- ک
بعد از حمله پلیس آلبانی در ۳۰ خردادماه بهنظر میرسد دوباره کابوس آوارگی اعضای این فرقه به واقعیت پیوسته است.
به گزارش فراق، از ۳۰ خردادماه که پلیس آلبانی وارد کمپ اشرف شد تا روز ۷ تیر که پلیس برای بار دوم وارد مقر این فرقه شد گمانهزنیهایی درباره محتویات تجهیزات رایانهای و سایبری که پلیس آلبانی از فرقه رجوی کشف و ضبط کرده مطرح میشد. روز گذشته، اما سپهر خلجی، رئیس شورای اطلاعرسانی دولت خبر داد که بخشی از هارد و کیسها به ایران رسیده و اکنون مشغول بازیابی اطلاعات، شناسایی رابطان و هستههای تخریب و نقاط کور هستند. دولت آلبانی ۱۶ شهریور ۱۴۰۱ به بهانه حملات سایبری، روابطش را با ایران قطع کرد و دستور داد دیپلماتهای آلبانی ایران را ترک کنند.
حالا، اما بعد از گذر از ناآرامیهای پاییز ۱۴۰۱ به نظر میرسد که این کشور در کنار دیگر کشورهای اروپایی موضع خود در روابط با ایران را تغییر داده و قصد دارد که با رویکردی واقعگرایانه و منطقی در مسیر تعامل و ارتباط با ایران حرکت کند. حمله به مقر فرقه رجوی و کشف و ضبط تجهیزات سایبری و تحویل آنها به ایران و در آخرین مورد اظهارات نخستوزیر آلبانی خطاب به فرقه رجوی که گفت: «اگر مجاهدینخلق میخواهند با ایران بجنگند باید خاک ما را ترک کنند» این گزاره را پررنگ میکند که دولت آلبانی قصد دارد در راستای جلب اعتماد ایران همکاریها و اقداماتی داشته باشد. ایران هم البته نسبت به این اقدامات واکنش نشان داد و وزیر اطلاعات پس از حمله به مقر از اقدام مستقلانه دولت آلبانی در حمله به مقر فرقه رجوی استقبال کرد. در ادامه ضمن بررسی اثرات خبری که روز گذشته توسط رئیس شورای اطلاعرسانی دولت داده شد مروری خواهیم داشت بر گزارههایی که شکلگیری نگاه تاحدی واقعبینانه در ذهن سیاستمداران غربی در برقراری روابط دیپلماتیک با ایران را نشان میدهد.
چگونه سازمانی بدنام نوجوانان و جوانان را اغفال میکند؟
تصور این است که عناصر وابسته به فرقه رجوی، پیرمردها و پیرزنهایی هستند که سمپاتی این تشکیلات بودهاند و بهدلایل مختلف یا نتوانستهاند به تشکیلات ملحق شوند یا اینکه با هماهنگی تشکیلات، در ایران ماندهاند تا بهعنوان عناصر نفوذی منویات رجوی را دنبال کنند. با انتقال فرقه رجوی از عراق به آلبانی، دسترسی این تشکیلات به ایران محدود شد، اما توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی، مجددا ابزاری را برای فعالیت این گروه به شیوهای سادهتر فراهم کرد. اگر در گذشته افراد با شناخت و آگاهی به تشکیلات فرقه رجوی میپیوستند، در دوره فعلی، هیچکس تمایلی به عضویت در سازمانی دورهگرد و تروریستی ندارد. بر همین اساس نیز عناصر این سازمان در شبکههای اجتماعی، با اکانتهای فیک به فعالیت میپردازند و افراد را بدون اطلاع، به عنصر عملیاتی تشکیلاتشان تبدیل میکنند تا در ایران عملیات انجام دهند. ساختار جدیدی که فرقه رجوی برای جذب و آموزش نیرو استفاده میکنند، کاملا وابسته به شبکههای اجتماعی است. آمارهای رسمی و مشاهدات عینی نشان میدهد عمده مخاطبان این شبکهها نسل جوان ۱۳ تا ۳۰ ساله هستند. در این مقطع سنی، افراد عمدتا جسور، کمتجربه و ماجراجویند. این همان ویژگیهای یک عنصر مطلوب برای فرقه رجوی است.
آنها در توئیتر و اینستاگرام، اخبار جعلی راجعبه اقتصاد و سیاست ایران، منتشر میکنند و در انتظار بازخورد و نظرات در ذیل پستها و توییتها مینشینند. در مرحله بعد با بررسی منشنها و نظراتی که افراد در ذیل پستها میگذارند، سوژه را انتخاب و اصطلاحا «نشان» میکنند. گاهی نیز آنان موردی برای تعداد زیادی اکانت، اطلاعات جعلی ناامیدکننده میفرستند و از آن بازخورد میگیرند. بخشی از سوژهها یا طعمههای این شبکه نیز از طریق دنبالکنندگان صفحات بیبیسی فارسی، رادیو فردا، شبکه منوتو، ایراناینترنشنال، ایندیپندنت فارسی و رسانههایی از این دست، بهدست میآید؛ چراکه دنبالکنندگان این شبکهها عمدتا منتقد یا مخالف سرسخت جمهوری اسلامی و سیاستهای آن در حوزههای مختلف هستند. با خواندن مطالب جهتدار این صفحات، افراد تهییج شده و احتمالا نظری در ذیل پست مربوطه قرار میدهند. به هر اندازه که این نظرات تندتر باشد، فرد موردنظر سوژه بهتری برای سازمان خواهد بود.
پس از «نشان» کردن سوژه، گفتگو با وی در صفحه شخصی (Pv) ادامه پیدا میکند. با توجه به بدنامی این سازمان و نفرتی که نسبت به آنان در ایران وجود دارد، فرد منافق بههیچعنوان هویت خود را لو نمیدهد تا ارتباط در این نقطه به پایان نرسد. در یک سوی این گفتگو نوجوانی ۱۳ساله و در سوی دیگر، فردی ۵۰ تا ۶۰ساله که دقیقا میداند باید با طعمهاش چگونه برخورد کند، قرار دارد. گفتگو در گامهای نخست حول «راهکارهای مدنی» اصلاح کشور صورت میپذیرد و در میانه آن با ارسال اخبار جهتدار و ناامیدکننده و تصویرسازی یک زندگی ایدهآل بدون جمهوری اسلامی، طعمه بهسمتی هدایت میشود که هرگونه جنبش یا اقدام مدنی را بیفایده میداند و به این نقطه میرسد که تنها راه بهبود شرایط یک شورش یا انقلاب پرهزینه از درون است. اصطلاحا در این مرحله سوژه «اقناعسازی» شده است و به مرحله بالاتر منتقل میشود که سرپل فرقه رجوی با او در تماس خواهد بود. سرپل در این گفتگو، مسیری را دنبال میکند که درنهایت سوژه به این نتیجه برسد همه مشکلات از جمهوری اسلامی است. به او گفته میشود این تقصیر اسلام است که بهعنوان یک نوجوان یا جوان، چنین وضعی دارد.
سرپل در ابتدا از سوژه میخواهد در منزل یا بیرون منزل روی کاغذ شعارهایی علیه جمهوری اسلامی بنویسد و تصویر آن را برایش بفرستد، اما در کنار این اقدام، ملاحظات ضدامنیتی را نیز به او آموزش میدهد. بهعنوان نمونه به او آموزش میدهد در اتاقی عکس بگیرد که روی دیوار تصویری نباشد، فرش و سایر وسایل خانه مشخص نباشد و اگر در تصویر لباس فرد مشخص است، حتما لباسی باشد که دوستانش آن را ندیده باشند. در مرحله بعدی، فرد هدایت به شعارنویسی روی دیوار میشود. این یکی از راهکارهای اصلی فرقه رجوی برای ابراز وجود و اثرگذاری بر افکار عمومی است. به سوژه آموزشهایی داده میشود که محلی را برای شعارنویسی انتخاب کند که تا محدوده مشخصی فاقد دوربین باشد. فراگیری آموزشهای امنیتی و جنبه هیجانی این اقدام سوژه نوجوان یا جوان را به مراحل بعدی هدایت میکند. در این مرحله او که احتمالا دانشآموز، دانشجو یا جوانی بیکار است، بابت اقداماتش مبلغ قابلتوجهی دریافت میکند و حتی پیشنهاد تحصیل یا زندگی در خارج از کشور نیز به وی داده میشود تا با انگیزه بیشتری با تشکیلاتی که اطلاعی از آنها ندارد، همکاری کند. به جهت آموزشهای ضدامنیتی و شیوههای نوین نقلوانتقال غیرقابل ردیابی پول، در گامهای نخست شناسایی این افراد کمی دشوار است، اما بهمرور فرد بهسمت اقدامات ضدامنیتی و خرابکارانه همچون آسیب رساندن به زیرساختها، تولید بمبهای دستساز، حمله به نهادهای دولتی و نظامی با کوکتل مولوتف، میل میکند و زیر ذرهبین سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی ایران قرار میگیرد.
