مانز، آلبانی – جایی در حاشیه تیرانا، پایتخت آلبانی، اردوگاهی نظامی-تشکیلاتی قرار دارد که محل زندگی صدها عضو سازمان مجاهدین خلق است؛ اردوگاهی که نه نام آن در رسانههای غربی به گوش میرسد، و نه صدای ساکنانش به جهان خارج راه مییابد. این اردوگاه، امروز به نمادی از تناقض میان ادعاهای دموکراسیخواهی و واقعیتهای تلخ زندگی اعضای این گروه تبدیل شده است.
براساس گزارشهای منابع مستقل، شرایط حاکم بر اردوگاه مانز نه تنها نشانی از آزادی و کرامت انسانی ندارد، بلکه حاکی از کنترل شدید روانی، محدودیتهای غیرانسانی و حذف سیستماتیک روابط انسانی و عاطفی در درون تشکیلات این گروه است.
قوانینی برخلاف طبیعت انسانی: تجرد اجباری و اطلاق همسران
یکی از مؤلفههای اصلی زندگی در اردوگاه مانز، تحمیل تجرد کامل به اعضای سازمان است. براساس آنچه از شهادت جداشدگان و گزارشهای مستند مشخص است، اعضا نه تنها از ازدواج منع شدهاند، بلکه بسیاری از آنها در گذشته مجبور به طلاق از همسران خود شدهاند. این سیاست که با عنوان “رهایی برای مبارزه” توجیه میشود، به تدریج به ابزاری برای انقیاد روانی و قطع وابستگیهای عاطفی بدل شده است.
زنان و مردان بسیاری سالهاست در محیطی زندگی میکنند که کوچکترین ارتباطی با جنس مخالف یا حتی ابراز احساسات، جرم تلقی میشود. این قطع ارتباطات انسانی، تبعات روانی گستردهای در پی داشته است؛ از افسردگی و تنهایی گرفته تا فروپاشی کامل هویت شخصی و اجتماعی.
سلامت جسم و روان؛ قربانیان پنهان اردوگاه
تحقیقات نشان میدهد که سبک زندگی تحمیلی در مانز، آسیبهای جدی روانی و جسمی بر جای گذاشته است. سرکوب میل طبیعی به تشکیل خانواده، نبود رابطه عاطفی و فشارهای تشکیلاتی شبانهروزی، زمینهساز بروز انواع بیماریهای روانی مانند افسردگی، اضطراب مزمن، اختلالات هویتی و حتی مواردی از خودزنی و اقدام به خودکشی شده است.
از سوی دیگر، انزوای طولانیمدت و عدم تحرک فیزیکی، تغذیه نامناسب، و استرس دائم، شرایط را برای بیماریهای جسمی مانند مشکلات گوارشی، قلبی، ضعف سیستم ایمنی و اختلالات هورمونی فراهم کرده است.
فرقهگرایی ساختارمند؛ دموکراسی در لفظ، دیکتاتوری در عمل
ساختار داخلی سازمان در مانز، الگویی کاملاً بسته و فرقهای دارد. اعضا تحت کنترل شدید تشکیلاتی قرار دارند و با مجموعهای از برنامههای روزانه شامل جلسات “انتقاد از خود”، موسوم به «عملیات جاری» ، برنامه هفتگی موسوم به «غسل» (بیان تفکرات جنسی در جمع) ، گزارشنویسی اجباری، و مراقبتهای جمعی، و در وضعیت دائم کنترل ذهنی قرار گرفتهاند.
ممنوعیت تماس آزاد با خانواده، محدودیت در دسترسی به رسانهها، و نظارت شدید بر ارتباطات داخلی، از جمله ابزارهایی هستند که برای حفظ وفاداری مطلق به رهبری سازمان بهکار گرفته میشوند.
رواج پنهان انحرافات؛ واکنش بیمارگونه به یک زندگی تحمیلی
یکی از پیامدهای سرکوب شدید جنسی و عاطفی، بروز روابط پنهانی و گاه ناسالم در بین اعضاست. منابع غیررسمی از رواج روابط همجنسگرایانه – نه از روی گرایش طبیعی بلکه در واکنش به سرکوب کامل نیازهای انسانی – خبر دادهاند. این موضوع، نشانهای هشداردهنده از فروپاشی مرزهای اخلاقی و انسانی در فضای بسته اردوگاه است.
انزوای خانوادگی؛ سلاحی برای کنترل ذهن
اعضای سازمان، غالباً سالها از خانوادههای خود جدا شدهاند و حتی اجازه تماس تلفنی آزاد نیز ندارند. خانوادهها برای دیدار با عزیزان خود در مانز بارها به آلبانی سفر کردهاند، اما در اغلب موارد با مخالفت صریح سازمان روبهرو شدهاند. این جداسازی هدفمند، بخشی از استراتژی رهبری برای قطع کامل ارتباطات بیرونی و جلوگیری از بازگشت اعضا به زندگی عادی است.
تناقض فاحش با شعارهای آزادیطلبانه
رهبران سازمان مجاهدین خلق، همواره در سخنرانیها و بیانیههای خود بر مفاهیمی مانند “آزادی”، “حقوق بشر” و “دموکراسی” تأکید میکنند و جمهوری اسلامی را متهم به سرکوب و استبداد میدانند. اما نگاهی به درون ساختار این گروه و شرایطی که در مانز حاکم است، بهروشنی نشان میدهد که سازمان خود به الگویی از همان رفتارهایی تبدیل شده که علیه آنها شعار میدهد.
محرومسازی اعضا از ابتداییترین حقوق انسانی، سلب حق انتخاب در زندگی، عدم امکان ترک سازمان بدون عواقب روانی و تهدیدات، همه گواهی است بر نوعی استبداد تشکیلاتی که در تضاد کامل با اصول اولیه دموکراسی و حقوق بشر قرار دارد.
نتیجه اینکه ؛ اردوگاه مانز، آینهای از واقعیت پنهان مجاهدین است و آنچه امروز در اردوگاه مانز جریان دارد، دیگر تنها یک اختلاف سیاسی یا تشکیلاتی نیست؛ بلکه تراژدی انسانی است که باید مورد توجه نهادهای بینالمللی، رسانههای مستقل و فعالان حقوق بشر قرار گیرد. سکوت در برابر رنج صدها انسان که در سایه شعارهای توخالی گرفتار شدهاند، بهمعنای چشمپوشی از یکی از آشکارترین جلوههای نقض حقوق بشر در قلب اروپا است.
سازمانی که خود را بدیل دموکراسی میخواند، نمیتواند در عمل، اعضای خود را از ابتداییترین حقوق انسانی محروم کند. مانز، نه پایگاه آزادی، بلکه تصویری واقعی از زوال ایدئولوژیای است که زمانی با شعار رهایی آغاز شد و امروز به زندانی بیصدا برای پیروانش تبدیل شده است.
- نویسنده : سعید پارسا
- ۰۴/۰۳/۱۴