کتاب « صخره سخت » توسط آقای محمدحسن روزیطلب تالیف و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی در تاریخ هشتم بهمن ۱۳۹۲ منتشر شده است. این کتاب در سال ۱۳۹۳ به چاپ دوم رسید.
کتاب صخره سخت در ۱۱۰۰ صفحه و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. آنچه در این کتاب میخوانید روایتی از نقشآفرینان تأسیسگر نهادهای امنیتی در انقلاب اسلامی و برخی پروندههای مهم امنیتی در سالهای ۱۳۵۸-۱۳۵۹ است.
«محمدحسن روزیطلب» در این کتاب به موضوعات، نهادها و پروندههای امنیتی دو سال ابتدایی شکل گیری نظام جمهوری اسلامی پرداخته و با آوردن اسناد محرمانه و منتشر نشده در کنار استفاده از قالب تاریخ شفاهی، روایت جذابی را رقم زده است.
آقای روزی طلب کتاب خود را با پرداختن به اولین موضوع امنیتی انقلاب اسلامی که ۱۰ روز قبل از پیروزی این انقلاب موضوعیت پیدا کرد شروع کرده است. حفاظت از امام خمینی در روز ۱۲ بهمن اولین موضوع امنیتی بود که نیروهای انقلابی با آن دست به گریبان شدند. همین امر هم عنوان اولین فصل از اولین گفتار این کتاب است. شکل گیری کمیتههای انقلاب اسلامی، دادستانی انقلاب و اطلاعات نخست وزیری که این آخری بر پایه بقایای ساواک شکل گرفته بود سایر فصلهای گفتار اول است.. .. . ..
گفتار دوم به ارتش اختصاص دارد. ارتش نهادی باقی مانده از رژیم گذشته بود و حالا چگونگی مواجهه با آن دغدغه خیلی از انقلابیون بود. حتی برخی تا پای انحلال آن هم پیش رفتند اما نهایتا امام تصمیم دیگر گرفتند.
گفتار سوم به شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میپردازد و گفتار چهارم به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که نویسنده از آن بعنوان تنها حزب امنیتی سیاسی جمهوری اسلامی نام برده است. گفتار پنجم به شهید محمد منتظری اختصاص دارد و نویسنده عنوان پدیدهای بنام محمد منتظری را برای بیان ماجراهای شگفت انگیز او انتخاب کرده است.
گفتار ششم به رفتارهای تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق در دو سال اولیه جمهوری اسلامی اختصاص دارد.
فصل هفتم به حیات سیاسی آیت الله طالقانی در این دو سال میپردازد.
فصل هشتم به دستگیری اولین جاسوس یعنی محمد سعادتی از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق اختصاص یافته است.
در فصل نهم ماجراهای دستگیری جاسوس دیگری یعنی عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت روایت شده است. و در فصل دهم به رفتارهای سیاسی سازمان مجاهدین خلق میپردازد.
فصل یازدهم به جزئیات و ماجراهای کودتای نوژه. همنشینی هوشمندانه اسناد محکم با خاطرات شفاهی موجب شده تا هم کتاب غنی و جامع الاطراف شود و هم خواندن آن روانتر گردد. در این روایتها تلاش شده، وجهه واقعی جدالهای درونی بر سر ایجاد نهادهای نظامی و امنیتی نمایش داده شود. البته بحث پیرامون خدماتی که این نهادها به انقلاب نوبنیاد اسلامی کردند در این مجال نمیگنجد که شهدای گلگونکفن این نهادها، خود نشانه خدماتشان به امنیت و ثبات کشور است. همچنین در این کتاب گذری به درگیریهای مهم پس از پیروزی انقلاب اسلامی داریم، اگر چه شرح این بحرانها و رشادتها و فداکاریهای جوانان انقلابی پاسدار و ارتشی در پاسداشت تمامیت ارضی ایران اسلامی، خود نیازمند دهها جلد کتاب است.
از دیگر آثار این نویسنده می توان به کتاب « استراتژی و دیگر هیچ »، گفتوگو با ناصر رضوی، کارشناس امنیتی درباره سازمان مجاهدین خلق» اشاره کرد. این کتاب ۲۴۷ صفحهای را نشر یازهرا(س) در سال ۱۳۹۸ به چاپ نخست رسانده است.
وعده های دروغ با انواع و اقسام حیله و نیرنگ جزو عادات ترک نشدنی رهبر جنایتکار مجاهدین در خاک عراق بحساب می آمد. محیط بشدت بسته و قرنطینه شده اردوگاه اشرف شرایطی را فراهم می کرد که اذهان اعضای گرفتار بطور یک طرفه محل انباشت انبوه مزخرفات شخص رجوی در قالب آنچه که «استراتژی سرنگونی» نامیده می شد باشد. بدون اینکه کسی جرات کند تنافضات چنین اراجیفی را به وی گوشزد کند.
آنچه که ذیلا آورده می شود بخش هایی از کتاب « سراب آزادی » نوشته خانم مریم سنجابی عضو پیشین شورای رهبری مجاهدین است که در خاک عراق از قرارگاه اشرف فرار کرد و خود را به دنیا آزاد رساند.
انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۷۶
. . . در سال ۱۳۷۶ آقای خاتمی در ایران به ریاست جمهوری رسید. که بیش از هر موضوع سیاسی دیگر به رجوی گران آمد. وی تا قبل از انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری، هرگز پیش بینی نمی کرد که او رئیس جمهور شود و علاوه بر این با شروع یکسری اصلاحات در ایران بیش از پیش مستاصل شده و به دنبال ضربه زدن به دولت خاتمی بود.
رجوی در نشست های سیاسی می گفت که امکان فضای باز سیاسی و پیشرفت در ایران وجود ندارد و هرگز چنین دولتی سرکار نخواهد آمد الا اینکه ما برویم و دولت ایران را سرنگون کنیم!
رجوی با چشم پوشی بر روی تمام پیشرفت های ایران و آگاهی نسل جوان و تغییرات زیادی که در ایران شده بود از جمله بالا رفتن سطح زندگی و فرهنگ و تحصیل مردم؛ حتی نمی خواست ذره ای این تغییرات ایران و جهان به گوش اعضای اشرف و حتی نیروهای هوادار خارج کشور برسد و لذا تا آنجا که می توانست علاوه بر ممنوع کردن رسیدن اخبار ایران به کمپ اشرف حقایق را ۱۸۰ درجه برعکس به نمایش در می آورد.
او تا قبل از اعلام نتایج انتخابات پیش بینی می کرد آقای ناطق نوری در انتخابات برنده می شود و پس از برنده شدن آقای خاتمی در یک موضع گیری اعلام کرد؛ این انتخاب به نفع ماست و اگر ما یک می خواستیم، ده و اگر ده می خواستیم، صد نصیب ما شد و باعث می شود که تضاد های جناح های مختلف درون نظام به سرعت تشدید شده و زمینه سرنگونی فراهم و طلسم اختناق شکسته شود! . . .
