قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۵۶۳ مطلب با موضوع «افشاگری» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰
 

پایگاه خبری-تحلیلی فراق، در گزارش پیش رو اسامی افرادی را منتشر می‌کند که از کودکی تحت تاثیر مغزشویی فرقه رجوی بوده و کشته یا جدا شدند.

به گزارش فراق، حدود ۸۵۰ کودک در فرقه رجوی که همراه با والدینشان به عراق آمده بودند در سال ۱۳۷۰ به اجبار از پدر و مادرشان جدا و به کشورهای اروپایی منتقل شدند.

سرنوشت بسیاری از این کودکان هم اکنون نامعلوم است اما همانطور که چندی پیش منتشر کردیم، بعدها مریم قجر با تبانی و فریب حدود ۲۵۰ تن از آنها را دوباره به عراق و کمپ نظامی اشرف بازگرداند.

لیست ضمیمه شامل اسامی این افراد است که توسط بستگان و دوستان آنها برای فراق ارسال شده است.

لازم به توضیح است همان گونه که بارها در فراق منتشر شد حدود ۷۰ تن از این افراد پس از انتقال به آلبانی خوشبختانه توانستند از چنگال فرقه مخوف رجوی نجات یابند و خود را به اروپا یا آمریکا برسانند.

الف- اسامی افراد باقیمانده در فرقه که از کودکی تحت تاثیر مغزشویی فرقه بوده و به اجبارخانواده اسیر شدند و هیچ گاه زندگی آزادی نداشته اند

۱- بهجت اسحاق تبار

۲- مهناز اسدی

۳- نادره افشار

۴- احسان اقبال

۵- طاهر اقبال

۶- عاصفه امامی

۷- سمانه امان پور

۸- ضحی آمرطوسی

۹- رضا امیدواری

۱۰- مهناز امیدواری

۱۱- ندا امین انارکی

۱۲- مجید امینی راد

۱۳- فائزه اوسطی

۱۴- شهابه باروتی

۱۵- سارا باقرزاده

۱۶- سعید باقرزاده

۱۷- سلمان باقرزاده

۱۸- سیما باقرزاده

۱۹- علی باقرزاده

۲۰- سمیه باقی پور

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

 

پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای که اخیرا به تصویب رسیده است با اشاره به اقدامات خشونت‌آمیز فرقه تروریستی رجوی اعلام کرده که عناصر این فرقه، با فریبکاری و روش‌های گمراه کننده از نمایندگان و سیاستمداران اروپایی سوءاستفاده می‌کنند.

به گزارش فراق، پارلمان اروپا در فوریه سال ۲۰۲۳ با تشکیل «کمیته ویژه دخالت خارجی در روند‌های دموکراتیک در اتحادیه اروپا شامل تبلیغات سوء، تقویت صداقت، شفافیت و پاسخگویی در پارلمان اروپا»، به تهیه پیش‌نویس قطعنامه‌ای به منظور ممانعت از دخالت خارجی در این پارلمان اقدام کرد.

در نهایت پس از تصویب پیش‌نویس قطعنامه‌ای تحت عنوان «توصیه‌هایی برای اصلاح مقررات پارلمان اروپا در مورد شفافیت، صداقت، پاسخگویی و مبارزه با فساد» در این کمیته، پارلمان اروپا این قطعنامه را در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۳ به تصویب رساند.

در بخش مقدماتی این قطعنامه، به موارد متعددی از لابی کشور‌های خارجی در پارلمان اروپا اشاره شده است.

اما نکته قابل توجه اینجاست که یکی از بند‌های مقدماتی این قطعنامه، به اقدامات فرقه تروریستی رجوی اختصاص یافته است.

فرقه تروریستی رجوی در سال‌های گذشته با استفاده از روش‌های گوناگون مانند پرداخت مبالغ هنگفت و روش‌های متقلبانه تلاش کرده است تا حمایت سیاستمداران غربی را به نفع خود جلب کند تا یک چهره موجه از خود به نمایش بگذارد.

اما این اولین بار است که یک نهاد رسمی اروپایی به فریبکاری‌های این فرقه برای جذب سیاستمداران و سوءاستفاده از نام آن‌ها پرده‌برداری می‌کند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
  • «حمید چاهه» عضو پیشین فرقه رجوی پس از ۱۰ سال سکوت و برای اولین بار از جنایت هولناکی در حق خواهرش که عضو مجاهدین بوده، پرده برداشت.

 

به گزارش فراق، حمید چاهه با ۱۲ سال سابقه حضور در فرقه (از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۹۲) در گفت و گو با سیامک نادری، یکی از جداشده های قدیمی از سرنوشت هولناک خواهر جوان ۲۳ ساله اش به نام معصومه چاهه سخن گفت و به دادخواهی پرداخت.

معصومه سال ۱۳۸۰ خواهان جدایی از تشکیلات بود و به همین دلیل توسط مسئولان تحت فرمانِ مسعود و مریم رجوی در قرارگاه اشرف واقع در عراق مورد اذیت و فحاشی در نشست های جمعی قرار گرفت، سپس زندانی و شکنجه شد.

سگ‌های رجوی معصومه را به لب مرز ایران و عراق فرستادند. معصومه آنچنان که خود می گوید در مرز مورد تجاوز گروهی از مردان جوان سیاه چُرده قرار گرفت: « تعدادی جوان که چهره هاشان سیاه بود درنبالم می دویدند و من فرار می کردم از دست آنها … و بعد رسیدند و … بعد افتادند رو من…» معصومه پس از تجاوز گروهی با بدنی خونین و دست های زخمی شده ناشی از سیم خاردارهای مرز ایران و عراق و میادین مین با لباس هایی پاره شده خود را به خانه یکی از اقوام خود در «شهر ری» رساند و در حالی که شوکه شده بود و قدرت تکلم نداشت به صورت پراکنده حقایق زندان و شکنجه توسط مجاهدین در قرارگاه اشرف و سپس تجاوزگروهی، اذیت و آزار قرار گرفتن خود را بیان کرد.

معصومه دختر جوان ۲۳ ساله بر اثر این شرایط هولناک و فجایعی که مریم رجوی و رهبری عقیدتی فرقه مخوف و تبهکار مجاهدین، بر سر وی آورد، تعادل روانی خود را از دست داد و الان ۲۱ سال است که در بیمارستان های روانی از جمله « امین آباد» بستری می‌شود.

عکس ها و ویدئو های معصومه در بیمارستان های بخش روانی و همچنین سخنان خودش در ویدئوی زیر قابل مشاهده است.

در بخش دیگری از این ویدئو حمید چاهه از سرکوب هولناک خود و دیگر اعضا در نشست های جمعی تحت عنوان نشست «دیگ» افشاگری می‌کند. «دیگ» اصطلاحی در تشکیلات فرقه رجوی است که در آن فردی را در نشست‌های جمعی سوژه می‌کنند یعنی داخل دیگ می اندازند و آتش شعله های دیگ را زیاد می کنند. منظور با فحاشی کردن، تهدید، توهین، تهمت زدن و تُف باران کردن و داد زدن های مستمر سایرن بر سر سوژه ای که برای ساعت های متمادی در درون دیگ قرار دارد تا سوژه از پای در بیاید و هر آنچه مسئولین فرقه مجاهدین می خواهند اعتراف کرده و سرسپار مطلق تشکیلات و مسئولین فرقه رجوی باشد و سوژه در این دیگ هیچ راه گریزی ندارد جز تن دادن به مسئول نشست که منویّات پلید رهبری عقیدتی برای ارعاب هرچه بیشتر اعضا را دنبال می کند.

حمید چاهه در این گفت و گو همچنین  از خودکشی یکی از اعضا به نام احمد رازانی که در سال۱۳۸۹ در مرکز ۱۲ خود را از پنکه سقفی آویزان کرده بود پرده برمی دارد و نیز  اینکه خودش هم می خواسته خودکشی کند.

در ادامه او از جشن و شادی و رقص و پایکوبی در نشست مسعود و مریم رجوی به هنگام عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر توسط بن لادن و القاعده سخن گفته با اشاره به جهان بسته درون مجاهدین تاکید می کند: « هیچ ارتباطی با جهان خارج از کمپ نداشتیم، تلفن نداشتیم، حق تماس با خانواده نداشتیم، حق دیدن برنامه آزاد تلویزیون نداشتیم، رسانه‌ای نداشتیم و در همان پذیرش به ما گفته بودند که با کسی صحبت نکنید، محفل شعبه سپاه پاسدارن است! »

به گفته سیامک نادری چاهه پس از جداشدن از فرقه به دلیل اینکه هزینه ماهیانه زندگی در آلبانی توسط فرقه پرداخت می شد از او خواستند هوادار مجاهدین باقی بماند و برای مجاهدین با استفاده از چندین اکانت های جعلی در حمایت از مریم رجوی توئیت بزند اما او الان ساکن کانداست و فرقه رجوی به جهت پیام هایی که علیه رجوی در فیس بوک نوشته است دوهفته پیش از وی شکایت کرد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

 

هر وقت مناسبت‌های خاصی مثل انفجار دفتر حزب جمهوری، عملیات مرصاد یا عزل بنی‌صدر می‌رسد، اظهارنظرهایی تکراری در خصوص سازمان منافقین یا مجاهدین خلق ایران، می‌شنویم. البته استثناءهایی نیز وجود دارد و گاهی روایت‌هایی مثل مستند ترور سرچشمه، جزئیاتی بیشتر از این وقایع را در اختیار ما می‌گذارند.

به‌راستی مجاهدین خلق فقط در ترور و بمب‌گذاری خلاصه می‌شود؟ این سازمان که ۴۲ سال پیش جنگ قدرت را باخت، هنوز سازمان‌یافته‌ترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی است که بُعدی در سایه دارد؛ بُعدی جاسوسی.

به گزارش فراق، آنچه در این گزارش می‌خوانید، برگرفته از دو گفت‌وگو با آقای «میم» افسر امنیتی سابق در حوزه نفاق و آقای «عِین» از نزدیکان رجوی، عضو سابق سازمان و پناهنده در اروپا، به‌علاوه پژوهش‌ در میان اسناد و جست‌وجو در خاطرات منتشرشده اعضای سابق مجاهدین است. این گفت‌وگو و پژوهش در جریان پیش‌تولید ساخت یک مجموعه مستند، در سال ۹۸ توسط نگارنده انجام شدند.

سازمان، سیا و کاگ‌ب

به‌طور کلی، هر گروه پنهان‌کار و برانداز، درگیر فعالیت‌های اطلاعاتی و ضداطلاعاتی می‌شود. این درگیری‌ها به دو علت رخ می‌دهد: اول، حفاظت از خود در برابر پلیس امنیتی حکومت و دوم، شناسایی نقاط ضعف برای وارد کردن ضربه. مورد سازمان منافقین بین گروه‌های مشابه، متفاوت است. گسترش همکاری‌های اطلاعاتی سازمان با سرویس‌های جاسوسی بلوک شرق، بعد از تغییر ایدئولوژی سال ۵۴ اتفاق افتاد. شاخص‌ترین آن همکاری‌ها، جلب حسن حُسنان کارمند محلی سفارت آمریکا در تهران بود. گفته می‌شود این فرد در جریان ترور دو مستشار آمریکایی در ۳۱ اردیبهشت ۵۴ توسط تیم وحید افراخته (سرهنگ ترنر و سرهنگ شفر) نقش داشته است. البته خود او نیز کم‌تر از دو ماه بعد یعنی در ۱۲ تیر ۵۴ توسط سازمان کشته شد.

 

«عین» درباره اینکه چه مسائلی پای سرویس‌های جاسوسی را به مسئله ترور دو مستشار آمریکایی باز کرد، گفت: «آن‌ها مسئولیت دو سایت شنود تحت نظر CIA در شمال کشور یعنی سایت‌های بهشهر و کبکان را برعهده داشتند؛ ۲ سایت از ۵ سایت آمریکایی‌ها در خجیر، تهران، مغان، بهشهر و کبکان که شوروی را شنود می‌کردند. محتویات کیف این دو نظامی آمریکایی پس از عملیات ترور در اختیار روس‌ها قرار گرفت. آقای «میم» معتقد بود که انجام این عملیات بدون دستیابی به اطلاعات سرّی ممکن نبود. سود این عملیات نیز به حساب سرویس‌های اطلاعاتی بلوک شرق و در رأس آن‌ها کاگ‌ب واریز می‌شد.»

عملیات روی مستشارهای آمریکایی، تا سال‌ها افتخار سازمان بود. «عِین» که تا سقوط صدام در اردوگاه اشرف بود در این خصوص می‌گوید: «[سازمان] بعد از انتقال به فرانسه (سال ۶۰) و سپس عراق (سال ۶۵) به علت از دست دادن نیروهایش در داخل و همچنین از بین رفتن پایگاهش در میان مردم داخل و خارج از کشور، تغییر موضع داد و دست از همه شعارهای ضدامپریالیستی‌ و ضدآمریکایی‌اش برداشت. [سازمان] حتی ترور مستشاران آمریکایی در زمان شاه که روزی به آن افتخار می‌کرد را منکر شد و گفت آن عملیات‌ها کار کودتاگران داخل تشکیلات سازمان بود که مارکسیست شدند [منظور تقی شهرام و طیف وابسته به اوست] نه رهبر کنونی سازمان [مسعود رجوی] که آن زمان در زندان بود. دیگر تمام سرودها علیه آمریکا فقط درون تشکیلاتی شدند و انتشار و پخش بیرونی آن‌ها ممنوع شد. بعدها [این سرودها را] از داخل تشکیلات هم تصفیه کردند.»

جاسوسی برای عراق

پس از سقوط صدام، فیلم‌هایی از مستندات جلسات اعضای سازمان با افسران اطلاعاتی عراقی منتشر شد که عمق ارتباط آن‌ها با سرویس جاسوسی نظام بعث را نشان می‌داد. اما وصل شدن سازمان به سرویس جاسوسی عراق نیز مربوط به قبل از انقلاب است. «میم» نقطه آغاز ارتباط سازمان با عراق را، پذیرش عضویت فاضل‌البسّام (یا البسطام) می‌داند.

 

سازمان از او با نام مستعارش یعنی «فاضل مصلحتی» یاد می‌کند. او شیعه، اهل نجف، دانشجوی دانشگاه تهران و منبع اطلاعاتی سرویس عراق بود. طبق گفته «میم» مجاهدین خلق به‌رغم اطلاع از ماهیت اطلاعاتی فاضل، او را به تشکیلات وارد می‌کنند و ارتباط با بغداد از این زمان شکل می‌گیرد. میم درباره سرنوشت فاضل مصلحتی اینگونه پاسخ می‎دهد:«او همراه با دیگر زندانیان سیاسی رژیم شاه آزاد شد و به تشکیلات سازمان بازگشت. در دوران فعالیت علنی سازمان و فاز سیاسی (۵۷ تا ۶۰) در تشکیلات ماند و کار کرد و در دوران فاز نظامی نیز به زندگی مخفی روی آورد. او در ضربه اردیبهشت ۶۱ به خانه تیمی سازمان در فرمانیه تهران، کشته شد.» و درباره اقدامات فاضل طی سال‎های ۵۷ تا ۶۱ در مسیر ارتباط سازمان و سرویس جاسوسی عراق با بیان اینکه «اطلاعی نداریم»، چنین تصریح می‎کند:«چون ساختار حفاظتی مجاهدین، اجازه نمی‌داد که اشخاص به اطلاعات دسترسی داشته باشند. بنابراین، حتی دستگیری‌ها و اعتراف‌ها نیز نشان نمی‌داد که فاضل چه کارهایی انجام داده است. فقط مسعود رجوی، موسی خیابانی، مهدی ابریشم‌چی و مهدی افتخاری می‌توانند در این خصوص صحبت کنند. اولی سال‌هاست که پنهان شده و احتمال مرگش وجود دارد. دومی در ضربه به خانه زعفرانیه کشته شد، سومی در اروپاست و چهارمی در اشرف خاک شده است.»

تجدید روابط پس از انقلاب

ساختار سازمان موضوع این نوشتار نیست. پس از انقلاب، بخش نظامی (اطلاعات) سازمان ساختاری مشابه عکس ۱ داشته است. (عکس ۱:چارت اطلاعات سازمان ابتدای انقلاب.)

مجاهدین پس از سقوط رژیم شاه، به سرعت دست به تجدید بنای تشکیلات خود زدند. فعالیت‌های اطلاعاتی سازمان پس از انقلاب را باید به ۲ بخش ارتباط با سرویس‌های جاسوسی و نفوذ در نهادهای خاص تقسیم کنیم. با توجه به ماهیت ضدامپریالیستی سازمان در آن سال‌ها، تجدید ارتباط با سرویس‌های شوروی و عراق مجدد در دستور کار قرار می‌گیرد.

 

ستاد مرکزی سازمان در خیابان انزلی (واقع در خیابان طالقانی) برپا می‌شود. نگارنده در سال ۹۸، تمام آن خیابان را به دنبال اثری از ستاد انزلی گشت اما این ساختمان امروز وجود ندارد و یا ظاهرش آنقدر دستخوش تغییر شده که قابل شناسایی برای افرادی که از محل آن اطلاع ندارند، نیست. «میم» دلیل انتخاب این محل را نزدیکی‌اش به سفارت عراق می‌داند. فاصله خیابان انزلی تا سفارت عراق در پایین میدان ولیعصر، کم‌تر از ۶۰۰ متر است. عباس داوری با نام مستعار رحمان مسئول ارتباط با سرویس عراق می‌شود.

«میم» می‌گوید:«داوری در عراق مستقر بود و فقط برای شرکت در انتخابات مجلس اول (۱۳۵۹) به ایران بازگشت. داوری که اکنون ساکن اروپاست، در فیلم‌های منتشرشده از جلسات سازمان با سرویس عراق، کنار مهدی ابریشم‌چی بیشترین حضور را دارد. او و ابریشم‌چی (همسر اول مریم رجوی) کسانی هستند که می‌توانند عمق ارتباط سازمان با سرویس عراق در سال‌های فاز سیاسی (۵۷ تا ۶۰) را ترسیم کنند.»

ارتباط با سرویس شوروی برعهده محمدرضا سعادتی با نام مستعار سیکو گذاشته می‌شود. اما سعادتی سرنوشتی متفاوت از رحمان دارد و دستگیر می‌شود. روایت‌های مختلفی از لو رفتن سیکو وجود دارد. اما یک نقطه درتمام آن‌ها مشترک است:«نقش عناصر اداره هشتم [ضدجاسوسی] ساواک که در جریان مراقبت از ولادیمیر فنسینکو، افسر اطلاعاتی کاگ‌ب و دبیر اول سفارت شوروی، ارتباط او و محمدرضا سعادتی را کشف می‌کنند. دستگیری او نیز توسط کمیته مستقر در سفارت آمریکا اتفاق می‌افتد.» سعادتی در ۶ اردیبهشت ۵۸ (کم‌تر از ۴ ماه پس از پیروزی انقلاب) دستگیر می‌شود. اولین سوال و جواب بازجویی او در کاغذ خط‌دار دفتر نوشته شده است. یعنی نه‌تنها ساختار اطلاعاتی کشور بعد از فروپاشی نظام شاهنشاهی شکل نگرفته، بلکه حتی ابتدایی‌ترین وسایل مثل کاغذهای‌ سربرگ‌دار نیز وجود نداشته است. حتی پوشه پرونده سعادتی متعلق به شهربانی کل کشور در دوران پهلوی است. (عکس ۲ و ۳: سعادتی)

او برگه‌ای آبی‌رنگ حاوی نیازمندی‌های سازمان را آماده می‌کند که در ازای پرونده تیمسار مقربی (جاسوس شوروی در ارتش شاهنشاهی که توسط ساواک بازداشت و سپس اعدام شد) به افسر اطلاعاتی کاگ‌ب تحویل بدهد. سیکو پرونده را به وسیله اکبر طریقی، عضو سازمان و کارمند دادستانی انقلاب به دست می‌آورد تا در اختیار فنسینکو بگذارد. روس‌ها به‌شدت دنبال این بودند که بدانند ساواک چطور توانست سرلشکر احمد مقربی را بعد از ۲۵ سال جاسوسی، در سال ۵۶ دستگیر کند.

نکات مهم بازجویی سعادتی

در جریان یکی از بازجویی‌ها، سوال بازجو از سعادتی این است: در یک قسمت از یادداشت روی کاغذ آبی، نوشته‌اید نیازهای ما و بعد از وسایلی از قبیل ضبط صوت همراه با فرستنده و دوربین کوچک و غیره و غیره. شما این وسایل را برای چه می‌خواستید و آیا امکان تهیه آن در بازار نبود؟

سعادتی در پاسخ نوشته است: اینگونه وسایل اساساً در بازار به ندرت یافت می‌شود چون به‌هیچ عنوان جنبه تجارتی ندارد. نمی‌توان این‌گونه وسایل را در بازار عادی خرید مگر اینکه مستقیماً با سازنده آن‌ها در تماس باشی که سفارش دادن اینگونه دستگاه‌ها هم با سازنده آن، خود خالی از اشکال نیست. لذا این طریق، راه ساده دسترسی به اینگونه دستگاه‌ها بود. البته این دستگاه‌ها چون وسایل حساس الکترونیکی و ابزار ریز است، از نظر اطلاعاتی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد.

بازجو در سوال بعد می‌نویسد: مگر تلفن‌های شما کنترل می‌شود که تقاضای دستگاهی که کنترل تلفن را مشخص کند از آقای فنسینکو نموده‌اید؟ در مورد دستگاه رمز تلفن هم بنویسید.

سعادتی در پاسخ نوشته است: کم‌وبیش به ما اطلاع داده بودند که کلیه تلفن‌های شما در سطح ایران کنترل می‌شود. کنترل تلفن هم در شرایط فعلی خیلی ساده است و می‌توان از طریق مراکز تلفن با گذاشتن نوار و یا حتی با نشستن پای دستگاه هر تلفنی را که خواسته باشیم کنترل کنیم. چون این امکان می‌رفت، لذا نیاز به دستگاه فوق برای ما نیازی ضروری بود. دستگاه رمزکننده تلفن هم وسیله‌ای است ضد کنترل تلفن.

بازجو نوشته است: شما در بند ۸ این قسمت نوشته‌اید (همان یادداشت آبی«) تجربیات لازم در امر اطلاعاتی و ضداطلاعاتی»؛ منظور شما از این قسمت چیست؟

سعادتی پاسخ داده: مسئله اطلاعات و ضداطلاعات در شرایط فعلی به‌لحاظ دستگاه‌های پیچیده و ظریف الکترونیکی خیلی پیچیده شده. به‌طوری‌که یک فرد عادی و حتی یک فرد مهندس و متخصص هم از این تجربیات اطلاعی ندارد و این تنها در حد تجربیات اطلاعات و ضداطلاعات است. آگاهی نسبت به این تجربیات خیلی می‌تواند کمک کند که جلوی درز رفتن اطلاعات و جلوی نفوذ و عملکرد عناصر ضدانقلابی را گرفت.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

 

بر اساس اخبار منتشر شده «امید فرهمند» رابط فرقه رجوی در پلیس سوئد چندین جلسه از «حمید نوری» بازجویی کرده است.

به گزارش فراق،  بخش زیادی از پرونده حمید نوری و روند برگزاری دادگاه‌های او بر اساس اسناد و مدارکی است که «امید فرهمند» در جریان بازجویی‌های غیر رسمی از حمید نوری در پرونده وارد کرده است، این فرد از بستگان اعدامی‌های دهه ۶۰  و از رابطین فرقه رجوی است که این موضوع را از دستگاه قضایی سوئد نیز مخفی کرده بود.

