در یک سال گذشته، که منطقه خاورمیانه درگیر جنگی بیرحمانه توسط رژیم غاصب صهیونیستی بوده، ابتدا فرقۀ تروریستی رجوی سکوت کرده و دم برنمیآورد. زیرا هر موضعگیری آنان به ضررشان بود و تأمینکنندگان آنان، که عمدتاً صهیونیستها بودند، ناراحت میشدند و ممکن بود با بایکوت ولینعمتهایشان مواجه شوند. اما به مرور زمان، با بلند شدن صدای جهانیان برای مظلومیت مردم فلسطین، رجوی به تدریج به این قافله جهانی پیوست و در خبرهایش شروع به واکنشهای ضعیفی نمود و این روند را ادامه داد. تا به امروز هم بهگونهای موضعگیری کرده که «نه سیخ بسوزد و نه کباب».
از سویی، آمریکا بهعنوان یکی از طرف حسابهای بسیار مهم مجاهدین، حواسش بود که نکند این گروه که سابقه روشنی ندارد، شروع به لگد زدن کند و از خود بیخود شود. رجوی نیز میدانست که نباید وارد بازیای شود که به او ربطی ندارد.
باید توجه داشت که در گذشته و حال، فرقه رجوی بهعنوان چکش معلق در دستان برخی قدرتهای جهانی، به ابزاری برای فشار به جمهوری اسلامی و مردم ایران تبدیل شده است. رجوی نباید فکر کند که عددی شده و شروع به تبلیغات سوء علیه کشورها و جریاناتی کند که به نوعی درگیر جنگ هستند و از منافع خود حفاظت میکنند. لذا همه طرفهای درگیر به وظایف خود آگاهند و حواسشان هست که پا را از گلیم خود بیرون نگذارند.
واضح است که رجوی بهعنوان کسی که نان به نرخ روز میخورد، به خوبی میداند که نباید حرفی بزند یا موضعی بگیرد که باعث خشم نانآورانش، بهویژه آمریکا و اسرائیل، گردد. به همین خاطر، استراتژی خود را طوری قرار دادهاند که یکی به نعل و یکی به میخ بزنند تا هم نان شبشان تأمین شود و هم مورد لعنت افکار عمومی قرار نگیرند.
نان به نرخ روز خوردن سرلوحه فرقه رجوی است. این ماجرا همچنان ادامه دارد و میتوان در سایتهای رجوی از انتخاب دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور جدید آمریکا نیز مشاهده و حس کرد. زیرا مانند گذشته امیدوارند که پشت تانکهای آمریکایی به ایران بیایند.
سعید محمدپور
- ۰۳/۰۸/۲۴