دموکراسی از جنس مجاهدین خلق!!! “خروج ممنوع” عنوان گزارش دیدبان حقوق بشر بود که در ۱۹ می ۲۰۰۵ برای اولین بار توسط یک نهاد بین المللی از جنایات هولناک #مجاهدین_ضد_خلق علیه اعضای خود پرده برداشت. این گزارش ۳۴ صفحه ای نشان میدهد که چگونه اعضای ناراضی که از سیاست ها و اعمال ضد بشری “مجاهدین” انتقاد نموده و یا قصد خود را برای ترک گروه اعلام کرده بودند، مورد شکنجه و ضرب و جرح قرار گرفته و یا سالها در سلولهای انفرادی کمپ های نظامی این گروهک در زندان مخوف ابوغریب در عراق محبوس شده و تعدادی نیز زیر شکنجه ها جان باختند.
تا قبل از دهه ۷۰ مراسم ماه محرم و عزاداری برای امام حسین (ع) در مناسبات فرقه بر اساس تفکر التقاطی رجوی اقدامی ارتجاعی و ممنوع بود. فقط خود و یا مسئولین فرقه در روز عاشورا نشست هایی برای اعضاء می گذاشتند تا دیدگاه التقاطی خود را نسبت به قیام امام حسین و واقعه عاشورا را در اذهانشان جا بیاندازند. مسئولین موظف بودند نتیجه سخنان خود در مورد قیام امام حسین(ع) را به نقطه ای برسانند، که رجوی را به امام حسین (ع) و فرار کلیت فرقه به عراق و شریک شدن در جنایات صدام را به عزیمت خاندان و یاران امام حسین(ع) از مدینه به کوفه برای جهاد در راه خدا تشبیه کنند.
رجوی در نشستهاى ایدئولوژیکى که می گذاشت، با بیان داستان هایی از قیام عاشورایی امام حسین(ع) در نهایت اقدامات خیانت بار خود و فرقه اش را به حرکت امام حسین برای خلق حماسه عاشورا تشبیه می کرد.
رجوی وحشت داشت علنا خود را با امام حسین تشبیه کند. ولی بارها در سخنان خود بیان می کرد که پیروی از راه امام حسین(ع) منوط به پیروی از او و فرقه اش است و هر تفکری غیر از این را باطل و گمراه کننده به حساب می آورد
رجوی حتی کتاب راه حسین را که از تألیفات یکی از بنیانگذاران سازمان بود و بعد از انقلاب به نیروها آموزش داده می شد، را دراین اواخر ناقص می دانست چون به خودش ختم نمی شد. چون وی از سال ۶۴ که خود را به عنوان رهبر ایدئولوژیکی فرقه به اعضاء معرفی کرد و در راستای پیاده کردن تفکرات فرقه ای از آن تاریخ به بعد می بایست همه اعضاء او را رهبر عقیدتی و بعنوان واسط خود و خدا و ائمه اطهار، قرار می دادند.
از سال ۷۱ به بعد رجوی یکباره خواب نما شد و پیام داد برای اینکه بتوانیم حربه عزاداری حسینی را از دست حکومت ایران بگیریم، بایستی مراسم عزاداری حسینی را برگزار و آن را در سیمای سازمان نشان دهیم تا مردم بدانند مسلمان و شیعه واقعی، ما هستیم
لذا در ناباورى همگان، دستور تشکیلاتى براى شرکت در مراسم سینه زنى و عزادارى صادر کرد و از آن پس هر ساله آنرا اجرا و در تلویزیون خود پخش می کرد، امرى که تا قبل از آن یک عملکرد ارتجاعى و شرک آلود به حساب م یآورد اما با چرخشى ١٨٠ درجه جهت مغزشویى و فریب افراد خلاف اصول و ماهیت خود ساخته در سازمان قدم گذاشت که باعث حیرت همگانى شد.
تفکر بیمار رجوی، که عزاداری حسینی را نیز حربه حساب می آورد که خود را محق سوء استفاده از آن می دانست. پیام رجوی برای برگزاری مراسم عزاداری حسینی، همه اعضاء را متناقض کرده بود که چرا تا دیروز برگزاری مراسم عزاداری حرکتی ارتجاعی عنوان می شد؟
از آنجائی که هدف رجوی سوء استفاده از عزاداری حسینی و اجرای آن آلوده به تفکرات ارتجاعی و التقاطی رجوی بود، نتوانست از آن بهره ای ببرد و از طرف دیگر نمی توانست آن را ملغی کند و همین شد که از آن زمان به بعد اجرای مراسم عزاداری در مناسبات فرقه به یک برنامه سوری و زوری و بی محتوا تبدیل شد.
اما تفکر و عملکرد رجوی، علی رغم داعیه پیروی او از مکتب امام حسین(ع) فرسنگ ها با مرام و مکتب حسینی فاصله داشته و دارد. درس هایی از صداقت، فداکاری، آزادگی و پرداخت از نقطه بالا و رهبری که امام حسین با قیام و نثار خون خود به ما آموخت، رجوی با شیادی تمام از آن برای فریب و به بند کشیدن اعضاء در جهت منافع حقیر خود و تحکیم تشکیلات فرقه اش سوء استفاده می کرد و با عملکرد خود نشان داد که ذره ای به امام حسین و راه او اعتقادی نداشته و ندارد. و این است که امروزه رجوی و سازمانش به نقطه ای از خواری و ذلت رسیدند که راه بقاء و نجات خود را در خزیدن به دامن دشمنان امام حسین(ع) و راه و آئین او می بینند. دشمنانی که خون شیعیان علوی و حسینی را مباح کردند، این وعده خدا و حکم تاریخ است که روسیاه کند هرکه در او غش باشد.
آن زیارت هاى فریبکارانه و توسلهاى دروغین در حرم هاى مطهر در کربلا و نجف و کاظمین آخرالامر یقه ات را گرفته و وجود نجس ات را از آن سرزمین پاک به دور انداخت تا شما باشید که با دشمن اهل بیت در یک کاسه غذا نخورید.
پرویز آقارخ، هنرمند نقاش اصفهانی و یکی از مؤثرترین افراد در ارتقا هنر آکادمیک اصفهان که متاسفانه مدتی در دام فرقه رجوی گرفتار شد، درگذشت.
به گزارش فراق، پرویز آقارخ، هنرمند پیشکسوت نقاشی در سال ۱۳۴۲ در اصفهان متولد شد. او مدرک دیپلم خود را از هنرستان هنرهای زیبا اصفهان اخذ کرد و دانشآموخته مقطع کارشناسی انیمیشن از ایتالیا بود.
سامان نجاتی، عضو نجات یافته از فرقه رجوی درباره وی مینویسد: «پرویز زمانی بهعنوان هنرمند، نقاش و طراح، عضو شورای ملی مقاومت مجاهدین خلق بود، پسری صادق و دوستی خوب و شوخطبع و نقاشی حرفهای با سبک رئال و هایپر رئال در کار رنگ و روغن و پرتره.
کارش اما آنجا بیشتر از اینها بود. از طراحی آرم ارتش بهاصطلاح آزادیبخش فرقه تا طراحی سالن و پوستر و… مهمتر از همه تأثیرگذاری در روح و ضمیر مرضیه خواننده که موجب شناخت او از فرقه شده بود و او را به سمت مخالفت با فرقه پیش برد.
روزی برای ترانه بارون می باره با خانم مرضیه نشسته بودم و گرم گفتگو، چند بار نیکو خائف که از طرف فرقه مسئول خانم مرضیه بود به بهانه پذیرایی آمد و رفت، خانم مرضیه گفت به قول پرویز آقا رخ کار این خانم کنترل من و مسئول پاییدن و مغزشویی من است، جلوی او چهارتا شعار تکراری میدهم خر کیف میشود و مدتی دست از سرم برمیدارد و راحتم میگذارد با اینها باید اینطور رفتار کرد. او اضافه کرد که پرویز میگوید اینها هنر را متوجه نمیشوند و از هنر نه لذت میبرند و نه تأثیر میپذیرند فقط به عنوان یک وسیله به هنر نگاه میکنند و به هنرمند هم همینطور.»
نجاتی ادامه می دهد: «بعدها که پرویز آقا رخ از سازمان و شورا گذشته بود و رفته بود ایران باز هم خانم مرضیه را دیدم لابهلای رفتوآمد و خلوتشدن اتاق، گفت پرویز رفته؟ گفتم آری ولی مسکوت گذاشتهاند که تأثیر رفتنش را خنثی کنند. گفت میدانم جای هنرمند اینجا نیست؛ اما مثل او نمیتوانم بروم و وقتی گفتم که اگر نخواهم گفتهاند ما به خاطر خودت نمیگذاریم؛ چون آبروی خودت را میبری اگر اینجا بمیری و دفنت کنیم هم به سود خودت خواهد شد هم ما تا اینکه به دامن رژیم بروی و علیه ما صحبت کنی. گفت غیرمستقیم و مستقیم تهدیدم کردهاند به مرگ. آن هم مرگی که معلوم نشود آنها مرا کشتهاند. خواستم به او بگویم که تو صحنههایی را پیش روداری که بتوانی صدایت را به جهان آزاد برسان، جهانی بیرون از این فرقه، اما فرصت نشد. مرضیه بعد از پرویز آقا رخ و اعتراضش بیشتر کنترل میشد. حتی صحبت شده بود که قرار است از اشرف نشینها دورش کنند و در فرانسه برایش زندان بسازند. بعدها شنیدم که تحتتأثیر صحبتهای مرحوم آقا رخ در نشستی به سازمان و به فرقهسازی و مغزشویی و فشار اعتراض کرده بود و البته نه برای حال و روز خودش که برای حال و روز اسیران اشرف نشین. که در آن جلسه یک هوادار خارجه نشین بیمغز و بیهنر به اسم امیر شیخی با الفاظ رکیک او را خطاب کرده و اقدام به فحاشی کرده بود. مرضیه همانطور که او را تهدید کرده بودند فوت کرد و نیز پرویز آقا رخ با همه تأثیرگذاری در نقش و در ذهن بسیاری چون خانم مرضیه روحش شاد و خدایش بیامرزد.
مراسم خاکسپاری مرحوم پرویز آقارخ، سه شنبه ۱۹ تیرماه در قطعه نام آوران باغ رضوان اصفهان برگزار شد.
عدم حضور سرکرده تروریستها در نشست برلین نشان از اقتدار دیپلماتیک و امنیتی ایران در قلب اروپا دارد؛ ممنوعالخروج شدن مریم رجوی توسط فرانسویها مقدمه استرداد او به تهران است.
نشست فرقه تروریستی مجاهدین در برلین بدون حضور سرکرده تروریستها در آن معنایی خاص دارد، شبکه تلویزیونی مجاهدین معروف به سیمای نفاق دلایل عدم حضور مریم رجوی در این همایش را اعلام نکرد و فقط به این نکته بسنده کرد که رجوی امکان حضور در کشور آلمان را نداشته است. در این میتینگ تروریستی افرادی، چون میچل ریس فرستاده ویژه امریکاییها سخنرانی کرد و چندین نمونه از عملیاتهای ماشین کشتار مجاهدین در دهه ۶۰ با عنوان طرحهای پراتیکی برای آینده به نمایش درآمد. جالب آنکه در این نشست به جای رهبر تروریستها مثل همیشه چند اتوبوس مزدور اجارهای همراه با تعدادی سالخورده از سوی سرویس اطلاعات خارجی آلمان (BND) در خیابان گردانده شدهاند.
البته غیبت چندباره رجوی در میان ردههای تشکیلاتی دلایل روشنی دارد، یکی از آنها بیماری شدید رهبر تروریستها است که او را به مرحله فلج عصبی و زندگی پنهانی کشانده است. این مسئله مجاهدین را دچار وحشت شدید کرده، زیرا فرقه پس از مرگ دومین رهبر خود عملاً هیچ جایگزینی برای ادامه حیات ندارد. البته حضور نیافتن رجوی در نشست آکسیونی برلین علاوه بر بیماری یک دلیل مهم دیگر نیز داشته است که از خبر مرگ مریم رجوی نیز برای مجاهدین بهتآورتر است.
از مدتی قبل دولت فرانسه ضربالاجل دوماههای را برای تخلیه مقر این فرقه در اورسوراواز به تروریستها داده است. در طول این مدت رجوی حق خروج از مقرها را نداشته و بهنوعی در حصر قرارگرفته است. در این عملیات قابلتوجه، تهران پلیس فرانسه را، چون ماجرای پاکسازی کمپ اشرف ۳ در آلبانی مدیریت کرده است. این تقارنهای خاص حکایت از پلهای امنیتی و دیپلماتیک جدیدی دارد که تروریستها را روی مراکز ثقل خود مدیریت کرده و بهصورت هوشمند به ظرفیتها و زیرساختهای عملیاتی آن ضربه میزند.
فشار شدید به مجاهدین از درون و بیرون و نیز مرگ مغزی رهبری فرقه باعث تغییر راهبردهای تروریستها در ماههای اخیر شده است. پیش از این مجاهدین روی ایجاد آشوبهای دامنهدار محله محور حول شبکه هستههای خاموش کانونی درگیر شده بود که در آن نفاق خود را محور اصلی ضدانقلاب تعریف میکرد. در این طرح بر اساس الگوی جنگ چریکی «رژی دبره» موتور کوچک باید استارت موتور بزرگ (تحرک تودهها) را میزد، اما انفعال و ضربات غیرقابلمهار هوشمند به نفاق در قلب اروپا مدل عملیاتی تروریستها را تغییر اساسی داده است، از جمله آن بازگشت دوباره به طرحهای ادغامی است.
قاضی دادگاه سرکردگان فرقه رجوی خطاب به متهمان این پرونده اعلام کرد تا زمانی که فرصت دارند بازگردند و در قبال اعمالی که انجام دادهاند از خود دفاع کنند؛ استرداد امر پذیرفتهشده بینالمللی است و ایران آن را اجرا میکند.
به گزارش فراق، پانزدهمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از سرکردگان سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سهشنبه (۱۹ تیرماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجتالاسلام والمسلمین دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری و همچنین وزیری، نماینده دادستان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) بهصورت علنی برگزار شد.
در ابتدای دادگاه قاضی دهقانی با اشاره به این موضوع که براساس قانون آیین دادرسی کیفری برای تمام متهمان پرونده ابلاغیه ارسال شده است، بیان کرد: تا کنون از طرف هیچ کدام از متهمان به دادگاه نه وکیل معرفی شده و نه لایحهای ارسال شده است.
وی افزود: کنوانسیونهای ضدتروریسم موضوع صلاحیت دولتها در تعقیب و مجازات متهمان اعمال تروریستی را در صلاحیت دادگاههای کیفری میداند و بر اصل استرداد و مجازات متهمان پایهگذاری شده است؛ براین اساس دولتها موظف هستند متهمان اعمال تروریستی را محاکمه و یا به دولت دیگری که تقاضای استرداد دارد، تسلیم کنند.
دهقانی با بیان اینکه مردم ایران بزرگترین قربانیان تروریسم هستند، ادامه داد: دادگاه کیفری دائمی بینالمللی با صلاحیت رسیدگی به پروندههای حوادث تروریستی وجود ندارد، لذا رسیدگی به پروندههای حوادث تروریستی با دولتها است. رسیدگی به اقدامات تروریستی از اصولی برخوردار است که به کشورهای عضو کنوانسیونهای مبارزه با تروریسم اجازه میزبانی از تروریستها یا صدور روادید به آنها را نمیدهد.
قاضی دهقانی با اشاره به این موضوع که تروریسم یک جرم بینالمللی است و حتی اگر با انگیزه سیاسی انجام شود، جرم سیاسی محسوب نمیشود و مشمول استرداد متهمان است، بیان کرد: دولتها بر اساس اصل تابعیت میتوانند اتباع خود را که خارج از قلمروی سرزمینی مرتکب جرم شدند، مورد محاکمه قرار دهند؛ تقریبا تمام کشورهای اروپایی این اصل را پذیرفتهاند.
وی افزود: بر این اساس اگر کشوری از استرداد متهمان اعمال تروریستی خودداری کند، اعلان قرمز صادر میشود؛ لذا این دادگاه به دولت مردانی که کشور آنها میزبان تروریستها هستند هشدار میدهد میزبانی از متهمان برای کشورهایی که عضو کنوانسیونهای مبارزه با تروریسم هستند امکان ندارد.
این قاضی دادگاه بیان کرد: از زمان آغاز این دادگاهها هیچ کشورِ عضو کنوانسیون مبارزه با تروریسم حق میزبانی از تروریستها را ندارد؛ یا خودشان باید متهمان را محاکمه کنند و یا آنها را به ایران مسترد کنند.
وی ادامه داد: امروز به عنوان رئیس دادگاه در کمال اقتدار به متهمان پرونده اعلام میکنم تا زمانی که فرصت دارند بازگردند و در قبال اعمالی که انجام دادهاند از خود دفاع کنند؛ این دادگاه اعلام میکند که استرداد امر پذیرفته شده بینالمللی است و کشور ایران آن را اجرا میکند.
قاضی دهقانی با اشاره به این موضوع که یکی از اتهامات متهمان این پرونده هواپیماربایی است، گفت: ماده ۳ کنوانسیون از دولتهای عضو میخواهد صلاحیت ملی خود را نسبت به جرایم مذکور توسعه دهند.
وی با بیان اینکه کشورها نمیتوانند از متهمان هواپیماربایی میزبانی کنند، گفت: دولتمردانی که از این متهمان میزبانی کنند هم توسط قانون کشور خود تحت تعقیب قرار میگیرند و هم نظر به نقض کنوانسیون بینالمللی از سوی کشور رسیدگی کننده به جرم بینالمللی کنوانسیون توکیو ۱۹۶۳ قابلیت تعقیب دارند.
فرقه تروریستی رجوی دستهای از اعضای خود را در ظاهر به عنوان جداشده به اروپا فرستاده تا این افراد خالی از وجدان، حیثیت و خوی انسانی بر روی خیانت ها و جنایت های این فرقه سرپوش بگذارند.
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، کم نیستند افرادی که در نوجوانی و حتی کودکی به واسطه خانواده و یا دلایل مختلف گرفتار فرقه جنایتکار شدند اما پس از درک شرایط و شناخت ماهیت فرقه توانستند خودرا از چنگال آنها نجات دهند.
برخی از این افراد به جهت اینکه خودشان رنج کشیدند و به چشم دیدند که چگونه زندگی خود و بسیاری ازجوانان میهن تباه شده، دست به روشن گری و افشاگری زدند و کمک بزرگی به وجدان خود و نسل جوان کردند.
بعضی هم خسته و بی انگیزه به دنبال زندگی جدیدی رفتند تا زخم های روحی و جسمی خود را التیام بخشند. اگر چه همان افراد نیز در مقابل جامعه و مردم مسئولند اما به هرحال این بی انگیزگی ها هم نتیجه همان پلیدی و نحوست فرقه رجوی است که از این ها نیز میگذریم.
اما سخن حال ما با دسته سوم از جداشدگانی است که علی رغم شناخت ماهیت کثیف فرقه، علیرغم اینکه در درون فرقه و به طور مضاعف پس از جدا شدن و ارتباط با دنیای آزاد بیشتر عمق رذالت فرقه را مشاهده کردند ولی باز هم پس از مدتی در خارج، شروع به فعالیت و حمایت های مشکوک از فرقه نموده و خود را آلوده به رذالت و کثافت فرقه کردند.
به خوبی روشن است این افراد از وجدان، حیثیت و خوی انسانی خویش به راحتی گذشته و به فکر منافع کثیف مادی هستند. این دسته به دنبال پناهندگی و رسیدن به زر و زور هستند و در این مسیر برایشان مهم نیست دوباره نقش مزدوری و رذالت پیشگی را اجرا کنند. دروغ گویی و نفاق در ذات این افراد به خوبی روشن است چرا که اگر واقعا سازمان مجاهدین را قبول داشتند همانجا می ماندند و به مانند سابق نداشتن زن، زندگی، بچه و سایر قوانین فرقه را تحمل می کردند!
جالب است بدانید بسیاری از آنها برای جدا شدن از فرقه سال ها تلاش کردند و در سال هایی که در کمپ اشرف و درون تشکیلات بودند بارها علیه فرقه برخاسته و به روشنی انگشت بر خیانت ها و جنایت های فرقه گذاشتند اما حالا که پایشان به بیرون رسیده نمی توانند فرافکنی کنند و اگر خودشان را به خریت می زنند بدانند که سایرین فریب آن ها را نمی خورند. افرادی که با هر قلم و یا هر قدمی دوباره شیطان مجسم و فرقه رجوی را حمایت می کنند که روزانه به دنبال اغفال و کشتن جوانان ایرانی است گناهی نابخشودنی دارند و در تمام جرم های فرقه شریک هستند.
افرادی چون شریف دانش پیپ، حمید مکی، علی رئوسان، ناصر خواجه گیری، بابک رهنورد، نعمت فیروزی، مراد برسته، محمد ناهید، حمیدرضا طاهرزاده، حنیف ناظم زمردی(دلقک فرقه رجوی)، علیرضا حسنی، محمداقبال، محمد حسین توتونچیان (سرکرده سایت آفتابکاران)، مجتبی علیقلی، حسین فرشید، حسن داعی، علیرضا، مصطفی، مهناز، لیلا، بابک، سمیه و … خطاب به این ایادی نان به نرخ روز خور می گوییم، مطمئن باشید دست تان تا مرفق به مانند ارباب پلیدتان رجوی، به خون آغشته است و سهم شما از درونی ها بیشتر است چرا که آگاهانه و فقط به خاطر منافع کثیف این روزهایتان، نمایش حمایت از فرقه برگزار میکنید.
اقدامات مهم و اساسی در تبدیل به فرقه شدن سازمان مجاهدین از سال ۱۳۶۳ شروع شد که در چندین مرحله به اوج خود و یک ساختار فرقه ای مخوف رسید. هر مرحله همراه با آموزش ها و طی کردن مراحل سختی بود که همه موظف به تغییر اندیشه و بازخوانی خود بودند.
گام اول اعلام انقلاب ایدئولوژیک درونی
اواخر سال ۱۳۶۳، ازدواج سوم مسعود رجوی توسط سازمان به عنوان «انقلاب ایدئولوژیک» اعلام و هدف ارتقای مقام زن به جایگاه رهبری انقلاب نامگذاری شد. رجوی، با پیشبرد بحث آزادی و رهایی زنان، بهانهای برای پیشرفت زنان مطرح کرد که یک زن نیز باید در سطح رهبری قرار گیرد. او ابتدا خود را به عنوان رهبر ایدئولوژیکی و سپس مریم عضدانلو را به عنوان همراه ایدئولوژیکی خود معرفی کرد. سپس از اعضا خواست که مریم عضدانلو را همانند رهبر بپذیرند. مریم رجوی از همسرش، مهدی ابریشمچی، جدا شد و با مسعود رجوی ازدواج کرد. آنها این ازدواج را یک شکستن سنت در راستای ایجاد یک ایدئولوژی جدید که زنان میتوانند از قید اسارت مردان آزاد شوند توصیف کردند!
پس از آن، تغییراتی در ساختار قدرت توسط رجوی اعمال شد. تا قبل از آن، سازمان توسط یک مجموعه از اعضای قدیمی اداره میشد، از جمله علی زرکش، ابراهیم ذاکری، مهدی ابریشمچی، محمد سید المحدثین، مهدی براعی، عباس داوری، محمد حیاتی و… با مسعود رجوی. نقش آنها بسیار مهم بود. این مجموعه، که دفتر سیاسی و مرکزیت نام داشت، پس از واقعه به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک منحل شد. رجوی به گونهای پیش رفت که کنترل سازمان و اعضا را به دست گرفت. ارگانی به نام هیأت اجرایی تشکیل شد که کار این ارگان، همانطور که از نامش پیداست، پیش بردن کارهای اجرایی بود. از آن پس، رجوی تنها تصمیمگیرنده و ابداعکننده خط و خطوط استراتژی و متدولوژی سازمان شد.
به فاصله کمی، اعضای مخالف اخراج یا به حاشیه رانده شدند. رجوی این معادلات جدید را سخت و سنگین برای اعضا توصیف میکرد و در مراسم ازدواج سومش با مریم رجوی اعلام کرد: انقلاب جدید چون کورهگدازانی است و هر کس بایستی از آن عبور کرده و خود را در آن محک بزند. در حالی که به نحو پیچیدهای یک کودتای درون تشکیلاتی انجام شد و خود را سرکرده بلامنازع سازمان معرفی کرد. این اقدام اولین گام بزرگ برای بدست گرفتن تمام قدرت رهبری و پیش بردن آن به سمت فرقهای شدن بود.
گام دوم در سال ۱۳۶۷
پس از شکست سازمان در بزرگترین عملیاتش که نام فروغ جاویدان (مرصاد) بر آن نهاده بود، نیروها با شکست سنگینی مواجه شدند و بیش از نیمی از اعضا کشته و بسیاری مجروح شدند. به دلیل اینکه با محاسبات و برآوردهای نظامی، مقصر اصلی طراح عملیات یعنی رجوی بود و مسئولیت آن همه قربانیان از هر دو طرف به عهده وی بود. او با زیرکی و با ایجاد یک سری بحثهای مغلطهآمیز، مقصر شکست خوردن در این عملیات را کمبودهای ایدئولوژیکی اعضا اعلام کرد.
ابتدا در یک جلسه پنج روزه و سپس ۱۰ روزه جمعبندی گفت از نظر موقعیت تاریخی و سازمانی، در هر صورت این عملیات به هر قیمت بایستی انجام شود و محصول آن یک بیمهنامه تاریخی برای ما است. در مرحله دوم، جلسات آموزشی به نام تنگه و توحید انجام شد که چند ماه ادامه داشت و با آموزش و القا نظراتش میگفت، تمام محاسبات یک جنگ بحثهای کمیت افراد و ادوات نظامی و سلاح نیست، بلکه کیفیت مهم است که با اتکا بر آن میتوان بر دشمن هر چقدر هم که نیرو داشته باشد، پیروز شد. بنابراین، علت اصلی شکست نه نظامی، بلکه ضعفهای ایدئولوژیکی عنوان شد.
بازخوانی ابعاد دیگری از کودتای نقاب در سال ۱۳۵۹، نقش قابلتأمل فرقه رجوی در این کودتا را برملا میکند.
به گزارش سرویس پژوهش فراق، در بخشی از کتاب «دست خدا بر نقاب» که توسط مؤسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده درباره نقش مرموز فرقه رجوی در کودتای نقاب آمده است: همکاری گروهکهای معاند در منطقه کردستان، بخشی از ارتباط با مخالفین از سوی سران کودتا بود؛ اما جریان مهمتر و طیف تأثیرگذاری که میتوانست اهداف کودتا را در آینده بعد از پیروزی تهدید کند، فرقه رجوی بود؛ زیرا چهره عوامفریبانه سرکردگان سازمان در نقاب مذهبی و گرایشهای فکری این سازمان به رئیسجمهور وقت (بنیصدر) برای سران کودتا هالهای از تردید را در رویارویی با این سازمان به وجود آورده بود.
کودتاگران نگران بودند که مبادا ارتباط با این سازمان برای آنها مشکلساز و نگرانکننده باشد؛ بنابراین با احتیاط و وسواس خاصی به رهبران این سازمان نزدیک شدند و با آنان به تعامل پرداختند.
این موضوع که چرا کودتاگران در مقایسه با به کارگیری عوامل حزب دموکرات و کومله و بخش قابل توجه نیروهای نظامی آنها بر روی نیروهای سازمان مجاهدین خلق سرمایهگذاری میکردند، شاید بیشتر به این دلیل بود که بیشتر افراد این سازمان در تهران متمرکز بودند و پیروزی کودتا نیز در گروی تصرف شهر تهران بود. همین امتیاز تأثیر زیادی در برقراری رابطه از سوی سران کودتا با رهبران این سازمان داشت.
وجهه مذهبی و ریاکارانه این سازمان و ادعای تبعیت از رهبر انقلاب و نقاب طرفداری از خلق و به کاربردن لفظ «مجاهد» در اطلاعیهها، آرمها و نشانههای این سازمان به عنوان نماد مبارزه با ظلم و ستم، همگی مؤید به اصطلاح استکبارستیزی آنها بود و این ویژگیها در احزاب دموکرات و کومله وجود نداشت. همچنین منطقه عملیاتی و استراتژیک فعالیتهای سیاسی و نظامی این احزاب در کردستان بود، در صورتی که عمده فعالیت و اهداف سیاسی و نظامی کودتاگران در شهر تهران خلاصه میشد. همین موضوع سران سیاسی کودتا را وامیداشت که بیشترین ارتباط و همفکری را با رهبران سازمان مجاهدین خلق برقرار کنند و برای جذب نیروهای این سازمان برای برنامههای بعد از پیروزی (کودتا) حداکثر بهرهبرداری و استفاده را انجام دهند.
سروان ناصر رکنی از نیروهای دستگیر شده در جریان کودتا در بخشی از اعترافات خود مینویسد: «صحبت بر سر این بود که نقش مجاهدین خلق در روز کودتا چه خواهد بود؟ آیا آنها علیه ما و یا به نفع ما اسلحه به دست خواهند گرفت؟ به چه ترتیب خواهد بود؟ توضیحی که آقای قادسی به تیمسار مهدیون و محققی میداد، این بود که ما در حال مذاکره با هر دو گروه هستیم، هم مجاهدین خلق و هم فدائیان خلق. او میگفت که ما با فداییان خلق زیاد تعاملی نداریم که با آنها به شکلی وارد صحبت بشویم و امتیاز بدهیم که بعدا برای خودمان تولید دردسر نکند. ولی با مجاهدین خلق مشکلی نداریم؛ با آنها صحبت کردهایم و به نتیجه رسیدهایم که در آن روز آنها به نفع ما وارد کار نشوند.
ما احتیاجی نداریم که آنها به نفع ما وارد عمل شوند. همین قدر کفایت میکند که احتمالا اگر فتوا و دستوری صادر شد، اینها اسلحه به دست نگیرند و بر علیه ما وارد کار نشوند و کار ما را سنگینتر نکنند. همین برای ما کفایت میکند. (قادسی) گفت: ما این قول را از مجاهدین خلق گرفتهایم که آن روز(روز کودتا) بیطرف بمانند. در عوض اینکه آن روز بیطرف بمانند، قول دادیم تا آنها آزادی فعالیت سیاسی داشته باشند و هر نوع فعالیت سیاسی که بخواهند در نهایت آزادی انجام دهند.»
بر این اساس سرکردگان فرقه رجوی هم با یک طراحی پیچیده کوشیدند تا ضمن شرکت در کودتا و تقویت کودتاگران برنامه مناسبی را نیز برای مواجه با خطر عدم موفقیت کودتا تدارک ببیند. براساس همین تحلیل و نتیجهگیری، سران سازمان مجاهدین خلق به این امید بودند که با پیوستن به کودتاگران موقعیتی برای خود به دست آورند. با اطلاعاتی که از سوی عوامل نفوذی خود در تشکیلات کودتا به دست آورده بودند به ارزیابی عملکرد آن با معیارهای سازمانی خود پرداختند و ضمن همسویی با کودتاگران شرایطی ایجاد کردند که سران کودتا بر روی سرمایههای انسانی این سازمان حسابی جدا باز کنند و تعامل دوسویهای میان سازمان و سران کودتا فراهم شود.
فرقه رجوی با سرعت و شتاب زیادی تعدادی از عوامل و طرفداران خود را که در بخشهای نظامی کشور حضور داشتند و جذب سازمان شده بودند با ابلاغ مأموریت، در دو محور کاری و سازمانی به فعالیت میفرستد:
۱-نفوذ پنهان و مخفیانه در تشکیلات کودتا و ارزیابی از نیروها و امکانات کودتاگران و سنجش و ارزیابی از موفقیت و یا عدم موفقیت کودتا.
چندی پیش، برشی از یک جلسه اعلام وفاداری اعضای فرقه رجوی در مقابل مسعود رجوی در شبکه های اجتماعی منتشر شد که با واکنش جالب کاربران مواجه شد.
به گزارش فراق، در این گزارش خبری ویدئوی کامل این نشست را جهت قضاوت افکار عمومی و مخاطبان فرهیخته منتشر می کنیم تا از شیوه سرکوب عقاید و مغزشویی در فرقه تروریستی رجوی آگاه شوند.
رجوی در بخشی از این ویدئو از فرد موردنظر میخواهد تا به فریبکاریهایش در گذشته اعتراف کند و طرف مقابل هم جملاتی را به زبان میآورد که بردهوار و خفتبار است. رجوی از طرف میپرسد: «تو دوباره متولد شدی؟» و فرد مربوطه تأیید میکند. بعد از او میپرسد: «چاخان نمیکنی؟ از کی متولد شدی؟» و طرف میگوید: «از خواهر مریم!» و در توضیح میگوید: «با درک و شناختی که از خواهر مریم پیدا کردم، دنیام کلا عوض شد.» رجوی میپرسد: «دنیات عوض شد؟ دنیای قبلیت چه دنیایی بود؟» و طرف میگوید: «دنیای تاریکی، دنیای پوچی.» همزمان رجوی از او میپرسد: «وضعت خیلی خراب بود؟ حقهباز مشهودی بودی؟» و باعث تأسف و تعجب است که عضو مربوطه در مقابل مسعود رجوی، سرافکنده و تحقیرشده، لبخند میزند. بعد هم رجوی پرسش و پاسخی با یکی دیگر از اعضا شروع میکند و سرآخر تأکید میکند که بله، میشود دنیا را عوض کرد!مریم سنجابی، عضو سابق شورای رهبری فرقه رجوی در این باره می نویسد: تشکیل جلسات صدنفره و گاهی هزار نفره در این سازمان به یک روال و قانون تبدیل شده. در این جلسات نفرات را وادار میکنند که حتی خصوصیترین افکاری را که از ذهنشان عبور کرده، در جمع مطرح کنند و سپس آن جمع را علیه آن فرد بشورانند و مورد تحقیر و توهین و آزار قرار دهند. در تشکیلات فرقهای این سازمان بهطور رسمی اعلام شده که هیچ فردی از خودش هیچ هویتی ندارد. زن، شوهر و کلیه افراد خانواده، همهچیزش متعلق به رهبری است. بهطور خاص میگویند که جانشان مال مسعود رجوی و روح و افکارشان متعلق به مریم رجوی است و این زیربنای ایدئولوژی کثیف این سازمان است؛ یعنی افراد نباید خودشان هیچگونه تصمیمگیری یا فکر و اندیشه یا اختیاری بر امور خصوصی خود داشته باشند. از زمانی که عضو شورای رهبری این سازمان شدم، به من ابلاغ شد که دیگر هرگز نمیتوانم این سازمان را ترک کنم و اگر زمانی بخواهم از این سازمان جدا شوم، حکم من مرگ است و باید با قرص سیانور خودکشی کنم. شما لطفا به من بگویید حتی یک رئیسجمهوری اگر نخواهد کارش را انجام دهد، میتواند یا نه؟ این چه سازمانی است که اینگونه حکم میکند؟ این قانونِ این سازمان است که علیه مخالفان خودش حکم مرگ میدهد. حکم فرار و هرگونه جدایی از این سازمان، مرگ است. این بارها توسط مسعود رجوی مورد تأکید قرار گرفته است.
محل اسکان مهمانان اجارهای مجاهدین در برلین، شب گذشته به جهت دریافت هشدارهای مشکوک تخلیه شد.
به گزاش فراق، هتل «Wyndham Garden berlin» در برلین که محل اسکان ۸ اتوبوس از مهمانان اجارهای فرقه رجوی که همگی از مهاجران صهیونیستی، سوری، افغانی و اوکراینی بودند شب گذشته به طرز مشکوکی تخلیه شد و مهمانان آن آواره خیابانهای این شهر شدند.
بر اساس اطلاعات رسیده، این آوارگان با اعتراض شدید به وضعیت پیش آمده، به رابطین هماهنگ کننده این سیرک گفتند وقتی عرضه تامین امنیت یک هتل را ندارید چرا ما را در این شرایط دربهدر کردید.
منابع مطلع خبر دادند کانون ناراضیان فرقه رجوی و افرادی که به اجبار در ستادهای هماهنگی این مراسم به کارگیری شدند به شدت خواهان افشاگری در این برنامه بوده و می خواهند حقیقت پشت پرده فرقه تروریستی رجوی برای جهانیان و افکار عمومی آشکار شود.
همچنین خبر ممنوع الخروجی مریم رجوی از فرانسه نیز، از شب گذشته این فرقه را در شوک فرو برده است و به نظر می رسد شرایط پیش آمده با این خبر نیز در ارتباط باشد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فراق، سالهاست که برگزاری نشست سالانه فرقه تروریستی رجوی، در کشورهای مختلف اروپایی تحت فشار سرویس های اطلاعاتی کشور میزبان به دلیل هشدارهای رسمی و جدی جمهوری اسلامی با مشکل مواجه شده است، حال این بار نیز با وجود هشدارها سران این فرقه، دست به دامان صدام و استخبارات جدید خود یعنی صدراعظم آلمان و سرویس اطلاعاتی BND آلمان برای صدور مجوز برگزاری نشست سالانه فرقه در برلین شدند.
بر اساس اطلاعات رسیده یکی از سناریوهای فرقه رجوی برای پرکردن سالن گردهمایی ۹ تیر، برنامه ریزی با عنوان تور تفریحی اروپا گردی به مقصد ترکیه برای مهاجران ایرانی و برخی کشورهای غرب آسیا بوده است. طبق این سناریو قرار بوده نفرات جذب شده ابتدا به آلبانی انتقال داده شوند و در آنجا پاسپورت های این نفرات ضبط شود. سپس به آنها اعلام گردد که شرط عودت مدارک حضور در تجمع برلین می باشد.
دولت آلمان از ابتدای دهه ۶۰ به عنوان یکی از اردوگاه های پنهان و زیر زمینی فرقه رجوی شناخته میشود که میزبان ستاد اطلاعات این فرقه، گروههای تخلیه تلفنی فرقه و شورای موسوم به ملی مقاومت در برلین است.