هرچند رجوی امروز با الفاظ فریبنده درباره حجاب در ایران سخن می‌گوید، اما خود بزرگ‌ترین جنایت‌ها را علیه زنان درون تشکیلات مرتکب شده است. زنان و کودکان در فرقه او همواره قربانی اصلی بوده‌اند: از تجاوز جنسی و خشونت گرفته تا جدایی از فرزندان و قربانی شدن در عملیات‌ها. تاریخ گواه است که مسعود رجوی و دستگاه زن‌ستیز او باید روزی در برابر عدالت پاسخگو باشند.

پیام اخیر مسعود رجوی با عنوان «گناه بزرگ زن انقلابی مجاهد خلق، روسری یا اوج رزمندگی؟» که در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ در سایت رسمی این فرقه درج گردید، تلاش ناشیانه‌ای برای بزک کردن چهره پوسیده و ارتجاعی اوست. رجوی در این پیام کوشیده است تحمیل روسری در تشکیلات را به‌عنوان انتخابی آزادانه جلوه دهد؛ در حالی‌که تاریخ تلخ زنان در حصار این فرقه چیزی جز سرکوب، تحقیر، تجاوز و نابودی زندگی آنان نبوده است.

رجوی در ظاهر به جمهوری اسلامی بابت حجاب اجباری می‌تازد، اما در تشکیلات خود سخت‌گیرانه‌تر از هر نظام دیگری، زنان را به رعایت پوشش وادار می‌کرد. کوچک‌ترین «لغزش» – حتی یک تار موی بیرون‌مانده – با تحقیر، محاکمه و مجازات همراه بود. زنان مجبور بودند در جلسات موسوم به «انتقاد از خود» سر خم کرده و به «خطاهای ایدئولوژیک» اعتراف کنند.

بدین ترتیب زنان در تشکیلات مجبور به پیروی کامل از دستورات مربوط به پوشش، استفاده از روسری و حجاب، لباس خاص و تمیزی کامل برای جلسات می‌شدند؛ نه به عنوان انتخاب شخصی بلکه به‌صورت تحمیلی.

به شهادت خانم بتول سلطانی، عضو سابق شورای رهبری، رجوی زنان را به اتاق خواب خود می‌برد و تجاوز جنسی را تحت عنوان «رسیدن به قله رهایی» توجیه می‌کرد. او مدعی بود که زنان تنها از طریق تسلیم شدن کامل به جسم و روان «رهبر عقیدتی» می‌توانند از قید «اسارت جنسی» رها شوند! در حقیقت، زنان مجبور بودند تن به این کثافت دهند، وگرنه سرنوشتشان حذف، شکنجه یا مرگ بود.

  • بتول سلطانی: بارها شهادت داده که زنان مجبور بودند در برابر رجوی «لباس مقدس» – یعنی عریانی – بپوشند و با او هم‌بستر شوند.
  • زهرا میرباقری: یکی دیگر از جداشدگان تأکید کرده که در شورای رهبری زنان موظف بودند «تسلیم جسمی و روحی مطلق» داشته باشند.
  • در نشستی موسوم به «غسل جنسی»، رجوی از زنان می‌خواست تمام افکار و خواسته‌های شخصی خود را اعتراف کنند و تنها عشق و توجه به «رهبر» داشته باشند.
  • بر اساس شهادت بتول سلطانی، در قرارگاه اشرف تا زمان فرار وی، تقریباً ۱۵۰ زن عقیم شده بودند. این کار توسط پزشک داخلی فرقه و تحت نظارت مریم رجوی با همراهی برخی مسئولان زن انجام می‌گرفت.
  • در زمستان ۱۹۹۸، به گفته بتول سلطانی، زنان شورای رهبری دعوت شدند در جلسه‌ای که «حوض شورای رهبری» نام داشت شرکت کنند، شامل استحمام، تمیزی کامل، عطر زدن، و اجرای آنچه «رقص رهایی» خوانده می‌شد، که او آن را با فشار روانی و دلهره همراه می‌داند.

زنانی که تن به این بردگی نمی‌دادند، در جلسات جمعی تحقیر و مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتند. شاهدان عینی گزارش داده‌اند:

  • برخی زنان زیر مشت و لگد جمع کشته شدند.
  • بسیاری در برابر صدها نفر به «خائن به رهبری» متهم شده و مجبور به خوردن قرص سیانور شدند.
  • حتی کسانی که فقط درخواست جدایی داده بودند، به‌شدت شکنجه شده و ماه‌ها در سلول‌های انفرادی محبوس شدند.

یکی از فجیع‌ترین جنایات فرقه، جداسازی سیستماتیک مادران از فرزندانشان بود.

  • کودکان خردسال به اروپا و آمریکا قاچاق می‌شدند تا هیچ پیوند عاطفی مانع بهره‌کشی از مادران نشود.
  • بسیاری از این کودکان در غربت، بدون والدین رها شدند و هرگز مادر خود را دوباره ندیدند.
  • مادران مجبور بودند در نشست‌ها بپذیرند که «فرزندشان مال رهبری است» و دیگر حقی بر او ندارند.

از همان آغاز فاز نظامی، رجوی زنان را به خط مقدم می‌فرستاد تا با کشته شدن آنان چهره‌ای تبلیغاتی از «قهرمانی» خود بسازد. زنان در عملیات انتحاری و پرخطر، صرفاً ابزار قدرت‌طلبی رجوی بودند. کشته شدن آنان برای او سرمایه سیاسی بود، نه فاجعه انسانی.

از  سال ۱۳۶۸ و بعد از آن، طلاق‌های اجباری دسته‌جمعی در میان اعضای متأهل سازمان اعمال شده است. همچنین جدا کردن فرزندان از مادران و محرومیت از داشتن ارتباط خانوادگی، زندگی مستقل، و تصمیم‌گیری شخصی از جمله موضوعات مطرح شده‌اند.

زنان ناراضی یا کسانی که درخواست جدایی داده‌اند به گزارش جداشدگان، در نشست‌های جمعی تحقیر، شکنجه جسمی و روانی شده‌اند؛ برخی در سلول انفرادی یا تحت تهدید بوده‌اند.

مریم رجوی نه تنها شریک این جنایات بود بلکه خود طراح بسیاری از محدودیت‌ها و فشارها بر زنان بود. او بارها گفته بود: «می‌خواهم زنان آفتاب‌سوخته و صدای آنان مردانه باشد تا هیچ جذابیتی برای مردان نداشته باشند.» او عملاً نقش «پلیس زن‌ستیز» را بازی می‌کرد تا رجوی بتواند تجاوز و بهره‌کشی خود را در پوشش ایدئولوژی ادامه دهد.

اکنون پس از دهه‌ها، پرده از چهره رجوی افتاده است. او نه رهبر انقلابی، که یک بیمار جنسی و قدرت‌طلب بود. زنان در تشکیلات او نه تنها آزادی نیافتند بلکه به بردگان جنسی، نیروی کار بی‌مزد و قربانیان خاموش بدل شدند. این جنایات لکه‌ای ننگین بر تاریخ معاصر ایران است که هیچ‌گاه پاک نخواهد شد.

با توجه به فاکت‌های فوق، می‌توان نقض چندین حق انسانی را در تشکیلات مجاهدین به وضوح مشاهده کرد:

حق به امنیت جسمی و روانی: تجاوز جنسی اجباری، شکنجه، مجازات بدنی همه مواردی هستند که حقوق بدیهی انسانی را نقض می‌کنند.

حق بر حریم خصوصی و کرامت انسانی: تحمیل روابط جنسی، کنترل کامل بر ظاهر، جداکردن فرزندان، محرومیت از ارتباط خانوادگی – همه نشان‌دهنده تجاوز به کرامت و حریم خصوصی زنان است.

حق تصمیم‌گیری شخصی: از انتخاب پوشش و ظاهر تا انتخاب همسر، زندگی خانوادگی، ترک یا ماندن در تشکیلات – زنان بسیار محدود و تحت کنترل شدید رهبری بوده‌اند.

حق سلامت جسمانی: عقیم‌سازی بدون رضایت آگاهانه، فشارهای روانی شدید، بیماری و محرومیت مراقبت از خود – همه مواردی‌اند که سلامت جسمی و روانی زنان را به خطر انداخته‌اند.

حقوق کودکان و خانواده‌ها:

جدایی کودکان از مادران و استفاده ابزاری از کودکان نیز بخشی از نقض حقوق نسل‌های بعدی است.

نتیجه اینکه؛ هرچند رجوی امروز با الفاظ فریبنده درباره حجاب در ایران سخن می‌گوید، اما خود بزرگ‌ترین جنایت‌ها را علیه زنان درون تشکیلات مرتکب شده است. زنان و کودکان در فرقه او همواره قربانی اصلی بوده‌اند: از تجاوز جنسی و خشونت گرفته تا جدایی از فرزندان و قربانی شدن در عملیات‌ها. تاریخ گواه است که مسعود رجوی و دستگاه زن‌ستیز او باید روزی در برابر عدالت پاسخگو باشند.

  • نویسنده : سعید پارسا