فعالیتهای اقبال اقبالی، دایی توماج در دو سال اخیر، شواهد زیادی مبنی بر عضویت خود و اقوام نزدیکش در فرقه رجوی برجای گذاشته است. طبق ادعای دایی توماج صالحی، افسر اقبالی، مادر توماج صالحی پس از انقلاب به دلیل حمایت و ارتباط با خانواده زندانیان سیاسی بازداشت شده بود، منظور او از خانواده زندانیان سیاسی، اعضای منافقین است.
توماج صالحی فرزند افسر اقبالی و چنگیز صالحی است. پدر توماج همسر دوم افسر اقبالی بود. اقبالی پیش از این با یکی از اعضای فرقه رجوی ازدواج کرده بود که به جرم محاربه با نظام اعدام شده است. اقبالی بعدها با پدر توماج ازدواج تشکیلاتی میکند. این بیانگر این است که چنگیز صالحی، پدر توماج هم از اعضای نفاق بوده است.
این ارتباطات و عضویت خانواده و اقوام توماج صالحی در فرقه رجوی، سبب شد تا اسلوب و محتوای شعرسرایی این خواننده تاثیر بسزایی از سبک مبارزاتی سازمان تروریستی مجاهدین بگیرد.
گذشته از محتوای اشعار، او بلافاصله پس از شکلگیری اغتشاشات، لیدری آشوبگران را بر عهده گرفت و در فضای مجازی هم حمایت شد. صالحی تا قبل از بازداشت، آشوبگران را دعوت به خرابکاری اماکن حساس و آسیب به ماموران انتظامی و امنیتی میکرد.
با وجود این سابقه غیرقابل گذشت، طبق اعلام مرکز رسانه قوه قضاییه، بر اساس حکم صادره از سوی دادگاه به دلیل اظهار ندامت و پشیمانی و همکاری توماج صالحی، دادگاه وی را مستحق تخفیف دانسته به همین جهت در صورت فرجام خواهی احتمالی متهم و وکلای او و در صورت تایید حکم اعدام در دیوان عالی کشور، موضوع تخفیف مجازات در کمیسیون عفو و بخشودگی بررسی خواهد شد.
قاضی دادگاه رسیدگی به اتهامات اعضای فرقه تروریستی مجاهدین گفت: به کشورهایی که میزبان متهمان این پرونده هستند تذکر میدهیم، میزبانی از این متهمان برابر کنوانسیونها بین الملی مبارزه با تروریسم جرم محسوب میشود.
دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق و همچنین ماهیت این سازمان به عنوان یک شخصیت حقوقی، روز گذشته (۱۸ اردیبهشت ماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجتالاسلام والمسلمین «دهقانی» و مستشاران دادگاه «مرتضی تورک» و «امین ناصری» و «وزیری» نماینده دادستان در مجتمع قضایی امام خمینی(ره) به صورت علنی آغاز شد.
قاضی دهقانی با علنی اعلام کردن جلسه دادگاه گفت: پروندهای مشتمل بر کیفرخواست واصله از دادسرای عمومی و انقلاب تهران در مورد اتهامات ۱۰۴ سرکرده فرقه تروریستی مجاهدین و شخصیت حقوقی سازمان به دادگاه واصل شد که شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران طبق قانون در حال رسیدگی به این پرونده است.
قاضی بیان کرد: به کشورهایی که میزبان متهمان این پرونده هستند تذکر میدهیم، میزبانی از این متهمان برابر کنوانسیونهای بینالمللی مبارزه با تروریسم جرم محسوب میشود. برخی از این کشورها مانند فرانسه نسبت به میزبانی متهمان این پرونده، که متهم به اقدامات تروریستی و جنایت علیه بشریت هستند، تجدیدنظر و نسبت به استرداد آنها مطابق اعلان قرمز صادر شده با سازمانهای بینالمللی همکاری کنند. همچنین مردم کشور آلبانی به دلیل اینکه میزبان متهمان این پرونده است، استرداد آنها به ایران را از دولت خود پیگیری کنند.
در ادامه قاضی از «حکیمزاده» وکیل شُکات خواست تا در جایگاه قرار بگیرد.
حکیمزاده، وکیل شکات با حضور در جایگاه گفت: در بازه زمانی سالهای ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۰، که دوره جذب سازمان موسوم به مجاهدین خلق محسوب میشود، جوانان با تفکر اسلامی جذب سازمان شدند. اعضای این سازمان متشکل از جوانان با تفکرات اسلامی بودند و این سازمان در حوزه اعتقادی جزو گروههای اسلامگرا محسوب میشد و اهداف مبارزاتی خود را مبارزه با طاغوت، ظلم و فساد رژیم پهلوی اعلام کرده بود. از سال ۱۳۵۰ ساواک، سازمان مجاهدین را زیر ذرهبین قرار میدهد و موسسان اصلی سازمان اعدام میشوند و زمینه برای حضور «مسعود رجوی» و «تقی شهرام» در هسته مرکزی سازمان مجاهدین فراهم میشود.
وی بیان کرد: در مرحله نخست با محوریت تقی شهرام، سازمان «مارکسیسم» را به عنوان مشی اعتقادی خود انتخاب میکند. انحراف ایدئولوژیک سازمان توسط تقی شهرام در سازمان ایجاد شد. در مرحله دوم ساواک با بهکارگیری مهره دیگری به نام مسعود رجوی او را بهعنوان منجی مبارزه به مواضع مارکسیستی معرفی میکند، اما تمام تحرکات سازمان به سمت مارکسیسم بود.
در ادامه قاضی گفت: مسعود رجوی و تقی شهرام هر دو در راستای مارکسیسم شدن سازمان حرکت کردند؟
وکیل شکات در ادامه پاسخ داد: بسیاری از اهل فن معتقدند که تغییر ایدئولوژی در سازمان صورت نگرفته است و فقط تقی شهرام نقاب اسلامگرایی از چهره سازمان مجاهدین برداشته است.
قاضی از وکیل شکات پرسید: آیا افرادی از اعضای سازمان وجود داشتند که با برداشته شدن نقاب اسلامگرایی از چهره سازمان مخالفت کرده باشند؟
وکیل شکات پاسخ داد: بله؛ «احمد احمد» یکی از افراد جداشده از سازمان مجاهدین خلق است. این فرد بههمراه همسرش با هدف مبارزه با طاغوت عضو سازمان مجاهدین خلق شدند، زیرا ابتدا سازمان پایه دینی داشت. احمد احمد و همسرش هر دو با اعتقادات مذهبی وارد سازمان شدند و در برههای از زمان به کوتاه شدن آیه قرآن از آرم سازمان و حذف کامل آیه قرآن اعتراض کردند.
در ادامه «علی صداقت» کارشناس مبانی اعتقادی و استاد دانشگاه با اجازه قاضی در جایگاه قرار گرفت.
افشای هویت مزدوری که سال ۱۳۹۶ در جریان حمله به مجلس ایران، یک کارمند را مورد تخلیه اطلاعاتی قرار داد ..
حملهی تروریستی داعش در تهران به ساختمان مجلس شورای اسلامی در ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ (۷ ژوئن ۲۰۱۷ میلادی) در تهران اتفاق افتاد که در نتیجه آن ۱۷ نفر به شهادت و ۵ تروریست نیز به هلاکت رسیدند. در این میان حدود ۵۰ نفر نیز مجروح شدند.
به گزارش فراق، این واقعه حدود ساعت ۱۰:۳۰ صبح همان روز با حمله به ورودی ساختمان مجلس آغاز شد. این تهاجم تروریستی نخستین حمله داعش در خاک ایران بود که با همکاری علنی آنها با فرقع تروریستی رجوی (مجاهدین خلق) انجام شد. در این عملیات نیروهای امنیتی به مقابله با افراد مسلح که ایرانیهای عضو داعش بودند، پرداختند و سرانجام تروریستهای مهاجم را به درک واصل کردند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران برای انتقام این حملات در ۲۸ خرداد ۱۳۹۶ مواضع داعش در استان دیر الزور، واقع در شرق سوریه را هدف حمله موشکی قرار داد. در این عملیات که “لیلهالقدر” نام داشت، سپاه پاسداران ۶ فروند موشک بالستیک میان برد، به اهداف مختلفی در بُردهای ۶۵۰ تا ۷۰۰ کیلومتر شلیک کرد. این موشکها، موشکهایی قدرتمند و نقطهزن بودند و با دقت بالایی به اهداف اصابت کردهاند. هدف های این عملیات مقرهای فرماندهی، دپوی تجهیزات انتحاری و لجستیکی داعش در استان دیرالزور سوریه بوده است. تعدادی از این موشکها، موشکهای دقیق و نقطهزن ذوالفقار بودهاند.
همکاری رسمی داعش با فرقه رجوی
طبق افشاگریهای دستگاههای امنیتی ایران در همان سال عوامل فرقه تروریستی رجوی اطلاعات مربوط به ساختمانها و مسیرهای ورود و خروج به مجلس را از طریق ارتباط با یکی از کارکنان مجلس بهدست آورده برای اجرای عملیات در اختیار داعش قرار دادند. این فرد از همراهان یکی از نمایندگان مجلس بوده که از طریق فضای مجازی با این فرقه تروریستی مرتبط شده و در مدت ارتباط خود، اطلاعاتی را در اختیار سرپل فرقه قرار میداده که نهایتاً این اطلاعات برای حمله به ساختمان مجلس و شهادت ۱۷ شهروند ایرانی استفاده شد.
فرد مزبور هم در اعترافاتش، به سؤالات سرپل فرقه در خصوص نقشه ساختمانهای مجلس، ورودیها و خروجیها و تعداد نگهبانان اشاره کرده و نقشه کامل مجلس شورای اسلامی را در اختیار سرپل تروریستهای آلبانی قرار داده است.
حال بر اساس اسنادی که به تازکی از داخل فرقه رجوی در اختیار فراق قرار گرفته، جزئیاتی بیشتر از این عملیات کاملاً محرمانه به همراه شخصی که به عنوان سرپل، کارمند مجلس را مورد تخلیه اطلاعاتی قرار داده، فاش می شود.
بر اساس اطلاعات دریافتی، این عملیات در یک نشست فوقمحرمانه در آلبانی با حضور تیمهای عملیاتی و تخلیه تلفنی برنامهریزی شده است.
تخلیه تلفنی این عملیات توسط جواد غدیری و سیدرحیم موسوی هدایت شده که این عملیات شامل تخلیه تلگرامی توسط اکانت سپنتا که متعلق به سیدرحیم موسوی است، بوده و با همکاری یک نفر از داخل مجلس انجام شده است.
این اطلاعات همچنین نشان میدهد که فرقه تروریستی رجوی در حوادثی چون حمله به رژه ارتش ایران در اهواز نیز نقش مهمی داشته و اینگونه عملیاتهای جنایتکارانه را پیش برده است.
صادق دلاور مشهور به سعید یکی از مزدوران فرقه تروریستی رجوی در آلبانی هست که مسئولیت جذب جوانان و افراد مستعد را در فضای مجازی بر عهده دارد و آن ها را برای شعارنویسی و عملیات های ایذایی فریب می دهد.
«بتول ملکی» از اعضای سابق سازمان مجاهدین در رابطه با کودکانی که والدین خود را از دست داده بودند، میگوید: در پایگاه جلالزاده کار میکردم. آنجا بچه ۴ سالهای بود که مادرش در عملیات نافرجام فروغ جاویدان کشته شده بود…
آن بچه را داده بودند به زنی به نام فخری… من و فخری خانهمان طبقه پنجم بود. هر وقت که نزد فخری میرفتم میدیدم که رضا دم درب آسانسور نشسته و مامانش را صدا میزند.
همیشه گریه میکرد و من هم جرئت بغل کردن بچه را نداشتم؛ چون مسئولین دعوا میکردند و توجیهشان این بود که؛ اگر تو این کار را بکنی، بچه به تو عادت خواهد کرد.
بعد به فخری چند بار گفتم که این گناه دارد، این بچه هر شب چند بار از خواب بیدار میشود.
جواب دادند: که تو ول کن و زیاد در قید این جور چیزها نباش، خودش عادت خواهد کرد.
بیش از ۵۰۰ تن از سران و هواداران فرقه رجوی در کشورهای مختلف با عناوین جعلی و مستعار به مزدوری و فریبکاری مشغول هستند.
به گزارش فراق، فرقه رجوی سالهاست که افرادش را با اسامی و گذرنامههای تقلبی در کشورهای مختلف جابهجا میکند که بسیاری از این افراد توسط اعضای ناراضی و جدا شده تا کنون شناسایی و افشا شدند.
این فرقه با سیاستهای فریبکارانه خود، همواره از گذرنامه و اسامی افراد فوت کرده و یا نیروهای هوادار، برای امور پولشویی، اقدامات ایذایی و جاسوسی استفاده میکند.
آنها از همین شیوه نیز برای فریب دولت آلبانی و سایر کشورهای اروپایی چون آلمان و سوئد بهره میبرند.
به گزارش فراق، سومین سری اسامی جعلی سرکردگان فرقه رجوی به همراه مسئولیتهایشان به شرح جدول زیر است:
رئیس پلیس بازداشت شده اداره مهاجرت آلبانی در بازجویی های فنی به چندین بار دریافت رشوه از فرقه رجوی اعتراف کرده است.
به گزارش فراق، بر اساس گزارش های منتشر شده از سوی اداره پلیس مرزی آلبانی، ادموند راجا (موندی)، رئیس پلیس اداره مهاجرت آلبانی، اعتراف کرده که در یک فقره، به ازای مهر زدن زیر پاسپورتهای جعلی برای مجاهدین، ۱۵۰۰ یورو از بهزاد صفاری در یک رستوران به نام «لیو»، دریافت کرده است.
یکی از اقدامات این پلیس فاسد، این بوده که به نحوی احمد واقف را از آلبانی خارج کند، به گونهای که پلیس ضدتروریسم آلبانی این موضوع را متوجه نشود. در زمانی که احمد واقف میخواست از آلبانی خارج شود، این موضوع توسط موندی و با هماهنگی با افراد فاسد در فرودگاه از قبل برنامهریزی شده بوده است.
به دنبال افشاگریهای گسترده از سوی فراق، پلیس ضد تروریسم آلبانی (اسپاک)، ۲۴ فروردین ماه رئیس اداره مهاجرت آلبانی که در امر قاچاق انسان، جعل هویت و صدور پاسپورت برای مزدوران رجوی مشارکت میکرد را دستگیر کرد.
«کارهایی که بشارت از من خواست که برایش انجام بدهم، پخش شبنامه برگ کاغذی بود که سخنی از مریم رجوی و مسعود رجبی روی آن نوشته شده بود و آن را باید میچسباندیم به دیوارهای شهر، البته از من میخواست که این اعلامیهها را بیشتر نزدیک به پایگاه های بسیج و یا مراکز مهم بچسبانم.»
به گزارش فراق، نوجوانی بسیار فعال، پر جنب و جوش و سرزنده است. انرژی بسیار بالایش به علاوه هوش خوبی که دارد میتواند آینده خوبی برایش ترسیم کند. البته همین انرژی و روحیهاش برای اینکه کارهای مهمی انجام دهد، در مقطعی درست هدایت نشده و باعث شد تا برای مدتی به دام فرقه منافقین افتاده و کارهایی را انجام دهد که اکنون به شدت از انجام آنها پشیمان است. عمویش به نام عبداله سالها پیش برای تحصیل به آلمان رفته و در آنجا فریب این فرقه را خورده و جذب آنها شده است. در طول سالهایی که دیگر از عمویش خبر نداشتهاند، همواره در خانه میدیده است که بزرگترهایش با دیدن سرکردگان سازمان در تلویزیون برای آزادی عبداله گریه و دعا میکنند، اما در همین فضا کسی برای توضیح دقیق درباره فرقه رجوی، سوابق و جنایتهایش، حداقل خیانتی که در حق عموی او انجام داده، توضیح نداده است و همین مسئله که میتوانست نقطه قوتش باشد و او را در برابر فریب منافقین آگاه و مصون نماید، به نقطه ضعفی بدل شده است که خودش را در معرض دام سرپل فرقه رجوی قرار داده است.
به جهت اهمیت موضوع و استفاده از همین شگردها در حال حاضر نیز، گفت و گوی خبرگزاری فارس با این نوجوان پر انرژی را بازخوانی می کنیم.
ابتدا خودتان را معرفی کنید؟
من محسن هستم ۱۶ سال سن دارم. خودم محصلم و پدرم هم مغازه دارد و مادرم خانهدار است. خداروشکر زندگی بدی نداریم. پدر و مادرم تا راهنمایی بیشتر درس نخواندهاند ولی برای من و خواهر و برادرهایم خیلی زحمت میکشند.
آشنایی شما با فرقه رجوی از کجا آغاز شد؟
عموی من در دوران دانشجویی پس از انقلاب برای ادامه تحصیل به آلمان رفت و در آلمان جذب گروهک مجاهدین شد. این را اولین بار در صحبت های پدربزرگ و مادربزرگم متوجه شدم. اولین بار اسم مجاهدین خلق را در صحبتهای پدربزرگ و مادربزرگم شنیدم، زمان که تلویزیون صحبتی از گروهک مجاهدین و یا مستندی در این مورد نشان میدادند مادربزرگ من گریه می کرد. اسم عمویم عبداله بود و مادر بزرگم هم هر بار گریه میکرد، دعا میکرد که خدا عبداله را نجات دهد.
خودم با این گروه در تلگرام ارتباط پیدا کردم. یکی از دلایلی که من را برای آشنایی بیشتر با گروهک مجاهدین ترغیب میکرد، این بود که میخواستم بدانم عمویم کجاست؟
بعد از این که من با اعضای این گروه ارتباط گرفتم، شروع کردند به درخواست کارهای مختلف؛ کارهایی نظیر تبلیغ برای آنها، شعارنویسی و … من با ادمین کانال پیک شادی مرتبط شدم. شخصی به نام ماهان بود که نمیدانم این شخص مرد بود یا زن؟! ماهان من را به شخص دیگری معرفی کرد و به من گفت از این به بعد کارهایی که انجام میدهی را با راهنمایی این شخص که اسمش بشارت است، انجام بده. من با بشارت صحبت میکردم، چند باری در مورد عمویم سوال کردم که معمولاً صحبتی نمیکرد و جوابی نمی داد. ولی بعدها به من گفت که یک بار توی مراسم سالیانه عموی تورا دیدهام و به روابط عمومی سازمان گفته است که عمویم را پیدا کنند و پیغام بدهند که برادرزادهاش دنبالش میگردد تا او هم با خانواده اش تماس بگیرد. این تماس هیچ وقت انجام نشد و هیچ وقت هم عموی من پیدا نشد. اصلاً نمیدانیم زنده است یا مرده! ما شنیده ایم که در سازمان افراد را به بهانههای مختلف، مثلاًاگر مخالفت کنند، میکشند و هیچ خبری هم به بیرون درز نمیکند. این همه سوال وقتی از عمویم نشده است، ممکن است او را هم کشته باشند! الان فکر میکنم همه این صحبت های من با بشارت نقشه بوده که فقط من را بازی دهند و از من سوءاستفاده کنند. کارهایی مثل چسباندن اعلامیه به دیوار، دیوارنویسی و یا چسباندن عکس مسعود و مریم رجوی را از من خواستند و خیلی اصرار داشت که من نیرو جذب کنم. افرادی را به او معرفی کنم تا آنها جذبش کنند. البته من هم چون اعتماد کرده بودم، میخواستم این کار را انجام بدهم، ولی کسی نبود که بخواهم به این فرقه معرفی کنم. من کارهایم را اکثراً تنها انجام میدهم و زیاد دوست ندارم، برای همین هم کسی را برای ارتباط با این گروه پیدا نکردم.
چه کارهایی از تو میخواستند؟
اولین کاری که اشارت از من خواسته بود، این بود که عکس مریم رجوی را توی سطح شهر پخش کنم، چون اشارت می گفت مریم رجوی به زودی یک سخنرانی در حمایت از زنان دارد و باید قبل از این سخنرانی عکس مریم در سطح شهر پخش شود، ولی من این کار را انجام ندادم. آموزشهایی هم به من داده بود، برای مثال به من گفته بود که المان هایی از شهر را در فیلم نشان بدهم که ثابت بشود ویدیویی که ضبط شده حتماً توی ایرانه. پلاک ماشینها، تابلوهای کوچهها و یا مکان های معروفی که توی شهرها هستند. در آموزشهایش موارد امنیتی را هم آموزش میداد. مثلاً می گفت در زمان تردد در بیرون از خانه با نقاب و کلاه و عینک تردد کنید و حتی ماسک به صورت بزنیم! در زمینه فضای مجازی هم آموزش هایی داده بود، بارها به من گفته بود که باید از دو اکانت در فضای مجازی استفاده شود، اکانتی که نام شخصی خودم هست که با آن هیچ وقت نباید با آنها ارتباط بگیرم.
محمدرضا سعادتی ملقب به سیدسیکو با مأموران شوروی ارتباط گرفت اما خیلی زود لو رفت و هنگام در اختیار گذاشتن پرونده سر لشکر مقربی به ولادیمیر فنسینکو (دبیر اول سفارت شوروی) در شرکت نولکو در ۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ دستگیر شد.
به گزارش فراق، دی ماه سال ۵۶ خبر دستگیری یکی از امرای مشهور ارتش شاهنشاهی در مطبوعات منتشر شد.
بلافاصله بعد از این خبر دادگاهی در همان دی ماه تشکیل شد و تیمسار احمد مقربی از امرای مشهور ارتش و مسئول خریدهای ارتش شاهنشاهی در دادگاه نظامی به جرم جاسوسی برای شوروی محاکمه و بلافاصله به اعدام محوم و حکم اعدام وی در ۸ دی ماه اجرا شد.
دستگیری و دادگاهی که کمتر از دو هفته به طول انجامید اما این پایان ماجرا نبود! انقلاب اسلامی مردم ایران در کمتر از ۱۴ ماه بعد به پیروزی رسید و اولین پرونده جدی جاسوسی که جمهوری اسلامی با آن در گیر شد، تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب، در اسفند ۵۷ گشوده شد. در شرایطی که جاسوسان روس از عدم وجود هرگونه مانعی بر سر راه خود مطمئن بودند، یکی از جاسوسان پرنفوذ در ایران با نام مستعار «سیکو» شناسایی گردید.
محمدرضا سعادتی که به تعبیر خسرو تهرانی حتی از موسی خیابانی نیز به مسعود رجوی نزدیک تر و به عنوان نفر دوم سازمان مجاهدین خلق شناخته می شد، در شرایطی دستگیر شد که سازمان متبوع وی تلاش می کرد به عنوان سازمانی انقلابی در میان جامعه شناخته شود و توانسته بود در برخی ارکان نظام نیز نفوذ کند.
محمدرضا سعادتی نفر دوم سازمان
این نفوذ تا آنجا بود که اگر تیزبینی شهید بهشتی نبود، این سازمان توانسته بود اجرای مراسم استقبال از امام را در دست بگیرد تا بر مشروعیت خود بیافزاید.
اما محمد رضا سعادتی کیست و چرا بلافاصله بعد از انقلاب به شهرت رسید؟ محمد رضا سعادتی فرزند سید علی به سال ۱۳۲۳ در شیراز و در خانواده ای روحانی و کم بضاعت به دنیا آمد.
پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۴۱ با رتبه دوم و بورسیه دولتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد و در سال ۱۳۴۵ در رشته مهندسی برق فارغ التحصیل شد و به سربازی رفت و به عنوان سپاه ترویج آبادانی و مسکن در ایلام مشغول کار شد.