قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۵۶۳ مطلب با موضوع «افشاگری» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

چهره‌های اپوزیسیون این روزها تکاپوی زیادی دارند و هزاران کیلومتر دور از مرزهای این آب و خاک و در کشورهای اروپایی و آمریکا برای ایجاد فشار علیه ایران به دوره‌گردی افتادند.

به گزارش فراق، تاریخ‌خوانی خوب است؛ مخصوصا این روزها، چه برای چند شومن اپوزیسیون در خارج که توهم براندازی دارند و چه برای آنهایی که دل به توهم آنها دادند. در اینجا قصد داریم ماجرای تشکیل «شورای ملی مقاومت» توسط ابوالحسن بنی‌صدر و مسعود رجوی در دهه ۶۰ و انتهای مسیر این شورا را بازخوانی کنیم.

 

شورای ملی مقاومت؛ از ایده تا تشکیل

ایده تشکیل شورایی با محوریت ضدیت و مخالفت با جمهوری اسلامی و تلاش برای براندازی آن تیرماه سال ۶۰ به‌وجود آمد؛ درست زمانی که ابوالحسن بنی‌صدر که به‌تازگی از ریاست‌جمهوری کنار گذاشته شده به همراه مسعود رجوی، نفر اول سازمان مجاهدین‌خلق که برای مبارزه با جمهوری اسلامی دست به اسلحه برده بودند، زندگی مخفیانه‌ای را در تهران داشتند. سی‌ام تیرماه ۶۰‌، شورای ملی مقاومت با محوریت این دو چهره سیاسی تشکیل شد و یک‌هفته پس از آن هم بنی‌صدر و رجوی از کشور به فرانسه گریختند. بنی‌صدر ۱۱ مرداد ۶۰ و ۴ روز پس از فرار از ایران، در مصاحبه‌ای با خبرگزاری یونایتدپرس فرانسه از هدف خود برای ساقط کردن و از میان برداشتن مقامات جمهوری اسلامی از طریق ائتلاف با سازمان مجاهدین‌خلق و دیگر گروه‌های اپوزیسیون گفت: «مجاهدین‌خلق که هم‌پیمان من هستند، به همراه گروه‌های چریکی، دیگر مقام‌های جمهوری اسلامی را در سراسر کشور از میان برخواهند داشت.» وی همچنین در مصاحبه با روزنامه اشپیگل آلمان مدعی شد که جمهوری اسلامی ظرف چند ماه آینده سرنگون می‌شود و او پس از این اتفاق برای به‌دست گرفتن قدرت به ایران بازخواهد گشت. مسعود رجوی، دیگر رأس شورای ملی مقاومت هم همان‌ زمان در گفت‌وگو با یونایتدپرس، از تشکیل این شورا خبر داد و گفت که بنی‌صدر پیش‌نویس قانون اساسی جدیدی را تهیه کرده و به او دستور داده تا یک حکومت در تبعید تشکیل دهند. رجوی همچنین در همین گفت‌وگو اعلام کرد که بنی‌صدر از او خواسته تا شورای مقاومت ملی را برای متحدکردن همه نیروهای اپوزیسیون تشکیل دهد. اولین اجلاسیه این شورا حدود ۶‌ماه پس از آغاز آن در بهمن و اسفند سال ۶۰ تشکیل شد. سازمان مجاهدین‌خلق، حزب دموکرات کردستان، جبهه دموکراتیک ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاه‌های ایران، کانون توصیه اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی کار و سازمان اقامه نیز در همان بدو تاسیس این شورا، به آن پیوستند و بعد از مدتی دیگر احزاب اپوزیسیونی چون اتحادیه کمونیست‌‌های ایران، سازمان چریک‌های فدایی‌خلق و جنبش زحمت‌کشان گیلان و مازندران به این شورا ملحق شدند. این شورا در آغاز کار خود و در هفتم مهرماه ۶۰ سندی تحت عنوان «برنامه دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران» که به‌نوعی ساختار و نظام سیاسی پس از سقوط جمهوری اسلامی را ترسیم می‌کرد، منتشر کردند و بنی‌صدر به‌عنوان رئیس‌جمهور و مسعود رجوی به‌عنوان نخست‌وزیر این دولت موقت معرفی شدند و این سند به امضای آنها رسید.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
عاج: ایدئولوژی منحرف مجاهدین ابتدایی‌ترین عواطف انسانی را از بین‌ می‌برد
 
لیلی عاج کارگردان سرهنگ ثریا می‌گوید که حرف فیلم این است که چگونه ایدئولوژی منحرف فرقه مجاهدین می‌تواند ابتدایی‌ترین عواطف انسانی را از بین ببرد، این خیلی هولناک است.

منبع: خبرگزاری تسنیم،  لیلی عاج در گفت‌وگویی کوتاه درباره فیلم مطرح خود (سرهنگ ثریا) در جشنواره فیلم فجر، به سؤالات ما پاسخ داد. این گفتگو در حاشیه ضیافت وزیر فرهنگ با مهمانان جشنواره فیلم فجر انجام شد.

این کارگردان تئاتر و سینما که این داستان را قبلاً در قالب تئاتر اجرا کرده و حالا آن را در قالب فیلم سینمایی ساخته است، در پاسخ به این سؤال که آیا انتقال تجربه صورت گرفته یا یک فرم و اثر هنری دیگری خلق شده است، گفت: قطعاً انتقال تجربه صورت گرفته است، اما در هر حال یک داستان با تفاوت‌هایی در یک فضا و قالب هنری دیگر قرار گرفته که تبدیل به فیلم شد.

او در مورد تفاوت‌های میان این فیلم با نسخه تئاتری آن گفت: در تئاتر قصه، داستان مردانه‌ای است اما فیلم داستان مادرانه‌ای دارد که به روایت مهر مادری و اثر و نقش عاطفی آن می‌پردازد.

وی بیان کرد: در تئاتر تماشاگر شما محدود است و در ۳۰ شب با یک ظرفیت محدود اجرا می کنید اما سینما و فیلم برد و مخاطب متفاوتی دارد و فکر می‌کنم که این قصه یعنی داستان خانواده‌های منتظر پست در اشرف این ظرفیت را دارد که به یک فیلم سینمایی تبدیل شود.

عاج درباره مفهوم کانونی و اصلی فیلمش یعنی مادرانگی و مدت زمانی که این عنصر اثرش را نشان می‌دهد گفت: مادر یک کلمه کامل است که هیچ توضیح، پسوند و پیشوندی لازم ندارد. تاریخ انقضا و مصرفی ندارد و حتی زمان و مکان هم ندارد بلکه همه جا جواب می‌دهد به نظر می‌رسد که کلمه و کلید واژه کاملی برای فیلم است و ربطی به زمان خاص ندارد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

 

 
<strong>چرا حامیان مجاهدین خلق نمی‌توانند مجوز امنیتی بگیرند؟</strong>
 
ایالات متحده برای تسهیل انتقال گروه از کمپ اشرف عراق به آلبانی برچسب تروریستی این گروه را برداشت. در حالی که این موضوع یک نوع ترفند دیپلماتیک است، معیار واقعی ارزیابی‌های آمریکا از مجاهدین این است که آیا عوامل این گروه در پست‌های مسئولیتی درون حکومت آمریکا قابل اعتماد هستند یا خیر. اینجا عدم دارا بودن مجوز امنیتی اعضای مجاهدین خلق نشان می‌دهد که پاسخ یک نه بلند است.

ایرانی – آمریکایی‌ها با افتخار در پست‌های مختلف حکومت آمریکا شاغل هستند. هنگامی‌ که من دو دهه پیش در پنتاگون کار می‌کردم، با ایرانی آمریکایی‌هایی سر و کار داشتم که از مجوز‌های امنیتی سطح بالایی برخوردار بودند و در وزارت دفاع، وزارت امور خارجه، کاخ سفید و آژانس امنیت ملی خدمت می‌کردند. در زمانی که در نیروی دریایی تدریس می‌کردم، با خلبان‌ها و افسران رده بالای ایرانی-آمریکایی ملاقات کردم. آن‌ها همه در وهله اول خود را آمریکایی می‌دانستند، اما ارتباط خود را با هویت ایرانی خود نیز قطع نکرده بودند. فارسی صحبت می‌کردند و تلویزیون‌های ایرانیان خارج از کشور را تماشا می‌کردند. بسیاری از آن‌ها خویشاوندانی داشتند که با گروه‌ها و سازمان‌های ایرانی در ارتباط بودند و برخی هنوز خویشاوندی در ایران داشتند.