با اقدامات خرابکارانه و تروریستی، طعمه یا همان سوژه متوجه میشود که چه فرجامی در انتظارش است. همین مساله نیز باعث میشود تا با دستگیری افرادی که ماموریتهایی مشابه او داشتهاند، وی نگران شده و به سرشبکهای که او را به این سمت هدایت کرده، فشار بیاورد تا زمینه خروج از کشور و تحصیل یا زندگی در اروپا را فراهم کند. خروج این هسته عملیاتی از کشور، برای سازمان آوردهای ندارد و از همین رو حاضر به کمک در این زمینه نمیشوند. در این وضعیت امکان دارد طعمه که اکنون به یک خرابکار یا تروریست تبدیل شده است، بخواهد سرشبکه را تهدید کند که درصورت عدم انجام وعدههایش، ماجرا را با نهادهای امنیتی ایران در میان بگذارد. سرخوردگی ناشی از پایان زندگی رویایی در اروپا، در کنار انتشار اخبار از کشف و دستگیری کانونهای شورشی و عاملان اقدامات تروریستی، او را به این نقطه میرساند که خودش به جرمش اعتراف کند تا از این طریق مشمول تخفیف شود. پیش از اینکه چنین اتفاقی بیفتد، سازمان پیشقدم میشود و نوجوان یا جوانی که در یک پروسه چندماهه تبدیل به یک خرابکار یا تروریست شده است را لو میدهند تا نهادهای امنیتی او را دستگیر کنند. با دستگیری این فرد، فرقه رجوی از او یک کیس حقوقبشری علیه جمهوری اسلامی درست میکنند و در مجامع بین المللی از دستگیری نوجوانان و جوانان به جرم فعالیت سیاسی سخن میگویند. به عبارت سادهتر، فرقه رجوی حتی از جنازه طعمه خویش نیز نمیگذرند و از آن بهرهبرداری خود را میکنند.
دادههای غیررسمی نشان میدهد در ناآرامیهای سال گذشته، بخشی از دستگیرشدگان نوجوانان و جوانانی بودند که با وجود اینکه فرقه رجوی را سازمانی تروریستی و بدنام میدانستند، اما ندانسته در دام همین سازمان گرفتار شدند. فقدان آموزشهای لازم در این زمینه به والدین و جوانان، آینده بسیاری از آنها را به مخاطره خواهد انداخت. در ایران بالاترین نگرانی خانوادهها از حضور فرزندانشان در شبکههای اجتماعی، محدود به دادههای جنسی و پورنوگرافی است، اما خطر بزرگتر از این، افتادن نوجوانان و جوانان در دام گروهکهای تروریستی همچون فرقه رجوی است؛ گروهکهایی که فرد تا روز دستگیری نیز نمیداند تبدیل به یکی از عوامل آن شده است.
تلاش برای منزوی کردن ایران در صحنه بینالملل
برای اینکه اثرات تحویل دیتابیسهای فرقه رجوی به ایران را بهتر درک کنیم، بد نیست شیوههای فعالیت این سازمان تروریستی در چند وقت اخیر را مورد بررسی قرار دهیم. در روزهای وقوع ناآرامی در ایران و همزمان با اینکه زمزمههایی از لابی اپوزیسیون ضدایرانی برای قرار دادن سپاه در لیست تروریستی اتحادیه اروپا مطرح میشد، تصویری که شبنم مددزاده، عضو فرقه رجوی از حضور در پارلمان اروپا منتشر کرده، مشخص کرد که مهمترین لابی ضدایرانی برای قرار دادن سپاه در لیست تروریستی، توسط گروهک تروریستی رجوی ایجاد شده است. فشار این سازمان اگرچه منجر به انتشار بیانیه پارلمان اروپا در این راستا شد، اما اتحادیه اروپا، سپاه را در لیست گروههای تروریستی قرار نداد، این البته تنها تلاش این سازمان تروریستی برای منزوی کردن ایران در صحنه بینالمللی نبود. دیدار و ملاقات با مقامات غربی و تاکید بر بستن سفارتخانههای ایران در این کشورها، دیگر اقدامی بود که این سازمان برای عملی شدن آن در روزهای ناآرامی، انجام داد. مریم رجوی، سرکرده این فرقه در کنفرانس این گروهک که با حضور برخی اعضای پارلمان اروپا در بهمن سال گذشته برگزار شده بود، مشخصا گفت الان وقت آن است که کشورهای عضو اتحادیه اروپا سفارتخانههای ایران در اروپا را تعطیل کنند.
