قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۱۱۴ مطلب با موضوع «تحلیل اقدامات رهبری فرقه رجوی» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

هنوز طنین صدای پرشکوهِ مادر ثریا در گوش ماست

 

انجمن آسیلا با انتشار پیامی به مناسبت اکران موفق فیلم سرهنگ ثریا نوشت: این فیلم گوشه ای از داغ دل مادر ثریا عبداللهی یا دیگر مادران را نشان داد ولی حقیقتی که برای همه روشن شد این است که صدای ثریا هیچ وقت خاموش نخواهد نشد.

به گزارش فراق، در پیام ارسالی انجمن حمایت از ایرانیان مقیم در آلبانی (آسیلا) به این رسانه آمده است:

مادر ثریا عبداللهی، بیش از چهار سال پشت سیاج های پادگان مجاهدین در اشرف به انتظار دیدار تک فرزندِ پسرش امیراصلان نشست.

در گرمای ۵۰ درجه و سرمای استخوان سوز عراق، این صدا خاموش نشد و لرزه به اندام سران فرقه رجوی انداخت.

این صدا هر روز بلندتر از روز قبل شد؛ اما فرقه نگذاشت تا صدای مادر به گوش امیراصلان برسد. این صدا فقط برای تک فرزندِ پسر مادر ثریا نبود، بلکه نماینده صداهای تمام مادران و پدرانی بود که در فراق فرزندانِ در اسارت خود، در گلو مانده بود.

یادمان نمی‌رود که فرقه به جهت این که صدای ثریا قطع شود یا شنیده نشود دست به چه اقدامات کثیفی زد اما صدای این مادر در برابر فحاشی، سنگ اندازی و تیرهای آهنی لحظه‌ای قطع نشد.

صدای به حق مادر ثریا که همانا آزادی تک فرزند پسرِ خودش و فرزندان دیگر خانواده ها بوده تا امروز خاموش نشده است.

حال برای نشان دادن رنج های خانواده ها و شجاعت های این مادر، فیلم سرهنگ ثریا هم ساخته شده، بله سرهنگ ثریا، همان ثریا عبداللهی است که در تلاش برای آزادی فرزندش و دیگر اسیران که در اسارت سازمان مجاهدین گرفتار شدند کوتاه نیامد.

این فیلم گوشه ای از داغ دل مادر ثریا یا دیگر مادران را نشان داد ولی با دیدن این فیلم حقیقتی که برای همه روشن شد که صدای ثریا عبداللهی هیچ وقت خاموش نشده و آزادی فرزندش، این صدا رساتر خواهد بود.

به امید آزادی همه اسیران فرقه رجوی

انجمن آسیلا

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

جمعی از جداشده‌های فرقه رجوی با انتشار نامه‌ای سرگشاده به وکلای حمید نوری، دادستان و قاضی دادگاه سوئد نوشتند: ما در مراحل مختلف پیشبرد مقاصد شوم سازمان مجاهدین خلق حضور داشته و حاضر به شرکت در هر دادگاه بین المللی با ارائه مدارکِ حضور در فرقه و شهادت بر اعمال تروریستی آن هستیم.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، در این نامه سرگشاده که توسط انجمن نجات مرکز استان اردبیل تنظیم و در اختیار فراق قرار گرفته، آمده است:

دادستان، قاضی دادگاه کشور سوئد و وکلای محترم حمید نوری

سلام، ما جمعی از اعضای سابق سازمان مجاهدین ضمن تشکر و قدردانی از تلاش‌ها و اقدامات وکیل های متعهد و بی طرف دادگاه آقای حمید نوری، لازم دانستیم جهت آگاهی افکار عمومی، دولت و ملت سوئد نکات و تجربیاتی از از زمان حضور خود در سازمان مجاهدین را جهت روشنگری و تنویر افکار عمومی در اختیار شما قرار دهیم با امید به آن که کمکی در جهت احیای حقیقت و نجات مردم هر سرزمینی باشد.