در حالی که تنها بخش کوچکی از این افراد رسما در حیطه امور ایران کار می‌کردند، بسیاری دیگر از آن‌ها که در پست‌های دیگری شاغل بودند، همچنان علاقه نشان می‌دادند. بحث از سیاست‌های ایران که می‌شد، طیف وسیعی از نظرات و دیدگاه‌های مختلف را از آن‌ها می‌شنیدی. برخی معتقد بودند که اصلاح طلبان ایران صادق هستند. برخی دیگر به ضعف بنیادین اصلاح طلبان در برابر سپاه پاسداران و ایدئولوژی رهبر جمهوری اسلامی قائل بودند. عده‌ای هم بودند که هنوز باور داشتند رضا پهلوی، پسر شاه سابق می‌تواند چهره‌ای متحد کننده باشد. دیگرانی هم بودند که به آینده‌ای مبتنی بر نظام جمهوری یا پارلمانی چشم داشتند. هیچ کدام از فعالیت‌های این افراد، زنگ خطری برای اف بی آی و نهادهای امنیتی حکومت آمریکا محسوب نمی‌شدند و نباید هم می‌شدند. آمریکا جامعه‌ای نامتجانس و حکومت ایالات متحده یک نهاد به شدت متنوع است. مادامی که کارکنان حکومت شفاف باشند، خانواده و دیگر ارتباطات غیر مستقیم با ایران به ندرت مانع از کسب مجوزهای امنیتی لازم می‌شود.

چیزی که هم کنایه آمیز و هم آشکارکننده است این است که در میان بیش از سه میلیون کارمند حکومت فدرال، به نظر می‌رسد حتی یک عدد هوادار مجاهدین خلق وجود نداشته باشد. کنایه آمیز است چون مجاهدین خلق ادعا می‌کنند که بزرگترین، مردمی‌ترین و دمکراتیک‌ترین گروه اپوزیسیون ایرانی هستند. عدم وجود حتی یک عضو مرتبط با مجاهدین در کل سیستم خدمات فدرال نمی‌تواند به سادگی یک ناهنجاری آماری باشد، بلکه نشان می‌دهد که این گروه خیلی کمتر از آنچه ادعا می‌کند، هوادار دارد و یا موانع دیگری برای ورود اعضایش به خدمات فدرال وجود دارد.

اینجا، عدم شفافیت مجاهدین خلق پرچم‌های قرمز را برای اف بی آی و دیگر نهادهای امنیتی که باید به نامزدهای پست‌های رده بالای امنیتی مجوز بدهد، بالا می‌برد. این گروه نه تنها در سال‌های دهه ۷۰ علیه آمریکایی‌ها از تروریسم استفاده کرده است بلکه همواره آن را توجیه کرده است. با دیکتاتور سابق عراق، صدام حسین، پس از آن که به ایران حمله کرد و از سلاح شیمیای علیه کردها استفاده کرد، متحد شد. این گروه بیش از آن که یک سازمان اجتماعی مدنی عادی باشد، مانند یک فرقه عمل می‌کند. تا به امروز، نماینده ا‌ش در آمریکا علی صفوی قادر نبوده است یا مایل نبوده است، یک مورد را ذکر کند که او یا دیگر مقامات مجاهدین خلق با رهبر گروه مریم رجوی مخالفت کرده باشند. دفاع صفوی از تئوری‌های توطئه لیندون لاروش، که سردبیر سابق مجله‌اش می‌نوشت، نیز پرچم‌های قرمز را درباره این گروه بالا می‌برد. به نظر می‌رسد که رفتارهای مالی این گروه نیز موجب کاهش توانایی عواملش برای گرفتن مجوز‌های امنیتی می‌شود. در حالی که مجاهدین خلق ادعا می‌کنند که با سازمان‌های فرهنگی پرشماری ارتباط دارند، بازگشت مالیاتی این گروه‌ها، با مبالغی که به سیاستمداران و دیپلمات‌های سابق در قبال حمایت از مریم رجوی در رویدادهای عمومی شان می‌دهند، نمی‌خواند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
  •  
  •  

     

    کنفرانس به اصطلاح امنیتی مونیخ برای هر کس پیامی نداشته باشد برای دولت آلبانی یک ابهام بزرگ به وجود آورد و فهمیدند فرقه‌ای که دولت آلبانی خودش را فدای آن کرده حتی در بین اربابان خودشان که مثلا ً دنیا را اداره می کنند نیز ارزشی نداشته تا به این کنفرانس دعوت شوند.

    به گزارش فراق، حسن حیرانی با ارسال یادداشتی برای این رسانه نوشت: در چند روز گذشته بیشتر خبرگزاری ها روی کنفرانس امنیتی مونیخ متمرکز بودند و هرکدام هم از روی منفعت خود آن را تحلیل و بررسی میکرد و آنطور که در خبرها خیلی به آن میپرداختند این بود که در اقدامی بی سابقه چند چهره از اپوزوسیون حکومت ایران هم دعوت شده اند و … آنهم در حالیکه برخی از رهبران کشورهای غربی در این کنفرانس حضور یافته بودند.

    البته برای هر آدم با شمه سیاسی خیلی قابل فهم است در شرایطی که مذاکرات برجام جریان دارد طرفین هر برگی داشته باشند رو می کنند تا در میز مذاکره امتیاز کمتری بدهند و امتیاز بیشتری بگیرند که البته موضوع بحث ما نیست و ربطی به ما ندارد. ولی آنچه که باعث شد این سطور را بنویسم موضع گیری های فرقه رجوی در چند روز گذشته  علیه مثلا ً چهره های اپوزوسیون حکومت ایران به این کنفرانس است و تقریباً فحش و فضیحتی نبوده مستقیم و غیر مستقیم نثار این افراد نکنند که اینها فلان هستند و چنان هستند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 

 

محمود آسمان پناه از نجات یافته های فرقه رجوی است که با تجارب تلخ حضور اجباری دو دهه در تشکیلات مخوف این فرقه تروریستی، آسیب های زیادی متحمل شده است.

به گزارش فراق، وی پس از جدایی از فرقه رجوی در انجمن نجات مرکز کرمان برای خانواده های دردمند و چشم انتظار این استان فعالیت‌های خداپسندانه ارزشمندی انجام داده است.

آسمان پناه در بخشی از خاطرات تلخ خود می گوید: فکر می کنم سال ۷۴ یا ۷۵ بود که سه نفر از شهر ایلام خودشان را به عراق و اشرف رساندند. دو نفرشان با هم برادر بودند به نام های کرم و حجت فلاحی. اسم نفر سوم را به خاطر ندارم. در آن مقطع نارضایتی زیاد بود و اعضای زیادی درخواست جدایی و خروج از مناسبات را داده بودند ولی سران سرکوبگر فرقه به طرق مختلف مانع می‌شدند. شخص رجوی هم به دنبال چاره ای بود تا به هر شکل که شده مانع خروج افراد شود.

یادم هست برای مقابله با ریزش نیرو رجوی جلسه ای گذاشت و گفت به تازگی خیلی از جوانان برای پیوستن به ما به اشرف آمدند و می خواهند در امر سرنگونی مشارکت داشته باشند. وی با این مقدمه آن سه نفر جدید الورود را که در جلسه حاضر شده بودند مورد خطاب قرار داد تا شور و شوقی در جلسه ایجاد کند و وانمود کند امر سرنگونی، نزدیک است.

رجوی در فریب دادن آدم ها استاد بود و دجال‌گرایانه حجت فلاحی که از دو نفر دیگر کوچکتر بود را صدا کرد و به او گفت، تو با این سن کم چرا به اشرف آمدی و چطور می خواهی بجنگی؟ حجت که در جمع بزرگ جوگیر شده بود گفت برادر شما سلاح به من بدهید ببینید چکار می کنم و نفرات که از قبل توجیه شده بودند با دست زدن و سوت زدن و هورا کشیدن او را تشویق کردند و جو نشست را آن طوری که رجوی می خواست پیش بردند.

بعد از اتمام نشست از مقر «باقرزاده» به مقر اشرف برگشتیم و این سه نفر را به محور ما منتقل کردند. چند ماهی که گذشت، دیدیم که این سه نفر مثل روز اول سر حال نیستند و تازه فهمیده بودند کجا آمده اند یا بهتر است بگویم در چه چاهی گیر افتاده اند. ما شاهد درگیر شدنشان با مسئولان بودیم. به شدت گوشه گیر شده بودند تا اینکه دیگر آنها را ندیدیم. انگار که غیبشان زده باشد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

«کبریت» جنایت‌های رجوی در خصوص کودکان را روشن می‌کند

  •  

 

فیلم کوتاه «کبریت» به تهیه کنندگی محمد گودرزی و به نویسندگی و کارگردانی حسین جمشیدی آماده حضور در جشنواره «فیلم ۱۰۰» شد.

به گزارش فراق،«کبریت» از تولیدات جدید گروه هنری کات محسوب می‌شود و برای شرکت در بخش مسابقه ملی جشنواره «فیلم ۱۰۰» درخواست حضور داده است.

این فیلم روایتی واقعی از قربانی شدن کودکان به دست فرقه تروریستی رجوی در دهه ۶۰ است. حسین جمشیدی از هنرجویان دوره اول کاتینو است که پیش از این با فیلم کوتاه «مارمالادی» به مضمون جنایات منافقین پرداخته بود.

کاوه فرجاد منش، عباس خداوردیان، علی آذری، پارسا آموزگار و یوسف روشندل از بازیگران این فیلم کوتاه هستند.

در دیالوگی از این فیلم کوتاه آمده است:

«آرمان داشتن هزینه داره پسر …

-من شک دارم این کار درسته یا نه؟

-شک نکن، برنده این بازی سازمانه!»

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
<strong>شکست پروژه براندازی و ادامه جنگ کفتارها</strong>
 
خروجی اغتشاشات اخیر با پادویی بی‌بی‌سی فارسی و اینترنشنال سعودی یا باید به وکالت به ساواکی‌ها وحشی یا تن دادن به فرقه تروریسی مجاهدین ختم بشود. این همان آینده تاریکی است که طراحان آمریکایی و صهیونیستی برای ایران بدون جمهوری اسلامی دنبال می‌کنند.

نزدیک به دو ماه پس از شکست پروژه براندازی سایبری توسط شبکه محفلی سازمان سیا در چند محله، اختلافات میان اوباش ضد انقلاب به بالاترین سطح خود رسیده است. برگزاری سه تجمع اتوبوسی از سوی سه لیدر اغتشاشات اخیر به‌خوبی نشان می‌دهد که شعار وحدت در عین کثرت از سوی آمریکایی‌ها برای ایجاد هماهنگی میان اضلاع متضاد براندازی شکست‌خورده است.

روز گذشته عناصر فرقه تروریستی مجاهدین در شهر پاریس جمع شده و علیه سلطنت‌طلبان شعار دادند، در کانادا نیز محفل موساد با لیدری حامد اسماعیلیون بدون دعوت از سایر گروه ‌ها یک تجمع چند ده نفره را برگزار کرد.

سلطنت‌طلبان نیز برای آنکه از قافیه جا نمانند در لس‌آنجلس یک میهمانی دورهمی برگزار کرده و علیه رقبای خود شعار دادند.

طنز روزگار آنجاست که پرویز ثابتی سرشکنجه‌گر ساواک که در گزارشی به شاه ، معتقد بود مردم ایران آمادگی دموکراسی ندارند و دادن آزادی دست حکومت را می‌بندد، در تجمع اخیر ضدانقلاب در لس‌آنجلس شرکت کرده و برای دموکراسی شعار می‌دهد.

برخی آگاهان سیاسی اعتقاد دارند که اختلافات میان وحوش ضدانقلاب ناشی از سرخوردگی از عدم همراهی اجتماعی با آنها در داخل کشور است. برخی دیگر نیز معتقدند که اپوزیسیون از ابتدای اغتشاشات نیز به خوبی می‌دانست که شراره این آشوب‌ها اثرگذاری نخواهد داشت، اما به دلیل گرفتن منابع مالی بیشتر از کشورهای غربی خود را با این موج‌کوتاه براندازی همراه کرده است.

هر دو دلیل باعث شده است که این روزها اوباش ضدانقلاب به‌صورت علنی به‌صورت یکدیگر چنگ کشیده تا در تمسک به قانون جنگل هژمونی خود بر سایرین را افزایش دهد.

در این میان مصاحبه رضا پهلوی روز ۲۶ دیماه ۱۴۰۱ با شبکه من و تو علیه مجاهدین و متقابلا  افشای روابط نامشروع همسر رضا پهلوی با یک مرد فرانسوی توسط مجاهدین  جنگ میان اضداد را به مرحله تازه ای رسانده است.

در شرایطی که مجاهدین برای نشان دادن دست برتری خود بر سایر طیف های ضد انقلاب برای لابی ضد ایرانی در آمریکا پول‌شویی می‌کند؛ سلطنت‌طلبان نیز برای انداختن سایه هژمونی خود طرح عجیب وکالت برای شاهزاده فراری را راه انداخته و شکاف میان ضدانقلاب را به‌اندازه یک گسل فعال افزایش دادند، سطح درگیری‌ها به حدی افزایش پیداکرده است که یکی از کارتل‌های گانگستری مجاهدین در فرانسه برای عناصر سلطنت‌طلب اسلحه کشیده است!

نتیجه اینکه ؛

۱ – رونمایی از پرویز ثابتی در تجمع لس‌آنجلس در کنار پناه دادن به فرقه تروریستی مجاهدین ، حاکی از این است که براندازان از کارفرمای واحد تغذیه می شوند. بنابراین همین خباثت پناه دان به شکنجه گران و تروریست ها  برای محاکمه آمریکا در دادگاههای بین المللی کفایت می کند.

۲ – خروجی اغتشاشات اخیر با پادویی بی‌بی‌سی فارسی و اینترنشنال سعودی یا باید به وکالت به ساواکی‌ها وحشی یا تن دادن به فرقه تروریسی مجاهدین ختم بشود. این همان آینده تاریکی است که طراحان آمریکایی و صهیونیستی برای ایران بدون جمهوری اسلامی دنبال می‌کنند.

اما پاسخ مردم فهیم ایران در چهل و چهارمین سالگرد انقلاب و اعلام نفرت از تمامی طیف های ضد انقلاب و اوباش وطن فروش پاسخ در خور و شایسته ای بود که پیام آنرا نه تنها این ابوباش ، بلکه تمامی جهان با گوش شنید و با چشم دید.

  • نویسنده : علی صدر
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
  • کد خبر : 38162
  • 14 فوریه 2023 - 8:51
  •  

عضو نجات یافته از فرقه رجوی گفت: افرادی که دیگر تمایلی به ماندن در مناسبات رجوی نداشتند و یا به هر دلیلی نارضایتی خود را از شرایط و عملکرد سازمان اعلام می کردند به دست نیروهای بعثی سپرده می شدند و به زندان مخوف ابوغریب منتقل می شدند.

به گزارش فراق، حمید دهدار حسنی، از انجمن نجات مرکز خوزستان در افشاگری از مناسبات حاکم بر تشکیلات مجاهدین خلق نوشت:

همکاری تناتنگ میان ارتش بعث صدام حسین و سازمان مسعود رجوی، ابعاد گسترده ای دارد که اعضای سابق مجاهدین خلق و اسرای جنگ ایران و عراق به عنوان شاهدان عینی بارها و بارها به آن پرداخته اند. از بازجویی اسرای ایرانی گرفته تا جنگیدن دوشادوش نیروهای ارتش عراق برعلیه سربازان وطن، تا گرا دادن برای موشک باران شهرهای ایران و به خاک و خون کشیدن مردم عادی و بیگناه تا هر گونه جاسوسی و وطن فروشی همه و همه در کارنامه سیاه مجاهدین خلق ثبت شده است و در حافظه تاریخی ملت ایران تا همیشه خواهد ماند. یکی دیگر از ابعاد تاریک این همکاری ننگین، دربند کشیدن اعضای خود تشکیلات مجاهدین خلق است. افرادی که دیگر تمایلی به ماندن در مناسبات نداشتند و یا به هر دلیلی نارضایتی خود را از شرایط و عملکرد سازمان اعلام می کردند به دست نیروهای بعثی سپرده می شدند و به زندان مخوف ابوغریب منتقل می شدند.

در سال های ۷۳ به بعد نارضایتی و درخواست جدایی از فرقه در بین اعضا بالا گرفت اما رجوی مصمم بود تا با تهدید و فشار مانع از جدایی اعضا شود. وقتی برخی از اعضا روی درخواست خود پافشاری کردند ماموران رجوی این افراد را به زندان انداخته و شکنجه می کردند. در مرحله بعد اگر فرد تسلیم نمی شد از بازجو و شکنجه گرهای عراقی استفاده می کردند.

یکی از همین نفرات که بعدا توانست از دام فرقه نجات پیدا کند قسم خورد وگفت بازجوی عراقی صندلی گذاشت و روبرویم نشست و مرتب مرا تهدید به شکنجه های سخت در استخبارات عراق (سازمان امنیت عراق) می کرد و می گفت ما می توانیم تو را به اتهام جاسوسی محکوم به اعدام کنیم پس بهتر است دست از لجبازی برداری و به تشکیلات سازمان مجاهدین برگردی

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

هنوز طنین صدای پرشکوهِ مادر ثریا در گوش ماست

 

انجمن آسیلا با انتشار پیامی به مناسبت اکران موفق فیلم سرهنگ ثریا نوشت: این فیلم گوشه ای از داغ دل مادر ثریا عبداللهی یا دیگر مادران را نشان داد ولی حقیقتی که برای همه روشن شد این است که صدای ثریا هیچ وقت خاموش نخواهد نشد.

به گزارش فراق، در پیام ارسالی انجمن حمایت از ایرانیان مقیم در آلبانی (آسیلا) به این رسانه آمده است:

مادر ثریا عبداللهی، بیش از چهار سال پشت سیاج های پادگان مجاهدین در اشرف به انتظار دیدار تک فرزندِ پسرش امیراصلان نشست.

در گرمای ۵۰ درجه و سرمای استخوان سوز عراق، این صدا خاموش نشد و لرزه به اندام سران فرقه رجوی انداخت.

این صدا هر روز بلندتر از روز قبل شد؛ اما فرقه نگذاشت تا صدای مادر به گوش امیراصلان برسد. این صدا فقط برای تک فرزندِ پسر مادر ثریا نبود، بلکه نماینده صداهای تمام مادران و پدرانی بود که در فراق فرزندانِ در اسارت خود، در گلو مانده بود.

یادمان نمی‌رود که فرقه به جهت این که صدای ثریا قطع شود یا شنیده نشود دست به چه اقدامات کثیفی زد اما صدای این مادر در برابر فحاشی، سنگ اندازی و تیرهای آهنی لحظه‌ای قطع نشد.

صدای به حق مادر ثریا که همانا آزادی تک فرزند پسرِ خودش و فرزندان دیگر خانواده ها بوده تا امروز خاموش نشده است.

حال برای نشان دادن رنج های خانواده ها و شجاعت های این مادر، فیلم سرهنگ ثریا هم ساخته شده، بله سرهنگ ثریا، همان ثریا عبداللهی است که در تلاش برای آزادی فرزندش و دیگر اسیران که در اسارت سازمان مجاهدین گرفتار شدند کوتاه نیامد.

این فیلم گوشه ای از داغ دل مادر ثریا یا دیگر مادران را نشان داد ولی با دیدن این فیلم حقیقتی که برای همه روشن شد که صدای ثریا عبداللهی هیچ وقت خاموش نشده و آزادی فرزندش، این صدا رساتر خواهد بود.

به امید آزادی همه اسیران فرقه رجوی

انجمن آسیلا

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

میلیشیا به معنای چریک و یا یک نیروی مسلح مردمی است. این نام، مشی و تاکتیک این تفکر یقیناً ما را به یاد سازمان مجاهدین خلق می‌اندازد، چراکه در همان سال‌های انقلاب این کلمه و هدف تشکیل میلیشیای مجاهدین خلق را بارها از زبان آنها شنیده‌ایم. تشکیل و سازماندهی یک میلیشیا در سازمان آن‌قدر پیچیده و گسترده است که یقیناً می‌توان با وجود گذشت چندین دهه، هنوز هم حرف تازه‌ای زد. اساساً موضوع مجاهدین خلق، موضوع جالب توجهی است که می‌تواند به‌واسطه هنرهای تصویری و یا نگارش کتاب‌های تحلیلی و حتی رمان به واکاوی آن پرداخت.

کتاب «میلیشیا» به قلم مریم رمضانی نیز تلاش کرده به‌واسطه یک رمان به برخی از نکات مربوط به سازمان بپردازد. این کتاب حول محور وقایع دهه ۱۳۶۰ می‌گذرد و مخالفت‌های سازمان مجاهدین خلق با حکومت نوپای جمهوری اسلامی که در نهایت این مخالفت از نگاه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی شروع و به خشونت می‌رسد.

رمان در دل داستان، داستان جدیدی خلق می‌کند و هم‌زمان در فصل‌بندی‌های مشخص این دو قصه را جلو می‌برد. ما با شخصیت نویسنده‌ای مواجه هستیم که قدرت تکلم ندارد و گویی که بدون قضاوت به شنیدن قصه «عطا» نشسته است. او قرار است راوی قصه «عطا» باشد که زمانی عضو سازمان مجاهدین خلق بوده است. این انتخاب او، نه از سر اختیار که از اجبار بوده است.

کتاب به نفوذ سازمان مجاهدین خلق به عمیق‌ترین لایه‌های زندگی خانوادگی اشاره دارد. نفوذ آن‌قدر زیاد است که یک زندگی مشترکی که با یک عشق آغاز شده، به انحطاط کشیده می‌شود. کتاب با وجود بهره‌بردن از داستان و شخصیت‌های خیالی، واقعیت مغزشویی را به‌خوبی ترسیم کرده است. البته درباره تأثیر سازمان و نفوذش بر نوجوانان می‌توانست بیشتر و دقیق‌تر بپردازد. اینکه یک نوجوان بر اثر مصائب خانوادگی و تنهایی وارد این سازمان شود، مورد توجه است اما کافی نیست و شیوه برخوردی و تربیت فکری سازمان نیز مهم است. چراکه همچنان این مسئله، مسئله روز ماست. در جامعه امروز تفکراتی شبیه به تفکرات سازمان مجاهدین خلق با تبلیغات گسترده و نفوذ بسیار بر ذهن مخاطب نوجوان کار می‌کنند و در عرصهٔ فرهنگی یک میلیشیا راه انداخته‌اند.

نکته‌ای که در کتاب وجود دارد تناسب آن با فضای جامعه است. قصه «عطا» اگرچه مربوط گذشته است که سازمان حضور فیزیکی بیشتری داشت اما «میلیشیا» با استفاده از نشانه و نماد و حرف‌های زیرپوستی آن را به فضای روز جامعه نزدیک می‌کند. البته با پایان‌بندی که کتاب دارد، انگار که این پیغام را می‌رساند که کسانی که از بدنه سازمان جدا شده‌اند هم افراد درستی نخواهند شد و وجودشان لکه‌دار خواهد ماند.

  • مصطفی آزاد