قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۹ مطلب در فروردين ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

نویسنده کتاب «تلخی رهایی» می‌گوید: این اثر خاطرات فردی است که به‌مدت ۱۴سال در اردوگاه اشرف زندگی کرد و تا مرز خودکشی پیش رفته است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «تلخی رهایی» که در روزهای پایانی سال گذشته منتشر و روانه کتابفروشی‌ها شد، از زاویه‌ای جدید به جنگ و آدم‌هایی که در این بازه تاریخی حضور دارند، می‌پردازد. جواد کامور بخشایش که از نویسندگان شناخته‌شده در حوزه ادبیات پایداری است، در آخرین کتاب خود پای صحبت یک راوی متفاوت نشسته است. علی بیگلری، نوجوانی بود که با لطایف الحیلی که در دهه ۶۰ برای ورود به جبهه باب بود، وارد جنگ شد، همین تصمیم، مسیر زندگی او را تغییر داد.

بیگلری پس از حضور در جبهه در عملیاتی به اسارت نیروهای عراقی درآمد و پس از آن، سه سال و نیم از روزهای نوجوانی‌اش را پشت دیوارهای سر به فلک کشیده اردوگاه‌های الرمادی و اطفال گذراند، اما پایان جنگ، پایان دوران اسارت او نبود. بیگلری پس از گذراندن یک سال در بلاتکلیفی و خوف و رجای آزادی یا حبس، با تبلیغات اعضای سازمان مجاهدین در اردوگاه‌ها، به‌سودای رهایی از عراق و بازگشتن به ایران، وارد اردوگاه اشرف می‌شود؛ اینجاست که سخت‌ترین بخش زندگی او رقم می‌خورد… .

کتاب «تلخی رهایی» هرچند به‌تازگی منتشر شده، اما توانسته است نظر بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کند. روایت بیگلری به‌عنوان یک عضو جدا‌شده از سازمان از آنچه درون اردوگاه اشرف و ساکنان آن گذشته است، روایتی جذاب و خواندنی از بخشی از تاریخ معاصر ایران است. او به‌واسطه حضور ۱۴ساله‌اش در اردوگاه اشرف، با وقایع مختلفی مواجه می‌شود؛ از انقلاب‌های پی‌درپی رجوی و تناقضاتی که بر ذهن برخی از اعضا چنبره می‌زند تا عملیات‌های مختلف سازمان علیه مردم عراق، ایران و… .

کتاب «تلخی رهایی» روایتی است از یک شاهد عینی از زیست ۱۴ساله در سازمانی که از آن با عنوان «داعشی‌های دهه ۶۰» یاد می‌شود.

خبرگزاری تسنیم به‌مناسبت انتشار این اثر به نویسنده آن به گفت‌وگو پرداخت که می‌توانید مشروح آن را در ادامه بخوانید:

*تسنیم: آقای بخشایش، برای شروع بفرمایید که با آقای بیگلری از چه‌طریقی آشنا شدید و چطور نگارش کتاب «تلخی رهایی» رقم خورد.

من اسم آقای بیگلری را در برخی از مدارک و اسناد مربوط به آزادگان دیده بودم. در مؤسسه پیام آزادگان که به‌صورت تخصصی روی آزادگان کار می‌کند نیز بارها به اسم ایشان برخورد کرده بودم، اما آنچه باعث شد که به‌صورت رسمی با ایشان آشنا شوم و تصمیم بگیرم که خاطرات ایشان را بنویسم، زحمات آقای سرهنگی بود.

ظاهراً آقای بیگلری چندین‌بار برای ثبت خاطراتش به حوزه هنری و آقای مرتضی سرهنگی مراجعه کرده بود، آقای سرهنگی هم پذیرفت و او را برای انجام این کار تشویق کرده بود و همین باعث آشنایی من با راوی کتاب «تلخی رهایی» شد. از آن ملاقات، پنج سال زمان صرف شد تا خاطرات کتاب «تلخی رهایی» ثبت و نوشته شود.

 با توجه به روحیه خاص آقای بیگلری کار ما بارها متوقف شد؛ به‌طوری که گاه فاصله ۱۰ـ۹ماهه می‌افتاد و او از روایت خاطراتش پشیمان می‌شد.

*تسنیم: چرا؟

چون به هر حال شرایط زیست او شرایط خاصی است. برخی از آدم‌ها به‌واسطه پیوستن به سازمان مجاهدین، دوست ندارند دیده یا مطرح شوند، آقای بیگلری جزو این دسته از آدم‌ها بود، حمایت آقای سرهنگی در این مسیر خیلی مؤثر بود.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

موسی‌جابری‌فر، عضوِ جوان فرقه رجوی با انتشار یک بیانیه رسمی از این فرقه اعلام جدایی نمود و به دنیای آزاد سلام کرد.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، در متن بیانیه رسمی «موسی جابری‌فر» آمده است: ضمن تبریک به مناسبت سال جدید اینجانب موسی جابری فر متولد ۱۳۵۹ از تهران اعلام جدایی رسمی و همیشگی خود را از سازمان مجاهدین (فرقه رجوی) اعلام می نمایم. علت جدایی من از فرقه رجوی به دلیل عدم صداقت و اعتماد و فریب کاری آنها می باشد که به خروج کامل و بدون بازگشت از آنها مصمم شده ام.

جهت اطلاع شما هموطنان عزیز مدتی پیش از طرف دفتر فرقه به من گفته شد که شما مرز سرخ رد کرده اید چون با ایرانیان مقیم در تیرانا و اعضای انجمن «آسیلا» ارتباط دوستانه دارید. اما قبول نکردم که ارتباط با هموطنان و دوستان سابق و قدیمی مرز سرخ محسوب می شود و …. . این موضوع مورد قبول دیدگاه خصمانه آنها واقع نشد و به من ابلاغ شد که یک تعهد نامه باید امضا کنم و رابطه ام را با تمام افراد ایرانی در کشورآلبانی را قطع نمایم. من به طور شفاها قبول کردم، علت هم این بود که شدیدا تضاد مالی داشتم و چاره ای نداشتم ولی نوشتن این تعهد نامه و اعلام موضع گیری علیه انجمن قانونی «آسیلا» که متشکل از دوستان سابق من در تیرانا بود به زمان دیگری موکول شد. این ملاقات در دفتر فرقه تمام شد و گذشت ولی بعد هر چه به این موضوع فکر کردم که چرا باید بپذیرم و زیر بار زورگویی و فشارآنها بمانم و اجازه بدهم که فرقه از این مستمری که طبق قرارداد خودش با دولت آلبانی دارد من را برای مطامع رذیلانه خودش مورد سوءاستفاده قرار بدهد و بیایم علیه انجمن «آسیلا» به دروغ حرف های آنها را بنویسم و امضاء کنم وجدانم قانع نشد. بالاخره تصمیم قطعی خود را گرفتم که از انجمن آسیلا که حامی ایرانیان مقیم در آلبانی است کمک بگیرم و به آنها و سایر دوستان قدیمی خودم بپیوندم تا از بند و اسارت این فرقه به طور کامل  خلاص شوم و آزادانه بتوانم برای زندگی شخصی خودم تصمیم بگیرم و نه اینکه در این کشور زیر سایه آنها با ترس و نگرانی مثل یک برده زندگی کنم و آنها به جای من وبرای من تصمیم بگیرند و بیش از این من را مورد سوءاستفاده قرار بدهند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

به گزارش فراق، بیژن پولادرگ با اتهام هایی که رجوی برای پلیس تحت امر خود در آلبانی ردیف کرده، دستگیر شده است.

با وجود اینکه دادستانی آلبانی اطلاعات دقیقی درباره بیژن پولادرگ منتشر نکرده است اما اتهاماتی که توسط سایت های فرقه درباره وی منتشر شده به روشنی دم خروس را آشکار نموده و نشان می دهد که رجوی چگونه ناگزیر بوده تا دست به این پاپوش ها بزند و برای خود راه نفسی مهیا کند: «پولادرگ که علیه سازمان مجاهدین به جاسوسی اشتغال داشت، از طریق اپلیکیشن تلگرام به زبان فارسی ارتباط برقرار می‌کرده است.»

و یا در قسمتی دیگر چنین نوشته شده است: «بیژن پولادرگ (شهروند ایرانی) به اتهامات جنایی شامل انجام خدمات و اقدامات با افراد نامگذاری شده، ارگانهای تروریستی، رهگیری غیرقانونی داده‌های کامپیوتری، تداخل در داده‌های کامپیوتری، تداخل در سیستم‌های کامپیوتری، سوء استفاده از تجهیزات مندرج در مواد ۲۳۰، ۲۳۴ و ۲۹۳ قانون جزا، پرونده برای محاکمه به دادگاه ارائه شد.»

اما ماجرا چیست. افرادی که بیژن پولادرگ را می شناسند می دانند که وی از سواد آن چنانی برخوردار نبود و حتی اسم خودش را به زور می نوشت چه برسد به سواد کامپیوتری و تداخل در داده های کامپیوتری که کار هکرهای بسیار زبده است یا عبارت سوء استفاده از تجهیزات و یا رهگیری غیر قانونی کامپیوتری کلا غیر قابل قبول است. تنها چیزی که به این آقا نمی خورد هکر بودن است و این یک پاپوش می باشد.

البته این روش فرقه مسبوق به سابقه است. در سال‌های قبل هم برای یکی از جدا شده ها که هم اکنون در آلبانی است به اتهام تجاوز جنسی به یک کودک پاپوش درست کردند و او را مدتی در زندان نگه داشتند اما بعدها معلوم شد که به پدر بچه مقداری پول داده بودند تا برود علیه آن فرد شکایت نماید.

در همین اطلاعیه ای هم که اخیرا در خصوص پولادرگ صادر کردند باز از «انجمن آسیلا» به شدت خشمگین و هستند. خشمگین از این بابت که تا کنون نتوانسته اند پاپوشی علیه آن درست کنند و بساط این انجمن را جمع نمایند.

یک نگاه به قسمت هایی از اطلاعیه های قبلی فرقه رجوی کافی است که شما را از کینه این فرقه نسبت به انجمن آسیلا آگاه کند:

«کمیسیون امنیت و ضدتروریسم در اطلاعیه ۹ مهر ۱۴۰۰ از ایجاد یک مرکز جدید برای جاسوسی و جمع‌آوری اطلاعات و زمینه‌سازی اقدامات تروریستی علیه مجاهدین، در یک ساختمان سه طبقه در منطقه کینواستادیو در تیرانا خبر داد که توسط چند تن از بریده مزدوران … اداره می‌شود.»

بیژن پولادرگ اهل روستایی در قصر شیرین و عضو سابق فرقه تروریستی رجوی بود که از حدود یک سال پیش از اسارتگاه رجوی اعلام جدایی کرد.

فرقه رجوی تمام افرادی که از آن‌ها جدا می‌شوند را مزدورِ حکومت ایران خطاب می‌کند. تا کنون بیش از ۵ هزار نفر از دوران پر تعدادِ اعضا در فرقه کثیف رجوی از آن‌ها جداشدند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

در سال ۱۴۰۰  سرمایه گذاری عظیمی توسط فرقه تروریستی مجاهدین برای پیشبرد عملیات روانی بر علیه مردم ایران در راستای اهداف آمریکا تعریف و تبیین گردید. بنحویکه وقاحت و دریدگی بیش از حد رهبران فاسد و بدنام مجاهدین در حمایت آشکار از تحریم های آمریکا و فشار حداکثری این کشور بر علیه مردم ایران نیز ناشی از توهم آنان از حضور مجددا ترامپ در کاخ سفید بود تا شاید خواب ها و آرزوهای چند دهساله خود را تحقق بخشند.

اما شکست طرح فشار حداکثری تحریم آمریکا بر علیه ایران در طول ۱۰ سال گذشته که با مقاومت بی نظیر و ستودنی مردم مواجه گردید و بارها توسط مسئولین دولت بایدن به زبان آورده شد شرایطی را فراهم کرد که جست و خیزهای فریبکارانه خبری مجاهدین در فضای مجازی تاثیرات خودش را از دست داد تا پیش از گذشته منفوریت این گروه را به رخ سران گروهک بکشد.  

بدین ترتیب فرقه رجوی نه تنها در عرصه تشکیلاتی و با آزمودن انواع و اقسام استراتژی های تولیدی که هم اکنون آویزان شدن رجوی  از «ماهی سیاه کوچولو» صمد بهرنگی  جدیدترین ورژن آن است، بلکه در کادر عملیات روانی در داخل کشور نیز با اکانت های آلبانی نشین پاسخ خود را از مردم شریف ایران گرفتند.

حال اگر بخواهیم نگاهی گذرا بر عملیات روانی عمده مجاهدین در فضای مجازی بیندازیم می توان از موارد زیر نام برد.

۱ –   سیزدهم دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران

سیزدهم دوره انتخابات ریاست جمهوری در ۲۸ خرداد ماه ۱۴۰۰ برگزار گردید که یکی از سرفصل های جدی در تحولات داخل کشور محسوب می شد. از سوی دیگر  فرصتی برای مجاهدین بود تا بتوانند با تبلیغات دروغین دودستگی در داخل کشور ایجاد کنند.

دوقطبی‌سازی کاذب، مثلا طرفدران و مخالفان مذاکره و یا موافقان آزادی و موافقان محدودیت، جزو روش‌های تخریب انتخابات توسط مجاهدین در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری ایران محسوب می شود. تا بدینوسیله تردید در مورد صحت نظارت بر انتخابات در ذهن مردم راه یافته و آنان را به هدف غایی شان یعنی تحریم انتخابات از یک سو و ایجاد بحرانی همانند انتخابات سال ۱۳۸۸ از سوی دیگر به بهانه تقلب بر جامعه ایران تحمیل کنند. که عملا هیچ موفقیتی بدست نیاوردند.

۲ –   امضای سند همکاری جامع بین ایران و چین

وزیران خارجه ایران و چین روز شنبه، هفتم فروردین برابر با ۲۷ مارس، سند همکاری جامع کشورمان با چین که برای ۲۵ سال تنظیم شده است را در محل وزارت خارجه ایران در تهران امضا کردند.

مجاهدین از فردای امضاء قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین در چندین مطلب بر علیه این قرارداد دست به عملیات روانی زدند. ضمن اینکه این فرقه سعی کرد مواضع ضد این قرارداد از سایر رسانه ها را  نیز در سایت های رسمی و غیر رسمی خود  انعکاس دهد. مجاهدین در عملیات روانی خود به حربه کهنه و مقایسه این قرارداد با قراردادهایی مانند «گلستان»، «ترکمن‌چای» وارد شده بود.

۳ –  قطعی برق در تابستان ۱۴۰۰

قطعی های مستمر و طولانی برق در تابستان امسال هم یکی از مواردی بود که فرقه رجوی بلافاصله آنرا برای جنگ روانی خود بر علیه مردم بکار گرفت. در ایام قطعی برق فرقه رجوی نزدیک به ۲۰ مرتبه در سایت رسمی خود به قطعی برق در ایران اشاره داشته و آن را به بحران تشبیه کرده است!

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

اخیرا سندی به دست فراق رسیده که نشان می دهد زنان گرفتار در فرقه رجوی چگونه علیه همدیگر گزارش نویسی کرده و به شیوه عصر حجر روزگار سپری می‌کنند. به گزارش فراق، در متن پیش رو متوجه خواهید شد که زنانِ مغزشویی شده چگونه سر مسائل عادی در زندگی روزها درگیر شده و به خانواده‌های همدیگر فحش و ناسزا نثار می‌کنند. متن عملیات‌های جاری (اعتراف به آنچه که در ذهن افراد گذشته است) در زیر بعد از غسل های هفتگی توسط مسئولان رده ها تنظیم شده و در اختیار سران فرقه کثیف رجوی قرار گرفته تا بر اساس آن برنامه ریزی‌های خود را برای کنترل بیشتر روی افراد تنظیم کنند.

 اعتراف های ذهنی برخی از زنان گرفتار در فرقه را در زیر می خوانید:

ثریا ظهیری روز گذشته(شنبه) در رابطه با اتاق کار به هم ریخته و دریادداشتی به ژاله نوشته من انتقاد دارم به این F های جدید اتاق تکی دادید به ما اتاق فشرده. وقتی ژاله او را صدا می زند که مشکل چیست؟ با به هم ریختگی می گوید: چه شده حالا به آ.ش ۲۰نیرو و اتاق تکی می دهید، به ما حتی نیرو داده نمی شود، توی سر خواهران ش.ر زده می شود مگر ما خر هستیم و نم یفهمیم که توی این سازماندهی توی سر نسترن و ما خورده. وقتی ژاله برایش توضیح می دهد که ما باید پایشان را سفت کنیم. می گوید من قبول ندارم (قرار نیست Fها اتاق تکی داشته باشند درحال حاضر چون روی طرح اماکن کار نشده دراتاق F های قبلی هستند)

شهلا یزدان درگزارشی به سودابه نوشته چرا وقتی بحث مسئول آسایشگاه شد گفتند پوران مسئول اینکار باشد درحالی که همه کارهای آسایشگاه را من انجام می دهم برایم عجیب است حتی مسئولیت آسایشگاه که به همه داده می شود به من که می رسد مکث می شود (این بحث بین خودشان بوده و درهیچ نشستی روی آن صحبت نشده) در ادامه نوشته من باز هم کارهای آسایشگاه را انجام می دهم و فکر نکنید این گزارش را نوشتم که به من مسئولیت بدهید. امروز (یکشنبه) نیز وقتی سودابه به او ابلاغ کرد، مسئول نشستهای لایه ای ST است، قبول نکرد و در دستگاه گذشته گفت من که نیرو ندارم چرا مرا وارد اینکارها می کنید، علی رغم اینکه جمع به برخوردش انتقاد کرد ولی نهایتا نپذیرفت.

زهرا دارابی درگزارشی به فائزه مجددا درخواست تغییرسازماندهی داده وگفته اگر رفتن من برایم ۱۰ واحد ضرر داشته باشد ماندنم ۱۰۰ واحد ضرر دارد. درکار هم خیلی آنکادره و محدود کار می کند و مستمر تلاش می کند کارکمتری انجام دهد و وارد هیچ کاری بجز شیفت نمی شود.

ناهید طهماسب بعد از سوژه شدن مریم ملک، در صحبت به فاطمه همافر گفته من همیشه فکر می کردم از فاطمه غلامی خوردم هر چند که مناسبات او خیلی بد بود اما تاثیرکارکردهای مریم را روی خودم نمی فهمیدم. همیشه فکر می کردم حتما مرا به او سپرده اند که مواظبم باشد. وقتی مراسم نرفتم و دیدم اوهم نرفته گفتم بخاطر من مانده. در ادامه نیز مطرح کرده: در رابطه با مسول هنوز یک جاهایی استپ می زنم. فاطمه بحث رابطه بی شکاف با مسئول را با او می کند که برخوردش خوب بوده و بحث را قبول داشته است.

اکرم شهرابی در گزارشی نوشته امروز که شنیدم فاطمه غلامی چرخیده خوشحال شدم اما دیگر ظرفیت کار با او را ندارم و درخواست دارم سازماندهی او عوض شود. خیلی حریم و حرمتها ریخته است و برای خودم و او پس برنده است، فاطمه بعد از خواندن پروژه اش در نشست سراغ اکرم رفته و ضمن روبوسی با او از برخوردهایش معذرت خواهی می کند.

گیتی با مدینه درخور، حول نامه ای که در زمینه مسئولیتش برای گیتی نوشته، صحبت کرد. ابتدا به اوگفت خودت در جابجایی دست بازداده بودی، وی گفته بله اگر حرف شما را گوش کرده بودم، الان جلوتر بودم و مسئولیتم مشخص شده بود. الان هم منافع خودم هست که جابجاشوم.گیتی روی مثبتات او انگشت گذاشته و گفته چند روز صبر کن که کار و سازماندهی ات مشخص شود.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

نوشتار پیش‌رو با بهره‌گیری از منابع معتبر حوزه دفاع مقدس، به مروری خاطراتی از سال‌های جنگ می‌پردازد. در این یادداشت اطلاعات و بخش‌هایی از فصلنامه نگین ایران، کتاب «تنها در قلاجه» و «دایره‌المعارف مصور جنگ ایران و عراق» آمده است.

به گزارش فراق، اکبر طاهری می‌گفت «اگر از من بپرسید اصلی‌ترین دشمن ایران بعد از انقلاب چه کسی بوده و چه کارهایی انجام داده است، به شما می‌گویم سازمان مجاهدین بوده. اگر سازمان در جنگ به کمک عراق نمی‌آمد، قطعا سرنوشت جنگ عوض می‌شد. سازمان بارها در جلسات با بعثی‌ها تأکید می‌کرد ما در جنگ به شما کمک کردیم تا شکست نخورید و بر آن‌ها منت می‌گذاشت. وقتی عراق یک موشک به ایران می‌زد، منافقین ۵ دقیقه‌ای گزارش آن را به عراق می‌رساندند که موشک به کجا خورده؟ چند نفر کشته شده؟ شهدا چه کسانی هستند؟ مجروحان را در کدام بیمارستان خوابانده‌اند؟ سازمان، اطلاعات و خط‌مشی و استراتژی‌های مهمی به صدام و نیروهایش می‌داد و آن‌ها را راهنمایی می‌کرد که ایرانی‌ها چطوری ضربه‌پذیر می‌شوند.» طاهری تاکید می‌کند که حتی «صدام هم می‌دانست که مدیون سازمان (مجاهدین خلق) است.» [۱]

کارشان به دادن اطلاعات و خبرچینی و شایعه‌سازی و حتی جاسوسی و دسیسه‌چینی محدود نمی‌شد و در چند مقطع، عملا پیشاپیش دشمن متجاوز دست به عملیات نظامی در مناطق مرزی زدند. از سال ۱۳۶۶ به بعد، نیروهای سازمان مجاهدین و بعثی‌ها هماهنگ‌تر با یکدیگر عمل می‌کردند. سرتیپ کریم عبادت روایت می‌کند که تا قبل از آن، منافقین فقط به ژاندارمری‌های مرزی ایران حمله می‌کردند، اما بعد گردان‌هایی تشکیل دادند و منظم‌تر شدند و «یگانی حمله کردند.» وی اضافه می‌کند «از سویی چون مقابل یگان‌های ما میدان مین نبود، خیلی‌ها ساده وارد یگان‌ها می‌شدند. البته آن‌ها لباس‌هایی شبیه به لباس‌های ایرانی‌ها می‌پوشیدند و ساده میان نیروهای ما رفت‌وآمد می‌کردند و خبر می‌گرفتند. گروهی از منافقین هم که به عنوان توابین، از زندان به جبهه‌ها می‌آمدند، برای همرزمان‌شان جاسوسی می‌کردند. گاهی فرمانده گردان را می‌گرفتند و با اسلحه تهدید می‌کردند که توی بیسیم اعلام کند نیروهایش تسلیم شوند.» [۲]

بعد پا را از این هم فراتر گذاشتند و در نخستین روزهای فروردین سال ۱۳۶۷ عملیاتی که خودشان آن را عملیات آفتاب می‌نامیدند در فکه اجرا کردند [۳]. سعید شاهسوندی، یکی از اعضای رده‌بالای این سازمان می‌گفت «بنابر اطلاع دقیق من، عملیات قرار بود روز اول فروردین و هنگام تحویل سال نو که حداکثر غافلگیری برای نیروهای جمهوری اسلامی است انجام پذیرد، اما حادثه‌ای باعث شد این زمان به مدت یک هفته عقب بیفتد. حادثه مزبور درگیری نظامی دو نفر از افراد تیم‌های شناسایی عملیات بود. طی این درگیری، یکی از دو نفر کشته و نفر دیگر که سرگروه بود، زخمی و دستگیر شد. فرد دستگیر شده از طرح کلی عملیات خبر داشت، بنابراین، باصلاحدید و توصیه افسران عراقی عملیات به تأخیر افتاد. مجاهدین در پیگیری‌های بعدی و شناسایی منطقه هیچ‌گونه تحرک و جابه‌جایی‌ای از جانب نیروهای جمهوری اسلامی، که نشان هوشیاری آن‌ها باشد، ملاحظه نمی‌کنند و مطمئن می‌شوند که فرد دستگیرشده اطلاعات مربوط به عملیات را لو نداده است. لذا عملیات با یک هفته تأخیر اجرا می‌شود.»

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

همه به یاد داریم در آستانه چهارشنبه سوری سال ۱۳۹۹ بود که ستاد اجتماعی مجاهدین فراخوان داد و اعلام کرد آنان به «استقبال از سال تعیین‌کنندهٔ ۱۴۰۰» خواهند رفت!

همچنین نباید از یاد برد که دل بستن سران فاسد و بدنام مجاهدین به دیوانه ای مثل ترامپ و  همسویی و همکاری کامل با تحریم آمریکا بر علیه مردم ایران در چند سال اخیر و امید به پیروزی وی در دور بعدی، موجبات تاخت و تاز این فرقه در فضای مجازی را سبب گردید. اما با پیروزی نامزد حزب دموکرات، جو بایدن ، شاخ مجاهدین هم شکست.

بدین ترتیب وضعیت پیش آمده یک بلاتکلیفی استراتژیکی را بر فرقه رجوی که در حال رسوب شدن در کشور آلبانی و کوتاه آمدن از شعار «سال سرنگونی» در سالهای متوالی بود، تحمیل کرد.

سواستفاده از برخی اعتراضات صنفی و گاها اجتماعی محدود ، همانند اعتراضات دامداران یا مالباختگان موسسات ملی، فرهنگیان ،  بازنشستگان، کشاورزان بابت حق آبه و کارگران تعدادی از کارخانجات ، بزرگنمایی مشکلات اقتصادی ، بزرگنمایی گاها صف خرید مایحتاج عمومی ، ایجاد تهدید و ترس علیه مردم کشورمان ، لابی گری در مجالس برخی از کشورهای اروپایی و  امریکا و استفاده از هیجانات نمایندگان آمریکایی در انتشار هربیانیه ضدایرانی توسط آنان ، برخورد پلیسی با جداشدگان حاضر در کشور آلبانی و تهدید جدی و حضوری جداشدگان ساکن در اروپا ، برنامه ریزی های لازم برای استفاده بیشتر از فضای مجازی جهت یارگیری و سواستفاده از افراد غیرمطلع داخلی،  شمه ای از عملکرد مجاهدین در سال ۱۴۰۰ بوده است.

اما اگر بخواهیم مروری بر برخی از شکست های فرقه رجوی در سال ۱۴۰۰ داشته باشیم می توان به موارد زیر اشاره کرد.

۱ –  بسته شدن صدها حساب کاربری جعلی مجاهدین در فیسبوک

خبرگزاری بی بی سی فارسی در ۱۸ فروردین ۱۴۰۰ به نقل از مدیر فیسبوک اعلام کرد: صدها حساب جعلی مرتبط با یک گروه تبعیدی ایرانی و یک مزرعه ترول (اوباش اینترنتی) در آلبانی را حذف کرده است. به گفته این شرکت در بسیاری موارد برای این حساب ها در فیسبوک و اینستاگرام از اسامی و عکس های جعلی استفاده می شد.

به گفته این شرکت در مجموع بیش از ۳۰۰ حساب، صفحه و گروه در فیسبوک و اینستاگرام حذف شد.

بنابر اعلام فیسبوک این حساب‌ها پست‌هایی در انتقاد از حکومت ایران و در حمایت از سازمان مجاهدین خلق از گروه های عمده مخالف جمهوری اسلامی منتشر می کردند.

فیسبوک در نتیجه گیری خود اعلام کرده این حساب‌ها از مکانی واحد اداره و از سوی افرادی به نمایندگی از سازمان مجاهدین خلق اداره و کنترل شدند.

۲ –  شکایت تعدادی از اعضای جداشده از رهبران مجاهدین به دادگاه بین المللی لاهه.

در روزهای ۱۷ و ۱۸ اسفند ماه و طی دو روز پرثمر جلسات رسیدگی به دادخواست و شکایت بیش از ۴۲ نفر از اعضای سابق گروه تروریستی مجاهدین خلق در شعبه ۵۵ دادگاه حقوقی و عمومی بین‌الملل تهران برگزار گردید.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

جناب آقای پوراحمد لطفا در ابتدا بفرمایید که چگونه شد با فرقه رجوی آشنا و جذب شدید؟

ضمن عرض سلام و ادب و احترام و تقدیر و تشکر صمیمانه از دست اندرکاران سایت فعال و روشنگر فراق به عرض می رسانم بنده به عنوان هوادار و هواخواه سرسخت امام(ره) و همگام با انقلابیون وقت در عرصه فعالیت های ضدشاه فعال بودم و در عزیمت امام به کشور سر از پا نمی شناختم. در یکی از روزهای فعالیت انقلابی ضد شاه در صفوف تظاهرکنندگان، پلاکاردی دیدم که روی آن نوشته شده بود: «خمینی- شریعتی- مجاهدین» که به واسطه جدید بودن اسامی شریعتی و مجاهدین خیلی نظرم را جلب کرد وکنجکاو شدم. درصدد برآمدم که بیشتر با آنان آشنایی پیدا کنم.

بعد از پیروزی قیام ضد سلطنتی و عزیمت امام به کشورکماکان از شور و حال وصف ناپذیر برخوردار بودم و شبانه روز به اتفاق سایردوستانم در پاسداری از شهر و ارزش‌های نوپای انقلاب به گشت می پرداختم. با ورود به هنرستان و تحصیل در رشته راه و ساختمان و مطالعه تیمی حول کتب و آثار دکتر شریعتی، مجاهدین و خاصه زندگی نامه و دفاعیات مهدی رضایی، صرفا حسی و عاطفی و نه عقلی و شعوری تاثیر فوق العاده ای پذیرفتم که در من مبنای چرخش فکری و بینش سیاسی به سمت مجاهدین خلق را موجب شد.

کم کم با ورود به جنبش ملی مجاهدین وقت (واحد دانش آموزی لاهیجان) سطح هواداری نوع دوستانه و صادقانه بنده از این گروه درحوزه نشریه فروشی و دیگر فعالیت های تبلیغی در مقاطع انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری و مجلس در سال ۱۳۵۸شدت بیشتری به خود گرفت و متاسفانه مسیر زندگی ام به واسطه شعارهای دروغین به ظاهر انقلابی و نوع دوستانه مجاهدین به سمتی که آگاهانه نبود هدایت شد.

بعد از دو سال فعالیت های به اصطلاح سیاسی در راستای تصاحب قدرت توسط رجوی، موج خشونت و تروریسم افسارگسیخته جریان انحرافی و ستیزه جوی گروه رجوی، بسیاری از هواداران خود و نیروهای انقلاب را به کام مرگ و قربانگاه مطامع قدرت پرستانه هیستریک رجوی فرستاد که بنده نیزدر آن وانفسا که ازخانه وکاشانه به دور و ناگزیر به ترک تحصیل شده و در خانه های تیمی به سر می بردم  دستگیرشدم.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

از دیرباز برگزاری جشن نوروز در فرهنگ سرزمین ایران جایگاه والایی داشته است که اکنون پیشینه و تاریخچه ای سه هزار ساله به خود اختصاص داده و یکی از کهن سالترین عیدهای ملی در جهان محسوب می شود.

طبق بعضی از افسانه ها سه هزار سال قبل در چنین روزی جمشید پس از بیرون آمدن از کاخ خود در جنوب دریاچه ارومیه که امروزه منطقه حسنلو نام گرفته است تحت تاثیر آفتاب سوزان و درخشان و طراوت تازه قرار می گیرد و آن روز را نوروز می نامد و بر آن می شود که همه ساله در چنین روزی آیین و مراسم های خاصی تدارک دیده و برگزار کند.

همچنین ریشه نوروز در شاهنامه این چنین عنوان شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان بوده است که دستور می دهد برایش تختی قرار داده و خود باد تاجی پر زرق و برق روی آن تخت بنشیند بنابراین با تابش نور خورشید به آن تاج زرین و پر زرق دنیا نورانی می شود و به خاطر شادمانی مردم آن روز را نوروز نامیده اند.

نخستین پادشاهی که موجب رسمیت پیدا کردن نوروز شد کوروش کبیر بود. وی قبل از میلاد و در سال ۵۳۸ دستور پاکسازی محیط زیست، ترفیع نظامیان، عفو مجرمان را به این روزها موکول کرد.

همچنین در این دوران رایج بود که مردم در بامداد نوروز به سمت یکدیگر آب پاشی کنند و نیز آتش روشن کردن در شب نوروز از زمان هرمز اول مرسوم شد و از دوره هرمز دوم دادن سکه به عنوان هدیه و عیدی در نوروز رایج شد.

در اسلام هم نگاهی خجسته به نوروز شده و تاکید بسیاری به گرامی داشتن آن شده است به طوری که از دیدگاه آن روز ظهور امام زمان روز نوروز است. امام صادق(ع) در حدیثی فرموده است:

«روز نوروز همان روزی است که خداوند در آن از بندگانش پیمان گرفت که او را پرستش کنند و هیچ چیزی را شریک او ندانند و این که به پیامبران و اولیایش ایمان بیاورند و آن نخستین روزی است که خورشید در آن طلوع کرده، و باد های باردار کننده در آن وزیده است و گل ها و شکوفه های زمین آفریده شده است.

آن روزیست که کشتی نوح (ع) به کوه جودی قرار گرفت و آن روزی است که در آن قومی که از ترس مرگ از خانه های خود بیرون آمدند و آن ها هزار ها نفر بودند پس خداوند آن ها را بمیراند و سپس آن ها را در این روز زنده کرد؛

  • مصطفی آزاد