قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق ، مصطفی آزاد

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق ، مصطفی آزاد

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید . ضمن اینکه با آدرس دوم ghased1393.blogsky .com هم در این مسیر پیش می رویم ...

آخرین مطالب
پیوندها

۱۱۶ مطلب با موضوع «تحلیل اقدامات رهبری فرقه رجوی» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

فارس:از ماجرای عملیات مروارید بگویید. 

- در جنگ کویت و هنگام بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت که آن زمان ما در منطقه کفری ( نوژول ) در پراکندگی بودیم، با پایان گرفتن جنگ و آتش بس بین نیروهای ائتلاف و عراق، در جنوب و شمال عراق قیام انتفاضه مردم صورت گرفته بود که آن موقع ما اطلاع نداشتیم و سازمان هم چیزی در این رابطه به نیروها نمی گفت، فقط به ما اطلاع دادند که بایستی هر چه زودتر به اشرف برگردیم.


از طرف دیگر هیچکدام از نیروها و به ویژه نیروهای زرهی آمادگی هیچگونه عملیاتی را نداشتند، از زمانی که ابلاغ آماده باش داده شد چند ساعتی نگذشته بود که خبر درگیری با اکراد را دادند، آماده باش اعلام شد، خیلی از نیروها را مجدداً سازماندهی کردند، یک بهم ریختگی شدیدی ایجاد شده بود و هیچ کس نمی دانست چه اتفاقی افتاده است.
کار تخلیه محل های استقرار شروع شده بود، همه حرکت کرده و می رفتند و من هم با لشکری بودم که قرار بود آخر از همه برگردد، لشکر 89 که فرمانده وقت آن فردی معروف به " کاک اسد " بود.
من را راننده خودروی 106 گذاشته بودند، علیرغم این که هیچ چیز بلد نبودم به من گفتند تو کاری به سلاح نداشته باش و فقط رانندگی کن، بعد لشگر را روی ارتفاعات پشت شهر طوز فرستادند، وقتی به آنجا رسیدیم و مستقر شدیم تعداد زیادی لباس شخصی را که در حدود 5/1 کیلومتری می دیدیم که در شیارها و تپه ها پراکنده بودند، آنها در حال فرار از شهر طوز بودند، دستور شلیک به آنها را دادند، یک وقت دیدم که با تانک ها و توپهای 122 و مینی کاتیوشا شلیک کردند، فاصله دور بود ، این که چقدر کشته شدند را خدا می داند، ولی می دیدم که گلوله ها بین آنها اصابت می کند.
وقتی سؤال کردیم این افراد چه کسانی هستند جواب می دادند که اینها مزدورهای ایران هستند و از ایران برای حمله به ما آمده اند، گفتم آنها که داشتند به سمت دیگری فرار می کردند و اصلاً ما را هم ندیدند، چطوری ما به آنها شلیک کردیم و چه کسی گفت که آنها به ما حمله می کنند؟
در جواب من، فرمانده لشکر گفت که در شهر طوز با لشکر 54 درگیر شدند، رضا کرمعلی کشته شده، به خاطر همین دستور دادند هر کس را که مسلح دیدید اگر تسلیم نشد، بکشید. بعد از 24 ساعت که در ارتفاعات بودیم به عقب برگشتیم و از جاده کرکوک شبانه با خودروهای چراغ خاموش به شهر کرکوک نزدیک شدیم، گفتند در شهر حکومت نظامی است.
تا نزدیک صبح روی جاده ماندیم ، بعد حرکت کرده و از شهر گذشتیم و به طرف تکریت رفتیم، در شهر تکریت مردم همه مسلح بودند و می گفتند که آنها " جیش شعبی " هستند یعنی طرفداران صدام. بعد از تکریت رفتیم به طرف خالص، از روی پل سندیه رد شدیم و از خروجی شهر خالص وارد جاده اصلی شدیم، رفتیم اشرف، در اشرف کل یگان مهندسی به جز مجید عالمیان و چند نفر دیگر بقیه ما را به فرماندهی مسعود مظلومی گذاشتند.
3 خودرو پیک بودیم، یک لندکروز، 2 جیپ لندکروز که بین اشرف و شهر طوز در حرکت بودیم، بعضی وقت ها افسانه ( حمیده شاهرخی ) و در سایر مواقع مهین مشفق نیا ( پری ) که فرمانده محور بود را به منطقه سلیمان بک و به اشرف بر می گشتیم.
مهین مشفق نیا برای توجیهات و گرفتن دستورات جدید روزی 2 بار به اشرف تردد می کرد که وقتی می آمدیم در مقر لشگر پیاده می شد و با یک خودروی دیگر که متعلق به خودش بود می رفت به طرف ستاد و معمولاً بعد از 3 تا 4 ساعت برمی گشت.
درگیری ها در شهر طوز و سلیمان بک و کشتار اکراد ادامه داشت، یک روز یک سرتیپ عراقی که مردی مو سفید و کوتاه قد بود را دیدم که از ستاد مقر مسعود رجوی بیرون آمد، سوار لندکروز شد و او را با اسکورت بردند پایگاه هوایی نزدیک به شهر سلیمان بک، جهت هماهنگی با توپخانه ارتش عراق که اطراف پایگاه هوایی مستقر بود.
این هماهنگی برای زیر آتش گرفتن شهر کفری جهت حمله منافقین به آن شهر در شب عملیات انجام شد، هدف پاکسازی منطقه از اکراد بود، بعد از آن حمله بود که دستور دادند نیروهای مستقر در هر 2 شهر طوز و سلیمان بک به سمت خالص و از آنجا نیز به جلولا حرکت کنند.
زرهی هایی که در اشرف بودند نیز به طرف جلولا و به وسیله کمرشکن انتقال یافتند، بعد از استقرار در جلولا در قرارگاه افشار که یک پادگان نظامی عراقی بود، ساعت 12 شب اعلام کردند که صبح حمله است و می خواهیم حرکت کنیم و برویم به سمت شهر کلار.
ابتدا یگان های زرهی و بعد مکانیزه و بعد از آنها توپخانه و پشتیبانی حرکت کردند، من جزو نیروهای مهندسی و پشتیبانی راننده آیفا بودم، صبح وقتی به ارتفاعات قبل از شهر کلار رسیدیم، نیروهای زرهی نزدیک و در جلو ارتفاعات و برخی نیز روی ارتفاعات مستقر شده بودند.
روی جاده بودیم با بی سیم گفتند بیا جلو که نفرات مهندسی بایستی روی جاده مین گذاری کنند، وقتی به کنار آخرین تانک که فرمانده آن فرشته شجاع و خدمه آن نیز به جز فشنگ گذار که مرد بود، همگی زن بودند، رسیدیم، در فاصله ای که محل مین گذاری مشخص شود، فرمانده تانک مرا صدا زد، وقتی کنار او رفتم او برایم تعریف کرد که چگونه آنها با دوشکا و توپ و تانک به وسط اکراد شلیک کردند.
بعد مرا برد به یکی از مواضع که بگوید نفرات آنجا بودند، وقتی بالا رسیدیم یک جوان کرد که لباس کهنه و یک جفت کفش پلاستیکی به تن داشت بدون سلاح آنجا روی زمین افتاده بود، بعد فرشته شجاع گفت ما او را زدیم، خیلی زیاد بودند.
روی سینه این جوان کرد جای چند زخم بود، معلوم بود که به تازگی تمام کرده است، بعداً که بولدوزر D155 مهندسی آوردند، محمد تقی صالح پور رفت خاک ریخت روی آن و همانجا یک سنگر تانک درست کردند، او با بولدوزرش برای خاک کردن کشته ها روی بقیه تپه ها رفت، این که چند نفر بودند چیزی نگفت.
چند روز نگذشته بود که یک خودرو وانت سفید از سمت کلار روی جاده اشتباهی به سمت مواضع تانک ها آمد، اما وقتی متوجه شد و خواست برگردد، مالک (مرتضوی که مالک اسم مستعار او بود) فرمانده تانک دستور داد یک قبضه سلاح 23 که روی جیپ مستقر بود به سمت آنها شلیک کند، نفرات این وانت 5 نفر کرد بودند که یکی از آنها به شدت زخمی شده بود، تمام بدنش سوراخ سوراخ شده بود، بقیه را هم دستگیر و تا توانسته بودند کتک زدند.
من هم 4 نفر را دیدم که به اشرف منتقل کردند. نفر زخمی که مستمراً آب می خواست او را پشت وانت پیکان گذاشته بودند و تمامی کف وانت پر از خون بود، بدنش کاملاً سفید شده بود، او شب فوت کرد و صبح توسط علیرضا عاقلی در نزدیک پادگان نظامی در زیر ارتفاعات و در زمین های کشاورزی توسط لودر خاک شد.
در ارتفاعات مروارید 2، من در مدرسه ای پشت ارتفاعات به فاصله تقریباً 3 کیلومتری بودم و شب حمله شده بود، صبح گفتند 10 نفر از افراد یگان ها کشته شده اند و تعدادی نیز از اکراد که دقیقاً یادم نیست 2 یا 5 نفر بودند که کاتیوشا خورده بودند و بعد هم در ارتفاعات آنها را دفن کرده بودند.
چند روز بعد نیروهایی از ارتش عراق آمدند و مواضع را از منافقین تحویل گرفتند، در هر 2 عملیات ارتش عراق با آتش باری از طریق توپخانه و همینطور با هلیکوپتر از منافقین پشتیبانی کردند.
در ضمن عراق تمام زاغه های مهمات شهر جلولا را در اختیار منافقین گذاشته بود، بعد از عملیات هم تمام زرهی های سازمان را ارتش عراق در فیلق تعمیرات و بازسازی کرد و برای همه موتور جدید گذاشتند.
از نفرات شنیده بودم که در درگیری های شهر طوز و سلیمان بک با نفربر BMP به جوان های کرد شلیک کرده و آنها را می کشتند، این را خود نفرات زرهی در صحنه تعریف می کردند یا در حمله به شهر کفری بی رحمانه افراد بیگناه را می کشتند، در قره تپه هم که نسرین ( مهوش سپهری ) فرمانده بود، یک اتوبوس را با تانک زده بودند و همه نفرات در آتش سوخته بودند.
همین طور از فردی به نام نادر تیموری که خودش تعریف می کرد، شنیدم که 2 کرد را شبانه کشته بود و حدود 480 نفر کرد دستگیر شده را تحویل عراق داده اند.
مسعود رجوی در نشست ها می گفت که صدام به خاطر کشتار کردها و حفظ شهرها از سازمان تقدیر کرده است، او همچنین تعریف می کرد روزی که برای ملاقات رفته بوده، عزت ابراهیم پیش صدام گفته بود که یک روز که ارتش عراق فروپاشیده و آنها هیچ نداشتند با یک یا 3 تانک جهت سرکوب به طرف کرکوک می رفتند ، گفته بود وقتی برادران مجاهد با تانک هایشان را دیدم اشک از چشمانم جاری شد و با خودم گفتم که اینها چه نیروی قوی بودند که ما نسبت به آنها کم توجهی می کردیم، بعد از آن همانجا صدام دستور داده بود هر چه که می خواهند به آنها نه نگویند چرا که اینها هم مثل ارتش عراق هستند و بعد از آن بود که درب تمام انبارها را به روی آنها باز کردند.
صدام مربیان آموزشی در سطح سرهنگ و سرتیپ را جهت آموزش به اشرف فرستاد، آزادی عمل بیشتری به اعضا دادند و دیگر مثل سابق در رفت و آمد هیچگونه مانعی بر سر راهشان نبود، دو قرارگاه باقرزاده و بدیع زادگان در غرب بغداد و شهر فلوجه را به منافقین دادند.
کمک های مالی فراوانی بابت دستمزد به رجوی دادند که این اواخر فیلم های مخفی گرفته شده از جلسات دریافت پول توسط شخص رجوی از تلویزیون های خارجی و داخلی افشا و پخش شد که در یکی از جلسات مسعود رجوی به آنها می گفت ما برادری خودمان را ثابت کردیم، تهدید بر علیه شما تهدید ما نیز هست، ما همیشه با شما هستیم.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

استاد حقوق بین‌الملل گفت: استفاده از عنوان «ارتش آزادی‌بخش» هیچ اعتبار حقوقی بین‌المللی برای منافقین ایجاد نمی‌کند.

court2025 36 6

 

به گزارش فراق، زینب فرهمندزاد، استاد حقوق بین الملل در تشریح ساختار حقوقی تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق و ارتش موسوم به «آزادی‌بخش ملی» آن در جلسه ۳۹  دادگاه محاکمه منافقین اظهار داشت: در حقوق بین‌الملل عنوان «ارتش آزادی‌بخش ملی» منافقین به صورت رسمی شناسایی نشده است. این ارتش آزادی‌بخش ملی معیارهای لازم طبق حقوق بین‌الملل برای نهضت‌های آزادی‌بخش را ندارد.

وی گفت: همانطور که می‌دانیم، حکومت جمهوری اسلامی ایران با رای قاطع و اکثریت قریب به اتفاق مردم روی کار آمد و در حقیقت استعماری وجود نداشت که بر علیه آن نهضت آزادی‌بخش شروع به کار کند؛ بنابراین صرف استفاده از عنوان «ارتش آزادی‌بخش» هیچ اعتبار حقوقی بین‌المللی برای گروه ایجاد نمی‌کند. اعتبار حقوقی وابسته است به مشروعیت اهداف و روش‌های مبارزه آن گروه، یعنی آیا تروریستی هستند یا نه، زیرا نهضت‌های آزادی‌بخش هم نمی‌توانند دست به اعمال تروریستی بزنند و باید مبارزاتشان در چارچوب اصول بشردوستانه انجام شود.

کارشناس حقوق بین‌الملل تصریح کرد: شکنجه افراد یا کشتار غیرنظامیان توسط ارتش یا نهضت آزادی‌بخش پذیرفتنی نیست، زیرا حتی اگر در زمره نهضت‌های آزادی‌بخش باشند، باید اصول کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو ۱۹۴۹ را رعایت کنند. طبق این اصول، باید رعایت حقوق انسانی و اصول بشردوستانه صورت گیرد؛ غیرنظامیان نباید هدف حمله قرار گیرند، شکنجه و کشتار غیرنظامیان ممنوع است و اهداف غیرنظامی نباید تخریب شوند. هیچ نهاد بین‌المللی، از جمله سازمان ملل یا نهادهای منطقه‌ای، گروهی از اپوزیسیون ایرانی را به عنوان نماینده مشروع مردم ایران معرفی نکرده است. روش‌های مبارزه منافقین که شامل خشونت و ترور و کشتار است، با اصول حقوق بشردوستانه بین‌المللی مغایرت دارد و نهضت آزادی‌بخش نمی‌تواند دست به این اقدامات بزند.

استاد حقوق بین الملل پاسخ داد: چرا برخی گروه‌ها مثل «ارتش آزادی‌بخش ملی» به رسمیت شناخته نشده‌اند؟ دلیل اصلی این است که این گروه‌ها حمایت مردمی گسترده‌ای در داخل کشور نداشتند، با دشمنان خارجی مثل رژیم صدام همکاری کردند و از روش‌های خشونت‌بار و تروریستی استفاده کردند. به همین دلیل نهادهای بین‌المللی معتبر نیز آنها را به رسمیت نشناخته‌اند.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۲
  • ۰

سازمان تروریستی مجاهدین این روزها برطبل جنگ علیه کشورمان ایران ازسوی رژیم صهیونیستی اسراییل و امریکا می کوبد . نگاهی به رسانه های این جریان تروریستی و فرقه در شبکه مجازی به اثبات این موضوع بیننده را متقاعد میسازد .

فرقه رجوی با غایت شور و هیجانات حرام و نکبت بارش از بمباران مردم بی دفاع غزه و مردم جنوب لبنان خوشحال و این اقدامات را در راستای مبارزه با دولت جمهوری اسلامی ایران قلمداد می کند . گویا یادش رفته زمانی نوجوانان دبیرستانی و جوانان دانشگاهی کشورمان را در ابتدای سالهای انقلاب با شعارهای دروغین ضدامریکایی اش فریب داده و بعدها در آغاز جنگ مسلحانه خود در خرداد سال 1360 همه آنها را برای مطامع ضد بشری اش به قربانگاه فرستاد .. یادمان نرفته که از سال 1358 مرتب مطرح می کرد شهید بهشتی عنصری واداده و سازشکار با غرب هست ... اما اکنون مریم رجوی در پنهان و عیان با هر سیاستمدار ورشکسته سیاسی جنایتکار برای اقناع شان تلاش نموده تا هجمه سیاسی مناسب را برای هر حمله نظامی به ایران آماده نماید .. واقعا کدام وجدان بیدار بشری می تواند چنین موجودات تروریستی را تحمل نماید .. حتی اگر به رسانه های تابلودار این گروهک وابسته نظری بیافکنید متوجه شور و شادی غیر قابل وصف شان از پیشروی اسراییل کودک کش در سرزمینهای جنوب لبنان و یا بمباران چادرهای ساکنان غزه در فلسطین می شوید ... مسعود رجوی ..مریم رجوی مرگتان باد ...  صبح نزدیک است ... بسراغتان خواهیم آمد ... آتش انتقام برای مجازات تان روشن هست .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

