قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۱۱ مطلب در آذر ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

زهره قائمی، مسئول عملیات ترور و به شهادت رساندن سپهبد شهید علی صیاد شیرازی است. منافقین این ترور را صبح روز بیست‌ویکم فروردین‌ماه سال ۱۳۷۸ در مقابل در منزل این فرمانده که در آن زمان جانشین رئیس ستادکل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بود و جلوی دیدگان فرزندش انجام دادند. به همین مناسبت، به بازخوانی گزارشی که پیش از این در خبرگزاری دانشجویان ایران منتشر شده است، خواهیم پرداخت.

زهره قائمی که از اعضای تراز اول سازمان منافقین بود روز یکشنبه دهم شهریورماه سال ۱۳۹۲ در جریان حمله گروهی به پادگان اشرف واقع در خاک عراق در سن ۴۹ سالگی همراه حدود ۷۰ نفر دیگر از اعضای سازمان منافقین به هلاکت رسید. او طی سال‌های ۷۲ تا ۷۵ از مسئولان دفترهای مریم رجوی* بود. در برخی از منابع آمده است که او از جمله «توابین» سال ۶۷ بوده اما پس از رهایی از زندان بلافاصله برای پیوستن به گروهک تروریستی منافقین به عراق رفته است.

زهره قائمی که از ۱۲ سالگی فعالیت‌های سیاسی خودش را با عضویت در سازمان منافقین آغاز کرد درباره زندگی و چگونگی عضویت در این سازمان می‌گوید: «سال ۱۳۴۳ در خانواده‌ای متوسط در تهران متولد و سال ۴۹ وارد مدرسه شدم. کلاس چهارم بودم که پدرم به‌علت بیماری سرطان فوت کرد. وضع مالی‌مان به نسبت وقتی که پدرم بود، سطحش پایین‌تر آمده بود ولی مادرم هیچ‌وقت نمی‌گذاشت به ما بد بگذرد. سه سال راهنمایی را در مدرسه علوی درس خواندم. به‌علت این‌که سعید محسن** فامیل‌مان بود، برادرم سیاسی شده و با سازمان آشنا بود. او من را هم از سال ۵۵ یا ۵۶ با سازمان آشنا کرد. کلاس دوم و سوم راهنمایی زندگینامه شهدا را خوانده بودم. تابستان ۵۸ همراه برادرم به انجمن میثاق رفتم و از آن‌جا فعالیتم را که کار تبلیغاتی بود شروع کردم.

دکّه می‌زدیم، یا کارهای تبلیغاتی دیگر در محلات جنوب تهران، خیابان مولوی، میدان خراسان انجام می‌دادیم. با شروع مدارس از انجمن محلات به دانش‌آموزی منتقل شدم، مدرسه «شیرین» به دانش‌آموزی جنوب وصل بود. من مدتی در شورای مدرسه مسئول سیاسی بودم.»

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز اعدام‌های خیابانی طرفداران نظام، ترورهای کور، به شهادت رساندن مردم بیگناه و ایجاد ناامنی در شهرها به دست اعضای سازمان منافقین، چهره حقیقی اعضای این سازمان برملا شد. از همین رو زهره قائمی که به عنوان میلیشیای (نیروی شبه نظامی) فعالیت داشت پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ از سوی عناصر انقلابی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دستگیر و به مدت پنج سال در زندان قزل‌حصار زندانی شد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۱

مسعود خدابنده عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی می‌گوید: یادم است سازمان مجاهدین خلق تا مدت‌ها دنبال محمدرضا شجریان بود تا او را جذب کند. رجوی بارها دنبالش فرستاد و شجریان هر بار دست رد به سینه فرستاده‌ها زد. کلامش را هم یادم است که گفته بود: من ثمره موسیقی یک نسل هستم، نه می‌خواهم و نه می‌توانم صدایم را در خدمت کسی قرار دهم.

مسعود رجوی از آهنگ‌های شجریان لذت می‌برد و بقیه هم فهمیده بودند و حتی آهنگ‌های شجریان بیش از هر چیز دیگری در سالن های قرارگاه پخش می‌شد.

اما وقتی رجوی از شجریان قطع امید کرد و فهمید او در تله مجاهدین نخواهد افتاد، تمام نوارهای شجریان از بین رفت و صدایش هم دیگر در سالن‌ها پخش نشد.

وقتی آقای شجریان به مجاهدین پاسخ منفی داد به یک باره مورد غضب رجوی قرار گرفت و هر نشستی که برگزار می‌شد، باید حتما شجریان مورد ناسزا قرار می‌گرفت.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

رئیس اداره مرزی و مهاجرت آلبانی پس از یک ماه اعتراف کرد که دستور بازداشت اعضای انجمن «آسیلا» توسط «بلدی کوچی» وزیر کشور صادر شده است.

به گزارش فراق، به دنبال بازداشت غیرقانونی شش تن از اعضای انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی (آسیلا) توسط اداره مهاجرت آلبانی، همسران این افراد و اعضای آلبانیایی انجمن با ارسال درخواست‌هایی به مقامات مختلف آلبانیایی پیگیر وضعیت نامناسب آن‌ها در کمپ پناهندگان «کارچ» شدند.

کمسیر «فردیناند گتا»، سرپرست اداره مرز و مهاجرت محلی در آلبانی در پاسخی که به نامه «مارگاریتا بالکو» همسر حسن حیرانی داد، ادعا کرد که حسن حیرانی پناهنده غیرقانونی است و دستگیری اون حسب الامر وزیر کشور آلبانی انجام شده است.

 

در همین رابطه، جرجی تاناسی روزنامه نگار و از اعضای آلبانیایی انجمن «آسیلا» برای اعتراض به پاسخ سرپرست اداره مرز و مهاجرت محلی نامه‌ای منتشر کردند.

به گزارش فراق در متن این نامه که به امضای چند تن دیگر از شهروندان آلبانیایی رسیده، آمده است:

«در پاسخی که کمیسر ارشد «فردیناند گتا» به نامه مارگاریتا بالکو، همسر حسن حیرانی داده است، وی مرتکب چندین اشتباه شده است. ابتدا حسن را شهروند خطاب می کند در حالی که حسن نیز مانند دیگر اعضای مجاهدین خلق جزو افراد بی تابعیت است. آنها پناهجوی سیاسی در آلبانی هستند. دوم این که حسن حیرانی شهروند ایرانی نیست. او یک پناهجوی بدون تابعیت است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

حرکت سیاسی، اگر عقبه بومی، اجتماعی و مردمی داشته باشد، هرگز وارد فاز شرارت و تروریسم علیه همان مردم نمی شود.

سازمان تروریستی مجاهدین خلق، در ادعای “پیشرو، مردمی و مبارز بودن”، خدا را بنده نبود. دیگران را متهم می کرد و خود را خلقی ترین گروه می خواند.

مسعود رجوی شهریور ۱۳۵۰ از سوی رژیم پهلوی بازداشت شد، اما در زندان برید و به خدمت ساواک درآمد. بنابراین بر خلاف بسیاری از هم حزبی ها، از اعدام گریخت. با این وجود، ادعاهای خود ستایانه پس از انقلاب شدت گرفت.

“سازمان”، اعتبار مستقلی نداشت. ابتدا عکس امام خمینی را روی آرم خود گذاشت و سپس، پشت رئیس جمهور وقت (بنی صدر) پنهان شد. اما سرانجام که دستش رو شد، دست به آشوب و اسلحه و ترور شد؛ از ترور شخصیت ها تا کاسب بازار و کارمند و بقال و سبزی فروش محل.

بریدن از مردم و دشمن میهن شدن، تا آنجا پیش رفت که رجوی و اطرافیانش، سر از همکاری با استخبارات و ارتش متجاوز صدام در آوردند، و پیمانکاری و مزدوری (جاسوسی، خرابکاری، ترور و هر خیانت دیگر) برای سرویس های جاسوسی فرانسه، آمریکا و اسرائیل را پذیرفتند.

سازمان و فرقه تروریستی مجاهدین، با همه ادعاهایش، نماد وطن فروشی و خیانت و جنایت یک گروه در حق ملت خویش است. نمونه انکار ناپذیری از همه محافلی که چون عقبه بومی و مردمی ندارند، به نیابت از دشمنان تاریخی همان مردم، مرتکب ارعاب و ترور و شرارت و جنایت می شوند.

اغتشاشاتی که دو ماه قبل، در قالب جنگ ترکیبی آمریکا و انگلیس و اسرائیل و سعودی، و در پوشش نام اعتراض کلید خورد، به سرعت وارد فاز تهدید و ترور و خرابکاری شد.

شاید کسانی تصور کنند طراحان آشوب می خواستند “جنبش اجتماعی” را “تصویر سازی” کنند و از دست شان در رفت. این یک احتمال است. اما احتمال قوی تر، این است که هدف طراحان، از ابتدا “جنگ خیابانی” با همه نتایج و مراحل آن بود و می خواستند با شوکِ ترس و ارعاب و ایجاد انفعال، کار را یکسره کنند.

مسئله مهم تری که در رویکرد خشن و تروریستی شبکه آشوب حتما نقش داشت، بازگشت شوک جنبش سازی به خود آنها بود.

آرزوی طراحان -چنان که از سوی مجری شبکه اینترنشنال لو داده شد- این بود که بلکه سه درصد مردم همراهی کنند و با جادوی انبوه رسانه ها، تصویری -ولو کاریکاتوری- از “انقلاب” بسازند.

اما هنگامی که عقده همراه کردن حتی یک درصد مردم ناکام ماند و برخی همراهان روزهای اول نیز ریزش کردند، اتاق جنگ “ناتوی اطلاعاتی” (سیا، موساد، ام آی ۶)، چاره ای جز حذف بسیاری از فازهای نقشه، و رفتن سراغ فاز نهایی، (شرارت و جنایت و ترور، از مرزها تا کف خیابان) نیافت.

معنای این رویداد، افتادن نقاب از چهره کارگردان سناریویی بود که دم از زندگی و آزادی برای مردم ایران می زدند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

فرقه رجوی که اجازه اظهار نظر و اعمال آزادانه را به اعضایش نمی دهد، در شگرد جدیدش با فریب و با سواستفاده از عکس یک سری افراد جوان، اقدام به نمایش هایی برای فریب جوانان و نوجوانان داخل می کند که لازم است خانواده ها در این زمینه هوشیار باشند.

به گزارش فراق، «احسان رحمانی» یکی از اعضای جوانی بود که در دهه هشتاد با فریب فرقه رجوی وارد عراق و کمپ اشرف شد.

وی که دارای طبع شاعری بود هم اکنون در بخش تبلیغات و تلویزیون فرقه فعالیت دارد. سران فرقه رحمانی را بارها تحت فشار گذاشته و مجبور می کردند از صبح تا شب در اتاقی بنشیند تا شعری مورد خواسته فرقه را بسراید و تا زمانی که خواسته آنها را برآورده نمی کرد اجازه بیرون آمدن از اتاق را نداشت.

این افراد نه از خود اراده ای دارند، نه زندگی آزاد و توانی برای تصمیم گیری اوقات خویش حتی برای شعر و بیان نظرات شان. مشخصا یک سری از اعضا که ظاهرا صفحات و اکانت هایی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به آنها منتسب می شود مطلقا دسترسی و کنترلی بر آن ندارند و در پشت صحنه مدیریت و گردانندگی با سرکردگان اصلی است.

این صفحات با یک رویکرد یکسان به آموزش اقدامات مسلحانه و تروریستی چون ساخت کوکتل مولوتف، حمله و آتش کشیدن مراکز عمومی و دولتی می پردازند و به دنبال گسترش هرج و مرج، ایجاد بحران و اغتشاش بیشتر هستند.

این گروه جنایت کار به نوجوانانی که در این برهه از سنی باید به تحصیل و سواد آموزی بپردازند و زندگی آرامی داشته باشند تا در آینده با درک و فهم خویش تصمیم بگیرند هم رحم نمی کنند و بر اساس شیوه های کهنه و رذیلانه خود به دنبال جلب نوجوانان بی تجربه هستند و زمینه از بین بردن زندگی و کشاندن آنها و خانواده هایشان را به راه های بی بازگشت فراهم می کنند.

از خانواده ها می خواهیم از جوانان و نوجوانان خود در این زمینه حفاظت نموده روشنگری نمایند و آنها را ترغیب به مطالعه سرنوشت عبرت آموز جدا شدگان فرقه نمایند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

تهدید بازاریان به اعتصاب و عقب نشینی از فراخوان اغتشاشات در میادین اصلی شهر به محلات هم جواب نداد.

طی روزهای اخیر گروه تروریستی مجاهدین، همپای رسانه سعودی ایران اینترنشنال و بی بی سی فارسی و دیگر طیف های ضد انقلاب در یک هماهنگی سعی کردند مردم ایران بویژه قشر دانشجو، دانش آموز، و نهایتا کارگران، کامیونداران، بازاریان و دیگر طیف های مردم را در روزهای منتهی به روز دانشجو در ۱۶ آذر که تنها فرصت مناسب برای ضد انقلاب تلقی می شود به خیابان‌ها بکشانند.

در این رابطه مجاهدین با احتیاط کامل در رسانه های رسمی خود از اعلام تحصن و اعتصاب از سوی این فرقه خوداری کرد و صرفا با ارائه تحلیلی تحت عنوان « قیام در آستانه‌ ۱۶آذر » اعلام کرد:  «برگزاری روز دانشجو  خبر از رقم خوردن مرحله‌ٔ جدید از هماوردی با (جمهوری اسلامی ایران) می‌دهد؛ به‌خصوص که فراخوان‌های گرامی‌داشت روز دانشجو از چند روز قبل در شبکه‌های مجازی علنی شد و هر روز بر اهمیت ۳روز ۱۴، ۱۵ و ۱۶آذر تأکید می‌شود .»

بدین ترتیب باید گفت عدم فراخوان رسمی از سوی مجاهدین ناشی از بی اعتباری این فرقه نزد مردم ایران است و رهبران فاسد و بدنام این فرقه بخوبی می دانند که مردم ایران به یاوه سرایی های این اوباش اهمیتی نمی دهند. لذا نخواستند بیشتر از این مایه آبروریزی شود. روز دانشجو هم صرفا یک بهانه برای سواستفاده از این رخداد تاریخی است. که مسبوق به سابقه است.

اما برعکس در شبکه های اجتماعی و در صفات فیک متعلق به فرقه رجوی، بسیج تمام عیاری برای کشاندن پای مردم بویژه دانشجویان و دانش آموزان به خیابانها صورت گرفت.

همپای این فرقه تروریست، رسانه تروریستی فارسی زبان ایران اینترنشنال و بی بی سی فارسی هم پای کار بوده و  هرچه در چنته داشتند برای تحریک مردم برای حضور در خیابانها بیرون ریختند.

فراخوان برای تعطیلی و اعتصاب سه روزه اصناف در روزهای ۱۴، ۱۵ و ۱۶ و توقف فعالیت های اقتصادی در روزهای مذکور نیز هیچ کارآیی نداشت. و اصناف با بی‌توجهی کامل به فراخوان اوباش ضدانقلاب و تهدیدات آنها به فعالیت روزانه خود مشغول بودند.

در این میان اطلاعیه های دروغین مجاهدین و رسانه تروریستی ایران اینترنشنال مبنی بر اینکه در روز ۱۴ آذر بازایان در تهران و شهرهای مختلف کشور در اعتصاب بوند، دیگر هیچ آبرویی برای سران آنان باقی نگذاشت.

از ریختن چسب در قفل مغازه ها، تهدید برای آتش زدن مغازه ها، پنچر کردن لاستیک کامیون ها و پرتاب سنگ به کامیون های در حال حرکت در جاده ها و هر رذالتی که ممکن بود به کار بستند اما نشد که نشد.

از سوی دیگر فراخوان های این اوباش برای اغتشاش  هم یک تفاوت عمده با گذشته داشته است و آن اینکه تلاش کردند اغتشاشات را از میادین بزرگ شهر به محلات جابجا کند. اما چرا؟

باید گفت عدم همراهی مردم با اغتشاش باعث شد گروه تروریستی مجاهدین و دیگر طیف های ضدانقلاب نتواند تجمعات گسترده‌ای را تدارک ببینند. و فراخوان هایی که با تبلیغات رسانه های سعودی و انگلیسی و بسیج تمام عیار فرقه رجوی در شبکه های اجتماعی و با تمام توان تبلیغ می شدند هم نتوانست کاری از پیش ببرند و چنین شد که ضدانقلاب از ایجاد اغتشاشات گسترده ناامید شود  و به اغتشاشات «محله محور» و با ایجاد تشکل های واهی روی بیاورد!

طی دو و نیم ماه گذشته فیلم و تصویر میادین خالی در اوج فراخوان های ضدانقلاب حیثیتی برای این اوباش باقی نگذاشت و این جریان از اواخر آبان، چاره را تنها در این دید که با ژست خلاقانه بخواهد فراخوان های خود را از میادین بزرگ به محلات جابجا کند.

فرقه رجوی در برخی از کانال های تلگرامی این گروه در توجیه تغییر از تجمع و اغتشاشات در میادین اصلی شهر به اعتشاشات «محله محور» می نویسد: «تفاوت نگاه ما به تاکتیک ها و تکنیک های مبارزه باعث برخی موضع گیریها شده است». . . تجمعات محله محور همچنان ریل اصلی اعتراضات است و عدم تمرکز رژیم برای سرکوب را نیز در پی دارد. ما با اعتراض عظیم و پر تعداد در روز ۱۵ آذر به سبک ماههای گذشته با خسته کردن نیروهای سرکوب تا نیمه های شب به استقبال ۱۶ آذر می رویم.»!!!

نتیجه اینکه؛ بنظر میرسد این آخرین ترفند گروه ترویستی مجاهدین و ضدانقلاب برای پر کردن خلا عدم همراهی مردم باشد که با این تاکتیک هم کاری از پیش نبردند. و تناقضات مشخص در تاکتیک های اعلام شده نیز حاکی از سردرگمی سران مجاهدین و دیگر معاندان در پیشبرد خط اغتشاشات در کشور است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

بنابه اخبار رسیده از آلبانی؛  همزمان با ورود رئیس جمهور آلمان به تیرانا صبح روز پنجشنبه ۱۰ آذر ماه ۱۴۰۱ (۱ دسامبر ۲۰۲۲) یک تجمع اعتراضی توسط انجمن حمایت از ایرانیان مقیم آلبانی (آسیلا)، با مجوز رسمی از اداره پلیس، در مقابل ساختمان پلیس مهاجرت در تیرانا برگزار گردید.

تجمع شهروندان آلبانی، به همراه ایرانیان نجات یافته از مناسبات برده داری نوین سازمان مجاهدین خلق، در اعتراض به انتقال غیر قانونی آقایان؛ حسن حیرانی، احسان بیدی، احسان شهبازی غلامرضا شکری، علی هاجری و مهدی سلیمانی به اردوگاه پناهندگان ملل متحد صورت گرفت.

همسران افراد فوق الذکر هم در این تجمع شرکت کرده و با خبرنگاران مصاحبه کردند. آنان تاکید داشتند که این افراد دارای موقعیت پناهندگی و دارای کارت و شماره شناسایی بوده و تاکنون هیچگونه اتهامی علیه آنان مطرح نگردیده است.

همزمان داشامیر مرسولی رئیس آسیلا و دکتر جرجی تاناسی دبیرانجمن نیز سخنرانی کردند.

دکتر تاناسی تاکید کرد که : تمامی ایرانیان عضو آسیلا که اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق هستند دارای موقعیت پناهندگی بوده و تحت حمایت ماده ۴ کنوانسیون ژنو قرار می گیرند. آنان سالهاست در این کشور زندگی می کنند و دارای همسر و فرزند و شغل هستند. آنان بر خلاف سازمان مجاهدین خلق در آلبانی هرگز کاری خلاف قوانین و مقررات کشور آلبانی انجام نداده اند.

در این میان دکتر اولسی یازچی کارشناس تاریخ و روزنامه نگار آلبانیایی ، همچنین استاد دانشگاه اروپایی آلبانی نیز در یک مصاحبه مفصل و زنده با تلویزیون MCN تاکید کرد اقدام پلیس مهاجرت آلبانی خلاف مقررات داخلی و بین المللی بوده و تنها موجب خرسندی سران فرقه رجوی می شود. وی هشدار داد که اقدامات غیر قانونی عناصر فاسد در دستگاه دولت و پلیس آلبانی تصویر خوبی از این کشور در انظار عمومی به جا نمی گذارد.

قابل ذکر اینکه شبکه های تلویزیونی آلبا تی وی و کریستال تی وی با عزام خبرنگار و فیلم بردار به این تجمع پوشش خبری دادند. تلویزیون اینترنتی ترینگ تی وی Livestream Tring TV نیز گزارشی از این تجمع انعکاس داد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

به دستور مسعود رجوی، نمایندگان سازمان، به اردوگاه‌های عراقی رفتند و با وعده‌های دروغ توانستند حدود ۲۰۰۰ اسیر را به پادگان اشرف بیاورند. رئیس هیات انتقال اسرا از اردوگاه‌های عراقی، مهدی ابریشمچی بود.

به گزارش فراق، فرید از انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی در یادداشتی به موضع نخ نمای رجوی در مواجهه با مخالفان خود پرداخت و نوشت: لجن پراکنی و تهمت زدن از دیرباز یکی از شیوه های کهنه مسعود رجوی است که در حق مخالفان خود همیشه با دست باز استفاده می کند. اگر دقت کنید سازمان در مورد هر جداشده ای که زمانی آنها را از اردوگاههای اسرای عراقی با هزار و یک ترفند ربوده و در باغ سبز بهشت را به آنان نشان داده بود، اصطلاح «اسیر جنگی سابق» را به کار می برد و با توهین های متعدد در کنار این اصطلاح، سعی در بار منفی دادن به این کلمه با قصد تحقیر اسرای سابق را می نماید.

سازمان مجاهدین در عراق که هم دوش صدام حسین در حمله و کشتار علیه سربازان ایرانی شرکت داشت با دجالیت مختص خودش، پس از شکست در جنگ علیه ایران و پس از آتش بس، دست به جنایتی دیگر زد و آن مراجعه به اردوگاههای اسرای ایرانی بود، رجوی برای جبران کمبود نیرو به اسرای ایرانی که در جنگ ایران و عراق اسیر شده بودند روی آورد. باید توجه کنیم که هرگز هیچ اسیر جنگی در اردوگاههای عراق، سراغ مجاهدین را نگرفت و یا درخواست ملاقات نداد، اما مهدی ابریشمچی که به مهدی بی غیرت ( را که در سال ۱۳۶۴ همسر خود را دو دستی تقدیم مسعود کرد) معروف است، وارد اردوگاههای عراقی برای جذب نیرو شد و تور پهن کرد تا بلکه بتواند از این مسیر صیدی به چنگ بزند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

به باور مسعود خدابنده که در سال ۱۳۷۵ از فرقه رجوی جدا شد و امروز خارج از ایران به سر می‌برد، سنوات حضورش در فرقه رجوی، سیاه‌ترین سال‌های عمرش بوده، از این‌رو امروز بنا را بر افشاگری و واگویی ناگفته‌ها گذاشته است.

به گزارش فراق، خدابنده که با نام مستعار «رسول» در سازمان مجاهدین خلق فعالیت می‌کرد، در تابستان ۱۳۶۰ مسئول مستقیم انتقال محمدرضا کلاهی و مسعود کشمیری(عاملین انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری و دفتر نخست‌وزیری) بود. اطلاعات او از پیشینه سازمان، روابط تشکیلاتی، طرح‌های عملیاتی گوناگون، کمپ اشرف، منابع مالی سازمان مجاهدین خلق و پشت‌پرده روابط مسعود رجوی با افراد و گروه‌های مختلف، خواندنی و جالب است.

اتفاقاً فرقه رجوی هم دل‌خوشی از او ندارند و در رسانه‌های سازمان از با اعطای انواع القاب، عمق کینه منافقین از مسعود خدابنده را به نمایش می گذارند. حافظه مثال‌زدنی و قدرت تحلیل بالای مسعود خدابنده و همچنین این‌که وی به‌عنوان نزدیک‌ترین فرد به مسعود و مریم رجوی، اطلاعات ذی‌قیمتی از سرکرده فرقه منافقین دارد نیز خاطرات خدابنده را جذاب‌تر کرده است. بی‌گمان خواننده با مطالعه هر بند از این خاطرات، آگاهی تازه‌ای درباره سازمان مجاهدین خلق به دست خواهد آورد.

این عضو جدا شده از  فرقه رجوی، بعد از ترورهای ۷ تیر و ۸ شهریور ۶۰ در اغلب جلسات علنی و غیرعلنی سازمان حضور داشت و شاهد بود چگونه مسعود رجوی به این عملیات‌ها افتخار می‌کرد. او درباره ترورهای دهه ۶۰ معتقد است: «هدف رجوی سرنگونی حکومت نبود؛ هدفش این بود که دستش پیش ولی‌نعمتانش پر باشد. رجوی در جلسات این دیدگاهش را بارها بصورت‌های مختلف مطرح کرده بود.

کشمیری و کلاهی در جریان انقلاب راه به حزب جمهوری یا نخست‌وزیری باز کرده بودند. اینطور نبود که سازمان این ها را تربیت کرده و سپس به درون تشکیلات حزب یا نخست‌وزیری فرستاده باشد؛ بخشی از شگردهای رجوی (با استفاده از تخصص سرویس‌های غربی) نزدیک شدن به نفرات شناخته شده بود و الان هم هست؛ البته نه به عنوان «مجاهدین خلق»! شخصا فکر می‌کنم حتی افرادی مثل کلاهی و کشمیری را هم به همین طرق آلوده کردند.»

کتاب «تهران تا تیرانا»؛ خاطرات مسعود خدا بنده، عضو سابق فرقه رجوی و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی به کوشش محمد جعفربگلو توسط انتشارات شهیدکاظمی در ۱۶۰ صفحه به چاپ رسیده است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

وقتی محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان در سال ۱۳۴۴ سازمان مجاهدین خلق را تأسیس کردند در ابتدا مخالف ورود زنان بودند؛ اما از سال ۱۳۴۸ عضویت زنان به‌عنوان پوشش امنیتی در برابر ساواک و برابری با دیگر رقبای سیاسی موردپذیرش قرار گرفت.

به گزارش فراق، با پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان توانست برخی از زنان و دختران مسلمان را که در برابر انقلاب و جامعه خویش احساس وظیفه می‌کردند به سمت‌وسوی خود بکشاند.

مجاهدین خلق با انتشار جزوات، بیانیه‌ها، فعالیت در دانشگاه و مدارس و نیز انتشار دیدگاه‌های خود در نشریه مجاهد، توانست عده‌ای از دختران و زنان را جذب کند. جذب زنان در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ به سازمان فقط محصول کار آنان نبود بلکه عملکرد ضعیف احزاب اسلامی رقیب نیز از دیگر عوامل پیوستن زنان به سازمان محسوب می‌شد.

مریم سنجابی از اعضای شورای رهبری فرقه رجوی سال ۱۳۹۰ از این سازمان تروریستی جدا شد. او پس از مدتی به ایران بازگشت و کتاب زندگی‌نامه و خاطرات خود را با عنوان «سراب آزادی» نوشت و توسط انتشارات پیشکسوتان سپاس به چاپ رساند.  سنجابی با اشاره به سرنوشت دو عضو این سازمان به نام های «مینوفتحعلی» و «مهری موسوی» می‌گوید:

«مهری موسوی دانشجو و تحصیل کرده آمریکا بود. هنگامی که به عضویت شورای رهبری درآمد به او ابلاغ شده بود، دیگر نمی‌تواند از سازمان خارج شود و هرکس درخواست جدایی کند سزایش مرگ است، با این حال جلوی تشکیلات ایستاد و اعلام کرده بود دیگر نمی‌خواهد در فرقه رجوی بماند و قصد جدایی داشت. مهری موسوی قبل از شروع جلسات مدتی بود که به قسمت پرسنلی منتقل شده بود و باهم در یک ستاد بودیم.

یکی از روزها، نوبت محاکمه او بود، هنگامی که از طرف مسعود رجوی صدا زده شد، همچنان در آرامش و با شجاعت خواسته خود را مبنی بر خروج از سازمان تکرار کرد. در این وضعیت بود که کل سالن را رجوی علیه وی شوراند و گویا او با درخواست خروجش از سازمان بزرگترین گناه را در این جهان جلوی رجوی انجام داده است.

رجوی با عصبانیتی که نمی‌توانست آن را کنترل کند خطاب به وی گفت که می‌توانی خودت را بکشی و قرص سیانورت را بخوری. در حالی که خشم سراپای وجود نامبارکش را گرفته بود، به وی توهین می‌کرد که گویا وی قادر به تشخیص درست نیست و خروج از سازمان یعنی برابر با پشت کردن به رجوی و گناه کبیره است. او با صراحت به وی اعلام کرد که حکم خروج از سازمان برای شورای رهبری مرگ است. پس از آنکه ساعت‌ها یک سری نفرات علیه وی صحبت کردند و یا با نرمش می‌خواستند از خواسته‌اش کوتاه بیاید یا با فحش و ناسزا او را تهدید می‌کردند که خائن و متمرد است و جلوی مسئولینش ایستاده و حرف گوش نمی‌کند، از وی خواسته شد که مجددا بگوید آیا تغییری کرده یا نه، هنگامی که او دوباره پاسخ منفی داد، اتفاقی رخ داد که هرگز فراموش نخواهم کرد و صحنه جدیدی از اوج وحشی‌گری و دیکتاتوری رجوی نمایان شد.

  • مصطفی آزاد