قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها
  • ۱
  • ۰
قلم به مزدان فرقه رجوی تلاش کردند، همسویی این گروه با تحریم های ظالمانه آمریکا و «فشار حداکثری» این کشور بر علیه مردم ایران را که بارها توسط مریم رجوی مورد تائید قرار گرفته تحت عنوان «معنای استفاده کردن یا نکردن از فشار سیاسی بر (ایران) از طریق آمریکا و اروپا» توجیه کنند تا شاید از بدنامی این گروه که با ذات و ماهیت آنان انطباق کامل دارد کاسته شود.

مسعود رجوی منفورترین چهره در نزد ایرانیان است که اکنون با انواع و اقسام بیماری ها در سالهای آخر عمرش بسر می برد تا بزودی و با لعن و نفرین مردم ایران راهی قبرستان شود. هرچند زندگی سیاسی او با سقوط صدام به پایان رسید.

رجوی بعد از چندین دهه مزدوری برای دشمنان مردم ایران، که پیوستن به ارتش صدام بزرگترین خیانت این مردک بیمار محسوب می شود، حال در سن ۷۳ سالگی به فکر توجیه خیانت هایش در حق مردم ایران افتاده است.

سایت رسمی تروریستهای مجاهدین بتاریخ ۱۵ آبان در مطلبی تحت عنوان «نگاهی به دیپلماسی مقاومت ایران در آینهٔ منافع ملی» سعی کرده بر دهه ها  خیانت و جنایت این گروه خاک بپاشد.  آنچه که بیشتر از هر چیزی در این مطلب موج می زند وقاحت و دریدگی و قلب واقعیت ها از یک سو و توهین به شعور مردم ایران و مخاطبان این فرقه از سوی دیگر است.

رجوی را باید شاه مهره مزدوران، جانیان و جاسوسانی خواند که تاکنون در راس یک گروه تروریستی قرار گرفته اند.

رجوی تنها مهره ضد ایرانی است که هم در درون و هم در بیرون از تشکیلات مجاهدین دست به انواع جنایت زده است.

قلم به مزدان این فرقه منحوس در این مطلب سعی کردند با دستاویز قرار دادن عبارت کوتاه «بودن یا نبودن؛ مسأله این است»، از نمایش‌نامه‌نویس مشهور انگلیسی ویلیام شکسپیر، و تفسیر به رای آن و اینکه «یکی از عرصه‌های تعبیر مادی و عینیِ «بودن یا نبودن»، چگونگیِ پاسخ به «منافع ملی» در حیات سیاسی و اجتماعی است. وقتی پای «منافع ملی» به میان می‌آید، فعالیت هر نیروی سیاسی و اجتماعی با کیفیت رابطه‌اش با این منافع سنجیده می‌شود.» بر دهه ها ترور و کشتار مردم ایران و مزدوری و جاسوسی به نفع بیگانگان، نه تنها سرپوش گذاشته و در اوج بی شرافتی تمام  اقدامات ضد ملی و ضد میهنی این فرقه را نیز در راستای آنچه که از دید این فرقه حفظ «منافع ملی» خوانده می شود توجیه بکنند.!!!

بنابراین قلم به مزدان این فرقه با این سناریو و پیش زمینه، با درج رئوس کلی خیانت های این گروه تروریستی سعی می کنند آنها را طوری توجیه کنند که بگویند تمامی خیانت ها و جنایت ها و جاسوسی های این فرقه برای صدام و بیگانگان صرفا در راستای «منافع ملی» بوده است. عجب جانورانی!

البته شاخص قضاوت در مورد خیانت های مجاهدین و رهبری آن نه قلم به مزدان این گروه بلکه مردم ایران است که به حق آنان را خائن، وطن فروش و ستون پنجم دشمن نامیده اند.

حال بنگرید که چگونه رجوی بدون ورود به بحث برای هر سرفصلی که خود نوشته یک توجیه نیز برای خیانت این گروه در آن مقطع  آورده که مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد.

این مطلب اولین موضوع را  «رفتن شاه، آمدن خمینی» مطرح می کند. بلافاصله در زیر این مطلب می نویسد: تبصره: تقدم تضاد با لیبرالیسم یا ارتجاع؟

دم خروس رجوی خیلی زود با این جمله بیرون می زند که  پیشاپیش سعی می کنند تمامی خشونت ورزی ها و اعلام جنگ مسلحانه و کشتن مردم بیگناه کوچه و بازار در طول دو سال بعد از انقلاب شکوهمند مردم ایران را با این تبصره که تقدم مبارزه با ارتجاع بوده و نه لیبرالیسم (بخوانید امپریالیسم) لاپوشانی کنند.

بندهای بعدی هم وضعیتی بهتر از این ندارند. مثل ملحق شدن رجوی با نیروهایش به ارتش صدام، حضور در جبهه های جنگ به همراه نیروهای عراقی و کشتن حافظان مرزهای کشورمان که همیشه بعنوان خیانت فراموش نشده این گروه بر یاد و خاطره تاریخ و مردم ایران باقی خواهد ماند.

یا افشای برنامه هسته یی و جمع آوری اطلاعات دانشمندان ایرانی در این حوزه در همکاری با سازمان اطلاعات اسرائیل؛ موساد،  که به ترور تعدادی از آنان ختم گردید. برگ دیگری از خیانت های این فرقه محسوب می شود که سران مجاهدین سعی دارند آنرا بنوعی مشمئز کننده توجیه کنند.

فریب کاری مجاهدین حتی در درج این مطالب هم جالب است. بنحویکه قلم به مزدان فرقه رجوی تلاش کردند، همسویی این گروه با تحریم های ظالمانه آمریکا و «فشار حداکثری» این کشور بر علیه مردم ایران را که بارها توسط مریم رجوی مورد تائید قرار گرفته و بعنوان پیاده نظام دشمن در این عرصه جولان داده و آنرا با تمام توان در فضای مجازی توجیه کرده اند، تحت عنوان «معنای استفاده کردن یا نکردن از فشار سیاسی بر (ایران) از طریق آمریکا و اروپا» به خورد مخاطبان خود بدهند تا شاید از بدنامی این گروه که با ذات و ماهیت آنان انطباق کامل دارد کاسته شود.

بنابراین شاخص قضاوت درباره عملکرد مجاهدین و سران خائن و مزدور آن نه حرافی های خود این فرقه بلکه نگاه مردم ایران نسبت به آنان  است. نگاهی که نه تنها بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و در پی چند نسل تغییری نکرده بلکه بیش از پیش تعمیق هم یافته است که مجاهدین نه یک گروه سیاسی، بلکه یک گروه تروریستی با ساختار فرقه ای و خائن به ایران و ایرانی است که صرفا در راستای حفظ منافع بیگانگان نقش و کاربرد دارد.

علیرغم همه توجیهاتی که قلم به مزدان این فرقه سالهاست در حال بافتن آن هتستند، هدف رجوی از تولید این همه خشونت و سرسائیدن در آستان بیگانگان و دیکتاتورهای منطقه، سرنگونی سریع دولت نوپای انقلاب و تکیه بر مسند قدرت و سپس پیاده سازی الگوها و آرمانهای حکومتی خویش بود، که هرگز محقق نشد.

اما آنچه که طی سالیان بعد اتفاق افتاد اجرای همان الگوهای مورد علاقه رجوی در درون تشکیلات مجاهدین در در خاک  عراق بود که نهایتا به یک فاجعه انسانی ختم گردید.

نظارت شدید بر نیروها، مصادره دارایی‌ها، کنترل جنسی (از جمله طلاق اجباری و ممانعت از ازدواج)، انزوای عاطفی، کار اجباری، ممانعت از خواب، بدرفتاری جسمی و محدودیت خروج، اجبار اعضای ناراضی به خودکشی با قرص سیانور، درآوردن رحِم زنان ، اجبار اعضا برای حضور در کنار سربازان عراقی برای جنگ با نظامیان ایران و  . . . شرایطی را فراهم ساخت تا مجاهدین بعنوان یک فرقه سیاسی – مذهبی ثبت جهانی شوند.

اکنون بیش از ۴ دهه از شکست تاریخی رهبران مجاهدین در طراحی و اجرای انواع توطئه ها سیاسی، استراتژی های مسلحانه، فعالیت های جاسوسی و روش های غیر انسانی در جذب نیرو، که به بهای جان انسانهای بیشمار و از هم پاشیدن کانون بسیاری از خانواده ها در کشورمان انجامید، می گذرد.

حال باید از رهبران فاسد و بدنام این گروه پرسید بعد از چهار دهه خیانت و جتایت در کجای تاریخ ایستاده اند؟

پاسخ روشن است؛ شورشی که از قلب تهران با ترور و خشونت بی حد و حصر بر علیه مردم ایران آغاز گردید، با پیوستن به ارتش صدام و حمایت های سیاسی و مالی مثلت شوم آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل ادامه یافت و نهایتا با رهبران و اعضایی که بیش از سه چهارم عمرشان را در خیانت و جنایت سپری کرده بودند در خاک آلبانی به گِل نشست، تا در صفی به سوی قبرستان به انتظار بنشینند.

  • نویسنده : یوسف اردلان
  • ۰۰/۰۸/۲۰
  • مصطفی آزاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی