بزرگترین صفحه سازمان تروریستی رجوی در اینستاگرام با ۳۲۰ هزار فالور مسدود شد.
به گزارش فراق، گروه هکری موسوم به «کمیته مقاومت نازعات» با مسدود کردن بزرگترین صفحه اینستاگرامی فرقه تروریستی رجوی نوشت: «میدانیم بر میگردانید ولی باز میزنیم، سلام به مریم جون برسانید!»
تیم سایبری فرقه خبیث رجوی با فعالیت شبانهروزی در فضای مجازی، فریب جوانان و نوجوانان و آموزش آنها برای ناامن کردن ایران را در دستور کار تشکیلاتی خود قرار داده است.
ادامه خاطرات ابراهیم مرادی عضو سابق فرقه تروریستی مجاهدین
آن بخش یا آن منطقه ای که ما در قدم اول در خاک پاکستان واردش شدیم .. اسمش مندبلوک یا هم چنین اسمی داشت .وقتی وارد آن جا شدیم .آقا فرید بلوچ که معرف حضورتان است.به ما گفت چند دقیقه ای صبر کنید بروم یک جایی و زود بر می گردم .به ما گفت اگر کسی از این مردم از شما سئوال کردند که برای چی آمده آید بگوید برای خرید آمده ایم ..بعد از ده دقیقه ای که گذشت دیدیم فرید یک نفر دیگر همراهش است .به ما گفت تا اینجا من شما را همراهی میکردم از اینجا به بعد این آقا با شما می آید .حقیقتش را بخواهید مقداری ترس ما را گرفت .که نکند ما را گول زدند . و با فرید شروع به یک دو کردن بحث شدیم .فرید هم با خونسردی و خوشرویی تمام به سئولات ما جواب میداد .که اعتماد کنید کار ما کلک حقه بازی نیست ما از شما نه پول میخواهیم نه ما دنبال پول کسی هستیم .
قصد ما کمک کردن به شما می باشد که انشاءالله به اروپا اعزامتان بکنیم وقتی ما با صحبتهای او که خیلی دوستانه و خودمانی بود روبرو شدیم ترسمان ریخت الخصوص اون جاهایی که میگفت ما شما را به قصد اروپا به اینجا آورده آیم .نقطه ضعف ما را میدانست و در هر یک جمله حرف زدن با ما .یک بار اسم کشور هلند و یک بار هم اسم آلمان و اروپا را که می آورد انگار از دهنش شهد و شکر می بارد .در ظرف کمتر از بیست دقیقه ترس و نگرانی که ما را گرفته بود .. جایش را به خوشحالی لبخند رضایت بخش داد. فرید آدم کار کشته و با تجربه ای بود .چون خوب میدانست رگ خواب نفرات کجاست و چگونه و از چه راهی وارد دیالوگ با نفرات شود.وقتی اشتیاق ما را در شنیدن کشور اروپا و رفتن به اروپا را میدید بیشتر ادامه میداد .از اون هفت خطهای روزگار بود ..من بیشترین شهرهای سیستان بلوچستان رفته بودم کار کرده بودم با فرهنگ آداب آنها آشنایی داشتم در میان بلوچها آدمهایی هستند که خیلی زرنگ و با جرات با هوش هستند .ولی فرید با بقیه بلوچها فرق میکرد .بلوچها زبان باز نیستند رو راست هستند .ولی فرید با تسلط و جدیت و در عین سادگی حرفش منتقل میکرد هر آدمی را خام و جذب خودش میکرد..
وقتی دید ما کاملا به آنها اعتماد کردیم از ما خدا حافظی کرد و رفت .و ما سر نوشت جدید انتخاب کردیم و خودمان به دست تقدیر سپردیم.. که هر چه بادا باد.ما که تا این جای زندگی شکست خوردیم .این یکی هم رویش.ا
با هر ترس و لرزی که بود ما خوان اول به سلامت پشت سر گذاشتیم.
در آن نزدیکی یک قهوه خانه بزرگی بود که بنای آن شباهت بیشتر با کاروانسراهای معروف شاه عباس داشت خیلی بزرگ بود .
به خاطر اینکه کسی به ما شک نکند که برای چه کاری آمده ایم .وارد بساط فروش مواد مخدر و فروشندها شدیم دیدیم خیلی راحت بدون ترس و عادی بازارشان گرم داد و ستد و بده و بستان است.مثل نقل و نبات به هر رهگذری تعارف میکردند و تبلیغ میکردند .من هم از کنار همین تعارفات یک تکه کوچک حشیش از یک تخته قالب که مثل قالب صابون گلنار بود کندم .شلوغ و پلوغ بود صاحب جنس من دید خودش یک تکه به اندازه یک گردو کند و مقداری تریاک همع بهم داد گفت برو قهوه خانه بکش اگر دیدی خوب است بیائید هر چقدر خواستی از خودم بخر ارزان هم برایتان حساب میکنم .ما هم بدمان نیامد برویم یک دم و دودی راه بیندازیم.. البته نا گفته نماند من خودم در گذشته همه جور مواد مخدر کشیده بودم.. و ترک کرده بودم برایم تازگی نداشت ..