این گروهک همواره سعی میکرد با باج دادن به برخی از شخصیتهای سیاسی کشورهای غربی و دعوت آنها برای شرکت در همایشهای این سازمان، زمینه موضعگیری و فشار علیه ایران توسط این کشورها را فراهم کند. مایک پمپئو، باب منندز و تدکروز سناتورهای آمریکایی، لیز تراس و مایک پنس ازجمله شخصیتهایی هستند که در همایشهای فرقه رجوی حضور داشتند. این فرقه سعی میکرد از طریق برقراری ارتباط با این شخصیتها همزمان با روزهای ناآرامی در مسیر مذاکرات ایران با اروپاییها اخلال ایجاد کند تا مذاکرات به نتیجه نرسد. محاسبه غلط اروپاییها البته باعث شد که آنها در دام این القائات بیفتند و با این تعبیر که ناآرامیها منجر به تغییر حکومت خواهد شد، میز مذاکره را ترک کنند. حملات سایبری به زیرساختهای کشور از دیگر اقدامات خرابکارانه این گروهک علیه کشور بود. بعد از حمله سایبری این سازمان به جایگاههای پمپ بنزین در آبان ۱۴۰۰ که روند سوخترسانی در سراسر کشور را با اختلال مواجه کرد، این گروهک تروریستی در سال ۱۴۰۱، بیش از ۸ هزار و ۳۲۱ بار به شبکه زیرساختی کشور حمله سایبری کرد.
تکرار دوباره قصه آوارگی فرقه رجوی
پناهندهشدن اعضای این فرقه تروریستی به آلبانی، زمانی اتفاق افتاد که شرایط در مقر تروریستی سابق یعنی عراق، برای این فرقه پیچیده شد. بعد از سقوط صدام در سال ۲۰۰۳، شرایط برای حضور این فرقه تروریستی در عراق سخت شد. تا اواخر سال ۲۰۰۸ حفاظت از مقر اشرف بهعهده آمریکاییها بود. سال ۲۰۰۹ حفاظت از کمپ اشرف به نیروهای عراقی سپرده شد، دولت جدید عراق، اما موافق ادامه فعالیت این سازمان در این کشور نبود. نوریالمالکی، نخستوزیر عراق که روی کار آمد، همان ابتدا موضعش نسبت به فعالیت این گروهک در عراق را بیان کرد و گفت حضور این فرقه در عراق خلاف قانون اساسی این کشور است. تا سال ۲۰۱۲ که این سازمان خاک عراق را ترک کند، تنشها در این مقر ادامه داشت و عراق چندینبار به این کمپ حمله کرد. سازمان تروریستی رجوی اوایل سال ۹۲ به کشور آلبانی نقلمکان کرد و تا سال ۹۳ نزدیک به سه هزار نفر از اعضای این سازمان در آلبانی مستقر شدند. بعد از حمله پلیس آلبانی در ۳۰ خردادماه بهنظر میرسد دوباره کابوس آوارگی اعضای این سازمان به واقعیت پیوسته است.
هشدار نخستوزیر آلبانی به اعضای این سازمان دراینباره که «اگر آنها میخواهند با ایران بجنگند باید خاک این کشور را ترک کنند» گزاره پایان حیات فعالیت این فرقه در این کشور را تقویت میکند و بهنظر میرسد اینبار، هدف نابودی و مهار همیشگی این سازمان است. حالا و بعد از دسترسی آلبانی به تجهیزات سایبری این سازمان و ثابت شدن این گزاره که این گروهک اقدام به انجام خرابکاریهای سایبری علیه ایران میکند، این مطالبه وجود دارد که دولت آلبانی اجازه دسترسیهای گسترده این فرقه به تجهیزات رایانهای و سایبری را محدود کند تا امکان انجام اقدامات خرابکارانه علیه ایران از این فرقه سلب شود. از آنجایی که ورود و خروج به کمپ اشرف و امکان بازرسی از این کمپ حتی برای پلیس آلبانی هم بهراحتی صورت نمیگرفته و درخواست پلیس برای بازدید از مکانهای مهم این کمپ، منجر به ایجاد درگیری و ورود بیشتر نیروهای پلیس در ۳۰ خرداد شد، نیاز است دولت این کشور برای جلوگیری از تبدیل شدن این مقر به مکانی برای عملیات علیه ایران، تردد و ورود و خروج به این مقر را آزاد کند تا امکان کنترل فعالیتها و اقدامات این سازمان فراهم شود. از طرفی هم این مطالبه وجود دارد که اعضای اصلی این گروهک تروریستی به ایران تحویل داده شوند و دیگر اعضا بهصورت پراکنده در اروپا پناهنده شوند تا امکان ادامه فعالیتهای خرابکارانه علیه ایران توسط این گروهک بهصورت متمرکز وجود نداشته باشد.