حزب الله لبنان تصویری از تابوت شهید سیدحسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان را منتشر کرد که بر روی آن صلوات حضرت فاطمه (س) نوشته شده است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

دیروز اقتدار و سربلندی وطن در شعب اخذ رای در مرحله دوم انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری در سراسر استان‌های کشور به نمایش درآمد.

به گزارش فراق، روزگذشته رنگین کمانی از اقشار، اقوام و ادیان مختلف در سراسر کشور، در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند و بار دیگر ثابت کردند با هر عقیده ای برای سربلندی ایران هم عقیده اند.

از ساعت هشت صبح دیروز، تعداد زیادی از مردم همیشه در صحنه همدلانه جلوی در شعبه های اخذ رای گرد هم آمدند تا هر یک ایفاگر نقش خود در انتخاب نهمین رییس جمهور ایران اسلامی باشند، باشد که این حضور برگ برنده نظام جمهوری اسلامی در معادلات داخلی و بین المللی باشد.

از همان دقایق اولیه خبر می رسید که مشارکت مردم افزایش محسوسی نسبت به دور اول دارد، هر لحظه که از ساعات آغاز رای گیری می گذشت بر شمار رای دهندگان افزوده می‌شد و هرکس قلبش برای ایران و ایرانی می تپید با حضورش در پای صندوق های رای، جشن جمهوریت را گرامی داشت و ثابت کرد «حضور مردم»، باز خاطره خواهد شد.

سرانجام در این همبستگی بزرگ ملی و پس از شمارش دقیق آرای ملت در مرحله دوم چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، مسعود پزشکیان با ۱۶ میلیون و ۳۸۴ هزار و ۴۰۳ رای به عنوان چهاردهمین منتخب جمهوری اسلامی ایران معرفی شد.

 

«مسعود پزشکیان» که با رای اکثریت آرا در دومین مرحله چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری، رئیس‌جمهور منتخب مردم شد، پیش از این نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی بود.

 

«مسعود پزشکیان» که به عنوان پزشک و سیاستمدار ایرانی شناخته می‌شود در تاریخ هفتم مهرماه سال ۱۳۳۳ در مهاباد چشم به جهان گشود. او از دوره هشتم وارد نهاد قانون‌گذاری شد و در انتخابات ۱۱ اسفند دوباره توانست اعتماد مردم تبریز را کسب کند و برای چهارمین دوره بر کرسی نمایندگی مجلس تکیه زد. او در دوره دهم مجلس شورای اسلامی، نایب رئیس مجلس نیز بود.
منتخب مردم در انتخابات چهاردهم در دوره جوانی و پس از گرفتن مدرک دیپلم برای انجام خدمت سربازی، به شهر زابل در استان سیستان و بلوچستان رفت و در همان دوران سربازی به حرفه پزشکی علاقه پیدا کرد و تصمیم گرفت پس از پایان دوران سربازی دومین دیپلم خود را در رشته طبیعی یا همان علوم تجربی دریافت کند، سپس در سال ۱۳۵۵ در دانشگاه علوم پزشکی تبریز پذیرفته شد و در رشته پزشکی به ادامه تحصیل پرداخت.

پزشکیان درباره تحصیل خود در رشته پزشکیمی گوید: من در سال ۱۳۵۵ در رشته پزشکی از دانشگاه تبریز پذیرفته شدم و بار ها تاکید کرده‌ام، از هیچ سهمیه و یا رانتی برای ادامه تحصیل در هیچ مقطعی استفاده نکرده‌ام.

رئیس جمهور منتخب دوره پزشکی عمومی خود را در سال ۱۳۶۴ با موفقیت به پایان رساند و پس از آن به عنوان مربی فیزیولوژی در دانشکده پزشکی مشغول به فعالیت و تدریس شد، سپس در سال ۱۳۶۹ مدرک تخصص خود را در رشته جراحی عمومی از دانشگاه علوم پزشکی تبریز دریافت کرد. پزشکیان در سال ۱۳۷۲ فوق تخصص جراحی قلب را از دانشگاه علوم پزشکی ایران اخذ و بلافاصله بعد از آن در بیمارستان قلب شهید مدنی تبریز پذیرفته و مشغول به فعالیت شد.

در کارنامه او سابقه ریاست دانشگاه علوم پزشکی تبریز نیز دیده می‌شود؛ پزشکیان در دولت دوم اصلاحات سکانداری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را هم برعهده گرفت.

 وی پیش از این دو بار برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری در دوره‌های یازدهم (سال ۱۳۹۲) و سیزدهم (سال ۱۴۰۰) نام نویسی کرده بود که در سال ۱۳۹۲ پیش از اعلام اسامی افراد احراز صلاحیت شده، به نفع آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی انصراف داد و در سال ۱۴۰۰ نیز از سوی شورای نگهبان احراز صلاحیت نشد. رئیس جمهور منتخب برای سومین بار در ۱۲ خرداد ۱۴۰۳ ردای نامزدی انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری را برتن کرد و در نهایت در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ نام او از سوی وزارت کشور به عنوان یکی از ۶ نامزد احراز صلاحیت شده توسط شورای نگهبان برای انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری اعلام شد.

پزشکیان در انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری با شعار «برای ایران» وارد عرصه رقابت شد و تلاش برای تحقق «عدالت» و «وحدت و انسجام» در جامعه و اجرای احکام «برنامه هفتم توسعه» را مهمترین برنامه‌های خود اعلام کرده بود.

وی همچنین در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری وعده داده بود: در صورتی پیروزی در انتخابات کمیته کمند(کمیته نظارت بر دولت) تشکیل می‌دهد و این به عنوان، پل ارتباطی بین مردم و دولت و حاکمیت خواهد بود.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

آیت‌الله رئیسی، در سانحه سقوط بالگرد در منطقه ورزقان آذربایجان شرقی به شهادت رسید و به ملکوت اعلی پیوست.

🔴آیت‌الله آل هاشم امام جمعه تبریز، دکتر حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه کشورمان و آقای مالک رحمتی استاندار تبریز نیز در این سانحه در بالگرد حامل رئیس جمهور حضور داشتند و آنان نیز به شهادت رسیدند. خلبان این بالگرد و محافظ رئیس‌جمهور نیز جزو شهدای این سانحه هستند.

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

 

بر اساس خبرهای رسیده از اشرف ۳ هر شب یک خودرو شاسی بلند سیاه با شیشه های دودی هنگام استراحت اعضا در داخل اشرف ۳ به مقابل مقرهای مختلف رفته و پس از کمی توقف به مقر بعدی می رود و در آخر از کمپ خارج می شود که کسی حق نزدیک شدن به خودرو را ندارد.

سرکرده های پوشکی فرقه می خواهند به اعضای باقیمانده و روحیه باخته القا کنند که فرد درون خودرو مسعود رجویست که پنهانی هر شب به اشرف ۳ سر زده و سپس به دلایل امنیتی به مخفیگاه خود می رود و می دانند چون پرسیدن از سرنوشت مسعود برای اعضا مرز سرخ است می توانند با این روش سر اعضای دچار تناقض شده شیره بمالند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

عضو جداشده از فرقه رجوی در افشاگری از رویکرد ستاد داخله این فرقه گفت: بخش مهمی از وظیفه ستاد داخله در «اشرف۳» جاسوسی و تخلیه تلفنی است.

به گزارش فراق، این عضو جداشده که نخواست نامش فاش شود با افشای اسامی برخی از مزدوران قدیمی این ستاد مانند سیدعلی سیداحمدی، گیتا احمدخان بیگی، عبداله و مجید شکوهی که از اعضای ستاد داخله فرقه رجوی بودند، جمع آوری اطلاعات در خصوص مشکلات داخلی جامعه در راستای بهره برداری تبلیغی، شناسایی مشکلات دستگاه ‏های اجرایی جهت بهره‌برداری تبلیغی در راستای ناکارآمد نشان دادن نظام،  کسب اطلاعات در راستای دامن زدن به اختلافات جناح‌های سیاسی کشور، تلاش آگاهانه برای ایجاد اختلافات مذهبی، سیاسی و قومی در داخل کشور و  کسب اطلاعات با هدف ایجاد اخلال در روابط جمهوری اسلامی در مجامع بین‏ المللی را از جمله اهداف ستاد داخله در بخش تخلیه تلفنی عنوان کرد.

به گزارش فراق، در کنار این موارد کار اصلی ستاد داخله جذب نیرو به هر شکل ممکن نیز بود.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

دولت آلبانی به تروریست‌های کمپ اشرف اجازه می‌دهد بدون پرداخت حتی یک ریال «حتی برای بیمه درمانی خود»، زندگی پر زرق و برقی داشته باشند.

به گزارش فراق، گروه هکری عدالت میهن با انتشار پیامی خطاب به خبرنگاران وظیفه شناس و جویندگان حقیقت در این کشور نوشت: «عدالتی در وطن من وجود ندارد به همین سادگی، دولت ما به تروریست‌های کمپ اشرف اجازه می‌دهد بدون پرداخت حتی یک ریال «حتی برای بیمه درمانی خود»، زندگی پر زرق و برقی داشته باشند. تروریست های مجاهدین خلق از پرداخت بیمه درمانی و مالیات خودداری کرده اند. این خارجی ها به آلبانی بدهکار هستند و دولت فاسد قصد ندارد آنها را وادار به پرداخت بدهی خود کند. آلبانیایی‌ها مجبور به پرداخت مالیات و بیمه درمانی خود هستند، اما تروریست‌های خارجی می‌توانند با آنها همراه شوند و شکم خود را پر کنند.»

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

بعد از ورود به کشور آلبانی همه فکر می‌کردند که محدودیت ها برداشته شده و می‌توانند به راحتی و بدون گفتن به مسئول، برای گردش به شهر بروند. اوایل تا حدودی آزادی بود و همه در زمان ورزش به مرکز شهر یا قسمت‌هایی از تیرانا می‌رفتند. همچنین برخی ها تلفن هوشمند داشتند و برای تماس به تپه‌های اطراف می‌رفتند تا کسی با خبر نشود که این ها با خانواده تماس می گیرند. از آنجایی که سران فرقه از تماس اعضا با خانواده وحشت داشتند و نمی‌خواستند که تلفن هوشمند دست اعضا بیفتد لذا بعد از مدت کوتاهی همین تلفن ها از دسترس همه جمع شد و جای مخصوص نگهداری می‌شد. در ادامه بیرون رفتن اعضا هم توسط سران فرقه محدود و نشست‌های مهندسی شده با بعضی از عناصر فرقه شروع شد. یک مرتبه می‌دیدیم تعدادی پشت میکروفن در تایید حرف آن مسئول شروع به حرف زدن می کردند و چون کسی از اعضای حاضر در نشست نمی‌توانست مخالفت کند این موضوع یا موضوعات تایید و محدودیت‌ها اعمال می‌شد. زمان ورزش به دروغ می گفتند حکومت ایران در مسیر ورزش جاسوس فرستاده و همین باعث شده بود که تعدادی ورزش همیشگی را نروند. تعدادی از فرماندهان را برای این کار به عنوان گشت گمارده بودند و هر روز در همه عرصه ها فشار را زیاد می کردند. در همان زمان تعدادی بدون اطلاع قبلی خود را به کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان معرفی کرده و خود را نجات دادند. این چنین بود که رجوی طاقت دیدن افراد خود در شهر را نداشت لذا بیابان نشینی در حومه تیرانا را برای اعضای خود انتخاب کرد و گفت ما در چادر راحتر زندگی می کنیم. البته برای دیگران نه برای خود، همانطور که قبلاً هم گفتم بمب و موشک برای دیگران خوب است نه برای رجوی و همسر و دیگر سران.

علی هاجری

  • مصطفی آزاد