الهوردی رسولزاده از جمله افرادی است که توسط یک کاریابی در ترکیه به دام عوامل آدم ربای مجاهدین خلق میافتد و به این ترتیب سرنوشتی سیاه و غمگین برایش رقم میخورد.
به گزارش فراق، او در ترکیه توسط عوامل رجوی ربوده میشود و به قرارگاه مخوف اشرف در عراق منتقل میشود. اله وردی، پس از آسیب های روحی و جسمی فراوان، با تنی رنجور و زخم خورده، خوشبختانه موفق می شود چند سال بعد قرارگاه اشرف را ترک کند و به آغوش خانواده بازگردد. گر چه دیگر آن جوان پرشور گذشته نبود. اله رودی با درونی افسرده و خموده، و با روحی ورشکسته از آن جهت که به بزرگترین سرمایه عمرش یعنی اعتمادش خیانت شده بود، به وطن بازگشت. او گرچه از این آزادی خوشحال است، اما حسرت جوانی به تاراج رفته اش تا همیشه با اوست.
صدماتی که تشکیلات رجوی به روح و روان و جسم او و سایرین زده اند، هیچ گاه قابل جبران نیست و به این دلیل او هچون سایر جداشده های شهرستان جلفا، جزو افراد شاکی پرونده سران مجاهدین خلق است. وی کماکان پیگیر درخواست اصلی اش یعنی تعیین تکلیف پرونده قضائی شکایت جداشدگان استان و اخذ غرامت از رهبران و سران سازمان مجاهدین خلق است که عمر و جوانی افراد زیادی را در عراق بر باد دادند و اکنون آزادانه در مقر اورسورواز فرانسه و دیگر پایگاه های فرقه رجوی جولان می دهند. که همین مکان ها هم، حاصل خون و رنج و شکنج اعضای سابق سازمان است که بایستی با احکام قضائی بین المللی متقن، ضمن توقیف اموال رجوی ها در قالب غرامت به جداشدگان و به صاحبان اصلی آن برگردانده شوند.
درد دل های تک تک جداشدگان از این سازمان منفور، خود حکایت های شنیدنی و بسیار طولانی دارد که جا دارد برای تک تک آن ها مستندسازان متعهد کشورمان دست به کار شده و برای جوانان این مرز و بوم توضیح دهند که سازمان های فرقه ای هچون مجاهدین خلق، چگونه در کمین جوانان کشورمان نشسته اند و با انواع ترفندهای رذیلانه، به صیادی و فریب مشغول هستند. توضیحات مختصر اله وردی رسول زاده از شهرستان جلفا، آذربایجان شرقی را با هم می خوانیم:
بنده اله وردی رسول زاده هستم. در سال ۱۳۸۰ توسط یکی از مزدوران رجوی که البته بعدها متوجه این امر شدم، برای کاریابی عازم کشور ترکیه شدم. در شهر وان ترکیه بعد از اقامت کوتاهی، گفته شده نفری که قرار است شما را برای کار به اروپا ببرد، آمده است و الان در شهر آنکارا است. به همراه محمدرضا شمسی که باهم برای این کار رفته بودیم، نزدیک به ۳۵ روز در آنکارا پیش آن نفر ماندیم، برای ما در آنکارا صحبت های زیادی کرد و بعد ها متوجه شدیم که گویا هدف در وهله اول کار در اروپا نیست و ما را فریب داده اند. در واقع ما فریب خورده بودیم. از ما پرسید که چه کارها و مهارت هائی بلد هستید، من گفتم جوشکاری و اسکلت کاری و محمدرضا هم گفت که گواهینامه پایه یک دارد و راننده ماشین سنگین است. اوائل سال ۱۳۸۱ بود که ما را وارد سازمان کردند. ما چشم باز کردیم و دیدیم که وارد سازمان مجاهدین خلق شدیم. این درحالی بود که قبلا حتی اسم این سازمان را هم نشنیده بودیم، دیدیم روی تابلو نوشته شده: به قرارگاه اشرف خوش آمدید!
بالاجبار وارد اشرف شدیم، من و محمدرضا مدام از یکدیگر می پرسیدیم پس ما کی سر کار خواهیم رفت؟ ما را به اسم کار و رفتن به اروپا به اشرف آوردند. آقای شمس گفت فعلا این صحبت ها را نکن تا ببینیم چه بلائی دارند سر ما می آورند.
برای ما لباس نظامی آوردند. وضعیت به گونه ای بود که مجبور شدیم لباس ها را بپوشیم.
رجوی حاضر است میلیون ها دلار هزینه کند ولی نگذارد جداشده ای پایش به بیرون از حصارهای فرقه رجوی برسد. چرا که هر جداشده ای خود سندی زنده از سالیان اقدامات تروریستی، خیانت و وطن فروشی رجوی از یک سو و پوچی ادعاهایش در مورد آزادی و دموکراسی و حقوق بشر از سوی دیگر است.
اخیرا فحش نامهیی از سوی فرقه رجوی در سایت موسوم به «ایران افشاگر» در مورد مهندس ابراهیم خدابنده مسئول انجمن نجات کشور نظرم را جلب کرد. مطلبِ کلیشهیی که سالیان سال است با هدف ترور شخصیت جداشدگان بر علیه آنان بکار گرفته می شود، کاری که مسلما امروز و فردا هم ادامه خواهد یافت.
اما اینجا این سوال پیش می آید راستی چرا رهبران فاسد و بدنام مجاهدین از اسم جداشدگان و هر آن کسی که بنوعی منتقد این فرقه است هراس داشته و با فرهنگ لومپنی و با فحش و ناسزاگویی و آسمان و ریسمان بهم بافتن و زمین و زمان را بهم دوختن و آنان را «مامور وزارت اطلاعات» خواندن ، چنین مطالب هجو، خارج از اخلاق و بی سر و تهی را در سایت های وابسته به این فرقه مستمرا نشخوار می کنند؟
پاسخ خیلی روشن است، مسلما اینگونه اقدامات سخیف برای رهبران مجاهدین کاربرد دوگانه دارد. از یک سو تلاش برای ترساندن سایر اعضای ناراضی و منتقد و خواهان جدایی از حصارهای این فرقه در آلبانی و دوم ، سرپوش گذاشتن بر حقانیت جداشدگان و میزان تاثیرگذاری آنان در افشای ماهیت تروریستی – فرقهیی و نهایتا وطن فروشی و خیانت رهبران فاسد و بدنام مجاهدین طی دهه های گذشته و امروز در حق مردم ایران است که اینچنین راه را علیرغم بکارگیری هزاران ترفند برای نزدیکی به مردم ایران توسط این فرقه بسته است.
بنابراین این همان درد بی درمانی است که سران فرقه رجوی را بطور هیستریک هم به جان اعضای ناراضی و خواهان جدایی در درون سازمان و هم به جان اعضای پیشین این فرقه در بیرون سازمان می اندازد. چرا که جداشدگان باطلالسحر تمامی ترفند ها و دروغگویی ها و خیانت های این فرقه بوده و ماهیت واقعی آنان را نه تنها در نزد مردم ایران بلکه افکار عمومی جهان افشا می کنند.
مسلما رجوی حاضر است میلیون ها دلار هزینه کند ولی نگذارد جداشده ای پایش به بیرون از حصارهای این فرقه برسد. چرا که هر جداشده ای خود سندی زنده از سالیان اقدامات تروریستی، خیانت و وطن فروشی رجوی از یک سو و پوچی ادعاهایش در مورد آزادی و دموکراسی و حقوق بشر از سوی دیگر است.
ماهیت جنگ رجوی با جداشدگان در دو بُعد قابل تبیین است؛ جدال بین عشق به زندگی و آزادگی با اسارت و بردگی و عشق به وطن با خیانت و وطن فروشی .
مسلما در جدال بین این دو ارزش متضاد، در یک سو جداشدگان و همه کسانی که خواهان جدایی از این فرقه و خدمت به وطن شان هستند، قرار دارند و در سوی دیگر رهبران فاسد، وطن فروش و برده دار مجاهدین.
بنابراین هر کسی که از این فرقه جدا می شود با تمام وجودش ایندو ارزش را فریاد می زند.
البته جنگ و جدال دائمی فرقه رجوی با جداشدگان یک تناقض دیگری هم دارد و آن اینکه این گونه اقدامات شنیع و عملیات روانی در حق چند جداشده و ترس و وحشت دائمی از آنان هرگز با ادعای آلترناتیوی این فرقه همخوانی ندارد.
مجاهدین علیرغم ادعاهای تبلیغی خود در قالب «آلترناتیو» و حتی «تنها آلتانیو» هرگز توان و قدرت بالا رفتن از دیوار بلند جمهور مردم ایران را نداشته و ندارند.
حرف آخر اینکه مجاهدین با چند ویژگی؛ مناسبات فرقهیی، تروریسیم ، ضد دین و ضد اخلاق شناخته می شوند. آنان زندگی ننگین تا لحظه مرگ خود را با بیگانگان در قبال وطن فروشی ، خشونت ورزی و خیانت به مردم ایران گروه زده اند. لذا هرگز از این جهنم خود ساخته خلاصی نخواهند یافت. لذا سعی می کنند بقیه اعضای گرفتار در درون این فرقه را نیز با زور با خود به ته این لجن زار فرو برند.
یادآوری این نکته هم به سران فاسد و بدنام مجاهدین خالی از لطف نیست و اینکه آنان ۴۵ سال در پناه معیارهای دوگانه غرب در قبال تروریسم از چنگال قانون گریخته اند. اما اکنون بنظر میرسد با شکل گیری نظم نوین جهانی و اقدامات خوب دولت ایران ، عوامل جنایتکار این فرقه هم در آستانه سپرده شدن به دست عدالتند. شما نظری ندارید؟
کاش روزی هم برسد که اردوگاه اشرف در عراق به عنوان نماد بی رحمی انسان هایی نسبت به هموطنان خود، در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شود.
محمدرضا مبین، نجات یافته قدیمی از فرقه رجوی در روایتی از احداث زندان اسکان در پادگان اشرف در مهرماه ۱۳۷۶ نوشت: گوشه جنوب شرقی اشرف، در سال ۱۳۷۵ واحد پذیرش ارتش سرکوبگر رجوی بود. هرکس که از ایران و یا خارج کشور ربوده شده و به اشرف منتقل می شد، ابتدا به این قسمت آورده می شد. ساختمان هایی فرسوده و سیمانی به رنگ زرد روشن، که به شکل U احداث شده بودند. این منطقه از اشرف، گویا سابقا محل واحدهای اسکان زنان و مردانی بود که آخر هفته به آنجا می رفتند و کنار بچه های خود فارغ از دغدغه های تشکیلاتی کنار هم تا شنبه صبح به سر می بردند. در این محل پارک و مدرسه ای هم تعبیه شده بود. در سال ۱۳۷۵ این منطقه به نام پذیرش ارتش آزادیبخش نامیده می شد. این ناحیه به دو قسمت جدا از هم تقسیم شده بود که به پذیرش بالا و پائین معروف بود. من در پذیرش پائین بودم. به فاصله چندماه میلیشیاها هم از خارج فریب داده شده و به این پذیرش آمدند. پسر مسعود رجوی ، محمد هم جزو آنان بود. اما شب ها به قسمت دیگری که گویا همان پذیرش بالا بود برده می شدند. شش ماه اول سال ۱۳۷۶ جزو ملتهب ترین روزهای این پذیرش بود. تعداد تقریبا زیادی از ایران آمده بودیم. از همه قومیت ها بودیم. سازمان تقریبا در تیر یا مرداد همان سال، تمام میلیشیاها را به ارتش برد و دوران پذیرش آنها که بعد از ما هم آمده بودند، خیلی زود پایان یافت و این مسئله تناقضات بسیاری را برای ما پیش آورد، از جمله اینکه سازمان به ما که از ایران آمدیم هیچ اعتمادی ندارد و در سازمان تبعیض وجود دارد و…
کم کم ما را به پذیرش بالا بردند و پذیرش پائین تخلیه شد. دو سه هفته نگذشته بود که تضادها بین ما و مسئولین سازمان اوج گرفت. تمام این تناقضات منجر به زندانی شدن اکثر کسانی شد که به این تبعیض آشکار معترض بودند. فاطمه غلامی که مسئول پذیرش پائین بود، رفت و مریم باغبان بجای وی منصوب شد. فرید کاسه چی و ابوالحسن مجتهد زاده و نعمت اولیائی و…شدند مسئولین جدید ما.
اخیرا پارلمان اتحادیه اروپا قطعنامهای در محکومیت سازمان تروریستی مجاهدین به تصویب رسانده است که با شرح بخشی از شگردهای فرقه رجوی عنوان کرده اعضای فرقه با روشهای موهوم از پارلمانترها و سیاستمداران اروپایی سو استفاده می کنند.
به گزارش فراق، بر اساس این قطع نامه رجوی ها اقدام به جعل حمایت، امضا و سواستفاده از نام یک سری پارلمانترها بدون اطلاع آنان کردند.
در این قطعنامه آمده است: «فرقه رجوی در سالهای گذشته با استفاده از روش های گوناگون مانند پرداخت مبالغ هنگفت و روش های متقلبانه تلاش کرده است تا حمایت سیاست مداران غربی را به نفع خود جلب کند تا یک چهره موجه از خود به نمایش بگذارد.»
«نام نمایندگان را در لیست امضا کنندگان نامه هایی که امضا نکرده اند یا به عنوان میزبان مشترک کنفرانس هایی که هرگز آن را تایید نکرده اند گنجانده است و برای گمراه کردن نمایندگان وسامانه شفافیت از بیش از ۴۵ عنوان جعلی استفاده نموده!»
قطعنامه در بخشی دیگر فرقه رجوی را سازمانی معرفی کرده که متهم به ارعاب، شکنجه و قتل مهاجران ایرانی است و از شیوه های تهاجمی و مبهم برای دیدار با نمایندگان پارلما ن اروپا از جمله پنهان کردن وابستگی گروهی خود استفاده می کنند.
این اتفاق مهمی است که یک جنبه آن فریب افکار عمومی و اعضای خودش و هم چنین بی اعتباری تمام تلاشهای مذبوحانه فرقه در جهت جمع آوری امضا و حمایت ها درسال های گذشته است و جنبه دیگر آن مشروعیت بخشیدن بیشتر به نظام جمهوری اسلامی و سیاست خارجی ایران می باشد.
مستند «از تیرانا تا تهران» برای جمعی از شهروندان آلبانیایی اکران شد.
به گزارش فراق، مستند «از تیرانا تا تهران» ۲۹ شهریور ۱۴۰۲ برابر با ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳، در سالن نمایش هتل دورا سیتی در تیرانا برای شهروندان آلبانیایی پخش گردید که مورد استقبال حاضران قرار گرفت.
در این برنامه ابتدا اریسا رحیمی توضیحاتی در باره مستند برای حاضران ارائه داد و سپس مستند «از تیرانا تا تهران» به نمایش در آمد.
در ادامه خانم نعیمه جونگیتسای، فعال سیاسی و مهمان ویژه برنامه، به سخنرانی پرداخت.
جونگیتسای گفت: مسئولیت ما در تیرانا و در سراسر آلبانی این است که صدای مادرانی باشیم که به دنبال آزادی فرزندانشان از اسارت سازمان مجاهدین خلق هستند.
در ادامه آلدو سولولاری مدیر رسانه ای انجمن نجات آلبانی با طرح این پرسش که آیا حق هست یک مادر حتی یک ساعت از فرزند خود دور و بی خبر باشد، گفت: الان متأسفانه سازمان مجاهدین خلق این کار را نه یک ساعت بلکه سالیان سال در حق مادران چشم انتظار انجام داده است. او تصریح کرد: مادران زیادی از دنیا رفتند ولی نتوانستند حتی یک دقیقه بعد از سالها با عزیزان خود صحبت کنند.
در انتهای برنامه خانم اریسا رحیمی از همه شرکت کنندگان تشکر کرد و اعلام نمود که بزودی این مستند از سیمای نجات آلبانی پخش خواهد شد.
سربازان گمنام وزارت اطلاعات طی عملیاتی پیچیده و دقیق لیدرهای تجمعات ضدایرانی را که در کشورهای مختلف اقدام به فعالیت علیه ایران میکردند را دستگیر کردند.
۱ – دستگیری لیدرهای تجمعات ضدایرانی در کشورهای مختلف توسط سربازان گمنام وزارت اطلاعات
به گزارش خبرگزاری تسنیم، سربازان گمنام وزارت اطلاعات طی عملیاتی پیچیده و دقیق لیدرهای تجمعات ضدایرانی را که در کشورهای مختلف اقدام به فعالیت علیه ایران میکردند را دستگیر کردند.
2 – گزارش روزنامه فرامنطقهای الشرق الاوسط از فروپاشی ائتلاف موسوم به اپوزیسیون ایران
به نوشته روزنامه فرامنطقهای الشرق الاوسط تلاش قطبهای اپوزیسیون ایران در خارج برای اتحاد حتی در آستانه سالگرد اغتشاشات هم با شکست مواجه شده است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، این روزنامه در گزارشی که شامگاه سه شنبه منتشر کرد نوشت ائتلاف گروههای مخالف ایرانی در تبعید که همزمان با آغاز (اغتشاشات) شکل گرفته بود به طور کامل فرو پاشیده است. در بخشی از این گزارش آمده است با نزدیکی سالگرد (اغتشاشات) پهلوی تلاش کرد تا در پیامی ویدئویی آن را فرصت مهمی برای اقشار مختلف جامعه ایران جهت وحدت و سامان دادن به موج جدیدی از اعتراضات بداند.
الشرق الاوسط به نقل از آرش عزیزی که از وی به عنوان یکی از شخصیتهای اپوزیسیون نام برده نوشت: فروپاشی ائتلاف برای دموکراسی و آزادی در ایران لحظهای تامل بر انگیز بود به ویژه که در شرایطی این ائتلاف فروپاشید که جمهوری اسلامی ایران روز به روز از طریق امضای توافقنامههای دیپلماتیک در صحنه بین المللی بر قدرت خود میافزاید.
به نوشته این رسانه عرب زبان نزدیک به عربستان: با وجود آن که علی نژاد و پهلوی فوریه گذشته در نشست امنیتی مونیخ حضور پیدا کردند اما بسیاری از مخالفان اعتمادی به پهلوی ندارند، زیرا او تاکنون خود را از حکومت استبدادی پدرش جدا نکرده، گرچه در عین حال ادعا میکند که قصدی برای بازگرداندن حکومت پادشاهی در ایران ندارد.
پارلمان اروپا در قطعنامهای که اخیرا به تصویب رسیده است با اشاره به اقدامات خشونتآمیز فرقه تروریستی رجوی اعلام کرده که عناصر این فرقه، با فریبکاری و روشهای گمراه کننده از نمایندگان و سیاستمداران اروپایی سوءاستفاده میکنند.
به گزارش فراق، پارلمان اروپا در فوریه سال ۲۰۲۳ با تشکیل «کمیته ویژه دخالت خارجی در روندهای دموکراتیک در اتحادیه اروپا شامل تبلیغات سوء، تقویت صداقت، شفافیت و پاسخگویی در پارلمان اروپا»، به تهیه پیشنویس قطعنامهای به منظور ممانعت از دخالت خارجی در این پارلمان اقدام کرد.
در نهایت پس از تصویب پیشنویس قطعنامهای تحت عنوان «توصیههایی برای اصلاح مقررات پارلمان اروپا در مورد شفافیت، صداقت، پاسخگویی و مبارزه با فساد» در این کمیته، پارلمان اروپا این قطعنامه را در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۳ به تصویب رساند.
در بخش مقدماتی این قطعنامه، به موارد متعددی از لابی کشورهای خارجی در پارلمان اروپا اشاره شده است.
اما نکته قابل توجه اینجاست که یکی از بندهای مقدماتی این قطعنامه، به اقدامات فرقه تروریستی رجوی اختصاص یافته است.
فرقه تروریستی رجوی در سالهای گذشته با استفاده از روشهای گوناگون مانند پرداخت مبالغ هنگفت و روشهای متقلبانه تلاش کرده است تا حمایت سیاستمداران غربی را به نفع خود جلب کند تا یک چهره موجه از خود به نمایش بگذارد.
اما این اولین بار است که یک نهاد رسمی اروپایی به فریبکاریهای این فرقه برای جذب سیاستمداران و سوءاستفاده از نام آنها پردهبرداری میکند.
«حمید چاهه» عضو پیشین فرقه رجوی پس از ۱۰ سال سکوت و برای اولین بار از جنایت هولناکی در حق خواهرش که عضو مجاهدین بوده، پرده برداشت.
به گزارش فراق، حمید چاهه با ۱۲ سال سابقه حضور در فرقه (از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۹۲) در گفت و گو با سیامک نادری، یکی از جداشده های قدیمی از سرنوشت هولناک خواهر جوان ۲۳ ساله اش به نام معصومه چاهه سخن گفت و به دادخواهی پرداخت.
