قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۶۳۷ مطلب با موضوع «افشاگری» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰
 
خشم و یأس فرقه تروریستی مجاهدین و براندازان از آزادی حمید نوری
 
مجاهدین برای غرب ابزار اعمال سیاست‌های ضدایرانی هستند، آن هم تا جایی که منافع خود غرب به خطر نیفتد. حالا رجوی و علینژاد و همه دارودسته‌شان به خوبی دیدند که غرب وقتی پای منافعش در میان باشد، چگونه آن‌ها را، چون دستمالی مصرف شده دور می‌اندازد.

روز شنبه که خبر آزادی حمید نوری آمد، ملتی در ایران همراه با خانواده حمید نوری شاد شدند و در فضای مجازی این شادی از مطالب و هشتک‌ها عیان بود. آن‌سو، اما کسانی عزادار شدند، تروریست‌های رجوی از یک سو و براندازان دیگر از سویی دیگر، نه فقط عزادار که دچار خشم و یأسی توأمان شدند.

سال‌ها تلاش مجاهدین برای دستگیری و محاکمه یکی از مسئولان ایرانی برای اتهام تروریست‌های مجاهدین ، جلوی چشم‌شان بر باد رفته بود! پنج سال ذوق و خوشحالی داشتند که توانسته‌اند حمید نوری را به نمایندگی از کل نظام جمهوری اسلامی ایران دستگیر و محاکمه کنند و حکم حبس ابد برایش بگیرند، اما حالا حمید نوری در فرودگاه مهرآباد برایشان رجز می‌خواند که من در تهرانم، شما کجا هستید! مریم رجوی از اولین کسانی بود که واکنش نشان داد و نوشت: «زندانیان و شکنجه‌شدگان و دادخواهان و خانواده‌های شهیدان قتل‌عام و تمام مردم ایران، آزاد کردن دژخیم حمید نوری را قویاً محکوم می‌کنند. نه می‌بخشند و نه فراموش می‌کنند. باج دادن به آخوندهای گروگان‌گیر و ضد بشر باعث می‌شود که آن‌ها بیش از پیش خاک سوئد را جولانگاه تاخت و تاز تروریستی خود قرار دهند.» او البته مجبور شد کامنت‌های توییترش را محدود کند، چه آنکه صرف نظر از تیم‌های سایبری مجاهدین، با موج لعن و نفرین مردم ایران مواجه بود!

مسیح علینژاد هم در مطلبی نوشت: «استرداد حمید نوری از سوئد به ایران یعنی همدستی دولت سوئد با جمهوری اسلامی در فراری دادن مجرمی که جنایت علیه بشریت مرتکب شده بود. یعنی خیانت به حقوق انسان‌ها و پشت کردن به تلاش خانواده‌های دادخواه دهه شصت برای پاسخگو کردن جنایتکاران. یعنی پشت کردن به دستگاه قضایی مستقل سوئد که بهترین حکم ممکن یعنی حبس ابد را برای این جنایتکار صادر کرده بود. استرداد حمید نوری به جمهوری اسلامی یعنی تقویت نظام خونخوار جمهوری اسلامی.»

او دو زندانی مبادله شده با حمید نوری را که در ایران زندانی بودند، گروگان خواند و برای دولت‌های غربی تعیین تکلیف کرد که «باید به شهروندان خود تأکید کنند که هرگز تحت هیچ شرایطی به ایران سفر نکنند.»

علینژاد که خشم و یأس از دولت سوئد از کلماتش هویدا بود تأکید هم داشت که «نهادهای حقوق بشری مستقل ایرانی و جهانی باید به این رسوایی پاسخ بسیار قاطع و سریع بدهند.»

سیما ثابت، مجری سابق شبکه صهیونیستی اینترنشنال که به دلیل آنچه لکه‌دار شدن کرامتش نامید، از این شبکه استعفا کرد، بعد از آزادی حمید نوری در توییتر نوشت: «روز سیاه شرمساری برای دولت سوئد و کشورهای غربی. روزی که در یک بده بستان سیاسی، وقیحانه بدیهی‌ترین اصول انسانی را زیر پا گذاشتند.»

دولت سوئد حمید نوری را آزاد کرد. «عصبانیت سیما ثابت به همین نوشته خلاصه نشد. او در توییتی دیگر نوشت: «وقتی وقاحت و بی‌شرفی خطوط سیاست خارجی را تعیین می‌کند به روایت تصویر:نخست‌وزیر سوئد با تأیید خبر آزادی حمیدنوری، آن را یک “تصمیم سخت” در راستای آزادی دو شهروند سوئدی دانست.»

حامد اسماعیلیون هم که در این روزها به خاطر محکوم شدن شرکت هواپیمایی اوکراین در دادگاه عالی کانادا، مورد حمله شدید براندازان قرار گرفته است، نوشت: «مبادله حمید نوری لکه‌ای ننگین در رفتار دولت سوئد است.»

نخست‌وزیر سوئد، اما از اقدام خودش در تبادل حمید نوری دفاع کرد و گفت مخالفت‌ها را درک نمی‌کند.

روشن است که اروپا و امریکایی صرفاً تا جایی که منافع‌شان به خطر نیفتد، با مجاهدین همکاری می‌کنند، چه آنکه اصل این همکاری هم برای حفظ منافع خودشان است و نه آنکه واقعاً مجاهدین را مظلوم و صاحب حقی بدانند، بلکه مجاهدین برای غرب ابزار اعمال سیاست‌های ضدایرانی هستند، آن هم تا جایی که منافع خود غرب به خطر نیفتد. حالا رجوی و علینژاد و همه دارودسته‌شان به خوبی دیدند که غرب وقتی پای منافعش در میان باشد، چگونه آن‌ها را، چون دستمالی مصرف شده دور می‌اندازد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

در اندرونی رجوی اصلا جرم است که فرد بخواهد کسی را انتخاب کند و فقط رهبری حق انتخاب و عزل و نصب را دارد.