رجویها منزوی شدند، غرب سرعقل آمد
به نوشته فرهیختگان، گذر از آشوب و ناآرامیهای سال گذشته و شکست چندباره فرقه رجوی برای ایجاد جنگ داخلی در ایران، شرایط را برای این فرقه تروریستی سختتر از گذشته کرد. کشورهای اروپایی که با گذر از اتفاقات متوجه شدند، که مقابله با ایران و بازی در زمین اپوزیسیون ضدایرانی به تعداد باختهای آنها اضافه میکند و هزینههایی که باید بپردازد از فایدههای آن بیشتر است، اندکی از موضع حمایتگرایانه از اپوزیسیون ضدایرانی فاصله گرفتند و حداقل در ظاهر از حمایت از این گروهک تروریستی سرباز زدند. اقدام دولت آلبانی در حمله به مقر فرقه رجوی آن هم در روزی که منافقین در سال ۶۰ عملیات مسلحانه علیه مردم را آغاز کردند یکی از مواردی است که این گزاره را اثبات میکند. وزارت خارجه آمریکا هم بعد از حمله پلیس آلبانی به کمپ اشرف اینطور واکنش نشان داد: «آمریکا سازمان مجاهدین خلق را یک جنبش معتبر که نماینده مردم ایران باشد نمیداند و از این گروه حمایت نمیکند.» لغو گردهمایی فرقه رجوی در پاریس هم ازجمله اقداماتی است که نشان میدهد، غربیها در برخورد با این سازمان تروریستی تجدیدنظر کردهاند.
این فرقه البته قصد داشت در ۱۰ تیر بهطور همزمان در آلبانی و پاریس، مراسم برگزار کند که موفق نشد و بالاخره با تلاشهای زیاد، تنها توانست یک تجمع اعتراضی آنهم در یکی از میادین پاریس برگزار کند. محدود شدن فعالیتهای این گروه تروریستی بعد از تلاشهای زیادی که برای منزوی کردن ایران در عرصه بینالمللی انجام داد در شرایطی اتفاق افتاده که حالا پالسهای مثبتی از مذاکرات ایران با غرب به گوش میرسد. بعد از برکناری رابرت مالی، نماینده رئیسجمهور آمریکا در امور ایران که مدافع حصول یک توافق موقت با ایران بود و تمایلی به احیای دوباره برجام نداشت و ایران از ابتدا با چیزی تحت این عنوان مخالف بود، برخی تحلیلگران معتقدند برکناری رابرت مالی احتمالا دیپلماسی آمریکا در مذاکرات را به واقعنگری نزدیک کرده و احتمال به نتیجه رسیدن مذاکرات برای بازگشت به برجام را تقویت میکند. سخنگوی وزارت خارجه ایران هم روز گذشته به این نکته اشاره کرد که مواضع طرف مذاکرهکننده به واقعبینی نزدیک شده است: «اخیرا رگههایی از واقعبینی و دور شدن از فضای غیرسازنده و سیاستهای مخرب را در طرف مقابل مشاهده کردیم، اما این برای ما کافی نیست.»
قاطعیت مقابل غربیها بهتر جواب میدهد
بعد از اینکه کشور سوئد، مجوز توهین به قرآن را در جریان تعطیلات عید قربان به بهانه ارج نهادن به اصل آزادی بیان صادر کرد، این موضوع با واکنش منفی گسترده در جهان اسلام مواجه شد و بسیاری از کشورها ازجمله امارات، ایران، اردن و عربستان سفیر سوئد در کشورشان را احضار کردند و این کشور مجبور شد تا از موضع قبلی عقبنشینی کند و با فرستادن نامهای به اعضای سازمان همکاریهای اسلامی نسبت به این اتفاق ابراز تاسف عمیق کند و درنهایت هم اقدام به سوزاندن قرآن را محکوم کرد و آن را اقدامی اسلامهراسانه خواند. موضعگیری ابتدایی دولت سوئد و نهایتا عقبنشینی، این گزاره را تثبیت میکند که قاطعیت در برخورد با غربیها همیشه نتیجه بهتری در پی دارد و مواجهه با آنها از موضع ضعف منجر به کوتاه آمدن آنها نمیشود. البته اگرچه این کشور نهایتا این عمل را محکوم کرد، اما همچنان نسبت به درخواست دولت عراق برای بازگرداندن فرد هتاک به این کشور اقدام قابل توجهی انجام نداده که در ادامه مطالبه یکپارچه کشورهای اسلامی میتواند این امر را نیز محقق کند.
- ۰۲/۰۴/۱۴