این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)
دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید . ضمن اینکه با آدرس دوم ghased1393.blogsky .com هم در این مسیر پیش می رویم ...
اخیراً مستند جدیدی از کودک سربازان کمپ اشرف در سوئد نمایش داده شد که رازهای جنایات سازمان مجاهدین در حق کودکان اعضای این فرقه را آشکار کرد.
به گزارش فراق، نمایش این مستند با واکنش جیره خواران رجوی روبرو شد و سعی کردند با هیاهوهای مختلف در واقعیت ها مخدوش کنند. تعداد کودکانی که به دست سازمان مجاهدین آواره شدند حدود ۸۷۰ نفر هستند.
این کودکان در شرایط طلاق های اجباری از پدر و مادرشان جدا شده و زندگی سخت و فشارهای مضاعف را در بخش های نگهداری کودکان در عراق تحمل کردند. میان این کودکان کودک شیرخوارهای هم وجود داشت و عموما سن کودکان طی سالهای طلاق اجباری توسط رجوی که به اعضا تحمیل شده بود ۱۳ و ۱۴ سال بود که در پانسیونی در شهر کرکوک عراق نگهداری می شدند و اجازه نداشتند با والدین خود زندگی کنند. حالا در این زمان که فقط بخش کوچکی از این فاجعه از زندگی چهارکودک نمایش داده شده رجویها کف در دهان آورده و سراسیمه شدند.
به گزارش فراق، علی زمانی که به تازگی ازکمپ اشرف در آلبانی فرارکرده درباره فاجعه ای که سازمان مجاهدین بر سر خانواده وی آورد، روایت کرد:
من با یک اشتباه به اتفاق خانواده ام که شامل همسر، پسر و دختر ۷ ساله ام برای جستجوی زندگی بهتر و اعزام به اروپا در سال ۱۳۸۲ به عراق آمدیم و فکر میکردیم که سازمان مجاهدین به ویژه دوستی که از کودکی می شناختم به نام نبی سیف و همچنین برادر همسرم حمید رضا که ملعبه دست سرکردگان مجاهدین بود به ما کمک خواهند کرد. ولی سازمان کاری کرد که تمام زندگی من ازهم پاشیده شد. سازمان جهنمی مجاهدین که بی جهت نیست که به آنها کوردل لقب داده اند پسر ۱۶ ساله مرا که زیر سن قانونی برای ماندن درپادگان اشرف بود لباس نظامی پوشاندند. این دلیل محکمی است که من تمام فجایعی که برسرکودکان آورده اند را بدون هیچ تردیدی باور کنم و از سازمان مجاهدین خلق در این مورد شکایت دارم.
دادگاه محاکمه سرکردگان فرقه رجوی فرصتی است تا تراژدیترین و تلخترین ظلمها، آزارها و تجاوزها در حق اعضای این فرقه نیز بازخوانی شود.
به گزارش فراق، مریم قجر عضدانلو (رجوی) همراه با سرکرده پیشین این فرقه یعنی همسرش مسعود رجوی تراژدیترین ظلمها، آزار، تعرض و تجاوزها را در حق اعضای این فرقه به خصوص زنان این فرقه روا کردند.
بتول سلطانی از جمله زنانی است که پس از بارها تلاش در نهایت موفق شد که از پادگان اشرف رها شود. سلطانی از زنان عضو شورای رهبری این سازمان بود. او چند سالی است که در مجامع بین الملل تمام تلاش خود را برای ترسیم وجهه واقعی فرقه تروریستی رجوی در برخورد با زنان عضو این سازمان میکند. سلطانی در توضیح ایدئولوژی فرقه برای اعضاء زن از کلید واژه «قله آرمانی» استفاده کرد و در توضیح این ایدئولوژی عنوان کرده بود که فرد انقلاب کرده باید خود را به «قله آرمانی» در سازمان برساند و این قله برای زنان با پذیرش به عقیم شدن (جراحی رحم) ثابت می شود تا زنان این سازمان خود را کاملا در حصار این فرقه و به بیامیدی کامل برسند.
این اقدام توسط پزشک قرارگاه اشرف با نام«نفیسه بادامچی» و زیر نظر مریم رجوی و با سرپرستی«کبری طهماسبی» و «زهره بنیجمال» صورت میگرفت. همچنین مسعود رجوی در یکی از جلسات شورای رهبری اصلیترین وظیفه پزشک پادگان اشرف را دقیقا همین اقدام یعنی خارج کردن رحم زنان جوان پادگان معرفی میکند. بنا به گفته بتول سلطانی پس از فرار از اشرف؛ ۱۵۰ زن تا زمان حضور او عقیم سازی شده بودند. تراژدی بودن این امر حتی از روایتهای منتشر شده از تجاوز مسعود رجوی به زنان و دختران باکره سازمان نیز تلختر است و سران فرقه تروریستی رجوی دقیقا زنانگی را از زنان این فرقه سلب میکردند. یعنی آنچه که هدف خلقت هر زنی سوای از موقعیت جغرافیای و اجتماعیاش بود، توسط مریم رجوی گرفته میشود.
سلطانی همچنین درباره رابطه جنسی مسعود رجوی با زنان شورای رهبری با واسطهگری مریم رجوی پرده برداشته بود. او اولین کسی بود که برای نخستین بار درباره رقص رهایی در اردوگاه اشرف گفت. «در زمستان سال ۱۳۷۶ در جلسهای که مریم رجوی آن را برگزار کرد دعوت شدیم و به ما گفتند که باید استحمام کنید تا کاملا تمیز باشید و باید همه لباسها و روسری های شما جدید و تمیز باشد چرا که این جلسه، «حوض» شورای رهبری است و باید در آن حوض «رقص رهایی» اجرا کرد.
حالت عجیبی به من دست داد و ترس و دلهره و فشار روانی داشتم به طوری که کنترل خودم را از دست دادم و از خودم سوال میکردم منظور از «رقص رهایی» چیست؟ حس فضولی نسبت به این موضوع پیدا کردم و تلاش میکردم تا واکنش مسئول آن موقع خودم خانم «فائزه محبتکار» فرمانده مقر چهارم پایگاه اشرف را ببینم.
مهدی ابریشمچی در اسفند ۹۷ «ایده دشمنِ دشمن من، دوست من است» را مطرح کرد تا بدین وسیله از هر بی شرفی در راستای رسیدن به اهداف پلید این فرقه حمایت کنند.
به گزارش فراق، ادمین سابق مجاهدین خلق با انتشار تصویری از همسر اول و بی رگِ مریم رجوی نوشت: مهدی ابریشمچی در این جلسه پاریس مربوط به اسفند ۹۷ ایده دشمنِ دشمن من، دوست من است را طرح کرد و رسماً عنوان کرد که #سازمان_مسعود چه در زمان جنگ،چه ۸۸ و ۹۶ و در بزنگاههای دیگر علیه حکومت، با لیبرالهای داخل کشور ارتباط و همسویی داشته و خواهد داشت. صوت جلسه برایتان جذاب خواهد بود!
مریم قجرعضدانلو مشهور به مریم رجوی، مفسد فی الارضی است که به هر دری چنگ مییازد تا در صحنه دیده شود.
به گزارش فراق، فعالیت تبلیغی و نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و اضرار به نظام جمهوری اسلامی ایران، افساد فی الارض از طریق سردستگی، فرماندهی، برنامه ریزی، طراحی، آمریت و هدایتِ اقدامات جنایتکارانه تشکیلات مجاهدین خلق در ارتکاب جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران، احراق و تخریب در حد وسیع، بغی از طریق سردستگی، محاربه از طریق همکاری با دولت خارجی متخاصم (رژیم بعث عراق)، مشارکت در تحریک و تهییج مردم به آشوب، بلوا و اخلال در نظم عمومی به قصد برهم زدن امنیت کشور و امنیت عمومی و تشویش اذهان عمومی تنها بخشی از اتهامات این ابلیس هست که در دادگاه محاکمه سرکردگان فرقه رجوی برای کیفرخواست آن علیه وی صادر شده است.
این ابلیس همچون فراعنه بر دوش بردههای «اشرف» سوار شده و هر جا شهوتش بخواهد به سوی آنجا روانه میشود.
فریبکاری فرقه رجوی چگونه با مرگ محسن معصومی برملا شد.
دیروز بتاریخ هشتم بهمن 1402 خبر مرگ محس معصومی سالمند 63 ساله ساکن در اردوگاه فرقه رجوی در آلبانی در سایت رسمی این فرقه درج گردید. باید گفت دروغگویی و فریبکاری تا بن و استخوان مجاهدین رخنه کرده است و هرگز نمی توان مجاهدین را بدون ایندو ویژگی تصور کرد.
به نوشته سایت رسمی مجاهدین و براساس اطلاعیه مرگی که در مورد محسن معصومی صادر گردید، وی 4 سال بود که در بستر بیماری با مرگ دست و پنجه نرم می کرد. حتی شنوایی خود را نیز از دست داده بود. اما نکته جالب توجه اینجاست طی همین سالها یعنی از سال 1399 تا تیر 1402 این فرقه فریبکار بارها مقالاتی را به اسم ایشان در سایت موسوم به «ایران افشاگر» با محتوای فحش و ناسزاگویی بر علیه جداشگان و منتقدان این فرقه درج کرده است. این فرقه منحوس بهنگام مرگ این نگونبخت هم دست از فریبکاری بر نداشت و بجای درج عکسی از چهره واقعی این فرد در آخرین روزهای زندگی اش، عکس بشدت جوان سازی شده از وی را در بالای اطلاعیه مرگش قرار داد تا زندگی و مرگ خفت بار اعضای این فرقه را از دید مخاطبانش بویژه خانواده هاشان پنهان کرده باشد. حیاتی که عین مرگ است و مرگی که در عزلت و تنهایی است. بعبارتی اعضای فرقه حتی بعد از مرگشان هم در اسارت سران فرقه رجوی بسر می برند. بنحویکه خانواده هایشان هم هیچ دسترسی به مرده آنها ندارند. البته اینگونه فجایع رسم نهادینه شده ای در این فرقه است. همان کاری که هم اکنون با مرده رجوی هم می کنند. یعنی درج پیام هایی منتسب به وی با همان عکس های قدیمی، و وانمود کردن به اینکه او همچنان زنده است دست به فریبکاری می زنند. در حالیکه اگر وی هم اکنون زنده هم باشد این سوال مطرح می شود ؛ وی چگونه می تواند در سن 76 سالگی در حالیکه به انواع و اقسام بیماریها مبتلاست ، فاز جوانی کوک کرده و ادا و اطوار زنده ها را در بیاورد؟ و این روند تا کی می تواند ادامه داشته باشد.؟
«وقتی سازمان تروریستی مجاهدین کسی را تور میکند، زن های سازمان وارد می شوند و با قربان صدقه رفتن های فراوان شروع به مغزشویی فرد میکنند.»
به گزارش فراق، محمد رضا صدیق، عضو جداشده از فرقه رجوی در آلبانی نوشت: هدفم از نوشتن این چند خط درباره مادرانی است که سالهای سال فرزندان شان در چنگال دیوی به نام مریم قجر و مسعود لجنی گرفتار هستند. درباره مادران آسمانی از جمله مادر خودم که ۲۰ سال دوری مرا تحمل کرد و آخرش آسمانی شد. من خیلی خیلی دچار عذاب وجدان شدم و بار سنگینی روی شانه هایم احساس می کنم چرا که این دو لجن (مسعود و مریم) چنان مرا مغزشویی کرده بودند که در طی این سال ها من همه خانواده را دشمن خودم میدانستم. ای لعنت به من!
سازمان رجوی از هیچ چیزی ترسی ندارد الا خانواده. به روح مادرم قسم زمانی که در عراق و در تشکیلات بودم، وقتی اسمی از خانواده میآمد سر تا پای تشکیلات سازمان به لرزه در میآمد و این تشکیلات کثیف چنان به تکاپو می افتاد که نگو و نپرس.
من در این سال ها که آزادی خودم را بازیافتم به کارکرد تشکیلات و ایدئولوژی سازمان خیلی فکر کردم.
در ذهن خودم اسم این دوتا رو گذاشتم ایدئولوژی کثیف تشکیلات شکنجهگر.
البته واقعیت این است که همه کسانی که در تشکیلات سازمان هستند همین طوری سرکوب می شوند. ایدئولوژی کثیف کارش فقط و فقط مغزشویی است و این کار را زنان سازمان انجام می دهند. یعنی وقتی سازمان کسی را تور میکند این زنها وارد می شوند و با قربان صدقه رفتن های فراوان شروع به مغزشویی می کنند. اولشم با مسعود لجن و مریم قجری شروع میکنند و اینکه مسعود و مریم چقدر انسان های مظلومی هستند و در مسیر مبارزه از همه چیز خود گذشتند و هدفی جز آزادی مردم ایران ندارند. بعد دروغ های شاخ دار که مسعود و مریم چیزی برای خود نمیخواهند و خلاصه که آن قدر از این مزخرفات تحویل آدم می دهند که مغز نفر هنگ میکند. باید این را هم بگویم که در دروغگویی برای جلب نفر به قرآن کریم و امامان هم رحم نمیکنند. طوری وانمود میکنند که انسان فکر میکند جز این دو نفر دیگر مسلمانی وجود ندارد و این شیاطین اولین کاری که میکنند جدا کردن فرد از خانواده است چرا که به اسم مبارزه، خانواده را دشمن معرفی میکنند. یعنی مادر، پدر و خواهر و برادر در مسیر خود ساخته مسعود و مریم کثیف، دشمن هستند و باید طلاق داده شوند. اعضا تا روز مرگ نه می توانند اسمی از خانواده ببرند و نه حسی داشته باشند تا مبارزه مقدس مسعود و مریم لجنی به سرانجام برسد!
در هفتههای گذشته شاهد برگزاری جلسات دادگاه محاکمه سازمان مجاهدین خلق و ۱۰۴ تن از سران آن بودهایم. برگزاری این دادگاهها برای رسیدگی به شکایات قربانیان خشونتورزی این تشکیلات و یا بازماندگان آنها اگر چه دیر به وقوع پیوست، میتواند نتایج مثبتی در پی داشته باشد.
اگر چه برخی منتقدین برگزاری دادگاه سران مجاهدین خلق، بدون حضور متهمین، را امری تشریفاتی میدانند، باید در نظر گرفت که نفس برگزاری این دادگاهها در پی نیم قرن خشونت طلبی و جنایتهای مجاهدین خلق به شنیده شدن صدای قربانیان و خانوادههایشان کمک فراوانی میکند. برگزاری دادگاههای رسمی با رعایت همه جوانب حقوقی توسط قوه قضاییه حکومت ایران گام بزرگی برای یادآوری ماهیت تروریستی مجاهدین خلق برای ایرانیان و شناساندن این فرقه تبهکار به جهانیان است و متعاقب آن بردن داد عدالتخواهان به مجامع بین المللی است.
بسیاری از قربانیان مجاهدین خلق برای دهههای متمادی رنج فقدان عزیزان و جراحات جسمی و روحی ناشی از حملات مجاهدین خلق را متحمل شدهاند، بدون آن که در دادگاهی رسمی به شکایات آنها رسیدگی شود و حتیالامکان خسارات وارده به آنها جبران شود. بسیاری از این دادخواهان شهروندانی هستند که هیچگاه صدای آنها رسانهای نشده بود و برای اولین بار در دادگاه حضور یافتند و آوای مظلومیتشان شنیده شد.
طیف گسترده دادخواهان
در طول شش جلسه دادگاه محاکمه مجاهدین خلق که تا کنون برگزار شده، علاوه بر آنکه کیفر خواست بیش از ۷۰ تن از متهمین قرائت شده است، شماره زیادی از دادخواهان نیز در جایگاه شکات حضور یافتهاند، علیه این تشکیلات اعلام جرم کردهاند، شکایت خود را ابراز کردهاند، شهادت دادهاند یا اسنادی از جنایات فرقه رجوی به دادگاه ارائه کردهاند. این افراد شامل طیف گستردهای به شرح زیر هستند:
قربانیان حملات تروریستی مجاهدین خلق: این افراد که اکثریت آنها غیر نظامی هستند، شامل مردان، زنان و کودکانی می شوند که شهروندان عادی بوده اند و در حین سکونت یا تردد در مناطق مسکونی هدف حملات تروریستی عوامل مجاهدین قرار گرفتهاند.
افراد جدا شده از مجاهدین خلق:
دسته دیگری از شاکیان پرونده مجاهدین خلق را اعضای پیشین این فرقه تشکیل میدهند. افرادی که سالهای طولانی در میان حصارهای فرقه مخرب رجوی، مورد آزار و اذیت جسمی و روحی قرار گرفتند. این افراد پیش از آن که موفق به فرار از تشکیلات شوند، در طول دوران اسارت در مجاهدین خلق، اجازه خروج از تشکیلات و تماس با دنیای آزاد نداشتند، تحت بازجویی، زندان و شکنجه قرار گرفتند. برخی از این افراد ضمن شهادت درباره دستگاه سرکوب و خفقان حاکم بر فرقه مسعود رجوی، آثار جراحات ناشی از شکنجه را در دادگاه به نمایش گذاشتند.
خانوادههای قربانیان ترور:
در حالیکه میدانیم شمار زیادی از افراد در حملات تروریستی مجاهدین خلق جان خود را از دست دادند، خانوادههای افراد کشته شده، امروز دسته دیگری از شاکیان دادگاه مجاهدین خلق هستند که پس از گذشت سالها از قتل عزیزانشان توسط عوامل مجاهدین خلق، کین فرقه رجوی را از یاد نبردهاند و به دنبال دادخواهی هستند.
خانوادههای اعضای ساکن اشرف ۳ در آلبانی:
دسته پر شمار شاکیان مریم رجوی و شوهر ناپدید شدهاش، خانوادههای اعضای در بند مجاهدین هستند که امروز در شمال پایتخت آلبانی در کمپ اشرف ۳ در منطقه روستایی مانز گرفتار هستند. ورود و خروج به این کمپ بشدت تحت تدابیر امنیتی و حفاظتی است. افراد درون این کمپ به نوعی گروگانهایی هستند که اجازه هیچ گونه ارتباطی با جهان آزاد ندارند.
خانوادههای چشم انتظار پس از سالها تلاش برای دیدار بدون واسطه با عزیزانشان در تشکیلات مجاهدین خلق امروز حتی موفق به دریافت ویزای کشور آلبانی نمیشوند و به دلیل کارشکنیهای مجاهدین خلق در آلبانی از بدیهیترین حقوق خود محروم میشوند.
جزئیات دقیق حقوقی و اسناد غیرقابل انکار
چنانچه پیش تر ذکر شد، دادگاههای اخیر بر اساس موازین قانونی دقیق و استانداردهای بین المللی برگزار شدهاند و این مهم موجب میشود که ارجاع شکایت دادخواهان و رسیدگی به آن در خارج از ایران و در دادگاههای خارجی و بینالمللی تسهیل شود.
خیانت منفورترین واژه ای است که در هر صورتی از منظر انسانی دلهره آور و مورد انزجار عموم است.
به گزارش فراق، فردی که رو به خیانت می آورد قبل از هر چیز پیوند های عاطفی، اخلاقی و به ویژه انسانی را در درون خود و اطرافیان از بین می برد. صفاتی که با شخصیت مسعود رجوی تجانس عجیبی دارد و می توان وی را به عنوان استاد ایدئولوژی خیانت و خباثت در جهان بشری معرفی نمود.
همه ساله با نزدیک شدن ۳۰ دی با جست و خیزها و تبلیغات گسترده و عوام فریبانه که به مناسبت بزرگداشت آزادی رجوی در ۳۰ دی ۱۳۵۷ از زندان شاه است، رو به رو می شویم.
مجاهدین خلق و در راس آن مریم قجر همواره مدعی بوده و هستند که مقدم ترین واژه و سرلوحه مکتب آنها بر مبنای صداقت و فدا پایه گذاری شده و تحت هیچ شرایطی از آن عدول نخواهند کرد. ولی هرگز حاضر نشدند واقعیت خیانت مسعود رجوی به هم قطاران خود در زندان شاه را بر ملا کنند. البته این واقعیت چنان بزرگ و اجتناب ناپذیر است که نمی توان از دید عموم پنهان نگاه داشت.
مسعود رجوی روزی با ساواک همکاری کرد و مبارزات خود علیه پهلوی را چوب حراج زد و برای نجات جان خود سایر اعضای سازمان و حتی سایر گروه های مخالف شاه را به ساواک فروخت و روزی دیگر در شرایطی که سربازان ایرانی برای دفاع از میهن یکی پس از دیگری به خاک می افتادند به دامن حزب بعث رفت و شریک کشتار مردم ایران توسط ارتش صدام شد.
بعدها تبدیل به کارت سوخته در دست آمریکا و اسرائیل شد تا تنها برای بقای خود و نه مرام و عقیده با مبنای صداقت و فدا به زندگی ننگین شان ادامه دهند.
آمیختگی خیانت، جنایت و تروریسم در ابعاد مختلف در ذات کثیف رجوی در هم آمیخته است. اسناد مهم و تاریخی از خیانت آشکار رجوی در سالهای گذشته کشف و ضبط گردیده که مهم ترین آن نامه فروردین سال ۱۳۵۱، نعمت اله نصیری، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک شاه) است که در این گزارش با صراحت تاکید کرده است:
«مسعود رجوی که در دادگاه های بدوی و تجدید نظر آن اداره به اعدام محکوم گردیده از همکاران این سازمان بوده که در جریان کشف سازمان آزادیبخش ایران همکاری ارزنده و موثری داشته و مراتب جهت آگاهی اعلام می گردد.»
اغلب افراد فریب خورده توسط سرپلهای فرقه رجوی که فرقه از آنها به عنوان کانون شورشی یاد میکند در کمتر از دو روز شناسایی و دستگیر میشوند.
به گزارش فراق، فریب جوانان یا نوجوانان در شبکههای اجتماعی و سوءاستفاده از آنها برای انجام اقداماتی نظیر دیوارنویسی، ضبط ویدئو از تجمع چند نفره، شعارنویسی روی پول و اماکن عمومی، آتش زدن تصاویر و المان های مسئولان و شهدا و گرفتن تصویر و ارسال به سرپل ها از اقدامات پلید آلبانی نشین ها برای رسیدن به اهدافشان است تا به صورت اغراقآمیزی آن ها را در شبکههای فضای مجازی منتشر کنند.
در همین باره محمد حسن پور، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان پاکدشت، روز دوشنبه ۱۸ دی ماه گفت: با دستورات قضایی ابلاغ شده، یکی از عناصر عملیاتی وابسته به فرقه تروریستی رجوی ۴۸ ساعت بعد از صدور ابلاغ دستگیر شد. وی افزود: فرد دستگیر شده با اعتراف به آتش کشیدن تصاویر و المانهای مسوولان و شهدا در حال حاضر در بازداشت به سر میبرد.
این فرقه بهدلیل جایگاه منفورش در ایران به تنهایی توان طراحی صحنه و ناآرامی را ندارد لذا سعی می کند با اغوای جوانان و نوجوانان در فضای مجازی از آن ها در راستای رسیدن به اهداف پلید خود بهره کشی نماید، لذا ضروری است خانوادهها به خصوص پدران و مادران در فضای مجازی به شدت مراقب ارتباطات فرزندان خود باشند تا خدای ناکرده طعمه تروریست های دهه ۶۰ نگردند.
اگر داستان مادر «ثریا عبداللهی» را دنبال کرده باشید حتما به خاطر خواهید آورد که وی در روایت از نحوه ربایش و اسارت فرزندش در فرقه رجوی همیشه از فردی به نام «علی آنکارایی» صحبت کرده است.
به گزارش فراق، افشاگریهای اخیر مادر ثریا عبداللهی و نام بردن از این مزدور در رسانه ها موجب شد تا چند تن از جداشدههای ساکن در اروپا که این قاچاقچی پلید رجوی را می شناختند با ارسال اطلاعاتی به فراق هویت این مزدور را فاش کنند.
این فرد که عامل اصلی فریب و کلاهبرداری از ایرانیان جویای کار در ترکیه و خواهان انتقال به اروپا بوده، خانوادههای بسیاری را داغدار کرده است.
در داستان اسارت فرزند مادر ثریا عبداللهی در فرقه رجوی، علی آنکارایی به آن ها پیام میدهد که برای انتقال امیراصلان حسنزاده به اروپا پنج میلیون پول نیاز دارد و حتی بدین منظور رابط خود در تهران را سراغ این مادر میفرستد که متاسفانه پس از پرداخت پول نه از امیراصلان، نه از علی آنکارایی و نه از رابط وی خبری نمیشود.
علی تکلو معروف به علی آنکارایی، اهل فریمان مشهد، پیش از آنکه برای رجوی قاچاقچی انسان شود، حدود نه سال در کمپ های اشرف در عراق بود و عقاید مارکسیستی تندی داشت. داخل تشکیلات خیلی به او فشار میآوردند که عقایدش را عوض کند ولی او زیر بار نمی رفت.
مهوش سپهری (نسرین) در سال ۷۱ که همه اعضا مجبور به کارهای یدی روزانه بودند او را بیشتر تحت فشار گذاشت ولی بازهم از عقاید خود عقب نشینی نکرد. سرانجام نسرین به وی گفت که ما تو را به ترکیه میفرستیم و آنجا باید سر پل باشی که او هم قبول کرد.
علی تکلو با گذرنامه جعلی که فرقه برایش درست میکند راهی آنکارا شده و در خانه بزرگی که فرقه برایش اجاره کرده، تشکیل خانواده داده و ماموریت کثیف خود را آغاز میکند.
روند کار فریب و قاچاق ایرانیان از ترکیه به «اشرف» توسط این مزدور بدین گونه بوده که ابتدا از دفتر اطلاعات فرقه در آلمان با علی آنکارایی تماس گرفته شده، مشخصات و محل اقامت سوژه مورد نظر به وی داده میشد. سپس علی تکلو فوری سراغ فرد میرفت و با دادن فیلم، ویدئو و وعده به طرف، اعتمادسازیهای اولیه را انجام میداد. البته این ریلگذاری تا سه روز باید به نتیجه میرسید. در نهایت نامبرده با تهیه گذرنامههای جعلی برای سوژههای مورد نظر آنها را به عراق و مقر اشرف روانه میکرد. علی آنکارایی به واسطه ارتباطات قوی و نفوذ مالی خود در پلیس ترکیه توانست تا اواسط دهه ۸۰ افراد زیادی را از مسیر این کشور جذب فرقه نماید.
تصویری از علی تکلو معروف به علی آنکارایی در دوران سربازی