 سازمان تروریستی مجاهدین خلق از۳۰ خرداد ۱۳۶۰ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام مبارزه مسلحانه کرده است. رهبر این گروه مسعود رجوی در گزارشی اعتراف کرد تنها در طی سال های ۱۳۶۱ الی ۱۳۶۲ شمسی ۱۲هزار تن از نیروهای حکومتی و مردم ایران را به شهادت رسانده است. به همین جهت این گروه از سوی جمهوری اسلامی سازمانی تروریستی است و  طی یک دهه از سوی اتحادیه اروپا، آمریکا، انگلستان و استرالیا در لیست گروه های تروریست قرار گرفته است. سازمان مجاهدین علاوه بر عملیات های مسلحانه ای که طی سال های ۱۳۶۵ الی ۱۳۸۰ انجام داده و مسئولیت آنها را به عهده گرفته، مسئولیت ترور افراد زیر را هم پذیرفته و در نشریات و اطلاعیه هایش اعلام کرده است:

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

اعدام‌های دهه ۶۰ و آماری که فرقه تروریستی رجوی سال‌ها به دروغ اعلام می‌کند، یکی از موضوعات مهمی است که در کتاب اخیر مسعود خدابنده به آن اشاره شده است.

به گزارش فراق، کتاب «تهران تا تیرانا»، خاطرات مسعود خدابنده، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی است. کتابی که حاصل گفت‌وگوی محمد جعفربگلو با خدابنده است.

جعفربگلو درباره اینکه چطور شد این کتاب را نوشت، می‌گوید: «دی‌ماه ۱۳۹۸ بود که با مسعود خدابنده، عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق، عضو شورای ملی مقاومت و مسئول مستقیم تیم حفاظت از مسعود و مریم رجوی ارتباط برقرار کردم. اول‌بار قرار بر یک گفت‌وگوی «اسکایپی» درباره اعدام‌های دهه ۶۰ شد. همان ابتدا متوجه شدم او اطلاعاتی دقیق، ناگفته‌ها و ناشنیده‌های بسیاری درباره فرقه رجوی دارد. حضور بیش از دودهه‌ای در سازمان مجاهدین خلق و ارتباط نزدیک با سران سازمان، او را به‌ جعبه‌سیاه مجاهدین خلق تبدیل کرده است. خدابنده به‌دلیل مسئولیتش در سازمان (سرتیم حفاظت از رجوی، عضو شورای مرکزی و فرمانده ارتش آزادی‌بخش) اطلاعات بدیعی از درون سازمان مجاهدین خلق دارد. در همان سال ۹۸، انتشار مصاحبه مذکور در پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، با استقبال درخور‌توجهی مواجه شد. مباحث طرح‌شده توسط خدابنده، نقل محافل رسانه‌ای شد. از همان‌‌جا بود که به جمع‌آوری یادمانده‌های پراکنده این عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق مبادرت کردم.» در گزارش پیش رو بخش‌هایی از این کتاب را بازخوانی کردیم. بازخوانی روایت این فرد از درون یک سازمان مخوف برای هر خواننده‌ای جذاب است. «فرهیختگان» پیشنهاد می‌کند که این کتاب خوشخوان را تهیه کنید و بخوانید.

وابسته کردن عاطفی به سازمان

سازمان مجاهدین خلق از اواخر دهه ۵۰ برای وابسته کردن سازمانی اعضای خود و جدا افتادن از خانواده‌هایشان، برنامه‌های مختلفی می‌ریزد و خدابنده در این کتاب در مورد خودش و این وابستگی می‌گوید: «ما عضو تمام‌وقت محسوب می‌شدیم و کاری نبود که رده‌های بالاتر دستور دهند و ما از انجام آن شانه خالی کنیم. آن سال‌ها خودم را عضو کوچکی از خانواده سازمان می‌دیدم و به آن می‌بالیدم. در واقع ما را به یک خانواده تبدیل کرده و ارتباطمان را با خانواده حقیقی‌مان به کلی قطع کرده بودند. اصلا یکی از عمده‌ترین کارهایی که برای چیره شدن بر فرد در سازمان انجام می‌گرفت و بعدها من نیز به‌عنوان یکی از ارکان رده بالای سازمان خودآگاه و ناخودآگاه این تئوری را روی بقیه اعضا پیاده کردم، قطع رابطه با بیرون، از بین بردن استقلال مالی و وابسته کردن فرد به تشکیلات، قطع رابطه با دوست و آشنا و مادر و پدر ازدواج تشکیلاتی و در یک کلمه غرق کردن کامل انسان در گرداب تشکیلات بود. پایان دادن به این نوع از وابستگی واقعا مشکل است. شما اگر به ساحل دسترسی نداشته باشید، هیچ‌گاه قایق را ترک نمی‌کنید. مشکلی که همین الان هم نفرات سازمان با آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند و توانایی ترک تشکیلات را ندارند.»

رابطه بنی‌صدر با رجوی

«امروز که دقیق‌تر به گذشته نگاه می‌کنم می‌فهمم واقعه ۱۴ اسفندماه سال ۵۹ و سخنرانی معروف بنی‌صدر در دانشگاه تهران کاملا برنامه‌ریزی‌شده بود. برای من یکی از نکات برجسته این درگیری قابل‌پیش‌بینی در دانشگاه، شعارهایی بود که بعد، در تظاهرات به حمایت از بنی‌صدر و علیه نظام ایران داده می‌شد. به‌طور مشخص شعار «مرگ بر بهشتی» اولین بار از همان‌جا شروع شد. الان که به گذشته نگاه می‌کنم مشخص است سازمان سیا از مقامات عالی رتبه ایران تعریف مشخصی داشت. بهشتی و مطهری و هاشمی‌نژاد تهدید محسوب می‌شدند و برای همین نیز انتخاب شده بودند تا ترور شوند. یادآوری کنم این ترورهای مجاهدین بی‌دستور نبود. سوزاندن مهره‌هایی مثل کلاهی یا کشمیری جبرشان بود. از بهشتی یا دیگر متفکرانی که شناسایی کرده بودند ترس داشتند. کمااینکه ترورهای بعدی مثل ترور صیاد شیرازی هم انتخاب رجوی نبود و سفارش صدام بود. بگذریم. سازمان سیا از منتظری و طالقانی و دیگران هم تعریف مشخصی داشت. نمی‌خواهم بگویم بنی‌صدر دانسته یا ندانسته نقشی را بازی می‌کرد که در چهارچوب جنگ صدام، تنش‌آفرینی‌ها و درگیری‌های خیابانی تولیدی میلیشیای رجوی، غائله کردستان و… تعریف می‌شد. منبعی، اتاق فکری، سرچشمه‌ای، اینها را کنار هم قرار می‌داد و البته خود مهره‌ها الزاما به تمام صفحه شطرنج دید نداشتند.»

خدابنده در جای دیگری می‌گوید: «آن جمعیتی که برای سخنرانی بنی‌صدر به دانشگاه تهران آمده بودند به شهادت رجوی، اکثرا میلیشیای مجاهدین بودند که زیر بغل بنی‌صدر بگذارند. این‌طور بگویم که صدام اهرم فشار خارجی و مجاهدین خلق اهرم فشار داخلی برای تسلیم کردن ایران بودند. شکست کودتای ۳۰ خرداد و توقف پیشروی صدام در خوزستان البته نقشه‌ها را به هم زد. فرار رجوی و بنی‌صدر با خلبان شاه بهزاد معزی بعد از شکست کودتا از تهران به فرانسه دو هدف داشت و به نظر من کار سازمان سیا بود؛ کما اینکه جت فانتوم نظامی از روی چند کشور گذشت و کسی کاری به آن نداشت. ماندن بنی‌صدر در ایران به هیچ‌وجه پذیرفتنی نبود چون اصلا تحمل زندان و بازجویی و محاکمه را نداشت. یا باید او را می‌کشتند یا از ایران خارج می‌شد. از طرفی، بنی‌صدر کارت اعتباری شارژشده مسعود رجوی هم بود. در کنار سروصدای اشغال سفارت‌های ایران در تمام کشورهای غربی او چهره مشروع‌تری به مجاهدین می‌داد.»

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

دلایل اعطای مسئولیت بیشتر به زنان در فرقه رجوی

  • کد خبر : 37888
  • 28 ژانویه 2023 - 23:10
  •  

ابراهیم خدابنده می‌گوید که یکی از دلایل اعطای مسئولیت بیشتر به زنان در این سازمان عدم ایجاد خطر برای تنها رهبر مرد این گروه است.

به گزارش فراق، سازمان مجاهدین در ابتدا مخالف ورود زنان بود؛ اما از سال ۱۳۴۸ عضویت زنان به‌عنوان پوشش امنیتی در برابر ساواک و برابری با دیگر رقبای سیاسی موردپذیرش قرار گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی سازمان توانست برخی از زنان و دختران مسلمان را که در برابر انقلاب و جامعه خویش احساس وظیفه می‌کردند به سمت‌وسوی خود بکشاند.

مجاهدین خلق با انتشار جزوات، بیانیه‌ها، فعالیت در دانشگاه و مدارس و نیز انتشار دیدگاه‌های خود در نشریه مجاهد، توانست عده‌ای از دختران و زنان را جذب کند.

ابراهیم خدابنده، از اعضای جـداشده  فرقه رجوی در این رابطه توضیح می‌دهد که یکی از دلایل اعطای مسئولیت بیشتر به زنان در این سازمان عدم ایجاد خطر برای تنها رهبر مرد این گروه است. یک زن در این سازمان حتی اگر مسئولیتی هم تراز مریم رجوی داشته باشد، به عنوان رقیبی برای رهبر تلقی نمی‌شود، چرا که زنان در مقایسه با مردان روحیه استقلال طلبی کمتر و حس مسئولیت پذیری بیشتری دارند. در ساختار سازمانی این سازمان یک مرد برای رهبری بر تمامی معاونین که همگی زن هستند، در نظر گرفته شده تا هیچ کدام از زنان خود را هم رده این رهبر به حساب نیاورند.

علاوه بر این، مریم سنجابی عضو شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق و مسئول پرسنلی و از اعضای جدا شده از این سازمان اعلام کرده است که  ساختار سازمان مجاهدین بسیار پیچیده است و حتی افرادی که دو یا سه سال در آن حضور داشته‌اند نمی‌توانند پیرامون آن مطالبی را بیان کنند. آگاهی یافتن از ماهیت اشرف و فرقه رجوی ۸ تا ۲۰ سال زمان می‌خواهد. در این سازمان فقط رهبر فرقه کنترل ذهن را در دست دارد و ۱۰۰ درصد اطلاعات ایزوله شده در اختیار اعضا قرار می‌گیرد. آنها با شعار آزادی و عدالت اجتماعی فعالیت‌های خود را پیش می‌برند، اما اهداف سازمان ۱۸۰ درجه با این شعارها تفاوت دارد. ممکن است این سوال پیش بیاید که چگونه این افراد بدون در اختیار داشتن روزنامه و برخورداری از تکنولوژی می‌توانند به عنوان جاسوس فعالیت کنند، اما باید بگویم که  این افراد اگرچه پایگاه اجتماعی ندارند اما آموزش‌های مختلف اطلاعاتی و جاسوسی دیده‌ا‌ند.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

فرقه رجوی که اجازه اظهار نظر و اعمال آزادانه را به اعضایش نمی دهد، در شگرد جدیدش با فریب و با سواستفاده از عکس یک سری افراد جوان، اقدام به نمایش هایی برای فریب جوانان و نوجوانان داخل می کند که لازم است خانواده ها در این زمینه هوشیار باشند.

به گزارش فراق، «احسان رحمانی» یکی از اعضای جوانی بود که در دهه هشتاد با فریب فرقه رجوی وارد عراق و کمپ اشرف شد.

وی که دارای طبع شاعری بود هم اکنون در بخش تبلیغات و تلویزیون فرقه فعالیت دارد. سران فرقه رحمانی را بارها تحت فشار گذاشته و مجبور می کردند از صبح تا شب در اتاقی بنشیند تا شعری مورد خواسته فرقه را بسراید و تا زمانی که خواسته آنها را برآورده نمی کرد اجازه بیرون آمدن از اتاق را نداشت.

این افراد نه از خود اراده ای دارند، نه زندگی آزاد و توانی برای تصمیم گیری اوقات خویش حتی برای شعر و بیان نظرات شان. مشخصا یک سری از اعضا که ظاهرا صفحات و اکانت هایی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به آنها منتسب می شود مطلقا دسترسی و کنترلی بر آن ندارند و در پشت صحنه مدیریت و گردانندگی با سرکردگان اصلی است.

این صفحات با یک رویکرد یکسان به آموزش اقدامات مسلحانه و تروریستی چون ساخت کوکتل مولوتف، حمله و آتش کشیدن مراکز عمومی و دولتی می پردازند و به دنبال گسترش هرج و مرج، ایجاد بحران و اغتشاش بیشتر هستند.

این گروه جنایت کار به نوجوانانی که در این برهه از سنی باید به تحصیل و سواد آموزی بپردازند و زندگی آرامی داشته باشند تا در آینده با درک و فهم خویش تصمیم بگیرند هم رحم نمی کنند و بر اساس شیوه های کهنه و رذیلانه خود به دنبال جلب نوجوانان بی تجربه هستند و زمینه از بین بردن زندگی و کشاندن آنها و خانواده هایشان را به راه های بی بازگشت فراهم می کنند.

از خانواده ها می خواهیم از جوانان و نوجوانان خود در این زمینه حفاظت نموده روشنگری نمایند و آنها را ترغیب به مطالعه سرنوشت عبرت آموز جدا شدگان فرقه نمایند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

به باور مسعود خدابنده که در سال ۱۳۷۵ از فرقه رجوی جدا شد و امروز خارج از ایران به سر می‌برد، سنوات حضورش در فرقه رجوی، سیاه‌ترین سال‌های عمرش بوده، از این‌رو امروز بنا را بر افشاگری و واگویی ناگفته‌ها گذاشته است.

به گزارش فراق، خدابنده که با نام مستعار «رسول» در سازمان مجاهدین خلق فعالیت می‌کرد، در تابستان ۱۳۶۰ مسئول مستقیم انتقال محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری(عاملین انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری و دفتر نخست‌وزیری) بود. اطلاعات او از پیشینه سازمان، روابط تشکیلاتی، طرح‌های عملیاتی گوناگون، کمپ اشرف، منابع مالی سازمان مجاهدین خلق و پشت‌پرده روابط مسعود رجوی با افراد و گروه‌های مختلف، خواندنی و جالب است.

اتفاقاً فرقه رجوی هم دل‌خوشی از او ندارند و در رسانه‌های سازمان از با اعطای انواع القاب، عمق کینه منافقین از مسعود خدابنده را به نمایش می گذارند. حافظه مثال‌زدنی و قدرت تحلیل بالای مسعود خدابنده و همچنین این‌که وی به‌عنوان نزدیک‌ترین فرد به مسعود و مریم رجوی، اطلاعات ذی‌قیمتی از سرکرده فرقه منافقین دارد نیز خاطرات خدابنده را جذاب‌تر کرده است. بی‌گمان خواننده با مطالعه هر بند از این خاطرات، آگاهی تازه‌ای درباره سازمان مجاهدین خلق به دست خواهد آورد.

این عضو جدا شده از  فرقه رجوی، بعد از ترورهای ۷ تیر و ۸ شهریور ۶۰ در اغلب جلسات علنی و غیرعلنی سازمان حضور داشت و شاهد بود چگونه مسعود رجوی به این عملیات‌ها افتخار می‌کرد. او درباره ترورهای دهه ۶۰ معتقد است: «هدف رجوی سرنگونی حکومت نبود؛ هدفش این بود که دستش پیش ولی‌نعمتانش پر باشد. رجوی در جلسات این دیدگاهش را بارها بصورت‌های مختلف مطرح کرده بود.

کشمیری و کلاهی در جریان انقلاب راه به حزب جمهوری یا نخست‌وزیری باز کرده بودند. اینطور نبود که سازمان این ها را تربیت کرده و سپس به درون تشکیلات حزب یا نخست‌وزیری فرستاده باشد؛ بخشی از شگردهای رجوی (با استفاده از تخصص سرویس‌های غربی) نزدیک شدن به نفرات شناخته شده بود و الان هم هست؛ البته نه به عنوان «مجاهدین خلق»! شخصا فکر می‌کنم حتی افرادی مثل کلاهی و کشمیری را هم به همین طرق آلوده کردند.»

کتاب «تهران تا تیرانا»؛ خاطرات مسعود خدا بنده، عضو سابق فرقه رجوی و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی به کوشش محمد جعفربگلو توسط انتشارات شهیدکاظمی در ۱۶۰ صفحه به چاپ رسیده است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

وقتی محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان در سال ۱۳۴۴ سازمان مجاهدین خلق را تأسیس کردند در ابتدا مخالف ورود زنان بودند؛ اما از سال ۱۳۴۸ عضویت زنان به‌عنوان پوشش امنیتی در برابر ساواک و برابری با دیگر رقبای سیاسی موردپذیرش قرار گرفت.

به گزارش فراق، با پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان توانست برخی از زنان و دختران مسلمان را که در برابر انقلاب و جامعه خویش احساس وظیفه می‌کردند به سمت‌وسوی خود بکشاند.

مجاهدین خلق با انتشار جزوات، بیانیه‌ها، فعالیت در دانشگاه و مدارس و نیز انتشار دیدگاه‌های خود در نشریه مجاهد، توانست عده‌ای از دختران و زنان را جذب کند. جذب زنان در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ به سازمان فقط محصول کار آنان نبود بلکه عملکرد ضعیف احزاب اسلامی رقیب نیز از دیگر عوامل پیوستن زنان به سازمان محسوب می‌شد.

مریم سنجابی از اعضای شورای رهبری فرقه رجوی سال ۱۳۹۰ از این سازمان تروریستی جدا شد. او پس از مدتی به ایران بازگشت و کتاب زندگی‌نامه و خاطرات خود را با عنوان «سراب آزادی» نوشت و توسط انتشارات پیشکسوتان سپاس به چاپ رساند.  سنجابی با اشاره به سرنوشت دو عضو این سازمان به نام های «مینوفتحعلی» و «مهری موسوی» می‌گوید:

«مهری موسوی دانشجو و تحصیل کرده آمریکا بود. هنگامی که به عضویت شورای رهبری درآمد به او ابلاغ شده بود، دیگر نمی‌تواند از سازمان خارج شود و هرکس درخواست جدایی کند سزایش مرگ است، با این حال جلوی تشکیلات ایستاد و اعلام کرده بود دیگر نمی‌خواهد در فرقه رجوی بماند و قصد جدایی داشت. مهری موسوی قبل از شروع جلسات مدتی بود که به قسمت پرسنلی منتقل شده بود و باهم در یک ستاد بودیم.

یکی از روزها، نوبت محاکمه او بود، هنگامی که از طرف مسعود رجوی صدا زده شد، همچنان در آرامش و با شجاعت خواسته خود را مبنی بر خروج از سازمان تکرار کرد. در این وضعیت بود که کل سالن را رجوی علیه وی شوراند و گویا او با درخواست خروجش از سازمان بزرگترین گناه را در این جهان جلوی رجوی انجام داده است.

رجوی با عصبانیتی که نمی‌توانست آن را کنترل کند خطاب به وی گفت که می‌توانی خودت را بکشی و قرص سیانورت را بخوری. در حالی که خشم سراپای وجود نامبارکش را گرفته بود، به وی توهین می‌کرد که گویا وی قادر به تشخیص درست نیست و خروج از سازمان یعنی برابر با پشت کردن به رجوی و گناه کبیره است. او با صراحت به وی اعلام کرد که حکم خروج از سازمان برای شورای رهبری مرگ است. پس از آنکه ساعت‌ها یک سری نفرات علیه وی صحبت کردند و یا با نرمش می‌خواستند از خواسته‌اش کوتاه بیاید یا با فحش و ناسزا او را تهدید می‌کردند که خائن و متمرد است و جلوی مسئولینش ایستاده و حرف گوش نمی‌کند، از وی خواسته شد که مجددا بگوید آیا تغییری کرده یا نه، هنگامی که او دوباره پاسخ منفی داد، اتفاقی رخ داد که هرگز فراموش نخواهم کرد و صحنه جدیدی از اوج وحشی‌گری و دیکتاتوری رجوی نمایان شد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم رونمایی از مستند «از تیرانا تا تهران» عصر روز، پنج‌شنبه ۲۶ آبان ماه با حضور جمعی از جداشده‌ها و خانواده‌های قربانیان دربند سازمان مجاهدین خلق برگزار شد.

این مراسم به همت انجمن نجات (انجمن نجات‌یافتگان از فرقه مجاهدین خلق) برگزار شد و ضمن رونمایی از مستند «از تیرانا تا تهران» و نمایش آن، جمعی از خانواده‌ها صحبت کردند.

مستند «از تیرانا تا تهران» به بررسی تلاش‌های چندساله خانواده‌ قربانیان برای ارتباط با اعضای خانواده‌شان که در پایگاه سازمان مجاهدین خلق در تیرانای آلبانی اسیر هستند، می‌پردازد. در این مستند، ضمن نمایش تصاویری که بیانگر ایدئولوژی و افکار سازمان مجاهدین است، جمعی از اعضای این سازمان که از آن جدا شده‌اند، در برابر دوربین حاضر شده و درباره اتفاقاتی که بر آنها گذشته است، سخن می‌گویند. تلاش‌های انجمن نجات و خانواده‌ها برای آزادی اعضایشان بخش دیگری از این مستند را تشکیل می‌دهد.

ابراهیم خدابنده مدیرعامل انجمن نجات نخستین سخنران این جلسه بود؛ او گفت: در مستند «از تیرانا تا تهران» صحبت‌های نجات یافتگان را می‌بینیم و از این نظر، نمایش این مستند در فضای امروز ضروری است، چرا که سازمان مجاهدین خلق در ناآرامی‌های امروز کشور نقش دارد. اعضای این فرقه با ایجاد ۱۰ ها اکانت فیک و نشر مطالب دروغ، امنیت روانی مردم را مورد هدف قرار داده‌اند.

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود درباره اتفاقات و سختی‌هایی صحبت کرد که بر این افراد در اردوگاه مجاهدین می‌گذرد.

سخنران بعدی این مراسم، خانم عبداللهی، مادر یکی از اعضایی بود که دربند مجاهدین در تیرانای آلبانی است؛ او گفت: ما خانواده‌‌های دردمند هستیم، چرا که ۴۰ سال است که فرزندان‌مان در حصار این فرقه ظالم هستند. ما مادران تنها برای لحظه‌ای دیدار با فرزند عزیزمان، نزدیک به ۴ سال تحصن کردیم، اما به ما چنین اجازه دیدار ندادند. البته خوشحالم که برخی از این بچه‌ها از آن سازمان فرار کردند، ولی پسر خودم، امیر اصلان، نزدیک به ۲۰ سال است که در این فرقه اسیر است. در این مدت من و دیگر خانواده‌ها تلاش‌های زیادی کردیم و حتی نامه‌هایی به نهادهای حقوق بشری نوشتیم اما هیچ جوابی به ما داده نشد. با این حال، باز هم برای آزادی تک‌تک اسیران مقاومت می‌کنیم تا آنها به دنیای آزاد برگردند.

عبدالهی با اشاره به راه‌اندازی «تشکل مادران» گفت: گروهی را به نام «تشکل مادران» تشکیل داده‌ایم. در این گروه تمامی مادران افرادی که در این فرقه اسیر هستند، از سراسر ایران حضور پیدا کرده، برای نهادهای بین‌المللی نامه می‌نویسند و طلب کمک می‌کنند.

او در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: من مادرم و این مادران درد ویژه‌ای در دل خود دارد. بچه‌های ما جایی گرفتار هستند که نمی‌توانیم بگوییم آن‌ها کجا هستند و این درد بی‌درمان ماست. خیلی از مادران چشم انتظار از دنیا رفتند. مثلاً می‌توانم از مادر «آتابای» نام ببرم که فرزندش بعد از ۳۵ سال بازگشت، اما آن مادر دیگر نبود. این درد بزرگی است که هیچ وقت نتوانستیم آشکار کنیم؛ شاید هم آشکار شده اما گوش شنوایی نبوده است. سوال من این است که چرا نهادهای حقوق بشری از این دردها عبور می‌کنند؟ این دردها ما را پیر کرده است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

کتاب «استراتژی و دیگر هیچ» در مصاحبه با یکی از مسئولان اطلاعاتی امنیتی به بررسی زوایای پنهان فعالیت سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) پرداخته است.

به گزارش فراق، در تحلیل شناخت این سازمان و اندیشه‌های سران آن در دوره‌های مختلف انقلاب، اطلاعات منحصر به‌فردی در اختیار خواننده قرار می‌دهد.

ناصر رضوی از مسئولان اطلاعاتی امنیتی در نهادهای عمده کشوربوده که بیش از ۳۰ سال عمر خدمتی خویش را صرفا در حوزه التقاط و به شکلی ویژه در مبارزه با فرقه رجوی طی کرده است.

