قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۱۱۰ مطلب با موضوع «تحلیل اقدامات رهبری فرقه رجوی» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

 

مدیر فیلمبرداری «سرهنگ ثریا» گفت: درون فیلم سینمایی«سرهنگ ثریا» یک حس مادرانه و زنانه جریان دارد که به خوبی روایت شده است.

 به گزارش فراق، علیرضا برازنده درباره استقبال از این فیلم در اکران عمومی به ایسنا گفت: «فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» چه در زمان چهل و یکمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر و چه در حال حاضر که اکران عمومی آن آغاز شده است با بازخورد خوبی مواجه بوده است. به هر حال فیلم خاصی است و یک برهه از تاریخ را نشان می‌دهد که بر اساس مستندات تولید شده است.»

او با اشاره به تلاش‌هایی که در زمان ساخت فیلم «سرهنگ ثریا» انجام گرفته شده است افزود: «در زمان ساخت سعی شده رئال بودن آن حفظ شود تا مخاطب بیشتری جذب داستان شوند. عموم کسانی که فیلم را دیده‌اند یا کسانی هستند که از آن زمان اطلاعاتی هر چند اندک داشته‌اند، یا کسانی هستند که به دلیل تبلیغ فیلم کنجکاو شده‌اند تا فیلم را به تماشا بنشینند. هر دو نوع مخاطب هم بعد از دیدن فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» با آن ارتباط برقرار کرده و آن را دوست داشته‌اند.»

برازنده با تاکید بر آنکه درون این فیلم یک حس مادرانه و زنانه جریان دارد که به خوبی روایت شده است گفت: «لیلی عاج به عنوان نویسنده و کارگردان چه به لحاظ قصه و چه به لحاظ پرداخت در این زمینه بسیار کار کرده است. بنابراین فیلم از آن دسته فیلم‌هایی است که به لحاظ احساسی می‌تواند مخاطب را با خود درگیر و همراه ‌کند.»

مدیر فیلمبرداری «سرهنگ ثریا» با بیان آنکه عوامل سازنده آن تمام تلاش خود را کرده‌اند تا این فیلم به بهترین شکل ممکن برای تماشا آماده شود درباره علت استقبال کم از سوی داوران چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر گفت: «هر دوره از جشنواره سلایق خاص خودش را دارد و داوری‌ها نیز بر اساس سلیقه آن طیف از داوران انجام می‌گیرد. برای همین با توجه به آنکه معمولا در جشنواره‌های گوناگون فیلمی بر روی پرده داشته‌ام تجربه به من نشان داده سلیقه داوران در انتخاب فیلم‌های برتر تاثیرگذار است. برای همین در بعضی مواقع در جشنواره‌ای کاری بهتر دیده‌ می‌شود و در بعضی مواقع خیر این اتفاق برای فیلم آنطور که توقع می‌رود رخ نمی‌دهد و دیده نمی‌شود. لذا چون نگاه سلیقه‌ایست نمی‌شود چندان در این زمینه درباره حق یا ناحق بودن انتخاب‌ها صحبت کرد.»

او در همین زمینه افزود: «به هر حال عوامل فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» تمام تلاش خود را در این زمینه کرده‌اند. بسیاری نیز ‌نسبت به آن واکنش‌های خوبی داشته‌اند. قواعد بازی همین است نباید چندان بابت آن خودمان را درگیر کنیم؛ اما از یک جایی به بعد همین که منتقدان و مخاطبان نظرات مثبت خود را درباره آن بیان می‌کنند برای‌مان اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. چون شرایط جشنواره و سلایق داورها نیز قابل احترام است و باید نظرات آنها را نیز پذیرفت.»

برازنده با اشاره به این که کار با لیلی عاج به عنوان کارگردان فیلم اولی تجربه بسیار لذتبخشی بوده و همین امر باعث شده تا همچنان به کارگردان اولی‌ها اعتماد کرده و در پروژه‌هایی که به او پیشنهاد می‌دهند حضور پیدا کند؛ اظهار داشت: «کار کردن با لیلی عاج برای من بسیار لذتبخش بود. چون او به عنوان کارگردان روحیه مشارکت بالایی داشت و این موضوع برای من بسیار خوب و ویژه بود ایشان بابت هر ایده و نظری که داشت گفتگو انجام می‌داد تا به یک دید مشترک برسیم و آن را اجرایی کنیم. برای همین در کل کار خوبی بود و پشت صحنه جالبی داشت.»

وی ادامه داد: «دو ماه فیلمبرداری به دلیل فضا و اتمسفری که می‌خواستیم ایجاد و خلق کنیم با دود و خاک زیادی مواجه بودیم. قرار گرفتن صبح تا شب در طوفان خاک و دود کار ساده‌ای نیست. جایی که کار می‌کردیم سرما و گرما در روند کلی کار تاثیر می‌گذاشت. با وجود آنکه این فیلم به عنوان فیلم اولی لیلی عاج شناخته می‌شود با این وجود آن چیزی که قرار بود اتفاق بیافتد را خانم عاج از قبل تجسم و تخیل کرده بود و برای همین به من خیلی کمک کرد تا بدانم ایشان به عنوان کارگردان از تصاویری که قرار است فیلمبرداری شود چه می‌خواهد.»

او با اشاره به پروداکشن دشوار فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» افزود: «این کار به دلیل پروداکشن خاصی که داشت کار را دشوار کرده بود با این وجود به لحاظ اجرا و طول فیلمبرداری توانستیم به نتایج خوب و قابل قبولی برسیم.»

برازنده با بیان آنکه تاکنون تجربه کار با کارگردان اولی‌های بسیاری داشته است گفت: «من با کارگردان‌های فیلم اولی‌ها بسیاری کار کرده‌ام و بعضا در میان آنها استعدادهای خوب و عالی نیز کشف شده. با توجه به تجربه‌ای که طی این سال‌ها به دست آورده‌ام معتقدم لیلی عاج هم جزو همان کارگردان اولی‌هاست که در درون‌اش استعداد بسیار بالایی نهفته و امیدوارم همچنان به روند فیلمسازی‌های موفق خود ادامه دهد.»

 «سرهنگ ثریا» تازه ترین محصول سینمایی سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که از زاویه‌ای متفاوت به حقیقت فرقه تروریستی رجوی می‌پردازد. این فیلم با بازی ژاله صامتی، وحید آقاپور، حمیدرضا محمدی، دیبا زاهدی، شهروز آقاپور و… در حال اکران عمومی است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
  • کد خبر : 42065
 

 

بررسی سیر تاریخی خیانت‌ها و جنایت‌های مسعود رجوی و فرقه مزدورش علیه مردم و مسوولان کشور ریشه در حوادث بهمن ۱۳۵۸ و انتخاب سید ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان نخستین رییس‌جمهور ایران و بعد التهابات سیاسی حضور یافتن مسعود رجوی و همفکرانش در رقابت‌های انتخاباتی اولین دوره مجلس شورای اسلامی در اسفند ۱۳۵۸ دارد.

