اعضای سازمان مجاهدین خلق از اواسط دهه ۹۰ خورشیدی، طبق توافق دولتهای امریکا و آلبانی، به این کشور منتقل شدند و پس از زمانی کوتاه، به عنوان پناهنده، تحت «کنوانسیون ژنو» در این کشور به رسمیت شناخته شدند.
یکی دو سالی بعدتر، چیزی شبیه قرارگاه اشرف که اعضای مجاهدین در استان «دیالی» کشور عراق ساکن آن بودند، در اطراف شهر «تیرانا» توسط آنها ساخته شد تا چنبره هژمونی سازمان و رهبری عقیدتی آرمانی آن مجددا بر اعضا شکل بگیرد و مناسبات سازمانی سفت و سخت تر از سابق با ساختار فرقه ای برقرار شود.
این افراد که عمدتا سالهای سال در نظام سازمانی ایدئولوژیک مجاهدین قرار دارند، حتی با ورود و اسکان در یک کشور اروپایی، چون پناهندگان دیگر، از حق زندگی و مناسبات انفرادی و آزادانه برخوردار نشدند و هرگز نتوانستند تماس یا ارتباطی با فرزندان و بستگان خویش برقرار کنند.
شعارهایی چون «ایران رجوی، رجوی ایران»، نفی وجود هر نیروی مخالف دیگری چه در داخل و چه در خارج کشور، نمونههای سلطهطلبی و رفتار فرقهگرایانه سازمانی هستند که خود را تنها جایگزین موجود برای حکومت جمهوری اسلامی میداند! در حالیکه این شعار با مبانی دموکراسی و پلورالیسم تضاد ماهوی دارد.
جالب اینجا است که سازمانی که هرگز انتخاباتی را در درون خودش تجربه نکرده است و همچنان از «رهبر عقیدتی ۷۷ ساله مادام العمر» و «رئیس جمهور ۷۰ ساله موقتِ مادام العمر» بهره می برد ، خود را تنها اپوزیسیون دموکراتیک ایران هم می داند!
از سوی دیگر موضوع انتخابات در ایران همیشه معضل درون تشکیلاتی مجاهدین و رهبری آن محسوب میشد. چرا که انتخابات یکی از جلوه های دموکراسی در هر کشوری است. کشور ایران هم از این امر مستثنی نیست.
یعنی در حالیکه مجاهدین از نبود آزادی و دموکراسی در ایران حرف می زنند که این فرقه حتی یک انتخابات ولو سوری را نیز در درون تشکیلات تجربه نکرده است.
بنابراین مجاهدین بدون داشتن کمترین بدنه اجتماعی و نیروی مردمی، تصورش بر این بوده است که به صرف حمایت بعضی جریانهای سیاسی خارجی در امریکا، اروپا و خاورمیانه و نیز با پشتوانه پولهای کلان و دلارهای نفتی میتواند خود را در نقش اپوزیسیون تثبیت کند.
بنابراین طی چند دهه گذشته هم همیشه این سوال از سوی برخی از اعضای سازمان در نشست های عمومی و در بیان تناقضات علیرغم اینکه عواقب بدی هم برای فرد داشت مطرح می شد، این بود که؛ چرا در جمهوری اسلامی ایران که مجاهدین با آن در حال جنگ هستند، انتخابات آزاد وجود دارد ، ولی در تشکیلات مجاهدین که همیشه شعار آزادی و دموکراسی سر داده است، هیچ انتخاباتی وجود ندارد و اصلا انتخابات به رسمیت شناخته نمی شود؟
سوالی که هرگز نه تنها پاسخی به آن داده نمی شود بلکه به سوال کننده نیز اتهام «عامل جمهوری اسلامی ایران» زده می شود.
“نویه تسورشر تسایتونگ” روزنامهای بینالمللی و چاپ سوئیس است. این روزنامه در شماره روز دوشنبه ۲۴ دی (۱۴ ژانویه) مطلبی با عنوان “دوستان پرسشبرانگیز واشنگتن” در مورد “سازمان مجاهدین خلق ایران” منتشر کرده است.
در این مطلب از “مجاهدین خلق” به عنوان گروهی بحثبرانگیز با یک ایدئولوژی ضد و نقیض یاد شده که بیش از هر گروه اپوزیسیون دیگر ایران، منتقد دارد .
این روزنامه در بخشی از مطلب خود می نویسد: مجاهدین خلق پس از شکست در جبهه نبرد با ایران به اردوگاه اشرف در عراق عقبنشینی کرد و مسعود رجوی دستور “انقلابی ایدئولوژیک” را صادر کرد که در پی آن تمام اعضای “مجاهدین خلق” به تجرد اجباری متعهد شدند.
منتقدان “مجاهدین خلق” معتقدند که این گروه در انزوا، رفتهرفته به یک فرقه سیاسی بدون هرگونه آزادی فردی برای اعضای آن تبدیل شده است.
یرواند آبراهامیان، پژوهشگر تاریخ و منتقد “مجاهدین خلق”، معتقد است که این گروه پس از “انقلاب ایدئولوژیک” خود بیشتر و بیشتر به یک فرقه تبدیل شده، و آنطور که در فیلمهای تبلیغاتی مجاهدین خلق که خودشان تهیه کردهاند دیده میشود، زنان روسریهای یکرنگ بر سر دارند، شعار میدهند، پا میکوبند و تغییری در افکار آنها دیده نمیشود.