قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها
  • ۰
  • ۰

محمدی‌سیرت: بسم الله الرحمن الرحیم. به نظر بنده آن چیزی که به چارچوب و قواره مجاهدین خلق نزدیک است، مفهوم "فرقه" است. ویژگی‌های فرقه‌ای در مجاهدین خلق، بیش از ویژگی‌های سازمان یا یک حزب سیاسی است.

فردی که عضو یک فرقه می‌شود، ابتدا تمام لایه‌های هویتی خود را کنار می‌گذارد و به عبارت دیگر تهی می‌شود، سپس هویت فرقه‌ای خود را جایگزین و بعد هویت‌های دیگر را بارگزاری می‌کند. مجاهدین خلق کسانی هستند که تخلیه هویتی شده‌اند و تمام هویت‌های خود را پشت درب این فرقه جا گذاشته‌اند.

در یک فرقه، اعضا نسبت به رهبران سرسپردگی دارند. آنچه که از گذشته تا به امروز در بین مجاهدین خلق مشاهده شده، کرنش و سرسپردگی اعضا نسبت به مسعود و مریم رجوی است.

یکی دیگر از ویژگی‌های فرقه، رازآلوده بودن است. در سازمان مجاهدین خلق بین صف و ستاد فاصله طبقاتی عجیبی وجود دارد و فرد برای رسیدن به شورای مرکزی و کادر رهبری باید مسیر سرسپردگی سختی را طی کند که رازآلوده است.

موضوع دیگر فساد اخلاقی است. در فرقه‌ها به دلیل سرسپردگی و تخلیه شدن از نظر مبانی ذهنی و نظری، به طور معمول این فساد وجود دارد. در سازمان مجاهدین خلق به طور ویژه در سطح بالای فرقه، این فساد وجود داشت. در برخی از خانه‌های تیمی هم که کادر میانی منافقین حضور داشتند، فساد اخلاقی بود.

به هر حال مجاهدین خلق به "فرقه" نزدیک‌تر است تا به یک سازمان سیاسی و غیره. همین ویژگی فرقه‌ای هم موجب شده تا از سوی برخی دولت‌ها و سرویس‌های اطلاعاتی غرب و سعودی مورد حمایت و پشتیبانی قرار بگیرند. مجاهدین خلق آمادگی ذهنی و انگیزشی بسیار بالایی برای گام برداشتن در راستای اهداف فرقه‌ای خود دارند. به طور مثال آنان در هلند، نوکری پیرمردها و پیرزن‌ها را می‌کنند به این امید که پس از مرگ آنان، بخشی از اموالشان را بگیرند و تقدیم سازمان کنند. این ویژگی در بین اعضای داعش هم وجود دارد که یک مطالعه تطبیقی در این رابطه در حال انجام است.

** مجاهدین خلق؛ عملگرایان با فقر مبانی نظری

تسنیم: اگر موافق باشید به دهه نخست حیات سازمان مجاهدین خلق بپردازیم. مهمترین اتفاق در دهه نخست حیات سازمان، بحث تغییر ایدئولوژیک است؛ در واقع سازمان از اسلام عبور کرد و در نتیجه وارد فاز ترور و خشونت شد که نخستین قربانیان آن هم مجید شریف‌واقفی و مرتضی لبافی‌نژاد بودند. به نظر شما چه چیزی موجب شد تا مجاهدین خلق وارد فاز خشونت و ترور بشود؟

محمدی‌سیرت: پیش از اینکه به این سوال پاسخ بدهم، لازم است به مبنای فکری منافقین بپردازیم. سازمان ترکیبی از اندیشه‌های بازرگان و شریعتی است؛ این به معنای متهم کردن بازرگان و شریعتی نیست و اساساً یکی از اشتباهات تاریخی این است که شخصیت‌های میانی که با انقلاب اسلامی نواقص یا تفاوت نظری دارند، به دلیل روایت‌هایی تحویل ضدانقلاب بدهیم.

به هرحال ترکیب دو اندیشه بازرگان و شریعتی، پدیده‌ای به نام سازمان مجاهدین خلق را به وجود آورد. بازرگان استاد دانشگاه تهران بود و بیش از صد تالیف دینی داشت. او در بین دانشجویان بسیار محبوب بود. دو ویژگی در نگاه بازرگان وجود داشت که بعدها خود را در سازمان نشان داد؛ نخست نگاه علمی به دین (دین علمی) و دوم استقلال در فهم دین که نسبت به نهاد روحانیت بود. البته بازرگان متشرع و تربیت‌شده در یک خانواده سنتی دینی بود، اما دانشجویان او چنین ویژگی‌ای را نداشتند.

 
سازمان ترکیبی از اندیشه‌های بازرگان و شریعتی است؛ این به معنای متهم کردن بازرگان و شریعتی نیست و اساساً یکی از اشتباهات تاریخی این است که شخصیت‌های میانی که با انقلاب اسلامی نواقص یا تفاوت نظری دارند، به دلیل روایت‌هایی تحویل ضدانقلاب بدهیم.
 
 

بازرگان دغدغه مقدسی داشت و به دنبال این بود که اثبات کند، دین یک مساله سنتی و کهنه نیست. به همین دلیل او از گزاره‌های علمی و تجربی برای اثبات دین استفاده کرد. در دوره‌ای هم که بازرگان از این ادبیات استفاده می‌کرد، علوم تجربی در اوج بود.

آن چیزی هم که سازمان از شریعتی به ارث برد، قرائت چپ و مارکسیستی از اسلام بود. این قرائت به شدت عمل‌گرایانه و به دنبال نتیجه است. عملگراها نیز به تدریج شریعت و مبانی را کنار می‌گذارند و تنها هدف برایشان مهم می‌شود. از این رو هم می‌گویند هدف، وسیله را توجیه می‌کند.

بازرگان و شریعتی، منظومه فکری مشخصی داشتند و به قول معروف آن‌ها بازرگان و شریعتی بودند اما وقتی این اندیشه‌ها در دانشجویان آنان که بیشترشان دانشجویان فنی و پزشکی و به لحاظ نظری و مبانی فقیر بودند، رسوخ پیدا کرد، سازمان مجاهدین خلق را به وجود آورد. . . . .

تسنیم: من از صحبت‌های شما اینگونه نتیجه‌گیری کردم که اگر رهبران اولیه سازمان به زندان نمی‌افتادند، هرچند با تاخیر اما باز هم در مسیر ترور و خشونت (رادیکالیسم) قرار می‌گرفتند.

محمدی‌سیرت : بله. اساساً آن سه میراث فکری، جوانان دانشجو را به این فکر انداخت که راهی جز مبارزه مسلحانه و عمل بر مبنای مارکسیسم وجود ندارند. مجاهدین خلق اگر هم رهبران آنان به زندان نمی‌افتادند، در نهایت همین حرف را می‌زدند که اسلام علم مبارزه نیست. باید علمی مبارزه کرد و علم مبارزه، مارکسیسم است؛ چرا که آنان عملگرا، فاقد مبانی نظری و چپ‌گرا بودند. حال ممکن بود مذهبیون منشعب شوند، اما نباید فراموش کرد که بسیاری تغییر پیدا کردند. . . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

توضیحات: تاریخچه حضور زنان در تشکیلات فرقه تروریستی  مجاهدین بخشی از کتاب «تقی شهرام به روایت اسناد» به قلم آقای احمدرضا کریمی است. که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال ۱۳۹۸ چاپ و نشر داده شد.

اینکه سازمان چگونه از زنان بعنوان یک ابزار در راستای حل و فصل مسائل امنیتی خانه های تیمی، شناسایی و عملیاتی و فراتر از همه آنها سواستفاده جنسی می کرد. بنحویکه در تشکیلات فرقه رجوی از همان اواخر دهه ۱۳۴۰

جنسیت قربانی، پایه اصلی خشونت در اشکال و صور مختلف قرار می گرفت. که تاکنون نیز ادامه داشته است. بنحویکه سازمان مجاهدین از زمان تاسیست تاکنون از یک سازمان انقلابی به یک فرقه سیاسی – مذهبی که سواستفاده از زنان در هسته اصلی آن قرار دارد تبدیل شده است.

این بخش از مطلب صفحات ۱۰۲ الی ۱۱۰ کتاب را شامل می گردد که در دو قسمت در دید و نظر مخاطبان قرار می گیرد.

قسمت اول: توسعه ی حضور و عضوگیری زنان در سازمان – . . . سازمان تروریستی مجاهدین خلق، پیش از ضربه ی شهریور ۱۳۵۰، بیشتر یک تشکیلات «مذکر» بود.

عضوگیری زنان تا سال ۱۳۴۸ اصلا مطرح نشد و پس از طرح کمرنگ آن نیز چندان جدی نبود؛ چرا که وابستگی خانوادگی – به خصوص ازدواج – ازنظر محمد حنیف نژاد بنیان گذار اصلی سازمان، اساسا امری ضد مبارزه و مانعی برای تحرک انقلابی به شمار می رفت.

با این همه، در تجدید نظر تشکیلاتی سال ۱۳۴۸، «گروه زنان» نیز تشکیل شد که منصور بازرگان مسئول آن بود. با طرحی که در مرکزیت به تصویب رسید، قرار شد در چارچوب ازدواج بستگان نزدیک کادرها و اعضای سازمان، حضور زنان در تشکیلات توجیه داشته باشد. این نحوه ی نگرش و زوایه ی دید، صرفا پوششی امنیتی تشکیلات را مد نظر داشت؛ هم برای توجیه خانه های جمعی و هم در روند ارتباط های تشکیلاتی. در آن زمان پلیس سیاسی شاه هنوز روی زنان و دختران – به خصوص چادری ها – حساس نشده بود و از این رو یک زن یا دختر می توانست بدون ایجاد سوء ظن، در جا به جایی مدارک و اسناد موثر باشد. .. . . .

چنانکه از اظهارات بهمن بازرگان (از اعضای رهبری سازمان قبل از ضربه شهریور) برمی آید، با طرح ازدواج اعضا در مرکزیت، منصور بازرگان یکی از همکاران خواهرانش پوری و حوری بازرگان در مدرسه رفاه به نام فاطمه امینی را گرفت و به حنیف نژاد هم پیشنهاد کردند با پوران بازرگان ازدواج کند. حنیف نژاد اول زیر بار نمی رفت ولی بلاخره به او گفتند باید این کار را بکنی؛ و گویا سن پوران هم از حنیف نژاد بیشتر بود … بعد خواهر محمد حیاتی را آوردند و بعد خواهر رضایی ها آمد. هرکس خواهری داشت که به درد این کار می خورد، در سنی بود که انگیزه ای یا مثلا انضباطی داشت، یواش یواش آنها را آوردند. با این همه، در مقطع سال ۵۰ و فراری شدن ها، اهمیت زن ها در پوشش دادن پررنگ شد و تعدادشان افزایش یافت؛ اصلا نظر سازمان هم عوض شد و آن نظر قدیمی ها را کنار گذاشتند. ضرورت تهیه خانه های امن تیمی در شرایط پس از ضربه شهریور، موضوع عضوگیری زنان را جدی کرد. اولین عضوگیری های جدید در اواخر زمستان ۱۳۵۰ صورت گرفت و هم زمان مسئله ی ازدواج اعضای مرکزیت و کادرهای بالا نیز از همان وقت مطرح شد. ازدواج رضا رضایی با لیلا زمردیان، با آن نگرش توجیه کننده، اولین اقدام در نوع خود بود.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

انتخابات سیزدهمین دروه ریاست جمهوری در ایران در حالی برگزار شد که از چند ماه قبل فرقه تروریستی مجاهدین و بسیاری از رسانه های فارسی زبان معلوم الحال، بدستور اربابان غربی و عربی شان خط «تحریم انتخابات» را پیش می بردند.

جالب است بدانیم بسیاری از کشورهای پیرامونی و یا گروههای ایرانی نما،  خط «تحریم انتخابات» ایران را پیش می بردند و آنرا «نمایشی» تفسیر می کردند که خود با موضوع انتخابات بیگانه بوده و در ساختار آنان «انتخابات» هیچ جایگاهی ندارد.

حضور باشکوه مردم ایران در انتخابات روز جمعه نشان داد که گروه فاسد و تروریستی مجاهدین همچنان در بین مردم ایران منفور بوده و یاوه گویی های سران آنان هیچ تاثیری بر تصمیم و اراده مردم ایران ندارد.

ادعای مضحک و چالش برانگیز مجاهدین در مورد شرکت اندک مردم در انتخابات روز جمعه! بیش از پیش حاکی از بی آبرویی و ورشکستگی سیاسی – اجتماعی این گروه مفسد و تروریست در بین مردم ایران است.

البته در این میان حضور پر رنگ ایرانیان مقیم خارج از کشور نیز در انتخابات روز جمعه قابل توجه بود. بنحویکه وقتی مجاهدین و سلطنت طلبان نتوانستند در بیرمنگام انگلیس با فحش و ناسزا مانع از حضور ایرانیان در پای صندوق های رای شوند به ضرت و شتم روی آورده و به رای دهندگان حمله ور شدند.

همین وضع در مقابل دفتر حفاظت منافع ایران در واشینگتن  و همچنین نیوزلند هم اتفاق افتاد و اعضای مجاهدین ایرانیانی را که برای رای دادن به این محل مراجعه می کردند را مورد توهین و اهانت قرار می دادند.

این اتفاقات نشان می دهد مردم ایران چه مقیم کشورهای خارجی و چه ساکن ایران علیرغم تبلیغات کَر کننده گروه فاسد و تروریست مجاهدین بخوبی مرز خود را با وطن فروشان و خائنین را حفظ کرده اند. . . .

 

از سوی دیگر  مجاهدین در حالی ادعای بی رونق بودن انتخابات ایران را سر می دهد که بیش از ۵۰۰ خبرنگار از ۲۲۶ رسانه خارجی، از ۳۹ کشور جهان از جمله؛ امریکا، انگلستان، ایتالیا، بحرین، بلژیک، ترکیه، نروژ، سوئد و دانمارک، چین، روسیه، ژاپن، سوئیس، فرانسه، آلمان، اتریش، اسپانیا، استرالیا،، هلند،  قطر، کره جنوبی، کره شمالی، کانادا، کلمبیا، کویت، لبنان، لوکرامبورگیمن، پاکستان، نیجریه، آذربایجان، افغانستان، ارمنستان، قرقیزستان، عراق، عمان، امارات فلسطین،سوریه، و . . . انتخابات ریاست جمهوی ایران را پوشش دادند.

درج گوشه هایی از انعکاسات انتخابات روز جمعه ایران در رسانه های خارجی، به روشنی دروغگویی و ادعاهای مضحک سران مجاهدین را بر ملا می کند و نشان می دهد که این گروه فاسد و تروریست هیچ مشروعیتی در بین مردم کشورمان نداشته و بلحاظ سیاسی – اجتماعی در جامعه ایران ورشکسته محسوب می شوند.

حتی رسانه های اسرائیلی هم مجبور شدند به مشارکت قابل توجه مردم در انتخابات روز جمعه ایران اقرار کرده و از آن بعنوان یک نمونه دموکراسی یاد کنند. . . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

دارودسته مزدورفرقه تروریستی رجوی این مدعیان دروغین دموکراسی با سوابق وابستگی به اجانب، امروز در شهر برمینگهام خانم محترمی را که فقط برای رأی دادن، ابتدایی ترین حق هرفرد برای مشارکت در تعیین سرنوشت، آمده بود، وحشیانه مجروح کردند. سفارت ایران در حال پیگیری موضوع از مجاری رسمی است.

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

کتاب « صخره سخت » توسط آقای محمدحسن روزی‌طلب تالیف و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی در تاریخ هشتم بهمن ۱۳۹۲ منتشر شده است. این کتاب در سال ۱۳۹۳ به چاپ دوم رسید.

کتاب صخره سخت در ۱۱۰۰ صفحه و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. آنچه در این کتاب می‌خوانید روایتی از نقش‌آفرینان تأسیس‌گر نهادهای امنیتی در انقلاب اسلامی و برخی پرونده‌های مهم امنیتی در سال‌های ۱۳۵۸-۱۳۵۹ است.

«محمدحسن روزی‌طلب» در این کتاب به موضوعات، نهادها و پرونده‌های امنیتی دو سال ابتدایی شکل گیری نظام جمهوری اسلامی پرداخته و با آوردن اسناد محرمانه و منتشر نشده در کنار استفاده از قالب تاریخ شفاهی، روایت جذابی را رقم زده است.

آقای روزی طلب کتاب خود را با پرداختن به اولین موضوع امنیتی انقلاب اسلامی که ۱۰ روز قبل از پیروزی این انقلاب موضوعیت پیدا کرد شروع کرده است. حفاظت از امام خمینی در روز ۱۲ بهمن اولین موضوع امنیتی بود که نیروهای انقلابی با آن دست به گریبان شدند. همین امر هم عنوان اولین فصل از اولین گفتار این کتاب است. شکل گیری کمیته‌های انقلاب اسلامی، دادستانی انقلاب و اطلاعات نخست وزیری که این آخری بر پایه بقایای ساواک شکل گرفته بود سایر فصلهای گفتار اول است..  .. . ..

گفتار دوم به ارتش اختصاص دارد. ارتش نهادی باقی مانده از رژیم گذشته بود و حالا چگونگی مواجهه با آن دغدغه خیلی از انقلابیون بود. حتی برخی تا پای انحلال آن هم پیش رفتند اما نهایتا امام تصمیم دیگر گرفتند.

گفتار سوم به شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌پردازد و گفتار چهارم به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که نویسنده از آن بعنوان تنها حزب امنیتی سیاسی جمهوری اسلامی نام برده است. گفتار پنجم به شهید محمد منتظری اختصاص دارد و نویسنده عنوان پدیده‌ای بنام محمد منتظری را برای بیان ماجراهای شگفت انگیز او انتخاب کرده است.

گفتار ششم به رفتارهای تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق در دو سال اولیه جمهوری اسلامی اختصاص دارد.

فصل هفتم به حیات سیاسی آیت الله طالقانی در این دو سال می‌پردازد.

فصل هشتم به دستگیری اولین جاسوس یعنی محمد سعادتی از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق اختصاص یافته است.

در فصل نهم ماجراهای دستگیری جاسوس دیگری یعنی عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت روایت شده است. و در فصل دهم به رفتارهای سیاسی سازمان مجاهدین خلق می‌پردازد.

فصل یازدهم به جزئیات و ماجراهای کودتای نوژه. هم‌نشینی هوشمندانه اسناد محکم با خاطرات شفاهی موجب شده تا هم کتاب غنی و جامع الاطراف شود و هم خواندن آن روان‌تر گردد. در این روایت‌ها تلاش شده، وجهه واقعی جدال‌های درونی بر سر ایجاد نهادهای نظامی و امنیتی نمایش داده شود. البته بحث پیرامون خدماتی که این نهادها به انقلاب نوبنیاد اسلامی کردند در این مجال نمی‌گنجد که شهدای گلگون‌کفن این نهادها، خود نشانه خدماتشان به امنیت و ثبات کشور است. همچنین در این کتاب گذری به درگیری‌های مهم پس از پیروزی انقلاب اسلامی داریم، ‌اگر چه شرح این بحران‌ها و رشادت‌‌ها و فداکاری‌های جوانان انقلابی پاسدار و ارتشی در پاسداشت تمامیت ارضی ایران اسلامی، خود نیازمند ده‌ها جلد کتاب است.

از دیگر آثار این نویسنده می توان به کتاب « استراتژی و دیگر هیچ »، گفت‌وگو با ناصر رضوی، کارشناس امنیتی درباره سازمان مجاهدین خلق» اشاره کرد. این کتاب ۲۴۷ صفحه‌ای را نشر یازهرا(س) در سال ۱۳۹۸ به چاپ نخست رسانده است.

  • نویسنده : سردبیر
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

برگ هایی از تاریخ سیاه فرقه تروریستی مجاهدین در عراق: وحشت رجوی از انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۷۶ تا وعده های پوچ «سرنگونی»!

وعده های دروغ با انواع و اقسام حیله و نیرنگ جزو عادات ترک نشدنی رهبر جنایتکار مجاهدین در خاک عراق بحساب می آمد. محیط بشدت بسته و قرنطینه شده اردوگاه اشرف شرایطی را فراهم می کرد که اذهان اعضای گرفتار بطور یک طرفه محل انباشت انبوه مزخرفات شخص رجوی در قالب آنچه که «استراتژی سرنگونی» نامیده می شد باشد. بدون اینکه کسی جرات کند تنافضات چنین اراجیفی را به وی گوشزد کند.

آنچه که ذیلا آورده می شود بخش هایی از کتاب « سراب آزادی » نوشته خانم مریم سنجابی عضو پیشین شورای رهبری مجاهدین است که در خاک عراق از قرارگاه اشرف فرار کرد و خود را به دنیا آزاد رساند.

انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۷۶

 . . . در سال ۱۳۷۶ آقای خاتمی در ایران به ریاست جمهوری رسید. که بیش از هر موضوع سیاسی دیگر به رجوی گران آمد. وی تا قبل از انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری، هرگز پیش بینی نمی کرد که او رئیس جمهور شود و علاوه بر این با شروع یکسری اصلاحات در ایران بیش از پیش مستاصل شده و به دنبال ضربه زدن به دولت خاتمی بود.

رجوی در نشست های سیاسی می گفت که امکان فضای باز سیاسی و پیشرفت در ایران وجود ندارد و هرگز چنین دولتی سرکار نخواهد آمد الا اینکه ما برویم و دولت ایران را سرنگون کنیم!

رجوی با چشم پوشی بر روی تمام پیشرفت های ایران و آگاهی نسل جوان و تغییرات زیادی که در ایران شده بود از جمله بالا رفتن سطح زندگی و فرهنگ و تحصیل مردم؛ حتی نمی خواست ذره ای این تغییرات ایران و جهان به گوش اعضای اشرف و حتی نیروهای هوادار خارج کشور برسد و لذا تا آنجا که می توانست علاوه بر ممنوع کردن رسیدن اخبار ایران به کمپ اشرف حقایق را ۱۸۰ درجه برعکس به نمایش در می آورد.

او تا قبل از اعلام نتایج انتخابات پیش بینی می کرد آقای ناطق نوری در انتخابات برنده می شود و پس از برنده شدن آقای خاتمی در یک موضع گیری اعلام کرد؛ این انتخاب به نفع ماست و اگر ما یک می خواستیم، ده و اگر ده می خواستیم، صد نصیب ما شد و باعث می شود که تضاد های جناح های مختلف درون نظام به سرعت تشدید شده و زمینه سرنگونی فراهم و طلسم اختناق شکسته شود! . . .

 

رجوی آنقدر در توهمات خودش اسیر بود که هنوز فکر می کرد، سازمان وی یک سازمان انقلابی و دارای پشتوانه مردمی است و دریغ از اینکه نزدیک به دو دهه از انقلاب ۵۷ گذشته و هم ماهیت سازمان افشا شده و با شتابی روزافزون به فرقه ای مخوف تبدیل می شد و هم تغییراتی اساسی در ایران و نسل جوان پدید آمده بود و دیگر آن فضای سیاسی قدیم بر مردم حاکم نبود. عصر نویی ایجاد شده بود که دیگر کسی به مبارزه مسلحانه و … نمی اندیشید و سازمان های فرقه ای و سکتاریستی جایی در بین نسل جوان و مردم نداشتند …

با انتخاب شدن خاتمی، رجوی موقعیت سازمان و «آلترناتیو» شورا و ریاست جمهوری مریم عضدانلو را به شدت در خطر دید. از این رو هدفش این بود که با حملات نظامی در داخل کشور باعث افزایش جو نظامی و امنیتی شود و مانع شکل گیری روند حاکمیتی ریاست جمهوری جدید ایران شود. در سمت عراق نیز، خاتمی در صدد نشان دادن شاخه زیتون بود و رجوی بیم آن را داشت که صدام حسین هر چه بیشتر او را محدود نماید. لذا انجام عملیات در داخل کشور با قصد کشاندن ایران و عراق به نقطه «جرقه و جنگ» را در دستور قرار داد. تئوری ایجاد «جنگ و جرقه» برای سالیان و تا به امروز جزو توهمات و رویای رجوی بوده است.

مرحله آمادگی برای سرنگونی، «آ ۷۷»

سال ۱۳۷۷ شروع شد و آن را هم رجوی «آ۷۷» یعنی آمادگی برای سرنگونی اعلام نمود. وی هر بار بهانه هایی پیدا می کرد که به واسطه آن قدرت نمایی کند. طبق یک تحلیل جدید گفت با انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری در درون دولت ایران جناح بندی ها تشدید شده و بایستی برای هر شرایطی آماده باشیم!

لذا اعلام آماده باش داد و گفت که یگان ها برای عملیات آماده شوند! دوباره کلاس های آموزشی نظامی فشرده برپا شد و همه راهی آموزش نظامی شدند، افراد برای یک دوران و با فریب سال سرنگونی، سر می کردند و هر روز رجوی مغرورتر و از انسانیت دورتر می شد. ..  .. .  .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
رجوی بعد از تشکیل «موسسان پنجم» که با هدف سرکوب و گرفتن تعهد اجباری از اعضای گرفتار در اردوگاه این گروه در آلبانی برای ماندن در سازمان برای یک دوره دیگر صورت گرفته است، حال به یاد گناهان کبیره البته نه در مورد خودش بلکه در رابطه با جمهوری اسلامی ایران افتاده است.

پرداختن به موضوع گناهان کبیره در جمهوری اسلامی ایران ترفند جدید رجوی، برای منحرف کردن اذهان اعضای نگونبخت از سردرگمی استراتژیکی این فرقه است.

بعد از سرکار آمدن دولت جدید در آمریکا و پیشی گرفتن سیاست گفتگو و مذاکره از گزینه جنگ، قدرت بازدارندگی جمهوی اسلامی ایران در منطقه و جهان و تغییر در قوانین تابعیت و پناهندگی کشور آلبانی همگی باعث گردید رجوی فیل «موسسان پنجم» در کشور آلبانی را هوا کند. . . .

بنظر می رسد رجوی بعد از تشکیل «موسسان پنجم» که با هدف سرکوب و گرفتن تعهد اجباری از اعضای گرفتار در اردوگاه این گروه در آلبانی برای ماندن در سازمان برای یک دوره دیگر صورت گرفته است، حال به یاد گناهان کبیره البته نه در مورد خودش بلکه در رابطه با جمهوری اسلامی ایران افتاده است.

رجوی می گوید « استبداد و آزادی‌کشی، غصب حاکمیت و کشتار فرزندان یک ملت «در رأس گناهان کبیره» است . . .  شاه خود را سایهٔ خدا و ولی‌فقیه خود را خلیفهٔ خدا بر روی زمین دانسته‌اند.» !!!

اما او نمی گوید سالهای سال است که با فریب کاری  تمام خود را «رهبری» که با  امام زمان در ارتباط است برای اعضای مجاهدین معرفی کرده تا دست باز در هر افدام  کثیف و جنایتکارانه ای را داشته باشد.

کوتوله شکم پرور و شهوت ران فراموش کرده است که خود در گنداب کثافت مزدوری و ترور، خیانت و شکنجه و اعدام اعضای سازمان و تجاوز به زنان نگونبخت مجاهدین غوطه می خورد و در تشکیلات بر کسی هم پاسخگو نیست.

برای اینکه رجوی بداند گناه کبیره  و نابخشودنی وی چیست کافی است نگاهی به مستندی که ذیلا آورده می شود بیندازد تا نفرت عموم مردم ایران، خانواده ها، جداشدگان و اسرای جنگی از وی به او یاد آوری شود. . .

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰
رجوی از هر طرف که بچرخد و به هر ترفندی هم که دست بزند، همچنان در مسیر پر شتابان نابودی خویش پیش می رود. تحلیل شرایط فعلی و چشم انداز آینده نشان می دهد که او هرگز فرصت تشکیل «موسسان ششم»! را نخواهد یافت.

رجوی در پیامی بتاریخ چهارم خرداد ۱۴۰۰ بار دیگر به ترفند کهنه و قدیمی اینبار در قالب تشکیل «موسسان پنجم ارتش آزادیبخش» !!! روی آورد تا با سرکوب اعضای سالمند و بیمار، آنان را به تمکین از سران فرقه و ماندن در اردوگاه این گروه در آلبانی مجاب کند.

این مردک فاسد و بدنام سالهاست تلاش می کند با ترفندی بنام «موسسان ارتش آزادیبخش» که اکنون شماره آن به عدد ۵ رسیده است در قالب ارزش های فرقه ای، اعضای نگونبخت را وادار به ماندن در  تشکیلات مجاهدین کند.

در این میان دو سوال مطرح است:

سوال اول:  رجوی با چه ترفندی به میدان آمد تا «موسسان پنجم» را اعلام کند؟

سوال دوم : ضرورت اعلام  «موسسان پنجم» از سوی رجوی چیست؟ 

در پاسخ سوال اول باید گفت رجوی انتخابات ریاست جمهوری ایران را بعنوان یک سرفصل مهم با این ترفند که «جنگ افروزی در غزه آتش تهیه مهندسی انتخابات» بود و جمهوری اسلامی ایران به سوی «انقباض و سرکوب» پیش می رود، و مجاهدین تنها نیرویی است که در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده است، را بهانه قرار داد تا مرحله جدیدی از سرکوب اعضای ناراضی، منتقدین و خواهان جدایی در اردوگاه این گروه در آلبانی را با تشکیل «موسسان پنجم ارتش آزادیبخش» !!! پیش ببرد.

اما پاسخ سوال دوم:

برای اینکه به سوال دوم پاسخ دهیم باید اول به ریشه و سابقه تشکیل چنین موسسانی در تشکیلات رجوی پی ببریم و اینکه رجوی چگونه در هر بحران تشکیلاتی و سیاسی چوب سرکوب خود را بالای سر اعضای گرفتار در بند این فرقه بلند کرده  و آنان را با ارزش سازی های مضحک فرقه ای وادار به تمکین می کرد.

یعنی هر گند و کثافتی که رجوی در پیشبرد استراتژی های خود ساخته اش در عرصه های سیاسی – اجتماعی و نظامی بالا می آورد فشارش مستقیم بر روی اعضای سازمان چه ناراضی و چه غیر ناراضی آورده می شد.

شاخص موسسان اول همان محمد حنیف نژاد است که مسعود رجوی بخوبی و با دقت کروکی خانه اش را کشید و به ساواک داد تا حکم اعدامش به حبس ابد تبدیل شود. لذا وی ترفند های خود را از «موسسان دوم» شروع کرد.

در سال ۱۳۷۴ رجوی برای کسانی که نمی خواستند خود را با شاخص بند های «انقلاب ایدئولوژیک»  تغییر دهند و خواهان جدایی بودند ، اقدام به برگزاری جلسات و نشست های متعدد در بغداد نمود تا آنان را به ماندن در تشکیلات مجاب کند. رجوی بعد از این نشست ها که فکر می کرد تهدیدهایش کارساز شده است «موسسین دوم ارتش آزایبخش» را اعلام کرد تا اعضای ناراضی و خواهان جدایی را در مقابل عمل انجام شده قرار داده  و مانع از خروج آنان شود.

رجوی بعد از این نشست ها بود که یک روش سخت برای مجاب کردن چنین اعضایی که «حلقه ضعیف» نامیده میشدند، در پیش گرفت که به «دیگ و دیگچه» معروف شد. این دوران برای تک تک اعضای سازمان یادآور دوران شکنجه های روحی و روانی و جسمی محسوب می شود. . . . . .

  • مصطفی آزاد