نورنیوز در این باره نوشت، طبق قانون سوئد این فرد بی‌طرف نبوده و حق بازجویی نداشته است و عملا نقش‌آفرینی او در پرونده حمید نوری، طبق قانون سوئد نقض قانون بی‌طرفی است. دادگاه این فرد در شرایطی برگزار شد که در صورت اثبات ارتباط وی‌ با فرقه رجوی، کلیه مستندات فعلی پرونده حمید نوری زیر سؤال رفته و بر اساس قانون سوئد باید رویه پرونده عوض شود.

به گزارش فراق، این در حالی است که همزمان با آشکار شدن دخالت مستقیم فرقه رجوی در روند بازجویی و دادگاه حمید نوری، دولت این کشور مجوز برپایی تجمعی در مقابل دادگاه «امید فرهمند» نفوذی فرقه رجوی در سیستم قضایی انتظامی سوئد را صادر کرده است.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

 

 

شنیده ها حاکیست با افزایش فشار از سوی دولت آلبانی علیه فرقه رجوی و موضع گیری کانادایی ها علیه فرقه، آن ها درمانده شده و درحال دست و پا زدن در باتلاق آلبانی هستند.

به گزارش فراق، خبر انتقال فرقه برای فرار از آلبانی و انتقال مقرشان به کانادا حواشی زیادی برای آنها ایجاد کرد و موجب درگیری در میان اعضای رده های میانی و پایین این فرقه نیز شد. این موضوع بهترین فرصت برای اعضای وامانده در فرقه رجوی محسوب می‌شود تا در یک تصمیم درست برای همیشه راه خود را از فرقه جدا کنند.

تسنیم پیش از این خبر داده بود که در پی فشارهای دولت آلبانی به فرقه رجوی، خصوصاً پس از حمله پلیش ضدشورش این کشور به مقر اشرف۳، سران منافقین تصمیم به انتقال مقر خود به کشور دیگری گرفتند.

ابتدا قرار بود مقر این فرقه به فرانسه منتقل شود که به دلیل عدم موافقت این کشور، کانادا به عنوان مقصد بعدی آنها انتخاب شد.

خروج برخی اعضا از آلبانی همانطور که گفته شد، به دلیل فشارهای دولت این کشور و ایجا محدودیت های شدید علیه آنهاست به گونه ای که پلیس آلبانی در هفته های گذشته اقدام به ایجاد پست های بازرسی در خروجی های اشرف ۳ کرده و همه ورود و خروج های آنها را کنترل می کند.

علاوه بر این، با دستور دولت آلبانی، اینترنت دولتی این مقر نیز قطع شده است.

«ادی راما» نخست‌وزیر آلبانی نیز در مصاحبه‌ای با شبکه آلمانی «اشپیگل» گفته بود که فرقه رجوی نمی‌توانند از آلبانی برای جنگ علیه ایران استفاده کنند.» وی تصریح کرده بود: «آلبانی قصد جنگ با ایران را ندارد و کسی را که از مهمان‌نوازی ما سوء‌استفاده کرده باشد، نمی‌پذیرد.»

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
  • جمعی از جداشده‌های فرقه رجوی خطاب به سنای کانادا نوشتند: ما شهادت می‌دهیم که «شهرام گلستانه» یکی از فرماندهان و اعضای سابقه دار سازمان تروریستی مجاهدین خلق است که چهره واقعی خود را در پس «انجمن دموکراتیک ایرانیان در کانادا» مخفی ساخته.

 

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، در نامه اعضای جداشده که رونوشت آن به این رسانه ارسال شده، آمده است:

عالی جناب جورج فیوری، سخنگوی سنای کانادا

مطلع شدیم که یکی از فرماندهان و نفوذی های سازمان تروریستی مجاهدین خلق (با نامهای دیگری همچون فرقه رجوی، ارتش خصوص صدام، شورای ملی مقاومت ایران و …. نیز معرفی می شود) به نام شهرام گلستانه ماموریت یافته تا با نفوذ در مراکز قدرت از جمله سنای کانادا اهداف و دستورات رهبران این فرقه تروریستی را دنبال کند.

تاریخچه جنایات سازمان تروریستی مجاهدین خلق کاملا مشخص است و تقریبا تمامی کشورهای آزاد جهان آن را سازمانی تروریستی و فرقه ای خطرناک می دانند. این تعریف شامل دول کشورهای امریکا، اتحادیه اروپا، انگلستان و کانادا نیز می گردد.

درست به همین خاطر است که به شهرام گلستانه دستور داده شده تا عضویت خود در این گروه تروریستی را مخفی نگه دارد. سازمانی که بعد از سقوط ولی نعمت سابقش صدام حسین به همکاری با گروه های دیگر تروریستی در عراق و سوریه از جمله داعش روی آورده است. شهرام گلستانه البته مدعی است که سازمانی بنام «انجمن دموکراتیک ایرانیان در کانادا» را نمایندگی می کند.

با این وجود شهرام گلستانه در زمانهایی که رهبرانش لازم بدانند عضویت کاملش در سازمان مجاهدین خلق (فرقه رجوی) را انکار نمی کند. شهرام گلستانه در هشتم فوریه ۲۰۱۴ در سخنرانی در مقابل رهبر ایدئولوژیکش مریم رجوی در پاریس تحت الامر بودن کامل ایدئولوژیک خودش را به نمایش گذاشت و بر وفاداری خود به این فرقه تروریستی تاکید کرد. وی به صورتی مفتضحانه ای بر همه خواستگاه های ایدئولوژیک و هم چنین استراتژی و تاکتیک هایی که ارتش خصوصی صدام به کار گرفته است مهر تایید زد.

شواهد و مدارک زیادی دال بر عضویت این فرد در سازمان تروریستی مجاهدین خلق وجود دارند. ما بعنوان نمونه به یکی دو مدرک زیر اشاره می کنیم و مدارک دیگری نیز ضمیمه شده است.
آقایان و خانم های سناتور،

ما تعدادی از اعضا و مقامات سابق سازمان مجاهدین خلق ایران هستم. ما شهادت می دهیم که شهرام گلستانه یکی از فرماندهان و اعضای سابقه دار این سازمان است که چهره واقعی خود را در پس «انجمن دموکراتیک ایرانیان در کانادا» مخفی ساخته است. بسیاری از ما در کنار وی برای این سازمان فعالیت کرده ایم و به خوبی وی را از نزدیک می شناسیم.

از توجه شما به این موضوع متشکریم.

گروهی از اعضای نجات یافته از سازمان مجاهدین خلق

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

 

سران فرقه تروریستی رجوی پس از شکست ها و تحقیرهای اخیر در آلبانی در آخرین تیرهای های مانده خود این بار از غرب برای حمله به خاک ایران گدایی می کنند.

به گزارش فراق، باید به این احمق های وطن فروش گفت زمانی که توانایی لابی گری در غرب داشتید نتوانستید غلطی انجام دهید حالا که جهان غرب و اروپا زبان گفت و گو با ایران باز کرده و فهمیده باید در مقابل ایران آداب روابط را رعایت کند، چرا چنین کمپینی راه اندازی می کنید.

البته که بر همگان واضح است مسعود و مریم رجوی هر گاه خود را در گوشه رینگ دیدند با فرافکنی سعی کردند راه دررو پیدا کرده و افراد باقیمانده برای خود را به نوعی سرگرم کنند.

به گزارش فراق، حسن خلج، عضو نجات یافته از فرقه رجوی در نروژ در این رابطه نوشت: چنین ادعاهایی از جانب باند رجوی چیزی تازه ایی نیست و نمونه هایی مانند این را که در درون تشکیلات فرقه ایی مطرح می شد تمام جدا شدگان این سازمان بارها شنیده اند. اگر پای صحبتهای اعضای سابق این باند خائن بنشینید نمونه های بسیاری را برای شما بازگو خواهند کرد. سازمان مجاهدین بارها از دولت عراق و نیروهای ائتلاف خواستار حمله به ایران بود و شاهدان عینی در نشست های مسعود رجوی و مریم قجر این ادعاها را به گوش‌های خود شنیده‌اند و این ادعاها قابل تایید می باشد. چنین ادعاهایی از این سازمان جاسوسی و باند خائن رجوی تازگی ندارد؛ از حمله به سربازان مرزبان ایران گرفته تا ترورها، بمبگذاری های کور و خبرچینی های و شنودهای این سازمان در جنگ هشت ساله که موجب به شهادت رسیدن ایرانیان می شد. دادن بیانیه هایی بر حمایت داعش و آزادیخواه خواندن آن ها هیچ شکی بر ماهیت و هدف های پلید این فرقه مخوف بر جای نمی گذارد. مسعود رجوی رهبری ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق در زیر زمین پناهگاه ضد بمب خود حرمسرایی داشت که با بسته شدن اشرف این حرمسرا نیز برچیده شد. ایجاد حرمسرا و تجاوزهای گروهی این جانور را می توانید از قول زنان فراری از چنگال این مجنون جنسی در فضاهای مجازی ببینید و بشنوید. او در راستای بهره جویی های جنسی اش بسیاری از آنان را عقیم کرده بود به گونه ایی که رحم بیش از ۹۰ نفر این زنان را در بیمارستان های بغداد به گونه ایی برداشته بودند که برخی از آن ها هرگز نمی دانستند که واقعا برای چه نوع عمل جراحی به اتاق عمل می روند. پای صحبتهای زنان فراری از پایگاه های این باند بنشینید تا این خون آشام مجنون را بهتر بشناسید.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

 

در اواخر سال ۶۳ رجوی پیش‏ بینی کرد که اقدامات، تاکتیک‏‌ها و سیاست‏‌های وی با ناکامی روبرو شده و ضایعات سنگینی بر پیکر سازمان وارد آمده است به همین دلیل ازدواج های تشکیلاتی را مرسوم کرد.

به گزارش فراق، بسیاری از فرقه‌ها، در کشورهای درحال توسعه و توسعه‌یافته زنان و مردان را به اجبار به عقد هم در می‌آورند. ازدواج تشکیلاتی یا سازمانی نیز نوعی از ازدواج های اجباری است که در سازمان مجاهدین خلق مرسوم بود و به نوعی نشان از تعهد اعضا به هدف سازمان و تبعیت از آرمان‌های رهبران آن داشت.

شاید تصورش دشوار باشد اما واقعیت این است که زنان عضو فرقه مجاهدین خلق حق ازدواج ندارند. آنها اگر هم ازدواج کرده باشند می‌بایست از همسرانشان طلاق بگیرند. در فرقه به آنها گفته می‌شد که این برای تشکیلات ضروری است. اعتقاد رهبر فرقه بر این است که عشق زنان به همسرانشان سبب ایجاد حائل بین عشق آنها به فرقه و رهبر فرقه خواهد شد و زنان را از انجام وظایفشان در برابر فرقه و رهبران آن باز می‌دارد. در تشکیلات فرقه رجوی عشق و علاقه، تنها در رابطه فرد با فرقه و رهبران آن معنا پیدا می‌کند، لذا زنان عضو فرقه باید تنها به رهبری آن عشق بورزند. این نشانه فداکاری و اثبات علاقه مندی به فرقه ارزیابی می‌شود. البته به اعتقاد مریم رجوی همه زنان سازمان یک شوهر دارند و آن هم مسعود رجوی است.

 

طلاق اجباری زوجین

طلاق اجباری زوج‌ها را موظف ساخت تا حلقه‌های ازدواج خود را در یک کاسه انداخته و عواطف خود نسبت به یکدیگر را محکوم کنند. محمد حنیف‌نژاد یکی از بنیانگذاران اصلی سازمان مجاهدین خلق تعلقات خانوادگی و مخصوصاً ازدواج را مانع بزرگی بر سر راه مبارزه مخفی و تحرک انقلابی می‌دانست. از همین رو سازمان مجاهدین خلق تا قبل از ضربه شهریور سال ۱۳۵۰ اساساً یک سازمان مردانه بود و تا سال ۱۳۴۸ عضوگیری زنان در این سازمان مطرح نبود و پس از طرح هم خیلی جدی گرفته نشد.

 بسیاری از فرقه‌ها، در کشورهای درحال توسعه و توسعه‌یافته زنان و مردان را به اجبار به عقد هم در می‌آورند. ازدواج تشکیلاتی یا سازمانی نیز نوعی از ازدواج های اجباری است که در سازمان مجاهدین خلق مرسوم بود و به نوعی نشان از تعهد اعضا به هدف سازمان و تبعیت از آرمان‌های رهبران آن داشت. اعضای مجرد و کسانی که تازه همسرانشان را در عملیات‌های تروریستی تشکیلات از دست داده بودند دستور تشکیلاتی می‌گرفتند که با فردی که مسئولان برای آن ها انتخاب کرده اند ازدواج کنند. درپی این ازدواج‌ها، تناقضات عظیم عاطفی و روانی برای افراد رخ داد. از بدو تأسیس سازمان مجاهدین ،باستثنای ازدواج محمّد حنیف نژاد  تا پیروزی انقلاب (۱۹۷۸)، ازدواج ممنوع بود اعضای سازمان با توجه به نوع فعالیّت مبارزاتی، اکثراً بعد از دستگیری توسط ساواک، محاکمه و اعدام شدند.

در اواخر سال ۶۳ رجوی پیش‏ بینی کرد که کادرهای اصلی گروه دیر یا زود به این جمع ‏بندی می‌‏رسند که اقدامات، تاکتیک‏‌ها و سیاست‏‌های وی با ناکامی روبرو شده و ضایعات سنگینی بر پیکر سازمان وارد آمده است. ازدواج های تشکیلاتی ، برای کنتل نیرو ها و جلوگیری از ریزش آنها تا عملیات فروغ ادامه داشت. دراوایل خرداد ماه واواخر تیر ماه (۱۹۸۸) ازدواج های اجباری شدت گرفتند در آن هنگام معرکه ازدواج های اجباری و اضطراری در فرقه رجوی چنان گرم بود که به قول رجوی، ازدواج ها جمعی به نام « شب عروسی قاسم » راه انداخت. این ازدواج های اجباری بنا به تعبیر و تفسیر رجوی به سبک شب عاشورای حسینی بودند. معمولاً اکثر عروس و داماد ها را بیوگان فرقه بودند. که با اطاعت پذیری بی چون وچرا از مسعود رجوی مجبور به ازدواج تشکیلاتی می شدند با توجه به اینکه رجوی تصمیم گیرنده مطلق بود اطاعت از رهبری تحت هر شرایطی لازم الاجرا بود. در فرمان ازدواج ،به طرفین می گفتند : مصالح مردم و تکامل و « انقلاب نوین مردم ایران » که از مجرای وابسته بودن تمام عیار به مسعود ومریم می گذرد؛ حکم می کند که: شما فرمان ازدواج را هم که از جانب « رهبری » صادر شده است ، بدون هیچ اعتراضی بپذیرید. با اجرای نشست ها و جلسات توجیهی طولانی ومتعدد آنان را وادار به ازدواج می کردند. رضایت طرفین مهم نبود، احساس وعاطفه ، مهر ومحبت ملاک نبود، « فرمان مسعود می بایست اجرا شود ». گاهی وقت ها تا شبی ۲۵ عروسی در یک جا ویک سالن انجام می گرفت. بعداز شکست نظامی ارتش آزادی بخش در عملیات فروغ ( مرداد ماه ۱۹۸۸)، فضای یأس وافسردگی وخستگی مفرط سراسر سازمان را فرا گرفت، بحران مبارزه ای پوچ وبی هدف، همه را عذاب می داد.

بر اساس این گزارش؛ هر کدام از طرفین ازدواج، همسر خود را از دست داده بودند و بعضاً با مشکل نگهداری فرزندان مواجه بودند، روحیه ازدواج مجدد را نداشتند ولی فرمان رهبر فرقه بود و از طرفی شعار مریم خطاب به باز ماندگان « می توان و باید » ازدواج کنید. انگار مسعود نسخه التیام بر قربانیان نوشته بود و  هدفش تغییر روحیه نیرو ها بود تا به موقعیت و وضعیت گذشته خود فکر نکنند.

 

ازدواج تشکیلاتی مسعود و مریم رجوی

رجوی پس ازکشته شدن همسر اولش اشرف ربیعی در درگیری با نیروهای انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی، به پیشگام ازدواج‌های تشکیلاتی تبدیل شد. ازدواج او با فیروزه بنی صدر دختر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران و متحد تازه او، از نمادین‌ترین ازدواج های تشکیلاتی تاریخ است. چنانچه پس از لغو شدن اتحاد رجوی با پدر فیروزه، این ازدواج نیز پایان یافت. ازدواج سوم مسعود رجوی با مریم عضدانلو، مدیر دفترش و همسر نزدیکترین دوست و همرزمش، مهدی ابریشمچی، در تاریخ ۱۳۶۴ البته به نظر اجباری یا تشکیلاتی نمی‌رسید. این ازدواج عجیب با توجیهات فراوان «انقلاب ایدئولوژیک» نام گرفت و منجر به وضع مقررات فرقه‌ای گوناگونی در تشکیلات مجاهدین خلق شد. البته برخی از اعضای جدا شده از این فرقه معتقد بودند که مریم رجوی قبل از طلاق از ابریشمچی از مسعود رجوی باردار بود. مهدی ابریشمچی البته در این میان باج دریافت کرد. خواهر هفده ساله موسی خیابانی را در عوض پیشکش کردن همسرش به رهبر عقیدتی، به عقد او در آوردند. مینا خیابانی که نوجوانی بیش نبود مجبور به پذیرش دستور تشکیلاتی شد.

 

سید کاظم موسی بجنوردی در کتاب «به رنگ شفق» می نویسد: عده‌ زیادی از اعضای سازمان در ماجرای طلاق دادن زن مهدی ابریشمچی که  اسم سازمانی ابریشمچی برادر شریف بود معتقد بودند که کارش ناشرفانه است که همسرش را طلاق می‌دهد در اختیار دوستش قرار می‌دهد که رهبر سازمان است. این ماجرای طلاق و ارتقای مریم رجوی به نوعی ارتقای همسر سابق مهدی ابریشمچی نیز محسوب می شود که همراه نفر اول سازمان می‌شود.  بعد از اینکه ابریشمچی همسرش را در اختیار مسعود رجوی قرار می‌دهد ایثارگر بزرگ ملقب می‌شود. از این ازدواج به نام انفجار رهایی یاد می‌کنند. به نظرم اعضای سازمان که چنین کار ناشریفانه را بپذیرند آن وقت می توانند در سال بعد در ۱۷ خرداد ۶۵ به همپیمانی با دشمن آب و خاک تن دهند رهبر سازمان با هواپیمای اختصاصی که صدام برایش می‌فرستد به کشوری برود که با زادگاه آنان در حال جنگ است.

گزارش‌های منتشر شده حاکی است که مسعود رجوی بسیاری از زنان مطلقه فرقه را که مجبور به جدایی از شوهرانشان کرده بود مورد کامجویی قرار می‌داد. بر اساس خاطرات برخی از اعضای جدا شده این سازمان،مراسمی با عنوان «رقص رهایی» در مقابل رجوی توسط مریم رجوی برپا می شد و خطبه عقد بین رجوی و تک تک اعضای زنان سازمان برگزار می گردید و مریم رجوی که خود نیز در این مراسمات حضور داشت بیان می کرد که مسعود همسر همه ماست  پس از شروع جنگ هم در یک اقدام بسیار عجیب اعضای سازمان به عراق می‌روند. بعد فراخوانی منتشر می‌کنند که طی آن چندین هزار نفر از زنان و مردانی که فریب سازمان را خورده بودند خودشان را به عراق رساندند. اینجا دوباره شروع فاز جدیدی از حیات سازمان مجاهدین خلق یا همان «منافقین» است. اعضای سازمان در عراق در پادگانی دورهم جمع می‌شوند که نام آن «اشرف» است. در این ایام سازمان هنوز هم شعارهای زنانه‌اش را دارد. «اشرف ربیعی» نام همسر اول مسعود رجوی است که در خانه تیمی منطقه پاسداران تهران که در اختیار موسی خیابانی بود توسط نیروهای کمیته انقلاب کشته می‌شود.

مادر شدن در اشرف ممنوع

ایدئولوژی جدید سازمان، زنانگی و مادرانگی را از زنان گرفت. آن‌ها را تبدیل به مردانی کرد که صبح تا شب فقط باید کار می‌کردند و دیگر احساساتی در آن‌ها وجود نداشت. مردها هم دیگر همسر و خانواده‌ای نداشتند و تبدیل به ربات‌هایی شده بوده‌اند که شبانه‌روز مشغول کار بودند. بعدازاین بود که چند ده نفر از مردان و زنان سازمان دست به خودکشی زدند. ممنوعیت ازدواج و عقیم کردن زنان عملاً تلاش برای انقطاع نسل اعضاء ساکنان اشرف است. در حقیقت این موضوع یک نسل کشی است.

نزدیک ۲ دهه هیچ کودکی در پادگان اشرف متولد نشد و صدای هیچ کودکی در این پادگان به گوش نمی‌رسید. سن و سال زنان عضو مجاهدین خلق عمدتاً بالای ۴۰  است؛ دوره‌ای که امکان بارداری برای زنان بسیار پایین خواهد آمد. در حقیقت این زنان اگر بعد از آزادی از فرقه رجوی هم بخواهند باردار شوند یا به دلیل عقیم شدن نمی‌توانند یا به دلیل سن بالا.

 

به طلاق اجباری زنان متاهل، وادار کردن آنها به زندگی تجرد، کنترل و سوء استفاده جنسی از آنها توسط رهبر فرقه، باید جنایت جدا کردن کودکان از مادرانشان را نیز اضافه کرد. بر اساس آمار ۷۰ درصد از زنان عضو مجاهدین خلق در عراق مجرد بوده و تاکنون ازدواج نکرده‌اند و در مجموع ۱۰ درصد از زنان فرقه که متاهل بوده‌اند دارای فرزند هستند. با این حال این زنان متاهل از دیدن و سرپرستی کودکانشان محرومند. کودکان خردسال اعضایی که در سازمان مشغول فعالیت بودند در «خانه‌های کودکی» که سازمان ایجاد کرده بود، درکشورهای غربی و همچنین شهر کلن اسکان داده شدند. این بچه‌ها از والدین خود جدا شده تا با تربیت مجاهدین جهت جنگجویی و نبرد در ارتش آزادی بخش آماده شوند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
  •  -
 

 

در جریان های اخیری که در کمپ کار اجباری «اشرف ۳» روی داد هرج و مرجی رخ داده که در تاریخ فرقه بی‌سابقه بوده است، حتی بدتر از زمانی که تحولات اشرف در عراق را داشتیم.

به گزارش فراق، بحثی روی میز آمده به نام انتقال به کانادا و اعضا را به شدت درگیر کرده است. گویا کانادا هم در خصوص خبری که منتشر شده یعنی انتقال سازمان مجاهدین خلق به این کشور موضعگیری کرده و با عباراتی که به کار برده در ظاهر نه تنها این خبر را تکذیب کرده بلکه نشان داده که اساساً با مجاهدین خلق هیچ رابطه ای هم ندارند. به عبارت منتشر شده توسط مقامات کانادایی دقت کنید: «مجاهدین معتبر نیستند و آنها را به رسمیت نمی شناسیم.»

این موضعگیری وزارت خارجه کانادا تیر خلاصی بود بر تمام شایعات و حرف و حدیث هایی که در چند مدت گذشته انجام شده بود اما ناصادقی رهبری سازمان مثل گذشته هنوز اعضا را در بلاتکلیفی فروبرده است، آن از وضعیتی که در آلبانی برایشان پیش آمده است و این از موضعگیری دولت کانادا.

رجوی در باتلاقی فرو رفته است که گویا هر چه دست و پا می زند بیشتر در آن فرو می رود.

یادداشت از: بخشعلی علیزاده

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد