قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۲۸۱ مطلب با موضوع «عملیات مرصاد» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰
 
سندورم ALS اپوزیسیون

 

امروزه اپوزیسیون برای مبارزه با جمهوری اسلامی از مرزهای ملیت و اخلاق نیز عبور کرده است. همانطور که رجوی و (فرقه تروریستی مجاهدین)؛ در ماجرای مبارزه با جمهوری اسلامی کنار صدام ایستادند که برایشان حمله به خاک و بمباران مردم عادی بی اهمیت بود؛ امروزه طیف هایی چون سلطنتی ها نیز در کنار اسرائیلی قرار گرفتند که دشمن ایران است و خاک کشور را هدف قرار می دهد.

۱-جریان اپوزیسیون، اوج توان و قدرتش را در دو ماهه اول درگیری‌های ۱۴۰۱ به نمایش گذاشت و به تعبیری هر چه در چنته داشت رو کرد. اما خیلی زود سیر نزول و شیب اپوزیسیون آغاز شد. در ابتدا آنان بدنه اجتماعی خود را طی دعواها و درگیری‌های درون‌گروهی از دست دادند و به سرعت فاز دوم نزول آنان در موضوعات اخلاقی و هنجاری برای جامعه نمایان شد.

اگر بخواهیم دقیق‌تر به موضوع بنگریم از زمستان ۱۴۰۱ تا به حال اپوزیسیون ضدجمهوری اسلامی قدرت و توانایی یک بسیج عمومی و منسجم علیه نظام را نداشته و طرح‌های آنان برای برپایی اعتصاب‌های اقتصادی هم با شکست مواجه شده است.

۲- به تعبیر پزشکی، اپوزیسیون ضدجمهوری اسلامی دچار سندورم  ALSشده است. در این بیماری شخص نسبت به محیط خود درک و شناختی نداشته و توانایی  تحریک اعصاب و به حرکت درآوردن اعضای خود را ندارد. از همین روست که شاهدیم علی رغم تلاش‌های مکرر آنها طی دو سال گذشته آنان نتوانسته‌اند جنبشی را علیه جمهوری اسلامی به راه بیندازند. گویی از زمستان ۱۴۰۱ به بعد با عیان شدن چهره واقعی اپوزیسیون برای عموم مردم ایران، این جریان حتی برای مخالفان جمهوری اسلامی هم دفن شده است و به شکل مطلق کنار گذاشته شده است.

۳- فروپاشی هسته اصلی اپوزیسیون یکی از نکاتی است که آنان را به نوعی فلج کرده است. ما شاهد بودیم برخی از چهره‌های سرشناس این جریان دور هم جمع شدند تا علیه جمهوری اسلامی دست به فعالت و مبارزه بزنند. اما طولی نکشید که همین جریان هم به حاشیه رفت و گروه‌های ائتلافی در آن اجماع؛ به دشمنان خونین یکدیگر بدل شده اند. سلطنت‌طلب ضد مجاهد خلق، مجاهدین علیه چپ ها، فمنیست‌ها علیه همه و… وضعیت حال حاضر اپوزیسیون است. کسانی که می خواستند با اتحاد، براندازی در ایران را محقق کنند در حال حاضر این چنین به جان یکدیگر افتادند.

۴- موضوع مهم دیگر انفعال این جریان است. اپوزیسیون اصلا و ابدا در طول این مدت توانایی ایجاد یک کنش را نداشته است و اگر هم بعضی اوقات دست به کاری می زند در اصل واکنشی است. جالب اینجاست که آنان همین واکنش‌های بی‌اثر را به عنوان دستاورد برای خود فاکتور می کنند. به طور مثال در شهادت شهید رئیسی یا انتخاب مجدد ترامپ در آمریکا اپوزیسیون خود را مؤثر می داند! در صورتیکه نه در ایران و نه در جهان این گروه ها نه چندان به حساب می آیند و نه اصلا توانایی اقدام موثری را دارند. بنا برهمین موضوع است که کل تمرکز اپوزیسیون استفاده از سایر وقایع جهت موج سواری است. استفاده از لفظ فلج برای آنان نه تحقیر که توصیف واقعی آنان است؛ چرا که در طول این دو سال آنان با خاموش شدن شعله درگیری های ایران دیگر نتوانستند اقدامی را به شکل موثر پیگیری کنند.

۵- اخیرا اپوزیسیون بار دیگر بر یک موج رسانه ای سوار شد تا بلکه بتواند فضایی را علیه جمهوری اسلامی بازسازی کند. ماجرای برهنگی دختر علوم تحقیقات مسأله ای است که در واقعیت میدان بنا به گزارشات و اعتراف همسر آن خانم نه در تقابل اجتماعی و سیاسی با نظام جمهوری اسلامی که نتیجه یک حمله عصبی بود و تحقیقات نشان داده آن خانم اصلا جزو مبارزان و فعالان سیاسی نبوده است. اما اپوزیسیون از این فرصت بار دیگر استفاده کرد تا از طریق موج رسانه ای و خبری دست و پایی برای زنده بودن بزند و اعلام بدارد هنوز وجود دارد و البته از پشت فضای مجازی درحال مبارزه با جمهوری اسلامی است. وقتی آنان نتوانند با بودجه ها و حمایت های عظیم مالی و رسانه ای همچون نسیمی بر آب؛ کنشی مبدعانه در فضای سیاسی و اجتماعی داشته باشند؛ چاره ای نیست جز آنکه بنشینند و فرصتی بیایند تا بر آن موج سواری کنند؛ فرقی هم ندارد علت آن یک حمله عصبی یا یک خودکشی باشد.

۶- مسأله بعدی این است که امروزه اپوزیسیون برای مبارزه با جمهوری اسلامی از مرزهای ملیت و اخلاق نیز عبور کرده است. همانطور که رجوی و (فرقه تروریستی مجاهدین)؛ در ماجرای مبارزه با جمهوری اسلامی کنار صدام ایستادند که برایشان حمله به خاک و بمباران مردم عادی بی اهمیت بود؛ امروزه طیف هایی چون سلطنتی ها نیز در کنار اسرائیلی قرار گرفتند که دشمن ایران است و خاک کشور را هدف قرار می دهد.

نویسنده: محسن ردادی، هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، گروه سیاسی سایت خبری تحلیلی الف.

  •  
  • منبع خبر : رسانه های ایران
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

در یک سال گذشته، که منطقه خاورمیانه درگیر جنگی بی‌رحمانه توسط رژیم غاصب صهیونیستی بوده، ابتدا فرقۀ تروریستی رجوی سکوت کرده و دم برنمی‌آورد. زیرا هر موضع‌گیری آنان به ضررشان بود و تأمین‌کنندگان آنان، که عمدتاً صهیونیست‌ها بودند، ناراحت می‌شدند و ممکن بود با بایکوت ولی‌نعمت‌هایشان مواجه شوند. اما به مرور زمان، با بلند شدن صدای جهانیان برای مظلومیت مردم فلسطین، رجوی به تدریج به این قافله جهانی پیوست و در خبرهایش شروع به واکنش‌های ضعیفی نمود و این روند را ادامه داد. تا به امروز هم به‌گونه‌ای موضع‌گیری کرده که «نه سیخ بسوزد و نه کباب».

k rajavijpg

 

از سویی، آمریکا به‌عنوان یکی از طرف حساب‌های بسیار مهم مجاهدین، حواسش بود که نکند این گروه که سابقه روشنی ندارد، شروع به لگد زدن کند و از خود بی‌خود شود. رجوی نیز می‌دانست که نباید وارد بازی‌ای شود که به او ربطی ندارد.

باید توجه داشت که در گذشته و حال، فرقه رجوی به‌عنوان چکش معلق در دستان برخی قدرت‌های جهانی، به ابزاری برای فشار به جمهوری اسلامی و مردم ایران تبدیل شده است. رجوی نباید فکر کند که عددی شده و شروع به تبلیغات سوء علیه کشورها و جریاناتی کند که به نوعی درگیر جنگ هستند و از منافع خود حفاظت می‌کنند. لذا همه طرف‌های درگیر به وظایف خود آگاهند و حواسشان هست که پا را از گلیم خود بیرون نگذارند.

واضح است که رجوی به‌عنوان کسی که نان به نرخ روز می‌خورد، به خوبی می‌داند که نباید حرفی بزند یا موضعی بگیرد که باعث خشم نان‌آورانش، به‌ویژه آمریکا و اسرائیل، گردد. به همین خاطر، استراتژی خود را طوری قرار داده‌اند که یکی به نعل و یکی به میخ بزنند تا هم نان شبشان تأمین شود و هم مورد لعنت افکار عمومی قرار نگیرند.

نان به نرخ روز خوردن سرلوحه فرقه رجوی است. این ماجرا همچنان ادامه دارد و می‌توان در سایت‌های رجوی از انتخاب دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور جدید آمریکا نیز مشاهده و حس کرد. زیرا مانند گذشته امیدوارند که پشت تانک‌های آمریکایی به ایران بیایند.

سعید محمدپور

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

فیلمی از فعالیت‌های فریبکارانه فرقه رجوی در لندن به دست رسیده که نشان‌ می‌دهد عوامل این فرقه با سوءاستفاده از نام و تصویر چند دختر ایرانی، از شهروندان این کشور کلاهبرداری می‌کنند.

landan rajavi

 

به گزارش فراق، آن‌ها با برپایی میز کتاب‌ در مناطق مرفه‌نشین لندن، تحت پوشش یک خیریه، به جمع‌آوری امضا و پول از مردم می‌پردازند.

تیم‌های این فرقه که از کادرهای قدیمی تشکیل شده‌اند، بدون استفاده از آرم و پرچم مجاهدین، سعی در پنهان‌سازی ماهیت و وابستگی سازمانی خود دارند زیرا می‌دانند در صورت افشای ماهیت مجاهدین، هیچ کس به آنها محل نمی‌گذارد.

landan
فرم توزیع شده توسط عوامل فرقه رجوی برای کسب اطلاعات از شهروندان انگلیسی

 

ایرانیان ساکن در کشورهای اروپایی لازم است که نسبت به این نوع فعالیت‌ها هوشیار باشند و با آگاه‌سازی سایر شهروندان مانع از حمایت‌های مالی و عاطفی از تروریست‌ها شوند.

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰
 
رزمایش عملیاتی شهدای امنیت چگونه خط ناامن‌سازی زنجیره‌ای مجاهدین در جنوب شرق کشور را درهم شکست؟
 
همزمان با تلاش برای ایجاد مدل‎های جدید امنیتی در جنوب شرق، جلسه‌ای محرمانه با حضور جواد دبیران نماینده فرقه تروریستی مجاهدین، عبدالغفار نقشبندی، حبیب الله بلوچ (سربازی) سرکرده گروه تروریستی تجزیه طلب سهاب و نماینده گروه  تروریستی جیش العدل با هدف هماهنگی پیرامون اتحاد مجاهدین و این گروههای تروریستی نامبرده در یکی از کشورهای همسایه برگزار می‌شود.

اجرای رزمایش عملیاتی شهدای امنیت که به صورت هیبریدی با پدیده تروریسم برخورد می‌کند نشان از ارتقای سطح برخود با این عامل ناامن‌سازی دارد

در آشوب‌های ۱۴۰۱ در برخی مناطق از استان سیستان و بلوچستان اغتشاشات از سطح محلی خارج شده و معنای جنگ شهری به خود گرفته بود. در آن روزها برخی گروههای تروریستی در نقش پروکسی برای برخی سرویس‌های فرا منطقه‌ای بازی کرده تا همه گسل‌های موجود در جنوب شرق کشور را فعال سازند.

همزمان با تلاش برای ایجاد مدل‎های جدید امنیتی در جنوب شرق، جلسه‌ای محرمانه با حضور جواد دبیران نماینده فرقه تروریستی مجاهدین، عبدالغفار نقشبندی، حبیب الله بلوچ (سربازی) سرکرده گروه تروریستی تجزیه طلب سهاب و نماینده گروه  تروریستی جیش العدل با هدف هماهنگی پیرامون اتحاد مجاهدین و این گروههای تروریستی نامبرده در یکی از کشورهای همسایه برگزار می‌شود. در آن جلسه پیامی از مریم رجوی نیز خوانده شده که در آن به این موضوع توجه شده بود که این فرقه تروریستی خودمختاری در سیستان و بلوچستان و نیز کردستان را به رسمیت خواهد شناخت.

برگزاری این جلسه خاص به معنای آن بود که سازمان‌دهی تیم‌های تروریستی با کارفرمایی و تأمین مالی فرقه تروریستی مجاهدین ادامه خواهد یافت، نکته قابل توجه نیز آن بود که تروریست‌ها پس از این جلسه شیوه‌های عملیاتی خود را نیز تغییر دادند و به یک پیوستگی جدید و کانونی در تولید ناامنی رسیدند که نتیجه آن افزایش فعالیت‌های تکفیری تبلیغی بود.

از نگاه تروریست‌ها جریان سفارشی و رادیکال تروریستی در پاکستان، نفوذ اجتماعی محدودی داشته و تنها راه محوریت‌سازی برای ناامنی جریان تبلیغ است. در آن مقطع مجاهدین برای گروه تکفیری هسته‌های تبلیغی- میدانی در روستاها و شهرستان‌های کوچک مرزی و مدارس سلفی ایجاد کردند، حجم این تبلیغات در سطحی بود که بسیاری از علمای اهل سنت در نمازهای جمعه نسبت به تولید تفکرات سلفی – تکفیری اعلام خطر کردند.

شکسته شدن مارپیچ سکوت برخی علمای اهل سنت نسبت به اقدامات افراطی و ضد اسلامی گروه های تروریستی در شرق کشور نتیجه قابل توجهی داشت و نشان داد که ناآرام‌سازی استان سیستان و بلوچستان تک عاملی نیست و علاوه بر راه‌حل‌های بیرونی نیاز به متغیرهای درونی نیز دارد. توجه به تمامی سطوح از عوامل ناامن سازی، باعث ایجاد یک نگاه جدید به مسئله امنیت در میان تحلیل‌گران شده است. تجربه نشان داد که برخورد با پدیده تروریسم تکفیری نیاز به مدیریت چند وجهی دارد.

اجرای رزمایش عملیاتی شهدای امنیت که به صورت هیبریدی با پدیده تروریسم برخورد می‌کند نشان از ارتقای سطح برخود با این عامل ناامن‌سازی دارد.

همکاری دولت پاکستان در مسئله مبارزه با تروریسم نشان داد که بلوغ امنیتی در منطقه شکل جدیدی به خود گرفته است، ایجاد مسئله مشترک با همسایه و اعتمادسازی در بالاترین سطح دیپلماتیک باعث شد تا در جنگ خاکستری با رژیم صهیونیستی حوزه‌های اقدام دشمن به صورت چشمگیری کاهش سطح پیدا کند و خط ناامن‌سازی زنجیره‌ای شکسته شده است. برخورد هیبریدی با پدید تروریسم تکفیری ذیل مکتب امنیتی تهران، تابوی اعمال عملیات تاکتیکی در بیرون از مرز را به شکل قابل تأملی شکست و بانک اطلاعاتی مبارزه با تروریسم را تکمیل کرد. این سطح از عملیات دارای چنان ظرافتی بود که کانال‌های هواداری جیش العدل (ظلم) را نیز تحت تأثیر قرار داده است.

اما مهم‌ترین سکانس از این رزمایش عملیاتی و ادراکی (هیبریدی) با حضور مولوی عبدالحمید در مراسم معارفه استاندار سیستان و بلوچستان شکل گرفته است، سخنرانی امام جمعه مسجد مکی طراحی برنامه عملیاتی شبکه مجاهدین را به هم زده است، تا جایی که محمد خوانساری مسئول شبکه تبلیغ فرقه رجوی در اروپا گفته است که سوژه نماز جمعه‌های زاهدان برای همیشه سوخته است!

  •  
  • منبع خبر : رسانه های ایران
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

بنا بر آمار، مدارک، اظهارات شاهدان عینی و افشاگری‌های جدا شده‌ها، تا کنون بیش از ۱۰۰ تن از اعضای پیوسته به فرقه رجوی خودکشی کرده یا به قتل رسیده‌اند.

به گزارش فراق، مناسبات فرقه‌ای، فشار تشکیلاتی و سرکوب داخلی در اسارتگاه‌های رجوی در همه سال‌ها بیداد می‌کرد و قربانیان خسته و مایوس، گاهی راهی جز خودکشی و خودسوزی نداشتند.

افرادی که اسامی بسیاری از آن‌ها توسط فرقه منتشر شده و نتوانسته‌اند در بسیاری از موارد جنایات مرتکب شده خود را لاپوشانی کنند.

از دخترک معصوم ۱۴ ساله، آلان محمدی، گرفته تا یاسر اکبری نسب ۲۹ ساله و بسیاری از اعضای نگون‌بختی که با پیوستن به فرقه ضاله رجوی، سرنوشت تیره و تار منجر به مرگ یافتند.

دخترک معصوم دیگری به نام سمانه برزگان فرد که هنگامی که او را به اجبار به کمپ اشرف بردند، ۱۳ ساله بود و همچنین مالک شراعی، همگی از قربانیان این فرقه جنایتکار هستند.

این انسان‌های قربانی و مسخ‌شده، که دسته‌دسته توسط فرقه ضاله رجوی به قتل رسیدند یا در اثر فشارهای وارده بر آن‌ها، دست به خودکشی و خودسوزی زدند، اعضایی بودند که همراه با خانواده‌هایشان جز رنج، اسارت و از بین رفتن شخصیت و زندگی حاصل دیگری نیافتند.

جهت اطلاع خوانندگان، اسامی زیر تنها بخشی از اعضایی است که توسط فرقه رجوی از بین رفتند:

  • نسرین احمدی – به قتل رسیده (۱۳۷۲)
  • قربانعلی ترابی – به قتل رسیده (۱۳۷۳)
  • زهرا فیض بخش – به قتل رسیده (۱۳۸۰)
  • کمال موسوی – به قتل رسیده (۱۳۸۰)
  • مینو فتحعلی – به قتل رسیده (۱۳۸۲)
  • مهری موسوی – به قتل رسیده (۱۳۸۲)
  • مرضیه علی احمدی – خودکشی (۱۳۸۲)
  • فائزه اکبریان – خودکشی (۱۳۸۵)
  • یاسر اکبری نسب – خودسوزی (۱۳۸۵)
  • معصومه غیبی پور – به قتل رسیده (دهه ۱۳۷۰)
  • احمد رازانی – قتل یا خودکشی (نامشخص)
  • شمس الله گل محمدی – قتل یا خودکشی (نامشخص)
  • علینقلی حدادی – خودکشی (سال ۱۳۷۳)
  • داوود احمدی – خودکشی یا قتل (نامشخص)
  • پرویز احمدی – به قتل رسیده (۱۳۸۲)
  • جعفر کهزادمنش – خودسوزی
  • ناصر محمدی
  • علیرضا طاهرلو – خودسوزی (۱۳۹۰)
  • مرتضی هود دشتیان – به قتل رسیده (دهه ۱۳۵۰)
  • محمد نوروزی – تصادف ساختگی به قتل رسیده
  • جلیل بزرگمهر – ناپدید (۱۳۷۳)
  • ندا حسنی – خودسوزی (۱۳۸۲)
  • نغمه حکمی – خودکشی یا قتل (نامشخص) (۱۳۸۶)
  • پروین سریر – خودکشی یا قتل (دهه ۱۳۷۰)
  • محترم بابایی – خودکشی یا قتل (دهه ۱۳۷۰)
  • صدیقه مجاوری – خودسوزی (۱۳۸۲)
  • هما بشردوست – خودسوزی یا قتل (نامشخص)
  • الیاس کرمی
  • محمد افتخاری
  • سهیل خطار
  • صدیقه رجبی نژاد – خودکشی یا قتل (نامشخص)
  • خلیل حسینی
  • عبدالقادر جیرانی
  • بهرام خواجوی – خودکشی (سال ۱۳۶۶)
  • ناصر محمدی – خودکشی (سال ۱۳۶۹)
  • محمد افتخاری – خودسوزی (سال ۱۳۷۳)
  • علی خوشحال – خودکشی (سال ۱۳۷۴)
  • الیاس کرمی – خودکشی (سال ۱۳۷۴)
  • کریم پدرام – خودکشی (سال ۱۳۷۸)
  • فرمان شفابین – خودسوزی (سال ۱۳۷۸)
  • احمد رضاپور – خودکشی (سال ۱۳۸۰)
  • آلان محمدی – خودکشی (سال ۱۳۸۰)
  • خدام گلمحمدی – خودسوزی (سال ۱۳۸۰)
  • یعقوب کر – خودکشی (سال ۱۳۸۰)
  • علیرضا یا محمدرضا باباخانلو – خودسوزی
  • صدیقه رجبیان – خودکشی
  • محمد رضامحمدی – خودکشی
  • محمد گموش – خودکشی
  • رحیم (رسول) – خودسوزی
  • مجتبی میرمیران – خودکشی (سال ۱۳۷۷)
  • کامران بیاتی – خودکشی (سال ۱۳۷۷)
  • فرشاد اخوان – گیرکردن در بین تانک‌ها
  • علی فتحی – گیرکردن در بین آهن‌پاره‌ها
  • مونا نوروزی – تصادف
  • اشرف حاتمیان – تصادف
  • کاوه – تصادف
  • سمانه بزرگان فرد
  • مالک شراعی

و ده‌ها قربانی دیگر که پنهانی و مخفیانه سر به نیست شده‌اند.

ashraf

این فهرست می‌تواند با کمک شما تکمیل شود.

تهیه و تنظیم: مریم سنجابی

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

دلایل تحت تعقیب قرار گرفتن کادر مرکزی مجاهدین خلق توسط نماینده دادستان در جلسه ۲۱ دادگاه قرائت شد.

court 2024 21

 

به گزارش فراق، دلایل ایران برای این که تصمیم گرفته کادر مرکزی مجاهدین خلق را محاکمه کند، به شرح زیر است:

۱) شکایت شکات خصوصی که اسامی آن‌ها در دادگاه قرائت شده است.

۲) شکایت واصله از ستاد نیرو‌های مسلح مبنی بر اعلام خسارات وارده به آن ستاد از سوی تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق (منافقین)

۳) گزارشات ضابطین عام و خاص دادگستری (به تعداد ۲۱ گزارش) با محوریت جنایات ارتکابی توسط تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) و اعضای کادر مرکزی منافقین

۴) اقاریر متهمان در سخنرانی‌ها، نشست‌ها، جلسات عمومی و خصوصی تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق (منافقین)، بیانیه‌ها و مصاحبه‌های صورت پذیرفته با رسانه‌های خبری خارجی پیرامون پذیرش مسئولیت جنایات ارتکابی توسط گروهک و سایر جرایم موضوع پروندهی حاضر

۵) اظهارات سایر متهمان دستگیر شده راجع به تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق (منافقین)  و اعضای کادر مرکزی آن

۶) شهادت شهود و اظهارات گواهان حاضر در صحنه‌ی واقعه‌ی تروریستی و شهادت‌نامه‌های اعضای سابق گروهک پیرامون تشکیلات مجاهدین خلق (منافقین) و کادر مرکزی آن در خصوص نقش گروهک و مرکزیت آن در جنایات ارتکابی موضوع پرونده

۷)  اظهارات و شهادت اعضای جداشده (توابین و بریدهها) از منافقین علیه تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) و کادر مرکزی نفاق در شعبهی بازپرسی

۸)  پذیرش مسئولیت جنایات موضوع پرونده توسط تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) از طریق درج اطلاعیه و خبر این اقدامات تروریستی در ارگان رسمیِ خبریِ خود

۹) سایر قرائن و امارات دیگرِ منعکس در پرونده همچون فیلم ملاقات مسعود رجوی با رئیس استخبارات عراق، فیلم اظهارات اعضای دستگیر شده و یا توابین و جداشدگان از گروهک منافقین علیه تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) و همچنین ویدئو‌های پخش شده از رسانه‌های دیداری نفاق پیرامون جنایات ارتکابی توسط گروهک، مطالب منتشره  در ارگان رسمیِ خبری منافقین همچون نشریهی مجاهد و اتحادیه، مصاحبه‌های صورت پذیرفته توسط اعضای تشکیلات با رسانه‌های خبری خارجی پیرامون پذیرش مسئولیت جنایات ارتکابی توسط گروهک و سایر جرایم موضوع پروندهی حاضر، اسناد بینالمللی، گزارشات، موضع‌گیری‌ها و بیانیه‌های صادره توسط کشور‌های دیگر در تشریح اقدامات تروریستی انجام شده توسط گروهک و همچنین کتاب‌های منتشر شده حاوی خاطرات اعضای سابق نفاق از جنایات ارتکابی توسط تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) و اعضای کادر مرکزی گروهک منافقین

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

مسعود خدابنده عضو جدا شده از فرقه رجوی در انگلیس گفت: فرانسه پاسپورت‌هایی را به اعضای سازمان از جمله مسعود رجوی داده بود.

court khodabande

 

به گزارش فراق، در جریان بیست و یکمین جلسه دادگاه سران فرقه رجوی قاضی دادگاه در یک گفت و گوی ویدئویی خطاب به مسعود خدابنده، از شاهدان این دادگاه گفت: در معاهده طرفینی بین ایران و فرانسه، میزبانی از متهمین کیفرخواست صادر شده علیه افراد متهم به تروریست جرم است، برای دولت‌هایی که عضو معاهدات بین‌المللی تروریسم هستند، تسهیل تردد و صدور روادید به غیر نام اصیل برای متهمینِ کیفرخواست ممنوع و جرم است. اینکه شما می‌گویید دولت فرانسه در اختیار گذاشته، به عنوان سر تیم حفاظت مسعود رجوی و مسئول شخصی حفاظت از مسعود رجوی از کجا مطلع هستید که دولت فرانسه این را در اختیار مسعود رجوی گذاشته؟

خدابنده گفت: من رابط در پاریس بودم و آن فردی که رابط ما بود برای پاسپورت و این جور چیزها از ما حتی امضا هم نمی‌خواست. من پاسپورتم را  در فرانسه به اسم حمید انتظام که گرفتم، برادر مسعود رجوی، صالح رجوی آن را زود برایم آورد. وقتی که آورد من امضا کردم، نمی‌دانستم چنین پاسی برای من صادر می‌شود. رابطه به این شکل تنگاتنگ بود یعنی ما در پاریس یک رابط مستقیم داشتیم و تعدادی پاسپورت و مدارک دیگر برای ما در نظر گرفته شده بود.

قاضی پرسید: یعنی سرویس امنیتی فرانسه کاملا مطلع بود؟  

خدابنده گفت: بله، فردی که رابط من هست همین الان هم رئیس پروفکتور والدواز در پاریس است. من اصلاً خودم اطلاع نداشتم که برای من پاسپورت صادر کردند، کما اینکه بعداً کارت بانکی صادر کردند و کارهای دیگر، این‌ها را بر اساس نیاز می‌دادیم و می‌گرفتیم.

قاضی پرسید: برای چند نفر از متهمین پرونده مطروح در این دادگاه مثل مریم رجوی، مهدی ابریشم چی، مهوش سپهری این تسهیل در روادید یا میزبانی به این صورت، پاس‌های غیر نام اصلی صادر می‌شده و شما مطلع هستید؟

خدابنده پاسخ داد: از تعداد دقیق خبر ندارم، ولی اسامی که گفتید همه به همین شکل پاسپورت گرفتند؛ مهدی ابریشمچی، مریم رجوی، مهوش سپهری، این‌ها همه به همین شکل پاسپورت گرفتند. اسامی هم هیچکدام اسامی اصلی نیست. از طرف دیگر من در تحقیقاتی که بعد از جداشدنم کردم، از سازمان ملل، مدارکی که به سازمان ملل داده شده در مورد پناهندگی اساساً همه دو نامه هستند یعنی من حمید انتظام بودم یک حمید انتظام دیگری هم وجود داشت، یعنی دوتا حمید انتظام، دوتا مسعود خدابنده، دوتا حسن و … که نشان می‌داد تعداد زیادی هستند که از اسم‌های جعلی استفاده کردند. می‌توانم بگویم تعداد از نظر من حداقل۳۰۰ به بالا است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

پژوهشگر تاریخ معاصر ضمن تاکید بر لزوم مطالعه تاریخ و بررسی تفکرات و روند ایده‌پردازی فرقه جنایتکار منافقین؛ برگزاری دادگاه علیه جنایات منافقین را حرکت مهم و اثر بخش در عرصه بین‌المللی خواند.

sedagat1

 

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، علی صداقت، مدرس حوزه فلسفه دردانشگاه و حوزه، پژوهشگر تاریخ معاصر در یک گفت‌وگوی خبری درباره نگاه ایدئولوژیک فرقه جنایتکار رجوی گفت: با نگاهی به تاریخ می‌توان از پشت پرده تفکرات فرقه جنایتکار منافقین به خوبی آگاه شد. هسته اولیه سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ آن توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیک‌بین تشکیل شد. این افراد به نوعی از شاخه جوانان نهضت آزادی بودند و شاگردان محمد بازرگان محسوب می‌شدند.

وی ادامه داد: آن‌ها نیرو‌های مذهبی بودند که برای مبارزه با رژیم طاغوت به پا خواستند، اما نحوه تشکیلات و چینش‌های آن‌ها شکلی متفاوت داشت. آن‌ها برای اینکه جذب نیرو کنند همه افراد علاقه‌مند به مبارزه و سرنگونی رژیم پهلوی را جذب کردند. این مهم بدون توجه به نگاه مذهبی یا غیرمذهبی و ایدئولوژیک آن‌ها شکل گرفت، بنابراین، آن‌ها که در ابتدا گروهی اسلام‌گرا بودند، در ادامه راه به گروهی شبه نظامی با گرایش‌های چپ کمونیستی تبدیل شدند.

صداقت تاکید کرد: جوانان دهه ۵۰ که در دانشگاه‌ها حضور داشتند، گرایش چپ و کمونیستی، جذابیت ویژه‌ای برایشان داشت؛ در صورتی که این مسیر درست نبود. قبل از این دوره افرادی مانند فداییان اسلام بودند که در مسیر مبارزه با طاقوت حرکت‌هایی را انجام دادند و فردی مانند نواب صفوی که مذهبی بود به مخالفت با عملکرد شاه پرداخت و به دنبال شکل دادن انقلاب بود.

وی تصریح کرد: جذابیت تلفیق اعتقادات اسلامی در عین پایبندی به مکتب مارکسیسم، به عنوان نقشه راه یک انقلاب، در آن زمان به مذاق برخی افراد خوش آمده بود، زیرا فکر می‌کردند علاوه بر حفظ دین، اعتقادات چپ را نیز می‌توانند دنبال کنند، اما آنان در ادامه ناگزیر شدند تا برای در پیش گرفتن مبارزات خود کمونیسم را انتخاب کنند و دست از اعتقادات اسلامی بردارند، زیرا این دو مقوله هرگز با هم گره زدنی نبود.

صداقت بیان کرد: کسی که مبانی نظری مارکسیسم و کمونیسم را می‌پذیرفت، عملا مجبور است، برای عملی شدن نقشه راه انقلاب، در همان مسیری که مارکسیسم تعیین کرده بود، راه را ادامه دهد. پس از آنجایی که از همان ابتدا، مبانی نظری آن‌ها متاثر از تفکرات ماتریالیستی بود، کم کم تغییر هویت دادند و در سال ۵۴ تقی شهرام رسما اعلام کرد که سازمان مجاهدین خلق، به اسلام اعتقادی ندارد و یک گروه مارکسیستی است.

وی افزود: فرقه جنایتکار منافقین پس از مدتی دست به حذف برخی از بزرگان و سرکردگان سازمان زد بنابراین مجید شریف واقفی که تاکید ویژه‌ای بر اصول اسلامی داشت را حذف کردند و برای این منظور دست به فجایعی بزرگ زدند. آن‌ها او را کشتند و سوزاندند و قطعه قطعه کردند و هر یک از اعضای بدنش را در بخشی مدفون کردند. در آن زمان مسعود رجوی در رده میانی این گروهک قرار داشت و توسط ساواک دستگیر شد. همه افرادی که در رده بالای سازمان بودند و با رجوی دستگیر شده بودند، اعدام شدند به جز مسعود رجوی، اسناد و مدارک موجود نشان می‌دهد او به دلیل افشای اطلاعات و اسناد سازمان مجاهدین همچنین همکاری با ساواک اعدام نشد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
همنوایی مجاهدین و سلطنت طلبان با موساد در خبرسازی ترور یک سردار ساختگی!

 

طی روزهای گذشته و همزمان با ترورهای هدفمند رژیم صهیونیستی در لبنان و کرانه باختری، رسانه‌های ضد انقلاب مدعی ترور و شهادت یک فرمانده ارشد موشکی سپاه به نام سردار «سینا شاهمیری» در لبنان شده‌اند اما اصل ماجرا چیست؟

طی روزهای گذشته و همزمان با ترورهای هدفمند رژیم صهیونیستی در لبنان و کرانه باختری، رسانه‌های ضد انقلاب از جمله مجاهدین مدعی ترور و شهادت یک فرمانده ارشد موشکی سپاه به نام سردار «سینا شاهمیری» در لبنان شده‌اند.

این رسانه‌ها با انتشار تصویری از فرد نامبرده کنار شهید حاج قاسم سلیمانی ، مدعی شدند که این به اصطلاح سردار سپاه از چهره‌های نزدیک به شهید سلیمانی بوده که در لبنان مامور به خدمت بوده است.

اما نکته قابل تامل درباره این پروژه خبرسازی اینجاست که بسیاری از رسانه‌های وابسته به مجاهدین تا سلطنت‌طلبان و رسانه‌های تجزیه طلب بر روی این خبر مانور خبری داده‌اند. در حالی که با یک جستجوی ساده در اینترنت می‌توان فهمید که خبرمذکور ادعایی کذب و مضحک بیش نیست.

نخست آنکه اساساً فردی به نام سردار «سینا شاهمیری» ساخته این رسانه‌ها بوده و وجود خارجی ندارد. علاوه بر این تصویر منتشر شده از این فرد خیالی، متعلق به شهید مدافع حرم فضل ابراهیم سلامی از رزمندگان حزب‌الله است که در سال ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسیده و مزار او در شهرک عبا در لبنان قرار دارد.

البته جای تعجب ندارد که چنین خبری از سوی رسانه‌های ضد انقلاب بویژه مجاهدین و سلطنت طلبان منتشر شده است چرا که آنها در طول سالهای گذشته بویژه در جریان ناآرامی‌های پاییز ۱۴۰۱  از این قبیل اخبار ساختگی بارها تولید و منتشر کرده‌اند که در موارد مختلفی کذب ادعای‌شان توسط رسانه‌ها افشا شد.

مسلما انتشار چنین اخبار جعلی از سوی رسانه‌های تحت هدایت رژیم صهیونیستی، و عوامل میدانی آنان بویژه فرقه تروریستی مجاهدین با هدف به راه انداختن جنگ روانی و ایجاد رعب در میان مردم در  محور مقاومت و تضعیف روحیه رزمندگان صورت می‌گیرد.

  •  
  • منبع خبر : رسانه های ایران
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
ناگفته هایی از اقامت اجباری رجوی در کمپ اشرف– قسمت دوم و آخر

 

در حالی که سازمان میلیون ها دلار ، از راه قاچاق نفت بدست می آورد ولی نفرات را از صبح تا شب به کار سنگین کانتینر سازی می گماردند و البته تحلیل در جلسات درون تشکیلاتی این بود که نیروها بایستی تمام مدت ذهن و فکرشان مشغول کار باشد تا فرصتی برای اندیشیدن و بیکار نداشته باشند.

فرازهایی از کتاب سراب آزادی به قلم خانم مریم سنجابی عضو پیشین شورای رهبری مجاهدین: در سال ۱۳۸۴ رجوی اقدام به حرکت عجیبی نمود و بازهم حال و هوای فرماندهی و ریاست به سرش زد.

اعضا و کاندیداهای شورای رهبری را به چهار تا پنج سری تقسیم کردند و روزی به بهانه جلسه نشست مژگان پارسایی به سالنی که در مقر سیمرغ ساخته شده بود برده شدیم. پس از حدود یک ساعت در کمال بهت و تاباوری افراد با حضور رجوی مواجه شدیم.

او در حالیکه که لباس عربی پوشیده بود، ادعا کرد از محلی دیگر و خارج از کمپ اشرف برای جلسه آمده است. حدود چهار، پنج روز این جلسات ادامه داشت و طبق معمول اقدام به بند کشیدن اعضای شورای رهبری نمود.

عمده صحبت هایش بر مبنای باقی ماندن در تشکیلات ، بحث سیاسی حول تحولات عراق و اتفاقاتی به نفع سازمان در آینده و پایداری در بندهای انقلاب بود.

این بحث ها پیش درآمدی بود که وی اعلام کند، اکنون در سال ۱۳۸۴ یکبار دیگر می خواهیم ارتش را تاسیس نماییم و در ادامه جلسات عمومی از همه اعضاء امضاء و تعهدی برای یک دوران ده ساله دیگر بگیرد.

پس از شروع جلسات سری دوم و یا سوم بود که خانم بتول سلطانی از اعضای شورای رهبری اقدام به فرار نمود و به همین دلیل جلسات قطع و دوباره رجوی پنهان شد.

بخاطر فرار خانم سلطانی به مدت چند ماه در زیر ضرب و فشارهای جلسات طاقت فرسا بودیم. در حالی که به ظاهر مجبور بودیم علیه او موضع گیری کنیم ولی از درون خوشحال بودیم که یکی از زنان سطح بالای تشکیلات موفق به فرار شده است.

سه سال از این ماجرا گذشت تا اینکه در سال ۱۳۸۷ باز هم رجوی فیلش یاد هندورستان نمود. بازهم در یکی از روزها ، برای شرکت در جلسه مژگان پارسایی به سالن بهارستان واقع در ورودی مقر ۴۹ دعوت شدیم. اینبار تمام اعضای شورای رهبری در آنجا حضور یافتند و با کمال تعجب پس از ساعتی با حضور رجوی درحالی که لباس عربی پوشیده و چفیه قرمز به سرش بسته بود، در جلسه غافلگیر شدیم. او بازهم می خواست به ما القا نماید که خارج کمپ و روستاهای اطراف برای جلسه می آید.

در این جلسه عنوان کرد چون شما در لایه مسئولین هستید سازمان را به دست شما سپرده‌ام و می بایست هر هفته در جریان آخرین تحولات سیاسی قرار گرفته و هر هفته ای هم که من نتوانستم ین جلسه را برگزار کنم، مژگان پارسایی از طرف من موظف است این جلسه را برگزار نماید. شماما بایستی به عنوان لایه مسئول اولین نفراتی باشید که در جریان تحولات سیاسی و امور سازمان قرار می گیرید و با شما مشورت کنیم! اما دریغ از یک مشورت، او تنها ابلاغ می کرد و کسی را یارای یک کلمه اعتراض نبود.

طی چند هفته این جلسات را برای پیشبرد خط و خطوط ، حرافی و رفع عقده قدرت طلبی اش برگزار می کرد. در یکی از همین جلسات برای تهیه هزینه وکلا و دادگاه پوئک در انگلیس، که جهت خارج کردن نام سازمان از لیست تروریستی فعالیت می کردند، رجوی ابلاغ کرد که شما بایستی در عراق تقبل کنید، یک میلیون دلار از این هزینه را بپردازید. سپس ستاد مالی سازمان در عراق موظف شد ۵۰۰ هزار دلار آن را با انجام فعالیت های اقتصادی اش در بیاورد و ۵۰۰ هزار دلار دیگر هم به عهده مراکز نظامی قرار گرفت که با مضاعف کردن امور از جمله کانتینر سازی توسط اعضای مراکز، این بودجه را به دست بیاورند.

در حالی که میلیون ها دلار سازمان، از راه قاچاق نفت بدست می آورد ولی نفرات را از صبح تا شب به کار سنگین کانتینر سازی می گماردند و البته تحلیل در جلسات درون تشکیلاتی این بود که نیروها بایستی تمام مدت ذهن و فکرشان مشغول کار باشد تا فرصتی برای اندیشیدن و بیکار نداشته باشند.

در این راستا علاوه بر لایه شورای رهبری، او اقدام به جلساتی با مسئولین رده بالای مردان نیز نموده بود. این جلسات در سال ۱۳۸۷ بازهم یکی دو ماه بیشتر طول نکشید و همزمان با سرشماری عراقی ها از اعضای کمپ اشرف بود. در آن مقطع خوشبختانه بازهم یکی دیگر از خانم های شورای رهبری به نام فرح امامی از فرصت مصاحبه استفاده نموده و پس از آن دیگر به کمپ اشرف برنگشت. رجوی از ترس لو رفتن موقعیت اش آن جلسات حضوری را هم تعطیل کرد. و دیگر تا سال ۱۳۸۸ در جلسه ای ظاهر نشد.

تا آخرین ماههایی که در کمپ اشرف بودم از حضورش در آنجا به بهانه های مختلف مطلع می شدیم. و خبرهایی از وی می رسید دلالت بر بودن او در کمپ اشرف داشت. از جمله اینکه گیتی گیوه چینیان زاده که مسئول ستاد حفاظت و اطلاعات بود ، صبح تا شب را در مقر سیمرغ به سر می برد.  و عصرها یکی دو ساعتی برای رسیدگی به امور ستادهای اطلاعات و امنیت به مقر ذاکری می آمد و شب دوباره به همان مقر سیمرغ بر می گشت. بیش از نود درصد کار او در ستاد حفاظت و مور حفاظتی رجوی خلاصه می شد.

ارزش او و بیش از ۵۰ نفر از کادرهای بالای سازمان همین بود که رجوی آن ها را فقط فدای ساختمان های خالی اش کند. رجوی به شدت از لو رفتن اطلاعات محل خویش و اقدامات تجملاتی و هزینه های سرسام آور زندگی اش برای بقیه واهمه داشت. به جز لایه شورای رهبری و تعداد اندکی از مسئولین سازمان، باغ ها و زندگی شیک و تجملی او را ندیده بودند. حتی لایه شورای رهبری هم از وجود پناهگاههای عظیم و صرف هزینه های سرسام آور زندگی او اطلاع نداشتند. از خدم و حشم و آمار و ارقام اعضای ستاد حفاظت و دفتر مرکزی او هم به جز ستاد پرسنلی کسی اطلاعی نداشت.

بسیاری از افراد حفاظت و دفتر او، علنی نبودند و آن بدبخت ها هم سال ها از ساختمان های محل استقرار رجوی نمی توانستند خارج شوند، اجازه تردد حتی در محوطه کمپ ها را نداشتند و برای بسیاری از افراد ناشناخته بودند. به همین دلیل بسیاری از آنان دارای رنگ های پریده و سفید بودند و با اعضای معمولی کمپ اشرف که در زیر آفتاب سوخته بودند تفاوت داشتند!

پایان.

  • نویسنده : مریم سنجابی
  • مصطفی آزاد