قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۱۵ مطلب در بهمن ۱۴۰۰ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

تشکر از شما. من فائزه بلالی هستم به همراه همسرم به دیدار خواهرزاده شوهرم آمدیم که ۴۰ سال در زندان سازمان تروریستی مجاهدین اسیر است.

من قبلا هم به تنهایی در سال ۲۰۱۷ به آلبانی آمدم ولی متاسفانه اجازه ملاقات به من ندادند. الان باز هم به همراه همسرم آمدم تا شاید او را ببینم اما باز به من اجازه ملاقات ندادند. آنها پلیس را خبردار کردند و ما را تروریست نامیدند. ما را نزد پلیس بردند و گوشی همراه من و همسرم را گرفتند و تا امروز پس ندادند. من اصلا درک نمی کنم آنها چطور به ما لقب تروریست می‌دهند. گفتند ما اسلحه داریم و خطرناک هستیم در حالی که من و همسرم ۷۰ ساله هستیم و این خنده دار است. آنها به ما گفتند سعید نمی‌خواهد شما را ببیند.

من چند سال پیش که تنهایی به کشور آلبانی آمده بودم پسرم را تازه یک ماه بود که از دست داده بودم ولی من آمدم. چون سعید را مثل پسر خودم می دانستم. او با ما زندگی کرده و با پسرهای من هم بازی بود. بنابراین من علاقه‌مندم که او را ببینم. او را در آغوشم بگیرم. با او حرف بزنم. بگویم مادرت بیمار است و دلتنگ توست. بگویم همه دلتنگ تو هستند و متاسفانه پدرت فوت شده است اما متاسفانه اجازه ندادند ببینمش.

 

با اینکه من آن زمان به خاطر فوت پسرم حالت جسمی و روحی مناسب نداشتم و شوکه شده بودم ولی باز هم گفتم عیبی ندارد لاقل سعید را که می توانم ببینم. ما بعد از چهار سال دوباره تصمیم گرفتیم بیایم چون از سوئد به آلبانی آمدن راحت تر است.

مادر سعید به خاطر بیماری که دارد نمی‌تواند به اینجا بیاید. او هر روز گریه می‌کند و همچنین خواهرش هم بسیار دلتنگ اوست. ما نمی‌دانیم چرا آنها گفتند سعید نمی‌خواهد ما را ببیند. آیا آنها راست می‌گویند واقعا حرف سعید است؟

خب شما بعد از اینکه به آلبانی آمدید چه فعالیتی داشتید؟

ما خواهان صحبت با یک وکیل شدیم اما آنها بهانه آوردند و تلفن ما را گرفته و داخل آن را چک کردند.

عذر می خواهم چه کسی تلفن شما را گرفت پلیس آلبانی یا مجاهدین؟

مرکز حراست ورودی کمپ مجاهدین

پس شما به سمت کمپ آنها رفتید و حراست مجاهدین با شما برخورد کرد و تلفن شما و همسرتان را گرفتند و گفتند که سعید تمایلی به  ملاقات با شما ندارد درسته؟

بله ما گفتیم اگر سعید واقعا این حرف را زده حضوری بیاید دم در ورودی، مستقیم به ما بگوید تمایلی برای دیدار ندارد. اما خبری نشد بعد از پنچ دقیقه چند پلیس آمد و ما را به پاسگاه پلیس برد و از ما بازجویی کردند. اینجا چه کار می‌کنید، برای چه کاری آمدید، آیا شما تروریست هستید و این روند هشت ساعت طول کشید. آنها پاسپورت و مدارک و تلفن ما را گرفتند و گفتند تا یک روز دیگر پس می‌دهیم اما هنوز خبری نشده است.

چندروز از این اتفاقات می‌گذرد؟ منظورم این است چند مدت هست که پلیس مدارک و تلفن شما را گرفته است و یا چند هفته؟

دو هفته می‌شود.

باشه شما رفتید اردوگاه مجاهدین برای دیدار با سعید،  فرماندهی مجاهدین زنگ زده  به پلیس ضد تروریسم، شما را بردند به مقر پلیس و به شما گفتند که تروریست هستید! خب شما یک خانم ۷۰ ساله هستین که هیچ شباهتی به تروریست ندارید، آنها احتمالا شما را بازرسی کردند و گوشی شما را گرفته و آزاد کرده اند اما هرگز گوشی را دوباره پس ندادند درسته؟

بله دقیقا، آنها به ما گفتند که شما دروغ می‌گوید و هر چی داشتیم گرفتند.

آیا آنها به روش های دیگر هم از شما بازجویی کردند؟

خیر

آیا آنها بعد از این اتفاقات و روزهایی که گذشت دوباره پیگیر شما شدند؟

خیر

بسیار خب شما در طی این دو هفته هم مرتکب جرمی نشدید فقط به کمپ مجاهدین رفتید تا خواهرزاده تان را ببینید آیا شما از پلیس پرسیدید که چرا این کارها را می کنید، ما هیچ کاری انجام ندادیم، هیچ جرمی مرتکب نشدیم فقط آمدیم اینجا که عزیزمان را ببینیم.

چرا البته همه اینها را پرسیدیم اما به ما گفتند منتظر بمانید و آخر گفتند باید در بخشی به عنوان ضد تروریسم بمانید. یکی از آنها به سمت ما آمد خیلی هم هیکل بزرگی داشت و هیچ حرف خاصی با ما نزد. او به من و همسرم گفت چه کسی گفته مجاهدین در آلبانی هستند؟ چه کسی گفته آنها اینجا هستند؟ خب همه می‌دانند که مجاهدین در آلبانی مستقر شدند. من در سوئد زندگی می کنم. آنجا هم مجاهدین هستند و زندگی می‌کنند و از وضعیت اینجا هم همه اطلاع دارند مشخص است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
اگر روزی تضاد اصلی سازمان مجاهدین مبارزه با امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا بود! امروز اما آقای حسن حیرانی مدیر اجرایی انجمن آسیلا، جداشده ها، و خانواده های اعضای خود مجاهدین در نوک پیکان نبرد این فرقه قرار دارند!

اگر از نگرش سازمان به اعضا نگاه کنیم دو نوع اعضا وجود دارد آنهایی که هنوز می توان از آنها سوءاستفاده کرد و مانند یک ابزار برای سران فرقه کاربرد دارد، و سری دوم افرادی هستند که از سازمان جدا شده اند و این افراد اگر بخواهند از آنچه که بر سرشان آمده صحبتی کنند می شوند «مزدور اطلاعاتی ایران» و باید با آنها مقابله کرد.

اما بهتر است طوری دیگر به این فرقه نگاه کنیم با توجه به رفتار سران مجاهدین نسبت به اعضا می شود گفت که دو مدل «مزدور» یعنی بالفعل و بالقوه در سازمان وجود دارد.

یعنی اینکه تمامی اعضای مجاهدین از رهبران این فرقه گرفته تا بقیه همگی «مزدور» بالقوه هستند. و اگر روزی کسی خواست از این سازمان بیرون برود می شود «مزدور» بالفعل.

بعبارت دفیق تر مجاهدین بزرگترین کارخانه تولید «مزدور» در جهان هستند چون هیچ وقت این تولید تمام نمی شود بلکه از جداشده ای به جداشده ای دیگر انتقال می یابد!

به گفته یک دوست؛ اگر روزی تضاد اصلی سازمان مجاهدین مبارزه با امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا بود! امروز اما آقای حسن حیرانی مدیر اجرایی انجمن آسیلا، جداشده ها، و خانواده های اعضای خود مجاهدین در نوک پیکان نبرد این فرقه قرار دارند!

البته از آنجائیکه رهبران مجاهدین دست شان در محافل ایرانیان خارج از کشور و ایضا دولت آلبانی رو شده و هر کسی بخوبی می داند که تمامی اراجیف رهبر این فرقه در خصوص جداشدگان و خانواده های اعضای گرفتار صرفا یک پروباگاندای رسانه یی است ، لذا سعی کردند برای تحت تاثیر گذاشتن و فریب دولت مردان  و شهروندان آلبانی پروژه «مزدور» سازی خود را اینبار در رسانه آلبانیایی زبان وابسته به این فرقه از جمله «ایران پروب – iranprobe» پیش ببرند. خنده دار اینکه در این سایت نگارش مطالب طوری است که گویا این سایت اصلا وابسته به مجاهدین نیست و نویسنده آن نیز همان قلم به مزدان این فرقه نمی باشند و مطالب از زبان شخص سومی بیان می شود.

بنابراین این نوع از دست و پا زدن ها حاکی از فلاکت و بن بستی است که  در سایه وطن فروشی های این فرقه و خیانت به مردم ایران در طول سالیان دراز حاصل شده است.

آنچه که اکنون ظهور پیدا کرده مشخص شدن طرف حساب جنگ مجاهدین است. جنگی که روزی با «شعار نبرد با آمریکا»  بزک شده بود ولی اکنون مشخص میشود که طرف حساب جنگ مجاهدین نه امپریالیسم بلکه مردم ایران، جداشدگان و خانواده های اعضای گرفتار در این فرقه هستند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

روز 22 بهمن

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
رجوی نه در زمان شاه و نه در زمان بعد از انقلاب هیچیک از شاخصه های انقلابی گری و وطن پرستی را نداشت. در زمان شاه با ساواک همکاری کرد و بعد از انقلاب هم به ارتش صدام پیوست. بعبارت دقیق تر رجوی نه بر سیاست «نه شاه نه شیخ» که به دروغ مدعی آن است بلکه بر سیاست «نه شیخ، فقط شاه» پیش می رود.

رجوی در آستانه چهل و سومین سالگرد انقلاب مردم ایران بر علیه شاه در پیامی در تاریخ ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ که بر روی سایت خبری این گروه قرار گرفت یکبار دیگر حقد و کین خود بر علیه کسانی که او را هرگز به بعنوان یک انقلابی و مبارز به رسمیت نشناخته و نمی شناسند خالی کرد.رجوی گفت «نمی‌توان بر خیانتها و جنایت‌های شاه و پدرش در ۵۷سال «سلطنت مطلقهٔ شاهنشاهی» سرپوش گذاشت. مجاهدین و چریک‌های فدایی هنوز هم آثار شکنجه‌های شاه را بر بدن دارند!» . تا همین جا باید از رجوی پرسید شخصا چند بار و چگونه شکنجه شده و چرا تاکنون در طول بیش از چهل سال گذشته هیچ مطلبی از شکنجه های خودش ننوشته  و یا هم بندانش آنرا به زبان نیاورده اند؟ و سوال بی پاسخ از سوی مجاهدین اینکه چرا رجوی توسط ساواک شاه اعدام نشد؟

می توان گفت مهمترین مرز سیاسی ایران امروز، مرز بین وطن فروشی و وطن پرستی است. بنابراین می شود هر مدعی و اپوزیسیون نمایی را با این شاخص محک زد و شناخت.

حال اگر با این شاخص سراغ  رجوی هم برویم خواهیم دید وی نه در زمان شاه و نه در زمان بعد از انقلاب هیچیک از شاخصه های انقلابی گری و وطن پرستی را نداشت. در زمان شاه با ساواک همکاری کرد و بعد از انقلاب هم به ارتش صدام پیوست.

بعبارت دقیق تر رجوی نه بر سیاست «نه شاه نه شیخ» که به دروغ مدعی آن است بلکه بر سیاست «نه شیخ، فقط شاه» پیش می رود.

اسناد تاریخی هم گواه این مدعاست. سندی تاریخی به امضای نصیری، رئیس ساواک وجود دارد که نشان می‌دهد مسعود رجوی همکار دیرین ساواک و رژیم پهلوی بوده و در سرکوب مخالفان شاه، حتی کسانی که در ظاهر، هم سازمانی رجوی بوده‌اند، نقش ویژه‌ای داشته است. این سند و همچنین کشتار، ترور و بمب‌گذاری سازمان مجاهدین برای قتل عام بیش از ۱۷ هزار ایرانی و بیانیه‌های گوناگون هماهنگ با خاندان فراری پهلوی نشان می‌دهد که مسعود و مریم رجوی، ماشین ترور رضا و فرح پهلوی قبل و بعد از سقوط رژیم ستمشاهی بوده‌اند. مجاهدین برای مخفی‌کاری درباره همکاری خود با ساواک و پهلوی، سعی داشت سابقه خود را در مبارزه با رژیم پهلوی نشان دهد و رضا و فرح پهلوی هم برای تداعی نشدن سوابق رضاخان و محمدرضا پهلوی در کشتار مردم به خاطر شهرت مجاهدین به ترور، سعی داشتند همکاری بین خود و گروه تروریستی مجاهدین را مخفی نگه دارند تا این واقعیت که ویژگی مشترک پهلوی و رجوی در ترور و کشتار عمومی و مزدوری مشترک آنان به صدام حسین که باعث  هم‌افزایی آنها شده مخفی بماند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

اخیرا فرقه رجوی در یکی از سایتهایش برای اولین بار به گسترش عنوان «فرقه» برایش به جای سازمان در داخل و خارج کشور اعتراف کرده و نسبت به آن به سوز و گداز پرداخته و قسم و آیه خورده که ما فرقه نیستیم.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، غفور فتاحیان، عضو قدیمی جداشده از فرقه رجوی در این باره نوشته است: این رسانۀ فرقه رجوی طبق عادت دیرینۀ این لقب و توصیف رایج و همگانی علیه خودش را هم باز به حکومت ایران نسبت داده است در حالی که اصطلاح رایج خاص در ایران علیه این فرقه، منافقین است نه فرقه. یادم می آید که شخص رجوی در قرارگاه اشرف در عراق در نشستی با ما خطاب به بخش تبلیغات فرقه اش توصیه می کرد که هر کس و هر جریانی را که علیه ما لجن پراکنی بکند حتی اگر ضد حکومت ایران باشد فورا حکومت مالیش کنید تا چهره اش خراب شده و کسی حرف او را قبول نکند.  اخیرا دو فسیل دایناسور را که از خودشان یعنی از زامبی های همین فرقه در آلبانی هستند و سالیان متمادی از دنیا و از کتاب و اخبار بیگانه اند و اصلا معنی فرقه را نمی دانند تحت عنوان کارشناس به برنامه ای آورده اند که در آنجا گفته اند ما فرقه نیستیم! اصلا اگر ازشان بپرسی فرقه چیست هیچ تعریفی نمی توانند از فرقه بکنند.

البته اضافه کنم که این دو راس، از مسئولین این فرقه هستند و یکی از آنها به نام عباس صنوبری است که واقعا سایت این فرقه راست می گوید که کارشناس است ولی کارشناس نشست های غسل هفتگی است چون هر هفته صدها فاکت جنسی می نوشت که بیشتر این فاکتها تحلیل کردن باسن زنان شورای رهبری این فرقه بود که برای مبارزه به این فرقه پیوسته بودند و من این فاکت ها را در روزهای جمعه که برای نشست غسل هفتگی به مقر هشتم می آمدند از این عباس صنوبری که آنها را می خواند می شنیدم که واقعا شرم آور بود. البته هرچند اصل بی شرمی متعلق به این نوع نشست های ساخت رجوی است که افراد را مجبور می کنند زوایای ذهن خودشان را به دیگران بگویند. من با افکار جنسی شخصی کسی کار ندارم ولی آنها وقتی شرم آور می شود که فرد ادعاهایی مبنی بر «پاکترین افراد روی زمین هستیم» و تهمت ها و ناسزاهای بی شرمانه علیه دیگران به عمل می آورد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

عجوزه فرقه رجوی بعد از به گور شدن شوهر فراری اش برای فریب جامعه بین المللی و داشتن دستاویزهایی جهت نمایشات فرقه، اهدافی جلب توجه کننده چون مبانی حقوق بشر، حقوق زنان و آزادی های اجتماعی را بر گزید تا با هزینه ارباب ها به مانورهای تبلیغاتی و سیاسی بپردازد.

در این رابطه پزها، طرح ها و موضوعاتی که جهت ایجاد جنگ فریب و فشارهای بین المللی برگزید دقیقا نکاتی است که در متدولوژی و رفتارش، صد و هشتاد درجه عکس آن عمل می شود و ذره ای اعتقاد به بیانات و اعلامیه های منتشره خویش ندارد.

صدها زن و مرد که سالیان درون فرقه رجوی بودند به خاطر محتوای عقاید فاشیستی، ارتجاعی و فرقه ای از آنان جدا و ناچار شدند با هر ترتیبی اعم از اعتصاب، خودکشی و فرار از چنگال فرقه خود را برهانند.

به گواه صدها شاهد جدا شده و بسیاری از مستندات قابل دسترس و غیر قابل انکار شاهدیم فرقه رجوی زندانی ساخته که در دنیا بی نظیر است. فرقه رجوی با مخرب ترین روش های ضد عرف جامعه و حقوق بشر اعضا را مجبور به اطاعت و ماندن می کند. در همین راستا مریم رجوی در حالی حدود ۹۰۰ تن از زنان را در قلعه خارج شهر در آلبانی زندانی و پنهان کرده است برای نمایش و پز بیرونی طرحی موسوم به ۱۰ ماده ای  منتشر کرد.

 در سالهای پیشین مسعود رجوی رهبر خود خوانده فرقه پس از فریب زن همکارش ابریشم چی و ازدواج با او، با یک دستور نمایشی در سال ۱۳۶۸ خود را رهبر عقیدتی فرقه نامید و  فرماندهی بخش های مختلف را به ظاهر به زنان سپرد اما در واقعیت امر زنان تبدیل به ابزاری برای پیشبرد مقاصدش شدد تا سایر مردان و سران فرقه اجازه عرض اندام،  اظهار عقیده و پیشبرد کاری برخلاف میل او را نداشته باشند. بدین ترتیب گروهک مجاهدین تبدیل به یک سازمان تک رهبر و فرقه ای مخرب تر شد. . . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

«مهوش سپهری از جا برخاست و ضمن توهین به من در تابلویی که مقابلش وجود داشت با قلم، خطی عمودی وسط آن ترسیم کرد. یک طرف نام پاسدار و در طرف دیگر مجاهد را نوشت و به من گفت انتخاب سومی نداری بگو کدام هستی و اگر انتخاب نکنی امشب پایان زندگیت خواهد بود.

به گزارش فراق، فتح اله اسکندری از انجمن نجات مرکز زنجان در روایتی از نحوه اسارت خود در فرقه رجوی نوشت:

ظلمی که در مناسبات فرقه بر من روا شد بسا سخت تر و طاقت فرساتر از دوران اسارت جنگی بود. از آنجایی که من بر خلاف کلیه تلاش های سرکردگان فرقه حاضر نشدم تا نام مجاهد بر رویم گذاشته شود لذا به این منظور همواره از سوی عوامل آنها مورد تحقیر و تمسخر قرار می گرفتم. تا اینکه مرا در زمستان سال ۱۳۷۲ به نشست های معروف به «حوض» در سالن بهارستان بغداد که مستقیما تحت نظر رجوی بود انتقال دادند. در شب پایانی جلسه رجوی من و چهار نفر دیگر که دقیقا وضعیت مرا داشتند به داخل حوض فرا خواند. رجوی خطاب به من گفت مشکلت چیست؟ در جواب گفتم من هیچ مشکلی ندارم و فقط تقاضای ترک مقر مجاهدین را دارم تا به زندگی عادی خود بازگردم.

رجوی ملعون با صراحت تمام در جواب من اظهار داشت: «رفتن نداریم!» و چنانچه برای جدایی پافشاری کنم ابتدا می بایست به مدت ۲ سال در زندان قرارگاه مخوف اشرف محبوس باشم و پس از آن تحویل نیروهای عراقی می شوم تا مدت ۸ سال را بدلیل ورود غیر قانونی به عراق در زندان ترسناک ابوغریب به سر برم. ......

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
سرکوب تشکیلاتی در سال 1373 و نشان دادن مشت آهنین توسط رجوی بر علیه منتقدین و ناراضیان تشکیلات، تحت عنوان «رفع ابهام و نفوذی» پروژه ای بود که با تمام قدرت توسط شخص رجوی و اعضای باصطلاح شورای رهبری این گروه پیش برده می شد.

قسمت بیست و هفتم – از آخرین مانور نظامی تا دستگیری و زندان اعضاء و نشست های «حوض»: مانور «سیمرغ رهایی» که از سی خرداد تا ۱۵ تیر ۱۳۷۳ آماده سازی های آن بطول انجامید از جمله مانورهایی بود که رجوی در آن شرکت داشت. بعبارتی آخرین مانور نظامی رجوی در خاک عراق بود.

رجوی به خاطر حضور مریم در فرانسه، نیاز به یک قدرت نمایی نظامی در خاک عراق داشت تا بهتر از گذشته بتواند همپای فعالیت های سیاسی مریم رجوی در اروپا خود را به غرب عرضه نماید تا بعنوان یک آلترناتیو بر روی مجاهدین حساب باز کنند.

البته این آخرین مانور از سلسله مانورهایی بود که طی سالهای ۷۲و ۷۳ انجام می گرفت. برای انجام این مانور پول های هنگفتی هزینه گردید.  از جمله احداث یک جادۀ طولانی خارج از قرارگاه اشرف به طول حدود ده کیلومتر .  این جاده آسفالته نبود بلکه یک جاده شنی بود که با گازوئیل پوشیده شده بود . هم چنین ایجاد یک برج دیدبانی بلند جهت کنترل مانور و در کنار آن جایگاه فرماندهی و یک جعبه شنی بزرگ برای توجیه حرکت نیروها .

علاوه بر این ، از خبرگزاریهای مختلف و تعداد زیادی از اعضای «شورای ملی مقاومت» مجاهدین نیز دعوت به عمل آمده بود تا در این مانور حضور داشته باشند . هم چنین ، در داخل قرارگاه اشرف نیز محل هایی برای فرود هلی کوپتر آماده شده بود.

مجاهدین برای انجام این مانور بزرگ ، تعداد ۹ فروند هلی کوپتر هیوز ۵۳۰ و ۳ فروند هلیکوپتر می ۸ از هوانیروز ارتش صدام امانت گرفته شده بود تا خلبانان سازمان از آن استفاده نمایند . ناگفته نماند که این هلیکوپترها توسط خلبانان عراقی کنترل می شد اما خلبانان سازمان هدایت آن را برعهده داشتند .

در این مانور ، مسعود رجوی به عنوان «فرماندۀ کل ارتش» ، توسط خودروی ضدگلوله به محل مانور  انتقال یافته و بر انجام آن نظارت داشت. عذرا علوی طالقانی هم به عنوان جانشین فرمانده ، مانور را هدایت و فرماندهی می کرد.

آنچه در این مانور سعی می شد از چشم رسانه ها پنهان بماند پشتیبانی وسیع لجستیکی ارتش عراق از این مانور نظامی بود.

مشت آهنین رجوی بر علیه اعضای ناراضی در سال ۱۳۷۳

سرکوب تشکیلاتی در سال ۱۳۷۳ و نشان دادن مشت آهنین توسط رجوی بر علیه منتقدین و ناراضیان تشکیلات، تحت عنوان «رفع ابهام و نفوذی» پروژه ای بود که با تمام قدرت توسط شخص رجوی و اعضای باصطلاح شورای رهبری این گروه پیش برده می شد.  باید گفت این اقدام  نقطه عطفی در بروز  ماهیت خشن و فرقه ای تشکیلات  رجوی  محسوب  می شود که شمشیر آخته آن بر علیه خود اعضای سازمان کشیده شد.

این پروژه که تا نیمه اول سال ۱۳۷۴ طول کشید نه تنها مسئله ای از رجوی حل نکرد، بلکه بطور مضاعف و بدلیل سرکوب شدید بر مشکلات تشکیلات نیز افزود.

زندانیان که تعداد آنها به بیش از ۴۰۰ نفر برآورد می شد ، کسانی بودند که کارکردهای انقلاب رجوی، همچنین حضور سازمان در خاک عراق را زیر علامت سوال برده و آنرا قبول نداشتند و رجوی تحت اتهامات امنیتی  واهی بشدت آنان را سرکوب کرد. . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

مهدی خوشحال، عضو قدیمی جداشده از فرقه رجوی در پیامی به اسیران «اشرف۳» نوشت: در بیرون از مناسبات فرقه، مملو از نعمت ها، زندگی سالم و شرافتمندانه است اما قبل از همه باید به باورهای مخرب فرقه ای پشت کرد و توکل به خدا و راه را هم چنان به پیش ادامه داد.

به گزارش فراق، در یادداشت خواندنی این نجات یافته قدیمی آمده است: با دیدن فیلم کوتاه پرویز حیدرزاده که از کشور آلبانی غربت تلخ، به وطنش ایران پرواز می کرد، در دل دعا کردم چه خوب می شد این موهبت و آزادی نصیب سایر اسیران در قرارگاه اشرف ۳ نیز می شد. بعد از انتشار فیلم پرواز پرویز حیدرزاده بود که مشاهده کردم مجاهدین سراسیمه به داد و بیداد و توهین و ناسزا، مشغولند و رو به نیروهای داخل که چه نشسته اید، کسی که ما می گفتیم مزدور و جاسوس است با رفتن به ایران همه حرف و حدیث مان ثابت شده است.

به همین خاطر، خواستم این یادداشت کوتاه را به همه دوستانی که از فرقه مجاهدین آزاد شده و در خط مقدم نبرد، مشغولند بنویسم.

واقعیت این است که آزاد شدن از مناسبات بی رحم فرقه آن هم با شست و شوی مغزی شبانه روزی و طی سالیان دراز، کار سختی است اما سخت تر ادامه راه و گسستن همه قیود و بندهای به جا مانده از مناسبات جهل و جنون، است و النهایه رسیدن به نقطه ای مطمئن یعنی رسیدن به اصل و نسب خویش و رسیدن به خود و خانه و خانواده و جامعه، همان جاهایی که فرقه آن بندها را گسسته بود تا نیرو را هم چنان در انقیاد خود باقی بدارد.

این کار نیز در قدم اول با اراده و باور ممکن است. در این رابطه آلمانی ها می گویند، هر جا اراده ای باشد راهی آن جا باز خواهد شد. به نظرم و با تجربه ای که طی ۳۰ سال اخیر اندوختم، بزرگترین ضربه و انتقام از رهبران فرقه همان ادامه دادن مسیر راه و رسیدن به موفقیت است. موفقیت، رمز و راز پیروزی ما بر مناسبات فرقه است. اگر به اصل و نسب و خانه و خانواده و وطن و سلامتی و کار و تولید و ثروت و خوشبختی رسیدیم که فبهالمراد وگرنه چیزی جز زنجیرهای دست و پای مان را از دست ندادیم. موفقیت نیرویی که فرقه همه تلاشش مبنی بر این بود تا نیرو را از هر حیث لخت و ویران و محتاج خود نگهدارد و النهایه وقتی به زمین ذلت می خورد به ریشش بخندد، خود پیکار جدیدی است که دشمن را که دیوانه بود دیوانه تر می کند.

فرقه نه این بار بلکه همیشه ثابت کرده که در تضاد با ارزش های خانواده است، در تضاد با ارزش های انسان و انسانیت است، همان گونه که در عمل نیز ثابت کرد در تضاد با ایران و ایرانیت است و او شعر و شعارش مبنی بر آزادی و پیروزی، جز توهمی بیش نیست. نمی توان به بهانه و فرض آزادی بزرگ تر آزادی های کوچک تر را قربانی کرد، نمی توان به بهانه عدالت بزرگ ترعدالت های کوچک تر را قربانی کرد و نمی توان به بهانه ابرآگاهی خیالی، دانش و علم و تخصص و آگاهی های نیروها را قربانی و آنان را هم چنان در ید قدرت مخرب خود باقی داشت. این‌ها توهمی بیش نیست همان گونه که آرمان و عقاید و اهداف شان از دین و اسلام و بردبار و مارکسیسم و سایر ادیان و آرمان ها، دروغ و فریبی بیش نیست و فرقه به جز ارزش های مخرب و بیمارگونه فرقه ای، به هیچ چیز و هیچ کس ارزش و اعتباری قائل نیست و همه چیز و همه کس را ابزار و وسیله و سوخت مسیر و قربانی قدرت خود می خواهد. . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
بنظر می رسد پشت ماجرای روز پنجشنبه که تصویری از رهبران جنایتکارترین و منفورترین گروه‌های تاریخ ایران برای چند ثانیه از شبکه اول سیما پخش شد را باید در جایی مانند آمریکا و محتمل تر از آن اسرائیل جستجو کرد. اقدامی هوشمند برای ارزیابی پایگاه اجتماعی فرقه تروریستی مجاهدین در ایران که بلافاصله با هشتگ مرگ بر رجوی در شبکه های اجتماعی روبرو شد.

 

بهترین توصیف در حق رهبران فاسد و بدنام مجاهدین همان جمله سردار شهید خلق حاج قاسم سلیمانی است که خطاب به آمریکاییان گفت: «شما آمریکایی‌ها به این زباله‌های بیرون‌ ریخته ملت ایران و به این زن ولگرد دل بسته‌اید و او را در تلویزیون‌ها می‌چرخانید.»

روز پنجشنبه پخش برنامه‌های برخی شبکه‌ های صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، از جمله شبکه یک برای لحظاتی قطع شد و تصاویر و صدای رهبران فاسد و بدنام مجاهدین پخش گردید.

مستقل از هرگونه اظهار نظر در نحوه انجام این کار این سوال مطرح می شود ؛ چرا رهبران فاسد و بدنام فرقه تروریستی مجاهدین علیرغم داشتن شبکه تلویزیونی ماهواره ای که سالهاست  24 ساعته برنامه پخش می کند در ایران نیز بدون پارازیت قابل دریافت است تلاش کنند حتی برای ثانیه ها هم شده در شبکه های ایرانی تصویر و صدایشان منحوس شان دیده و شنیده شود؟

پاسخ روشن است آنها هنوز باور ندارند منفور خلق های ایرانند. اما با این اقدام، بلافاصله هشتگ #مرگ_بر_رجوی در شبکه های اجتماعی طنین انداز شد و مردم ایران تنفر خود از این گروه تروریستی را اعلام کردند. و اینکه آنان همچنان منفورین چهره های وطن فروش هستند.

تنفری که به‌ سبب مزدوری رهبران مجاهدین به بیگانگان و وطن فروشی آنان طی سالیان گذشته بویژه در جنگ ایران و عراق رقم خورده است. ننگی که تا ابد بر  پیشانی سران فاسد این گروه هک شده و هرگز پاک نخواهد شد.

راستی باید از مجاهدین پرسید چرا از صدا و عکس های جدید رجوی در این نمایش استفاده نشد تا مردم ایران چهره کریه این مردک ۷۵ ساله غارنشین را ببیند، کسانی که به مردم خیانت می کنند حتی قیافه هایشان هم نفرت انگیز می شود. و نگاه کردن به آنها هم کفاره دارد.

البته این اولین بار نیست که رهبران فاسد و بدنام مجاهدین جواب خود را از مردم ایران می گیرند. جهت یادآوری باید گفت در ۲۷ تیر ماه سال ۱۳۹۹ هم که مریم رجوی در یک همایش اینترنتی شرکت داشت، شبکه خبری شاهزاده سعودی  یعنی ایران اینترنشنال در یک تعادل قوای مسخره و پرریسک در پخش خبری خود گوشه هایی از همایش جریان تروریستی را بنمایش درآورد. اما در عرض ۲۴ ساعت با عذرخواهی از مخاطبان هشتگ #مریم_رجوی_گوه خورد،  بلافاصله با تَرند بسیار عالی ، چنان جواب مردم پسندانه ای به فرقه رجوی داد که مسئولین شبکه ایران اینترنشنال در عقب نشینی مفتضحانه ای به بازگویی این حرکت اجتماعی باشکوه پرداختند.

اما بهترین توصیف در حق رهبران فاسد و بدنام مجاهدین همان جمله سردار شهید خلق حاج قاسم سلیمانی است که خطاب به آمریکاییان گفت: «شما آمریکایی‌ها به این زباله‌های بیرون‌ریخته ملت ایران و به این زن ولگرد دل بسته‌اید و او را در تلویزیون‌ها می‌چرخانید.»

گروهی که می خواسته ۴۸ ساعته تهران را فتح کند حال به روزی افتاده است که حسرت دیده شدن به مدت چند ثانیه در شبکه های رادیو و تلویزیون ایران را می کشند.

حرف آخر اینکه بنظر می رسد پشت ماجرای روز پنجشنبه که تصویری از رهبران جنایتکارترین و منفورترین گروه‌های تاریخ ایران برای چند ثانیه از شبکه اول سیما پخش شد را باید در جایی مانند آمریکا و محتمل تر از آن اسرائیل جستجو کرد. اقدامی  هوشمند برای ارزیابی پایگاه اجتماعی مجاهدین در ایران که بلافاصله با هشتگ مرگ بر رجوی در شبکه های اجتماعی روبرو شد.

احتمالا رهبران فاسد و بدنام مجاهدین هم از این اقدام سرخورده شده اند چرا که آنان که همیشه نزد اربابانشان ادعا می کردند در ایران دارای پایگاه اجتماعی هستند با این اقدام مشخص شد که این ادعا دروغی بیش نبوده و مجاهدین دیگر نمی توانند مثل قبل ارزش سرمایه گذاری با هدف تحت فشار گذاشتن دولت و مردم ایران را داشته باشند.

البته بد نیست در این رابطه واکنش تعدادی از کاربران در توئیتر را نیز از روزنامه مشرق بخوانیم (اینجا) تا بهتر به جایگاه این جانوران وحشی در نزد مردم ایران پی ببریم.

 

  • نویسنده : سعید پارسا
  • مصطفی آزاد