به گزارش فراق، وطن فروشی، اسلحه و انفجار و کشتار، بی‌رحمی، ترور و آدمکشی چیزهایی است که مسعود رجوی و فرقه رجوی مثل همیشه در کیسه خود ذخیره کرده و هر موقع بخواهند دست در کیسه خود می‌کنند و یکی از مارهای سمی و خطرناک خود را بیرون کشیده و به جان جامعه می‌اندازد تا با ایجاد رعب و وحشت و تروریسم افسارگسیخته مسائل روز خود را پیش ببرند.

خاستگاه نظام‌های سیاسی، نقش مردم در سیاست و حکومت، فرایند و میزان اثرگذاری شهروندان در تصمیمات سیاسی و در نهایت نظام‌های انتخاباتی در کشورها عناصری است که مختصات «انتخابات» را مشخص می‌کند. با این حال، معنای انتخابات در همه جای دنیا یکسان است، ولی درون فرقه رجوی این موضوع بسیار با ماهیت انتخابات فرق دارد.

مسعود رجوی از سال ۱۳۶۰ با ایجاد موجی از ترور انسان‌های بیگناه تلاش کرد تا خودش را به جامعه ایران تحمیل کرده و بقبولاند، ولی نتوانست. برعکس تصورات باطل خودش، اتفاقا بیشتر از هر زمانی از چشم جامعه افتاد زیرا کسی که بخواهد با کشتار مردم بیگناه خودش را اثبات کند دیر یا زود بر اساس قوانین تکامل اجتماعی رسوا خواهد شد.

برای بررسی کارنامه سران مجاهدین خلق به عنوان فرقه‌ای بسته که تاکنون هیچ نهاد حقوق بشری و بین المللی به مسائل داخلی آن اشراف پیدا نکرده است، معتبرترین و ساده‌ترین روش، رجوع به اظهارات اعضای جدا شده این فرقه است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

دیپ فیک (DeepFake) یک فناوری جدید در حوزه هوش مصنوعی است که این بار در سوژه قدیمی «سلامتی رهبر معظم انقلاب» به کار گرفته شده است.

به گزارش فراق، فناوری هوش مصنوعی مرزهای تکنولوژی و فناوری را در حوزه «جعل» نیز بسیار جلوتر برده و اگر در گذشته تنها ممکن بود یک عکس توسط نرم افزارهای گرافیکی دستکاری شده و چیزی خلاف واقعیت (به قول معروف فتوشاپی) به بیننده نشان دهد، امروز با فناوری خطرناکتری روبه رو هستیم که می‌تواند چهره و صدای افراد را به طرز شگفت‌آوری تقلید کرده و در قالب ویدیوهای غیر واقعی منتشر کند.

فناوری دیپ فیک بر مبنای هوش مصنوعی است که به واسطه آن تصاویر و ویدیوهای دروغین، اما «واقعی‌نما» درست می‌شود و می‌تواند هر بیننده‌ای را تحت تاثیر خود قرار دهد. امروزه ویدیوهای دیپ فیک بسیاری از هنرمندان و افراد مشهور ساخته می‌شود و بیننده بدون آنکه متوجه عدم صحت و واقعیت آنها شود، محتوای آنها را باور کرده و به انتشار آن‌ها در فضای مجازی دست می‌زند.
در حالی که طی سالهای اخیر، برای پرهیز از فریب خوردن با محتواهای جعلی بر سواد رسانه‌ای و توجه به «سند» و «فکت» تاکید شده، با پیشروی بدون محدودیت این فناوری، درواقع سندها و فکت‌های جعلی تولید شده و از آنجا که تشخیص بین مرز حقیقت و دروغ گاه کاملا غیر ممکن می‌شود، بسیار خطرناک است.

فناوری دیپ فیک یا «جعل عمیق» سال ۲۰۱۴ برای اولین بار توسط یک دانشجوی مقطع دکترا به نام «ایان گودفلو» اختراع شد. دیپ فیک از ترکیب دو واژه Deep به معنای عمیق و Fake به معنای جعلی و دروغین تشکیل شده و براساس هوش مصنوعی قادر است تصاویر انسان را به صورت واقع نمایانه تولید کند. در این فناوری، با استفاده از الگوریتم‌های یادگیری ماشین، تصاویر، صدا و ویدیوهای موجود از شخص تحلیل، و محتوا و فیلم یا صدای ساختگی بر آنها بار می‌شود.

در این سیستم وظیفه یکی از مدل‌ها تولید محتوا (تولید تصاویر افراد) و وظیفه مدل رقیب، تشخیص واقعی بودن و یا جعلی بودن عکس تولید شده است. البته در ابتدای کار مدل هوش مصنوعی رقیب قادر است به راحتی عکس و محتوای جعلی را از واقعی تشخیص دهد؛ اما با گذشت زمان، دقت و عملکرد مدل هوش مصنوعی تولیدکننده به قدری افزایش می‌یابد که تشخیص جعلی بودن محتوای تولیدشده برای مدل رقیب بسیار سخت می‌شود.

فناوری جعل عمیق، نه تنها بازیگران و سلبریتی‌ها را هدف گرفته، بلکه به حریم چهره‌های بزرگ سیاستمدار نیز تجاوز کرده است. به عنوان مثال ویدیویی از باراک اوباما منتشر شد که در آن دونالد ترامپ را فردی حقیر و غیرمنطقی خطاب می‌کرد. اگرچه این ویدیو صحت نداشت و کاملا غیرواقعی بود، اما افراد زیادی آن را باور کردند و دست به انتشار آن در فضای مجازی زدند. اوباما هم در خصوص تکنولوژی دیپ فیک گفته: در دنیایی که می‌توانند به سادگی صحبت‌ها و ویدیوهای غیرواقعی از من ساخته و منتشر کنند، به مرحله‌ای خواهیم رسید که تشخیص مرز بین واقعیت و دروغ بسیار مشکل خواهدشد و این مطمئنا بر پایه‌‎های دموکراسی ما که بر مبنای حقیقت است، تاثیر خواهد گذاشت.
با این فناوری، افراد با اهداف خصمانه می‌توانند فیلم‌های غیراخلاقی از چهره‌های مشهور تهیه و تولید کنند و زندگی شخصی آن‌ها را به راحتی به خطر بیندازند یا دموکراسی و امنیت ملی یک کشور را نیز به خطر اندازند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

موضوع این است که تشکیلاتِ آویزان رجوی به دلیل منفور بودن در افکار عمومی، روشی را در پی گرفته بلکه بتواند به شکل غیرمستقیم بین هواداران کاندیداهای ریاست‌جمهوری درگیری ایجاد کرده و زمینه های درگیری و آشوب را ایجاد کند.

به گزارش پایگاه خبری_تحلیلی فراق، مهدی حسینی طی یادداشتی به جریان سازی چراغ خاموش فرقه تروریستی رجوی جهت ایجاد درگیری بین هواداران نامزدهای ریاست جمهوری پرداخته و نوشته است: اگر بخواهیم فقط یک گروه از گروه‌های تروریستی فارسی زبانِ آویزان را مثال بزنیم که با زیست پارازیتیک در شکم اروپا، علیه «انتخابات در ایران» لجن پراکنی می کند ولی در درونِ خود به هیچ قاعده مبتنی بر «انتخاب» پایبند نیست، آن گروه «تشکیلات تروریستی منافقین» است. رجوی مثل آن پزشکِ قلّابی که دارویی برای رفع کچلی خود ندارد، بیش از چهل سال است که مدعی کشف داروی رفع طاسیِ سر برای خلق است. آن یکی پرسید اُشتر را که هی از کجا می‌آیی‌ای فرخنده پِیگفت از حمام گرم کوی تو گفت خود پیداست از زانوی تو برخی گروه‌های آویزانِ طیف ضدانقلاب لااقل ظاهرکار را مراعات کرده و مدعی برگزاری نشست های سالیانه برای انتخاب اعضای مرکزیت و اقداماتی از این دست می شوند، اما فرقه تروریستی رجدی در همه مراحل ایجاد و استمرارِ زیست انگلی خود، حتی در ظاهر هم هیچگاه اعلام نکرده که بر مبنای انتخابات ساختار درونی را شکل می دهد. عناصری ناپاک درباره انتخاباتِ ریاست جمهوریِ کشورمان اظهار نظر می کنند که مدام در حال ازدواج با جفت هایی هستند که تشکیلات برای آنان «انتخاب» کرده و یا در حال جدایی سیستماتیک از جفت هایی هستند که به «انتخاب» تشکیلات باید طلاق دهند!

اعضای مجرد نیز حق «انتخاب» جفت خود را – حتی در ذهن خویش– ندارند و باید در جلسات اعتراف گیری این تعهد را امضا کنند که هر زنی را که در ذهن آنان جولان می دهد، به شکل تخیلی طلاق می دهند!

مصیبتِ بالاتر برای سرکرده کثیف منافقین این که بعد از «انتخاب!» مریم قجرعضدانلو [همسر بالفعل یکی از اعضای تشکیلات] به عنوان شریک زندگی خود، همسران سایر اعضای فرقه را نیز برای ازدواج با خود «انتخاب» کرد و فقط با هدف عبور دادنشان از گردنه انقلاب ایدئولوژیک به عقد خود درآورد. اوج کرّ و فرّ تشکیلاتِ آویزان رجوی، دوران چکمه لیسی صدام در عراق است که در واقع به بخشی از ارتش سردار قادسیه! تبدیل شده بود؛ دیکتاتوری وحشی که رژیم ستم پیشه او مطلقاً نسبتی با «انتخابات» نداشت و در طول ۳۵ سال حکومت مبتنی بر توتالیتاریزم، هیچ «انتخابی» برای خلق خود جز تن دادن به هلاکت و نابودی باقی نگذاشته بود. گروهک منافقین برای بیش از چهل سال، حیات ننگین تشکیلات را مدیون کمک های مالی و تبلیغاتیِ خانواده هوادار «انتخابات» در سعودی است که «آخرین انتخاباتِ اجداد آن ها در زمانی صورت گرفته که از هرقبیله ای یک نفر را انتخاب کردند تا پیامبراسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم را به قتل برسانند».

تشکیلات تروریستی رجوی با این که در تبلیغات پوچ و توخالی از دمکراسی دم می زند، اما در نقشی که سیستم های غربی برای آن تعریف کرده اند، مطلقاً طرحی مبتنی بر «انتخابات» را دنبال نمی کند و در متن یک مأموریت تروریستی و به نیابت از جنگ طلبان آمریکایی ایده ی سرنگونی دولت-ملت ایران را با روش حمله ی نظامی توسط آمریکای جنایتکار و با تقلا برای راه اندازی بی نظمی و اغتشاشات و از طریق لوله ی تفنگ و عملیات انتحاری و انفجاری در داخل کشور دنبال می کند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

از ابتدای انقلاب اسلامی ایران فرقه رجوی برای جاسوسی و جمع آوری اطلاعات و انتشار آن به سرویس‌های خارجی فعال بود و در همین راستا اسناد مختلفی هم از نهاد‌های سیاسی و امنیتی کشور به خارجی‌ها فروختند.

به گزارش فراق، فرقه رجوی بعد از اعلام جنگ نظامی و پناهنده شدن به صدام شبکه خود را برای فعالیت جاسوسی راه انداخت و سعی نمود با شناسایی، انتقال اطلاعات عمق به نهاد‌های اطلاعاتی ارتش بعث، شرکت در بازجویی از اسرای ایرانی و تخلیه اطلاعاتی کمک متجاوزین باشد.

با پایان جنگ و خارج شدن بعد تهدید نظامی منافقین با انسدادی که این سازمان از مرصاد خارج شد قادر نبود انسجام درونی و تشکیلاتی خود را پس از مرصاد حفظ نماید.

دستور کار پس از مرصاد، شناسایی و ترور‌های کور در داخل کشور بود. سازمان شروع به جمع اوری اطلاعات و انتقال آن به سرویس‌های خارجی و در نهایت جذب منابع مالی بود. شناسایی مکان‌های حساس، تخلیه اطلاعاتی نهاد‌های اداری با تماس‌های مختلف، استفاده از شبکه اطلاعاتی در داخل برای شناسایی مسئولان و در نهایت ترور آن‌ها عمده فعالیت سازمان در پس از جنگ بود. شهادت شهیدان لاجوردی و صیاد شیرازی دو نمونه از این عملیات‌های اطلاعاتی سازمان در دهه هفتاد است. از سوی دیگر نهاد‌های اطلاعاتی ایران با ایجاد تور اطلاعاتی بخش قابل توجهی از طرح‌های اطلاعاتی سازمان را شناسایی و منهدم نمود. در مورد تخلیه اطلاعاتی نیز نهاد‌های اطلاعاتی طرح آگاه سازی را دستور کار خود قرار دادند و کارکنان نهاد‌ها را نسبت به تهدید تخلیه اطلاعاتی توجیه نمودند. این مسائل موجب شد تا در این بخش ماموریتی سازمان با شکست مواجه شود و نهاد‌های اطلاعاتی غربی از ناکارآمدی سازمان گزارش بنویسند.

در سال ۲۰۰۴ گزارشی از سوی اف بی آی در مورد فرقه منتشر شد که به نکات مهمی اشاره دارد. در این گزارش آمده است: «سازمان مجاهدین خلق به انتشار اطلاعات غلط در اروپا وآمریکا ادامه می‌دهد. اعضای این فرقه به طور مرتب با برپایی کنفرانس‌های خبری به انتشار اطلاعات نادرست در باره حکومت ایران می‌پردازند که هدف آن‌ها تاثیر گذاری بر رسانه‌ها و دولت‌های غربی است.» نهاد‌های اطلاعاتی غرب به این جمع بندی رسیدند که فرقه تروریستی منافقین فاقد اطلاعات ارزشمند است و فقط می‌تواند به عنوان یک عروسک رسانه‌ای مورد استفاده قرار گیرد.

یکی از شیوه‌های پر استفاده این فرقه که از ابتدای انقلاب از آن بهره می‌گرفت و در زمان حاضر نیز جزو اولویت‌های تخلیه اطلاعاتی و جاسوسی آن‌هاست، استفاده از شیوه تخلیه تلفنی به عنوان یکی از قدیمی‌ترین ابزارهای تخلیه اطلاعاتی است و به طرح کلیات اهداف و شگرد‌های این فرقه تروریستی در آن خواهیم پرداخت.

تخلیه تلفنی چیست؟

تخلیه تلفنی در معنای عام به معنای به دست آوردن اطلاعات از افراد مختلف جامعه توسط تلفن، به وسیله‏ی کسانی که به هر دلیل عناد با این مرز و بوم دارند. (اطلاعاتی که از نظر ما اهمیت چندانی ندارد مثل اسم رئیس یا همکار ، همسر یا ارائه آمار های خیلی معمولی در حیطه‏ی کاری)

تخلیه تلفنی در تعریف کلاسیک، عبارت است از تلاشی آگاهانه از طرف دشمن با بهره گیری از غفلت یا فریب عوامل خودی، به منظور کسب اطلاعات و القای خواسته‌های خود از طریق برقراری ارتباط تلفنی.

اهداف مجاهدین از تخلیه تلفنی چیست ؟

-جمع آوری اطلاعات در خصوص مشکلات داخلی جامعه، در راستای بهره برداری تبلیغی

-شناسایی مشکلات دستگاه های اجرایی، جهت بهره برداری تبلیغی در راستای ناکارآمد نشان دادن نظام

-کسب اطلاعات در راستای دامن زدن به اختلافات جناح های سیاسی کشور

-تلاش آگا هانه برای ایجاد اختلافات مذهبی، سیاسی و قومی در داخل کشور

-کسب اطلاعات با هدف ایجاد اخلال در روابط جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی

-کسب اطلاعات برای ایجاد زمینه‌های عملیاتی جهت برنامه ریزی کانون‌های شورشی یا تیم‌های تروریستی

-تبادل اطلاعات با سرویس‌های کشورهای متخاصم و حتی همسو در ازای دریافت همکاری یا منابع مالی

-طراحی سناریو عملیات روانی با استفاده از اطلاعات بدست آمده و القاء دروغ و شایعه

-منافقین برای القاء دارا بودن پایگاه اجتماعی در دستگاه‌های مختلف، اطلاعات بدست آمده را به واسطه اخبار واصله نیروهای حامی و نفوذ کرده خود عنوان می‌دارند.

-به دست آوردن اطلاعات از برنامه‌های دستگاه‌های مختلف جهت افشا سازی و طراحی سناریو

-استفاده از اطلاعات بدست آمده جهت شناخت نقاط اختلاف میان دستگاه‌ها یا اشخاص درون سازمان‌ها جهت بهره برداری

-احصاء نقاط قوت، ضعف، افتراق و درگیری در بخش‌ها و محورهای مختلف

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

منابع آگاه به فراق خبر دادند که عربستان سعودی از دو سال پیش حمایتی مالی خود از فرقه رجوی را قطع کرده است.

به گزارش فراق، از گذشته همواره اسناد بسیاری در مورد حمایت مالی عربستان از فرقه رجوی وجود داشته که فقط در یک نمونه رسمی که شرکت RAND (پژوهشکده سیاست جهانی در آمریکا) در سال ۲۰۰۹ منتشر کرد ضمن اشاره به نقش عربستان در حمایت مالی از فرقه رجوی آمده بود: «بخش بزرگی از بودجه این فرقه توسط صدام(دیکتاتور سابق عراق) و عربستان تامین می‌شود»

‌همچنین مسعود خدابنده‌‌، مسئول سابق تیم حفاظتی فرقه رجوی، سال ۲۰۱۸ در مصاحبه‌ای با خبرگزاری اردنی البوابه گفت که طلا و سایر کالاهای با ارزش مانند ساعت‌های رولکس از عربستان سعودی به بغداد ارسال شده و سپس توسط تاجران سعودی در بازارهای سیاه در پایتخت اردن و عمان به فروش رسیده است. او به البوابه گفت که شخصا بر انتقال اشیای با ارزش از عربستان سعودی به بغداد نظارت داشته است. خدابنده در یک مورد به سه کامیون پر از شمش طلا از عربستان سعودی به بغداد اشاره کرد که توسط دو عراقی و دو سعودی قاچاق شده بود. او افزود که ارزش تقریبی این طلاها ۲۰۰ میلیون دلار بوده است.

به گفته منابع فراق در درون فرقه، توافق ایران با عربستان سعودی نقش جدی در قطع این حمایت داشته است.

موسسات خیریه پوششی، نفت عراق، عتیقه‌جات اهدایی عربستان، قاچاق مواد‌مخدر و فعالیت‌های جاسوسی و خرابکارانه همواره از منابع تامین مالی فرقه رجوی بوده است.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
احتمال استرداد ۳ تن از اعضای مجاهدین به ایران
 
رسانه های فرانسوی خبر دادند که پلیس این کشور با حضور در مقر تروریست های مجاهدین آن محل را تفتیش کرده است. گزارش رسانه های ایرانی از این ماجرا نشان می دهد که احتمال استرداد ۳ تن از اعضای فرقه تروریستی مجاهدین به ایران وجود دارد.

به گزارش رسانه ها روز چهارشنبه گذشته  پلیس فرانسه به مقر فرقه تروریستی مجاهدین در شهرستان والدواز در شمال غرب پاریس یورش برد.

رسانه های فرانسوی خبر دادند که پلیس این کشور با حضور در مقر تروریست های مجاهدین آن محل را تفتیش کرده است.

همچنین گزارش شد که در این عملیات نیروهای پلیس فرانسه، نیروهای ژاندارمری و نیروهای مبارزه با کلاهبرداری فرانسه حضور داشتند و تفتیش از یکی از شبکه های تلویزیونی مجاهدین و سازمان تبلیغاتی این فرقه تروریستی انجام شده است.

گزارشات دریافتی از این ماجرا نشان می دهد که احتمال استرداد ۳ تن از اعضای فرقه تروریستی مجاهدین به ایران وجود دارد.

  •  
  • منبع خبر : رسانه های ایرانی و فرانسوی
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

آزادی حمید نوری در حالی منجر به عصبانیت شدید سرکردگان فرقه رجوی و حمله به دولت سوئد شد که تا دیروز پادشاهی این کشور را به جهت همراهی با آن‌ها مدح و ستایش می‌کردند.

به گزارش فراق، شنیده‌ها از داخل اشرف حاکیست این خبر وقتی به گوش مریم رجوی که در بستر مرگ بوده رسیده، وضعیت جسمی او را وخیم کرده و وی را زجرکش کرده است.

مسئولان ستاد داخله هم بلافاصله دستور یافتند تا اعضای وامانده در «اشرف۳» را دور میدان موسوم به لاله آن قدر بچرخانند تا اندکی از سوزش میلیون ها دلار که خرج این دادگاه بی نتیجه کردند را بکاهند.

حمید نوری با تلاش‌های فراوان جمهوری اسلامی ایران به ویژه دولت شهید رئیسی و شخص شهید امیرعبداللهیان، پس از گذشت حدود ۵ سال، آزاد شد و به ایران بازگشت.

حمید نوری دادیار سابق قوه‌ قضاییه ۱۸ آبان ۱۳۹۸ (نهم نوامبر ۲۰۱۹) به محض ورود به فرودگاه آرلاندا در استکهلم سوئد بازداشت شد. او به اتهام واهی مشارکت در اعدام زندانیان امنیتی اعضای سازمان مجاهدین در تابستان سال ۱۳۶۷ با میلیون ها دلار هزینه فرقه رجوی طی جلساتی در دادگاه سوئد محاکمه و در نهایت به حبس ابد محکوم شد.

در ادامه این ماجرا خانواده و وکلای نوری به حکم صادر شده اعتراض کردند. وکلای حمید نوری و نیز بسیاری از وکلای بین‌المللی در اظهارات متعدد روند و اصل دادگاه حمید نوری را متاثر از سیاسی کاری و خارج از قواعد و موازین حقوقی بین‌المللی و حتی قوانین داخلی سوئد عنوان کردند. آنها اعلام کردند که شاکیان و شاهدان علیه نوری از این دادگاه استفاده کرده‌اند تا حکومت ایران را محکوم کنند. آن‌ها دادگاه سوئد را فاقد صلاحیت رسیدگی به این پرونده اعلام کردند و گفتند دادگاه سوئد صلاحیت رسیدگی به وقایع ۳۴ سال پیش در ایران را ندارد و باید این پرونده را برگرداند.

دادگاه‌های حمید نوری که به طور کلی چهارسال به طول انجامید در تاریخ جمهوری اسلامی بی‌سابقه است. روند دادگاه تجدید نظر وی از ۱۱ ژانویه ۲۰۲۳ ( ۲۱ دی ۱۴۰۱) آغاز و در چند مرحله برگزار شد؛ آخرین دور از دادگاه تجدیدنظر حمید نوری در آبان سال گذشته برگزار شد و در نهایت این روند در روز ۱۷ آبان ۱۴۰۲ به پایان رسید. تعداد ۸ جلسه از دادگاه تجدیدنظر به صورت علنی برگزار شد که از این ۸ جلسه دو جلسه نخست، مربوط به دادستان بود و دادستان‌ها اظهارات و ادله خود را مطرح کردند.

از این جلسات دو جلسه نیز به وکلای حمید نوری اختصاص یافت و آن‌ها به بیان ادله و دفاعیات خود پرداختند. حمید نوری در جریان نخستین جلسه این دادگاه به روند فرمایشی و ناعادلانه دادگاه به شدت اعتراض کرد. در پایان دادگاه تجدیدنظر، دادگاه با صدور قراری اعلام کرد که حکم نهایی درباره پرونده حمید نوری در روز ۱۹ دسامبر (۲۸ آذر ۱۴۰۲) صادر و در دسترس قرار گرفت.

روند بازداشت و محاکمه حمید نوری در سوئد با تناقضات بسیاری همراه بود؛ در زمان برگزاری دادگاه بدوی و با برگزاری ۹۲ جلسه و در مجموع حدود ۵۰۰ ساعت دادگاه، او کمتر از ۲۰ ساعت فرصت دفاع از خود را داشت و در جریان این پرونده نوری عملا از حق دفاع آزادانه از خود در برابر ادعا‌ها و شهادت‌های متناقض مطرح شده نیز محروم بود.

در طول بازداشت نیز این شهروند ایرانی هدف انواع مختلف نقض حقوق بشر قرار داشت؛ قطع تماس و ملاقات با خانواده، ضرب و شتم، خودداری از دسترسی به پزشک و چشم پزشک، قرار دادن فرد مبتلا به بیماری روانی در سلول حمید نوری، ضبط مدارک و تجهیزات از جمله موارد نقض حقوق حمید نوری در زمان بازداشت به شمار می‌روند.

در جلسه پایانی دادگاه تجدید نظر که ۱۷ آبان گذشته برگزار شد، قاضی به حمید نوری فرصت صحبت داد و او مواردی را مطرح کرد. حمید نوری، تاکید کرد: «در طول این ۴ سال تماما در سلول انفرادی در بدترین شرایط جسمی و روحی قرار داشته و دارم، مدتی است تمام تماس‌های تلفنی من با خانواده قطع شده است، اجازه‌ای که قطره‌چکانی به من داده می‌شد آن هم کلا قطع شده است، با مادر ۸۲ ساله‌ام نمی‌توانم صحبت کنم و ارتباط من با خانواده‌ام قطع است.»

مجید نوری، فرزند حمید نوری نیز بارها در مصاحبه های مختلف دادگاه‌های پدرش را پرفرازو نشیب تصیف کرده بود و در این رابطه به رسانه ها گفته بود: «دادگاه در سال ۱۴۰۲ در ۳ ماه اول به سمتی رفت که در فرایند دادرسی دچار تخلف شد؛ برجسته‌ترین تخلف این بود که مشخص شد یکی از افسران پلیس حاضر در پرونده از بازجو‌های پرونده نیز بوده است.»

وی حضور امید فرهند، افسر ایرانی‌تبار پلیس سوئد را در پرونده به‌عنوان برجسته‌ترین تخلف در روند دادگاه تجدید نظر توصیف کرد و گفت: «امید فرهند عملا یک فرد بی‌طرف نبود و صلاحیت حضور در پرونده و یا بازجو بودن پرونده را نداشت.»

فرزند حمید نوری با اشاره به اینکه موضوع مذکور در خرداد ۱۴۰۲ افشا شد و انتظار می‌رفت که با توجه به اعتراض شدید وکلای آقای نوری، دادگاه در همان مرحله متوقف شود و ادامه پیدا نکند، افزود: «این امید بود که دادگاه به مسیر قانونی و عادلانه خود بازگردد اما بار دیگر پرونده وارد روند قبلی شد و دادگاه هم مجددا از شهریور آغاز به ‌کار کرد.»

به گفته مجید نوری، در شهریور گذشته دادگاه به شکایت وکلای حمید نوری درباره حضور پلیس بی‌طرف رسیدگی نکرد؛ اینکه پلیس بی‌طرف نبود و در پرونده ذی‌نفع بوده است؛ پس از آن نیز شهادت شهود مطرح شد و دادگاه در ابتدا با بررسی آن موافقت کرد، اما روند کار اداری درخواست نامه حضور شهود بسیار به طول انجامید به‌طوری که شهود مورد تهدید قرار گرفتند که اگر حضور پیدا کنند، دستگیر می‌شوند؛ پس از آن نیز اعلام شد که به شهود حمید نوری امکان حضور آنلاین داده‌اند که این امکان حضور بسیار دیر اعلام شد و عملا در جلسه پایانی، امکان شهادت شهود آقای نوری هم مهیا نشد.

نوری در بخشی دیگر افزود: «همه این‌ها در کنار هم به‌اضافه موارد دیگر مانند حبس در سلول انفرادی، ارتباط بسیار محدود با خانواده، دسترسی آزاد نداشتن به انتخاب وکیل و به مترجم، پیگیری نکردن امور از سوی وکلای تسخیری، اخلال در پرونده از سوی دادستان که بی‌طرفی خود را به هیچ وجه اثبات نکرد و همواره صحبت‌های طرف مقابل را به صورت کاملا یک طرفه پذیرفت و صحبت‌های حمید نوری را بررسی نکرد، مطرح بود و در نهایت هم ۲۸ آذر با توجه به همه موارد حکم دادگاه نوری تایید شد.»

مجید نوری در پایان با اشاره به اینکه حکم حبس ابد حمید نوری در دادگاه تجدیدنظر سوئد تایید شد، گفت: «متاسفانه شاهد این روند بی‌عدالتی بودیم؛ اتفاق بدتر این است که پس از صدور حکم، بار دیگر تمام تماس‌ها با پدرم قطع است و حتی دسترسی کنسولی در مورد حمید نوری از بین رفت؛ پس از خبری که در روزنامه‌ها درباره شکسته شدن پای حمید نوری مطرح شد، تاکنون هیچ امکان ارتباطی برای خانواده نوری درباره صحبت با وی ایجاد نشده و این نگرانی احتمالاً در سال ۱۴۰۳ هم با خانواده همراه خواهد بود که وضعیت پدرم چگونه است؛ امکان دریافت هیچ خبری از او به طور مستقیم وجود نداشته و همه خبر‌ها با واسطه از طریق روزنامه‌ها و جراید سوئد است.»

این موارد تنها بخشی از بی‌عدالتی‌هاییست که بر حمید نوری و خانواده‌اش گذشته است. اما امروز شاهد آزادی حمید نوری هستیم. این اتفاق خوشایند از زمان انتشار خبر آزادی نوری مورد توجه بسیاری از کاربران فضای مجازی واقع شده است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

برخورد پلیس فرانسه با فرقه رجوی و حمله به یکی از مقرهای اصلی آنها در پاریس، یکی از بزرگترین ضربات بر پیکر از هم پاشیده این فرقه تروریستی است که پیامدهای آن به همین‌جا ختم نخواهد شد.

به گزارش فراق حمله چند روز پیش پلیس فرانسه به یکی از مقرهای اصلی فرقه رجوی در شهر پاریس و تفتیش این محل، یکی از مهمترین اتفاق‌ها در رابطه با این فرقه تروریستی طی چند سال اخیر بود؛ خصوصاً پس از وضعیت ایجاد شده برای مریم رجوی سرکرده این فرقه که گفته می شود در پی حمله عصبی و انتقالش به بیمارستان خبری از وضعیت او وجود ندارد.

 خرداد سال گذشته هم پلیس آلبانی در چند نوبت به مقر اصلی فرقه رجوی در این کشور یعنی کمپ اشرف ۳ حمله کرد و بسیاری از اموال، تجهیزات، هاردها و سیستم‌های کامپیوتری آنها را با خود برد که گفته می‌شود اطلاعات آنها که حاوی مشخصات بسیاری از رابط‌هایشان در داخل ایران نیز می‌شود، تحویل جمهوری اسلامی شده است.

 این در حالیست که سران فرقه رجوی در سال‌های اخیر در حفظ بدنه خود به شدت دچار مشکل شده و امکان کنترل آنها در اردوگاه‌های این فرقه بسیار سخت شده است. این وضعیت البته تنها به بدنه رده پایین محدود نشده و برخی افراد رده میانی و بالا را هم در برگرفته که به کشته شدن برخی از آنها به شیوه‌های مشکوک منجر شد.

 با این حال، حمله پلیس فرانسه به مقر فرقه رجوی در پاریس از اهمیت بالاتری هم برخوردار است چرا که فرانسه اساساً‌ یکی از اصلی‌ترین حامیان رجویست‌ها محسوب می‌‌شد که در مقاطع مختلف، آزادی عمل زیادی به سران این فرقه داده است.

در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز درگیری‌های مسلحانه سازمان مجاهدین خلق و ترورهای متعدد آنها و پس از برخورد شدید با اعضای این فرقه و از بین رفتن خانه‌های تیمی و تیم‌های ترور، سران این فرقه از ایران خارج شدند و فرانسه اولین جایی بود که به آنها پناه داد.

 این مسئله البته واکنش جمهوری اسلامی ایران را در پی داشت و روابط دو کشور تیره شد به گونه‌ای که هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در جلسه ۴ اسفند ۶۰، حمایت‌های فرانسه از منافقین را محکوم کرد و گفت: «این جنایتکارها امروز در فرانسه جمع شده‌اند و مشترکاً توطئه می‌ریزند… آمریکا هم بوده و مراکزی را در تهران شناسایی کردیم که در همین رابطه پول از آمریکا گرفتند و در همین راه پول خرج کردند که به‌ظاهر کمونیست هم نیستند اما مسئولیت مشترک ما برای همه این جنایتکارها قائلیم و خصوصاً امروز فرانسه که مرکز تجمع این جنایتکارها شده؛ بختیار، بنی‌صدر، رجوی، اویسی، ازهاری و عبور و مرور رضا پهلوی و امثال اینها که ما می‌دانیم اینها همه آنجا هستند و این فرانسه است که اینها را با هم متحد کرده وفرانسه باید در آینده تاریخ جوابگوی ملت ما باشد و ما از فرانسه به این آسانی نخواهیم گذشت؛ اگر هم ما بگذریم مردم ما و این محرومانی که جسدهای قطعه‌قطعه شده بچه‌هایشان را از بیمارستان تحویل گرفتند و به گورستان بردند ازفرانسه نمی‌گذرند. البته فرانسه هم بدون آمریکا کار نمی‌کند.»

 علاوه بر این، بعدها با افشای مکالمات و گفتگوهای مسعود رجوی و مقامات رژیم بعث عراق مشخص شد که همکاری‌های فرانسه و سازمان مجاهدین خلق فقط محدود به پناهدگی به مسعود رجوی نیست و پاریس و واشنگتن کاملاً در جریان اقدامات تروریستی آنها ازجمله انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری قرار داشتند.

مسعود رجوی در دیدار با سران رژیم بعث با اشاره به اطلاع فرانسه و آمریکا از انفجارها با افتخار می‌گوید: «همانگونه که اطلاع دارید من در سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶ در پاریس بودم. در آن سال‌ها به این‌گونه با ما نبود و به ما تروریست نمی‌گفتند؛ هرچند که کاخ سفید و کاخ الیزه می‌دانستند؛ با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم. می‌دانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد و چه کسی و چرا عملیات علیه رئیس‌جمهور و علیه رئیس‌الوزرای[ایران] انجام داد. آن‌ها می‌دانستند و خوب هم می‌دانستند ولی صفت تروریست هم به ما نزدند.»

 به نوشته مرکز اسناد انقلاب اسلامی، با تغییر دولت فرانسه در سال ۶۴ و روی کار آمدن «ژاک شیراک» به عنوان رئیس جمهور جدید، دولت وقت فرانسه با حضور منافقین در این کشور مخالفت و از مقامات جمهوری اسلامی ایران عذرخواهی کرد.

 متعاقب آن، هیأتی از مجلس فرانسه به ایران آمد و بابت رفتارهای گذشته در حمایت از این فرقه عذرخواهی کرد اما پس از آن، باز هم عزم جدی برای همکاری فرانسه با ایران برای برخورد قاطع با سران فرقه رجوی مشاهده نشد.

 مرحوم حجت الاسلام ری‌شهری وزیر اطلاعات وقت در خاطرات خود می‌گوید: «هیئت ایرانی پس از ورود به فرانسه، مسائل دیگر را به صورت کمرنگ‌تری مطرح کرد و بیش از هر چیز روی تحویل یا اخراج ضدانقلاب اصرار به عمل آورد. جالب اینجاست که هر جا نامی از ضدانقلاب برده می‌شد، ذهن فرانسوی‌ها متوجه منافقین می‌گشت! از نظر هیئت، تحویل رجوی به مثابه اولین گام عملی در جهت عادی شدن روابط بود؛ ولی فرانسوی‌ها با این بهانه که “در صورت تحویل رجوی آبروی ما در سطح جهان می‌رود”، از این امر سر باز زدند و گفتند که می‌توانیم آن‌ها را محدود یا اخراج کنیم.»

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

در آستانه سالروز ورود پلیس آلبانی به «اشرف ۳» ویدئویی دیده نشده از پشت صحنه این رویداد را بازبینی می‌کنیم تا حماقت انسان‌هایی مغزشویی شده را ببینیم که به دست خود، حلقه اسارت بر گردن آویختند.

به گزارش فراق، در این ویدئو چند زن مفلوک را می‌بینید که با اجبار فرقه، زبان سخت آلبانیایی را یاد گرفتند تا در چنین مواقعی بتوانند سخنان دیکته شده سران فرقه را به خبرنگاران آلبانیایی بازپخش کنند.

در این ویدئو پیش از مصاحبه به خبرنگار آلبانیایی گفته شده بود که هیچ اجازه ای درباره پرسیدن سئوال از شرایط و زندگی اعضا درون اشرف را ندارد.

باید از مریم قجرعضدانلو سرکرده فعلی این فرقه که هم اکنون خبر مرگش هم منتشر شده پرسید پس چرا همین فرمان ۱۰ ماده ای کذایی آزادی و برابری  را که مدام در بوق و کرنا می کنی برای زنان تحت اختیار خویش اجرا نمی کنی؟ چرا حجاب درون تشکیلات شما اجباری است؟ با چه حکمی زنان را به ازدواج و طلاق های اجباری واداشتی؟ با کدام شریعت زنان را به ملکیت رجوی درآوردی و بسیاری را عقیم کردی؟ چرا هیچ زنی از سیاه چال های رجوی اجازه خروج ندارد و درخواست جدایی و فرار مساوی با  حکم مرگ است؟ سوال هایی که هیچ گاه وطن فروشان تاریخ پاسخی برای آن نخواهند داشت.

پلیس آلبانی روز یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ با مجوز رسمی برای بازرسی وارد اشرف ۳ شد که با مقاومت اعضای مجاهدین خلق مواجه شد و این موضوع به درگیری کشید. پلیس ضد تروریسم آلبانی هفتاد نفر از اعضای این فرقه تروریستی را بازداشت کرد. از آن روز هم مریم رجوی از آلبانی به فرانسه فرار کرده و اجازه ورود به وی داده نمی‌شود.

 

 

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد