قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق ، مصطفی آزاد

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق ، مصطفی آزاد

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید . ضمن اینکه با آدرس دوم ghased1393.blogsky .com هم در این مسیر پیش می رویم ...

آخرین مطالب
  • ۱
  • ۰

به گزارش فراق، رژیم جنایتکار صهیونی در دستورالعملی به مرتبطین و عاملین خود خط «انتساب علل جنگ اخیر به سیاست ها و عملکرد جمهوری اسلامی ایران به ویژه به شخص رهبری معظم انقلاب اسلامی» را ابلاغ کرده است.

ashraf3 21

 

خطی که بلافاصله توسط رسانه صهیونیستی اینترنشنال و تعدادی از عناصر داخل کشور که با آن بلندگوی اسرائیلی ارتباط  دارند، پیاده سازی شد.

پروژه بعدی پس از شکست عملیات «تشکیل دولت در تبعید» توسط رضا پهلوی، در قالب سناریوی دیگری تحت عنوان «تشکیل  مجلس مؤسسان در تبعید» توسط وی به اجرا گذاشته شد. این سناریو برای مرداد ماه آتی و با دعوت «کاملا محرمانه!» از تعدادی از گروهک‌های تروریستی به ویژه گروه های تجزیه طلب کردی، در یک پایتخت اروپایی برنامه ریزی شده است.

اما جالب‌ترین بخش پروژه، جایی است که معدود بازماندگان جریان فتنه ۸۸ با سلطنت طلبان، براندازان و گروهک‌های تروریست و تجزیه طلب پیوند می خورند.

بر اساس این خبر کاملا موثق، پروژه سوم رژیم صهیونیستی، از مجرای اردشیر امیر ارجمند (عامل سابقه دار منافقین و مشاور یکی از سران فتنه ۸۸) در حال  پیگیری است. این پروژه  که به دنبال بیانیه اخیر فتنه گر محصور اجرا خواهد شد، فعلا در پی «تدوین بیانیه  رفراندوم» و امضای آن توسط عده‌ای از  عناصر فتنه گر، افراطی، سابقه دار و ضد انقلاب در داخل و خارج کشور است.

در داخل کشور افراد سابقه داری همچون «مصطفی.ت» و «عبدالله.م» به دنبال جمع آوری امضای همپالگی‌های خود و در خارج کشور، رضا علیجانی(سابقه دار نفاق) جمع آوری امضاها  را به عهده دارد.

گفتنی است مضمون اصلی بیانیه رسوای اخیر یکی از سران محصور فتنه ۸۸، تطابق چشمگیری با خط مشی ابلاغی رژیم صهیونی (رفراندوم، تشکیل مجلس مؤسسان، دولت در تبعید و …) دارد.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
سوریه پسااسد در سایه‌ی بازی‌های ژئوپلیتیک منطقه

گروه تروریستی مجاهدین، سلطنت طلبان، برخی گروههای تروریستی در غرب و شرق کشور ، که فاقد حمایت مردمی، ریشه ملی، و استقلال فکری هستند،  همان‌گونه که تجربه سوریه نشان داد، همگی ابزارهایی در دست اسرائیل و آمریکا برای فشار آوردن بر جمهوری اسلامی و مردم ایران برای تحقق نقشه های شوم آنهاست. همان هایی که از سرکار آمدن تروریست ها در سوریه سر از پا نمی شناختند.

با آغاز بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ و ورود گروه‌های مسلح افراطی به این کشور، بسیاری از مردم سوریه تصور می‌کردند که با پایان نظام بشار اسد، به سوی آزادی، دموکراسی و بازسازی کشوری یکپارچه حرکت خواهند کرد. اما با گذشت بیش از یک دهه، شرایط میدانی نشان می‌دهد که بسیاری از این گروه‌ها نه نمایندگان ملت سوریه، بلکه ابزارهایی در خدمت منافع منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بوده‌اند.

در رأس این گروه‌ها، می‌توان به هیئت تحریر الشام (HTS) اشاره کرد که رهبری آن را ابومحمد الجولانی بر عهده دارد؛ شخصیتی که زمانی از بنیان‌گذاران جبهه‌النصره، شاخه رسمی القاعده در سوریه بود. حضور و تثبیت این گروه در استان ادلب، که عملاً به پایگاهی برای فعالیت‌های جهادی و نفوذ ترکیه بدل شده، موجب نگرانی بسیاری از تحلیلگران شده است.

تحلیل‌گران مستقل بر این باورند که جولانی نه یک رهبر انقلابی، بلکه مهره‌ای امنیتی در سناریوی چندلایه‌ای آمریکا، ترکیه و اسرائیل برای مهار محور مقاومت در منطقه است. گروه او با ادعای مبارزه با دیکتاتوری، در عمل به دنبال تجزیه سوریه و تضعیف حاکمیت ملی این کشور بوده است.

در سال‌های اخیر، حمایت‌های غیررسمی ترکیه از HTS، چشم‌پوشی‌های واشنگتن نسبت به اقدامات این گروه، و بمباران‌های هماهنگ اسرائیل در مناطق حساس سوریه، شواهدی هستند بر نقش این گروه در پیشبرد طرح‌های ژئوپلیتیکی خاص.

از زمان آغاز بحران، رژیم صهیونیستی به‌طور مداوم زیرساخت‌های نظامی و لجستیکی سوریه را هدف قرار داده است. طبق گزارش مرکز حقوق بشر سوریه، بیش از ۸۰۰ حمله هوایی اسرائیل تنها از سال ۲۰۱۷ تاکنون ثبت شده که بسیاری از آن‌ها به بهانه مقابله با “تهدیدات ایران و حزب‌الله” صورت گرفته‌اند.

اخیراً نیز، به بهانه حمایت از دروزی‌ها در جنوب سوریه، حملات جدیدی به خاک این کشور صورت گرفته که به باور برخی کارشناسان، زمینه‌سازی برای طرح سایکس-پیکوی دوم و تجزیه نرم کشور از طریق قومیت‌گرایی و فشارهای منطقه‌ای است.

واقعیت این است که برای تحقق طرح‌هایی مانند ادغام اسرائیل در نظم امنیتی منطقه، همان‌طور که در «طرح سازش ابراهیم» دنبال شد، ضروری است که هیچ کشوری در منطقه توان مقابله نظامی یا حتی بازدارندگی مستقل نداشته باشد. از این رو، قدرت ملی کشورهای منطقه، نه نوع نظام‌های سیاسی آن‌ها، دغدغه اصلی اسرائیل و متحدان غربی‌اش است.

سایکس-پیکو ۲، در صورت اجرا، لزوماً به معنای تغییر مرزها نیست؛ بلکه بافت جمعیتی، قدرت حاکمیت، و استقلال تصمیم‌گیری را هدف قرار می‌دهد. در این چارچوب، سوریه جولانی، الگویی است که می‌توان از آن برای درک تهدیدات احتمالی آینده علیه کشورهایی همچون ایران بهره برد.

در همین زمینه، اخیرا بشار اسد در مصاحبه با شبکه اسکای‌نیوز عربی گفت: «هدف قذافی نبود، هدف لیبی بود؛ هدف صدام نبود، هدف عراق بود؛ و امروز نیز هدف من نیستم، بلکه سوریه است.»

مسلما در این میان گروه هایی مثل فرقه تروریستی مجاهدین، سلطنت طلبان، برخی گروههای تروریستی در غرب و شرق کشور ، که فاقد حمایت مردمی، ریشه ملی، و استقلال فکری هستند،  همان‌گونه که تجربه سوریه نشان داد، همگی ابزارهایی در دست اسرائیل و آمریکا برای فشار آوردن بر جمهوری اسلامی و مردم ایران برای تحقق نقشه های شوم آنهاست. همان هایی که از سرکار آمدن تروریست ها در سوریه سر از پا نمی شناختند.

  • نویسنده : سعید پارسا
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

اواخر سال 1375 بود که وارد اصلی ترین قرارگاه مجاهدین خلق در عراق شدم، پادگان اشرف در همان نگاه اول خشونت خفته در خود را به رخ می کشید. تفکیک جنسیتی اولین نمود مرگ عاطفه ها در اسارتگاه اشرف بود. زیاد لازم نبود که خیلی باهوش باشی تا فضای بسیار خشک تشکیلاتی را میان اعضای سازمان حس کنی، اولین شب عید را من در میان مجاهدین در حالی تجربه می کردم که حتی اجازه نیافتم با خانواده ام تماس تلفنی داشته باشم و خبر سلامتی خودم را به آنها بدهم.

مفهوم زندگی در دنیای واقعیت ها:

از نظر زیستی، زندگی به مجموعه‌ای از ویژگی‌ها گفته می‌شود که موجودات زنده را از اشیاء بی‌جان متمایز می‌کند. زندگی مجموعه‌ای از رویدادها، احساسات، افکار و تعاملاتی است که یک فرد در طول زمان تجربه می‌کند. زندگی فرایندی مستمر برای کشف، یادگیری و پیشرفت است. زندگی ایجاد و حفظ روابط با دیگران و محیط است. زندگی درک وجود خویشتن و هویت فردی است.

هیچ کدام از ویژگی های بالا در مناسبات سازمان وجود نداشت، حتی هویت فردی ام نیز با انتخاب اسم مستعار اجباری در وجودم از بین رفت. داشتن ساعت مچی در سازمان ممنوع است و وقتی ساعت مچی ام را از من گرفتند دیگر مفهوم زمان نیز برایم از بین رفت، من با برنامه های اجرائی شرطی شدم و بیدار باش صبحگاهی خیلی زود و خاموشی شبانه ، تنها مفاهیمی بود که من از زمان و اوقات شبانه روز ، برایم معنا می شد.

مرگ عاطفه ها:

روزهای اول پیگیر بودم که با خانواده ام تماس بگیرم، اما از هر دری زدم نشد که نشد، می گفتند که ما با رژیم ایران در جنگ هستیم و هیچ تماس تلفنی با داخل کشور نداریم، این یک دروغ محض بود، چرا که بعد از سالها متوجه شدم از روی دفترچه تلفن همراهم با خیلی ها تماس گرفته و تخلیه اطلاعاتی کرده بودند. کم کم آموزش دادند که زندگی در مناسبات سازمان، محلی از اعراب ندارد و همه چیز در واژه فرمالیستی “مبارزه و مقاومت ” است که معنی و مفهوم پیدا می کند. این همه در حالی بود که بعد از سالها وقتی از مناسبات کثیف زیر پوستی اشرف اطلاع پیدا کردم، متوجه شدم که مسعود رجوی با زنان سازمان ارتباطات نامشروع برقرار می کرده است، به گفته اندک زنان جداشده و فرار کرده از سازمان، فقط این اعضای رده پائین سازمان است که باید در گرمای بالای 50 درجه در عراق جان بکنند و هر روز بیگاری بکنند، بنا به اذعان یکی از زنان جداشده که مجبور به هم بستری با مسعود رجوی شده بود، نوشته شده است که : من آن شب تا صبح مسعود را مردی عادی و هوسران دیدم…

رقص رهائی، رسیدن به اوج قله ، بند “ب” انقلاب، گردبند طلا منقش شده به تصویر مسعود رجوی، درآوردن رحم زنان توسط دکتر تشکیلات نفیسه بادامچی و… همه و همه نمودهایی از هوسرانی های بی حد و حصر مسعود رجوی ، رهبر عقیدتی مجاهدین خلق است.

تصویر بیرونی مجاهدین خلق و هر آنچه که تبلیغات بیرونی نامیده می شود، در مقایسه با مناسبات درونی، دو دنیای متضاد را به تصویر می کشند که هیچ همخوانی با یکدیگر ندارند، ویترین های به ظاهر شیک سازمان ، آواز خوانی ها و همخوانی های مختلط ، رقص های فولکلوریک، یک فرم ظاهری و بیرونی است که بیشتر برای فریب افکار عمومی و به ویژه جوانان است، تا آنان را وارد منجلاب کثیف تشکیلات خود بکنند، آغازی که پایانی بسیار شوم را به همراه خواهد آورد.

امیدوارم با روشنگریهای فراوان جداشده ها و در اختیار بودن تجارت تلخ تک تک آنها، جوانان این مرز و بوم ، بتوانند سره را از ناسره تشخیص داده و گرفتار افکار فرقه ای و قرون وسطائی سازمان منفور مجاهدین خلق نشوند. آگاهی بخشی و انتقال تجارب خود به نسل جوان وظیفه ی مبرم و اصلی تک تک ما جداشدگان است.

محمدرضا مبین

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

تشکیلات تروریستی رجوی، با اتکا به راهبرد «دشمنِ دشمن من، دوست من است»، همواره در طول انقلاب اسلامی در پی ضربه زدن به امنیت ملی ایران از طریق همکاری با دشمنان خارجی بوده است.

56 65

 

به گزارش فراق، این تشکیلات نه تنها در دهه ۶۰ با ترور شخصیت‌های علمی، نظامی و انقلابی، به دنبال اخلال در ثبات و امنیت کشور بود، بلکه امروز نیز در همکاری مستقیم با رژیم صهیونیستی و دیگر قدرت‌های معاند، به عملیات خرابکارانه، جنگ روانی و تلاش برای براندازی ادامه می‌دهد. 

سابقه منافقین در همکاری با دشمنان ایران، از جنگ تحمیلی تا امروز، نشان می‌دهد که این گروه هیچ حد و مرزی در خیانت به کشور نمی‌شناسد. در دهه ۶۰، آن‌ها با پشتیبانی صدام حسین، به ترور هزاران نفر از مسئولان و مردم بی‌گناه پرداختند و امروز نیز با همکاری موساد، به جمع‌آوری اطلاعات استراتژیک و تحریک ناآرامی‌های داخلی مشغولند. 

۱- امنیت ملی غیرقابل مذاکره است: هرگونه تساهل با گروه‌های تروریستی، به ویژه آن‌هایی که با دشمنان خارجی همکاری می‌کنند، به معنای تهدید تمامیت ارضی و امنیت کشور است. 

۲- تجربه تاریخی اثبات شده است: برخورد قاطع سال ۶۷، مانع از تبدیل شدن منافقین به یک جریان مسلح داخلی شد. امروز نیز باید با همین منطق عمل کرد. 

۳- جنگ ترکیبی دشمن نیازمند پاسخ یکپارچه است: منافقین امروز با سلاح عمل نمی‌کنند، بلکه با جنگ سایبری، رسانه‌ای و روانی نیز به میدان آمده‌اند. مقابله با آن‌ها نیازمند هوشیاری و اقدام پیش‌دستانه است. 

امروز منافقین در نقش مزدوران اطلاعاتی غرب و رژیم صهیونیستی، داده‌های حساس نظامی و امنیتی را در اختیار دشمنان ایران قرار می‌دهند و یک تشکیلات تروریستی تمام‌عیار هستند که هرگونه مماشات با آن‌ها به معنای تهدید امنیت ملی است. اگر برخوردی مشابه سال ۶۷ با منافقین صورت نگیرد، این گروه به فعالیت‌های خرابکارانه خود ادامه خواهد داد. 

با توجه به این پیشینه، برخورد قاطع با منافقین نه تنها یک اقدام ضروری، بلکه یک الگوی راهبردی برای مقابله با تهدیدات مشابه امروز است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

گروهک تروریستی جیش‌الظلم پس از شکست‌های متوالی و دستگیری گسترده سرکردگان مرد، اکنون به استفاده ابزاری از زنان برای عملیات‌های تروریستی روی آورده است.

5728184

 

به گزارش فراق، گزارش‌های میدانی طی هفته‌های اخیر، از حضور عناصر مشکوک با پوشش زنان در برخی مناطق جنوبی استان سیستان و بلوچستان حکایت دارد. از یک زن انتحاری ناموفق در شهرستان سیب و سوران تا گروهی از زنان مسلح و آموزش‌دیده در خاش که با نیروهای امنیتی درگیر شده‌اند، همگی نشان‌دهنده تغییر راهبرد گروهک تروریستی جیش‌الظلم است.

این اقدام یادآور شیوه‌های تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق است که برای اولین بار از زنان به‌عنوان سپر انسانی و عامل عملیات‌های خرابکارانه استفاده کرد.

البته ارتباط میان جیش‌الظلم و مجاهدین خلق و دیدارهای مشترک سرکردگانشان مسبوق به سابقه بوده که با هدف ناامن‌سازی جنوب شرق ایران و تضعیف امنیت ملی انجام گرفته است.

انتظار می‌رود مردم این منطقه مانند همیشه با آگاهی و هوشیاری، توطئه‌های این دشمنان پلید را خنثی کنند.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
نقش فرقه تروریستی مجاهدین در جنگ رسانه‌ای اسرائیل علیه ایران
 
مجاهدین به‌طور آشکار وابستگی عمیقی به اسرائیل دارند و در مقاطع مختلف تاریخ خود، هیچ‌گاه حملات اسرائیل به ایران را محکوم نکرده‌اند. در عوض، آن‌ها در بسیاری از موارد به‌طور غیرمستقیم یا آشکار از سیاست‌های اسرائیل حمایت کرده‌اند. همچنین، این گروه در توجیه جنایات اسرائیل در فلسطین و دفاع از اقدامات نظامی اسرائیل در منطقه، نقش مهمی ایفا کرده‌اند.

در طول سال‌های اخیر، حملات نظامی اسرائیل به ایران و تحرکات نظامی این کشور در منطقه، به موضوعاتی پیچیده و جنجالی در سطح جهانی تبدیل شده است. در این میان، گروه‌هایی مانند مجاهدین ،  نه تنها این حملات را محکوم نکرده‌اند بلکه در برخی موارد، به‌طور غیرمستقیم یا آشکار از سیاست‌های اسرائیل در قبال ایران حمایت کرده‌اند. این موضوع نه تنها وابستگی آشکار مجاهدین به اسرائیل را نشان می‌دهد بلکه به‌طور ویژه در زمینه جنگ رسانه‌ای اسرائیل علیه ایران، مجاهدین به‌عنوان ابزاری موثر برای تحقق اهداف تل‌آویو عمل کرده‌اند.

در این مقاله به بررسی وابستگی سیاسی و اطلاعاتی مجاهدین به اسرائیل و دلایل عدم محکومیت حملات اسرائیل به ایران، همچنین نقش این گروه در حمایت از سیاست‌های اسرائیل در قبال فلسطینی‌ها پرداخته خواهد شد.

مجاهدین پس از انقلاب اسلامی ایران، همواره در تلاش بوده‌اند تا جایگاهی در بین مخالفین جمهوری اسلامی کسب کنند. اما در دهه‌های اخیر، به‌ویژه پس از سقوط صدام حسین و انتقال این گروه به آلبانی، تلاش‌هایی گسترده برای جلب حمایت‌های سیاسی و مالی از کشورهای غربی، به‌ویژه ایالات متحده و اسرائیل، انجام داده‌اند. این گروه به‌طور مستمر در راستای منافع اسرائیل و غرب عمل کرده است و در عوض از حمایت‌های سیاسی و مالی این کشورها برخوردار شده است.

یکی از برجسته‌ترین جنبه‌های وابستگی مجاهدین به اسرائیل، نقش این گروه در جمع‌آوری اطلاعات است. مجاهدین در چندین سال اخیر به‌طور مستقیم و غیرمستقیم در ارائه اطلاعات حساس در خصوص فعالیت‌های هسته‌ای ایران، تحرکات نظامی جمهوری اسلامی، و دیگر مسائل امنیتی در داخل کشور همکاری کرده‌اند. این اطلاعات در بسیاری از موارد به نفع اسرائیل در راستای سیاست‌های مقابله‌ای با ایران استفاده شده است. به‌عنوان مثال، مجاهدین به‌عنوان یکی از منابع اطلاعاتی برای سرویس‌های جاسوسی اسرائیل در راستای هدف‌گذاری تأسیسات هسته‌ای ایران و سایر برنامه‌های نظامی جمهوری اسلامی استفاده شده‌اند.

یکی از مهم‌ترین خیانت های مجاهدین، مواضع آن‌ها در قبال جنایات اسرائیل علیه فلسطینی‌ها است. در حالی که بسیاری از گروه‌های سیاسی و اجتماعی در سطح جهانی به‌ویژه در کشورهای عربی و اسلامی، جنایات اسرائیل را محکوم کرده‌اند، مجاهدین در بسیاری از مواقع نه تنها این جنایات را محکوم نکرده‌اند بلکه در برخی مواقع، به‌طور ضمنی از آن‌ها حمایت کرده و برای توجیه اقدامات اسرائیل تلاش کرده‌اند. مجاهدین حتی در برخی از موارد گروه‌های مقاومت فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی فلسطین را تروریستی نامیده‌اند!

این رویکرد به‌وضوح نشان‌دهنده وابستگی سیاسی این گروه به اسرائیل است. عدم محکومیت کشتار فلسطینی‌ها و حتی توجیه اقدامات اسرائیل به‌ویژه در زمینه کشتار غیرنظامیان فلسطینی، نشان‌دهنده هم‌راستایی مجاهدین با سیاست‌های اسرائیل در منطقه است. در حقیقت، این گروه نه تنها با سیاست‌های نظامی اسرائیل در منطقه مخالف نبوده، بلکه در مواردی در راستای دفاع از اسرائیل و توجیه عملیات‌های نظامی این کشور عمل کرده‌اند.

عدم واکنش مجاهدین به حملات اسرائیل به ایران یکی دیگر از نقاط بارز وابستگی این فرقه به اسرائیل در اقدامات ضد ایرانی  است. مجاهدین همواره در این زمینه سکوت کرده‌اند یا حتی تلویحی از حمله اسرائیل علیه ایران نیز حمایت کرده اند چیزی که تاریخ هرگز آنرا از یاد نخواهد برد.

در جنگ ۱۲ روزه هم مجاهدین هیچ‌گاه حمله آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران را محکوم نکردند. این فرقه، به‌ویژه در زمانی که اسرائیل به‌طور مستقیم اقدام به حملات هوایی و زمینی علیه مردم  ایران می کرد نه تنها سکوت کرد بلکه در برخی مواقع در راستای توجیه اقدامات اسرائیل در رسانه‌ها هم اقدام کرده‌اند.

این سکوت و در برخی موارد، حمایت‌های غیرمستقیم، به‌طور واضح نشان می‌دهند که مجاهدین به‌طور آشکار در خط مقدم جنگ رسانه‌ای اسرائیل علیه ایران قرار دارند. این گروه به‌طور فعال در استفاده از ابزارهای رسانه‌ای برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران و تضعیف مواضع داخلی کشور در سطح بین‌المللی مشارکت کرده است.

از سوی دیگر مجاهدین در عرصه رسانه‌ها، به‌ویژه در فضای مجازی، تلاش کرده‌اند تا با ارائه اطلاعات جهت‌دار و تحلیل‌های غیرمنصفانه، افکار عمومی را به‌سمت نارضایتی از جمهوری اسلامی هدایت کنند. به‌طور خاص، این گروه در استفاده از وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی فعال بوده است و گزارش‌هایی با محتوای ضد ایرانی در راستای حمایت از سیاست‌های اسرائیل در منطقه منتشر کرده است.

مجاهدین در این فضای رسانه‌ای سعی کرده‌اند تا تضعیف جمهوری اسلامی را در سطح جهانی محقق کنند و از این طریق به‌طور غیرمستقیم، اهداف اسرائیل را دنبال کنند. این اقدام باعث شده تا مجاهدین به‌عنوان ابزاری در دست اسرائیل برای ترویج جنگ روانی و رسانه‌ای علیه ایران شناخته شوند.

یکی از ادعاهای مهم مجاهدین ، داشتن پایگاه اجتماعی گسترده در داخل ایران است. اما گزارش‌های متعدد نشان می‌دهند که این گروه هیچ‌گونه پایگاه اجتماعی در داخل ایران ندارد و در حقیقت هیچ‌گونه نفوذ قابل‌توجهی در میان مردم ایران ندارد.

رسانه‌های غربی به‌ویژه در ایالات متحده و اروپا، در تحلیل‌های خود به این نکته اشاره کرده‌اند که مجاهدین دیگر به‌عنوان یک نیروی مؤثر در عرصه سیاسی ایران محسوب نمی‌شوند. رسانه‌هایی مانند نیویورک تایمز و واشنگتن پست، در گزارش‌های خود به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم، اعلام کرده‌اند که مجاهدین به دلیل فقدان پایگاه اجتماعی در ایران، احتمالاً به‌عنوان یک ابزار مفید برای غرب در مقابله با جمهوری اسلامی ایران، کاهش یافته‌اند.

از سوی دیگر واقعیت‌های موجود نشان می‌دهند که این گروه حتی در خارج از کشور نیز با مخالفت‌های شدید مواجه است. بسیاری از ایرانیان مقیم خارج از کشور به‌ویژه کسانی که با تحولات داخلی ایران ارتباط نزدیک دارند، مجاهدین را به‌عنوان گروهی تروریستی و فاقد پایگاه اجتماعی معتبر در ایران می‌شناسند.

این حقیقت که مجاهدین هیچ‌گونه پایگاه اجتماعی در ایران ندارند، ممکن است نگاه سرویس‌های اطلاعاتی غربی، به‌ویژه اسرائیل، را تغییر دهد. سرویس‌های اطلاعاتی ممکن است این گروه را به‌عنوان ابزاری غیرکارآمد در تحولات سیاسی ایران و به‌ویژه در مقابل جمهوری اسلامی بشناسند. این موضوع می‌تواند باعث کاهش ارزش و اهمیت مجاهدین در چشم کشورهای غربی و به‌ویژه اسرائیل شود.

نتیجه‌ اینکه؛ مجاهدین به‌طور آشکار وابستگی عمیقی به اسرائیل دارند و در مقاطع مختلف تاریخ خود، هیچ‌گاه حملات اسرائیل به ایران را محکوم نکرده‌اند. در عوض، آن‌ها در بسیاری از موارد به‌طور غیرمستقیم یا آشکار از سیاست‌های اسرائیل حمایت کرده‌اند. همچنین، این گروه در توجیه جنایات اسرائیل در فلسطین و دفاع از اقدامات نظامی اسرائیل در منطقه، نقش مهمی ایفا کرده‌اند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

اختصاصی فراق: فرانسه که روزی ادعا داشت نماد دموکراسی و حقوق بشر در غرب است، امروزه با سیاست‌هایی که بیش از هر چیز بازتاب نفوذ لابی‌هاست، به یکی از قطب‌های حمایت از جریان‌های ضدایرانی بدل شده است.

5427974

 

به گزارش فراق، آنچه در نگاه نخست تناقض‌آمیز به نظر می‌رسد، با نگاهی دقیق‌تر، نشان از پیوندی ساختاری میان نهادهای تصمیم‌ساز فرانسوی و لابی‌های قدرتمند صهیونیستی دارد؛ پیوندی که نه‌تنها بر روابط دوجانبه ایران و فرانسه اثر گذاشته، بلکه نقش پاریس را در سطح منطقه‌ای نیز تحت‌الشعاع قرار داده است.

با حضور جمعیتی قابل‌توجه از یهودیان در فرانسه – حدود ۶۰۰ هزار نفر- نفوذ سیاسی و اقتصادی این اقلیت در ساختار حاکمیتی فرانسه امری انکارناپذیر شده است. ردپای این نفوذ در مناسبات خارجی فرانسه به‌ویژه در قبال مسائل خاورمیانه و ایران مشهود است؛ چنان‌که در مذاکرات هسته‌ای ایران، فرانسه نه‌تنها نقش سازنده‌ای ایفا نکرد، بلکه در لحظات حساس با کارشکنی آشکار، امضای توافق‌نامه را به تعویق انداخت. این رفتارها نشان‌دهنده تأثیرگذاری شدید صهیونیست‌ها بر تصمیمات استراتژیک فرانسوی‌هاست.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پاریس عملاً به بستری برای فعالیت گروه‌های ضدایرانی بدل شد. از حمایت رسانه‌ای و لجستیکی از گروهک‌های تروریستی تا فراهم‌سازی تریبون برای چهره‌هایی چون مریم قجر عضدانلو در نهادهایی چون پارلمان اروپا، همگی نشانه‌ای از شراکت راهبردی با جریان‌های متخاصم با جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود.

در تحولات داخلی ایران نیز از جمله وقایع پاییز ۱۴۰۱ فرانسه با مواضع تحریک‌آمیز خود، در صدد شعله‌ور ساختن ناآرامی‌ها از طریق حمایت مستقیم از گروه‌های معاند بود. این پشتیبانی‌ها، نشانگر هم‌پوشانی سیاست‌های پاریس با منافع رژیم صهیونیستی و هماهنگی عملیاتی در میدان ضدایرانی است.

فرانسه که سابقه‌ای طولانی در استعمار خاورمیانه دارد، همچنان در پی حفظ نفوذ خود در این منطقه است. با وجود ادعاهای پیاپی مبنی بر رویکرد متوازن در قبال اعراب و اسرائیل، در عمل همواره جانب رژیم صهیونیستی را گرفته و در برابر جنایات مکرر آن سکوت پیشه کرده است. بی‌عملی فرانسه در واکنش به تجاوزات بیش از ۲۰ ماهه اسرائیل به نوار غزه، پرده از موضع‌گیری عمیقاً جانبدارانه این کشور برمی‌دارد.

در واقع، رابطه پاریس با تل‌آویو آن‌قدر استراتژیک است که حتی تهدید توازن قوای منطقه‌ای نیز برای حفظ این پیوند، قابل‌تحمل ارزیابی می‌شود. این وابستگی سیاستی، آن را به دنباله‌رو سیاست‌های واشنگتن و تل‌آویو بدل ساخته است.

در شرایطی که رژیم صهیونیستی به سبب تجاوز به ایران با بحران حیثیتی مواجه شده و آمریکا نیز در تلاش برای مذاکره بدون نتیجه باقی مانده است، فرانسه با چهره‌ای جدید وارد میدان شده و خود را میانجی تنش معرفی می‌کند. اما آن‌چه این کنش را زیر سؤال می‌برد، عملکرد گذشته و روابط پنهان فرانسه با طرف متجاوز است.

از نگاه تحلیل‌گران، ژست میانجی‌گری فرانسه بیشتر تلاشی برای خروج آبرومندانه متحد صهیونیستی‌اش از بحران است تا اقدامی صادقانه در راستای برقراری صلح.

فرانسه با تاریخچه‌ای پیچیده از استعمار و همراهی با لابی‌های پرنفوذ، به‌ویژه رژیم غاصب صهیونیستی، امروزه در سیاست خاورمیانه‌ای خود از آرمان‌های جمهوری خود دور افتاده است. رفاقت راهبردی با تل‌آویو و حمایت از گروه‌های معاند ایرانی، چهره‌ای متفاوت از فرانسه در عرصه بین‌الملل ترسیم می‌کند؛ چهره‌ای که بیش از آزادی، نشان از قدرت، مصلحت و سیاست‌های پشت‌پرده دارد.

دکتر سعید محبی، فراق

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰
 
همکاری با فرقه رجوی برای ترویج روایت براندازی در افکار عمومی آمریکا
باید توجه داشت که «سیاست تغییر رژیم» در ایران هدف نهایی ترامپ و تیم صهیونیستی پیرامون او نیست. در واقع این سیاست یک ابزار برای رسیدن به هدفی دیگر است که می‌توان از آن تحت عنوان «تجزیه ایران بزرگ» نام برد.

شرکت‌های روابط عمومی، در دنیای مدرن امروزی، کسب و کار گسترده‌ای را به جریان انداخته‌اند که اکنون به یک صنعت بزرگ تبدیل شده است. محصول اصلی این صنعت، «روایت» نام دارد. روایت به نفع کسانی که آن را به خدمت می‌گیرند و به ضرر کسانی که در مقابل مشتریان این صنعت قرار دارند. آمریکا، بزرگ‌ترین بازار این صنعت را به خود اختصاص داده و در سال جاری حجم معاملات این بازار تا به امروز به مرز ۲۵ میلیارد دلار رسیده است. برای درک بزرگی این بازار فقط کافی است آن را با حجم بازارهایی همچون بازی‌های رایانه‌ای و خوراک حیوان خانگی در آمریکا مقایسه کرد که هر کدام بین ۱۸ تا ۲۰ میلیارد دلار در سال گردش مالی دارند.

صنعت روابط عمومی و محصول آن یعنی روایت، در زمره نیرومندترین ابزارهای حکمرانی در آمریکا قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر، حاکمیت پنهان در آمریکا، به نحو قابل توجهی متکی بر این صنعت است. البته نباید «روابط عمومی» را با صنعت سینما یا رسانه‌های اجتماعی، خلط کرد. در واقع سینما و انواع دیگر رسانه‌های موجود در جهان، به مثابه ابزارهایی در جعبه ابزار صنعت روابط عمومی هستند و استراتژیست‌های روابط عمومی، به خصوص با اتکا بر ابزارهای رسانه‌ای، اهداف مشتریان خود را عملی می‌کنند.

بر این اساس، تمام جریان‌ها و گروه‌های سیاسی مهم در آمریکا، به ویژه جریان نومحافظه‌کاری (چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه) و همچنین تشکیلات صهیونیستی (چه مسیحی و چه یهودی) در آمریکا، روابط عمیق و چند لایه‌ای با این صنعت دارند. برخی از مقامات پیشین دولتی، پس از انفصال از خدمت، یک شرکت روابط عمومی افتتاح می‌کنند یا در یکی از این قبیل شرکت‌ها مشغول به کار می‌شوند. صنعت روابط عمومی، بخش مهمی از ساختار «لابی» را در آمریکا شکل می‌بخشد؛ بنابراین این صنعت، علاوه‌بر تأثیرگذاری اقتصادی، نقش غیرقابل انکاری را در شکل بخشیدن به سیاست‌های داخلی و خارجی آمریکا، ایفا می‌کند.

شرکت‌های روابط عمومی، با استفاده از ارتباطات درهم تنیده خود با رسانه‌ها و مطبوعات، به مشتریان خود کمک می‌کنند تا روایت مدنظر خود را از طریق این خروجی‌ها، به افکار عمومی کشور و جهان تزریق کنند. اینکه این روایت تا چه حد به واقعیت نزدیک باشد، کوچک‌ترین اهمیتی ندارد و تنها چیزی که در این شرکت‌ها، به عنوان یک ارزش ذاتی پذیرفته می‌شود، مبلغ قراردادی است که منعقد می‌کنند. آنچه که به دست این شرکت‌ها رقم می‌خورد بیشتر شبیه حوادثی است که در رمان‌هایی همچون «۱۹۸۴» جرج اورول یا «دنیای قشنگ نو» آلدوس هاکسلی می‌خوانیم. این شرکت‌ها، «روایت» مدنظر خود را در قالب «حقایق» و «وقایع» از طریق رسانه‌های جمعی و اجتماعی، در میان مردم ترویج و تبلیغ کرده و قادرند هر واقعیتی را به کذب و هر دروغی را به واقعیت تبدیل کنند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق (MOK) وقتی شکست اربابان صهیونیست خود را مشاهده کرد، دست به دامن رسانه دست چندم آلبانیایی شد.

به گزارش فراق، چند روز پیش رسانه موسوم به «پامفلتی» که توسط یهودیان حافظ منافع رژیم صهیونیستی در آلبانی اداره می‌شود به گفت‌وگو با دو تن از اعضای «غار خفاشان صهیون ۳» پرداخته است تا بلکه محتوایی برای جلوگیری از ریزش نیرو در «کمپ مانز» بپزد.

عناصر مفلوک و درمانده‌ تشکیلات پوسیده رجوی در این محتوای سفارشی خود را مدافعان یک «ایران آزاد، دموکراتیک و سکولار» معرفی کرده و ادعا می‌کنند که از حمایت گسترده مردم ایران برخوردارند!

ما خوانندگان محترم این نوشتار را ارجاع می‌دهیم به میلیون‌ها انعکاس حمایت‌های داخلی مردمی در ایران و ایرانیان خارج از کشور برای حمایت از دفاع مشروع ایران از تمامیت سرزمینی خود علیه تجاوز شیطان بزرگ و سگ هار منطقه یعنی رژیم صهیونیستی.

مردم ایران به یک دلیل تاریخی بسیار مهم از تشکیلات رجوی متنفرند: «خیانت به وطن»

دیروز، در زمان حضور در «طویله اشرف ۱ در عراق» که میهن خود را به صدام فروختند و امروز که اطلاعات کشور ایران را به دستور سیستم نامشروع صهیونیستی افشا می‌کنند!

عناصر منافق تا این حد دست‌پاچه شده‌اند که در ابتدای مصاحبه می‌گویند ما به جنگ اعتقاد نداریم، ولی در انتهای مصاحبه اعتراف می‌کنند که محصول جاسوسی خود را از داخل ایران به آمریکا می‌فروشند!

k rajavi 23

ترجمه متن روی طرح:

مجاهدین: ما مهم‌ترین گروه علیه دولت ایران هستیم

متن صحبت پیرزن آلبانیایی: وقتی یه کرم مست می‌شه فکر می‌کنه گودزیلا است!

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

در هنگامه‌ جنگ ۱۲ روزه‌ ایران و رژیم صهیونیستی، فضای سیاسی و رسانه‌ای شاهد تحولات عمیقی بود که نه‌تنها معادلات منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار داد که چهره واقعی مزدوران به اصطلاح اپوزیسیون خارج‌نشین را نیز آشکار کرد.

k rajavi pahlavi23

 

به گزارش فراق، در این میان، قجر عضدانلو، سرکرده‌ تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق، با مشاهده‌ شکست مفتضحانه ربع پهلوی در همراهی با رژیم صهیونیستی، به‌سرعت سیاست اعلامی خود را بازتنظیم کرد تا از منفورتر شدن بیش از پیش این تشکیلات در میان ملت ایران جلوگیری کند.

این ماجرا تا جایی کشید که الجزیره در گزارشی به تحلیل جاه‌طلبی‌های بچه شاه پرداخت و تأکید کرد که حمایت علنی او از اسرائیل و عدم محکومیت بمباران ایران، نه‌تنها ادعاهای او درباره‌ حمایت از دموکراسی را زیر سؤال برد، بلکه حمایت اندک هوادارانش را نیز به باد داد. این گزارش اشاره داشت که حتی رژیم صهیونیستی، که از حضور رضا پهلوی برای مشروعیت‌بخشی به حملات خود بهره می‌برد، اعتقادی به توانایی او برای کسب قدرت در ایران ندارد. اما این شکست فضاحت بار، درس عبرتی برای تشکیلات پلید مجاهدین شد که سال‌هاست با خیانت و همراهی با دشمنان ایران زندگی حیوانی خود را سپری می‌کنند.

مریم قجر، که همیشه در پشت صحنه با دعوت به آشوب، آتش‌افروزی و تخریب در داخل ایران، سیاست‌های خصمانه‌ خود را دنبال می‌کند، پس از مشاهده‌ واکنش منفی افکار عمومی به مواضع ربع پهلوی، به‌سرعت تغییر موضع داد. او با طرح ادعای فریبکارانه‌ «راه حل سوم» و اعلام مخالفت با جنگ، تلاش کرد تا وجهه منافقین را از اتهام همکاری با دشمن خارجی تطهیر کند. این تغییر سیاست اعلامی در واقع واکنشی به ترس از منفورتر شدن بیشتر در میان اندک هواداران خارج بود.

مجاهدین ضدخلق که به دلیل سابقه طولانی همکاری با دشمنان ایران، از جمله در دوران جنگ تحمیلی، نزد ملت ایران به‌عنوان «منافقین» شناخته می‌شوند، به‌خوبی دریافتند که همراهی آشکار با رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر، می‌تواند نفرت عمومی علیه آن‌ها را به اوج برساند. این تغییر تاکتیک، ریشه در تجربه‌ تاریخی منافقین دارد. همان‌گونه که در اسناد تاریخی موجود است، این تشکیلات پس از خیانت‌های فراوان و شکست در عملیات‌های گسترده نظامی علیه ایران، که منجر به شهادت بسیاری از مردم بی‌گناه شده، بارها تلاش کرده است با تغییر ظاهر ایدئولوژیک و سیاسی، خود را با شرایط جدید هماهنگ کند. اکنون نیز، مریم قجر با درس‌گیری از سرنوشت نوه رضا پالان، که با حمایت از اسرائیل پایگاه اجتماعی خود را از دست داد، سعی دارد با شعارهای فریبنده صلح‌طلبی، چهره‌ای جدید از تشکیلات منافقین ارائه دهد. اما قطعا این نمایش، نمی‌تواند سابقه‌ سیاه این گروه در خیانت به ملت ایران را پاک کند.

باید گفت که درس مریم قجر از شکست ربع پهلوی، نه تغییر ماهیت، بلکه تغییر نقاب است. منافقین، که سال‌هاست با دشمنان ایران هم‌صدا بوده‌اند، اکنون در سایه‌ شکست استراتژیک پهلوی، به دنبال حفظ بقای خود با شعارهای صلح‌طلبانه‌ دروغین هستند اما ایرانیان که در جنگ ۱۲ روزه با اتحاد و همبستگی، پاسخ محکمی به تجاوزات رژیم صهیونیستی دادند، ثابت کردند که جایگاه خائنان به وطن کجاست.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد