمان بپیوندد.»
ازاینپس، ارتباط کاری و تشکیلاتی آقایی و همسرش با بقیه قطع میشود. آنها کمی بعدتر نیز یک سفر دوماهه به خارج از کشور دارند که دوستانشان مقصد نهایی آن را پایگاههای سازمان در عراق میدانند. عفت گوهری و س.هـ نیز در سال ۶۶، هرکدام یک سفر انفرادی و جداگانه به ترکیه داشته و دستورالعملهایی دریافت کردهاند.
روند ارسال اخبار شکل منظمی پیدا کرده است. خانبانی و آقایی روابط خوب و مستمرشان با خط ۳ سابق و طیف سحابی را حفظ و تقویت کردهاند، جمع خانمها مشغول جمعآوری اطلاعات مردمی است، تفرشیها نیز سال ۶۷ با حفظ سمت بهعنوان معاونت اداره کل صنایع فلزی منصوب میشود و بهخاطر مسئولیتش دسترسیهای اطلاعاتی خوبی در محافل سیاسی پیدا کرده است.
«در صحبت با دوستان قدیم معمولاً پس از بحث و حال و احوال، خودبهخود بعضی خبرها طرح و به بحث گذاشته میشد و هرکس پیرامون آن اظهارنظری میکرد و مجموع آنها میتوانست تااندازهای روشن کند که چه خبر بوده است. البته اینجور مواقع اکثر بحثها پیرامون مسائل مرتبط با شغل و موقعیت افراد بود. مثلاً با آقای رخ صفت که در کیهان فرهنگی بود بیشتر بحثها به مسائل کیهان کشیده میشد و درباره تحولات آنجا و یا مسائلی که موردعلاقه آنها بود نظیر سخنرانیهای دکتر سروش صحبت به میان میآمد. ملاقات با شخصیتها نظیر مهندس سحابی یا آقای مهاجرانی جنبه رسمی داشت و هر مطلبی قابلطرح نبود و بسته به موضوع ملاقات، محدوده آن مشخص میشد. مدت این ملاقاتها کوتاه بود و فاصله آنها زیاد و طولانی. در این ملاقاتها پس از آنکه بحث و صحبتها تمام میشد بعداً من مطالب را که در ذهنم نگه داشته بودم یادداشت میکردم.»
تفرشیها اخیراً به توصیه دوست دوران دبیرستانش، مصطفی رخ صفت که در کیهان فرهنگی شاغل است در جلسات سخنرانی جمعهشب عبدالکریم سروش در مسجدی در نیاوران که پاتوق جریان چپ خط امامی و روشنفکر مذهبی است شرکت میکند.
«یکی دیگر از خبرهایی که بهوسیله نامه ارسال شد موضوع سخنرانیهای دکتر عبدالکریم سروش و واکنشهای علما در برابر آن بود. دکتر سروش در یکی دو سال اخیر در جلسات هفتگی و یا مراسم بزرگداشت افرادی نظیر دکتر شریعتی سخنرانیهای مفصلی کرده که مورد استقبال جوانان قرار گرفته است. مضمون صحبتهای سروش بیشتر دعوت به تفکر افراد به مسائل عمیق دینی و دینشناسی است… باتوجهبه این خصوصیات افراد مسلمان و با مطالعه که در زمینه طرح و بحث در مسائل اسلامی احساس کمبود میگردند به سروش علاقه پیدا کرده و از سخنرانیهای وی استقبال میکنند. از طرف دیگر عدهای از علما که مطالب سروش را شنیدهاند نسبتاً به آن اظهار نگرانی و بدبینی کرده و معتقدند که این بحثها موجب انحراف افکار جوانان و جامعه میشود؛ لذا خطرناک است.»
او همچنین مشتری جلسات هیئت شبهای پنجشنبه جریان راست که هر دو سه هفته یکبار با سخنرانی افرادی مثل آیتالله خزعلی، بادامچیان، زوارهای و جلالالدین فارسی برگزار میشود نیز هست.
«این جلسه در واقع یک محفل دینی است که افکار و نظریات جناح رسالت در آن مطرح میشود و بیشتر جنبه توضیح و توجیه مواضع این جناح برای اقشار پایین جامعه را دارد. مطالب موردنظر این جناح بهصورت بیپردهتر در این جلسات عنوان میگردد. در این جلسه حدود ۵۰ نفر شرکت میکنند و روزنامه رسالت در آن به فروش میرسد و سخنرانی قبل بهصورت نوار برای فروش عرضه میگردد.»
تفرشیها با توجه جایگاه شغلیاش با دفتر هماهنگی جنگ در وزارت صنایع نیز مرتبط است و به اطلاعات پایهای مهم این حیطه مثل مشارکت کارخانههای صنعتی در ساخت تولیدات نظامی نیز دسترسی دارد. همچنین گزارشهای تخصصی مربوط به حوزه صنعت نیز به طور طبیعی در دسترس او قرار دارد.
«اطلاعات و اخباری که مربوط به امور صنعت و وزارت صنایع در زمینه مواد اولیه کارخانههای و سهمیه ارزی آنها بود در ارتباط شغلی من قرار داشت و بهصورت نامههای اداری یا بهصورت بحث در جلسات تصمیمگیری اداری بود به دست من میرسید و من از آنها مطلع میشدم. اما اخبار و مدارک خارج از اداره کل صنایع فلزی که از نظر نوع کار به من مربوط نمیشد، از طریق افرادی که میشناختم به دست میآوردم. مثلاً جزوات سازمان برنامهوبودجه را که مربوط به اخبار اقتصادی میشد آقای جعفر اسلامی به من میداد.»
بهاینترتیب با همکاری تفرشیها، خانبانی، آقایی و جمع خانمها، سازمان هر دو هفته یکبار به اطلاعات خوب و جامعی درباره مسائل اقتصادی و زیربنایی کشور، معادلات سیاسی نیروهای سیاسی همسو و معارض با انقلاب و بحثهای مطرح در فضای اجتماعی کشور دسترسی دارد.
سفرهای توجیهی
پس از جدایی حمید آقایی و همسرش از جمع، ارسال اخبار، فردی شده بود و تفرشیها و خانبانی هرکدام جداگانه اخبار مربوط به حیطه خود را جمعآوری، تنظیم، نگارش و ارسال میکردند. در راستای توصیه جدید سازمان، اردیبهشت ۶۷ مهدی خانبانی و همسرش همراه با فرزند خردسالشان به ترکیه میروند. در شرایطی که ارتش آزادیبخش منافقین یک ماه است عملیات آفتاب را پشت سر گذاشته و مهیای عملیات چلچراغ در خردادماه میشود، کمال مسئول اصلی آنها به عراق رفته و به این خاطر آنها با مرتضی مرتبط میشوند. او آنها را برای دیدن و مطالعه تعدادی فیلم و کتاب و نشریه در ساختمانی در استانبول مستقر میکند. پس از گذشت حدود یک هفته، مرتضی به آنها اعلام میکند باید برای دیدن کمال و صحبت درباره ادامه فعالیتهایشان به عراق سفر کنند. پس از مخالفت خانبانی، کمال در تماسی تلفنی او را قانع میکند. آنها با پاسپورتهای تهیه شده توسط سازمان و با هواپیمای استانبول-بغداد به عراق میروند و سازمان آنها را در پایگاه روشنی- نزدیک هتل شرایتون بغداد- مستقر میکند، جایی که کمال منتظرشان است. دو سه روز ابتدایی صرف دیدن تعدادی فیلم ویدئویی نشستهای سازمان و مطالعه نشریات و جزوات سازمان شده و پس از آن جلسات شروع میشود. نفوذ در کیهان یا نهضت آزادی یکی از دو پیشنهاد کمال به خانبانی است.
«صحبت با من حدود ۴۵ دقیقه طول کشید و عمدتاً حول علت بیاعتمادی کسانی که ضربه ۵۴ را از نزدیک دیدهاند دور میزد. میگفت آقایی جوانتر از شما بود و آن مسائل را ندیده بود و همه مسائلی که داشت فوراً حل شد (بیشتر میخواست مسئله من و تفرشیها را تجزیهوتحلیل کند) به هر ترتیب آن شب همسرم تازه از دهان کمال وضعیت من و لایه ارتباطیم را شنید. کمال منابع خبریام را خواست که آنها را لیست کردم و به او دادم و در مورد بعضی سؤالاتی کرد که شفاهاً توضیح دادم. بعد باتوجهبه منابع خبری، وظیفه مرا ورود به کیهان یا نهضت تعیین کرد که کیهان را همان جا رد کردم و گفتم به دلیل سابقه امتی و شغل و میزان حقوقی که الان دارم، رفتن در کیهان امکانپذیر نیست و امتیهای سابق آنجا خودشان هم زیر سؤالاند ولی او گفت به هر صورت هر دو را چک کن. من تأکید کردم که چون دکتر یزدی خودش داروساز است و نهضت آزادی انجمن اسلامی پزشکان و مهندسان را هم دارد، ورود در آن امکانپذیر است. جمعآوری اخبار به عهده من و تدوین و ارسال آن را به عهده همسرم گذاشت و ۴ کد رادیویی هم مشترکاً تعیین کردیم.»
علاوه بر صحبتهای مرتبط با فرایند ارسال اخبار، اصرار خانبانی برای صحبت درباره مسائل تاریخی و عقیدتی سازمان باعث میشود جلسه مفصلی هم درباره تحلیلی رفتار سازمان در ورود به جنگ مسلحانه و سی خرداد و هفتتیر هم بین او و کمال برگزار شود. نهایتاً خانبانی و خانوادهاش پس از حدود یک هفته اقامت در بغداد و یک سفر کوتاه زیارتی به کاظمین، به ترکیه و پس از آن ایران بازمیگردند. هزینههای رفتوبرگشت و اسکان در هتل نیز تماماً توسط شخص خانبانی پرداخت میشود.
پس از بازگشت، خانبانی سری به دوستانش در کیهان میزند و با هماهنگی تفرشیها دو سه بار با ابراهیم یزدی دیدار کرده و برای ارتباط دائمی با او زمینهچینی میکند. یکی از اطلاعات مهم این دیدار، تعداد منافقین اعدام شده در تابستان است که یزدی به نقل از آیتالله منتظری آن را نقل میکند و توسط خانبانی به سازمان ارسال میشود.
مرداد ۶۷ عفت اسدی و همسرش غلامرضا رضوانی هم که قرار است از کشور به طور غیرقانونی به ترکیه بروند، دستگیر میشوند. خبر دستگیری آنها، توسط رادیو مجاهد بهصورت رمزی اعلام و دستور سفر افراد به ترکیه برای بررسی بیشتر داده میشود. حمید آقایی و همسرش عفت گوهری پس از این پیام ایران را ترک میکنند.
۲۸ مرداد خانبانی و همسرش از طریق مرز زمینی بازرگان عازم ترکیه میشوند. مرتضی در تماس تلفنی به آنها اعلام میکند باتوجهبه اینکه چند هفته از عملیات فروغ جاویدان میگذرد بقیه رابطهای سازمان در عراق هستند و فردی به نام «نبی» بهزودی با آنها تماس خواهد گرفت. نبی نیز پس از دیدار با آنها و گرفتن عکس برای تهیه پاسپورت میگوید در ترکیه دستتنها است، لذا آنها باید مدتی در استانبول بمانند. ۲۲ روز اقامت آنها در استانبول صرف بازدید از مراکز تفریحی میشود. در همین روزها آنها گاهی تفرشیها را نیز در استانبول میبینند. در این مدت تفرشیها سفری کوتاه به عراق دارد و پس از بازگشت به آنها میگوید در مورد علمیات فروغ قانع نشده است.
او ابتدای شهریورماه برای یک مأموریت دهروزه اداری به ترکیه آمده بود، اما پس از پنجروز به بهانه دیدار با اقوامش در ترکیه از همکارش جدا شده و با نبی مرتبط میشود. نبی به او اعلام میکند بچهها بهخاطر بحث عملیات اخیر در عراق هستند و تفرشیها باید برای بحث و صحبت درباره روند کاری خود به عراق برود. تفرشیها با هواپیما راهی بغداد و از آنجا به یکی از ساختمانهای سازمان در این شهر منتقل میشود. طی چند روزی که او در این ساختمان ساکن است دو نفر به نامهای مرتضی و اصغر با او ملاقات و صحبت میکنند. موضوع جلسه اول درباره بازتابهای عملیات مرصاد و اوضاع سیاست داخلی است. در همین جلسه است که او خبر مذاکرات سران نظام با امام درباره پذیرش قطعنامه و پیشنهاد هاشمی برای برعهده گرفتن مسئولیت پایان جنگ را که از خانیکی شنیده بود و همچنین خبر تأثیر مثبت شکست منافقین در مرصاد و افزایش روحیه جامعه در نتیجه آن را به نقل از دوست شاغلش در وزارت خارجه برای مرتضی و اصغر شرح میدهد. خبر زخمیشدن و دستگیری سعید شاهسوندی از اعضای ردهبالای منافقین نیز از اخباری است که او به نقل از مهاجرانی نقل میکند. همچنین درباره تحلیل نهضت آزادی از اوضاع اخیر و آخرین تحلیلهای ابراهیم یزدی که او از خودش شنیده نیز بررسی میشود. تفرشیها از تماس مستمر نهضت با آیتالله منتظری و دیدارهای چند ماه یکبارشان با او در قم، زمزمههای اصلاح قانون اساسی و بحث ادغام ارتش و سپاه پس از جنگ نیز خبر میدهد. ابهامات و سؤالات و انتقادات تفرشیها و دوستانش درباره سیر تاریخی و عقیدتی سازمان همچنان پابرجا است و در این دیدار نیز مطرح میشود.
«آنها گفتند سؤالاتی که شما مطرح میکنید در این وضعیت موجود نمیتوانیم جواب دهیم. شما باید دو الی سه ماه اینجا بمانید تا ما بتوانیم برنامهای تنظیم کنیم تا مسئولین بیایند و با شما برخورد کنند. من گفتم برایم امکانپذیر نیست. من یک مسافرت دوهفتهای داشتم و ۴ یا ۵ روز حداکثر میتوانم بمانم. آنها گفتند اشکال ندارد. ما یکسری نوارهای ویدئویی در اختیار شما میگذاریم تا تماشا کنید. یک مقدار هم با هم صحبت میکنیم. در ضمن این باید در ذهن شما باشد که اگر میخواهید برخورد کنید باید یک برنامهای برای سه ماه اقامت در خارج داشته باشید. پیشنهاد آنها این بود که اساساً از ایران خارج شو و در اینجا فعالیتهایت را انجام بده. این پیشنهادها را نپذیرفتم و گفتم برایم امکانپذیر نیست و انگیزهاش را ندارم … آنها نسبت به نهضت آزادی حساسیت زیادی داشتند و میگفتند که این جریان خطرناکی است و یکی از امیدهای امپریالیسم است و باید سعی شود که افشا گردد. در مورد وضعیت خط ۳ نیز توضیحاتی خواستند و من گفتم که آنها مثل گذشته فعالیت کمی دارند و جز برگزاری جلسات بزرگداشت شریعتی و طالقانی و برخی کارهای جزئی فعالیت ویژهای ندارند و البته قصد دارند گاهنامهای به اسم احیاء را که جلد اول آن چاپ شده مرتب منتشر نمایند.»
موضوع جلسه دوم «چگونگی روند ارسال اخبار» است.
«آنها گفتند که بعد از پذیرش قطعنامه اوضاع عوض شده و اولویتهای خبری تغییر کرده و فعلاً مسائل سیاسی و اقتصادی در اولویت قرار دارد و باید برنامههای خودت را به نحوی تنظیم کنی که بیشتر اخبار سیاسی و اقتصادی را برای خارج بفرستی. من گفتم که باتوجهبه اینکه کانالهای من بیشتر دوستان سابق دانشگاهیام هستند فقط در محدوده این افراد میتوانم فعالیت کنم و امکان مانور ندارم و این کانالها البته بیشتر در زمینههای اقتصادی است. پس از بحث و صحبت قرار شد که من تمرکز بیشتر را روی کارهای مربوط به سازمان برنامهوبودجه قرار دهم و سایر کانالها را به طور جنبی و در حدی که امکانپذیر است اقدام نمایم. سپس از من خواست کلیه کانالهای بالفعل و بالقوه را مشخص کنم. یعنی کانالهایی که در حال حاضر با آنها رابطه دارم و کانالهایی که باتوجهبه آشنایی و دوستیهای قبلی ممکن است بتوانم آنها را فعال نمایم و من اسامی آنها را نوشتم و به آنها دادم. سپس مرتضی در مورد شیوهی کسب خبر گفت باتوجهبه کانالهایی که با آنها در تماس هستی باید از بچههای سابق امت و افرادی نظیر دکتر یزدی که سابقه سیاسی دارند و شناخته شده هستند کنار بکشی و ارتباطت با آنها را کم بکنی. در مورد نوشتن اخبار هم از همان وسیله خودنویس و آبلیمو استفاده کن ولی برای تنظیم متن خبرها باید جوری تنظیم کنی که اگر آن نامه کشف و ظاهر شد کسی از متن آن چیزی سر درنیاورد. به همین جهت یک تعداد زیادی لغات معادل تنظیم کرد و به من داد و گفت در خبرهایی که مینویسی باید بجای این لغتها از معادل آنها استفاده کنی و ما هم در پیامهای رادیویی که میدهیم بهجای لغتهای اصلی از معادل آن استفاده میکنیم.»
تفرشیها نهایتاً پس از پنجروز اقامت در بغداد، به ترکیه و سپس ایران بازمیگردد. مدتی پس از بازگشت او، نبی پاسپورتهای جدید خانبانی و همسرش را تحویل میدهد و آنها از طریق پرواز دوسرهی استانبول – آتن- بغداد راهی عراق میشوند. پس از استقرار در پایگاه روشنی، مرتضی به آنها اعلام میکند ازاینپس مسئول آنها کمال نیست ، بلکه اصغر است.
«از ما خواست گزارش اوضاع و وضعیت بازار را پس از پذیرش قطعنامه بنویسیم که من آن را نوشته و تحویل دادم. خبر دستگیری نصراللهی و آزادی او را کتباً نوشتم، بازتابهای مثبت عملیات مهران و تأثیرات بسیار منفی عملیات بهاصطلاح فروغ را هم کتباً نوشتم. روز بعد اصغر (سر طاس، سبیل آویخته، قد متوسط و سن حدود ۳۲ سال) آمد و از ما در مورد عملیات و اثرات آن پرسید و ما آن را یک شکست خواندیم و وی بحث را موکول به دیدن ویدئوها کرد. حدود یک هفته بعد پیش ما آمد. ۵-۶ ساعت بحث شد که ما متوجه شدیم هم او و هم مرتضی و هم بعداً فردی بنام فرهاد همگی به نحو عجیبی سعی میکردند شکست کامل عملیات را یک پیروزی جلوه دهند. (در مورد ایرادات من میگفتند چرا زودتر به خارج نیامدهای و چرا زودتر آنها را طرح نکردهای) در این روزها مرتضی از من خواست منابع خبری خود را لیست کنم.»
پس از این بحثها سازمان به آنها اعلام میکند باتوجهبه اینکه بودن مصطفی در داخل کشور فایدهای ندارد، بهتر است در عراق بمانند. پیشنهادی که با واکنش منفی آنها روبرو میشود.
«دلیلش این بود که اولاً مسئله اول سازمان در حال حاضر نیروی انسانی است. دوم اینکه شما به اسناد طبقهبندی شده و دولتی دسترسی ندارید. سوم اینکه منابع شما با دیگر افراد بیشتر مشترک است. خطر ضربه امنیتی (باتوجهبه دستگیری عفت اسدی که قبلاً در جمع همسرم بود) را نیز تلویحاً بهعنوان چهارمین دلیل ذکر کرد. من که کاملاً عصبی شده بودم دستور آنها را قاطعانه رد کردم و گفتم مثلاینکه شما در جریان پروسه وصل ما نیستید. کمال در جریان است. ما در چارچوب شورا با سازمان کار میکنیم. بعلاوه ۲ ماه قبل ما را با مأموریت ورود در کیهان یا نهضت آزادی فرستادهاید. پیشنهادم آن است که با همان هدف نهضت آزادی به ایران برگردیم، چون آنها انجمن اسلامی پزشکان و مهندسان را دارند و خود یزدی هم دکتر داروساز است و اینطور که در دو ماه گذشته فهمیدیم بهخوبی میتوانم به یزدی نزدیک شوم. اصغر که از واکنش من عصبی شده بود تأکید کرد شما دستور سازمان را زیر پا گذاشتهاید، ما از شما تلویزیون میخواهیم شما به ما رادیو میدهید (منظورش این بود که خواست سازمان فعلاً نفر است) اگر معاون وزیر نفت هم بیاید الان مسئله یک سازمان نیروی انسانی است. هر راهی پیشنهاد کرد رد کردم و از احتمال سکته پدرخانم تا داشتن داروخانه و اموال شخصی دلیل آوردم (واقعاً نگران شده بودم که پاسپورتهای ما را ندهند و آواره شویم) که او هم زیر بار نمیرفت. در پی این برخورد، چند روز بعد اصغر مجدداً نزد ما آمد و گفت پذیرفته شد که طبق پیشنهاد خودتان به ایران برگردید. (اکراه خود را کاملاً نشان میداد و به کنایه میگفت این راه خون میخواهد) و در نهضت آزادی نفوذ کنید و با دکتر یزدی نزدیک شوید و سروسر او با آمریکا را درآورید. چون با مسئولان در تماس است اخبار خوبی هم دارد. در ضمن فعالیتهای نهضت را هم برایمان گزارش کنید. (آنها را درهرصورت کاندید امپریالیستها خواند) و دیگر ارتباطات را که به این کار لطمه میزند قطع کنید.»
پس از این بحثها و ارائه کدهای رادیویی و کلمات رمز جدید برای نگارش نامه، نهایتاً خانبانی و همسرش پس از سه هفته اقامت در عراق و زیارت مختصر نجف، کوفه و کربلا، از طریق پرواز عربستان به ترکیه و اواسط مهرماه به ایران بازمیگردند. خانبانی و همسرش که فکر نمیکردند سفرشان اینقدر طول بکشد، برای تأمین مخارج سفر و بازگشت، از سازمان صد دلار و پانزده هزار تومان پول ایرانی دریافت میکنند.
خبر استعفای نخستوزیر در شهریورماه و ماجراهای حاشیهای آن مثل نامه پاسخ رئیسجمهور به آن و توقع جریان چپ برای حمایت قاطع امام از موسوی و تمایل جریان راست برای نخستوزیری فردی دیگر به نقل از سحابی و احمد توکلی، جزئیات مذاکرات ایران و عراق پس از قطعنامه در ژنو به نقل از مهاجرانی، اختلافات داخلی کیهان و استعفای طیف شمسالواعظین، تغییرات بودجه سال ۶۷ و اختلافات جامعه روحانیت و انشعاب مجمع روحانیون از آنها از مهمترین اخباری است که در این بازه زمانی توسط تفرشیها ارسال میشود. او موفق میشود کمکم همسرش را نیز برای کمک به نگارش نامهها قانع کند.
پس از بازگشت، آذرماه خانبانی ابراهیم یزدی را به منزلش دعوت میکند.
«من ابراز تمایل کردم به فعالیت بیشتر با نهضت آزادی و شخص ایشان. ایشان گفتند باید با قرآن کار کنید. از لحاظ سیاسی گفتند که روزنامهها و مطالب را دنبال کنید، من سعی میکنم در دیدارهای منظمی که خواهیم داشت، نقطهنظرات و تحلیلهایم از اوضاع را به طور مرتب در اختیار شما قرار دهم تا شما هم بیشتر در روند تحولات قرار بگیرید.»
در همین دیدار، کپی نامه دستنویس نخستوزیر به آیتالله منتظری که متنش یک ماه قبل از بیبیسی منتشر شده نیز توسط یزدی به آنها داده میشود. او این نامه را از آیتالله منتظری گرفته بود.
دستگیری
یک روز بعد، هفتم آذرماه ۶۷ تفرشیها، خانبانی، س.هـ و س.ع که مدتی است در تور نیروهای اطلاعاتی هستند دستگیر میشوند. در بازرسی از منزل تفرشیها، علاوه بر کاغذهای مربوط به کد و سال اخبار، سربرگ برخی نهادها مثل نخستوزیری، مجلس و سپاه نیز پیدا میشود که او میگوید کاغذها را از دفاتر دوستانش که در این نهادها شاغل بودهاند دزدیده است. دستگیرشدهها در طول نه ماه بازداشت، همه اطلاعات خود را در اختیار مسئولین امنیتی قرار میدهند، اما هیچوقت از اقدام خود احساس ندامت و پشیمانی نکردند و جاسوسیشان برای سازمان را در چارچوب ذهنی خود توجیه میکردند.
«شروع رابطه ما با شورای ملی بهاصطلاح مقاومت، به طور کاملاً اتفاقی و مفرّی برای گریز از احساس انفعال و پوچی بود. مسئله ارسال اخبار را نیز خود تفرشیها پیشنهاد کرده بود، چون به نظر ما پخش اخبار و جلوگیری از سانسور در هر جامعهای باعث میشود که آگاهی مردم افزایشیافته و باعث میگردد که مردم آگاهانه در صحنه بوده و از انحرافات جلوگیری کنند. پس هدف ما ادامه همان خط آگاهیبخش دکتر شریعتی بود که چون هیچ جایی برای خود نیافته بود به دام شورای ملی بهاصطلاح مقاومت افتادیم. یعنی در یککلام حاضر شدیم ولو از طریق منافقین، اخبار به گوش مردم برسد و این نوعی استفاده از آنها بود (اُطلب العلم ولو بصدر المنافق). به دلیل همین اختلاف موضع ما هیچوقت با سازمان تمامعیار کار نکردیم… در یککلام ما خواهان احیاء فکر دینی یعنی ادامه راه سید جمال-عبده-شریعتی-مطهری بودیم و آنها خود را در راه ستارخان و میرزا کوچک و مصدق میدانستند. به همین دلیل در کنار ارسال اخبار، مطالعات ایدئولوژیک (قرآنی) خود را جداگانه ادامه میدادیم.»
تفرشیها شهریورماه ۶۸ و خانبانی مهرماه همان سال اعدام میشوند. تفرشیها در وصیتنامهاش نوشته بود «احساس میکنم که به وظیفهام عمل کردهام و به وعده الهی اطمینان کامل دارم و مرگ را با شیرینی در آغوش میگیرم و بهجت شورانگیز ملاقات با خداوند را تجربه میکنم.» همسران آنها پس از مدتی آزاد شده و زندگی عادی خود را در داخل کشور از سر میگیرند.
- ۰۳/۰۱/۰۷