هواپیما که بلند شد هیجان پرواز چنان در وجودم جیغ می زد که احساس میکردم هیچ چیز در این دنیا نمیتواند زیباتر از آن باشد، کنار پنجره بودم، تمام شهر، خانه ها، رود سن و برج ایفل هر لحظه در افق دیدم کوچکتر و شبیه اسباب بازی میشدند. مامان مشغول انگلیسی حرف زدن با دختر بچه ای در صندلی کناری بود….. سرم را روی پایش گذاشتم و خوابیدم. چشمم را که باز کرد، توده باد گرمی به صورتم خورد….. کجاییم؟ فرود را از دست داده بودم؟ با خود فکر کردم موتور هواپیماست.
قسمت اول از فصل «مرداد داغ ۶۷» در کتاب بی نام و نیمه تمام: ۹ تابستان معتدل را در این سیاره خاکی عجیب پشت سر گذاشته بودم… وارد دهمین تابستانی می شدم که نمی دانستم آیا معتدل می ماند؟
مثل هر روز در آرزوی لمس بال گنجشکک های باغ، از روی پلی که رودخانه زیر آن خشک شده بود، به طرف جنگل می دویدم، در انتهای باغ که به جنگلی بزرگ از جنگل های سنت لو لافورت، وصل می شد به خط قرمز رسیدم، مامان گفته بود نمی توانم از آن خط عبور کنم، به امتداد پرواز گنجشک هایی که حالا از دستم فرار کرده بودند خیره شدم….، تا وقتی که در لابه لای درختان تنومند از دیدم محو شدند. آیا آنها به انتهای جنگل می رفتند که در آن کلبه های مرموزی بود؟ نا امید به ساختمان برگشتم….
مامان روی پله ها می دوید، و می خواستم به زور به پای او برسم و برای صدمین بار از او اجازه بگیرم که به انتهای جنگل بروم.
جمعی از جداشده های فرقه رجوی با انتشار متنی به ذوق مرگی رجوی از فراخوان دادگاه ایران واکنش تند نشان دادند.
به گزارش فراق، در این متن که نسخه اصلی آن به دست این رسانه رسیده با اشاره به پاسخ مسعود رجوی به فراخوان محاکمه و انتخاب وکیل در ایران که از طریق تبلیغات گسترده در سایت های زنجیره ای و شبکه فیلترشکن ها در حال بازنشر است آمده است:
انتشار فراخوان قوه قضائیه ایران برای محاکمه عوامل درجه اول سازمان مجاهدین بار دیگر باعث یاوه سرایی سرکرده فرقه شده است.
مسعود و مریم رجوی، دو جانی هستند که خیلی نیاز نیست هیاهو کنند. در اولین قدم همان که رجوی بزدل خودش را نشان دهد و مریم قجر هم که از ترسش به فرانسه فرار کرده به آلبانی برگردد، خودش یک اقدام رو به جلو برایشان محسوب می شود. هارت و پورت را بگذارید برای بعد.
اگر راست می گویید و جرئت دارید در قدم بعدی فیش های پرداختی به همان ۳۶۰۰ نماینده حامی ادعایی را منتشر کنید.
استناد به حمایت ۱۲۴ رهبر اسبق و سابق بازنشسته، اجیرشده و از دور خارج که در سواحل مدیترانه و هاوایی در حال خوش گذرانی هستند هم بماند.
شماها حمایت کدام رهبر و کشور فعلی را دارید؟ به جز صدام حسین تکریتی، پمپئو و مایک پنس که دشمنان قسم خورده ملت ایران هستند و معلوم الحال.
مسعود رجوی که در خودشیفتگی گوی سبقت را از همه ربوده حالا که برای فراخوان به دادگاه، ذوق مرگ شده برای اثبات راستی آزمایی اگر راست می گوید در کنار تنی چند از همان ۸۰ میلیون ملت ایران وارد دادگاه شود و فقط پاسخ چند سوال از اعضای سابق خود را بدهد. چرا سال ها آنها را به گروگان گرفت و اجازه جدایی نمی داد؟ چرا اعضا را شکنجه و سال ها وادار به آموزش های اجباری مغزشویی کرد؟ دهها تن را به زندان ابوغریب فرستاد. صدها تن را به کشتن داد و سربه نیست کرد. چرا ۴۰ سال است افراد نمی توانند تماسی با خانواده خود داشته باشند و از حق ارتباط و داشتن تلفن و هویت مستقل محرومند. آیا می توانی از تشکیل حرمسرا در اشرف و سواستفاده از دختران جوان که اجازه زندگی از آنها را گرفتی دفاع کنی؟
بر اساس خبرهایی که از آلبانی منتشر شده، دادگاه ضدتروریسم این کشور، مریم رجوی را به آلبانی ممنوع الورود کرده است.
دادگاه پس از بررسی مستندات موجود مبنی بر هدایت اقدامات تروریستی توسط این گروهک در داخل ایران، حکم ممنوعیت ورود رجوی به آلبانی را صادر کرده است.
طبعاً اگر این خبر به اشرف۳ برسد افسردگی بیشتری به دنبال خواهد داشت و برخی را به فرار و جدایی تشویق می کند.
به گزارش فراق، مریم رجوی خردادماه سال جاری، همزمان با حمله پلیس آلبانی به مقر تروریستی اشرف۳، از این کشور فرار کرد و به فرانسه رفت.
روز سه شنبه ۳۰ خرداد ماه، پلیس آلبانی پس از ممانعت سران فرقه رجوی از بازرسی کامل مقر اشرف۳ در شهر دوروس این کشور توسط پلیس، به آنجا حمله کرد.
تا پیش از آن، در بازرسی های پلیس از اشرف۳، تنها اماکنی نظیر سالن غذاخوری، آشپزخانه، استودیو داخلی و… مورد بازرسی قرار می گرفت اما پس از دریافت اطلاعات از برخی امکان دیگر این مقر نظیر محل یگان سایبری فرقه رجوی، پلیس خواستار بازرسی بیشتر شد که از ورود پلیس ممانعت به عمل آمد.
در پی این ممانعت، پلیس ضد تروریسم آلبانی با حکم قضایی دادگاه، به این محل وارد شد و بسیاری از کامپیوترها، هاردها و سرورهای یگان سایبری فرقه رجوی را با خود برد.
پس از انتقال فرقه رجوی از عراق به آلبانی و دور شدن از مرزهای ایران و البته بالا رفتن میانگین سنی اعضای این گروهک، امکان اعزام تیم های ترور به داخل کشور برای آنها نزدیک به صفر شده و برای همین، بیشترین توان خود را برروی عملیات سایبری و حضور پررنگ در فضای مجازی گذاشتهاند.
عضو اجرایی مرکز سیاست امنیتی ژنو معتقد است حامیان مجاهدین خلق معمولا نومحافظه کاران سنگدل و سیاستمداران بازنشسته ای هستند که خرسند از دریافت چک هایی با مبالغ سنگین از مجاهدین هستند.
به گزارش فراق، در پی برگزاری گردهمایی سالانه مجاهدین خلق در پاریس و حضور بحث برانگیز سیاستمداران آمریکایی در آن، رسانه سی. ان. ان آمریکا در مطلبی از مجاهدین خلق با عنوان «عزیز نو محافظهکاران آمریکا» یاد کرد. نویسنده مقاله، «نادین ابراهیم» به بررسی سوابق این گروه، چند و چون رابطه آن با غرب و آینده مبهم آن پرداخت.
نادین ابراهیم از همان آغاز اذعان میکند که روزهای شکوه مجاهدین خلق رو به افول است چرا که علیرغم سازماندهی خوبش در دشمنی با جمهوری اسلامی، از حمایت بسیار کمی در میان ملت ایران برخوردارست که دلیل عمده آن گذشته پرخشونتش و حمایتش از صدام حسین در زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق است.
بنابر تحلیلهایی که در مقاله سی. ان. ان آمده است، تعاملات دیپلماتیکی که اخیرا بین ایران و دشمنانش درگرفته است ممکن است برای مجاهدین خلق گران تمام شود. به ویژه که در یک ماه گذشته هم مقر مجاهدین در آلبانی مورد تجسس پلیس قرار گرفت و هم پلیس فرانسه به طور موقت برگزاری گردهماییشان را ممنوع کرد.
البته پاسخ همیشگی مجاهدین خلق به این تحولات این است که غرب در قبال ایران سیاست مماشات در پیش گرفته است و آلبانی تحت فشار ایران به قرارگاه اشرف ورود کرده است. این در حالی است که یک مقام وزارت امور خارجه آلبانی به سی. ان. ان گفته است که کشورش برای میزبانی مجاهدین بهای سنگینی پرداخت کرده است که نمونه آن حملات سایبری سال گذشته بود که پیامدهای بدی برای شهروندان آلبانیایی داشت و موجب شد دولت آلبانی روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کند. این مقام آلبانیایی گفت: «خیلی اهانت آمیز است که آلبانی متهم به مماشات شود در حالیکه از مجاهدین خلق در خاک خود استقبال کرد و آن ها را مورد حمایت انسان دوستانه قرار داد.»
همچنین نادین ابراهیم به موضوع از سرگیری روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان به عنوان یکی دیگر از عوامل تضعیف مجاهدین خلق اشاره میکند. در ادامه تریتا پارسی نایب رئیس موسسه کوینسی به سی. ان. ان میگوید که نوسانات تنشهای میان ایران و دیگر کشورها، مستقیما بر مجاهدین خلق اثر می گذارد و همزمان با بهبود روابط میان ایران و سعودی، مجاهدین خلق کارکرد خود را برای عربستان از دست میدهد.
علی احمدی دیگر کارشناسی است که در این گزارش مورد مصاحبه قرار گرفته است. او عضو اجرایی مرکز سیاست امنیتی ژنو است که معتقد است حامیان مجاهدین خلق معمولا نومحافظه کاران سنگدل و سیاستمداران بازنشسته ای هستند که خرسند از دریافت چک هایی با مبالغ سنگین از مجاهدین هستند.
الکس وطنخواه، مدیر برنامه ایران در موسسه خاورمیانه واشنگتن. دی. سی بر این بارو است که توافقهای تازه میان ایران با آمریکا و اروپا، آینده مجاهدین خلق را به مخاطرات تازهای وارد میکند و حذف مجاهدین از صحنه می تواند امتیازی باشد که غرب به ایران میدهد.
با این وجود، وطنخواه معتقد است که مجاهدین خلق به این زودیها ناپدید نمیشود، چندان که در شش دهه گذشته علیرغم تحولات ژئوپولیتیک بقا داشته است. او میگوید: فکر میکنم که آنها به مرور ضعیفتر میشوند. در حالیکه نزدیکی ایران و عربستان آن ها را ضعیفتر میکند، نمیتواند نشانی از مرگ آنها باشد.
لازم به ذکر است که در طول تاریخ فرقهها نمیمیرند. بلکه تضعیف یا تقویت میشوند چرا که این ایدئولوژی نیست که موجب بقای آنها شده است بلکه متدولوژی هاست که به طور سازمان یافته اعضا را در شرایط کنترل ذهن نگه میدارد.
حرملههای تحت امر رجوی در حمله به بیمارستان اسلام آباد غرب، با بیرحمی همه مادران و نوزادان را جلوی چشم یکدیگر به قتل رسانده و آتش زدند.
به گزارش فراق، تاریخ ایران پر از جنایتهای فرقه رجوی است. روح عمل این فرقه منفور که خیانت به وطن و هموطن است، بیش از خونهایی که به ناحق ریخته و میریزند، دل ایرانیان را به درد میآورد.
«دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط … میشود.» این از اولین جملات سخنرانی مسعود رجوی برای اعضای سازمان مجاهدین خلق، قبل از آغاز عملیاتی موسوم به «فروغ جاویدان» است. عملیاتی که درست چند روز بعد از حمله دوباره عراق به ایران پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ آغاز شده و ۵ مرداد سال ۱۳۶۷ به شهر اسلامآباد در غرب کرمانشاه رفتند و تمام مجروحین و حاضران در بیمارستان امام خمینی را به وحشیانهترین روشها به قتل رسانده و سپس اجساد آنها را در حیاط و داخل ساختمان بیمارستان به آتش کشیدند.
آنها برنامه ریزی کرده بودند بعد از قتل عام بیمارستان امام خمینی اسلامآباد و تصرف این شهر، بلافاصله دولت موقت را در کرمانشاه پایهریزی کرده و به سمت تهران حرکت کنند تا پیش از اینکه ایران سر بگرداند و نیروهای نظامی را بر سر راه آنها بفرستد، کار را تمام کنند. اما نیروهای مردمی شهر اسلامآباد و حومه آن، محاسبات مسعود رجوی را با داس و تبر خود به هم ریخته و به سراغ آنها رفتند. همین باعث شد رجوی ها شکست خورده و به عقب برگردند.
بعد از انجام عملیات نیز نمایشگاهی بر پا کردند و تصاویر کشتارهای خود در این بیمارستان را با افتخار به عنوان دستاوردهای سازمان مجاهدین در این عملیات شکستخورده به نمایش گذاشتند. مسعود رجوی اعلام کرد در این عملیات به نظامیهای بیمارستان یورش برده و سرداران و فرماندهان جنگی ایران را به قتل رساندیم. اما حقیقت چه بود؟
صدیقه رجبی به علت مخالفت با انقلاب ایدئولوژی و طلاق از همسرش توسط جلادی چون مهوش سپهری (نسرین) کشته شد و علت مرگش را سکته مغزی اعلام نمودند. به گزار فراق، علی مرادی عضو جداشده از فرقه رجوی در یادداشتی نوشت: به کارگیری واژه فرقه برای سازمان رجوی و اشاره دقیق و مشاهدات عینی خیانت ها و جنایاتش توسط افراد جداشده ای که با گوشت و پوست خود در خلال سالها گذراندن عمرخویش مناسبات حکم بر این سازمان را به خوبی لمس نموده اند نه براساس اتفاق و تمایلات فردی بلکه محصول مطالعات دقیق و بحث و بررسی های طولانی مدت و تحقیقات در خصوص فرقه ها و ویژگی های آنها می باشد که با آنچه که ما در داخل تشکیلات رجوی دیده ایم و اکنون نیز بازتاب آنرا مشاهده میکنیم تطابق دقیق وجود دارد.
واکنش های هیستریک و عکس العمل های دیوانه وار این تشکیلات و سران آن به مطالب و مقالات افراد جداشده و خبرنگاران و روزنامه نگاران و سازمان های حقوق بشری که در خصوص آنها اظهار نظر میکنند، مصداق این واقعیت است که فرقه همیشه از انتقاد و پرسش و پاسخ حذر دارد.
عصبانیت و عکس العمل پرخاشگرانه آنها نسبت به موضعگیری های سخنگوی جمهوری اسلامی در ۱۹ تیرماه، که مشخص بود چنان عنان از کف داده اند که اخلاق سیاسی و رسانه ای و ادبیات نوشتاری را نیز کاملا فراموش کرده اند و صرفا از فحش و ناسزاهای چاروا داری استفاده کنند که البته همین ادبیات نیز برازنده رجوی می باشد.
همچنین در پاسخ به موضعگیری ها و مقالات افراد جداشده، ارتش سایبری سازمان بلافاصله با تمام توان به میدان می آیند و جداشده ها را مزدور خطاب کرده و علیه انها یقه درانی می کنند. در این مطلب به چند نمونه از مصادیق خصوصیات فرقه ای در تشکیلات رجوی و خیانت های رجوی اشاره کوتاهی می کنم.
فرقه شخصیتی چیست؟
فرقه شخصیتی یعنی ارادت و نگاه ویژه به یک رهبر کاریزماتیک داشتن. رجوی رهبر بلامنازع فرقه مجاهدین می باشد که همه افراد هویت و شخصیت خود را از او می گیرند وبرای وصل به آرمان ها و ایدئولوژی حتما بایستی از طریق او به معبود خویش وصل شوند.
یک مصداق عینی در فرقه رجوی
در یکی از نشست ها رجوی از ارتباط شمس و مولانا با همدیگر می خواست خودش را اثبات کند که نیروها و پیروان او حتما بایستی از طریق رجوی به امامان و پیامبر و خدا برسند و ارتباط مستقیم هر مجاهد با خدا و قرآن شرک است:
روزی مولوی با مراد خود شمس از مسیری می گذشتند که به رودخانه ای عریض و پر عمق می رسند. شمس به مولوی می گوید باید از عرض رودخانه بگذریم و به آن سوی رودخانه برویم. مولوی میگوید با چی، اینجا که وسیله ای نداریم. شمس در پاسخ می گوید، تو دست مرا بگیر و ذکر یا شمس بگو ما هر دو از روی آب عبور می کنیم. مولوی نیز دست استاد را می گیرد و ذکر گویان از آب عبور می کند. مقداری از مسافت که طی شد، مولوی دقت می کند و متوجه می شود که شمس در زیر زبان ذکر یا علی زمزمه می کند. مولوی نزد خودفکر کرد؛ حتما ذکر استاد قوی تر است و چرا خود نگوید. اما همینکه به تکرار آن ذکر مشغول شد، یکباره پایش در آب فرو رفت ، استاد دست او بگرفت و گفت، هر کسی با ذکر مخصوص خود پیشرفت می کند، تو همان یا شمس بگو. سپس هر دو از روی آب گذشتند.
اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، به مکتب و کارنامه سازمان موسوم به مجاهدین خلق پرداخته است. این پژوهش توسط سیدحجت سیداسماعیلی از اعضای سابق این گروهک انجام شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی آن را به زیور طبع آراسته است.
تارنمای ناشر در اشارتی کوتاه، در باب این کتاب آورده است: «مجاهدین به رهبری مسعود رجوی به دورهای تعلق داشت که در آن بازار ایدئولوژی گرم بود، بنابراین به اصطلاح ایدئولوژی هویتساز رجوی، نه بر پایه مکاتب الهی، بلکه بر اساس خودفهمی و هویتسازی مذهبی خاص خود او شکل گرفته بود. رجوی تلاش کرد با افکار فضایی و ایدهآلیستی خود، خط فاصلی بین تشکیلات مجاهدین و مذهب اسلام ایجاد کند و با شعار جامعه بیطبقه توحیدی، انسانهای تراز مکتب خود را بسازد. این ایدئولوژی در هویتبخشی به زندگی سیاسی و اجتماعی، ایدههایی حتی چپتر از بقیه ایدئولوژیهای موجود در ایران را نوید میداد و با شعار اسلام در چپ مارکسیسم، تلاش کرد ایدئولوژی حاکم بر مجاهدین را مترقی نشان دهد، ولی در ورای همه جوسازیهای مضحک فرقهای و فروکشکردن گرد و خاک فریبکاری ایدئولوژیکی، بحق باید مجاهدین را مرتجعین چپنما و در طیف فرقههای سیاسی- مذهبی دستهبندی کرد. رهبری مجاهدین با عینک انقلاب ایدئولوژیک، هویت انسانها را به عنوان مقولهای یکدست، تحت تأثیر عقاید قرون وسطایی و فرقهای خود قرار داد. در حالی که چنین هویت خالص و ناب که رجوی خود را طلایهدار آن میدانست، هرگز واقعیت تاریخی نداشت و برگرفته از آگاهیهای ناقص از اسلام و مارکسیسم بود که لاجرم رجوی را وادار به تبعیت از یک ایدئولوژی التقاطی میکرد که در ریشه، از همان اصول بنیادگرایی که بر تار و پود تشکیلات مجاهدین حاکم بود، نشئت میگرفت….»
نویسنده اثر در بخشی از این تحقیق، در باب توهمات مسعود رجوی در باب پیروزی فرقه متبوع خویش در عملیات مرصاد، به نکاتی خواندنی اشارت برده است: «پل پوت یک سیاستمدار کامبوجی بود که جنبش خمر سرخ به رهبری او از ۱۹۷۵ تا۱۹۷۹حکم راند. در مدت چهار سال حکومت خمرهای سرخ، ۲ میلیون نفر از جمعیت ۸ میلیون نفری کامبوج را در کشتزارهای مرگ، در گودالهایی که در زمین حفر کرده بودند، به رگبار بسته و سپس همان جا به خاک میسپردند. دامنه جنایات خمرها به حدی بود که گزارشها نسلکشی در این کشور را تأیید کردند. خانههای مردم آتشزده شد. اموال آنها به غارت رفت و صدها هزار نفر بدون آنکه گناهی کرده باشند، کشته شدند. نظامیان سابق شقهشقه شدند. روحانیون، کارمندان دولت، روشنفکران، استادان دانشگاه و کسبه و هیچکس و هیچ طبقهای، مشمول عفو قرار نگرفت. رجوی هم در طراحی عملیات فروغ جاویدان و وقتی نیروها را در دوم مرداد سال ۱۳۶۷، در قرارگاه اشرف برای حمله به ایران توجیه میکرد و من هم شخصاً در این نشست حضور داشتم، گفت: وقتی تهران را تسخیر کردید تا ۴۸ ساعت با شما کاری ندارم، هر کاری خواستید بکنید، بعداً من آمده و عفو عمومی خواهم داد. جنایتهای فرقه رجوی در دهه ۶۰ بار دیگر در کشتار مردم در شهرهای تصرفشده حتی مجروحان و بیماران در اسلامآباد، نمایی از خوی جنایتکارانه رجویستها داشت، اما این تمام ماجرا نبود و در صورت پیروزی، عملیات طرحهای وحشتناکتری هم در دستور کار بود….»
مادر ثریا عبداللهی با انتشار پیامی رجزگونه به یزید زمان، مریم رجوی گفت: فرزندم امیر و امیرها را از اسارتگاه خود آزاد کنید وگرنه قلعه «مانزتان» (اشرف۳) در تیرانا را به تلی از خاک تبدیل میکنم.
به گزاش فراق، نماینده مادران رنج کشیده و چشم انتظار اعضای گرفتار در فرقه رجوی شب گذشته در بخش دوم گفت و گوی خود در برنامه «از سرگذشت» شبکه نسیم در پیامی برگرفته از نهضت عاشورا به یزید زمان، مریم رجوی هشدار داد: «ثریا» هنوز پابرجاست، هنوز در وجودم نفس هست، هنوز برای آزادی تک تک اسیران فرقه رجوی تلاش می کنم، با توسل به دست های قلم شده حضرت عباس (ع) تک تک شما را از اسارت بیرون می کشم. اولین روز پشت بلندگوها به رجوی گفتم، یا امیرم را آزاد کن یا اشرفت را ویران میکنم، الان هم این پیام را می دهم؛ یا امیر و امیرها را آزاد کنید یا همین قلعه مانزت را در آلبانی به تلی از از خاک تبدیل می کنم، برای آزادی امیرم تا آخرین نفس خواهم جنگید. تا زمانی که این نفس هست این داد و فریاد هم هست. چون من مادرم. تنها سرمایه زندگی ام امیرم هست. فرزندم بی گناه گرفتار این تله شده…
عضو اسبق فرقه رجوی گفت: کاری که ایران در قبال سازمان انجام داده کار کمی نیست. هیچ کشوری حاضر نمیشود که یک گروه تروریستی را بپذیرد ولی ایران این کار را کرده است. این در تاریخ نوشته میشود.
به گزارش فراق، مسعودخدابنده درباره عملکرد گذشته و وضعیت فعلی سازمان مجاهدین خلق اظهار کرد: سازمان مجاهدین به یک فرقه کوچک در فرانسه تبدیل شده است. بخش آلبانی سازمان مجاهدین در حال از بین رفتن است و اگر اعضای باقی مانده فرقه رجوی در آلبانی نجات پیدا نکنند، فاجعه انسانی رخ میدهد. باید اجازه دهند خانوادهها بیایند و اینها را به خانه سالمندان ببرند. آدم ۸۵ ساله که به درد کسی نمیخورد.
وی همچنین درباره دلیل اصلی ورود پلیس آلبانی به کمپ اشرف ۳، گفت: یکی از دلایلی که پلیس آلبانی وارد کمپ سازمان شد، چراغ سبز آمریکا بود. دولت آمریکا دنبال اسناد رابطه سازمان با نومحافظهکاران از جمله بولتون و پمپئو است. اینها مدارک مهمی برای آمریکاییهاست چون انتخابات ریاستجمهوری آنها نزدیک است.
این عضو جداشده درباره سرنوشت مسعود رجوی نیز بیان کرد: مسعود رجوی خریت زیاد کرده و فکر میکند که خیلی زرنگ است. احتمالا میخواسته حرفی بزند ولی عربستان او را جایی نگه داشته است زیرا ضرر او بیشتر از سودش است. من صدردصد نمیتوانم بگویم او مرده ولی بدترین اتفاق برای او این است که زنده بیرون بیاید.
متن کامل گفت وگوی ایسنا با مسعود خدابنده از اعضای جداشده فرقه رجوی به شرح زیر است:
تصاویر و فیلم های منتشر شده از افراد حاضر در کمپ اشرف ۳ بعد از بازرسی پلیس آلبانی بسیار نکات قابل توجهی داشتند و پیری، فرتوتی و ناامیدی و استیصال از چهره اعضا کاملا مشخص بود. چرا این افراد به چنین شرایطی رسیدند؟ چرا این افراد کماکان با تمام این سختی ها علیه وطن خودشان فعالیت میکنند؟
من سال هاست از مجاهدین جدا شدم و اطلاعات داخل آنجا را کمتر دارم اما سایر مسائل مربوط به آنها را دنبال میکنم. من از سالی که از سازمان جدا شدم، خیلیها را دیدم که از سازمان جدا شده اند؛ از خانمهایی که جدا شده اند و از رقص رهایی صحبت کردند تا کسانی که اخیرا بیرون آمده و میگویند آنجا قتل هم انجام می شود و همانجا دفن می کنند و کسی هم نمی بیند. من الان اطلاعات دقیقی از داخل کمپ سازمان در آلبانی ندارم اما در گذشته که با دولت عراق برای اخراج آنها از این کشور کار میکردم، یادم است که یک خانم از کمپ اشرف بیرون آمد و ژنرال ارتش عراقی با دیدن او گریه میکرد چون آن خانم شب یک کیلومتر سینهخیز رفته بود و سر و صورت خونی داشت تا از آنجا به آن امید فرار کند که عراقیها او را بگیرند و اعدام کنند. او میخواست اعدام شود ولی در اشرف نمانَد.
متاسفانه برخی از پایگاه های خبری به غلط عذرا علوی طالقانی را از نزدیکان آیت الله محمود طالقانی نوشتند در صورتی که این ادعا واقعیت ندارد.
به گزارش فراق، عذرا علوی طالقانی با نام مستعار خواهر سوسن در فرقه رجوی، در سال ۱۳۵۵ به عضویت مجاهدین درآمد.
نامبرده همسر ابراهیم ذاکری (شکنجه گرمعروف و دق مرگ شده فرقه رجوی) بود. حاصل ازدواجشان هم پسری بنام زهیر ذاکری بود که در یکی از عملیات های خودزنی فرقه رجوی در عراق جان باخت .
عذرا درسال ۱۳۵۸ از جانب گروه رجوی به عنوان کاندیدای اولین دوره مجلس معرفی گردید که البته چند صد رای بیشتر نیاورد. بعد از ۳۰ خرداد (آغاز عملیات تروریستی) نامبرده و همسرش از ایران به فرانسه گریختند و در ادامه راهی عراق شدند.
متاسفانه برخی به غلط این زن را دختر آیت الله محمود طالقانی عنوان می کنند در صورتی که این ادعا واقعیت ندارد: اولا: آقای محمود علایی طالقانی (آیت الله طالقانی) تنها دو دختر بنام های بدری و اعظم بیشتر نداشت. دوما: فامیل ایشان علایی طالقانی می باشد و در صوتی که زنی که در گروهک تروریستی منافقین بود عذرا علوی طالقانی است و این زن هیچگونه ارتباطی با خانواده مرحوم آیت الله طالقانی ندارد.
پدرام میرپارسی، ساکن اروپا در یادداشتی با اشاره به زندگی وی نوشته است: مسعود رجوی در توجیه شکست از پیش مشخص عملیات فروغ درگردهمایی «تنگه و توحید» به گونه ای سریح و روشن ادعا کرد که علت شکست عملیات «فکر کردن نیروها به خانواده های خود» بود و چنین شد که دستور تشکیلاتی طلاق اجباری را صادر نمود. در راستای اجرای این حکم تعدادی از نزدیگان رهبر فرقه فورا از همسران خود جداشده و حلقه های خود را تحویل دادند. از جمله این زوج ها می توان به عذرا علوی و شوهرش ابراهیم ذاکری اشاره نمود. در ادامه این طرح عذرا علوی طالقانی جزو اولین زنانی بود که به عنوان شورای رهبری ارتقا یافت و به عقد مسعود رجوی در آمد.
نامبرده در طول چند دهه درون تشکیلات فرقه دارای بالاترین مناصب تشکیلاتی بود و به مدت یک دهه سرکرده ستاد عملیات فرقه بود. وی در این ستاد هدفهای عملیاتی را داخل ایران انتخاب و به تیم های اعزامی منتقل میکرد.
در حالی که دو خواهر دیگرش مریم و بتول جزو اعضای ناراضی بودند و سال ها برای جدایی از فرقه تلاش کردند، این زن سنگدل که عامل پیوستن آنها به تشکیلات نیز بود نه تنها کمکی جهت رهایی آنها نکرد بلکه در شکنجه و سربه نیست کردن آنان نیز سهیم بود.
بتول طالقانی بیش از پنج سال در کمپ اشرف در اتاقی زندانی بود و خواستار خروج بود. در این مدت سوسن طالقانی با بی رحمی به مشقات او اضافه کرد و ضمن تحقیر و سرکوب او مانع جدایی خواهرش شد.
با تمام خدماتی که افرادی چون عذرا طالقانی به رجوی ها نمودند و با وجود آن که نامبرده با سابقه بیشتر از رجوی در سازمان بود با انتصاب مریم قجر به عنوان مسئول اول، رجوی او را خلع رده نمود و در بخش های پایین تشکیلات قرار داد. اما حال پس از مرگ او با دروغ گویی مدیحه سرایی های مختلف نموده و لقب های عجیب و غریب روی وی می گذارند. این روش تنفر انگیز فرقه ای است که مال، جان و زندگی اعضایش را به گروگان گرفته است.