برنامهریزی یک سازمان جاسوسی که با همکاری فرقه رجوی درصدد دادن تنفس مصنوعی به یکی از مدعیان لیدری در زاهدان بود، شکست خورد.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، یک سازمان جاسوسی که با همکاری فرقه رجوی، برنامهریزی گستردهای برای باز تولید آشوب در سالگرد اغتشاشات در زاهدان کرده بود، پس از شکست تمامی برنامهریزی ها و ضربه خوردن تیمها و هستههای تشکیلاتی وابسته، اینک درصدد دادن تنفس مصنوعی به عوامل ناکام پروژه است.
به نوشته تسنیم، سرویس مذکور چند روز پیش از هشتم مهرماه، اقدام به ارسال تجهیزات ارتباطی و استارلینک، برای یک جریان خاص در زاهدان کرده بود اما این محمولهی مهم ارتباطی توسط دستگاه های امنیتی کشور، کشف و ۵ نفر از عوامل موثر دریافت کننده و بهرهبردار این تجهیزات در زاهدان بازداشت شدند.
به گفته این منبع، برخی از بازداشت شدگان سابقه ارتباط با رسانههای تروریستی- صهیونیستی را دارا هستند.
با توجه به بی اعتنایی و عدم همراهی مردم فهیم سیستان و بلوچستان با بدخواهان کشور و ناامن سازان جامعه، و ناکامی تمام عیار عوامل بازتولید آشوب در هشتم مهرماه و غلبه ی ناامیدی بر جریان مذکور، سرویس جاسوسی مورد نظر به اردشیر امیرارجمند، دستور داده است برای روحیه دادن به یکی از مدعیان لیدری در زاهدان، طوماری در حمایت از وی تهیه و به امضای تعدادی از عوامل فتنه ۸۸ و چند زندانی پر حاشیه زندان اوین برساند.
به دنبال آن اردشیر امیرارجمند (عامل سرویس جاسوسی فرانسه، خط دهنده اصلی به یکی از سران فتنه ۸۸، عضو قدیمی فرقه رجوی و برادر یکی از سران آن فرقه) شروع به جمع آوری امضا از همپالکی های خود، برای حمایت منافقانه از عنصر مورد بحث در زاهدان و تزریق روحیه به وی کرده است. اردشیر امیر ارجمند پیش از این نیز به کرات منویات فرقه تروریستی رجوی را از زبان یکی از سران فتنه ۸۸ یا عده ای از مدعیان جریان اصلاحات منتشر کرده بود.
یکی از مزدوران رجوی که سابقا در بخش موسوم به کاریابی فرقه در ترکیه، برای این فرقه جذب نیرو میکرد به درک واصل شد.
به گزارش فراق، بر اساس اخبار به دست آمده از منابع آگاه روز سه شنبه ۴ مهرماه حسن موسوی یکی از مزدوران فرقه رجوی در درگیری با یکی از اعضای ناراضی این فرقه کشته شده است. طبق اخبار واصله یکی از افراد ناراضی فرقه تروریستی رجوی که پس از عدم موافقت با خروج او از اشرف ۳، دو عملیات فرار ناموفق داشته، تحت فشارهای روانی ناشی از شرایط وخیم پس از حمله پلیس آلبانی به مقر فرقه، با حسن موسوی که عامل انتقال قاچاقی و غیرقانونی او به عراق بود مشاجره لفظی پیدا کرده و به این خاطر که موسوی را عامل بدبختی خود می دانست در مشاجره و درگیری پیش آمده، او را خفه می کند.
این فرد که هویت او هنوز مشخص نشده است، در قرنطینه ستاد اطلاعات فرقه قرار دارد و احتمالا خبر مرگ او در اثر بیماری در هفته های آینده از جانب فرقه منتشر شود؛ مرگی که علت واقعی آن یا شکنجه و یا خودکشی خواهد بود.
اما حسن موسوی کیست؟
حسن موسوی ملکی متولد ۱۳۳۰ در مرند با ابلاغ فرقه با پوشش دانشجو، در بخش موسوم به کاریابی فرقه در ترکیه فعالیت داشت. وظیفه و ماموریت بخش کاریابی فرقه، شناسایی و جذب افراد ناراضی با وعده کار و اقامت در اروپا و انتقال به صورت قاچاقی از مرز شمالغرب به ترکیه بود.
موسوی به عنوان یکی از سرپل های فرقه در ترکیه وظیفه تحویل افراد منتقل شده به صورت غیرقانونی به ترکیه و انجام مقدمات و انتقال غیرقانونی با فریب افراد به مقر اشرف در عراق را داشت.
یکی از اهداف فرقه تروریستی رجوی در قاچاق انسان و انتقال به اردوگاه اشرف در عراق، جبران کمبود نیروی ناشی از تلفات بالای عناصر خود در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) بود. گفته می شود مادر، شوهر خواهر و برادر حسن موسوی نیز به عنوان عناصر تیمهای عملیاتی و ترور فرقه بودند که دستگیر و اعدام شدند و خواهر او در درگیری مسلحانه با نیروهای کمیته کشته شده است.
در هفته های اخیر اوضاع برای فرقه رجوی بسیار سخت و بحرانی شده و هر روز با چالش جدیدی روبرو هستند. از اختلافات گسترده بین مقامات ارشد تا انتقادات شدید اعضای عادی به مریم رجوی و چند درگیری فیزیکی بین نیروها بر سر انتقال به کانادا که تنها گوشه ای از این بحران می باشد. از سویی بعد از فرار بیجار رحیمی از مقر اشرف ۳، سختگیری و فشار به نیروها به دستور مقامات ارشد سازمان افزایش یافته و این موضوع هم در کنار برخی وقایع باعث تشدید فشار روانی در بین اعضای جنایتکار این فرقه گردیده است.
بر اساس اعترافهای خود فرقه، خدیجه مدنی (مادر موسوی) به همراه ۸ فرزند دیگرش، دائم برای مأموریتهای تروریستی فرقه که بین ارومیه و تهران انجام می شد، تسلیحات و مهمات جابهجا میکرد.
نکته جالب اینجاست سایت های فرقه برای ردگم کنی علت درگذشت وی را بیماری و عارضه ریوی اعلام کردند.
فرقه تروریستی مجاهدین مدعی تیراندازی در زاهدان و زخمی شدن مردم و جوانان شد.
برخلاف فراخوانهای گروهک تروریستی مجاهدین و سایر طیف های ضد انقلاب که از روزهای قبل برای ایجاد اغتشاش در زاهدان منتشر شده بود، مردم در فراخوانها شرکت نکردند.
اما برخی رسانهها و شبکههای ماهوارهای فارسیزبان معاند به همراه فرقه تروریستی مجاهدین برای جلوگیری از شکست مجدد، تصاویر قدیمی از زخمیشدن عدهای اطراف مسجد مکی را به عنوان اتفاقات روز جمعه منتشر کردند.
در تازهترین اتفاق فرقه ورشکسته مجاهدین به همراه برخی از سردمداران رسانهای اپوزیسیون از جمله علی کریمی تصویری از حادثه تروریستی اخیر پاکستان را به عنوان حادثه روز گذشته زاهدان جا زدند. تصویری که در روزهای قبل و توسط رسانههای پاکستانی منتشر شده است.
اخیرا پارلمان اتحادیه اروپا قطعنامهای در محکومیت سازمان تروریستی مجاهدین به تصویب رسانده است که با شرح بخشی از شگردهای فرقه رجوی عنوان کرده اعضای فرقه با روشهای موهوم از پارلمانترها و سیاستمداران اروپایی سو استفاده می کنند.
به گزارش فراق، بر اساس این قطع نامه رجوی ها اقدام به جعل حمایت، امضا و سواستفاده از نام یک سری پارلمانترها بدون اطلاع آنان کردند.
در این قطعنامه آمده است: «فرقه رجوی در سالهای گذشته با استفاده از روش های گوناگون مانند پرداخت مبالغ هنگفت و روش های متقلبانه تلاش کرده است تا حمایت سیاست مداران غربی را به نفع خود جلب کند تا یک چهره موجه از خود به نمایش بگذارد.»
«نام نمایندگان را در لیست امضا کنندگان نامه هایی که امضا نکرده اند یا به عنوان میزبان مشترک کنفرانس هایی که هرگز آن را تایید نکرده اند گنجانده است و برای گمراه کردن نمایندگان وسامانه شفافیت از بیش از ۴۵ عنوان جعلی استفاده نموده!»
قطعنامه در بخشی دیگر فرقه رجوی را سازمانی معرفی کرده که متهم به ارعاب، شکنجه و قتل مهاجران ایرانی است و از شیوه های تهاجمی و مبهم برای دیدار با نمایندگان پارلما ن اروپا از جمله پنهان کردن وابستگی گروهی خود استفاده می کنند.
این اتفاق مهمی است که یک جنبه آن فریب افکار عمومی و اعضای خودش و هم چنین بی اعتباری تمام تلاشهای مذبوحانه فرقه در جهت جمع آوری امضا و حمایت ها درسال های گذشته است و جنبه دیگر آن مشروعیت بخشیدن بیشتر به نظام جمهوری اسلامی و سیاست خارجی ایران می باشد.
یکی از منابع درآمدی گروههای تروریستی قاچاق مواد مخدر، الماس و سلاح در سراسر جهان است. فرقه تروریستی مجاهدین نیز بخشی از منابع خود را از این طریق تامین میکنند. براساس گزارشی که بنیاد ضدتبهکاری انگلیس از دستگیری این گروه ارائه کرده، این گروه در پرونده قاچاق محموله ۵۰۰ کیلویی هروئین به کشور اوکراین نقش داشته است.
«مایکل روبین» یکی از مقامات سابق پنتاگون در مقالهای در موسسه آمریکن اینترپرایز، با زیر سوال بردن ادعای مجاهدین مبنیبر اینکه «بزرگترین گروه اپوزیسیون ایران» است، از ایدئولوژی «شدیدا ضد آمریکایی»، عمل بهعنوان یک «فرقه» و «وضعیت مالی نامشخص» این گروه نوشته است. روبین این مقاله را در مارس ۲۰۲۳ یعنی حدود ۱۱ سال پس از خروج مجاهدین از فهرست سازمانهای تروریستی ایالاتمتحدهآمریکا نوشته اما نه او که در پنتاگون فعالیت داشته و نه هیچ روزنامهنگار و تحلیلگر دیگری تا به امروز موفق به کشف شبکه مالی این فرقه در غرب نشده است.
فرقه تروریستی مجاهدین دهههاست که ادعا میکنند منابع مالی آنها از سوی هوادارانشان تامین میشود. مجاهدین پس از اینکه در دهه ۹۰ میلادی، وزارت امور خارجه آمریکا در فکتشیتی درباره مجاهدین خلق، از حمایت عراق از این فرقه برای حمله به ایران نوشت، مسعود رجوی در ۲۷ فوریه ۱۹۹۲ نامهای به همیلتون، رئیس کمیته فرعی اروپا و خاورمیانه کنگره نوشت و مدعی شد که هزینههای شاخه نظامیاش «توسط مردم ایران تامین مالی» میشود. این ادعا در برهههای مختلف به اشکال گوناگونی مطرح شده است. نمونهاش اظهارنظر علی صفوی، عضو کمیته موسوم به روابط خارجی شورای ملی مقاومت که بازوی سیاسی سازمان مجاهدین است. او ادعا کرده بودجه کمپین حامی مجاهدین خلق از ایرانیان آمریکایی تامین میشود اما این ادعا را هم گزارشها و هم شهادتهای مختلفی در مورد منابع ثروتمند این گروه رد میکنند. در این گزارش به بررسی منابع درآمدی مجاهدین و همچنین شرکتهای پوششی غربی و شرقی که به این فرقه کمک مالی میدهند، پرداختهایم.
منابع مالی از کجا میآید؟
پس از تغییر فاز مجاهدین، این گروه نیاز به درآمد برای اقدام علیه ایران داشت. اخاذی از خانواده اعضای مجاهدین، فروش نشریه در غرب، فروش اطلاعات محرمانه به عراق، لیبی، عربستان، رژیم صهیونیستی و سایر کشورها و سرقت از فروشگاههای زنجیرهای غربی و حتی دانشگاهها، بخشی از راهکار برای تامین نیازهای مالی مجاهدین بود. اما هزینههای این گروه بسیار بیشتر از این شیوههای درآمدزایی بوده است.
۱– موسسات خیریه
یکی از نخستین راهکارها برای درآمدزایی قابل توجه، تاسیس انجمنهای خیریه با ادعای کمک به کودکان بی بضاعت و خانواده آنها در ایران بود. مجید تفرشی، پژوهشگر در مستندی چند قسمتی با نام «خیریه اشرف» به بررسی این موضوع پرداخته است. او پس از آزادسازی نزدیک به ۶ هزار سند در موسسه چریتی کامیشن که یکی از نهادهای مردمنهاد و ناظر بر موسسات خیریه در انگلیس است، به بررسی این اسناد پرداخت و متوجه شد بخشی از این اسناد مربوط به موسسه خیریهای به نام «ایراناید» (IranAid) است که تلاش میکرد به کودکان و خانوادههای بیبضاعت در ایران و مناطق مرزی ایران کمک کند: «متوجه شدم که این موسسه خیریه پوشالی است و محلی برای کلاهبرداری و انتقال پول از اروپا به عراق و برعکس است.
سربازان گمنام وزارت اطلاعات طی عملیاتی پیچیده و دقیق لیدرهای تجمعات ضدایرانی را که در کشورهای مختلف اقدام به فعالیت علیه ایران میکردند را دستگیر کردند.
۱ – دستگیری لیدرهای تجمعات ضدایرانی در کشورهای مختلف توسط سربازان گمنام وزارت اطلاعات
به گزارش خبرگزاری تسنیم، سربازان گمنام وزارت اطلاعات طی عملیاتی پیچیده و دقیق لیدرهای تجمعات ضدایرانی را که در کشورهای مختلف اقدام به فعالیت علیه ایران میکردند را دستگیر کردند.
2 – گزارش روزنامه فرامنطقهای الشرق الاوسط از فروپاشی ائتلاف موسوم به اپوزیسیون ایران
به نوشته روزنامه فرامنطقهای الشرق الاوسط تلاش قطبهای اپوزیسیون ایران در خارج برای اتحاد حتی در آستانه سالگرد اغتشاشات هم با شکست مواجه شده است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، این روزنامه در گزارشی که شامگاه سه شنبه منتشر کرد نوشت ائتلاف گروههای مخالف ایرانی در تبعید که همزمان با آغاز (اغتشاشات) شکل گرفته بود به طور کامل فرو پاشیده است. در بخشی از این گزارش آمده است با نزدیکی سالگرد (اغتشاشات) پهلوی تلاش کرد تا در پیامی ویدئویی آن را فرصت مهمی برای اقشار مختلف جامعه ایران جهت وحدت و سامان دادن به موج جدیدی از اعتراضات بداند.
الشرق الاوسط به نقل از آرش عزیزی که از وی به عنوان یکی از شخصیتهای اپوزیسیون نام برده نوشت: فروپاشی ائتلاف برای دموکراسی و آزادی در ایران لحظهای تامل بر انگیز بود به ویژه که در شرایطی این ائتلاف فروپاشید که جمهوری اسلامی ایران روز به روز از طریق امضای توافقنامههای دیپلماتیک در صحنه بین المللی بر قدرت خود میافزاید.
به نوشته این رسانه عرب زبان نزدیک به عربستان: با وجود آن که علی نژاد و پهلوی فوریه گذشته در نشست امنیتی مونیخ حضور پیدا کردند اما بسیاری از مخالفان اعتمادی به پهلوی ندارند، زیرا او تاکنون خود را از حکومت استبدادی پدرش جدا نکرده، گرچه در عین حال ادعا میکند که قصدی برای بازگرداندن حکومت پادشاهی در ایران ندارد.
پایگاه خبری-تحلیلی فراق، در گزارش پیش رو اسامی افرادی را منتشر میکند که از کودکی تحت تاثیر مغزشویی فرقه رجوی بوده و کشته یا جدا شدند.
به گزارش فراق، حدود ۸۵۰ کودک در فرقه رجوی که همراه با والدینشان به عراق آمده بودند در سال ۱۳۷۰ به اجبار از پدر و مادرشان جدا و به کشورهای اروپایی منتقل شدند.
سرنوشت بسیاری از این کودکان هم اکنون نامعلوم است اما همانطور که چندی پیش منتشر کردیم، بعدها مریم قجر با تبانی و فریب حدود ۲۵۰ تن از آنها را دوباره به عراق و کمپ نظامی اشرف بازگرداند.
لیست ضمیمه شامل اسامی این افراد است که توسط بستگان و دوستان آنها برای فراق ارسال شده است.
لازم به توضیح است همان گونه که بارها در فراق منتشر شد حدود ۷۰ تن از این افراد پس از انتقال به آلبانی خوشبختانه توانستند از چنگال فرقه مخوف رجوی نجات یابند و خود را به اروپا یا آمریکا برسانند.
الف- اسامی افراد باقیمانده در فرقه که از کودکی تحت تاثیر مغزشویی فرقه بوده و به اجبارخانواده اسیر شدند و هیچ گاه زندگی آزادی نداشته اند
پارلمان اروپا در قطعنامهای که اخیرا به تصویب رسیده است با اشاره به اقدامات خشونتآمیز فرقه تروریستی رجوی اعلام کرده که عناصر این فرقه، با فریبکاری و روشهای گمراه کننده از نمایندگان و سیاستمداران اروپایی سوءاستفاده میکنند.
به گزارش فراق، پارلمان اروپا در فوریه سال ۲۰۲۳ با تشکیل «کمیته ویژه دخالت خارجی در روندهای دموکراتیک در اتحادیه اروپا شامل تبلیغات سوء، تقویت صداقت، شفافیت و پاسخگویی در پارلمان اروپا»، به تهیه پیشنویس قطعنامهای به منظور ممانعت از دخالت خارجی در این پارلمان اقدام کرد.
در نهایت پس از تصویب پیشنویس قطعنامهای تحت عنوان «توصیههایی برای اصلاح مقررات پارلمان اروپا در مورد شفافیت، صداقت، پاسخگویی و مبارزه با فساد» در این کمیته، پارلمان اروپا این قطعنامه را در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۳ به تصویب رساند.
در بخش مقدماتی این قطعنامه، به موارد متعددی از لابی کشورهای خارجی در پارلمان اروپا اشاره شده است.
اما نکته قابل توجه اینجاست که یکی از بندهای مقدماتی این قطعنامه، به اقدامات فرقه تروریستی رجوی اختصاص یافته است.
فرقه تروریستی رجوی در سالهای گذشته با استفاده از روشهای گوناگون مانند پرداخت مبالغ هنگفت و روشهای متقلبانه تلاش کرده است تا حمایت سیاستمداران غربی را به نفع خود جلب کند تا یک چهره موجه از خود به نمایش بگذارد.
اما این اولین بار است که یک نهاد رسمی اروپایی به فریبکاریهای این فرقه برای جذب سیاستمداران و سوءاستفاده از نام آنها پردهبرداری میکند.
«حمید چاهه» عضو پیشین فرقه رجوی پس از ۱۰ سال سکوت و برای اولین بار از جنایت هولناکی در حق خواهرش که عضو مجاهدین بوده، پرده برداشت.
به گزارش فراق، حمید چاهه با ۱۲ سال سابقه حضور در فرقه (از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۹۲) در گفت و گو با سیامک نادری، یکی از جداشده های قدیمی از سرنوشت هولناک خواهر جوان ۲۳ ساله اش به نام معصومه چاهه سخن گفت و به دادخواهی پرداخت.
معصومه سال ۱۳۸۰ خواهان جدایی از تشکیلات بود و به همین دلیل توسط مسئولان تحت فرمانِ مسعود و مریم رجوی در قرارگاه اشرف واقع در عراق مورد اذیت و فحاشی در نشست های جمعی قرار گرفت، سپس زندانی و شکنجه شد.
سگهای رجوی معصومه را به لب مرز ایران و عراق فرستادند. معصومه آنچنان که خود می گوید در مرز مورد تجاوز گروهی از مردان جوان سیاه چُرده قرار گرفت: « تعدادی جوان که چهره هاشان سیاه بود درنبالم می دویدند و من فرار می کردم از دست آنها … و بعد رسیدند و … بعد افتادند رو من…» معصومه پس از تجاوز گروهی با بدنی خونین و دست های زخمی شده ناشی از سیم خاردارهای مرز ایران و عراق و میادین مین با لباس هایی پاره شده خود را به خانه یکی از اقوام خود در «شهر ری» رساند و در حالی که شوکه شده بود و قدرت تکلم نداشت به صورت پراکنده حقایق زندان و شکنجه توسط مجاهدین در قرارگاه اشرف و سپس تجاوزگروهی، اذیت و آزار قرار گرفتن خود را بیان کرد.
معصومه دختر جوان ۲۳ ساله بر اثر این شرایط هولناک و فجایعی که مریم رجوی و رهبری عقیدتی فرقه مخوف و تبهکار مجاهدین، بر سر وی آورد، تعادل روانی خود را از دست داد و الان ۲۱ سال است که در بیمارستان های روانی از جمله « امین آباد» بستری میشود.
عکس ها و ویدئو های معصومه در بیمارستان های بخش روانی و همچنین سخنان خودش در ویدئوی زیر قابل مشاهده است.
در بخش دیگری از این ویدئو حمید چاهه از سرکوب هولناک خود و دیگر اعضا در نشست های جمعی تحت عنوان نشست «دیگ» افشاگری میکند. «دیگ» اصطلاحی در تشکیلات فرقه رجوی است که در آن فردی را در نشستهای جمعی سوژه میکنند یعنی داخل دیگ می اندازند و آتش شعله های دیگ را زیاد می کنند. منظور با فحاشی کردن، تهدید، توهین، تهمت زدن و تُف باران کردن و داد زدن های مستمر سایرن بر سر سوژه ای که برای ساعت های متمادی در درون دیگ قرار دارد تا سوژه از پای در بیاید و هر آنچه مسئولین فرقه مجاهدین می خواهند اعتراف کرده و سرسپار مطلق تشکیلات و مسئولین فرقه رجوی باشد و سوژه در این دیگ هیچ راه گریزی ندارد جز تن دادن به مسئول نشست که منویّات پلید رهبری عقیدتی برای ارعاب هرچه بیشتر اعضا را دنبال می کند.
حمید چاهه در این گفت و گو همچنین از خودکشی یکی از اعضا به نام احمد رازانی که در سال۱۳۸۹ در مرکز ۱۲ خود را از پنکه سقفی آویزان کرده بود پرده برمی دارد و نیز اینکه خودش هم می خواسته خودکشی کند.
در ادامه او از جشن و شادی و رقص و پایکوبی در نشست مسعود و مریم رجوی به هنگام عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر توسط بن لادن و القاعده سخن گفته با اشاره به جهان بسته درون مجاهدین تاکید می کند: « هیچ ارتباطی با جهان خارج از کمپ نداشتیم، تلفن نداشتیم، حق تماس با خانواده نداشتیم، حق دیدن برنامه آزاد تلویزیون نداشتیم، رسانهای نداشتیم و در همان پذیرش به ما گفته بودند که با کسی صحبت نکنید، محفل شعبه سپاه پاسدارن است! »
به گفته سیامک نادری چاهه پس از جداشدن از فرقه به دلیل اینکه هزینه ماهیانه زندگی در آلبانی توسط فرقه پرداخت می شد از او خواستند هوادار مجاهدین باقی بماند و برای مجاهدین با استفاده از چندین اکانت های جعلی در حمایت از مریم رجوی توئیت بزند اما او الان ساکن کانداست و فرقه رجوی به جهت پیام هایی که علیه رجوی در فیس بوک نوشته است دوهفته پیش از وی شکایت کرد.
هر وقت مناسبتهای خاصی مثل انفجار دفتر حزب جمهوری، عملیات مرصاد یا عزل بنیصدر میرسد، اظهارنظرهایی تکراری در خصوص سازمان منافقین یا مجاهدین خلق ایران، میشنویم. البته استثناءهایی نیز وجود دارد و گاهی روایتهایی مثل مستند ترور سرچشمه، جزئیاتی بیشتر از این وقایع را در اختیار ما میگذارند.
بهراستی مجاهدین خلق فقط در ترور و بمبگذاری خلاصه میشود؟ این سازمان که ۴۲ سال پیش جنگ قدرت را باخت، هنوز سازمانیافتهترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی است که بُعدی در سایه دارد؛ بُعدی جاسوسی.
به گزارش فراق، آنچه در این گزارش میخوانید، برگرفته از دو گفتوگو با آقای «میم» افسر امنیتی سابق در حوزه نفاق و آقای «عِین» از نزدیکان رجوی، عضو سابق سازمان و پناهنده در اروپا، بهعلاوه پژوهش در میان اسناد و جستوجو در خاطرات منتشرشده اعضای سابق مجاهدین است. این گفتوگو و پژوهش در جریان پیشتولید ساخت یک مجموعه مستند، در سال ۹۸ توسط نگارنده انجام شدند.
سازمان، سیا و کاگب
بهطور کلی، هر گروه پنهانکار و برانداز، درگیر فعالیتهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی میشود. این درگیریها به دو علت رخ میدهد: اول، حفاظت از خود در برابر پلیس امنیتی حکومت و دوم، شناسایی نقاط ضعف برای وارد کردن ضربه. مورد سازمان منافقین بین گروههای مشابه، متفاوت است. گسترش همکاریهای اطلاعاتی سازمان با سرویسهای جاسوسی بلوک شرق، بعد از تغییر ایدئولوژی سال ۵۴ اتفاق افتاد. شاخصترین آن همکاریها، جلب حسن حُسنان کارمند محلی سفارت آمریکا در تهران بود. گفته میشود این فرد در جریان ترور دو مستشار آمریکایی در ۳۱ اردیبهشت ۵۴ توسط تیم وحید افراخته (سرهنگ ترنر و سرهنگ شفر) نقش داشته است. البته خود او نیز کمتر از دو ماه بعد یعنی در ۱۲ تیر ۵۴ توسط سازمان کشته شد.
«عین» درباره اینکه چه مسائلی پای سرویسهای جاسوسی را به مسئله ترور دو مستشار آمریکایی باز کرد، گفت: «آنها مسئولیت دو سایت شنود تحت نظر CIA در شمال کشور یعنی سایتهای بهشهر و کبکان را برعهده داشتند؛ ۲ سایت از ۵ سایت آمریکاییها در خجیر، تهران، مغان، بهشهر و کبکان که شوروی را شنود میکردند. محتویات کیف این دو نظامی آمریکایی پس از عملیات ترور در اختیار روسها قرار گرفت. آقای «میم» معتقد بود که انجام این عملیات بدون دستیابی به اطلاعات سرّی ممکن نبود. سود این عملیات نیز به حساب سرویسهای اطلاعاتی بلوک شرق و در رأس آنها کاگب واریز میشد.»
عملیات روی مستشارهای آمریکایی، تا سالها افتخار سازمان بود. «عِین» که تا سقوط صدام در اردوگاه اشرف بود در این خصوص میگوید: «[سازمان] بعد از انتقال به فرانسه (سال ۶۰) و سپس عراق (سال ۶۵) به علت از دست دادن نیروهایش در داخل و همچنین از بین رفتن پایگاهش در میان مردم داخل و خارج از کشور، تغییر موضع داد و دست از همه شعارهای ضدامپریالیستی و ضدآمریکاییاش برداشت. [سازمان] حتی ترور مستشاران آمریکایی در زمان شاه که روزی به آن افتخار میکرد را منکر شد و گفت آن عملیاتها کار کودتاگران داخل تشکیلات سازمان بود که مارکسیست شدند [منظور تقی شهرام و طیف وابسته به اوست] نه رهبر کنونی سازمان [مسعود رجوی] که آن زمان در زندان بود. دیگر تمام سرودها علیه آمریکا فقط درون تشکیلاتی شدند و انتشار و پخش بیرونی آنها ممنوع شد. بعدها [این سرودها را] از داخل تشکیلات هم تصفیه کردند.»
جاسوسی برای عراق
پس از سقوط صدام، فیلمهایی از مستندات جلسات اعضای سازمان با افسران اطلاعاتی عراقی منتشر شد که عمق ارتباط آنها با سرویس جاسوسی نظام بعث را نشان میداد. اما وصل شدن سازمان به سرویس جاسوسی عراق نیز مربوط به قبل از انقلاب است. «میم» نقطه آغاز ارتباط سازمان با عراق را، پذیرش عضویت فاضلالبسّام (یا البسطام) میداند.
سازمان از او با نام مستعارش یعنی «فاضل مصلحتی» یاد میکند. او شیعه، اهل نجف، دانشجوی دانشگاه تهران و منبع اطلاعاتی سرویس عراق بود. طبق گفته «میم» مجاهدین خلق بهرغم اطلاع از ماهیت اطلاعاتی فاضل، او را به تشکیلات وارد میکنند و ارتباط با بغداد از این زمان شکل میگیرد. میم درباره سرنوشت فاضل مصلحتی اینگونه پاسخ میدهد:«او همراه با دیگر زندانیان سیاسی رژیم شاه آزاد شد و به تشکیلات سازمان بازگشت. در دوران فعالیت علنی سازمان و فاز سیاسی (۵۷ تا ۶۰) در تشکیلات ماند و کار کرد و در دوران فاز نظامی نیز به زندگی مخفی روی آورد. او در ضربه اردیبهشت ۶۱ به خانه تیمی سازمان در فرمانیه تهران، کشته شد.» و درباره اقدامات فاضل طی سالهای ۵۷ تا ۶۱ در مسیر ارتباط سازمان و سرویس جاسوسی عراق با بیان اینکه «اطلاعی نداریم»، چنین تصریح میکند:«چون ساختار حفاظتی مجاهدین، اجازه نمیداد که اشخاص به اطلاعات دسترسی داشته باشند. بنابراین، حتی دستگیریها و اعترافها نیز نشان نمیداد که فاضل چه کارهایی انجام داده است. فقط مسعود رجوی، موسی خیابانی، مهدی ابریشمچی و مهدی افتخاری میتوانند در این خصوص صحبت کنند. اولی سالهاست که پنهان شده و احتمال مرگش وجود دارد. دومی در ضربه به خانه زعفرانیه کشته شد، سومی در اروپاست و چهارمی در اشرف خاک شده است.»
تجدید روابط پس از انقلاب
ساختار سازمان موضوع این نوشتار نیست. پس از انقلاب، بخش نظامی (اطلاعات) سازمان ساختاری مشابه عکس ۱ داشته است. (عکس ۱:چارت اطلاعات سازمان ابتدای انقلاب.)
مجاهدین پس از سقوط رژیم شاه، به سرعت دست به تجدید بنای تشکیلات خود زدند. فعالیتهای اطلاعاتی سازمان پس از انقلاب را باید به ۲ بخش ارتباط با سرویسهای جاسوسی و نفوذ در نهادهای خاص تقسیم کنیم. با توجه به ماهیت ضدامپریالیستی سازمان در آن سالها، تجدید ارتباط با سرویسهای شوروی و عراق مجدد در دستور کار قرار میگیرد.
ستاد مرکزی سازمان در خیابان انزلی (واقع در خیابان طالقانی) برپا میشود. نگارنده در سال ۹۸، تمام آن خیابان را به دنبال اثری از ستاد انزلی گشت اما این ساختمان امروز وجود ندارد و یا ظاهرش آنقدر دستخوش تغییر شده که قابل شناسایی برای افرادی که از محل آن اطلاع ندارند، نیست. «میم» دلیل انتخاب این محل را نزدیکیاش به سفارت عراق میداند. فاصله خیابان انزلی تا سفارت عراق در پایین میدان ولیعصر، کمتر از ۶۰۰ متر است. عباس داوری با نام مستعار رحمان مسئول ارتباط با سرویس عراق میشود.
«میم» میگوید:«داوری در عراق مستقر بود و فقط برای شرکت در انتخابات مجلس اول (۱۳۵۹) به ایران بازگشت. داوری که اکنون ساکن اروپاست، در فیلمهای منتشرشده از جلسات سازمان با سرویس عراق، کنار مهدی ابریشمچی بیشترین حضور را دارد. او و ابریشمچی (همسر اول مریم رجوی) کسانی هستند که میتوانند عمق ارتباط سازمان با سرویس عراق در سالهای فاز سیاسی (۵۷ تا ۶۰) را ترسیم کنند.»
ارتباط با سرویس شوروی برعهده محمدرضا سعادتی با نام مستعار سیکو گذاشته میشود. اما سعادتی سرنوشتی متفاوت از رحمان دارد و دستگیر میشود. روایتهای مختلفی از لو رفتن سیکو وجود دارد. اما یک نقطه درتمام آنها مشترک است:«نقش عناصر اداره هشتم [ضدجاسوسی] ساواک که در جریان مراقبت از ولادیمیر فنسینکو، افسر اطلاعاتی کاگب و دبیر اول سفارت شوروی، ارتباط او و محمدرضا سعادتی را کشف میکنند. دستگیری او نیز توسط کمیته مستقر در سفارت آمریکا اتفاق میافتد.» سعادتی در ۶ اردیبهشت ۵۸ (کمتر از ۴ ماه پس از پیروزی انقلاب) دستگیر میشود. اولین سوال و جواب بازجویی او در کاغذ خطدار دفتر نوشته شده است. یعنی نهتنها ساختار اطلاعاتی کشور بعد از فروپاشی نظام شاهنشاهی شکل نگرفته، بلکه حتی ابتداییترین وسایل مثل کاغذهای سربرگدار نیز وجود نداشته است. حتی پوشه پرونده سعادتی متعلق به شهربانی کل کشور در دوران پهلوی است. (عکس ۲ و ۳: سعادتی)
او برگهای آبیرنگ حاوی نیازمندیهای سازمان را آماده میکند که در ازای پرونده تیمسار مقربی (جاسوس شوروی در ارتش شاهنشاهی که توسط ساواک بازداشت و سپس اعدام شد) به افسر اطلاعاتی کاگب تحویل بدهد. سیکو پرونده را به وسیله اکبر طریقی، عضو سازمان و کارمند دادستانی انقلاب به دست میآورد تا در اختیار فنسینکو بگذارد. روسها بهشدت دنبال این بودند که بدانند ساواک چطور توانست سرلشکر احمد مقربی را بعد از ۲۵ سال جاسوسی، در سال ۵۶ دستگیر کند.
نکات مهم بازجویی سعادتی
در جریان یکی از بازجوییها، سوال بازجو از سعادتی این است: در یک قسمت از یادداشت روی کاغذ آبی، نوشتهاید نیازهای ما و بعد از وسایلی از قبیل ضبط صوت همراه با فرستنده و دوربین کوچک و غیره و غیره. شما این وسایل را برای چه میخواستید و آیا امکان تهیه آن در بازار نبود؟
سعادتی در پاسخ نوشته است: اینگونه وسایل اساساً در بازار به ندرت یافت میشود چون بههیچ عنوان جنبه تجارتی ندارد. نمیتوان اینگونه وسایل را در بازار عادی خرید مگر اینکه مستقیماً با سازنده آنها در تماس باشی که سفارش دادن اینگونه دستگاهها هم با سازنده آن، خود خالی از اشکال نیست. لذا این طریق، راه ساده دسترسی به اینگونه دستگاهها بود. البته این دستگاهها چون وسایل حساس الکترونیکی و ابزار ریز است، از نظر اطلاعاتی میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
بازجو در سوال بعد مینویسد: مگر تلفنهای شما کنترل میشود که تقاضای دستگاهی که کنترل تلفن را مشخص کند از آقای فنسینکو نمودهاید؟ در مورد دستگاه رمز تلفن هم بنویسید.
سعادتی در پاسخ نوشته است: کموبیش به ما اطلاع داده بودند که کلیه تلفنهای شما در سطح ایران کنترل میشود. کنترل تلفن هم در شرایط فعلی خیلی ساده است و میتوان از طریق مراکز تلفن با گذاشتن نوار و یا حتی با نشستن پای دستگاه هر تلفنی را که خواسته باشیم کنترل کنیم. چون این امکان میرفت، لذا نیاز به دستگاه فوق برای ما نیازی ضروری بود. دستگاه رمزکننده تلفن هم وسیلهای است ضد کنترل تلفن.
بازجو نوشته است: شما در بند ۸ این قسمت نوشتهاید (همان یادداشت آبی«) تجربیات لازم در امر اطلاعاتی و ضداطلاعاتی»؛ منظور شما از این قسمت چیست؟
سعادتی پاسخ داده: مسئله اطلاعات و ضداطلاعات در شرایط فعلی بهلحاظ دستگاههای پیچیده و ظریف الکترونیکی خیلی پیچیده شده. بهطوریکه یک فرد عادی و حتی یک فرد مهندس و متخصص هم از این تجربیات اطلاعی ندارد و این تنها در حد تجربیات اطلاعات و ضداطلاعات است. آگاهی نسبت به این تجربیات خیلی میتواند کمک کند که جلوی درز رفتن اطلاعات و جلوی نفوذ و عملکرد عناصر ضدانقلابی را گرفت.