ولی به خاطر اینکه وارد خاک کشور دیگری آنهم با آن مقصد اروپایی که برای رفتنش خیز بزرگی بر داشته بودیم .گفتیم برای آخرین بار هم که شده یک دمی به این سفره مفت مجانی بزنیم و دلی از عزا در بیاوریم .جمعی رفتیم قهوه خانه .
داخل قهوه خانه عین بازارهایی که در هفته فقط یک روز خاص به آن اختصاص دارد و هر کس یک جور جنس می فروشد بود .یکی کیسه تریاک .دیگری کیسه هرویین .آن یکی حشیش و غیره می فروختند جالب اینجا بود که هر کدام از فروشنده ها هم وسیله کشیدن خاص خودش داشت . هروئینی لوله و زروق .تریاکی وافور خوب شاه عباسی و حشیش فروش چپق سنگین محلی . در میانه کشیدن و دود کردن بودیم که یک نفر آمد پیش نفر جدید همراه ما که او هم بلوچ ایرانی بود اسمش را هر گز به ما نگفت به زبان اردو و انگلیسی تسلط داشت یک چیزی در گوشش گفت و رفت . نفر قاچاقبر بر گشت به ما گفت بدون اینکه کسی متوجه بشود یکی یکی از قهوه خانه خارج شویم .و سوار اتوبوسی که منتظرما و به شهر کراچی میرود بشویم .
ما هم یکی یکی از چند در که داشت از قهوه خانه خارج شدیم و سوار اتوبوس شدیم..
قطع ارتباطات خانوادگی و احساسی، ترور شخصیت افراد، اجبار در انتخاب رنگ روسری و زمان غذاخوردن، تاکید بر بیحجابی در حالی که سرکرده حتی یک تار مویش دیده نمیشد، عمل جراحی و از بین بردن قدرت باروری زنان، تنها برخی از جنایات فرقه تروریستی رجوی است که نجاتیافتگان از این گروه در همایشی در سمنان به آن اذعان کردند.
به گزارش فراق، خبرگزاری ایرنا در گزارش اخیر خود از همایش انجمن نجات در سمنان نوشت: انجمن نجات فعالیت خود را سال ۱۳۸۴ آغاز کرد و از سال ۱۳۹۴ فعالیت این انجمن رسمی شد و در ۲۷ استان کشور فعال است؛ هدف از راهاندای انجمن ارتباط گیری با افراد فریبخورده است. فرقه تروریستی رجوی خطرناک و دژخیم است، تا جایی که حتی فیلمی در این زمینه برای به تصویرکشیدن جنایتها ساخته شد.
با توجه به اهمیت موضوع، همایشی روز دوشنبه با عنوان نشست بررسی خیانت و جنایتهای فرقه تروریستی منافقین «از تیرانا تا تهران» در سالن همایش دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی خدمات بهداشتی درمانی استان سمنان برگزار شد که «علی مرادی» رییس انجمن نجات استان سمنان، «هادی شعبانی» دبیر انجمن نجات استان مازندران، «ایرج صالحی» عضو انجمن نجات استان مازندران، و «پرویز حیدرزاده» از افراد تازه جدا شده از فرقه تروریستی رجوی حضور داشتند و به بیان روایتها پرداختند.
طلاق اجباری، هدف شوم فرقه تروریستی رجوی
صالحی عضو انجمن نجات استان مازندران گفت: سازمان مجاهدین در سال ۱۳۴۴ به عنوان تشکلی مذهبی و برای سرنگونی رژیم طاغوت تشکیل شد و در نهایت ضربه سختی از سوی ساواک خوردند و یک نفر به نام مسعود رجوی گروه منافقان را سرپا نگه میدارد.
وی ادامه داد: سال ۱۳۵۲ تمام اعضای سازمان کشته میشوند و فرقه جدید منافقان به صورت رسمی اعلام کردند مارکسیست هستند.
وی بیان کرد: فرقه منافقان در جریان انقلاب اسلامی به دنبال ایجاد بدبینی مردم به مسوولان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بود و بیشتر حملات در آن زمان به سمت آیتالله شهید بهشتی بود.
صالحی تصریح کرد: فرقه تروریستی رجوی به دنبال کشتن احساسات و عواطف در اعضای خود بود و بسیاری از افراد را با این حربه فریب دادند و گرفتار کردند.
عضو انجمن نجات استان مازندران یادآور شد: رجوی در دورههای قبل تلاش میکرد تا افراد را از خانوادههایشان دور کند و با طلاق اجباری به اهداف شوم خود برسد.
سیاست بی اختیاری در برنامهریزی جزیی ترین مسایل شخصی
مرادی رییس انجمن نجات استان سمنان با اشاره برگزاری نشستهایی با قشرهای مختلف از سوی این انجمن در سمنان، همکاری بیش از پیش رسانهها برای افشای چهره واقعی گروهک منافقان و تبیین فسادها و خرابکاریهای این فرقه را خواستار شد.
وی افزود: رجوی با تکیه بر شعار زن، زندگی و آزادی به دنبال اهداف شوم خود و جنایت پنهان است، رجوی با ایدههای خبیث خود و با سوء استفاده از قرآن، طلاق اجباری را ترویج میدهد.
وی تاکید کرد: رجوی به دنبال قطع رشته عاطفی در بین افراد است و حتی زنان عضو فرقه رجوی اجازه ندارند رنگ روسری خود را انتخاب کنند و رجوی فقط شعار تجددگرایی میدهد.
مرادی بیان کرد: فرقه رجوی زنان عضو گروهک را با عمل جراحی مقطوع النسل کردهاست تا به فکر ازدواج و برقراری رشته عاطفی نیفتند.
در حالی که مریم رجوی حجاب دارد، شعار «زن، زندگی، آزادی» سرمیدهد
شعبانی دبیر انجمن نجات استان مازندران گفت: رجوی با ارتزاق خون زنده است.
وی بیان کرد: از دیدگاه رجوی، فرقه تروریستی رجوی هر فردی که در ایران زندگی میکند مزدور دولت است و باید کشته شود و در زمان پیروی انقلاب اسلامی بسیاری از افراد گروهک را برای کشتن هموطنان شست و شوی مغزی میدادند.
دبیر انجمن نجات استان مازندران گفت: وقتی صحبت از فرقه میشود و فردی عضو فرقه میشود، به صورت کامل در اختیار فرقه قرار میگیرد و شست و شوی مغزی اولین اقدام فرقه است. جز سرکوب و اختناق چیزی عاید افراد عضو گروهک تروریستی منافقین نمیشود و افراد باید هوشیار باشند تا درگیر گروهک رجوی نشوند.
دبیر انجمن نجات استان مازندران گفت: مریم رجوی خودش اجازه نمیدهد حتی یک تار مویش دیده شود، اما در ایران تبلیغ شعار زن، زندگی و آزادی میکند و باید افراد هوشیار باشند و گرفتار فریب این بدخواه و دستنشانده دشمنان نشود.
برخی منابع میگویند مسعود کشمیری در جریان حمله مسلحانه به ساختمانی در حومه پاریس کشته شده است. رسانههای فارسیزبان نزدیک به سازمان تروریستی مجاهدین خلق با وجود تأیید خبر حمله، مدعی شدند کسی در این حادثه آسیب ندیده است .
بعد از پیروزی انقلاب بر علیه رژیم شاه و روی کار آمدن جمهوری اسلامی، گروه های مختلفی به ضدیت با این حکومت نوپا برخواستند اما در زمان جنگ ایران و عراق هیچ کدام حاضر نشدند فقط و فقط برای کسب قدرت، به همکاری با نیروی متخاصم تن بدهند. تنها گروهی که بی شرمانه چنین ننگی را به جان خرید و دوش به دوش نیروهای دشمن، در مقابل مردم و وطن ایستاد، مجاهدین خلق بود.
مسعود رجوی که سودای قدرت چشمانش را کور کرده بود، مجاهدین خلق را در چنان ورطه خیانتی برد که هیچگاه نتوانست خود را از زیر بار این ذلت خارج کند.
مهدی زمردیان، یکی از رزمندگانی که درجریان آزادسازی خرمشهر حضور داشته در خاطرات خود با اشاره به گوشه ای از خیانت های عوامل مجاهدین خلق گفت:
بچه ها در خرمشهر کمبود امکانات داشتند ( نیرو، نظامی، تجهیزات، غذا، پزشکی، دارو) با وجود این کمبودها بچه ها خیلی عالی مقاومت می کردند حتی بی توجهی برخی از مسئولان وقت مانند بنی صدر هم نتوانست روحیه بچه ها را تضعیف کند.
زمردیان ادامه داد: موضوعی که خیلی به ما آسیب رساند جاسوسی در لباس پزشکی و پرستاری بود، ما بعد از پیروزی انقلاب فرصتی نداشتیم پزشک یا پرستار تربیت کنیم، بهداری سپاه نیز در جبهه ها شکل نگرفته بود و بخشی از پزشکان و پرستاران عضو مجاهدین خلق بودند و با جمع آوری اطلاعات و در اختیار قرار دادن آن به صدام ضربه زیادی به رزمندگان وارد کردند.
زمردیان ادامه داد: بعد از آن که ما این معبر را به یاری خدا شناسایی کردیم تیمهای اطلاعاتی تشکیل دادیم و به عنوان کارگری که به مجروحین کمک کنیم و آنها انتقال دهیم وارد بیمارستانها شدیم و به عینه دیدیم پزشکان چه خیانتهایی می کنند…مثلا یک مجروح را که می آوردند او در آن حال نمی دانست چه می گوید لذا ناخواسته اطلاعات گردان و تعداد شهدا و مقدار مهمات و تجهیزات را به زبان می آوردند و آنوقت بود که کار پزشکان و پرستاران عضو مجاهدین خلق شروع می شد اطلاعات را جمع آوری کرده و در اختیار دشمن قرار می دادند.
وی اضافه کرد: مدت زیادی طول نکشید ما خیلی از این جاسوسها را شناسایی کردیم و تحویل مقامات دادیم ولی خیلی ها را هم که فهمیده بودیم جاسوسی می کنند دستگیر نکردیم چون به خدماتشان نیاز داشتیم و به علت کمبود پزشک باید آنها رزمندگان و مردم شهر را درمان می کردند ولی زیر نظرشان داشتیم.
با بررسی فرایند دادرسی و دیگر پروندههایی که با همین مبنای صلاحیتی در سوئد منتهی به صدور رای شده است، میتوان اجملا به این تحلیل رسید که نگرانیهای حقوق بشری دول غربی و مشخصا کشور سوئد عمدتا ناظر بر استیفای منافع خود آن هاست.
در تاریخ دوم دسامبر ۲۰۲۲ (۱۱ آذرماه ۱۴۰۱) دادگاه تجدیدنظر پرونده حمید نوری، رای خود را نسبت به اعتراض وکلای او درباره عدم صلاحیت دادگاه در رسیدگی به پرونده نوری، اعلام کرد. براساس این رای، صلاحیت دادگاه سوئد برای اعمال صلاحیت جهانی در پرونده حمید نوری تائید شد.
صلاحیت جهانی، مبنایی است که به دادگاههای ملی یک کشور اجازه میدهد صرف نظر از محل ارتکاب جرم و حتی فارغ از تابعیت مجرم یا قربانی، اقدام به تعقیب کیفری نماید. این صلاحیت ورای صلاحیت سرزمینی کشورها است و هدف از آن تضمین عدالت قضایی و مقابله با بیکیفرمانی بین المللی است. حمید نوری شهروند ایران در نوامبر ۲۰۱۹ با ادعای همین مبنای صلاحیتی توسط محاکم قضایی سوئد تحت بازداشت قرار گرفت. دادستان سوئد در یک تبانی آشکار با عناصر فرقه رجوی، در کیفرخواست اعلامی خود مدعی شد حمید نوری مرتکب جنایت جنگی و نقض بنیادین حقوق بشر شده است.
بجاست این مسئله ابتدائا مورد بررسی قرار گیرد که آیا حقوق بینالملل، دادگاههای ملی را مجاز به اعمال چنین صلاحیتی میداند؟ آن چه از رویهی قضایی بینالمللی قابل استخراج است گواه این است که هیچ قاعده یا اصلی دولتها را ملزم به اعمال صلاحیت جهانی نمینماید، به عبارت دیگر اعمال صلاحیت جهانی کاملا اختیاری است و کاربست آن بسته به منافع سیاسی کشورها قابل تغییر است. از همین رو به نظر میرسد امروزه مقوله صلاحیت جهانی در خدمت مطامع سیاسی دول غربی قرار گرفته است. این دولتها با اعمال اختیارات قضاییِ فراسرزمینی خود در واقع به دنبال آن هستند تا برداشت خود از موازین حقوق بشری را به دیگر کشورهای جهان تحمیل نمایند.
از این زاویه میتوان «صلاحیت جهانی» را ابزار نوین برتری طلبی و استعلای جهان غرب در عرصهی حقوق بین الملل کیفری دانست. به گفته یکی از قضات دیوان دادگستری بینالمللی این رویکرد هیچ گاه بر نیمکرهی شمالی کرهی زمین اعمال نخواهد شد و مثلا امکان نخواهد داشت یک فرد اروپایی یا آمریکایی مشمول صلاحیت جهانی گردد. بررسی رویه دولت سوئد نیز در اعمال گزینشی صلاحیت جهانی موید همین نظر است. این کشور با سوء استفاده از سازوکارهای قضایی برخلاف آنچه داعیه آن را دارد هیچگاه به دنبال کشف حقیقت و تحکیم حقوق بنیادین بشر نبوده و در واقع منافع سیاسی خود و جریانات همسو با خود را دنبال کرده است.
بیرون کشیدن افکار خصوصی و اعتراف گیری قلب و ذهن و روح یک فرد، و متعاقبا حملات شدید روانی به فرد نقض کننده، مثل فحاشی، تف، فریاد زدن به صورت جمعی روی یک زن بی دفاع بدون حق داشتن وکیل و حق دفاع از خود، حرکتی رذیلانه، غیرانسانی، ضد زن و خلاف حقوق بشر و نوعی شکنجه شدید روانی بود.
سایت انجمن نجات؛ برگرفته از صفحه فیسبوک زینب حسین نژاد (ژینا): زینب حسین نژاد که پس از خروج از گروهک تروریستی مجاهدین خلق نام مستعار ژینا را برای خود برگزید، از کودک سربازان سابق این تشکیلات است. او در مورخ ۱۸ مارس ۲۰۲۳ از جلسات خصوصی مغزشویی و اعترافگیری ویژه زنان عضو مجاهدین خلق نوشت.
ژینا که از اولین و معدود زنانی است که پس از استقرار تشکیلات در آلبانی از آن جدا شد، نخست به یونان رفت و امروز در فرانسه اقامت دارد. در سالهای اخیر او جسورانه از حق آزادی بیان خود در شبکههای اجتماعی بهره جسته است. در مطلبی که این زن جوان در آستانه بهار امسال درباره ریاکاری مجاهدین خلق در خصوص جنبش زن، زندگی، آزادی منتشر کرده است از سیستم سرکوب جنسی و جنسیتی در تشکیلات مجاهدین خلق مینویسد:
حریم خصوصی و اعترافگیری از شخصیترین مسائل زنان در جلسات ایدئولوژیک
اخیرا خانم عاطفه اقبال بدرستی یک مطلبی در این رابطه نوشته بود که مجاهدین طبق معمول، یک فرد مغزباخته را به میدان آوردند که علیه ایشان توهین و دروغ های مجاهدین را باز تکرار کند، در صورتی که او یک مرد است و هرگز در جلسات خصوصی زنان در اشرف حضور نداشته و هیچ چیز در این رابطه نمی داند. و فقط مجبور است طوطی وار هر چه به او دیکته میکنند را بنویسد. ضمن اینکه بصورت مضحکی از پدر بریده خجولش در سنین سالخوردگی به نام محمد.ا دفاع کرده در حالیکه همگان از جمله پسران جوانی که در آلبانی از مجاهدین جدا شده اند، بخوبی می دانند که او در هتل های تیرانا مشغول به چه کاری بوده است، و حتی از او عکس می گیرند. نه بخاطر اینکه در زندگی خصوصی کسی دخالت کنند، بلکه به این خاطر که به مسئولین مجاهدین بگویند شما که سالیان از سنین نوجوانی قلب و مغز ما را بخاطر اسم یک دختر و یا یک رویای جنسی سوراخ سوراخ کردید، بفرمایید ببینید که افراد قدیمی و مسن شما در هتل ها مشغول به چه کاری هستند. هر چند چندان مساله خصوصی هم نبود چون گویی در یک مورد کار به قانون کشیده شده بود. من معمولا عادت ندارم چنین چیزهایی را بنویسم مگر کسی خودش از حد و وقاحت بگذراند.
به استناد آمار و ارقام و اسامی منتشر شده و حتی بنا به اعلام برخی آمار خود فرقه رجوی، حدود ۷۰۰ نفر در سال های ۸۲ و ۸۳ از این فرقه رفتند.
به گزارش فراق، بعد از سقوط صدام، نیروها که خط و استراتژی رجوی را در گل رفته می دیدند با ناپدید شدنش، به واسطه فرصتی که پیش آمده بود در حالی که فرمان بازگشت به اشرف دادند عده ای در راه برگشت فرار کردند و بازنگشتند.
به گزارش فراق، پس ازآن هم درخواست های جدایی زیاد و مناسبات ازکنترل خارج شده بود. فضای تشکیلاتی به هم ریخته بود. سرکردگان به مانند سابق جرئت نمی کردند به اعضا فشار بیاورند. افراد هم خود را مقید به اجرای اوامر تشکیلات نمی دیدند. در همان ماه بیش از ۲۰۰ تن جدا شدند. سرکرده ها به وحشت و هول ولا افتاده بودند تا هر طور شده جلوی موج خروج و ریزش نیروها را بگیرند.
آنها نمیتوانستند کما فی السابق اعضا را تهدید کنند فحش بدهند و ضوابط سفت و سخت قدیم را اجرا کنند. جرئت نمی کردند به نیروهای زیر دست سخت بگیرند و آنها را به صلابه بکشند با اولین برخورد متقابلا جلوی آنها میایستادند. از اطاعت های اجباری خبری نبود. اغلب احترام را کنارگذاشته و تلافی فشارهای سالیان را در می آوردند. تنها توصیه ای که به فرماندهان می شد این بود که فعلا سر به سر افراد نگذارید کاری نکنید که بِبُرند. انواع مهمانی ها برپا می شد و هر کس که درخواست رفتن می کرد و یا بنای ناسازگاری داشت به خلاف قبل که او را به جلسات صد نفره می کشاندند و دمار از روزگارش در میآوردند، بالعکس توسط فرمانده مرکز تکی صدا زده و برایش مهمانی ترتیب می دادند و با هدیه ای بدرقه اش می کردند.
مهمانی هایی بین قرارگاه ها برپا می شد و دستور داده بودند یکی از کارهای اخص فرماندهان مراکز ترتیب جشن و مهمانی و رسیدگی به افراد باشد. به یاد دارم در آن سال در تمام طول ماه رمضان برگزاری مهمانی های مختلف افطار در دستور کاربود.
در کنار این رسیدگی ها تشکیل جلسات و گزارش نویسیهای سرسام آور به شکل وحشتناکی افزایش یافته بود. در حالیکه قبلا ممکن بود هفته ای یک بار نشست آن هم در حد دوساعت باشد. در آن سال هفته ای سه یا چهارجلسه برگزار می شد و به صورت کلافه کننده ای ساعت ها طول می کشید.
حدود ۲ ـ ۳ ماه بود نفرات جدا شده در شرق قرارگاه سکنی داده شده بودند، به علت شرایط سخت و بلاتکلیفی سر به شورش برداشتند و یکبار با آتش زدن برخی وسایل به مانند (تشک و پتو …) اعتراض خودشان را به آن وضعیت ابراز داشتند. کار به جائی کشید که سرکردگان جرأت نمی کردند به آن محوطه نزدیک شوند.
سرانجام موضوع به گوش آمریکایی ها رسید و مقامات ارتش به محل رفته و مجبور شدند محل جدیدی تحت نظرارتش امریکا به نام «تیف» در شمال قرارگاه به آنها اختصاص بدهند. مدت کوتاهی رابطه احترام آمیزی با این افراد داشتند اما در ادامه با فشار و درخواستهای رجوی از آمریکایی ها صفحه چرخیده و به مانند زندانیان با آنها برخورد می شد و در محوطه ای به وسیله خاکریز و سیم خاردار محصور شدند.
پس از اعلام استاتو حقوقی از طرف نیروهای امریکایی به اعضای کمپ اشرف که از تحت بازداشت به نیروی حفاظت شده تبدیل شدند. همزمان پیامی از سوی مریم رجوی خوانده شد که در آن گفته بود اگر کسی خواست جدا شود، دعای خیرما همراهش خواهد بود! اما در همان نشست طبق سناریو از پیش تعیین شده احمد واقف سخنرانی کوتاهی به دستور رجوی کرد و برای افراد ناراضی خط و نشان کشید. او گفت درصورت جدایی هر فردی، آمریکاییها هیچکس را به خارج نخواهند فرستاد… وتلاش نمود که اعضا را از جدا شدن منصرف نماید. اما فرارها که از مدت ها قبل شروع شده بود بعد از اعلام استاتوهم ادامه یافت. فردای همان روز تعداد زیادی از اعضای قدیمی با یک فرار جمعی به نزد آمریکاییها رفتند.
سال ۸۲ و ۸۳ با شکستن نسبی قدرت تشکیلات و سقوط دولت صدام راه برای خروج نیروهایی ناراضی باز شد و روزی نبود که تعدادی انفرادی و یا گروهی به سمت مقر امریکایی ها فرار نکنند.
واقعیتی تلخ بر همه گان نمودار شد که سالیان چگونه با فشار و اجبار افراد را در درون قرارگاه ها زندانی کرده و اجازه خروج به آنان نمی داد و بی شرمانه می گفت همه به اختیار خود در اشرف هستند!
به استناد آمار و ارقام و اسامی منتشر شده و حتی بنا به اعلام برخی آمار خود فرقه، حدود ۷۰۰ نفر در همان دو سال اول رفتند.
بعد از آن رجوی برای هرچه بیشتر فشار آوردن و جلوگیری از خروج بقیه ازهیچ کاری فروگذار نکرد. با همدستی نیروهای امریکایی یکسری بند وبست های پنهانی انجام و دهها ملاقات با افسران آمریکایی انجام شد که آنها را وادار به تحویل و بازگرداندن فراریان کنند و یا هرچه قدر می توانند مانع این کار شوند. به طوری که بعدها متوجه شدیم در این ملاقات ها به نیروهای آمریکایی گفته بودند در صورت انتقال اعضای جداشده به خارج کشور، تشکیلات مجاهدین فروخواهد پاشید. در نتیجه جمهوری اسلامی از این خلأ می تواند استفاده کرده و ضربات بیشتری به نیروهای شما وارد آورد!
در حین اجرای ضوابط سنگین کنترلی در سال های ۸۴ و ۸۵ به دستور رجوی دوباره نشست های مخوف و عذاب آور تشکیلاتی شروع شد.
به گزارش فراق، جزوهای حدود ۲۰ صفحه و دارای ده ها بند و قوانین قرون وسطایی در طی جلسات طولانی و طاقت فرسا برای افراد خوانده می شد و گفتند همه قوانین را باید حفظ کرده و پس از آن امتحان گرفتند. علاوه بر آن دوباره روزها همه را به نشست های اجباری و مغزشویی می کشاندند و بازهم جلسات تحقیر و دعوا و شکنجه ادامه داشت. همان میزان کم تسهیلاتی هم که در آن دو سال گذشته ایجاد شده بود در فضای خفقان و پلیسی جدید قطع و ممنوع شد و همه متهم به اپورتونیسم (فرصت طلبی) شدند.
مسعود رجوی یک پیام خصمانه فرستاد و با لحن فاشیستی خطاب به همه گفت، «اپورتونیسم را از تک تک سلول هایتان خارج میکنم» تمام آن جزوه ۲۰ صفحه ای را خودش تدوین کرده بود که محور به محور آن پر از محدودیت و برنسق کشیدن اعضا دلالت داشت. با مارک و چماق «اپورتونیسم» توی سر افراد زده و سرکوب می کردند. کسی حق انتقاد به بالاتر، طرح سئوال سیاسی – استراتژیک، اعتراض به حکومت پلیسی – امنیتی و سرکوب تشکیلاتی به اسم ضوابط من در آوردی جدید را نداشت. بعنوان مثال یک محوری داشت مبنی بر ممنوعیت ارتباط و علاقه و هرگونه وابستگی به خانواده و صراحتا اعلام کرد تمامی مادران و پدران و فرزندان بایستی خانواده را (طلاق داده ) و هرگز نامی از آن نبرند و این را وابستگی و جرم بزرگ نامید. او به والدین گفت هر نگرانی و فکر نسبت به وضعیت فرزند ریشه اش به کنده نشدن شما از بند «ج» (جنسیت و علاقه وعشق به جنس مخالف) می رسد. فکر کنید که اصلا بچه های شما بدکاره (از الفاظ رکیک خودش استفاده نمیکنم) و معتاد شده اند، به شما چه؟
نگه داشتن عکس های خانوادگی مجددا ممنوع و موضوع راپورت دادن ها و تفتیش عقاید و چک و بازرسیها تشدید شد. افراد خاطی و مجرم زیر ضرب فحاشی و تحقیر بودند و بسیاری از معترضین منزوی و زندانی شدند.
رجوی از بچه به نام «خرچه» نام برده و مادران را از هرگونه علاقه و وابستگی به فرزندانشان منع مینمود.
سپس طبق دستور جلسات بزرگی شبیه به جلسات محاکمه خودش که در سال ۸۰برگزار نموده بود، توسط مژگان پارسایی برای لایه های معاون بخش به بالا بصورت متمرکز در سالن اجتماعات اشرف شروع شد.
حدود ۲ هزار و ۵۰۰ نفر در این جلسات اجباری بین هشت الی ۱۰ ساعت، روزانه شرکت کرده و محاکمه یک سری نفرات به قول خودشان سرکش شروع شد. نشست هایی طاقت فرسا همراه با توهین و تحقیر سوژه که فرد اجازه یک جمله دفاع از خودش نداشت که هیچ بایستی تمامی فحش ها تهمت وناسزاهای بقیه را نیز نسبت به خودش تایید می کرد. در جلسات باقر ک، مصطفی. گ، مجید. م، هوشنگ. گ، داریوش. ن، محمدرضا. ن، عزت. م، بابک. الف، جلال. ت، حسن. ر، محمدرضا. م، محم،. پویا و … دهها نفر دیگر در محاکمه های چند ساعته مژگان پارسایی سرکوب شدند تا باعث ایجاد جو رعب و وحشت در دل دیگران شوند.
مدیر عامل انجمن نجات در پیامی خطاب به دولتمردان آلبانی گفت: دولت آلبانی گامی فراتر از صدام حسین در حمایت از این سازمان تروریستی برداشته است.
به گزارش فراق، در پیامی که ابراهیم خدابنده منتشر کرده و از طریق انجمن حمایت از ایرانیان مقیم در آلبانی (آسیلا) در اختیار مقامات و رسانه های آلبانیایی قرار داده، آمده است:
دولتمردان محترم آلبانی
دولت آلبانی از سال ۲۰۱۶، ظاهرا به دلایل انسان دوستانه، میزبان سازمان مجاهدین خلق می باشد. بر اساس توافقی که بارها از جانب دولتمردان آلبانیایی، از جمله نخست وزیر محترم عالیجناب ادوین راما در مصاحبه اخیر خود با روزنامه وزین نیویورک تایمز، اعلام گردیده است، شرط پذیرش این گروه در آلبانی عدم هرگونه فعالیت سیاسی و تبلیغی رو به جمهوری اسلامی ایران بوده است.