احاطه رضوی زمینه‌های متعددی را در برمی‌گیرد که از آغاز مرحله به اصطلاح سیاسی سازمان مزبور شروع شده، دوره‌های متعدد و متنوع و زیگزاگ گونه فاز نظامی را هم شامل می‌شود.

گفتگوهای این کتاب با ناصر رضوی در سال ۱۳۹۴ به انجام رسیده‌ است. مصاحبه شونده، طی سال‌های گذشته تجربه‌ای طولانی در حوزه مبارزه با فرقه رجوی داشته و به‌دلیل احاطه کامل به موضوع، اطلاعات و تحلیل‌های قابل تأملی در زمینه‌های مختلف فعالیت این سازمان، به‌خصوص در سال‌های اول انقلاب ارائه می‌کند.

محمدحسن روزی‌طلب از پژوهشگران و نویسندگان تاریخ معاصر کشور است که تاکنون کتاب‌های متعددی از او منتشر شده است؛ کتاب‌هایی چون «صخره سخت»، «عملیات مهندسی»، «رعد در آسمان بی‌ابر» و کتاب اخیرِ «استراتژی و دیگر هیچ» از جمله آثار اوست.

قسمتی از متن کتاب

سازمان همواره این نگاه را داشت که مردم به دنبال عنصر پیروز هستند، به‌دنبال کسی می‌روند که پیروز میدان است؛ یعنی برای فرد پیروز کف می‌زنند نه برای شکست‌خورده؛ لذا شما باید در صحنه عمل، کاری کنید که پیروز جلوه نمایید. می‌گوید وقتی شما در هفتم تیر این کار را کردید، همه فکر خواهند کرد که این نظام فرو خواهد ریخت و شما موج شکست را به داخل حکومت می‌برید و بعد مردم می‌آیند و برای طرف پیروز کف می‌زنند.

کتاب استراتژی و دیگر هیچ مجموعه گفت و گوهای ناصر رضوی کارشناس امنیتی با موضوع سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی)به قلم محمدحسین روزی‌طلب در سال ۱۴۰۱ در ۲۵۶ صفحه توسط انتشارات مؤسسۀ فرهنگی مطبوعاتی ایران با قیمت ۸۰ هزار تومان منتشر شد. این کتاب در سال ۹۸ توسط انتشارات یا زهرا منتشر شده‌بود.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

بعد از گذشت چند روز از زمان لغو شدن گردهمایی فرقه رجوی در آلبانی و بهانه‌گیری هشدار سفارت آلبانی در خصوص عملیات نظامی علیه این کشور، هنوز فرقه نتوانسته از گیجی حاصل از این ضربه بیرون بیاید.

به گزارش فراق، در همین روزها که رجوی و فرقه وارفته اش در گرداب انبوهی از مشکلات دست و پا می زنند شاهد هستیم که با گرفتن پاچه این و آن تلاش می کنند فرافکنی کرده و علل شکست های اخیرشان را به گردن افرادی بیندازند که مشغول افشاگری علیه ماهیت ارتجاعی و کثیف رجوی هستند.

روز ۳۱ تیرماه ۱۴۰۱ دقیقا کمتر از یک روز مانده به گردهمایی فرقه، مطلبی در سایت های خودشان منتشر و به زعم خود به بنده حمله کردند. سران رجوی می خواستند همزمان با بحران سازی در آلبانی برای اعضای انجمن آسیلا مرا نیز ترسانده و از صحنه به در کنند. به جمله زیر که در آخر آن مطلب آمده بود توجه کنید:

«شیطان‌سازی علیه مقاومت ایران، زمینه‌ساز اقدامات تروریستی و …. روز حسابرسی از این جنایتکاران نیز، همچون حمید نوری فراخواهد رسید.»

من در پاسخ می گویم که: «اصلا نیاز به شیطان سازی نیست، رجوی و سرانش شیطان مجسم دوران هستند.» در این مطلب مرا تهدید به محاکمه ای مثل دادگاه حمید نوری محاکمه کرده بودند اما من هم می گویم فعلا دماغ سوختگی برای شما مانده است، فعلا بروید و گیجی ناشی از لغو شدن آن گردهمایی عظیمتان! که سه ماه بود مغز همه را خورده بودید جمع و جور کنید تا بعد ببینیم حرف شما چیست.

  • مصطفی آزاد