رجوی آنقدر در توهمات خودش اسیر بود که هنوز فکر می کرد، سازمان وی یک سازمان انقلابی و دارای پشتوانه مردمی است و دریغ از اینکه نزدیک به دو دهه از انقلاب ۵۷ گذشته و هم ماهیت سازمان افشا شده و با شتابی روزافزون به فرقه ای مخوف تبدیل می شد و هم تغییراتی اساسی در ایران و نسل جوان پدید آمده بود و دیگر آن فضای سیاسی قدیم بر مردم حاکم نبود. عصر نویی ایجاد شده بود که دیگر کسی به مبارزه مسلحانه و … نمی اندیشید و سازمان های فرقه ای و سکتاریستی جایی در بین نسل جوان و مردم نداشتند …
با انتخاب شدن خاتمی، رجوی موقعیت سازمان و «آلترناتیو» شورا و ریاست جمهوری مریم عضدانلو را به شدت در خطر دید. از این رو هدفش این بود که با حملات نظامی در داخل کشور باعث افزایش جو نظامی و امنیتی شود و مانع شکل گیری روند حاکمیتی ریاست جمهوری جدید ایران شود. در سمت عراق نیز، خاتمی در صدد نشان دادن شاخه زیتون بود و رجوی بیم آن را داشت که صدام حسین هر چه بیشتر او را محدود نماید. لذا انجام عملیات در داخل کشور با قصد کشاندن ایران و عراق به نقطه «جرقه و جنگ» را در دستور قرار داد. تئوری ایجاد «جنگ و جرقه» برای سالیان و تا به امروز جزو توهمات و رویای رجوی بوده است.
مرحله آمادگی برای سرنگونی، «آ ۷۷»
سال ۱۳۷۷ شروع شد و آن را هم رجوی «آ۷۷» یعنی آمادگی برای سرنگونی اعلام نمود. وی هر بار بهانه هایی پیدا می کرد که به واسطه آن قدرت نمایی کند. طبق یک تحلیل جدید گفت با انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری در درون دولت ایران جناح بندی ها تشدید شده و بایستی برای هر شرایطی آماده باشیم!
لذا اعلام آماده باش داد و گفت که یگان ها برای عملیات آماده شوند! دوباره کلاس های آموزشی نظامی فشرده برپا شد و همه راهی آموزش نظامی شدند، افراد برای یک دوران و با فریب سال سرنگونی، سر می کردند و هر روز رجوی مغرورتر و از انسانیت دورتر می شد. .. .. . .
پرداختن به موضوع گناهان کبیره در جمهوری اسلامی ایران ترفند جدید رجوی، برای منحرف کردن اذهان اعضای نگونبخت از سردرگمی استراتژیکی این فرقه است.
بعد از سرکار آمدن دولت جدید در آمریکا و پیشی گرفتن سیاست گفتگو و مذاکره از گزینه جنگ، قدرت بازدارندگی جمهوی اسلامی ایران در منطقه و جهان و تغییر در قوانین تابعیت و پناهندگی کشور آلبانی همگی باعث گردید رجوی فیل «موسسان پنجم» در کشور آلبانی را هوا کند. . . .
بنظر می رسد رجوی بعد از تشکیل «موسسان پنجم» که با هدف سرکوب و گرفتن تعهد اجباری از اعضای گرفتار در اردوگاه این گروه در آلبانی برای ماندن در سازمان برای یک دوره دیگر صورت گرفته است، حال به یاد گناهان کبیره البته نه در مورد خودش بلکه در رابطه با جمهوری اسلامی ایران افتاده است.
رجوی می گوید « استبداد و آزادیکشی، غصب حاکمیت و کشتار فرزندان یک ملت «در رأس گناهان کبیره» است . . . شاه خود را سایهٔ خدا و ولیفقیه خود را خلیفهٔ خدا بر روی زمین دانستهاند.» !!!
اما او نمی گوید سالهای سال است که با فریب کاری تمام خود را «رهبری» که با امام زمان در ارتباط است برای اعضای مجاهدین معرفی کرده تا دست باز در هر افدام کثیف و جنایتکارانه ای را داشته باشد.
کوتوله شکم پرور و شهوت ران فراموش کرده است که خود در گنداب کثافت مزدوری و ترور، خیانت و شکنجه و اعدام اعضای سازمان و تجاوز به زنان نگونبخت مجاهدین غوطه می خورد و در تشکیلات بر کسی هم پاسخگو نیست.
برای اینکه رجوی بداند گناه کبیره و نابخشودنی وی چیست کافی است نگاهی به مستندی که ذیلا آورده می شود بیندازد تا نفرت عموم مردم ایران، خانواده ها، جداشدگان و اسرای جنگی از وی به او یاد آوری شود. . .
رجوی در پیامی بتاریخ چهارم خرداد ۱۴۰۰ بار دیگر به ترفند کهنه و قدیمی اینبار در قالب تشکیل «موسسان پنجم ارتش آزادیبخش» !!! روی آورد تا با سرکوب اعضای سالمند و بیمار، آنان را به تمکین از سران فرقه و ماندن در اردوگاه این گروه در آلبانی مجاب کند.
این مردک فاسد و بدنام سالهاست تلاش می کند با ترفندی بنام «موسسان ارتش آزادیبخش» که اکنون شماره آن به عدد ۵ رسیده است در قالب ارزش های فرقه ای، اعضای نگونبخت را وادار به ماندن در تشکیلات مجاهدین کند.
در این میان دو سوال مطرح است:
سوال اول: رجوی با چه ترفندی به میدان آمد تا «موسسان پنجم» را اعلام کند؟
سوال دوم : ضرورت اعلام «موسسان پنجم» از سوی رجوی چیست؟
در پاسخ سوال اول باید گفت رجوی انتخابات ریاست جمهوری ایران را بعنوان یک سرفصل مهم با این ترفند که «جنگ افروزی در غزه آتش تهیه مهندسی انتخابات» بود و جمهوری اسلامی ایران به سوی «انقباض و سرکوب» پیش می رود، و مجاهدین تنها نیرویی است که در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده است، را بهانه قرار داد تا مرحله جدیدی از سرکوب اعضای ناراضی، منتقدین و خواهان جدایی در اردوگاه این گروه در آلبانی را با تشکیل «موسسان پنجم ارتش آزادیبخش» !!! پیش ببرد.
اما پاسخ سوال دوم:
برای اینکه به سوال دوم پاسخ دهیم باید اول به ریشه و سابقه تشکیل چنین موسسانی در تشکیلات رجوی پی ببریم و اینکه رجوی چگونه در هر بحران تشکیلاتی و سیاسی چوب سرکوب خود را بالای سر اعضای گرفتار در بند این فرقه بلند کرده و آنان را با ارزش سازی های مضحک فرقه ای وادار به تمکین می کرد.
یعنی هر گند و کثافتی که رجوی در پیشبرد استراتژی های خود ساخته اش در عرصه های سیاسی – اجتماعی و نظامی بالا می آورد فشارش مستقیم بر روی اعضای سازمان چه ناراضی و چه غیر ناراضی آورده می شد.
شاخص موسسان اول همان محمد حنیف نژاد است که مسعود رجوی بخوبی و با دقت کروکی خانه اش را کشید و به ساواک داد تا حکم اعدامش به حبس ابد تبدیل شود. لذا وی ترفند های خود را از «موسسان دوم» شروع کرد.
در سال ۱۳۷۴ رجوی برای کسانی که نمی خواستند خود را با شاخص بند های «انقلاب ایدئولوژیک» تغییر دهند و خواهان جدایی بودند ، اقدام به برگزاری جلسات و نشست های متعدد در بغداد نمود تا آنان را به ماندن در تشکیلات مجاب کند. رجوی بعد از این نشست ها که فکر می کرد تهدیدهایش کارساز شده است «موسسین دوم ارتش آزایبخش» را اعلام کرد تا اعضای ناراضی و خواهان جدایی را در مقابل عمل انجام شده قرار داده و مانع از خروج آنان شود.
رجوی بعد از این نشست ها بود که یک روش سخت برای مجاب کردن چنین اعضایی که «حلقه ضعیف» نامیده میشدند، در پیش گرفت که به «دیگ و دیگچه» معروف شد. این دوران برای تک تک اعضای سازمان یادآور دوران شکنجه های روحی و روانی و جسمی محسوب می شود. . . . . .
رجوی در اوج استیصال و درماندگی محض، این بار دست به دامن قطعی برق در ایران شد تا شاید بتواند با این ترفند به آرزوهای دیرینه خود برسد. سالهاست این شخص آرزوی ایران ناآرام و پاره پاره شده را در ذهن خود پرورانده و از هر دست آویزی برای رسیدن به آن استفاده کرده است.
وقتی سیاست جنگی آمریکا با روی کار آمدن دولت بایدن به «مذاکره و گفتگو» تبدیل شد، منطقی است مجاهدین به نسبت قبل در چارچوب سیاست های جدید آمریکا به حاشیه رانده شوند.
باز منطقی است این فرقه برای خروج از بحران های لاعلاجی که اکنون در آن گرفتار است؛ چه بلحاظ استراتژی و چه بلحاظ نیرویی در آلبانی، مجبور است با تمام توان تبلیغاتی، تشکیلاتی، و مالی خود چشم به اتفاقات داخلی ایران حتی اتفاقاتی مثل برق، آب، گاز و یا هرچیز دیگری چشم بدوزد. که در تناقض با تبلیغات کَر کننده تشکیل «موسسان پنجم» است که از هم اکنون آبکش شده بحساب می آید.
در روزگاری نه چندان دور رجوی با توپ و تفنگ و تانک های اهدایی صدام در مرزهای ایران جولان می داد. امروز اما سالها از آن روزگاران گذشته و اکنون رجوی در اوج فلاکت و خواری که صرفا با باد بیگانگان پف می کند، به قطعی برق برای ایجاد نارضایتی در ایران چشم دوخته است!
طی ۱۰ روز گذشته فرقه رجوی نزدیک به ۲۰ مرتبه در سایت رسمی خود به قطعی برق در ایران اشاره داشته و آن را به بحران تشبیه کرده است! . . . . . .
رجوی در طول سالهای حیات خائنانه اش نه موفقیتی در جنگ داشته و نه در عرصه سیاست توانسته کاری را از پیش ببرد. . . . .
این روزها رهبران بدنام فرقه تروریستی مجاهدین که زخم خورده سیاست «نه جنگ» دولت جدید آمریکا هستند، همچنان بر طبل تحریم انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در ایران می کوبند.
گروهی که کارش تحقیر و توهین و اختلاف افکنی میان مردم و مأیوس سازی اقشار مختلف جامعه است و همیشه پای ثابت حمایت از تحریم و کشتار مردم ایران بوده اند، در هفته ها و روزهای اخیر نیز آتش توپخانه خود را بر علیه کاندیداهای ریاست جمهوری در ایران نشانه رفته اند.
تجمعات چند نفره در برخی از پایتخت های کشورهای اروپایی و هجوم به شبکه های اجتماعی با لشگر فیک، از دیگر مشغولیت های این روزهای فرقه رجوی محسوب می شود تا شاید با این مجموعه اقدامات بتوانند مردم ایران را نسبت به آینده شان نا امید کرده و خط تحریم انتخابات را پیش ببرند.
در این وانفسا، و در بحران استراتژی که رجوی دچارش شده بعد از تلاش برای دوقطبی سازی کاذب در انتخابات ریاست جمهوری، اکنون کارش به جایی رسیده است که به احمدی نژاد روی آورده است. تا ابزاری برای دمیدن هرچه بیشتر بر تنور تحریم انتخابات، و ایجاد اغتشاش پیدا کند.
در پیسی و درماندگی این مفلوک رانده شده از ملت که در هیچ معادله سیاسی – اجتماعی مردم ایران جایی ندارد همین بس که وی با بندبازی بر روی حرفهای آقای احمدی نژاد سعی در دادن روحیه به نگون بختان اردوگاه این فرقه در آلبانی را دارد.
رهبر فاسد و بدنام مجاهدین کارش بجایی رسیده که باید برای پیدا کردن دلیلی برای سرپا نگه داشتن اعضای سالمند و بیمار این گروه در آلبانی تا کمر در تحلیل رسانه ها و صحبت های برخی از سیاسیون در داخل کشور خم شود تا برای رویای «سرنگونی» اش خط و ربطی پیدا کند. چرا که خود دیگر چیزی در چنته ندارد تا یاوه سرایی کند. ..
هر حزب یا سازمانی و حتی فرقه ها برای جذب نیرو و پرورش انها خط و مشی و ایدوئولوژی و مناسبات خاص خودشان را دارند .
در این مبحث می خواهم اندکی ذره بین را روی مناسبات رجوی و ایدئولوژی اش انداخته و شما را به قلعه ها موازی فرقه مافیایی رجوی در عراق ببرم. همسفرباشید ؛همسفر درد هاو رنج هاوناله و فریاد ها که هیچ فریاد رسی هم نداشتیم قلعه هایی که کرکس ها بر بالایش پرواز میکردند و کفتارها نگهبان …….
دربدو ورود به این تشکیلات ابتدا با نمایش فیلم های حماسی و شرح قهرمانی ها و یادواره افراد قدیمی ایجاد انگیزش می کنند و همانند صیادان وقتی پرندگان با دیدن آب و دانه بی خبر از همه جا و همه چیز به سمت آب و دانه می روند دامها برسر و رویشان فرو می افتند و دیگر هر تلاش و تقلایی به ضد خودش تبدیل شده و باعث تلف شدن بیشترت میشود ولذا اسیر صیاد شده و تن به اسارت سپرده میشود. این تر دستی و مهارت البته ساده بدست نیامده است تشکیلاتی که تجربه دو نظام را در در تمام عرصه های اجتماعی و زندانها بدست آورده از بهترین روش ها برای شکار طعمه هایش استفاده می کند.و بهترین ابزار ها و تکنولوژی روز را بکار میگیرد.
نخست می پردازیم به تعاریف پایه ای در تشکیلات فرقه رجوی :
برادری و رفاقت: .معمولا در سازمانهایی با نگرش ؛ پیشبرد خط شان از طریق جنگ مسلحانه به هر قیمت علی القاعده باید افراد و بدنه ان بهترین مناسبات جمعی را داشته باشند چون مشخص نیست که هر کدام از انها فردا زنده باشند.یا نباشند لذا باید افراد در رفاقت و صمیمیت و از خودگذشتگی ازیکدیگر سبقت بگیرند. . . . .
اما اینطور نیست بر اساس تعاریف تشکیلاتی رفاقت و برادری و صمیمیت عبارت از :
تحت نظر داشتن یکدیگر و غافل نشدن از هم حتی برای لحظه ای ؛ تیغ کشیدن به سر و روی یکدیگر ( تیغ تبر و تباتنچه که در سه حرف شامل “سه ت ” خلاصه شده است از ابداعات رجوی است که افراد بدون ملاحظه باید همواره دوربین هایشان روی نقاط ضعف و پنهانکاری یکدیگر در تشکیلات باشد بنابراین باید در نشست های شستشوی مغزی هرکسی لاجرم باید حداقل چند فاکت منفی از دور و بری هایش داشته باشد و در ان نشست بیان کند وای بحال کسانیکه دست شان خالی باشد خود سوژه میشوند و دیگران باید به ان شخص تهاجم کنند.)رفاقت وبرادری و دوستی در تشکیلات مرز سرخ و میوه ممنوعه است و تخطی از آن با مارک هایی مانند مزدور؛ دایر کردن شعبه وزارت اطلاعات ؛ خوره تشکیلات؛ تن لش و لجن ومفت خواروزالو و… روبرو است.این برچسب ها و جعل اسناد و دروغپردازی ها بر علیه اعضا جدا شده ؛ ریشه اش در خود تشکیلات است و همه افرادیکه حتی چند ماهی هم در این فرقه سپری کرده باشند بخوبی واقف اند که بدتر از این لجن پراکنی متداول فرقه بر علیه مخالفینش در مناسبات مستمرا بکار گرفته میشود. و اصلی ترین اهرم سرکوب افراد در فرقه همین ابزار است. . . . . .. . .