مسعود رجوی چگونه قبح خیانت به میهن را شکست
قبل از انکه بخواهیم تابوهائی که مسعود رجوی شکسته را بررسی کنیم بهتراست معنای کلاسیک تابو را تعریف کنیم. تابو کلمه ایست با دو معنای متضاد به عبارت ساده تر خوب و بد یا به تعبیری بایدها ونباید ها. همه ما در زمان کودکی که زیر چتر خانواده خصوصا پدر ومادر بوده ایم بارها از پدریا مادرمان شنیده ایم اینکار را نکن، به این دست نزن، اینجا و یا آنجا نرو. کمترکسی است که این هشدار پدرو مادرها را فراموش کرده باشد. همه اینها الگوهای رفتاری و ارزشی بودند که همیشه توسط بزرگان خانواده به ما گوشزد شده است تا ما بدانیم به چه چیزهائی نباید نزدیک شویم و به تعبیری دیگر ما یاد گرفتیم چگونه با ارزشهای خوب وبد کنار بیائیم .
قوانین مربوط به تابوها و ارزش ها و ضد ارزش ها موضوعی نیست که امروز پدید آمده باشد. ریشه این قوانین را میتوان در پیدایش تمدن درمیان انسانها از زمانهای بسیار دور و کهن جستجو کرد. موضوعی که ریشه درتاریخ انسان دارد و با گسترش تمدن انسانی این قوانین و ارزشها دستخوش تغئیراتی شده اند.
ناگفته نماند که تابوها، دارای دسته بندی متفاوتی هستند. از جمله تابوهای اخلاقی، مذهبی، اجتماعی، سیاسی، قانونی و ده ها ارزش معنوی که کمتر کسی میتواند به سادگی آنها را زیرپا بگذارد.
شکستن بعضی از ارزش ها در جوامع کار بسیار سخت و دشواریست اما در دنیای امروز با گسترش تکنولوژی و ماهواره ها و دنیای مجازی اینکار توسط قدرتهای سلطه گر موریانه وار پیگیری میشود. خصوصا در رابطه با کشور ما ایران با صدها ماهواره زوم شده به سوی مردم.
برای نمونه عادی سازی خیانت زن به شوهر و شوهر به زن به گونه ای تبلیغ میشود که زن و مرد را موجودی آزاد در روابط جنسی میدانند و تلاش میکنند ارزشهائی که در جامعه ما وجود داشته را زیر علامت سوال برده و آن ارزش را تبدیل به یک ضد ارزش کنند تا بدین وسیله بنیاد خانواده دچار اضمحلال شود و دیگر چیزی به نام حریم و حرمت معنا نداشته باشد. متاسفانه خیلی از مردم ایران در دام این ماهواره ها و شبکه هائی که بصورت بیست وچهار ساعته مشغول ویران سازی اخلاقی جامعه هستند افتاده اند. شکستن مرزهای اخلاقی همیشه مقدمه شکستن مرزها و ارزش های دیگر بوده است .
تمام این توضیحات از بابت این است که بتوانیم خیانت مسعود رجوی در شکستن قبح خیانت به میهن ومردم را بهتر درک کنیم و ضرباتی که این مرزشکنی در بعضی گروهها ایجاد کرد. برای فهم موضوع کمی به عقب بازمیگردیم. در سال 1361 پس از گذشت چندین ماه از کشته شدن اشرف ربیعی زن اول مسعود رجوی او عاشق دختر بنی صدر میشود والبته این عشق وعاشقی برای مسعود رجوی جنبه مصلحتی دارد و نه چیز دیگر. و سپس به سرعت مراسم ازدواج با فیروزه بنی صدر که بین 17 ویا 18 سال دارد برگزار میشود. هنوز به یکسال نرسیده و با توجه به تحولاتی که در سازمان صورت میگیرد، خصوصا ارتباط مسعود رجوی با طارق عزیز وزیرخارجه صدام حسین یعنی وزیر خارجه کشوری که به خاک ایران تجاوز کرده وبا مردم ایران در جنگ است، در چنین وضعیتی آقای بنی صدر از مسعود رجوی فاصله میگیرد و به تبع آن فیروزه بنی صدر از مسعود رجوی طلاق میگیرد. هنوز جوهر این طلاق خشک نشده بود که این بار رجوی عاشق زن دوستش یعنی مریم عضدانلو میشود. به گونه ای که مریم رجوی را مجبور میکنند از مهدی ابریشم چی طلاق بگیرد تا بتواند با مسعود رجوی ازدواج کند. پاداش مهدی ابریشم چی نیزیک دختر 17 ساله است مینا خیابانی ، مهدی ابریشم چی حداقل دوبرابر سن مینا خیابانی را دارد اما این هدیه ای از طرف مسعود رجوی است که به پهلوان قلابی داده میشود. . .