این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)
دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید . ضمن اینکه با آدرس دوم ghased1393.blogsky .com هم در این مسیر پیش می رویم ...
ابوالفضل محققی با انتشار این عکس نوشت: دیدن تصویر این زن چنان دردی در قلبم نشاند که بی اختیار بر سرنوشتشان گریستم. برسرنوشت بسیاری که می شناختم و همبشه نگرانشان بودم. هیچ هزارتوئی در جهان نیست که خوفانگیزتر وگمراه کنندهتر از هزارتوئی باشد که انسان را در پیچ وتاب دهلیز های بی انتها می چرخاند. در رشته های بافته شده از باور های ائیدولوژیک گرفتار می سازد. فردیت وآزادی راسلب می کند! از تو انسانی مصلوب الحقوق می سازد! با توهم انقلابی ورهائیبخش بودن از خود.
به گزارش فراق، در بخشی از نوشته طولانی محققی درباره این زن مفلوک آمده است: دختر بیست دوسال بیشتر نداشت که وارد این قلعه شد. هیچ امری سختتر از گرفتار شدن در تارهای یک تفکر ایدئولوژیک نیست! هیچ کس به هم اعتمادی نداشت؛ خبر چینی و گزارش نویسی پادش خود را می گرفت. قلعه ای بود که صدای کودکان در آن نمی پیچید و شب هنگام هیچ زوج زن و مردی در کنار هم نمی غنودند و در گوش هم نجوای عاشقانه نمی کردند. او غم سنگین مادرانی که در این قلعه بودند و به ناگزیر کودکان خود را به دست خانواده های خارج از قلعه سپرده بودند را با تمام وجودش حس می کرد، ومردان نیز، کم از زنان غم نداشتند. تلخ بود دیدن همسرانی که مانند غریبه در کنار هم رژه میرفتند، غذا می خوردند، و شب هنگام با دنیائی از تمنا در بستر تنهائی خود دراز می کشیدند. قلعه داشت آرام آرام آنها را از سیمای انسانی خود جدا می کرد.
یک بار در حال تمرینات نظامی به زمین افتاد. قادر به برخاستن نبود. مسئولاش دست اورا گرفت کمک کرد که برخیزد و چند قدمی او را با خود برد. حسی غریب! گرما و لرزشی که تا آن وقت تجربه نکرده بود، سرتا سر وجودش را گرفت واین نخستین باری بود که حسی از زنانگی و رسیدن به نوعی از لذت رادر آن فاصله کوتاه تجربه کرد. تجربه شیرینی که هیچ گاه فراموش ننمود. آرزو می کرد: ایکاش روال طبیعی یک زندگی را طی می کردم.
ورود پلیس آلبانی به مقر اشرف ۳ در آلبانی منجر به درگیری با ساکنین این مقر گردید و به دنبال آن یک نفر نیز کشته شد.
به گزارش فراق، پس از سال ها اعتراض به اینکه مقر اشرف ۳ در آلبانی مرکز اقدامات تروریستی است سرانجام پلیس آلبانی حاضر شد برای اولین بار از زمان استقرار فرقه رجوی در این کشور وارد این مکان شود و به بازرسی از این محل اقدام نماید.
به گزارش رسانه های آلبانیایی صبح امروز پلیس محلی با توجه به اخبار و گزارش های رسیده در مقر موسوم به اشرف۳ حاضر شد و ضمن محاصره و کنترل آن محل خواستار بررسی و بازرسی اماکن، اسناد و کامپیوترهای فرقه شد.
این اقدام پلیس با مقاومت، فحاشی و حمله افراد مستقر در کمپ در جهت ممانعت از بازرسی مواجه شد که البته واکنش پلیس را به همراه داشت.
در این درگیری یک نفر از اعضای فرقه کشته شد و ۷۰ نفر هم دستگیر شدند. همچنین تعداد زیادی از اسناد و کامپیوترها هم توسط پلیس ضبط و برای بررسی به اداره امنیت آلبانی منتقل شد.
شهرام کیا سخنگوی رسانه ای فرقه در مصاحبه ای با اشاره به این که امروز یک روز سیاه بود، کنترل اشرف سه توسط پلیس را محکوم کرد. وی افزود: این واکنش اشرف نشینان است نه واکنش اصلی.
گویا هیچ کدام از مسئولین اصلی در مقر نبودند و یا حاضر به اطلاع رسانی در خصوص این شوک آخرالزمانی برای فرقه نشدند.
به عنوان کسی که سالها در تشکیلات مجاهدین بودم و شاهد صحنه هایی از فشار بر نفرات برای تغییر مذهب خود، بوده ام به خودم گفتم که باید مشاهداتم از اجحافی که به برادران سنی مذهب در تشکیلات رجوی را دیده ام برای مردم ایران بازگو کنم.
به گزارش فراق، خلیل انصاریان، عضو نجات یافته از فرقه رجوی در ادامه افشاگری های خود از شعارهای مربوط به آزادی در این فرقه نوشت: در سال ۱۳۷۴ که نشست های حوض را برای مغز شویی افراد شروع کردند تعدادی از دوستان بلوچ که سنی مذهب بودند را نفر به نفر صدا می کردند. این نشستها توسط مسئولین بالا کنترل و هدایت می شد. ابتدا به فرد می گفتند که تو در انقلاب خواهر مریم خیلی ذوب شده ای و صلاحیت تو خیلی بالا رفته است. فقط یک تضاد خیلی کوچولو هست که باید آن را رفع کنی و آن اینست که تو باید مذهب شیعه را انتخاب کنی. این حرف برادر مسعود است و نمی توانی آن را رد کنی و با توجه به صلاحیت تو که در سطح فرمانده دسته است با توجه به اینکه سنی مذهب هستی نمی توانیم آن مسئولیت را به تو بدهیم. باید یک نامه به برادر مسعود بنویسی و بگویی من مذهبم را عوض کردم و از الان مذهب شیعه را انتخاب کردم به نحوی که از نفر سند دستی گرفته اند که در آن نوشته شده که هیچ فشاری روی من نبوده وخودم مذهبم را تغییر دادم و شیعه شده ام.
مورد دیگری که خودم شاهدش بودم بعد از سقوط دولت صدام حسین بود که سازماندهی نیروها تغییر کرد و نفرات جدید الورود را به یک مرکز یا «اف» گردآوری کردند. در این نیروها تعداد زیادی برادران بلوچ که همگی سنی مذهب بودند مشاهده می شد که هنوز بحث سنی و شیعه برای آنها نشده بود. در نشست های نیرویی که من هم در آن شرکت می کردم به مسئولین نیروها گفته می شد نفرات تحت مسئولیت خود را برای نماز جماعت بیاوردید که شرکت کنند و بدین شکل نیروهای جدید بدون اینکه خودشان متوجه شوند مذهبشان را عوض بکنند.
مسئولین نیروها شروع کردند و از نفرات خواستند که همه در نماز جماعت شرکت کنند. این نیروها قبول نکردند وگفتند ما می خواهیم نماز جماعت خودمان را برگزار کنیم چون ما سنی مذهب هستیم و دست بسته نماز می خوانیم و نمیتوانیم کنار هم باشیم.
بزرگترین صفحه سازمان تروریستی رجوی در اینستاگرام با ۳۲۰ هزار فالور مسدود شد.
به گزارش فراق، گروه هکری موسوم به «کمیته مقاومت نازعات» با مسدود کردن بزرگترین صفحه اینستاگرامی فرقه تروریستی رجوی نوشت: «میدانیم بر میگردانید ولی باز میزنیم، سلام به مریم جون برسانید!»
تیم سایبری فرقه خبیث رجوی با فعالیت شبانهروزی در فضای مجازی، فریب جوانان و نوجوانان و آموزش آنها برای ناامن کردن ایران را در دستور کار تشکیلاتی خود قرار داده است.
ادامه خاطرات ابراهیم مرادی عضو سابق فرقه تروریستی مجاهدین
آن بخش یا آن منطقه ای که ما در قدم اول در خاک پاکستان واردش شدیم .. اسمش مندبلوک یا هم چنین اسمی داشت .وقتی وارد آن جا شدیم .آقا فرید بلوچ که معرف حضورتان است.به ما گفت چند دقیقه ای صبر کنید بروم یک جایی و زود بر می گردم .به ما گفت اگر کسی از این مردم از شما سئوال کردند که برای چی آمده آید بگوید برای خرید آمده ایم ..بعد از ده دقیقه ای که گذشت دیدیم فرید یک نفر دیگر همراهش است .به ما گفت تا اینجا من شما را همراهی میکردم از اینجا به بعد این آقا با شما می آید .حقیقتش را بخواهید مقداری ترس ما را گرفت .که نکند ما را گول زدند . و با فرید شروع به یک دو کردن بحث شدیم .فرید هم با خونسردی و خوشرویی تمام به سئولات ما جواب میداد .که اعتماد کنید کار ما کلک حقه بازی نیست ما از شما نه پول میخواهیم نه ما دنبال پول کسی هستیم .
قصد ما کمک کردن به شما می باشد که انشاءالله به اروپا اعزامتان بکنیم وقتی ما با صحبتهای او که خیلی دوستانه و خودمانی بود روبرو شدیم ترسمان ریخت الخصوص اون جاهایی که میگفت ما شما را به قصد اروپا به اینجا آورده آیم .نقطه ضعف ما را میدانست و در هر یک جمله حرف زدن با ما .یک بار اسم کشور هلند و یک بار هم اسم آلمان و اروپا را که می آورد انگار از دهنش شهد و شکر می بارد .در ظرف کمتر از بیست دقیقه ترس و نگرانی که ما را گرفته بود .. جایش را به خوشحالی لبخند رضایت بخش داد. فرید آدم کار کشته و با تجربه ای بود .چون خوب میدانست رگ خواب نفرات کجاست و چگونه و از چه راهی وارد دیالوگ با نفرات شود.وقتی اشتیاق ما را در شنیدن کشور اروپا و رفتن به اروپا را میدید بیشتر ادامه میداد .از اون هفت خطهای روزگار بود ..من بیشترین شهرهای سیستان بلوچستان رفته بودم کار کرده بودم با فرهنگ آداب آنها آشنایی داشتم در میان بلوچها آدمهایی هستند که خیلی زرنگ و با جرات با هوش هستند .ولی فرید با بقیه بلوچها فرق میکرد .بلوچها زبان باز نیستند رو راست هستند .ولی فرید با تسلط و جدیت و در عین سادگی حرفش منتقل میکرد هر آدمی را خام و جذب خودش میکرد..
وقتی دید ما کاملا به آنها اعتماد کردیم از ما خدا حافظی کرد و رفت .و ما سر نوشت جدید انتخاب کردیم و خودمان به دست تقدیر سپردیم.. که هر چه بادا باد.ما که تا این جای زندگی شکست خوردیم .این یکی هم رویش.ا
با هر ترس و لرزی که بود ما خوان اول به سلامت پشت سر گذاشتیم.
در آن نزدیکی یک قهوه خانه بزرگی بود که بنای آن شباهت بیشتر با کاروانسراهای معروف شاه عباس داشت خیلی بزرگ بود .
به خاطر اینکه کسی به ما شک نکند که برای چه کاری آمده ایم .وارد بساط فروش مواد مخدر و فروشندها شدیم دیدیم خیلی راحت بدون ترس و عادی بازارشان گرم داد و ستد و بده و بستان است.مثل نقل و نبات به هر رهگذری تعارف میکردند و تبلیغ میکردند .من هم از کنار همین تعارفات یک تکه کوچک حشیش از یک تخته قالب که مثل قالب صابون گلنار بود کندم .شلوغ و پلوغ بود صاحب جنس من دید خودش یک تکه به اندازه یک گردو کند و مقداری تریاک همع بهم داد گفت برو قهوه خانه بکش اگر دیدی خوب است بیائید هر چقدر خواستی از خودم بخر ارزان هم برایتان حساب میکنم .ما هم بدمان نیامد برویم یک دم و دودی راه بیندازیم.. البته نا گفته نماند من خودم در گذشته همه جور مواد مخدر کشیده بودم.. و ترک کرده بودم برایم تازگی نداشت ..
ولی به خاطر اینکه وارد خاک کشور دیگری آنهم با آن مقصد اروپایی که برای رفتنش خیز بزرگی بر داشته بودیم .گفتیم برای آخرین بار هم که شده یک دمی به این سفره مفت مجانی بزنیم و دلی از عزا در بیاوریم .جمعی رفتیم قهوه خانه .
داخل قهوه خانه عین بازارهایی که در هفته فقط یک روز خاص به آن اختصاص دارد و هر کس یک جور جنس می فروشد بود .یکی کیسه تریاک .دیگری کیسه هرویین .آن یکی حشیش و غیره می فروختند جالب اینجا بود که هر کدام از فروشنده ها هم وسیله کشیدن خاص خودش داشت . هروئینی لوله و زروق .تریاکی وافور خوب شاه عباسی و حشیش فروش چپق سنگین محلی . در میانه کشیدن و دود کردن بودیم که یک نفر آمد پیش نفر جدید همراه ما که او هم بلوچ ایرانی بود اسمش را هر گز به ما نگفت به زبان اردو و انگلیسی تسلط داشت یک چیزی در گوشش گفت و رفت . نفر قاچاقبر بر گشت به ما گفت بدون اینکه کسی متوجه بشود یکی یکی از قهوه خانه خارج شویم .و سوار اتوبوسی که منتظرما و به شهر کراچی میرود بشویم .
ما هم یکی یکی از چند در که داشت از قهوه خانه خارج شدیم و سوار اتوبوس شدیم..
قطع ارتباطات خانوادگی و احساسی، ترور شخصیت افراد، اجبار در انتخاب رنگ روسری و زمان غذاخوردن، تاکید بر بیحجابی در حالی که سرکرده حتی یک تار مویش دیده نمیشد، عمل جراحی و از بین بردن قدرت باروری زنان، تنها برخی از جنایات فرقه تروریستی رجوی است که نجاتیافتگان از این گروه در همایشی در سمنان به آن اذعان کردند.
به گزارش فراق، خبرگزاری ایرنا در گزارش اخیر خود از همایش انجمن نجات در سمنان نوشت: انجمن نجات فعالیت خود را سال ۱۳۸۴ آغاز کرد و از سال ۱۳۹۴ فعالیت این انجمن رسمی شد و در ۲۷ استان کشور فعال است؛ هدف از راهاندای انجمن ارتباط گیری با افراد فریبخورده است. فرقه تروریستی رجوی خطرناک و دژخیم است، تا جایی که حتی فیلمی در این زمینه برای به تصویرکشیدن جنایتها ساخته شد.
با توجه به اهمیت موضوع، همایشی روز دوشنبه با عنوان نشست بررسی خیانت و جنایتهای فرقه تروریستی منافقین «از تیرانا تا تهران» در سالن همایش دانشکده دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی خدمات بهداشتی درمانی استان سمنان برگزار شد که «علی مرادی» رییس انجمن نجات استان سمنان، «هادی شعبانی» دبیر انجمن نجات استان مازندران، «ایرج صالحی» عضو انجمن نجات استان مازندران، و «پرویز حیدرزاده» از افراد تازه جدا شده از فرقه تروریستی رجوی حضور داشتند و به بیان روایتها پرداختند.
طلاق اجباری، هدف شوم فرقه تروریستی رجوی
صالحی عضو انجمن نجات استان مازندران گفت: سازمان مجاهدین در سال ۱۳۴۴ به عنوان تشکلی مذهبی و برای سرنگونی رژیم طاغوت تشکیل شد و در نهایت ضربه سختی از سوی ساواک خوردند و یک نفر به نام مسعود رجوی گروه منافقان را سرپا نگه میدارد.
وی ادامه داد: سال ۱۳۵۲ تمام اعضای سازمان کشته میشوند و فرقه جدید منافقان به صورت رسمی اعلام کردند مارکسیست هستند.
وی بیان کرد: فرقه منافقان در جریان انقلاب اسلامی به دنبال ایجاد بدبینی مردم به مسوولان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بود و بیشتر حملات در آن زمان به سمت آیتالله شهید بهشتی بود.
صالحی تصریح کرد: فرقه تروریستی رجوی به دنبال کشتن احساسات و عواطف در اعضای خود بود و بسیاری از افراد را با این حربه فریب دادند و گرفتار کردند.
عضو انجمن نجات استان مازندران یادآور شد: رجوی در دورههای قبل تلاش میکرد تا افراد را از خانوادههایشان دور کند و با طلاق اجباری به اهداف شوم خود برسد.
سیاست بی اختیاری در برنامهریزی جزیی ترین مسایل شخصی
مرادی رییس انجمن نجات استان سمنان با اشاره برگزاری نشستهایی با قشرهای مختلف از سوی این انجمن در سمنان، همکاری بیش از پیش رسانهها برای افشای چهره واقعی گروهک منافقان و تبیین فسادها و خرابکاریهای این فرقه را خواستار شد.
وی افزود: رجوی با تکیه بر شعار زن، زندگی و آزادی به دنبال اهداف شوم خود و جنایت پنهان است، رجوی با ایدههای خبیث خود و با سوء استفاده از قرآن، طلاق اجباری را ترویج میدهد.
وی تاکید کرد: رجوی به دنبال قطع رشته عاطفی در بین افراد است و حتی زنان عضو فرقه رجوی اجازه ندارند رنگ روسری خود را انتخاب کنند و رجوی فقط شعار تجددگرایی میدهد.
مرادی بیان کرد: فرقه رجوی زنان عضو گروهک را با عمل جراحی مقطوع النسل کردهاست تا به فکر ازدواج و برقراری رشته عاطفی نیفتند.
در حالی که مریم رجوی حجاب دارد، شعار «زن، زندگی، آزادی» سرمیدهد
شعبانی دبیر انجمن نجات استان مازندران گفت: رجوی با ارتزاق خون زنده است.
وی بیان کرد: از دیدگاه رجوی، فرقه تروریستی رجوی هر فردی که در ایران زندگی میکند مزدور دولت است و باید کشته شود و در زمان پیروی انقلاب اسلامی بسیاری از افراد گروهک را برای کشتن هموطنان شست و شوی مغزی میدادند.
دبیر انجمن نجات استان مازندران گفت: وقتی صحبت از فرقه میشود و فردی عضو فرقه میشود، به صورت کامل در اختیار فرقه قرار میگیرد و شست و شوی مغزی اولین اقدام فرقه است. جز سرکوب و اختناق چیزی عاید افراد عضو گروهک تروریستی منافقین نمیشود و افراد باید هوشیار باشند تا درگیر گروهک رجوی نشوند.
دبیر انجمن نجات استان مازندران گفت: مریم رجوی خودش اجازه نمیدهد حتی یک تار مویش دیده شود، اما در ایران تبلیغ شعار زن، زندگی و آزادی میکند و باید افراد هوشیار باشند و گرفتار فریب این بدخواه و دستنشانده دشمنان نشود.
در پی فعالیتهای حقطلبانه دیپلماسی ایران پنجم خرداد ماه، اسداله اسدی پس از حدود ۵ سال بازداشت غیر قانونی به ایران برگشت.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، اقدامی که خلاف حقوق بین الملل بود باعث شد تا آقای اسدی با تبانی و توطئه برخی کشورهای های مختلف و خیانت فرقه رجوی به ۲۰ سال زندان محکوم شود و به مدت ۵ سال همراه با فشارهای روحی و جسمی در کشور بلژیک زندانی باشد که خوشبختانه در اثر دادخواهی ایران و با میانجیگری دولت عمان آزاد شده و به میهن بازگشت.
پس از انتشار خبر آزادی «اسداله اسدی» گروهک رجوی افسارپاره کرد و با بیانیه های مختلفی سوزش خود را از این واقعه به نمایش گذاشت.
در متنی که منتشر کردند «رضا پهلوی» و دولت بلژیک را همزمان طبق روال ادبیات لمپنی که دارند فحش داده و عامل شکست خود خواندند و نوشتند: «آزادی دیپلمات ایران لکه ننگی است که تا ابد بر دامن دولت بلژیک می ماند و بی شک تاریخ از یاد نخواهد برد که بچه شاه و مزدورانش در بلژیک چگونه مقدمات این ظلم! را پی ریزی کردند.»
پهلوی چندی قبل با حضور در پارلمان بلژیک مجاهدین خلق را یک گروه دیکتاتور و تروریست معرفی کرده بود.
اما واقعیت این است، تلاش های گسترده دستگاه دیپلماسی، قوه قضائیه و نماینده حقوق بشر ایران مقدمات آزادی و اثبات بی گناهی وی را فراهم کرد.
بنا به گفته امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران «آقای اسدی دیپلمات ایران در سفارت اتریش بودند و طبق حقوق بین الملل و کنوانسیون ۱۹۶۱ نمی توان دیپلمات ها را بازداشت کرد. حتی اگر در کشور ثالث باشند و یا در حال بازگشت به محل ماموریت یا کشور خویش باشند که ایشان دقیقا همین حالت را داشت. بازداشت ایشان توسط بلژیک و دستگیری در آلمان و لغو مصونیت توسط دولت اتریش خلاف تمامی اصول و قوانین بین المللی بود.»
در حین اجرای ضوابط سنگین کنترلی در سال های ۸۴ و ۸۵ به دستور رجوی دوباره نشست های مخوف و عذاب آور تشکیلاتی شروع شد.
به گزارش فراق، جزوهای حدود ۲۰ صفحه و دارای ده ها بند و قوانین قرون وسطایی در طی جلسات طولانی و طاقت فرسا برای افراد خوانده می شد و گفتند همه قوانین را باید حفظ کرده و پس از آن امتحان گرفتند. علاوه بر آن دوباره روزها همه را به نشست های اجباری و مغزشویی می کشاندند و بازهم جلسات تحقیر و دعوا و شکنجه ادامه داشت. همان میزان کم تسهیلاتی هم که در آن دو سال گذشته ایجاد شده بود در فضای خفقان و پلیسی جدید قطع و ممنوع شد و همه متهم به اپورتونیسم (فرصت طلبی) شدند.
مسعود رجوی یک پیام خصمانه فرستاد و با لحن فاشیستی خطاب به همه گفت، «اپورتونیسم را از تک تک سلول هایتان خارج میکنم» تمام آن جزوه ۲۰ صفحه ای را خودش تدوین کرده بود که محور به محور آن پر از محدودیت و برنسق کشیدن اعضا دلالت داشت. با مارک و چماق «اپورتونیسم» توی سر افراد زده و سرکوب می کردند. کسی حق انتقاد به بالاتر، طرح سئوال سیاسی – استراتژیک، اعتراض به حکومت پلیسی – امنیتی و سرکوب تشکیلاتی به اسم ضوابط من در آوردی جدید را نداشت. بعنوان مثال یک محوری داشت مبنی بر ممنوعیت ارتباط و علاقه و هرگونه وابستگی به خانواده و صراحتا اعلام کرد تمامی مادران و پدران و فرزندان بایستی خانواده را (طلاق داده ) و هرگز نامی از آن نبرند و این را وابستگی و جرم بزرگ نامید. او به والدین گفت هر نگرانی و فکر نسبت به وضعیت فرزند ریشه اش به کنده نشدن شما از بند «ج» (جنسیت و علاقه وعشق به جنس مخالف) می رسد. فکر کنید که اصلا بچه های شما بدکاره (از الفاظ رکیک خودش استفاده نمیکنم) و معتاد شده اند، به شما چه؟
نگه داشتن عکس های خانوادگی مجددا ممنوع و موضوع راپورت دادن ها و تفتیش عقاید و چک و بازرسیها تشدید شد. افراد خاطی و مجرم زیر ضرب فحاشی و تحقیر بودند و بسیاری از معترضین منزوی و زندانی شدند.
رجوی از بچه به نام «خرچه» نام برده و مادران را از هرگونه علاقه و وابستگی به فرزندانشان منع مینمود.
سپس طبق دستور جلسات بزرگی شبیه به جلسات محاکمه خودش که در سال ۸۰برگزار نموده بود، توسط مژگان پارسایی برای لایه های معاون بخش به بالا بصورت متمرکز در سالن اجتماعات اشرف شروع شد.
حدود ۲ هزار و ۵۰۰ نفر در این جلسات اجباری بین هشت الی ۱۰ ساعت، روزانه شرکت کرده و محاکمه یک سری نفرات به قول خودشان سرکش شروع شد. نشست هایی طاقت فرسا همراه با توهین و تحقیر سوژه که فرد اجازه یک جمله دفاع از خودش نداشت که هیچ بایستی تمامی فحش ها تهمت وناسزاهای بقیه را نیز نسبت به خودش تایید می کرد. در جلسات باقر ک، مصطفی. گ، مجید. م، هوشنگ. گ، داریوش. ن، محمدرضا. ن، عزت. م، بابک. الف، جلال. ت، حسن. ر، محمدرضا. م، محم،. پویا و … دهها نفر دیگر در محاکمه های چند ساعته مژگان پارسایی سرکوب شدند تا باعث ایجاد جو رعب و وحشت در دل دیگران شوند.
تجمع خانوادههای عضو انجمن نجات ظهر دوشنبه (۱۸ اردیبهشت ماه) مقابل مقر کمیته صلیب سرخ در تهران برگزار شد.
خانوادههای اعضای گرفتار در فرقه تروریستی رجوی در این تجمع با شعارهایی در دست، خواستار پیگیری وضعیت نامعلوم افراد گرفتار در چنگال فرقه رجوی توسط این نهاد بشردوستانه شدند.
این فیلم که در روستای برده رش شهرستان جوانرود فیلمبرداری شده، با محوریت دفاع مقدس و عملیات مرصاد بوده و هدف آن نشان دادن مقاومت مردم مظلوم کرمانشاه به ویژه مردم روستاهای شیان و دلو اسلام آباد غرب در برابر جنایات سازمان مجاهدین در عملیات در عملیات مرصاد است.
فیلم اتاقک گلی به کارگردانی محمد عسکری و تهیه کنندگی داود صبوری موفق به کسب سه سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران، بهترین کارگردانی فیلم اول و بخش مقاومت جشنواره بینالمللی فیلم فجر و نیز جایزه آرمان ویژه شهردار تهران شده است.
این فیلم که در روستای برده رش شهرستان جوانرود فیلمبرداری شده، با محوریت دفاع مقدس و عملیات مرصاد بوده و هدف آن نشان دادن مقاومت مردم مظلوم کرمانشاه به ویژه مردم روستاهای شیان و دلو اسلام آباد غرب در برابر جنایات سازمان مجاهدین در عملیات در عملیات مرصاد است.
خلاصه داستان فیلم اتاقک گلی
اتاق گلی روایتی از عملیات مرصاد در سال ۶۷ و حمله مجاهدین به کشور و حضور لشگر ۲۷ محمد رسولالله در سهراه اسلامآباد و منهدم کردن ادوات جنگی است، که در عملیات مرصاد یک دسته از رزمندگان لشگر ۲۷ برای حفاظت از ساکنان روستای شیان عازم این منطقه میشوند که درنهایت تعدادی از رزمندگان لشگر در حفاظت از این روستا به شهادت میرسند و اهالی سالم میمانند. نکته جالب توجه فیلم این است که تهیهکننده این فیلم یکی از همان رزمندههایی است که برای نجات این دخترک گرفتار شده، همراه دیگر همرزمانش وارد عملیات میشود.
لازم به ذکر است که فیلم «سرهنگ ثریا» نیز از تازه ترین محصول سازمان هنری رسانهای اوج است که سال گذشته در جشنواره فجر از آن رونمایی شد. این فیلم نیز از زاویهای دیگر به حضور سازمان مجاهدین خلق در پادگان اشرف میپردازد.
ملاحظه: سازمان مجاهدین در مرداد سال ۱۳۶۷ با حمایت هوایی و توپخانه ای ارتش صدام از مرز قصرشیرین وارد خاک ایران شد و جنایات زیادی را در مسیر حرکت خود بر علیه مردم مظلوم این منطقه انجام داد که نهایتا در تنگه چهار زبر توسط نیروهای ایران متوقف و پس از شکست سخت و با انبوهی کشته و اسیر با باقیمانده نیروهای خود مجددا به خاک عراق بازگشت. مجاهدین نام این عملیات را «فروغ جاویدان» گذاشت.