به گزارش فراق، حملات هوایی و توپخانه‌ای رژیم بعث عراق به ایران از سال ۱۳۴۸ آغاز شد و این رژیم تا سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۵۰ به صورت پراکنده ۱۰۴ بار حریم هوایی و زمینی ایران را شکست اما این حملات و تجاوزات ۱۴ ماه بعد از پیروزی نظام جمهوری اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، وارد مرحله تازه‌ای شد. صدام طماع و سلطه‌گر به تحریک حامیان آمریکایی و غربی از اواسط فروردین ۱۳۵۹ بر حملات هوایی و توپخانه‌ایش علیه همسایه شرقیش افزود.

علاوه بر تحریک آمریکا و کشورهای اروپایی، یکی از عوامل تجاوز سراسری ارتش این رژیم به خاک ایران، گزارش ارتشبد غلامعلی اویسی رییس ستاد مشترک ارتش پهلوی به دول غربی و گزارش‌های اطلاعاتی آنان به صدام اعلام شد.

صدام به استناد مجموعه گزارش‌هایی که ارتشبد اویسی و سایر امرا و رجال مخلوع پهلوی از توان دفاعی و زیرساخت‌های نظامی ایرانِ پس از پهلوی دریافت کرد و صحت آنها توسط جاسوسان زبده آمریکایی و اسراییلی تایید شد، جرات کرد از یگان‌های هوایی و توپخانه‌ای، در عمق استراتژیک خاک ایران استفاده کند.

رییس رژیم بعث عراق از ۱۳ فروردین ۱۳۵۹ به تدریج بر شدت حملاتش علیه ایران افزود و شهریور ۱۳۵۹ را به ماهِ خط و نشان علیه ایران تبدیل کرد.

حاکم مخلوع عراق با تفسیری که از پیمان ۱۹۷۵ الجزایر داشت و با اطلاعاتی که از توان نظامی رو به کاهش ایران به دست آورده بود به این خیال افتاد که با دامن زدن به مشاجرات و اختلافاتش با همسایه شرقیش زمینه بازپس گرفتن ارتفاعات زین‌القوس در جنوب قصرشیرین، سیف سعد در منطقه میمک و سیف ابوعبیده در خاک استان خوزستان را به وجود آورد.

صدام بر این تصور بود که این مناطق طبق پیمان ۱۹۷۵ الجزایر متعلق به عراق است پس تلاش کرد از سرنگونی رژیم پهلوی که ادعای ژاندارمی منطقه را داشت و حالا ارتش کلاسیک آمریکاییش از هم پاشیده، سوء استفاده کند به همین دلیل به ارتش عراق فرمان حمله داد و اُمرا و فرماندهان رژیم بعث در تجاوز آشکار نظامی ابتدا در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۹ ارتفاعات زین‌القوس در غرب کشورمان اشغال کردند و دو روز بعد، دو منطقه سیف سعد و سیف ابوعبیده در داخل خاک استان خوزستان را اشغال کردند و وزارت دفاع عراق به پشتوانه رییس‌جمهور وقت خود در تاریخ ۲۱ شهریور اعلام کرد: «نظامیان سرزمین‌های عراقی که به موجب قرارداد ۱۹۷۵ میلادی قرار بود ایران از آن عقب‌نشینی کند و این کار را نکرد، باز پس گرفتند.»

روزنامه الثوره ارگان حزب بعث عراق نیز دو روز بعد در گزارشی نوشت: «در پی سه روز نبرد، نیروهای عراقی موفق شدند، ۲۱ کیلومتر مربع از مناطق واقع در مرز ایران و عراق را تصرف کنند.»

یک روز بعد هم، عزت ابراهیم الدوری، معاون ریاست شورای انقلاب عراق، در نشست مطبوعاتی در رم اعلام کرد: «عملیات جنگی این کشور در مرزهای ایران برای بازپس‌گیری ۱۳۰۰ کیلومتر مربع خاک متعلق به عراق تا پایان هفته جاری خاتمه می‌یابد.»

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
مایکل روبین: منشأ پول های سیاه سازمان مجاهدین کجاست؟
یکی از منابع درآمدی گروه‌های تروریستی قاچاق مواد مخدر، الماس و سلاح در سراسر جهان است. فرقه تروریستی مجاهدین نیز بخشی از منابع خود را از این طریق تامین می‌کنند. براساس گزارشی که بنیاد ضد‌تبهکاری انگلیس از دستگیری این گروه ارائه کرده، این گروه در پرونده قاچاق محموله ۵۰۰ کیلویی هروئین به کشور اوکراین نقش داشته است.

«مایکل روبین» یکی از مقامات سابق پنتاگون در مقاله‌ای در موسسه آمریکن اینترپرایز، با زیر سوال بردن ادعای مجاهدین مبنی‌بر اینکه «بزرگ‌ترین گروه اپوزیسیون ایران» است، از ایدئولوژی «شدیدا ضد آمریکایی»، عمل به‌عنوان یک «فرقه» و «وضعیت مالی نامشخص» این گروه نوشته است. روبین این مقاله را در مارس ۲۰۲۳ یعنی حدود ۱۱ سال پس از خروج مجاهدین از فهرست سازمان‌های تروریستی ایالات‌متحده‌آمریکا نوشته اما نه او که در پنتاگون فعالیت داشته و نه هیچ روزنامه‌نگار و تحلیلگر دیگری تا به امروز موفق به کشف شبکه مالی این فرقه در غرب نشده است.

فرقه تروریستی مجاهدین دهه‌هاست که ادعا می‌کنند منابع مالی آنها از سوی هواداران‌شان تامین می‌شود. مجاهدین پس از اینکه در دهه ۹۰ میلادی، وزارت امور خارجه آمریکا در فکت‌شیتی درباره مجاهدین خلق، از حمایت عراق از این فرقه برای حمله به ایران نوشت، مسعود رجوی در ۲۷ فوریه ۱۹۹۲ نامه‌ای به همیلتون، رئیس کمیته فرعی اروپا و خاورمیانه کنگره نوشت و مدعی ‌شد که هزینه‌های شاخه نظامی‌اش «توسط مردم ایران تامین مالی» می‌شود. این ادعا در برهه‌های مختلف به اشکال گوناگونی مطرح شده است. نمونه‌اش اظهارنظر علی صفوی، عضو کمیته موسوم به روابط خارجی شورای ملی مقاومت که بازوی سیاسی سازمان مجاهدین است. او ادعا کرده بودجه کمپین حامی مجاهدین خلق از ایرانیان آمریکایی تامین می‌شود اما این ادعا را هم گزارش‌ها و هم شهادت‌های مختلفی در مورد منابع ثروتمند این گروه رد می‌کنند. در این گزارش به بررسی منابع درآمدی مجاهدین و همچنین شرکت‌های پوششی غربی و شرقی که به این فرقه کمک مالی می‌دهند، پرداخته‌ایم.