بر اساس آنچه که از رسانه های سازمان مجاهدین خلق مستقیما و علنا اعلام شده و توسط انجمن نجات ثبت گردیده است، این سازمان در طی سال ۱۴۰۱ هجری شمسی (۲۱ مارس ۲۰۲۲ تا ۲۰ مارس ۲۰۲۳) جمعا ۳۷۴۲ اقدام در داخل ایران را از خاک آلبانی سازماندهی و هدایت کرده و آنرا گزارش و تبلیغ نموده است. این اقدامات شامل موارد زیر می باشد:
۲۷۳۴ اقدام تبلیغی و سیاسی شامل دیوار نگاری، نصب عکس و بنر، پخش صوت ۹۳۶ اقدام ایذایی شامل آتش زدن اموال شخصی و عمومی، پرتاب نارنجک های دست ساز ۶۸ اقدام انفجاری و بمب گذاری شامل پرتاب خمپاره های دست ساز ۴ اقدام مسلحانه با استفاده از سلاح گرم
بر اساس گزارشات متعدد جداشدگان در آلبانی، در سازمان مجاهدین خلق بخشی تحت عنوان ستاد داخله تحت مسئولیت صدیقه حسینی فعال است. افراد این ستاد در ارتباط با آنچه اعضای کانون های شورشی در داخل کشور نامیده می شوند فعال بوده و آنان را حمایت مالی و تدارکاتی می کنند. اعضای این کانون های شورشی، افراد آسیب دیده اجتماعی هستند که نسبت به سابقه این گروه بی اطلاع بوده و لذا سازمان مجاهدین خلق با فریب و نیرنگ آنان را با توجه به شرایط اقتصادی موجود در ایران تحریک نموده و به سمت فعالیت های ایذایی و عملیاتی می کشاند.
در تاریخ ۷ ماه مه ۲۰۲۳، رسانه های سازمان مجاهدین خلق خبر از هک کردن سیستم های آنلاین وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی با تابلو و آرم خود را دادند و ضمن پذیرش مسئولیت این اقدام از خاک آلبانی، به انتشار اسناد و مدارک بدست آمده در رسانه های خود پرداختند.
همچنین طی این مدت اقدامات سیاسی علیه جمهوری اسلامی در مقر بسته و دورافتاده این سازمان در آلبانی، از جمله جلسات و میتینگ های متعدد با مقامات آلبانیایی و غیر آلبانیایی، برقرار بوده و ارتباط فعال با مقامات آلبانیایی از شهردار دورس و نمایندگان مجلس آلبانی تا رسانه های مختلف و ارگان های بین المللی در جریان بوده است.
به جرأت می توان گفت که دست سازمان مجاهدین خلق اکنون در آلبانی به مراتب بازتر از زمانی است که در کشور عراق، در خلال جنگ با ایران، تحت حاکمیت صدام حسین، حضور داشت و می توان به وضوح مشاهده نمود که دولت آلبانی گامی فراتر از صدام حسین در حمایت از این سازمان تروریستی برداشته است.
ایرانیان مثلی دارند که می گویند: اگر سنگی از حیاط شما به حیاط همسایه پرتاب شود، این انتظار می تواند وجود داشته باشد که متقابلا سنگی از حیاط همسایه به حیاط شما پرتاب گردد. ظاهرا بر اساس شواهد موجود، مقامات آلبانی به تصور این که عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و تحت حفاظت آمریکا هستند کشور خود را مصون در برابر هرگونه تهدیدات خارجی احساس می کنند.
مقامات هر کشوری صلاح خود را بهتر می دانند. اما یکی از عواقب این گونه اتفاقات معمولا متوجه پناهجویان ایرانی داخل آلبانی، یعنی کسانی می شود که نخواسته اند با مجاهدین خلق همراه باشند. نگرانی من به عنوان نماینده خانواده های اعضای گرفتار در اردوگاه مجاهدین خلق و حامی اعضای جدا شده این سازمان در آلبانی اینست که بعدا طبق روش جاری این سنوات، تلافی هر اتفاقی که بیفتد، از جانب مقامات آلبانیایی، مشمول حال تعدادی پناهجوی ایرانی از همه جا بی خبر جدا شده از سازمان مجاهدین خلق که به هر دلیل درست یا غلط از کشور خود رانده شده و فریب سازمان مجاهدین خلق را خورده و ناخواسته توسط مجاهدین خلق به آلبانی آورده شده اند گردد.