وزارت کشور آلبانی در بیانیه رسمی اعلام کرد که مجاهدین خلق توافقنامه ۲۰۱۴ میلادی را نقض کردند و این موضوع علت بازرسی از مقر آنها بود.
به گزارش فراق، وزارت کشور آلبانی ساعاتی پیش در بیانیهای حمله پلیس این کشور به مقر فرقه رجوی را تایید کرد و گفت که این اقدام در پی تصمیم دادگاه ویژه مبارزه با فساد و جرایم سازمان یافته انجام شده است.
وزارت کشور آلبانی، فرقه رجوی را متهم کرد که توافقنامه سال ۲۰۱۴ میلادی را نقض کردند و افزود که آنها تنها برای اهداف بشردوستانه در آلبانی مستقر شده بودند.
این وزارت خانه همچنین اشاره کرد که اعضای سازمان مجاهدین خلق مانع بازرسی و عملیات پلیس شدند.
«آلبانیا دیلی نیوز» گفته است که پلیس آلبانی روز سهشنبه ۳۰ خرداد، این بازرسی را به دلیل شک و تردید نسبت به حضور عوامل حملات سایبری در این پایگاه ها و احتمال نفوذ نیروهای امنیتی حکومت ایران انجام داد.
به نوشته این رسانه، افسران پلیس آلبانی با تصمیم «دادستان ویژه مبارزه با فساد و جرایم سازمانیافته» به اردوگاههای اشرف ۳ و اشرف ۴ در مانز رفتند.
به گزارش «آلبانیا دیلی نیوز»، پلیس آلبانی مشکوک است که احتمالا افرادی در این کمپها هستند که دست به حملات سایبری زدهاند.
«آلبانیا دیلی نیوز» وضعیت در پایگاه های سازمان مجاهدین خلق ایران را «آرام» خواند و گفت بازرسیها در داخل آن ادامه دارد. اما گزارش برخی رسانههای دیگر از درگیری میان اعضای مجاهدین با پلیس آلبانی خبر دادهاند.
«آلبانیا دیلی نیوز» میگوید کنترلها پیش از سازماندهی تظاهرات یکم ژوئیه به منظور جلوگیری از هرگونه رویداد احتمالی انجام میشود.
بر اساس بیانیهای که خود فرقه منتشر کرده بیش از ۱۰۰ تن در اثر گاز فلفل مصدوم شدند و حال برخی از مصدومان وخیم است و شماری به بیمارستان مادر ترزا در تیرانا منتقل شدند. نکته جالب بیانیه فرقه آنجاست که دست به دامن دولت آمریکا و ملل متحد شده و نوشتند که امنیت و سلامت ما را شما ضمانت کرده بودید حال بیایید و روزگار سیاه ما را ببینید.
مقر فعلی فرقه رجوی در محلی بین شهر ساحلی دورس و تیرانا، پایتخت آلبانی، قرار دارد.
پلیس فرانسه با مطرح کردن نگرانیهای امنیتی درباره برگزاری تجمعات سالانه گروهک منافقین، امسال اجازه برگزاری این نشست را نداد. خبرگزاری رویترز نوشت، لورنت نونز، رییس پلیس پاریس با مطرح کردن نگرانیهای امنیتی درباره برگزاری تجمعات سالانه گروهک منافقین اجازه برگزاری این تجمع را نداده و در نامهای به کمیته تدارکات برگزاری تجمعات منافقین اعلام کرد: امکان برگزاری این نشست که از سال ۲۰۰۸ هر ساله برگزار میشود، وجود ندارد. بنابر گزارش رویترز، پلیس پاریس در پاسخ به این خبرگزاری که جویای دلیل این تصمیم شده بود، در بیانیهای گفت: برگزاری این تجمع میتواند با توجه به شرایط ژئوپولیتیکی، موجب ایجاد مزاحمت برای عموم مردم و اخلال در نظم عمومی شود. در این بیانیه آمده است: علاوه بر این، با توجه به این که نمیتوان خطر حمله تروریستی را نادیده گرفت، برگزاری چنین مراسمی تامین امنیت آن و امنیت مهمانان مهم آن را به شدت پیچیده کند. رویترز همچنین با ارائه تحلیلی درباره این تصمیم پلیس پاریس مدعی شد که این اقدام در پی تلاش غرب برای کاهش تنشها با ایران انجام شده است که یک نمونه از آن، تبادل اخیر زندانیان میان ایران و کشورهای اروپایی بوده است. /فارس
ادامه خاطرات ابراهیم مرادی عضو سابق فرقه تروریستی مجاهدین
آن بخش یا آن منطقه ای که ما در قدم اول در خاک پاکستان واردش شدیم .. اسمش مندبلوک یا هم چنین اسمی داشت .وقتی وارد آن جا شدیم .آقا فرید بلوچ که معرف حضورتان است.به ما گفت چند دقیقه ای صبر کنید بروم یک جایی و زود بر می گردم .به ما گفت اگر کسی از این مردم از شما سئوال کردند که برای چی آمده آید بگوید برای خرید آمده ایم ..بعد از ده دقیقه ای که گذشت دیدیم فرید یک نفر دیگر همراهش است .به ما گفت تا اینجا من شما را همراهی میکردم از اینجا به بعد این آقا با شما می آید .حقیقتش را بخواهید مقداری ترس ما را گرفت .که نکند ما را گول زدند . و با فرید شروع به یک دو کردن بحث شدیم .فرید هم با خونسردی و خوشرویی تمام به سئولات ما جواب میداد .که اعتماد کنید کار ما کلک حقه بازی نیست ما از شما نه پول میخواهیم نه ما دنبال پول کسی هستیم .
قصد ما کمک کردن به شما می باشد که انشاءالله به اروپا اعزامتان بکنیم وقتی ما با صحبتهای او که خیلی دوستانه و خودمانی بود روبرو شدیم ترسمان ریخت الخصوص اون جاهایی که میگفت ما شما را به قصد اروپا به اینجا آورده آیم .نقطه ضعف ما را میدانست و در هر یک جمله حرف زدن با ما .یک بار اسم کشور هلند و یک بار هم اسم آلمان و اروپا را که می آورد انگار از دهنش شهد و شکر می بارد .در ظرف کمتر از بیست دقیقه ترس و نگرانی که ما را گرفته بود .. جایش را به خوشحالی لبخند رضایت بخش داد. فرید آدم کار کشته و با تجربه ای بود .چون خوب میدانست رگ خواب نفرات کجاست و چگونه و از چه راهی وارد دیالوگ با نفرات شود.وقتی اشتیاق ما را در شنیدن کشور اروپا و رفتن به اروپا را میدید بیشتر ادامه میداد .از اون هفت خطهای روزگار بود ..من بیشترین شهرهای سیستان بلوچستان رفته بودم کار کرده بودم با فرهنگ آداب آنها آشنایی داشتم در میان بلوچها آدمهایی هستند که خیلی زرنگ و با جرات با هوش هستند .ولی فرید با بقیه بلوچها فرق میکرد .بلوچها زبان باز نیستند رو راست هستند .ولی فرید با تسلط و جدیت و در عین سادگی حرفش منتقل میکرد هر آدمی را خام و جذب خودش میکرد..
وقتی دید ما کاملا به آنها اعتماد کردیم از ما خدا حافظی کرد و رفت .و ما سر نوشت جدید انتخاب کردیم و خودمان به دست تقدیر سپردیم.. که هر چه بادا باد.ما که تا این جای زندگی شکست خوردیم .این یکی هم رویش.ا
با هر ترس و لرزی که بود ما خوان اول به سلامت پشت سر گذاشتیم.
در آن نزدیکی یک قهوه خانه بزرگی بود که بنای آن شباهت بیشتر با کاروانسراهای معروف شاه عباس داشت خیلی بزرگ بود .
به خاطر اینکه کسی به ما شک نکند که برای چه کاری آمده ایم .وارد بساط فروش مواد مخدر و فروشندها شدیم دیدیم خیلی راحت بدون ترس و عادی بازارشان گرم داد و ستد و بده و بستان است.مثل نقل و نبات به هر رهگذری تعارف میکردند و تبلیغ میکردند .من هم از کنار همین تعارفات یک تکه کوچک حشیش از یک تخته قالب که مثل قالب صابون گلنار بود کندم .شلوغ و پلوغ بود صاحب جنس من دید خودش یک تکه به اندازه یک گردو کند و مقداری تریاک همع بهم داد گفت برو قهوه خانه بکش اگر دیدی خوب است بیائید هر چقدر خواستی از خودم بخر ارزان هم برایتان حساب میکنم .ما هم بدمان نیامد برویم یک دم و دودی راه بیندازیم.. البته نا گفته نماند من خودم در گذشته همه جور مواد مخدر کشیده بودم.. و ترک کرده بودم برایم تازگی نداشت ..
ولی به خاطر اینکه وارد خاک کشور دیگری آنهم با آن مقصد اروپایی که برای رفتنش خیز بزرگی بر داشته بودیم .گفتیم برای آخرین بار هم که شده یک دمی به این سفره مفت مجانی بزنیم و دلی از عزا در بیاوریم .جمعی رفتیم قهوه خانه .
داخل قهوه خانه عین بازارهایی که در هفته فقط یک روز خاص به آن اختصاص دارد و هر کس یک جور جنس می فروشد بود .یکی کیسه تریاک .دیگری کیسه هرویین .آن یکی حشیش و غیره می فروختند جالب اینجا بود که هر کدام از فروشنده ها هم وسیله کشیدن خاص خودش داشت . هروئینی لوله و زروق .تریاکی وافور خوب شاه عباسی و حشیش فروش چپق سنگین محلی . در میانه کشیدن و دود کردن بودیم که یک نفر آمد پیش نفر جدید همراه ما که او هم بلوچ ایرانی بود اسمش را هر گز به ما نگفت به زبان اردو و انگلیسی تسلط داشت یک چیزی در گوشش گفت و رفت . نفر قاچاقبر بر گشت به ما گفت بدون اینکه کسی متوجه بشود یکی یکی از قهوه خانه خارج شویم .و سوار اتوبوسی که منتظرما و به شهر کراچی میرود بشویم .
ما هم یکی یکی از چند در که داشت از قهوه خانه خارج شدیم و سوار اتوبوس شدیم..
فرقه تروریستی رجوی برای تأثیرگذاری بر روابط ایران و فرانسه و تخریب این رابطه، اقدام به اجرای یک عملیات تروریستی ساختگی علیه خود و آن را منتسب به ایران کرد.
به گزارش فراق، فرقه رجوی با طراحی و اجرای یک عملیات تروریستی علیه مقرهای خود در شمال پاریس سعی کرد با کلک فرانسوی، گفت وگوی امانوئل مکرون با سیدابراهیم رئیسی که حاکی از روابط مثبت فرانسه و ایران است را تحت تأثیر قرار دهد.
در ادامه سایت رسمی فرقه برای داغ شدن ماجرا که در حالت آماده باش بود به صحنه آمد و با وجود اینکه هیچ اسنادی در مورد ادعای خود نیز نداشتند کمی سس قجری به این جریان افزوده و نوشتند، پلیس قضایی در فرانسه به آنها توصیه کرده تا خاتمه تحقیقاتی که در جریان است در رابطه با حملات تروریستی اخیر در سنت اوئن لومون جزئیات، عکس و فیلم منتشر نشود، و این در حالی است که در دنیای امروز رسانه کسی با صدای بلند خروپوف هم کند، در لحظه اخبار آن به جهان مخابره می شود چه برسد به این که یک حمله در فرانسه انجام گیرد و هیچ صدایی هم بلند نشود.
به نوشته تسنیم، بازتاب این خبر در چند رسانه مخالف جمهوری اسلامی نظیر تایمز اسرائیل که تحلیلهایی در جهت تخریب روابط ایران و فرانسه ارائه داده بودند، نیز بخشی از این طراحی میدانی و رسانهای فرقه رجوی بوده است.
پیش از این نیز در سال ۱۳۹۷ و در آستانه سفر حسن روحانی رئیس جمهور وقت ایران به اتریش برای احیای قرارداد برجام با طرفهای اروپایی، توطئهای مشابه با هدایت رژیم صهیونیستی علیه دیپلمات کشورمان اسدالله اسدی اجرا شد.
در طراحی سال ۱۳۹۷ صهیونیستها، به دبیر سوم سفارت ایران در اتریش اتهام بمبگذاری وارد شد که در آن پروژه نیز رجوی ها نقش محوری بازی کردند.
برخی منابع میگویند مسعود کشمیری در جریان حمله مسلحانه به ساختمانی در حومه پاریس کشته شده است. رسانههای فارسیزبان نزدیک به سازمان تروریستی مجاهدین خلق با وجود تأیید خبر حمله، مدعی شدند کسی در این حادثه آسیب ندیده است .
بعد از پیروزی انقلاب بر علیه رژیم شاه و روی کار آمدن جمهوری اسلامی، گروه های مختلفی به ضدیت با این حکومت نوپا برخواستند اما در زمان جنگ ایران و عراق هیچ کدام حاضر نشدند فقط و فقط برای کسب قدرت، به همکاری با نیروی متخاصم تن بدهند. تنها گروهی که بی شرمانه چنین ننگی را به جان خرید و دوش به دوش نیروهای دشمن، در مقابل مردم و وطن ایستاد، مجاهدین خلق بود.
مسعود رجوی که سودای قدرت چشمانش را کور کرده بود، مجاهدین خلق را در چنان ورطه خیانتی برد که هیچگاه نتوانست خود را از زیر بار این ذلت خارج کند.
مهدی زمردیان، یکی از رزمندگانی که درجریان آزادسازی خرمشهر حضور داشته در خاطرات خود با اشاره به گوشه ای از خیانت های عوامل مجاهدین خلق گفت:
بچه ها در خرمشهر کمبود امکانات داشتند ( نیرو، نظامی، تجهیزات، غذا، پزشکی، دارو) با وجود این کمبودها بچه ها خیلی عالی مقاومت می کردند حتی بی توجهی برخی از مسئولان وقت مانند بنی صدر هم نتوانست روحیه بچه ها را تضعیف کند.
زمردیان ادامه داد: موضوعی که خیلی به ما آسیب رساند جاسوسی در لباس پزشکی و پرستاری بود، ما بعد از پیروزی انقلاب فرصتی نداشتیم پزشک یا پرستار تربیت کنیم، بهداری سپاه نیز در جبهه ها شکل نگرفته بود و بخشی از پزشکان و پرستاران عضو مجاهدین خلق بودند و با جمع آوری اطلاعات و در اختیار قرار دادن آن به صدام ضربه زیادی به رزمندگان وارد کردند.
زمردیان ادامه داد: بعد از آن که ما این معبر را به یاری خدا شناسایی کردیم تیمهای اطلاعاتی تشکیل دادیم و به عنوان کارگری که به مجروحین کمک کنیم و آنها انتقال دهیم وارد بیمارستانها شدیم و به عینه دیدیم پزشکان چه خیانتهایی می کنند…مثلا یک مجروح را که می آوردند او در آن حال نمی دانست چه می گوید لذا ناخواسته اطلاعات گردان و تعداد شهدا و مقدار مهمات و تجهیزات را به زبان می آوردند و آنوقت بود که کار پزشکان و پرستاران عضو مجاهدین خلق شروع می شد اطلاعات را جمع آوری کرده و در اختیار دشمن قرار می دادند.
وی اضافه کرد: مدت زیادی طول نکشید ما خیلی از این جاسوسها را شناسایی کردیم و تحویل مقامات دادیم ولی خیلی ها را هم که فهمیده بودیم جاسوسی می کنند دستگیر نکردیم چون به خدماتشان نیاز داشتیم و به علت کمبود پزشک باید آنها رزمندگان و مردم شهر را درمان می کردند ولی زیر نظرشان داشتیم.
به استناد آمار و ارقام و اسامی منتشر شده و حتی بنا به اعلام برخی آمار خود فرقه رجوی، حدود ۷۰۰ نفر در سال های ۸۲ و ۸۳ از این فرقه رفتند.
به گزارش فراق، بعد از سقوط صدام، نیروها که خط و استراتژی رجوی را در گل رفته می دیدند با ناپدید شدنش، به واسطه فرصتی که پیش آمده بود در حالی که فرمان بازگشت به اشرف دادند عده ای در راه برگشت فرار کردند و بازنگشتند.
به گزارش فراق، پس ازآن هم درخواست های جدایی زیاد و مناسبات ازکنترل خارج شده بود. فضای تشکیلاتی به هم ریخته بود. سرکردگان به مانند سابق جرئت نمی کردند به اعضا فشار بیاورند. افراد هم خود را مقید به اجرای اوامر تشکیلات نمی دیدند. در همان ماه بیش از ۲۰۰ تن جدا شدند. سرکرده ها به وحشت و هول ولا افتاده بودند تا هر طور شده جلوی موج خروج و ریزش نیروها را بگیرند.
آنها نمیتوانستند کما فی السابق اعضا را تهدید کنند فحش بدهند و ضوابط سفت و سخت قدیم را اجرا کنند. جرئت نمی کردند به نیروهای زیر دست سخت بگیرند و آنها را به صلابه بکشند با اولین برخورد متقابلا جلوی آنها میایستادند. از اطاعت های اجباری خبری نبود. اغلب احترام را کنارگذاشته و تلافی فشارهای سالیان را در می آوردند. تنها توصیه ای که به فرماندهان می شد این بود که فعلا سر به سر افراد نگذارید کاری نکنید که بِبُرند. انواع مهمانی ها برپا می شد و هر کس که درخواست رفتن می کرد و یا بنای ناسازگاری داشت به خلاف قبل که او را به جلسات صد نفره می کشاندند و دمار از روزگارش در میآوردند، بالعکس توسط فرمانده مرکز تکی صدا زده و برایش مهمانی ترتیب می دادند و با هدیه ای بدرقه اش می کردند.
مهمانی هایی بین قرارگاه ها برپا می شد و دستور داده بودند یکی از کارهای اخص فرماندهان مراکز ترتیب جشن و مهمانی و رسیدگی به افراد باشد. به یاد دارم در آن سال در تمام طول ماه رمضان برگزاری مهمانی های مختلف افطار در دستور کاربود.
در کنار این رسیدگی ها تشکیل جلسات و گزارش نویسیهای سرسام آور به شکل وحشتناکی افزایش یافته بود. در حالیکه قبلا ممکن بود هفته ای یک بار نشست آن هم در حد دوساعت باشد. در آن سال هفته ای سه یا چهارجلسه برگزار می شد و به صورت کلافه کننده ای ساعت ها طول می کشید.
حدود ۲ ـ ۳ ماه بود نفرات جدا شده در شرق قرارگاه سکنی داده شده بودند، به علت شرایط سخت و بلاتکلیفی سر به شورش برداشتند و یکبار با آتش زدن برخی وسایل به مانند (تشک و پتو …) اعتراض خودشان را به آن وضعیت ابراز داشتند. کار به جائی کشید که سرکردگان جرأت نمی کردند به آن محوطه نزدیک شوند.
سرانجام موضوع به گوش آمریکایی ها رسید و مقامات ارتش به محل رفته و مجبور شدند محل جدیدی تحت نظرارتش امریکا به نام «تیف» در شمال قرارگاه به آنها اختصاص بدهند. مدت کوتاهی رابطه احترام آمیزی با این افراد داشتند اما در ادامه با فشار و درخواستهای رجوی از آمریکایی ها صفحه چرخیده و به مانند زندانیان با آنها برخورد می شد و در محوطه ای به وسیله خاکریز و سیم خاردار محصور شدند.
پس از اعلام استاتو حقوقی از طرف نیروهای امریکایی به اعضای کمپ اشرف که از تحت بازداشت به نیروی حفاظت شده تبدیل شدند. همزمان پیامی از سوی مریم رجوی خوانده شد که در آن گفته بود اگر کسی خواست جدا شود، دعای خیرما همراهش خواهد بود! اما در همان نشست طبق سناریو از پیش تعیین شده احمد واقف سخنرانی کوتاهی به دستور رجوی کرد و برای افراد ناراضی خط و نشان کشید. او گفت درصورت جدایی هر فردی، آمریکاییها هیچکس را به خارج نخواهند فرستاد… وتلاش نمود که اعضا را از جدا شدن منصرف نماید. اما فرارها که از مدت ها قبل شروع شده بود بعد از اعلام استاتوهم ادامه یافت. فردای همان روز تعداد زیادی از اعضای قدیمی با یک فرار جمعی به نزد آمریکاییها رفتند.
سال ۸۲ و ۸۳ با شکستن نسبی قدرت تشکیلات و سقوط دولت صدام راه برای خروج نیروهایی ناراضی باز شد و روزی نبود که تعدادی انفرادی و یا گروهی به سمت مقر امریکایی ها فرار نکنند.
واقعیتی تلخ بر همه گان نمودار شد که سالیان چگونه با فشار و اجبار افراد را در درون قرارگاه ها زندانی کرده و اجازه خروج به آنان نمی داد و بی شرمانه می گفت همه به اختیار خود در اشرف هستند!
به استناد آمار و ارقام و اسامی منتشر شده و حتی بنا به اعلام برخی آمار خود فرقه، حدود ۷۰۰ نفر در همان دو سال اول رفتند.
بعد از آن رجوی برای هرچه بیشتر فشار آوردن و جلوگیری از خروج بقیه ازهیچ کاری فروگذار نکرد. با همدستی نیروهای امریکایی یکسری بند وبست های پنهانی انجام و دهها ملاقات با افسران آمریکایی انجام شد که آنها را وادار به تحویل و بازگرداندن فراریان کنند و یا هرچه قدر می توانند مانع این کار شوند. به طوری که بعدها متوجه شدیم در این ملاقات ها به نیروهای آمریکایی گفته بودند در صورت انتقال اعضای جداشده به خارج کشور، تشکیلات مجاهدین فروخواهد پاشید. در نتیجه جمهوری اسلامی از این خلأ می تواند استفاده کرده و ضربات بیشتری به نیروهای شما وارد آورد!
مدیر عامل انجمن نجات در پیامی خطاب به دولتمردان آلبانی گفت: دولت آلبانی گامی فراتر از صدام حسین در حمایت از این سازمان تروریستی برداشته است.
به گزارش فراق، در پیامی که ابراهیم خدابنده منتشر کرده و از طریق انجمن حمایت از ایرانیان مقیم در آلبانی (آسیلا) در اختیار مقامات و رسانه های آلبانیایی قرار داده، آمده است:
دولتمردان محترم آلبانی
دولت آلبانی از سال ۲۰۱۶، ظاهرا به دلایل انسان دوستانه، میزبان سازمان مجاهدین خلق می باشد. بر اساس توافقی که بارها از جانب دولتمردان آلبانیایی، از جمله نخست وزیر محترم عالیجناب ادوین راما در مصاحبه اخیر خود با روزنامه وزین نیویورک تایمز، اعلام گردیده است، شرط پذیرش این گروه در آلبانی عدم هرگونه فعالیت سیاسی و تبلیغی رو به جمهوری اسلامی ایران بوده است.
بر اساس آنچه که از رسانه های سازمان مجاهدین خلق مستقیما و علنا اعلام شده و توسط انجمن نجات ثبت گردیده است، این سازمان در طی سال ۱۴۰۱ هجری شمسی (۲۱ مارس ۲۰۲۲ تا ۲۰ مارس ۲۰۲۳) جمعا ۳۷۴۲ اقدام در داخل ایران را از خاک آلبانی سازماندهی و هدایت کرده و آنرا گزارش و تبلیغ نموده است. این اقدامات شامل موارد زیر می باشد:
۲۷۳۴ اقدام تبلیغی و سیاسی شامل دیوار نگاری، نصب عکس و بنر، پخش صوت ۹۳۶ اقدام ایذایی شامل آتش زدن اموال شخصی و عمومی، پرتاب نارنجک های دست ساز ۶۸ اقدام انفجاری و بمب گذاری شامل پرتاب خمپاره های دست ساز ۴ اقدام مسلحانه با استفاده از سلاح گرم
بر اساس گزارشات متعدد جداشدگان در آلبانی، در سازمان مجاهدین خلق بخشی تحت عنوان ستاد داخله تحت مسئولیت صدیقه حسینی فعال است. افراد این ستاد در ارتباط با آنچه اعضای کانون های شورشی در داخل کشور نامیده می شوند فعال بوده و آنان را حمایت مالی و تدارکاتی می کنند. اعضای این کانون های شورشی، افراد آسیب دیده اجتماعی هستند که نسبت به سابقه این گروه بی اطلاع بوده و لذا سازمان مجاهدین خلق با فریب و نیرنگ آنان را با توجه به شرایط اقتصادی موجود در ایران تحریک نموده و به سمت فعالیت های ایذایی و عملیاتی می کشاند.
در تاریخ ۷ ماه مه ۲۰۲۳، رسانه های سازمان مجاهدین خلق خبر از هک کردن سیستم های آنلاین وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی با تابلو و آرم خود را دادند و ضمن پذیرش مسئولیت این اقدام از خاک آلبانی، به انتشار اسناد و مدارک بدست آمده در رسانه های خود پرداختند.
همچنین طی این مدت اقدامات سیاسی علیه جمهوری اسلامی در مقر بسته و دورافتاده این سازمان در آلبانی، از جمله جلسات و میتینگ های متعدد با مقامات آلبانیایی و غیر آلبانیایی، برقرار بوده و ارتباط فعال با مقامات آلبانیایی از شهردار دورس و نمایندگان مجلس آلبانی تا رسانه های مختلف و ارگان های بین المللی در جریان بوده است.
به جرأت می توان گفت که دست سازمان مجاهدین خلق اکنون در آلبانی به مراتب بازتر از زمانی است که در کشور عراق، در خلال جنگ با ایران، تحت حاکمیت صدام حسین، حضور داشت و می توان به وضوح مشاهده نمود که دولت آلبانی گامی فراتر از صدام حسین در حمایت از این سازمان تروریستی برداشته است.
ایرانیان مثلی دارند که می گویند: اگر سنگی از حیاط شما به حیاط همسایه پرتاب شود، این انتظار می تواند وجود داشته باشد که متقابلا سنگی از حیاط همسایه به حیاط شما پرتاب گردد. ظاهرا بر اساس شواهد موجود، مقامات آلبانی به تصور این که عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و تحت حفاظت آمریکا هستند کشور خود را مصون در برابر هرگونه تهدیدات خارجی احساس می کنند.
مقامات هر کشوری صلاح خود را بهتر می دانند. اما یکی از عواقب این گونه اتفاقات معمولا متوجه پناهجویان ایرانی داخل آلبانی، یعنی کسانی می شود که نخواسته اند با مجاهدین خلق همراه باشند. نگرانی من به عنوان نماینده خانواده های اعضای گرفتار در اردوگاه مجاهدین خلق و حامی اعضای جدا شده این سازمان در آلبانی اینست که بعدا طبق روش جاری این سنوات، تلافی هر اتفاقی که بیفتد، از جانب مقامات آلبانیایی، مشمول حال تعدادی پناهجوی ایرانی از همه جا بی خبر جدا شده از سازمان مجاهدین خلق که به هر دلیل درست یا غلط از کشور خود رانده شده و فریب سازمان مجاهدین خلق را خورده و ناخواسته توسط مجاهدین خلق به آلبانی آورده شده اند گردد.
خانوادههای عضو انجمن نجات همزمان با تجمع خود در مقابل مقر صلیب سرخ در تهران در بیانیهای از کمیته بینالمللی این نهاد خواستند تا ضمن فراهم کردن محیطی امن برای ارتباط آنها با عزیزانشان از فجایع و احتمال وقایع تلخ جلوگیری کند.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، در متن بیانیه رسمی انجمن نجات که توسط ابراهیم خدابنده تحویل این نهاد شد، آمده است:
انجمن نجات آسیب دیدگان از خشونت برآمده از افراد جداشده و خانواده های اعضای دربند سازمان مجاهدین خلق در آلبانی می باشد که از سال ۱۳۸۲ تاکنون مجموعه ای از اقدامات ،فرهنگی ،حقوقی، رسانه ای و…. را با هدف آزادسازی عزیزانشان از چنگال سرکردگان فرقه ضد بشری مجاهدین خلق به انجام رسانده است ضمن تبریک فرا رسیدن سالروز تأسیس صلیب سرخ ،جهانی بر خود لازم میداند در راستای اهداف این انجمن و همچنین با تأکید بر اصول و مسئولیتهای بنیادین صلیب سرخ نکاتی را برای استحضار و اقدام شایسته تقدیم نماید
۱- ما خانواده های اعضای گرفتار در اردوگاه بسته و دورافتاده سازمان مجاهدین خلق در آلبانی که در شرایط سخت و غیرانسانی به سر می برند سالهاست که با همه محدودیتهای اقتصادی اجتماعی و سیاسی برای ارتباط با عزیزانمان و کسب خبر از اوضاع جسمی و روحی آنان در تلاش هستیم ما از صلیب سرخ جهانی که بر مبنای انسانیت، بی ،غرضی بی طرفی و استقلال همان طور که در ماده ۳/۵ اساسنامه این سازمان درج شده است درخواست یاری و همکاری داریم.
۲-عزیزان گرفتار ما در سازمان مجاهدین خلق در شرایطی دشوار مغایر با قوانین بین الملل و قانون، پناهندگی اکنون در آلبانی تحت شدیدترین فشارهای روحی و مغزشویی فرقه ای و شرایط بد جسمانی زندگی می کنند شرایطی که طبق مصوبه ۱۹ ژوئن ۱۹۷۷ کمیته راهبردی صلیب سرخ در ذیل قربانیان شرایط خشونت آمیز طبقه بندی شده و یاری مسئولانه صلیب سرخ را می طلبد.
۳-همان گونه که در مأموریت صلیب سرخ جلوگیری از آلام و تسکین آن و حمایت از زندگی و سلامت و تضمین احترام انسانها به خصوص در شرایط اضطرار آمده است انتظار داریم اعضای گرفتار با یک دیپلماسی بشردوستانه توسط صلیب سرخ به یک زندگی سادهی پناهندگی دست یافته و از زندگی فرقه ای و شرایط سخت روحی و جسمی نجات یافته و جلوی فجایعی مثل قتل و خودکشی فردی و جمعی گرفته شود.
همواره شنیدهایم که اعضای اولیه مجاهدین خلق، نیروهای التقاطیِ متأثر از اسلام و تفکر مارکسیستی بودند. اما به راستی چگونه افرادی که روزی اهل شریعت و احکام دینی بودند به دام مارکسیسم افتادند و خط انکار را بر دین و دستورات آن کشیدند؟
به گزارش فراق، نکته مهمی است که سازمان مجاهدین خلق چگونه از دست نیروهای مذهبی و مقیّد نظیر محمد حنیفنژاد، سعید محسن، کاظم ذوالانوار و… رفتهرفته به دست کسانی افتاد که عملاً خدا و قرآن را منکر شدند.
تقی شهرام ظاهر میشود
به نوشته فارس، پس از دستگیری سران و بدنه سازمان مجاهدین خلق در شهریور ۱۳۵۰ و کشته شدن یا اعدام شدن آنها، سازمان عملاً در اختیار تقی شهرام و بهرام آرام قرار گرفت که مارکسیسم را پذیرفته بودند. تقی شهرام مدتی در زندان بود و در آنجا تحت تأثیر نیروهای چپِ مارکسیست قرار گرفت و به عقیده آنها گرایش پیدا کرده بود. او پس از فرار از زندان به یکی از قهرمانان سازمان بدل شد که برای افراد تازهوارد و بدنه آ ن جذابیت شخصیتی داشت. از اینجا بود که رهبری مارکسیست شده سازمان تصمیم گرفت روند دگردیسی عقیدتی خود را با صرفهجویی بیشتر نسبت به زمان، در سطح کادرها و اعضاء تعمیم دهد. از همان نخست به اراده تقی شهرام نوعی تقسیم کار صورت گرفت: نگارش متون آموزشی و القای کتبی شبهات نسبت به دین را شهرام خود به عهده گرفت و اجرای عملی و گام به گام تغییر ایدئولوژی به ناصر جوهری محول شد.
استراتژی بیدین کردن از سوی مرکزیت سازمان
در این مرحله، مسئول سازمان با ظرافت و به تدریج حساسیتهای مذهبی به خصوص حساسیتها و وسواسهای عبادی اعضا را ابتدا کم میکرد و بعد از مدتی از بین میبرد. برای مثال پس از یک نشست ناگهان اظهار میکرد که نمازش قضا شده و پس از چند بار تکرار کاری میکرد که اعضا از او توضیح بخواهند و او در جواب میگفت که:« به جای آن (یعنی ادای به موقع نماز) کارهای مثبت انجام دادیم مثلاً کار تئوریک مفید کردیم ضمناً قضای نماز را هم میخوانم.» بعد از این کار او اعضا را به نوبت در منگنه زمانی خاصی قرار میداد، به حدی که نتوانند مثلاً نماز ظهر و عصر را بخوانند، آن گاه در برابر احساس شرمندگی و گناه اعضا به آنها توضیح میداد که هر کاری به حفظ سازمان بیانجامد مثل نماز است! چرا که برای مثال اگر شما به جای «اجرای یک قرار» یا «زدن یک علامت سلامتی» نماز میخواندید وضعیت تشکیلات مختل میشد؛ ولی شما اکنون هم میتوانید قضای نماز را بخوانید و هم کار سازمان را انجام دادید.