منابع مالی از کجا می‌آید؟

پس از تغییر فاز مجاهدین، این گروه نیاز به درآمد برای اقدام علیه ایران داشت. اخاذی از خانواده اعضای مجاهدین، فروش نشریه در غرب، فروش اطلاعات محرمانه به عراق، لیبی، عربستان، رژیم صهیونیستی و سایر کشورها و سرقت از فروشگاه‌های زنجیره‌ای غربی و حتی دانشگاه‌ها، بخشی از راهکار برای تامین نیازهای مالی مجاهدین بود. اما هزینه‌های این گروه بسیار بیشتر از این شیوه‌های درآمدزایی بوده است.

۱– موسسات خیریه

یکی از نخستین راهکارها برای درآمدزایی قابل توجه، تاسیس انجمن‌های خیریه با ادعای کمک به کودکان بی بضاعت و خانواده آنها در ایران بود. مجید تفرشی، پژوهشگر در مستندی چند قسمتی با نام «خیریه اشرف» به بررسی این موضوع پرداخته است. او پس از آزادسازی نزدیک به ۶ هزار سند در موسسه چریتی کامیشن که یکی از نهادهای مردم‌نهاد و ناظر بر موسسات خیریه در انگلیس است، به بررسی این اسناد پرداخت و متوجه شد بخشی از این اسناد مربوط به موسسه خیریه‌ای به نام «ایران‌اید»  (IranAid) است که تلاش می‌کرد به کودکان و خانواده‌های بی‌بضاعت در ایران و مناطق مرزی ایران کمک کند: «متوجه شدم که این موسسه خیریه پوشالی است و محلی برای کلاهبرداری و انتقال پول از اروپا به عراق و برعکس است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

پایگاه خبری-تحلیلی فراق، در گزارش پیش رو اسامی افرادی را منتشر می‌کند که از کودکی تحت تاثیر مغزشویی فرقه رجوی بوده و کشته یا جدا شدند.

به گزارش فراق، حدود ۸۵۰ کودک در فرقه رجوی که همراه با والدینشان به عراق آمده بودند در سال ۱۳۷۰ به اجبار از پدر و مادرشان جدا و به کشورهای اروپایی منتقل شدند.

سرنوشت بسیاری از این کودکان هم اکنون نامعلوم است اما همانطور که چندی پیش منتشر کردیم، بعدها مریم قجر با تبانی و فریب حدود ۲۵۰ تن از آنها را دوباره به عراق و کمپ نظامی اشرف بازگرداند.

لیست ضمیمه شامل اسامی این افراد است که توسط بستگان و دوستان آنها برای فراق ارسال شده است.

لازم به توضیح است همان گونه که بارها در فراق منتشر شد حدود ۷۰ تن از این افراد پس از انتقال به آلبانی خوشبختانه توانستند از چنگال فرقه مخوف رجوی نجات یابند و خود را به اروپا یا آمریکا برسانند.

الف- اسامی افراد باقیمانده در فرقه که از کودکی تحت تاثیر مغزشویی فرقه بوده و به اجبارخانواده اسیر شدند و هیچ گاه زندگی آزادی نداشته اند

۱- بهجت اسحاق تبار

۲- مهناز اسدی

۳- نادره افشار

۴- احسان اقبال

۵- طاهر اقبال

۶- عاصفه امامی

۷- سمانه امان پور

۸- ضحی آمرطوسی

۹- رضا امیدواری

۱۰- مهناز امیدواری

۱۱- ندا امین انارکی

۱۲- مجید امینی راد

۱۳- فائزه اوسطی

۱۴- شهابه باروتی

۱۵- سارا باقرزاده

۱۶- سعید باقرزاده

۱۷- سلمان باقرزاده

۱۸- سیما باقرزاده

۱۹- علی باقرزاده

۲۰- سمیه باقی پور

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

 

هر وقت مناسبت‌های خاصی مثل انفجار دفتر حزب جمهوری، عملیات مرصاد یا عزل بنی‌صدر می‌رسد، اظهارنظرهایی تکراری در خصوص سازمان منافقین یا مجاهدین خلق ایران، می‌شنویم. البته استثناءهایی نیز وجود دارد و گاهی روایت‌هایی مثل مستند ترور سرچشمه، جزئیاتی بیشتر از این وقایع را در اختیار ما می‌گذارند.

به‌راستی مجاهدین خلق فقط در ترور و بمب‌گذاری خلاصه می‌شود؟ این سازمان که ۴۲ سال پیش جنگ قدرت را باخت، هنوز سازمان‌یافته‌ترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی است که بُعدی در سایه دارد؛ بُعدی جاسوسی.

به گزارش فراق، آنچه در این گزارش می‌خوانید، برگرفته از دو گفت‌وگو با آقای «میم» افسر امنیتی سابق در حوزه نفاق و آقای «عِین» از نزدیکان رجوی، عضو سابق سازمان و پناهنده در اروپا، به‌علاوه پژوهش‌ در میان اسناد و جست‌وجو در خاطرات منتشرشده اعضای سابق مجاهدین است. این گفت‌وگو و پژوهش در جریان پیش‌تولید ساخت یک مجموعه مستند، در سال ۹۸ توسط نگارنده انجام شدند.

سازمان، سیا و کاگ‌ب

به‌طور کلی، هر گروه پنهان‌کار و برانداز، درگیر فعالیت‌های اطلاعاتی و ضداطلاعاتی می‌شود. این درگیری‌ها به دو علت رخ می‌دهد: اول، حفاظت از خود در برابر پلیس امنیتی حکومت و دوم، شناسایی نقاط ضعف برای وارد کردن ضربه. مورد سازمان منافقین بین گروه‌های مشابه، متفاوت است. گسترش همکاری‌های اطلاعاتی سازمان با سرویس‌های جاسوسی بلوک شرق، بعد از تغییر ایدئولوژی سال ۵۴ اتفاق افتاد. شاخص‌ترین آن همکاری‌ها، جلب حسن حُسنان کارمند محلی سفارت آمریکا در تهران بود. گفته می‌شود این فرد در جریان ترور دو مستشار آمریکایی در ۳۱ اردیبهشت ۵۴ توسط تیم وحید افراخته (سرهنگ ترنر و سرهنگ شفر) نقش داشته است. البته خود او نیز کم‌تر از دو ماه بعد یعنی در ۱۲ تیر ۵۴ توسط سازمان کشته شد.

 

«عین» درباره اینکه چه مسائلی پای سرویس‌های جاسوسی را به مسئله ترور دو مستشار آمریکایی باز کرد، گفت: «آن‌ها مسئولیت دو سایت شنود تحت نظر CIA در شمال کشور یعنی سایت‌های بهشهر و کبکان را برعهده داشتند؛ ۲ سایت از ۵ سایت آمریکایی‌ها در خجیر، تهران، مغان، بهشهر و کبکان که شوروی را شنود می‌کردند. محتویات کیف این دو نظامی آمریکایی پس از عملیات ترور در اختیار روس‌ها قرار گرفت. آقای «میم» معتقد بود که انجام این عملیات بدون دستیابی به اطلاعات سرّی ممکن نبود. سود این عملیات نیز به حساب سرویس‌های اطلاعاتی بلوک شرق و در رأس آن‌ها کاگ‌ب واریز می‌شد.»

عملیات روی مستشارهای آمریکایی، تا سال‌ها افتخار سازمان بود. «عِین» که تا سقوط صدام در اردوگاه اشرف بود در این خصوص می‌گوید: «[سازمان] بعد از انتقال به فرانسه (سال ۶۰) و سپس عراق (سال ۶۵) به علت از دست دادن نیروهایش در داخل و همچنین از بین رفتن پایگاهش در میان مردم داخل و خارج از کشور، تغییر موضع داد و دست از همه شعارهای ضدامپریالیستی‌ و ضدآمریکایی‌اش برداشت. [سازمان] حتی ترور مستشاران آمریکایی در زمان شاه که روزی به آن افتخار می‌کرد را منکر شد و گفت آن عملیات‌ها کار کودتاگران داخل تشکیلات سازمان بود که مارکسیست شدند [منظور تقی شهرام و طیف وابسته به اوست] نه رهبر کنونی سازمان [مسعود رجوی] که آن زمان در زندان بود. دیگر تمام سرودها علیه آمریکا فقط درون تشکیلاتی شدند و انتشار و پخش بیرونی آن‌ها ممنوع شد. بعدها [این سرودها را] از داخل تشکیلات هم تصفیه کردند.»

جاسوسی برای عراق

پس از سقوط صدام، فیلم‌هایی از مستندات جلسات اعضای سازمان با افسران اطلاعاتی عراقی منتشر شد که عمق ارتباط آن‌ها با سرویس جاسوسی نظام بعث را نشان می‌داد. اما وصل شدن سازمان به سرویس جاسوسی عراق نیز مربوط به قبل از انقلاب است. «میم» نقطه آغاز ارتباط سازمان با عراق را، پذیرش عضویت فاضل‌البسّام (یا البسطام) می‌داند.

 

سازمان از او با نام مستعارش یعنی «فاضل مصلحتی» یاد می‌کند. او شیعه، اهل نجف، دانشجوی دانشگاه تهران و منبع اطلاعاتی سرویس عراق بود. طبق گفته «میم» مجاهدین خلق به‌رغم اطلاع از ماهیت اطلاعاتی فاضل، او را به تشکیلات وارد می‌کنند و ارتباط با بغداد از این زمان شکل می‌گیرد. میم درباره سرنوشت فاضل مصلحتی اینگونه پاسخ می‎دهد:«او همراه با دیگر زندانیان سیاسی رژیم شاه آزاد شد و به تشکیلات سازمان بازگشت. در دوران فعالیت علنی سازمان و فاز سیاسی (۵۷ تا ۶۰) در تشکیلات ماند و کار کرد و در دوران فاز نظامی نیز به زندگی مخفی روی آورد. او در ضربه اردیبهشت ۶۱ به خانه تیمی سازمان در فرمانیه تهران، کشته شد.» و درباره اقدامات فاضل طی سال‎های ۵۷ تا ۶۱ در مسیر ارتباط سازمان و سرویس جاسوسی عراق با بیان اینکه «اطلاعی نداریم»، چنین تصریح می‎کند:«چون ساختار حفاظتی مجاهدین، اجازه نمی‌داد که اشخاص به اطلاعات دسترسی داشته باشند. بنابراین، حتی دستگیری‌ها و اعتراف‌ها نیز نشان نمی‌داد که فاضل چه کارهایی انجام داده است. فقط مسعود رجوی، موسی خیابانی، مهدی ابریشم‌چی و مهدی افتخاری می‌توانند در این خصوص صحبت کنند. اولی سال‌هاست که پنهان شده و احتمال مرگش وجود دارد. دومی در ضربه به خانه زعفرانیه کشته شد، سومی در اروپاست و چهارمی در اشرف خاک شده است.»

تجدید روابط پس از انقلاب

ساختار سازمان موضوع این نوشتار نیست. پس از انقلاب، بخش نظامی (اطلاعات) سازمان ساختاری مشابه عکس ۱ داشته است. (عکس ۱:چارت اطلاعات سازمان ابتدای انقلاب.)

مجاهدین پس از سقوط رژیم شاه، به سرعت دست به تجدید بنای تشکیلات خود زدند. فعالیت‌های اطلاعاتی سازمان پس از انقلاب را باید به ۲ بخش ارتباط با سرویس‌های جاسوسی و نفوذ در نهادهای خاص تقسیم کنیم. با توجه به ماهیت ضدامپریالیستی سازمان در آن سال‌ها، تجدید ارتباط با سرویس‌های شوروی و عراق مجدد در دستور کار قرار می‌گیرد.

 

ستاد مرکزی سازمان در خیابان انزلی (واقع در خیابان طالقانی) برپا می‌شود. نگارنده در سال ۹۸، تمام آن خیابان را به دنبال اثری از ستاد انزلی گشت اما این ساختمان امروز وجود ندارد و یا ظاهرش آنقدر دستخوش تغییر شده که قابل شناسایی برای افرادی که از محل آن اطلاع ندارند، نیست. «میم» دلیل انتخاب این محل را نزدیکی‌اش به سفارت عراق می‌داند. فاصله خیابان انزلی تا سفارت عراق در پایین میدان ولیعصر، کم‌تر از ۶۰۰ متر است. عباس داوری با نام مستعار رحمان مسئول ارتباط با سرویس عراق می‌شود.

«میم» می‌گوید:«داوری در عراق مستقر بود و فقط برای شرکت در انتخابات مجلس اول (۱۳۵۹) به ایران بازگشت. داوری که اکنون ساکن اروپاست، در فیلم‌های منتشرشده از جلسات سازمان با سرویس عراق، کنار مهدی ابریشم‌چی بیشترین حضور را دارد. او و ابریشم‌چی (همسر اول مریم رجوی) کسانی هستند که می‌توانند عمق ارتباط سازمان با سرویس عراق در سال‌های فاز سیاسی (۵۷ تا ۶۰) را ترسیم کنند.»

ارتباط با سرویس شوروی برعهده محمدرضا سعادتی با نام مستعار سیکو گذاشته می‌شود. اما سعادتی سرنوشتی متفاوت از رحمان دارد و دستگیر می‌شود. روایت‌های مختلفی از لو رفتن سیکو وجود دارد. اما یک نقطه درتمام آن‌ها مشترک است:«نقش عناصر اداره هشتم [ضدجاسوسی] ساواک که در جریان مراقبت از ولادیمیر فنسینکو، افسر اطلاعاتی کاگ‌ب و دبیر اول سفارت شوروی، ارتباط او و محمدرضا سعادتی را کشف می‌کنند. دستگیری او نیز توسط کمیته مستقر در سفارت آمریکا اتفاق می‌افتد.» سعادتی در ۶ اردیبهشت ۵۸ (کم‌تر از ۴ ماه پس از پیروزی انقلاب) دستگیر می‌شود. اولین سوال و جواب بازجویی او در کاغذ خط‌دار دفتر نوشته شده است. یعنی نه‌تنها ساختار اطلاعاتی کشور بعد از فروپاشی نظام شاهنشاهی شکل نگرفته، بلکه حتی ابتدایی‌ترین وسایل مثل کاغذهای‌ سربرگ‌دار نیز وجود نداشته است. حتی پوشه پرونده سعادتی متعلق به شهربانی کل کشور در دوران پهلوی است. (عکس ۲ و ۳: سعادتی)

او برگه‌ای آبی‌رنگ حاوی نیازمندی‌های سازمان را آماده می‌کند که در ازای پرونده تیمسار مقربی (جاسوس شوروی در ارتش شاهنشاهی که توسط ساواک بازداشت و سپس اعدام شد) به افسر اطلاعاتی کاگ‌ب تحویل بدهد. سیکو پرونده را به وسیله اکبر طریقی، عضو سازمان و کارمند دادستانی انقلاب به دست می‌آورد تا در اختیار فنسینکو بگذارد. روس‌ها به‌شدت دنبال این بودند که بدانند ساواک چطور توانست سرلشکر احمد مقربی را بعد از ۲۵ سال جاسوسی، در سال ۵۶ دستگیر کند.

نکات مهم بازجویی سعادتی

در جریان یکی از بازجویی‌ها، سوال بازجو از سعادتی این است: در یک قسمت از یادداشت روی کاغذ آبی، نوشته‌اید نیازهای ما و بعد از وسایلی از قبیل ضبط صوت همراه با فرستنده و دوربین کوچک و غیره و غیره. شما این وسایل را برای چه می‌خواستید و آیا امکان تهیه آن در بازار نبود؟

سعادتی در پاسخ نوشته است: اینگونه وسایل اساساً در بازار به ندرت یافت می‌شود چون به‌هیچ عنوان جنبه تجارتی ندارد. نمی‌توان این‌گونه وسایل را در بازار عادی خرید مگر اینکه مستقیماً با سازنده آن‌ها در تماس باشی که سفارش دادن اینگونه دستگاه‌ها هم با سازنده آن، خود خالی از اشکال نیست. لذا این طریق، راه ساده دسترسی به اینگونه دستگاه‌ها بود. البته این دستگاه‌ها چون وسایل حساس الکترونیکی و ابزار ریز است، از نظر اطلاعاتی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد.

بازجو در سوال بعد می‌نویسد: مگر تلفن‌های شما کنترل می‌شود که تقاضای دستگاهی که کنترل تلفن را مشخص کند از آقای فنسینکو نموده‌اید؟ در مورد دستگاه رمز تلفن هم بنویسید.

سعادتی در پاسخ نوشته است: کم‌وبیش به ما اطلاع داده بودند که کلیه تلفن‌های شما در سطح ایران کنترل می‌شود. کنترل تلفن هم در شرایط فعلی خیلی ساده است و می‌توان از طریق مراکز تلفن با گذاشتن نوار و یا حتی با نشستن پای دستگاه هر تلفنی را که خواسته باشیم کنترل کنیم. چون این امکان می‌رفت، لذا نیاز به دستگاه فوق برای ما نیازی ضروری بود. دستگاه رمزکننده تلفن هم وسیله‌ای است ضد کنترل تلفن.

بازجو نوشته است: شما در بند ۸ این قسمت نوشته‌اید (همان یادداشت آبی«) تجربیات لازم در امر اطلاعاتی و ضداطلاعاتی»؛ منظور شما از این قسمت چیست؟

سعادتی پاسخ داده: مسئله اطلاعات و ضداطلاعات در شرایط فعلی به‌لحاظ دستگاه‌های پیچیده و ظریف الکترونیکی خیلی پیچیده شده. به‌طوری‌که یک فرد عادی و حتی یک فرد مهندس و متخصص هم از این تجربیات اطلاعی ندارد و این تنها در حد تجربیات اطلاعات و ضداطلاعات است. آگاهی نسبت به این تجربیات خیلی می‌تواند کمک کند که جلوی درز رفتن اطلاعات و جلوی نفوذ و عملکرد عناصر ضدانقلابی را گرفت.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

 

در اواخر سال ۶۳ رجوی پیش‏ بینی کرد که اقدامات، تاکتیک‏‌ها و سیاست‏‌های وی با ناکامی روبرو شده و ضایعات سنگینی بر پیکر سازمان وارد آمده است به همین دلیل ازدواج های تشکیلاتی را مرسوم کرد.

به گزارش فراق، بسیاری از فرقه‌ها، در کشورهای درحال توسعه و توسعه‌یافته زنان و مردان را به اجبار به عقد هم در می‌آورند. ازدواج تشکیلاتی یا سازمانی نیز نوعی از ازدواج های اجباری است که در سازمان مجاهدین خلق مرسوم بود و به نوعی نشان از تعهد اعضا به هدف سازمان و تبعیت از آرمان‌های رهبران آن داشت.

شاید تصورش دشوار باشد اما واقعیت این است که زنان عضو فرقه مجاهدین خلق حق ازدواج ندارند. آنها اگر هم ازدواج کرده باشند می‌بایست از همسرانشان طلاق بگیرند. در فرقه به آنها گفته می‌شد که این برای تشکیلات ضروری است. اعتقاد رهبر فرقه بر این است که عشق زنان به همسرانشان سبب ایجاد حائل بین عشق آنها به فرقه و رهبر فرقه خواهد شد و زنان را از انجام وظایفشان در برابر فرقه و رهبران آن باز می‌دارد. در تشکیلات فرقه رجوی عشق و علاقه، تنها در رابطه فرد با فرقه و رهبران آن معنا پیدا می‌کند، لذا زنان عضو فرقه باید تنها به رهبری آن عشق بورزند. این نشانه فداکاری و اثبات علاقه مندی به فرقه ارزیابی می‌شود. البته به اعتقاد مریم رجوی همه زنان سازمان یک شوهر دارند و آن هم مسعود رجوی است.

 

طلاق اجباری زوجین

طلاق اجباری زوج‌ها را موظف ساخت تا حلقه‌های ازدواج خود را در یک کاسه انداخته و عواطف خود نسبت به یکدیگر را محکوم کنند. محمد حنیف‌نژاد یکی از بنیانگذاران اصلی سازمان مجاهدین خلق تعلقات خانوادگی و مخصوصاً ازدواج را مانع بزرگی بر سر راه مبارزه مخفی و تحرک انقلابی می‌دانست. از همین رو سازمان مجاهدین خلق تا قبل از ضربه شهریور سال ۱۳۵۰ اساساً یک سازمان مردانه بود و تا سال ۱۳۴۸ عضوگیری زنان در این سازمان مطرح نبود و پس از طرح هم خیلی جدی گرفته نشد.

 بسیاری از فرقه‌ها، در کشورهای درحال توسعه و توسعه‌یافته زنان و مردان را به اجبار به عقد هم در می‌آورند. ازدواج تشکیلاتی یا سازمانی نیز نوعی از ازدواج های اجباری است که در سازمان مجاهدین خلق مرسوم بود و به نوعی نشان از تعهد اعضا به هدف سازمان و تبعیت از آرمان‌های رهبران آن داشت. اعضای مجرد و کسانی که تازه همسرانشان را در عملیات‌های تروریستی تشکیلات از دست داده بودند دستور تشکیلاتی می‌گرفتند که با فردی که مسئولان برای آن ها انتخاب کرده اند ازدواج کنند. درپی این ازدواج‌ها، تناقضات عظیم عاطفی و روانی برای افراد رخ داد. از بدو تأسیس سازمان مجاهدین ،باستثنای ازدواج محمّد حنیف نژاد  تا پیروزی انقلاب (۱۹۷۸)، ازدواج ممنوع بود اعضای سازمان با توجه به نوع فعالیّت مبارزاتی، اکثراً بعد از دستگیری توسط ساواک، محاکمه و اعدام شدند.

در اواخر سال ۶۳ رجوی پیش‏ بینی کرد که کادرهای اصلی گروه دیر یا زود به این جمع ‏بندی می‌‏رسند که اقدامات، تاکتیک‏‌ها و سیاست‏‌های وی با ناکامی روبرو شده و ضایعات سنگینی بر پیکر سازمان وارد آمده است. ازدواج های تشکیلاتی ، برای کنتل نیرو ها و جلوگیری از ریزش آنها تا عملیات فروغ ادامه داشت. دراوایل خرداد ماه واواخر تیر ماه (۱۹۸۸) ازدواج های اجباری شدت گرفتند در آن هنگام معرکه ازدواج های اجباری و اضطراری در فرقه رجوی چنان گرم بود که به قول رجوی، ازدواج ها جمعی به نام « شب عروسی قاسم » راه انداخت. این ازدواج های اجباری بنا به تعبیر و تفسیر رجوی به سبک شب عاشورای حسینی بودند. معمولاً اکثر عروس و داماد ها را بیوگان فرقه بودند. که با اطاعت پذیری بی چون وچرا از مسعود رجوی مجبور به ازدواج تشکیلاتی می شدند با توجه به اینکه رجوی تصمیم گیرنده مطلق بود اطاعت از رهبری تحت هر شرایطی لازم الاجرا بود. در فرمان ازدواج ،به طرفین می گفتند : مصالح مردم و تکامل و « انقلاب نوین مردم ایران » که از مجرای وابسته بودن تمام عیار به مسعود ومریم می گذرد؛ حکم می کند که: شما فرمان ازدواج را هم که از جانب « رهبری » صادر شده است ، بدون هیچ اعتراضی بپذیرید. با اجرای نشست ها و جلسات توجیهی طولانی ومتعدد آنان را وادار به ازدواج می کردند. رضایت طرفین مهم نبود، احساس وعاطفه ، مهر ومحبت ملاک نبود، « فرمان مسعود می بایست اجرا شود ». گاهی وقت ها تا شبی ۲۵ عروسی در یک جا ویک سالن انجام می گرفت. بعداز شکست نظامی ارتش آزادی بخش در عملیات فروغ ( مرداد ماه ۱۹۸۸)، فضای یأس وافسردگی وخستگی مفرط سراسر سازمان را فرا گرفت، بحران مبارزه ای پوچ وبی هدف، همه را عذاب می داد.

بر اساس این گزارش؛ هر کدام از طرفین ازدواج، همسر خود را از دست داده بودند و بعضاً با مشکل نگهداری فرزندان مواجه بودند، روحیه ازدواج مجدد را نداشتند ولی فرمان رهبر فرقه بود و از طرفی شعار مریم خطاب به باز ماندگان « می توان و باید » ازدواج کنید. انگار مسعود نسخه التیام بر قربانیان نوشته بود و  هدفش تغییر روحیه نیرو ها بود تا به موقعیت و وضعیت گذشته خود فکر نکنند.

 

ازدواج تشکیلاتی مسعود و مریم رجوی

رجوی پس ازکشته شدن همسر اولش اشرف ربیعی در درگیری با نیروهای انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی، به پیشگام ازدواج‌های تشکیلاتی تبدیل شد. ازدواج او با فیروزه بنی صدر دختر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران و متحد تازه او، از نمادین‌ترین ازدواج های تشکیلاتی تاریخ است. چنانچه پس از لغو شدن اتحاد رجوی با پدر فیروزه، این ازدواج نیز پایان یافت. ازدواج سوم مسعود رجوی با مریم عضدانلو، مدیر دفترش و همسر نزدیکترین دوست و همرزمش، مهدی ابریشمچی، در تاریخ ۱۳۶۴ البته به نظر اجباری یا تشکیلاتی نمی‌رسید. این ازدواج عجیب با توجیهات فراوان «انقلاب ایدئولوژیک» نام گرفت و منجر به وضع مقررات فرقه‌ای گوناگونی در تشکیلات مجاهدین خلق شد. البته برخی از اعضای جدا شده از این فرقه معتقد بودند که مریم رجوی قبل از طلاق از ابریشمچی از مسعود رجوی باردار بود. مهدی ابریشمچی البته در این میان باج دریافت کرد. خواهر هفده ساله موسی خیابانی را در عوض پیشکش کردن همسرش به رهبر عقیدتی، به عقد او در آوردند. مینا خیابانی که نوجوانی بیش نبود مجبور به پذیرش دستور تشکیلاتی شد.

 

سید کاظم موسی بجنوردی در کتاب «به رنگ شفق» می نویسد: عده‌ زیادی از اعضای سازمان در ماجرای طلاق دادن زن مهدی ابریشمچی که  اسم سازمانی ابریشمچی برادر شریف بود معتقد بودند که کارش ناشرفانه است که همسرش را طلاق می‌دهد در اختیار دوستش قرار می‌دهد که رهبر سازمان است. این ماجرای طلاق و ارتقای مریم رجوی به نوعی ارتقای همسر سابق مهدی ابریشمچی نیز محسوب می شود که همراه نفر اول سازمان می‌شود.  بعد از اینکه ابریشمچی همسرش را در اختیار مسعود رجوی قرار می‌دهد ایثارگر بزرگ ملقب می‌شود. از این ازدواج به نام انفجار رهایی یاد می‌کنند. به نظرم اعضای سازمان که چنین کار ناشریفانه را بپذیرند آن وقت می توانند در سال بعد در ۱۷ خرداد ۶۵ به همپیمانی با دشمن آب و خاک تن دهند رهبر سازمان با هواپیمای اختصاصی که صدام برایش می‌فرستد به کشوری برود که با زادگاه آنان در حال جنگ است.

گزارش‌های منتشر شده حاکی است که مسعود رجوی بسیاری از زنان مطلقه فرقه را که مجبور به جدایی از شوهرانشان کرده بود مورد کامجویی قرار می‌داد. بر اساس خاطرات برخی از اعضای جدا شده این سازمان،مراسمی با عنوان «رقص رهایی» در مقابل رجوی توسط مریم رجوی برپا می شد و خطبه عقد بین رجوی و تک تک اعضای زنان سازمان برگزار می گردید و مریم رجوی که خود نیز در این مراسمات حضور داشت بیان می کرد که مسعود همسر همه ماست  پس از شروع جنگ هم در یک اقدام بسیار عجیب اعضای سازمان به عراق می‌روند. بعد فراخوانی منتشر می‌کنند که طی آن چندین هزار نفر از زنان و مردانی که فریب سازمان را خورده بودند خودشان را به عراق رساندند. اینجا دوباره شروع فاز جدیدی از حیات سازمان مجاهدین خلق یا همان «منافقین» است. اعضای سازمان در عراق در پادگانی دورهم جمع می‌شوند که نام آن «اشرف» است. در این ایام سازمان هنوز هم شعارهای زنانه‌اش را دارد. «اشرف ربیعی» نام همسر اول مسعود رجوی است که در خانه تیمی منطقه پاسداران تهران که در اختیار موسی خیابانی بود توسط نیروهای کمیته انقلاب کشته می‌شود.

مادر شدن در اشرف ممنوع

ایدئولوژی جدید سازمان، زنانگی و مادرانگی را از زنان گرفت. آن‌ها را تبدیل به مردانی کرد که صبح تا شب فقط باید کار می‌کردند و دیگر احساساتی در آن‌ها وجود نداشت. مردها هم دیگر همسر و خانواده‌ای نداشتند و تبدیل به ربات‌هایی شده بوده‌اند که شبانه‌روز مشغول کار بودند. بعدازاین بود که چند ده نفر از مردان و زنان سازمان دست به خودکشی زدند. ممنوعیت ازدواج و عقیم کردن زنان عملاً تلاش برای انقطاع نسل اعضاء ساکنان اشرف است. در حقیقت این موضوع یک نسل کشی است.

نزدیک ۲ دهه هیچ کودکی در پادگان اشرف متولد نشد و صدای هیچ کودکی در این پادگان به گوش نمی‌رسید. سن و سال زنان عضو مجاهدین خلق عمدتاً بالای ۴۰  است؛ دوره‌ای که امکان بارداری برای زنان بسیار پایین خواهد آمد. در حقیقت این زنان اگر بعد از آزادی از فرقه رجوی هم بخواهند باردار شوند یا به دلیل عقیم شدن نمی‌توانند یا به دلیل سن بالا.

 

به طلاق اجباری زنان متاهل، وادار کردن آنها به زندگی تجرد، کنترل و سوء استفاده جنسی از آنها توسط رهبر فرقه، باید جنایت جدا کردن کودکان از مادرانشان را نیز اضافه کرد. بر اساس آمار ۷۰ درصد از زنان عضو مجاهدین خلق در عراق مجرد بوده و تاکنون ازدواج نکرده‌اند و در مجموع ۱۰ درصد از زنان فرقه که متاهل بوده‌اند دارای فرزند هستند. با این حال این زنان متاهل از دیدن و سرپرستی کودکانشان محرومند. کودکان خردسال اعضایی که در سازمان مشغول فعالیت بودند در «خانه‌های کودکی» که سازمان ایجاد کرده بود، درکشورهای غربی و همچنین شهر کلن اسکان داده شدند. این بچه‌ها از والدین خود جدا شده تا با تربیت مجاهدین جهت جنگجویی و نبرد در ارتش آزادی بخش آماده شوند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
  •  -
 

 

در جریان های اخیری که در کمپ کار اجباری «اشرف ۳» روی داد هرج و مرجی رخ داده که در تاریخ فرقه بی‌سابقه بوده است، حتی بدتر از زمانی که تحولات اشرف در عراق را داشتیم.

به گزارش فراق، بحثی روی میز آمده به نام انتقال به کانادا و اعضا را به شدت درگیر کرده است. گویا کانادا هم در خصوص خبری که منتشر شده یعنی انتقال سازمان مجاهدین خلق به این کشور موضعگیری کرده و با عباراتی که به کار برده در ظاهر نه تنها این خبر را تکذیب کرده بلکه نشان داده که اساساً با مجاهدین خلق هیچ رابطه ای هم ندارند. به عبارت منتشر شده توسط مقامات کانادایی دقت کنید: «مجاهدین معتبر نیستند و آنها را به رسمیت نمی شناسیم.»

این موضعگیری وزارت خارجه کانادا تیر خلاصی بود بر تمام شایعات و حرف و حدیث هایی که در چند مدت گذشته انجام شده بود اما ناصادقی رهبری سازمان مثل گذشته هنوز اعضا را در بلاتکلیفی فروبرده است، آن از وضعیتی که در آلبانی برایشان پیش آمده است و این از موضعگیری دولت کانادا.

رجوی در باتلاقی فرو رفته است که گویا هر چه دست و پا می زند بیشتر در آن فرو می رود.

یادداشت از: بخشعلی علیزاده

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

 

بهاره گلزاری، مجری شبکه بهایی من و تو که چند روز پیش مردم ایران را بی شرف خطاب کرد، دختر حسن گلزاری از مزدوران فرقه تروریستی رجوی است.

به گزارش فراق، حسن گلزاری در دهه شصت زندانی سیاسی بود که پس از سال ۶۷ توسط نظام جمهوری اسلامی عفو خورد و سپس به کانادا فرار کرد.

گلزاری چندی پیش با هزینه فرقه رجوی در دادگاه حمید نوری به عنوان شاهد و شاکی حضور یافت و گفت که در سلول انفرادی، صدای پرت کردن چیزی را می‌شنید. او در این دادگاه حدس زده بود صدایی که می شنید، صدای جنازه ها بود و جالب این که این اظهارات سند دادگاه نمایشی سوئد محسوب شد.

بهاره گلزارى مجری شبکه من‌وتو در آخرین اظهارات خود گفت، «آن هایی که از ما نیستند بیشرف هستند، واضح می گویم ایرانیها یا معترض هستند یا بیشرف.» حال معلوم شده بی‌شرف پدرش بوده است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
پلیس آلبانی کنترل اردوگاه فرقه تروریستی مجاهدین را در دست گرفت/ ورود و خروج بدون بازرسی پلیس ممنوع است
|
پلیس آلبانی محدودیت‌های جدیدی را برای کنترل اردوگاه قرنطینه شده مجاهدین در تیرانا اعمال کرده است که براساس آن هیچ‌کس بدون اجازه پلیس حق ورود و خروج در این اردوگاه را ندارد.

به گزارش رسانه های ایران، در پی فشار بیشتر آلبانی به مجاهدین مستقر در مقر اشرف۳ در تیرانا، پلیس این کشور محدودیت‌های جدیدی را برای کنترل این مقر اعمال کرده است که بر اساس آن، هیچ‌کس بدون اجازه پلیس حق ورود و خروج در این اردوگاه را ندارد.

این درحالی است که طی روزهای گذشته، دولت آلبانی، مریم رجوی رهبر فرقه تروریستی مجاهدین را که هم‌اکنون در فرانسه حضور دارد، نیز به این کشور ممنوع الورود کرده است.

“ادی راما” نخست‌وزیر آلبانی نیز یک ماه قبل، در مصاحبه‌ای با شبکه آلمانی “اشپیگل” گفته بود که مجاهدین نمی‌توانند از آلبانی برای جنگ علیه ایران استفاده کنند.

وی تصریح کرده بود: «آلبانی قصد جنگ با ایران را ندارد و کسی را که از مهمان‌نوازی ما سوء‌استفاده کرده باشد، نمی‌پذیرد..»

فشارهای دولت آلبانی به فرقه رجوی خصوصاً پس از حمله پلیس ضدشورش این کشور به اشرف۳ در خردادماه سال جاری، موجی از اعتراض و انتقاد را از سوی اعضای این فرقه که تحقیر و فشار روانی زیادی را تحمل می‌کنند، برانگیخته است.

پلیس در خردادماه، به محل یگان سایبری مجاهدین در کمپ اشرف۳ رفت و بسیاری از کامپیوترها، هاردها و سرورهای آنها را با خود برد که گفته می‌شود این سرورها حاوی اطلاعات مهمی از رابطین این فرقه در داخل ایران است.

سران فاسد مجاهدین از جمله مریم رجوی و مسعود رجوی (که اخبار ضد و نقیضی از زنده بودن او وجود دارد)، درقبال اتفاقات اخیر سکوت کرده‌اند که همین مسئله فشارهای داخلی به اعضا را بیشتر کرده است و تعداد زیادی از آنها خواهان خروج از اشرف شده‌اند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

صدیقه رجبی به علت مخالفت با انقلاب ایدئولوژی و طلاق از همسرش توسط جلادی چون مهوش سپهری (نسرین) کشته شد و علت مرگش را سکته مغزی اعلام نمودند.
به گزار فراق، علی مرادی عضو جداشده از فرقه رجوی در یادداشتی نوشت: به کارگیری واژه فرقه برای سازمان رجوی و اشاره دقیق و مشاهدات عینی خیانت ها و جنایاتش توسط افراد جداشده ای که با گوشت و پوست خود در خلال سالها گذراندن عمرخویش مناسبات حکم بر این سازمان را به خوبی لمس نموده اند نه براساس اتفاق و تمایلات فردی بلکه محصول مطالعات دقیق و بحث و بررسی های طولانی مدت و تحقیقات در خصوص فرقه ها و ویژگی های آنها می باشد که با آنچه که ما در داخل تشکیلات رجوی دیده ایم و اکنون نیز بازتاب آنرا مشاهده میکنیم تطابق دقیق وجود دارد.

واکنش های هیستریک و عکس العمل های دیوانه وار این تشکیلات و سران آن به مطالب و مقالات افراد جداشده و خبرنگاران و روزنامه نگاران و سازمان های حقوق بشری که در خصوص آنها اظهار نظر میکنند، مصداق این واقعیت است که فرقه همیشه از انتقاد و پرسش و پاسخ حذر دارد.

عصبانیت و عکس العمل پرخاشگرانه آنها نسبت به موضعگیری های سخنگوی جمهوری اسلامی در ۱۹ تیرماه، که مشخص بود چنان عنان از کف داده اند که اخلاق سیاسی و رسانه ای و ادبیات نوشتاری را نیز کاملا فراموش کرده اند و صرفا از فحش و ناسزاهای چاروا داری استفاده کنند که البته همین ادبیات نیز برازنده رجوی می باشد.

همچنین در پاسخ به موضعگیری ها و مقالات افراد جداشده، ارتش سایبری سازمان بلافاصله با تمام توان به میدان می آیند و جداشده ها را مزدور خطاب کرده و علیه انها یقه درانی می کنند.
در این مطلب به چند نمونه از مصادیق خصوصیات فرقه ای در تشکیلات رجوی و خیانت های رجوی اشاره کوتاهی می کنم.

فرقه شخصیتی چیست؟

فرقه شخصیتی یعنی ارادت و نگاه ویژه به یک رهبر کاریزماتیک داشتن. رجوی رهبر بلامنازع فرقه مجاهدین می باشد که همه افراد هویت و شخصیت خود را از او می گیرند وبرای وصل به آرمان ها و ایدئولوژی حتما بایستی از طریق او به معبود خویش وصل شوند.

یک مصداق عینی در فرقه رجوی

در یکی از نشست ها رجوی از ارتباط شمس و مولانا با همدیگر می خواست خودش را اثبات کند که نیروها و پیروان او حتما بایستی از طریق رجوی به امامان و پیامبر و خدا برسند و ارتباط مستقیم هر مجاهد با خدا و قرآن شرک است:

روزی مولوی با مراد خود شمس از مسیری می گذشتند که به رودخانه ای عریض و پر عمق می رسند. شمس به مولوی می گوید باید از عرض رودخانه بگذریم و به آن سوی رودخانه برویم. مولوی میگوید با چی، اینجا که وسیله ای نداریم. شمس در پاسخ می گوید، تو دست مرا بگیر و ذکر یا شمس  بگو ما هر دو از روی آب عبور می کنیم. مولوی نیز دست استاد را می گیرد و ذکر گویان از آب عبور می کند. مقداری از مسافت که طی شد، مولوی دقت می کند و متوجه می شود که شمس در زیر زبان ذکر یا علی زمزمه می کند. مولوی نزد خودفکر کرد؛ حتما ذکر استاد قوی تر است و چرا خود نگوید. اما همینکه به تکرار آن ذکر مشغول شد، یکباره پایش در آب فرو رفت ، استاد دست او بگرفت و گفت، هر کسی با ذکر مخصوص خود پیشرفت می کند، تو همان یا شمس بگو. سپس هر دو از روی آب گذشتند.

  • مصطفی آزاد