معصومه سال ۱۳۸۰ خواهان جدایی از تشکیلات بود و به همین دلیل توسط مسئولان تحت فرمانِ مسعود و مریم رجوی در قرارگاه اشرف واقع در عراق مورد اذیت و فحاشی در نشست های جمعی قرار گرفت، سپس زندانی و شکنجه شد.
سگهای رجوی معصومه را به لب مرز ایران و عراق فرستادند. معصومه آنچنان که خود می گوید در مرز مورد تجاوز گروهی از مردان جوان سیاه چُرده قرار گرفت: « تعدادی جوان که چهره هاشان سیاه بود درنبالم می دویدند و من فرار می کردم از دست آنها … و بعد رسیدند و … بعد افتادند رو من…» معصومه پس از تجاوز گروهی با بدنی خونین و دست های زخمی شده ناشی از سیم خاردارهای مرز ایران و عراق و میادین مین با لباس هایی پاره شده خود را به خانه یکی از اقوام خود در «شهر ری» رساند و در حالی که شوکه شده بود و قدرت تکلم نداشت به صورت پراکنده حقایق زندان و شکنجه توسط مجاهدین در قرارگاه اشرف و سپس تجاوزگروهی، اذیت و آزار قرار گرفتن خود را بیان کرد.
معصومه دختر جوان ۲۳ ساله بر اثر این شرایط هولناک و فجایعی که مریم رجوی و رهبری عقیدتی فرقه مخوف و تبهکار مجاهدین، بر سر وی آورد، تعادل روانی خود را از دست داد و الان ۲۱ سال است که در بیمارستان های روانی از جمله « امین آباد» بستری میشود.
عکس ها و ویدئو های معصومه در بیمارستان های بخش روانی و همچنین سخنان خودش در ویدئوی زیر قابل مشاهده است.
در بخش دیگری از این ویدئو حمید چاهه از سرکوب هولناک خود و دیگر اعضا در نشست های جمعی تحت عنوان نشست «دیگ» افشاگری میکند. «دیگ» اصطلاحی در تشکیلات فرقه رجوی است که در آن فردی را در نشستهای جمعی سوژه میکنند یعنی داخل دیگ می اندازند و آتش شعله های دیگ را زیاد می کنند. منظور با فحاشی کردن، تهدید، توهین، تهمت زدن و تُف باران کردن و داد زدن های مستمر سایرن بر سر سوژه ای که برای ساعت های متمادی در درون دیگ قرار دارد تا سوژه از پای در بیاید و هر آنچه مسئولین فرقه مجاهدین می خواهند اعتراف کرده و سرسپار مطلق تشکیلات و مسئولین فرقه رجوی باشد و سوژه در این دیگ هیچ راه گریزی ندارد جز تن دادن به مسئول نشست که منویّات پلید رهبری عقیدتی برای ارعاب هرچه بیشتر اعضا را دنبال می کند.
حمید چاهه در این گفت و گو همچنین از خودکشی یکی از اعضا به نام احمد رازانی که در سال۱۳۸۹ در مرکز ۱۲ خود را از پنکه سقفی آویزان کرده بود پرده برمی دارد و نیز اینکه خودش هم می خواسته خودکشی کند.
در ادامه او از جشن و شادی و رقص و پایکوبی در نشست مسعود و مریم رجوی به هنگام عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر توسط بن لادن و القاعده سخن گفته با اشاره به جهان بسته درون مجاهدین تاکید می کند: « هیچ ارتباطی با جهان خارج از کمپ نداشتیم، تلفن نداشتیم، حق تماس با خانواده نداشتیم، حق دیدن برنامه آزاد تلویزیون نداشتیم، رسانهای نداشتیم و در همان پذیرش به ما گفته بودند که با کسی صحبت نکنید، محفل شعبه سپاه پاسدارن است! »
به گفته سیامک نادری چاهه پس از جداشدن از فرقه به دلیل اینکه هزینه ماهیانه زندگی در آلبانی توسط فرقه پرداخت می شد از او خواستند هوادار مجاهدین باقی بماند و برای مجاهدین با استفاده از چندین اکانت های جعلی در حمایت از مریم رجوی توئیت بزند اما او الان ساکن کانداست و فرقه رجوی به جهت پیام هایی که علیه رجوی در فیس بوک نوشته است دوهفته پیش از وی شکایت کرد.
هر وقت مناسبتهای خاصی مثل انفجار دفتر حزب جمهوری، عملیات مرصاد یا عزل بنیصدر میرسد، اظهارنظرهایی تکراری در خصوص سازمان منافقین یا مجاهدین خلق ایران، میشنویم. البته استثناءهایی نیز وجود دارد و گاهی روایتهایی مثل مستند ترور سرچشمه، جزئیاتی بیشتر از این وقایع را در اختیار ما میگذارند.
بهراستی مجاهدین خلق فقط در ترور و بمبگذاری خلاصه میشود؟ این سازمان که ۴۲ سال پیش جنگ قدرت را باخت، هنوز سازمانیافتهترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی است که بُعدی در سایه دارد؛ بُعدی جاسوسی.
به گزارش فراق، آنچه در این گزارش میخوانید، برگرفته از دو گفتوگو با آقای «میم» افسر امنیتی سابق در حوزه نفاق و آقای «عِین» از نزدیکان رجوی، عضو سابق سازمان و پناهنده در اروپا، بهعلاوه پژوهش در میان اسناد و جستوجو در خاطرات منتشرشده اعضای سابق مجاهدین است. این گفتوگو و پژوهش در جریان پیشتولید ساخت یک مجموعه مستند، در سال ۹۸ توسط نگارنده انجام شدند.
سازمان، سیا و کاگب
بهطور کلی، هر گروه پنهانکار و برانداز، درگیر فعالیتهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی میشود. این درگیریها به دو علت رخ میدهد: اول، حفاظت از خود در برابر پلیس امنیتی حکومت و دوم، شناسایی نقاط ضعف برای وارد کردن ضربه. مورد سازمان منافقین بین گروههای مشابه، متفاوت است. گسترش همکاریهای اطلاعاتی سازمان با سرویسهای جاسوسی بلوک شرق، بعد از تغییر ایدئولوژی سال ۵۴ اتفاق افتاد. شاخصترین آن همکاریها، جلب حسن حُسنان کارمند محلی سفارت آمریکا در تهران بود. گفته میشود این فرد در جریان ترور دو مستشار آمریکایی در ۳۱ اردیبهشت ۵۴ توسط تیم وحید افراخته (سرهنگ ترنر و سرهنگ شفر) نقش داشته است. البته خود او نیز کمتر از دو ماه بعد یعنی در ۱۲ تیر ۵۴ توسط سازمان کشته شد.
«عین» درباره اینکه چه مسائلی پای سرویسهای جاسوسی را به مسئله ترور دو مستشار آمریکایی باز کرد، گفت: «آنها مسئولیت دو سایت شنود تحت نظر CIA در شمال کشور یعنی سایتهای بهشهر و کبکان را برعهده داشتند؛ ۲ سایت از ۵ سایت آمریکاییها در خجیر، تهران، مغان، بهشهر و کبکان که شوروی را شنود میکردند. محتویات کیف این دو نظامی آمریکایی پس از عملیات ترور در اختیار روسها قرار گرفت. آقای «میم» معتقد بود که انجام این عملیات بدون دستیابی به اطلاعات سرّی ممکن نبود. سود این عملیات نیز به حساب سرویسهای اطلاعاتی بلوک شرق و در رأس آنها کاگب واریز میشد.»
عملیات روی مستشارهای آمریکایی، تا سالها افتخار سازمان بود. «عِین» که تا سقوط صدام در اردوگاه اشرف بود در این خصوص میگوید: «[سازمان] بعد از انتقال به فرانسه (سال ۶۰) و سپس عراق (سال ۶۵) به علت از دست دادن نیروهایش در داخل و همچنین از بین رفتن پایگاهش در میان مردم داخل و خارج از کشور، تغییر موضع داد و دست از همه شعارهای ضدامپریالیستی و ضدآمریکاییاش برداشت. [سازمان] حتی ترور مستشاران آمریکایی در زمان شاه که روزی به آن افتخار میکرد را منکر شد و گفت آن عملیاتها کار کودتاگران داخل تشکیلات سازمان بود که مارکسیست شدند [منظور تقی شهرام و طیف وابسته به اوست] نه رهبر کنونی سازمان [مسعود رجوی] که آن زمان در زندان بود. دیگر تمام سرودها علیه آمریکا فقط درون تشکیلاتی شدند و انتشار و پخش بیرونی آنها ممنوع شد. بعدها [این سرودها را] از داخل تشکیلات هم تصفیه کردند.»
جاسوسی برای عراق
پس از سقوط صدام، فیلمهایی از مستندات جلسات اعضای سازمان با افسران اطلاعاتی عراقی منتشر شد که عمق ارتباط آنها با سرویس جاسوسی نظام بعث را نشان میداد. اما وصل شدن سازمان به سرویس جاسوسی عراق نیز مربوط به قبل از انقلاب است. «میم» نقطه آغاز ارتباط سازمان با عراق را، پذیرش عضویت فاضلالبسّام (یا البسطام) میداند.
سازمان از او با نام مستعارش یعنی «فاضل مصلحتی» یاد میکند. او شیعه، اهل نجف، دانشجوی دانشگاه تهران و منبع اطلاعاتی سرویس عراق بود. طبق گفته «میم» مجاهدین خلق بهرغم اطلاع از ماهیت اطلاعاتی فاضل، او را به تشکیلات وارد میکنند و ارتباط با بغداد از این زمان شکل میگیرد. میم درباره سرنوشت فاضل مصلحتی اینگونه پاسخ میدهد:«او همراه با دیگر زندانیان سیاسی رژیم شاه آزاد شد و به تشکیلات سازمان بازگشت. در دوران فعالیت علنی سازمان و فاز سیاسی (۵۷ تا ۶۰) در تشکیلات ماند و کار کرد و در دوران فاز نظامی نیز به زندگی مخفی روی آورد. او در ضربه اردیبهشت ۶۱ به خانه تیمی سازمان در فرمانیه تهران، کشته شد.» و درباره اقدامات فاضل طی سالهای ۵۷ تا ۶۱ در مسیر ارتباط سازمان و سرویس جاسوسی عراق با بیان اینکه «اطلاعی نداریم»، چنین تصریح میکند:«چون ساختار حفاظتی مجاهدین، اجازه نمیداد که اشخاص به اطلاعات دسترسی داشته باشند. بنابراین، حتی دستگیریها و اعترافها نیز نشان نمیداد که فاضل چه کارهایی انجام داده است. فقط مسعود رجوی، موسی خیابانی، مهدی ابریشمچی و مهدی افتخاری میتوانند در این خصوص صحبت کنند. اولی سالهاست که پنهان شده و احتمال مرگش وجود دارد. دومی در ضربه به خانه زعفرانیه کشته شد، سومی در اروپاست و چهارمی در اشرف خاک شده است.»
تجدید روابط پس از انقلاب
ساختار سازمان موضوع این نوشتار نیست. پس از انقلاب، بخش نظامی (اطلاعات) سازمان ساختاری مشابه عکس ۱ داشته است. (عکس ۱:چارت اطلاعات سازمان ابتدای انقلاب.)
مجاهدین پس از سقوط رژیم شاه، به سرعت دست به تجدید بنای تشکیلات خود زدند. فعالیتهای اطلاعاتی سازمان پس از انقلاب را باید به ۲ بخش ارتباط با سرویسهای جاسوسی و نفوذ در نهادهای خاص تقسیم کنیم. با توجه به ماهیت ضدامپریالیستی سازمان در آن سالها، تجدید ارتباط با سرویسهای شوروی و عراق مجدد در دستور کار قرار میگیرد.
ستاد مرکزی سازمان در خیابان انزلی (واقع در خیابان طالقانی) برپا میشود. نگارنده در سال ۹۸، تمام آن خیابان را به دنبال اثری از ستاد انزلی گشت اما این ساختمان امروز وجود ندارد و یا ظاهرش آنقدر دستخوش تغییر شده که قابل شناسایی برای افرادی که از محل آن اطلاع ندارند، نیست. «میم» دلیل انتخاب این محل را نزدیکیاش به سفارت عراق میداند. فاصله خیابان انزلی تا سفارت عراق در پایین میدان ولیعصر، کمتر از ۶۰۰ متر است. عباس داوری با نام مستعار رحمان مسئول ارتباط با سرویس عراق میشود.
«میم» میگوید:«داوری در عراق مستقر بود و فقط برای شرکت در انتخابات مجلس اول (۱۳۵۹) به ایران بازگشت. داوری که اکنون ساکن اروپاست، در فیلمهای منتشرشده از جلسات سازمان با سرویس عراق، کنار مهدی ابریشمچی بیشترین حضور را دارد. او و ابریشمچی (همسر اول مریم رجوی) کسانی هستند که میتوانند عمق ارتباط سازمان با سرویس عراق در سالهای فاز سیاسی (۵۷ تا ۶۰) را ترسیم کنند.»
ارتباط با سرویس شوروی برعهده محمدرضا سعادتی با نام مستعار سیکو گذاشته میشود. اما سعادتی سرنوشتی متفاوت از رحمان دارد و دستگیر میشود. روایتهای مختلفی از لو رفتن سیکو وجود دارد. اما یک نقطه درتمام آنها مشترک است:«نقش عناصر اداره هشتم [ضدجاسوسی] ساواک که در جریان مراقبت از ولادیمیر فنسینکو، افسر اطلاعاتی کاگب و دبیر اول سفارت شوروی، ارتباط او و محمدرضا سعادتی را کشف میکنند. دستگیری او نیز توسط کمیته مستقر در سفارت آمریکا اتفاق میافتد.» سعادتی در ۶ اردیبهشت ۵۸ (کمتر از ۴ ماه پس از پیروزی انقلاب) دستگیر میشود. اولین سوال و جواب بازجویی او در کاغذ خطدار دفتر نوشته شده است. یعنی نهتنها ساختار اطلاعاتی کشور بعد از فروپاشی نظام شاهنشاهی شکل نگرفته، بلکه حتی ابتداییترین وسایل مثل کاغذهای سربرگدار نیز وجود نداشته است. حتی پوشه پرونده سعادتی متعلق به شهربانی کل کشور در دوران پهلوی است. (عکس ۲ و ۳: سعادتی)
او برگهای آبیرنگ حاوی نیازمندیهای سازمان را آماده میکند که در ازای پرونده تیمسار مقربی (جاسوس شوروی در ارتش شاهنشاهی که توسط ساواک بازداشت و سپس اعدام شد) به افسر اطلاعاتی کاگب تحویل بدهد. سیکو پرونده را به وسیله اکبر طریقی، عضو سازمان و کارمند دادستانی انقلاب به دست میآورد تا در اختیار فنسینکو بگذارد. روسها بهشدت دنبال این بودند که بدانند ساواک چطور توانست سرلشکر احمد مقربی را بعد از ۲۵ سال جاسوسی، در سال ۵۶ دستگیر کند.
نکات مهم بازجویی سعادتی
در جریان یکی از بازجوییها، سوال بازجو از سعادتی این است: در یک قسمت از یادداشت روی کاغذ آبی، نوشتهاید نیازهای ما و بعد از وسایلی از قبیل ضبط صوت همراه با فرستنده و دوربین کوچک و غیره و غیره. شما این وسایل را برای چه میخواستید و آیا امکان تهیه آن در بازار نبود؟
سعادتی در پاسخ نوشته است: اینگونه وسایل اساساً در بازار به ندرت یافت میشود چون بههیچ عنوان جنبه تجارتی ندارد. نمیتوان اینگونه وسایل را در بازار عادی خرید مگر اینکه مستقیماً با سازنده آنها در تماس باشی که سفارش دادن اینگونه دستگاهها هم با سازنده آن، خود خالی از اشکال نیست. لذا این طریق، راه ساده دسترسی به اینگونه دستگاهها بود. البته این دستگاهها چون وسایل حساس الکترونیکی و ابزار ریز است، از نظر اطلاعاتی میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
بازجو در سوال بعد مینویسد: مگر تلفنهای شما کنترل میشود که تقاضای دستگاهی که کنترل تلفن را مشخص کند از آقای فنسینکو نمودهاید؟ در مورد دستگاه رمز تلفن هم بنویسید.
سعادتی در پاسخ نوشته است: کموبیش به ما اطلاع داده بودند که کلیه تلفنهای شما در سطح ایران کنترل میشود. کنترل تلفن هم در شرایط فعلی خیلی ساده است و میتوان از طریق مراکز تلفن با گذاشتن نوار و یا حتی با نشستن پای دستگاه هر تلفنی را که خواسته باشیم کنترل کنیم. چون این امکان میرفت، لذا نیاز به دستگاه فوق برای ما نیازی ضروری بود. دستگاه رمزکننده تلفن هم وسیلهای است ضد کنترل تلفن.
بازجو نوشته است: شما در بند ۸ این قسمت نوشتهاید (همان یادداشت آبی«) تجربیات لازم در امر اطلاعاتی و ضداطلاعاتی»؛ منظور شما از این قسمت چیست؟
سعادتی پاسخ داده: مسئله اطلاعات و ضداطلاعات در شرایط فعلی بهلحاظ دستگاههای پیچیده و ظریف الکترونیکی خیلی پیچیده شده. بهطوریکه یک فرد عادی و حتی یک فرد مهندس و متخصص هم از این تجربیات اطلاعی ندارد و این تنها در حد تجربیات اطلاعات و ضداطلاعات است. آگاهی نسبت به این تجربیات خیلی میتواند کمک کند که جلوی درز رفتن اطلاعات و جلوی نفوذ و عملکرد عناصر ضدانقلابی را گرفت.
جمعی از جداشدههای فرقه رجوی خطاب به سنای کانادا نوشتند: ما شهادت میدهیم که «شهرام گلستانه» یکی از فرماندهان و اعضای سابقه دار سازمان تروریستی مجاهدین خلق است که چهره واقعی خود را در پس «انجمن دموکراتیک ایرانیان در کانادا» مخفی ساخته.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، در نامه اعضای جداشده که رونوشت آن به این رسانه ارسال شده، آمده است:
عالی جناب جورج فیوری، سخنگوی سنای کانادا
مطلع شدیم که یکی از فرماندهان و نفوذی های سازمان تروریستی مجاهدین خلق (با نامهای دیگری همچون فرقه رجوی، ارتش خصوص صدام، شورای ملی مقاومت ایران و …. نیز معرفی می شود) به نام شهرام گلستانه ماموریت یافته تا با نفوذ در مراکز قدرت از جمله سنای کانادا اهداف و دستورات رهبران این فرقه تروریستی را دنبال کند.
تاریخچه جنایات سازمان تروریستی مجاهدین خلق کاملا مشخص است و تقریبا تمامی کشورهای آزاد جهان آن را سازمانی تروریستی و فرقه ای خطرناک می دانند. این تعریف شامل دول کشورهای امریکا، اتحادیه اروپا، انگلستان و کانادا نیز می گردد.
درست به همین خاطر است که به شهرام گلستانه دستور داده شده تا عضویت خود در این گروه تروریستی را مخفی نگه دارد. سازمانی که بعد از سقوط ولی نعمت سابقش صدام حسین به همکاری با گروه های دیگر تروریستی در عراق و سوریه از جمله داعش روی آورده است. شهرام گلستانه البته مدعی است که سازمانی بنام «انجمن دموکراتیک ایرانیان در کانادا» را نمایندگی می کند.
با این وجود شهرام گلستانه در زمانهایی که رهبرانش لازم بدانند عضویت کاملش در سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) را انکار نمی کند. شهرام گلستانه در هشتم فوریه ۲۰۱۴ در سخنرانی در مقابل رهبر ایدئولوژیکش مریم رجوی در پاریس تحت الامر بودن کامل ایدئولوژیک خودش را به نمایش گذاشت و بر وفاداری خود به این فرقه تروریستی تاکید کرد. وی به صورتی مفتضحانه ای بر همه خواستگاه های ایدئولوژیک و هم چنین استراتژی و تاکتیک هایی که ارتش خصوصی صدام به کار گرفته است مهر تایید زد.
شواهد و مدارک زیادی دال بر عضویت این فرد در سازمان تروریستی مجاهدین خلق وجود دارند. ما بعنوان نمونه به یکی دو مدرک زیر اشاره می کنیم و مدارک دیگری نیز ضمیمه شده است. آقایان و خانم های سناتور،
ما تعدادی از اعضا و مقامات سابق سازمان مجاهدین خلق ایران هستم. ما شهادت می دهیم که شهرام گلستانه یکی از فرماندهان و اعضای سابقه دار این سازمان است که چهره واقعی خود را در پس «انجمن دموکراتیک ایرانیان در کانادا» مخفی ساخته است. بسیاری از ما در کنار وی برای این سازمان فعالیت کرده ایم و به خوبی وی را از نزدیک می شناسیم.