۱-جریان اپوزیسیون، اوج توان و قدرتش را در دو ماهه اول درگیریهای ۱۴۰۱ به نمایش گذاشت و به تعبیری هر چه در چنته داشت رو کرد. اما خیلی زود سیر نزول و شیب اپوزیسیون آغاز شد. در ابتدا آنان بدنه اجتماعی خود را طی دعواها و درگیریهای درونگروهی از دست دادند و به سرعت فاز دوم نزول آنان در موضوعات اخلاقی و هنجاری برای جامعه نمایان شد.
اگر بخواهیم دقیقتر به موضوع بنگریم از زمستان ۱۴۰۱ تا به حال اپوزیسیون ضدجمهوری اسلامی قدرت و توانایی یک بسیج عمومی و منسجم علیه نظام را نداشته و طرحهای آنان برای برپایی اعتصابهای اقتصادی هم با شکست مواجه شده است.
۲- به تعبیر پزشکی، اپوزیسیون ضدجمهوری اسلامی دچار سندورم ALSشده است. در این بیماری شخص نسبت به محیط خود درک و شناختی نداشته و توانایی تحریک اعصاب و به حرکت درآوردن اعضای خود را ندارد. از همین روست که شاهدیم علی رغم تلاشهای مکرر آنها طی دو سال گذشته آنان نتوانستهاند جنبشی را علیه جمهوری اسلامی به راه بیندازند. گویی از زمستان ۱۴۰۱ به بعد با عیان شدن چهره واقعی اپوزیسیون برای عموم مردم ایران، این جریان حتی برای مخالفان جمهوری اسلامی هم دفن شده است و به شکل مطلق کنار گذاشته شده است.
۳- فروپاشی هسته اصلی اپوزیسیون یکی از نکاتی است که آنان را به نوعی فلج کرده است. ما شاهد بودیم برخی از چهرههای سرشناس این جریان دور هم جمع شدند تا علیه جمهوری اسلامی دست به فعالت و مبارزه بزنند. اما طولی نکشید که همین جریان هم به حاشیه رفت و گروههای ائتلافی در آن اجماع؛ به دشمنان خونین یکدیگر بدل شده اند. سلطنتطلب ضد مجاهد خلق، مجاهدین علیه چپ ها، فمنیستها علیه همه و… وضعیت حال حاضر اپوزیسیون است. کسانی که می خواستند با اتحاد، براندازی در ایران را محقق کنند در حال حاضر این چنین به جان یکدیگر افتادند.
۴- موضوع مهم دیگر انفعال این جریان است. اپوزیسیون اصلا و ابدا در طول این مدت توانایی ایجاد یک کنش را نداشته است و اگر هم بعضی اوقات دست به کاری می زند در اصل واکنشی است. جالب اینجاست که آنان همین واکنشهای بیاثر را به عنوان دستاورد برای خود فاکتور می کنند. به طور مثال در شهادت شهید رئیسی یا انتخاب مجدد ترامپ در آمریکا اپوزیسیون خود را مؤثر می داند! در صورتیکه نه در ایران و نه در جهان این گروه ها نه چندان به حساب می آیند و نه اصلا توانایی اقدام موثری را دارند. بنا برهمین موضوع است که کل تمرکز اپوزیسیون استفاده از سایر وقایع جهت موج سواری است. استفاده از لفظ فلج برای آنان نه تحقیر که توصیف واقعی آنان است؛ چرا که در طول این دو سال آنان با خاموش شدن شعله درگیری های ایران دیگر نتوانستند اقدامی را به شکل موثر پیگیری کنند.
۵- اخیرا اپوزیسیون بار دیگر بر یک موج رسانه ای سوار شد تا بلکه بتواند فضایی را علیه جمهوری اسلامی بازسازی کند. ماجرای برهنگی دختر علوم تحقیقات مسأله ای است که در واقعیت میدان بنا به گزارشات و اعتراف همسر آن خانم نه در تقابل اجتماعی و سیاسی با نظام جمهوری اسلامی که نتیجه یک حمله عصبی بود و تحقیقات نشان داده آن خانم اصلا جزو مبارزان و فعالان سیاسی نبوده است. اما اپوزیسیون از این فرصت بار دیگر استفاده کرد تا از طریق موج رسانه ای و خبری دست و پایی برای زنده بودن بزند و اعلام بدارد هنوز وجود دارد و البته از پشت فضای مجازی درحال مبارزه با جمهوری اسلامی است. وقتی آنان نتوانند با بودجه ها و حمایت های عظیم مالی و رسانه ای همچون نسیمی بر آب؛ کنشی مبدعانه در فضای سیاسی و اجتماعی داشته باشند؛ چاره ای نیست جز آنکه بنشینند و فرصتی بیایند تا بر آن موج سواری کنند؛ فرقی هم ندارد علت آن یک حمله عصبی یا یک خودکشی باشد.
۶- مسأله بعدی این است که امروزه اپوزیسیون برای مبارزه با جمهوری اسلامی از مرزهای ملیت و اخلاق نیز عبور کرده است. همانطور که رجوی و (فرقه تروریستی مجاهدین)؛ در ماجرای مبارزه با جمهوری اسلامی کنار صدام ایستادند که برایشان حمله به خاک و بمباران مردم عادی بی اهمیت بود؛ امروزه طیف هایی چون سلطنتی ها نیز در کنار اسرائیلی قرار گرفتند که دشمن ایران است و خاک کشور را هدف قرار می دهد.
نویسنده: محسن ردادی، هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، گروه سیاسی سایت خبری تحلیلی الف.
- منبع خبر : رسانه های ایران