قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها
  • ۱
  • ۰

سازمان تروریستی مجاهدین خلق

 

1 ‍ـ 6) زنان قربانی اهداف تروریستی

من

سازمان مجاهدین خلق از 14 ارگان نظامی و 17 سازمان سیاسی تشکیل شده که مسئولیت هر17 سازمان سیاسی به عهده بانوان می­باشد (ر.ک. راستگو، 1382: ج2، صص226 ‍ـ 223).

 

البته شمار کل این ارتش که قصد آزادی ایران را دارند، از 2000 نفر تجاوز نمی­کند! (همان، ص434).

 

این فرقه  در عملیات نظامی موسوم به فروغ جاویدان از زنانی که آموزش نظامی بر علیه ایران از مرز عراق لازم را ندیده بودند، مستقیما در عملیات نظامی بر علیه ایران از مرز عراق در قالب یک تیپ زرهی استفاده کرد. یکی از زنانی که در این عملیات شرکت داشت به نام <ایران پرورش> مشاهدات خود را در آبان 1381 در مطلـبی با عنـوان <عکس واره­ای از فـروغ جاویدان مجاهدین خلق> این­گونه مینویسد: <گروه را حدود 3 ‍ـ 2 ساعت برای تمرین تیراندازی بردند. بی­اغراق زمانی که برای تمرین تیراندازی به هر کس می­رسید بیش از 15 ‍ـ 10 دقیقه نبود و آن هم طبعاً فقط صرف تمرین تیراندازی می­شد....یکی از زنان مجاهد که ایستاده بمباران را تماشا می­کرد، ترکش بمب نیمی از مغز او را متلاشی کرد، زیرا او نمیدانسته که باید هنگام بمباران بر زمین بخوابد و سر خود را میان دست­ها مخفی کند> (همان، صص 408 ‍ـ 406).

 

در ابتدای امر این مسأله نوعی بها دادن به زنان در فرقه رجوی تلقی می­شود، اما با توجه به ماهیت سری و تروریستی این فرقه و نظر به اینکه حتی شاخه سیاسی این فرقه هم در واقع به فعالیت­های سخت نظامی و لجستیکی مشغول است و با توجه به مطالب پیشین مبنی بر آماده­سازی اعضای سازمان برای تقدیم همسران خود به رهبری فرقه؛ می­توان پی برد به میزان ظلمی که به زنان در این فرقه تحمیل می­شود.

 

<ابراهیم خدابنده> یکی دیگر از اعضای جـداشده از این فرقه در این مورد اظهار می­دارد: <یکی از دلایل اعطای مسئولیت بیشتر به زنان در این سازمان عدم ایجاد خطر برای تنها رهبر مرد این گروه می­باشد، یک زن در این سازمان حتی اگر مسئولیتی همطراز مریم رجوی داشته باشد، نیز به عنوان رقیبی برای رهبر تلقی نمیشود، چرا که زنان در مقایسه با مردان روحیه استقلال طلبی کمتر و حس مسئولیت پذیری بیشتری دارند. در ساختار سازمانی این سازمان یک مرد برای رهبری بر تمامی معاونین که همگی زن هستند، در نظر گرفته شده تا هیچ کدام از زنان خود را هم رده این رهبر به حساب نیاورند> (خبر گزاری فارس 12/12/85).

 

<هادی شمس حائری> در این باره می­نویسد: <یکی از شگردهای دیگر رجوی این بود که بدبینی و دشمنی شدیدی در ذهن زنان نسبت به مردان بوجود آورد. دایماً در سازمـان تبلـیغ می­کـردند که مردها به زنان طمع دارند. آنها را برای غـریزه جنـسی می­خواهند. مردها به چشم عروسک و کالا به زن نگاه می­کنند. مردها خودخواه هستند و زنان را استثمار می­کنند و دید جنسی دارند. مرد عنصر نرینه وحشی است و باید در این انقلاب این تضاد حل شود. این تبلیغات در فضای خانوادگی تاثیر سوء به جای گذاشته بود و زن نسبت به شوهرش بدبین شده و فضای خانواده پر از سوء ظن گردیده بود. رجوی خود را ناجی و آزاد­کننده زنان معرفی می­کرد و بقیه مردان را دشمن زنان معرفی مـی­نمود. به همین جهت زنان بیشتر از مردان در تشکیلات حل می­شدند و مورد سوء استـفاده قرار می­گرفتند؛ لذا مسئولیت­های بالاتری به آنها داده می­شد. زنان بیشتر از مردان باور داشتند که رجوی یک فرد بی­مانند و افسانه­ای است> (شمس حائری، 1375: ج2، ص102). . . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
در ورای همه جوسازی های مضحک فرقه ای، باید گفت رهبران مجاهدین یکسال دیگر پیرتر و بیمارتر شدند. و آنچه که در سال جدید انتظار می رود طوفان جدایی ها و ریزش های هرچه بیشتر اعضای گرفتار در فرقه رجوی از یک سو و مرگ و میر های باز هم بیشتر در اثر کهولت سن و بیماری های مزمن در اردوگاه این فرقه در آلبانی از سوی دیگر است.

صدای لرزان و بیمارگونه مسعود رجوی در پیام نوروزی اش که همچنان بر روی طناب تحریم های آمریکا بر علیه ایران راه می رود، ناقوس مرگ او را به صدا درآورده است و چه بسا سال جدید، سال مرگ این مزدور وطن فروش نیز باشد.

25

 

ایام پایانی در سال ۱۳۹۹ مصادف با شکایت قضایی تعداد زیادی از جداشدگان از اقدامات فریبکارانه رهبران گروه  تروریستی مجاهدین برای انتقال شان از کشورهای همسایه به کشور عراق در زمان صدام حسین ، اسکان اجباری توام با بدرفتاری ، شکنجه های جسمی و روحی ، حبس در واحد خروجی یا همان زندان نفرات ناراضی و تهدید به اعدام و . . . بود .

شاید رهبر فرقه مجاهدین عمرا باور نمی کرد علاوه بر اعتراضات محدود جداشدگان در کشورهای اروپایی ، صدایی واحد و جوشکن دیگری برعلیه او شکل بگیرد. این اعتراض بسرعت و با شدت تمام استخوان های سازمان را لرزاند . 

شب اولین جلسه دادگاه رسمی،  مسعود رجوی از مخفیگاه خود بر علیه کشور ایران ، مسئولین نظام و سپس جداشدگان سرکوب شده موضعگیری نموده و وعده کذایی و همیشگی سرنگونی را دوباره نشخوار نمود.

حال براستی رهبران فرقه مجاهدین در سال ۱۴۰۰ چه خواهند کرد ؟

بنظر میرسد دنبال کردن؛ اعتراضات صنفی و گاها اجتماعی و محدود ، همانند اعتراضات دامداران یا مالباختگان موسسات ملی و یا کشاورزان بابت حق آبه ها و سواستفاده از آنها ، بزرگنمایی مشکلات اقتصادی ، بزرگنمایی گاها صف خرید مایحتاج عمومی ، ایجاد تهدید و ترس علیه مردم کشورمان ، لابی گری بسیار محدود در مجالس انگلستان و امریکا و استفاده از هیجانات نمایندگان نئوکان جمهوریخواه در انتشار هربیانیه ضدایرانی توسط آنان ، دامن زدن به اختلافات سیاسی در داخل کشور و هجمه و توطئه علیه رهبری کشور ، استمرار دیدار با مسئولین سرویس های امنیتی کشورهای دشمن ایران همانند اسرائیل ، عربستان سعودی ، امارات و . . . و افزایش سطح همکاری های وطن فروشانه با آنان ، برخورد پلیسی با جداشدگان حاضر در کشور آلبانی و تهدید جدی و حضوری جداشدگان ساکن در اروپا ، برنامه ریزی های لازم برای استفاده بیشتر از فضای مجازی جهت یارگیری و سواستفاده از افراد غیرمطلع داخلی و گسترش تخلیه تلفنی از داخل کشور ،  شمه ای از عملکرد دستگاه رهبران مجاهدین درسال پیش رو باشند .

حوزه بسیار عظیم انرژی نفتی کشورمان و منطقه استراتژیک خلیج فارس، نفوذ معنوی و شدید ایران در بین شیعیان بحرین ، امارات ، عربستان سعودی، یمن ، عراق و ترکیه و افغانستان و پاکستان و نقش بالادستی بسیار اثرگذار ایران در سوریه و تارومار داعشیان در آنجا  در سنجش کارشناسان منطقه نقش بسزایی دارد . . . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

دهه ۴۰ شمسی، دهه جولان «داس و چکش‌ها» در ایران بود؛ دهه فروغ «ستاره سرخ» و مباحثات سرسام‌آور مارکسیستی. پس از واقعه ۱۵ خردادماه سال ۴۲، زبانِ سختِ اسلحه، رسما وارد دایره واژگانِ طیفی از مبارزه‌جویان سیاسی در ایران شد؛ انگار دست تقدیر، سرنوشت مبارزات سیاسی در ایران را جوری نوشته بود که بازرگان و بازرگانان‌، فی‌الواقع آخرین گروه‌های حامل زبان قانون‌خواهی، جهت کشیدن ترمز دستگاه خودکامه پهلوی باشند.

65

نیمه نخست دهه ۴۰، بارقه گروه‌های چریکی در ایران زده شد. سال ۴۴، تعدادی از شاگردان مهندس مهدی بازرگان به نام‌های محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان، بر آن شدند تا با الهام از انقلاب‌های سوسالیستی در جهان، نظیر آنچه در کوبا رخ داده بود، طریق اسلاف خود را کنار گذاشته و قهرا برای برانداختن تخت طاووس محمدرضا، دست به تفنگ و متعلقاتش بزنند.
نامبردگان، مسلمان بودند و در مسلمانی خویش، گاه به ورطه جزم‌گرایی می‌افتادند اما نوشته‌های یک نفر، باعث افول جاذبه اسلام‌خواهی در میان ایشان شد. جزوه «مبارزه چیست؟» نوشته «عبدالرضا نیک‌بین رودسری» سرآغازی شد بر گرایش شاگردان بازرگان به سمت مارکسیسم. این جزوه با محور قراردادن مقوله مبارزه، آن هم با نسخه‌برداری از اسلوب مارکسیسم، تدریجا زمینه و بستر لازم برای ترک اسلام و آرمیدن در آغوش اندیشه چپ، از سوی سازمان را مهیا کرد.
در شهریورماه سال ۱۳۵۰، یعنی ۷ ماه پس از اعدام مسببین غائله پاسگاه سیاهکل، حنیف‌نژاد و یارانش که قصد خرابکاری در روند برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله را داشتند، توسط ساواک دستگیر شدند. این رویداد که هزیمتی بزرگ برای جوانان جویای مبارزه بود، بعدها به «ضربه شهریور» موسوم شد. دستگیرشدگان در «ضربه شهریور» هنوز برای گروه خود، آرم و نام مشخص سازمانی در نظر نگرفته بودند؛ برای همین هم ساواک در گزارش اعلانی خود، از آن‌ها به عنوان «شاخه‌ای از نهضت آزادی ایران» یاد کرد.
چند ماه پس از «ضربه شهریور» یاران حنیف‌نژاد، در اطلاعیه‌ای رسما موجودیت خود تحت عنوان «سازمان مجاهدین خلق ایران» را اعلام کردند. ۵ ماه پس از صدور این اطلاعیه، یعنی در خردادماه سال ۱۳۵۱، هسته مرکزی موسس سازمان از جمله حنیف‌نژاد، محسن و بدیع‌زادگان به جوخه اعدام سپرده شدند. پس از این حادثه، عرصه برای دلدادگان به مارکسیسم جهت همسان‌سازی ایدئولوژیک در کل سازمان فراهم شد؛ تقی شهرام نقطه کانونی اشاعه مارکسیسم در سازمان بود. . . . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

کتاب «سراب آزادی» خاطرات خودنوشت مریم سنجابی مسئول پرونده‌های پرسنلی و عضو شورای رهبری سازمان منافقین از سوی انتشارات ستوس راهی بازار کتاب شد. این کتاب در 400 صفحه خاطراتی از این سازمان مخوف را بیان می‌کند و اتفاقات مختلف و نحوه برخورد سازمان با آنها را شرح داده است. نویسنده به دلیل قرارداشتن در بطن گروهک منافقین و لمس جنایت‌های این گروه توانسته است حس و حال خود را به مخاطب بیان کند.

98

بخش‌هایی از این خاطرات در ادامه آمده است:

*می‌خواهیم کاری کنیم که دیگر امامی نباشد

«در جلسه توجیهی عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) مسعود رجوی ضمن اعلام عملیات گفت: ما قبل از آتش بس هم تصمیم به انجام این عملیات بزرگ داشتیم و می خواستیم آن را دیرتر انجام دهیم. اما پذیرش قطعنامه کار ما را تسریع کرد و اگر الان اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت. زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود در اینجا قفل می‌شویم و دیگر نمی‌توانیم کاری انجام دهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل می‌شویم. رژیم دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمی‌تواند نیروی جبهه را تأمین کنند و هم از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده و هم از لحاظ سیاسی در انزوای بین‌المللی قرار دارد. کاری که می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان یک ابرقدرت هست. چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را در ظرف این مدت تسخیر کند، حتی عراق هم ادعای گرفتن تهران را نکرده است، اما ما می‌خواهیم برویم تهران را بگیریم.

ما در این راه عاشوراگونه می‌رویم اما این بار بازمانی که در 30 خرداد 60 شروع کردیم فرق می‌کند. چون آن موقع چشم‌انداز پیروزی نداشتیم و عاشوراگونه شروع کردیم. ولی این بار چشم‌انداز پیروزی داریم که خیلی ملموس است البته همه افراد باید بدانند که می‌خواهند چه کار کنند. ما کاری می‌خواهیم بکنیم که همه دنیا تعجب کنند و یک دفعه بفهمند که ما در تهران هستیم و امامی دیگر وجود ندارد.»

*به خاطر سرعت زیاد هرکس مجروح شد باید خودش مسئله‌ خودش را حل کند

«مریم رجوی نیز عنوان کرد: درست است به خاطر وظیفه‌ای که داریم عاشورا گونه وارد می‌شویم ولی در این که حتما پیروز می‌شویم شکی نیست. الان جبهه‌ها خالی شده و وقتی از جبهه آن طرف‌تر برویم کسی نیست جلوی ما را بگیرد. ما آنقدر می‌خواهیم با سرعت پیش برویم که در مسیر توقف هم نداریم و هرکس مجروح شد باید خودش مسئله‌ خودش را حل کند.»
...........

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

فرقه رجوی از مدت ها قبل از چهارشنبه سوری پشت سرهم به مردم خیالی و کانون های پوشکی خود فراخوان می داد و ملتمسانه از آنها درخواست داشت که در چهارشنبه سوری امسال قیام کنید ، همه جا را به هم بریزید و چنین و چنان کنید و سرکرده بزدل فرقه هم حتما به نیروهای پیر و پاتال وعده داده بود که امسال مردم ایران بخاطر تمامی مشکلاتی که بخصوص از پی کرونا برایشان پیش آمده به فراخوان ما عمل و واحد های پوشکی ما زمینه قیام و سرنگونی خیالی را محقق خواهند کرد!

99

اما این چهارشنبه سوری هم گذشت و بازهم فرقه رجوی در دهکده مانز سوته دل و زمین گیر ماند. حتما هم الان سران فرقه باز به مردم ایران فحش و ناسزا می گویند که چرا به فراخوان های ما برای قیام عمل نمی کنید! درهمین رابطه یادم هست مهوش سپهری (نسرین ) جانشین مریم قجر که در بی چشم رویی ، دریدگی و چاپلوسی برای مریم قجر همانندی نداشت یکبار در قرارگاه باقرزاده در یکی از نشست های مغزشویی که با اعضا داشت آشکارا به مردم ایران فحش داد که چرا قیام نمی کنند ! . . . . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

شاید در میان شما باشد کسی که در این عکس حداقل یک نفر را بشناسد. همه کسانی که در این عکس می بینید ، از اسیران اردوگاه اشرف در کشور آلبانی و قلعه ی اسارت مانز هستند.
اگر یک نفر را پیدا کردید که لبخندی بر لب داشته یا حداقل چهره ای شاد و بشاش داشته باشد ، جایزه تان نزد نگارنده محفوظ است.

یادم می آید در زندان های انفرادی مجاهدین در پادگان مخوف اشرف در عراق ، ماهها بود که توان خندیدن را نداشتم ، در نقطه مقابل با بهانه های کوچک مثل آب خوردن اشک می ریختم. چندین ماه زندان انفرادی داغونم کرده بود. به شدت دپرس و افسرده شده بودم. من نزدیک به 5 نفر از زنان و مردان را در این عکس شناختم که از هم بندان سابق من در فرقه رجوی بودند. هرگز خنده بر لبان کسی در فرقه رجوی نقش نمی بندد. عاقبت از زندان های انفرادی طویل المدت سازمان در اشرف و عراق ، آزاد شده و به مناسبات برگشتم. تا روزی که از سازمان جدا شدم ، من هرگز از ته دل نخندیدم. امروز پس از گذشت 16 سال از جدائی ام از فرقه مخوف رجوی ، هنوز هم توان خندیدن از ته دل را ندارم. گهگاهی فقط پسرهایم و همسرم این توان را دارند که چند ثانیه خنده را با شوخی های خودشان بر لبم بیاورند. رجوی شادمانی و شادی را در درون من سرنگون کرد و این تنها دستاورد سالیان رجوی ها بود که می توانند در کارنامه شان بیاورند.

آیا شما در این عکس یک چهره شاد را می بینید ؟

65

تنها چیزی که دیده می شود چهره ی زنان و مردان افسرده ای است که گرد پیری بر چهره شان نقش بسته است! زنان و مردانی را می بینید که سالیان است اجازه ملاقات با اعضای درجه یک خانواده شان را نداشتند.
هر کس به فرقه رجوی پیوست ، تا ابد ممنوع الملاقات است. آنجا زنان و مردان باید مجرد زندگی کنند. اگر لیست ممنوعیت ها را بازبینی کنیم ، با یک لیست بلند بالا مواجه می شویم :
محفل ممنوع ، ازدواج ممنوع ، حاملگی و بچه دار شدن ممنوع ، فکر کردن ممنوع ، زندگی فردی ممنوع ، جدا شدن از جمع ممنوع ، خندیدن با صدای بلند ممنوع ، آرایش کردن و رسیدن به چهره و قیافه ممنوع ، انتخاب نوع پوشش ممنوع

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

ماجرای دستگیری اشرف ربیعی همسر مسعود رجوی در انتخابات اولین دوره مجلس

نان

در شماره 5 «روایت امروز» روایتی ناقص از ماجرای دستگیری اشرف ربیعی، همسر مسعود رجوی در روز انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی توسط کمیته انقلابی اسلامی منطقه 10 منتشر شده که بخش‌هایی از آن تناسبی با واقعیت نداشت. در حاشیه گفت‌و‌گو با آیت‌الله سیداحمد علم‌الهدی از ایشان خواستیم که اصل ماجرا را تعریف کند. این روایت کوتاه را در ادامه می خوانید:

اسفند ماه 1358 بود و قرار بود اولین دوره انتخابات مجلس برگزار شود. منافقین هم در این انتخابات لیست داده بودند و بسیار فعال بودند. آن زمان با نیروهای متمرکز منطقه خودمان ـ که یک‌سری جوانان و نیروهای فرهنگی‌مان بودند ـ فعالیت‌های فرهنگی پراکنده در سیاهکل، ترکمن‌صحرا و خلق مسلمان در آذربایجان انجام می‌دادیم. در واقع نوعی مبارزه با گروه‌هایی بود که آنجا به‌وجود آمده بودند. آن موقع آقای عمید رئیس کمیته منطقه 10 بود. بنده دیدم الان وقتی است که می‌توانیم از منافقین در مقابله با خودشان شواهدی به‌دست آوریم، در واقع یک جهاد سیاسی. بنده به آقای عمید گفتم: «شما فردا یعنی روز انتخابات مسئولیت کمیته را برای یک روز به ما واگذار کنید.» خودش دنبال چنین پیشنهادی بود و ناراحت بود که چطور می‌شود مسأله انتخابات را در منطقه جمع کرد، چون همه‌کاره کمیته بود و کمیته باید امنیت صندوق‌ها را برقرار کند و جلوی تقلب‌ها را بگیرد. پاسدارهایی که به کمیته آمده بودند اهل برخورد فیزیکی بودند و این‌جور نبودند که فعالیت‌های سیاسی و منطقی انجام بدهند. برای مقابله گروهی داشتیم که وقتی به آقای عمید پیشنهاد دادیم، ایشان از خداخواسته پذیرفت و گفت: «خیلی خوب شد. شما فردا مسئول کمیته بشو و در منطقه انتخابات را جمع کن که لااقل در این منطقه در انتخابات خرابکاری نشود.» ........ ادامه

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

انتشار و پخش گسترده اعلامیه و برشور و نصب تراکت در پاریس و حومه پیرامون آدم ربایی فرقه تروریستی  رجوی

 مدیران انجمن های یاران ایران،نجات از فرقه ها،بیان حقایق،علیرضا نصرالهی،هفدهم مارس ۲۰۲۱

انجمن های بیان حقایق،نجات از فرقه ها، و یاران ایران،طی یک کار انسان دوستانه  در رابطه با ربایش آقای هادی ثانی خوانی توسط فرقة  رحوی در آلبانی با تنظیم و تکثیر اطلاعیه و عکس های شخص مذکور و افشا دروغ پردازی های فرقه مافیایی رجوی  بصورت گسترده  در بخش های مختلف پاریس  و حومه توزیع نمودند  هم چنین در اطلاعیه های جداگانه  بیوگرافی  آقای ثانی خوانی و همچنین  اعزام  وی از ترکیه به عراق توسط قاچاقچی های  مافیای رحوی تهیه چاپ و منتشر شد ه است.

در بخش هایی از اطلاعیه های به داد خواهی پدر  ایشان از دولت آلبانی و محامع حقوق بشری مفصلا آمده  است.

انجمن  های  یاران ایران نجات از فرقه ها و بیان حقایق مصمم هستند که تلاش های بی وقفه شان برای نجات آقای هادی ثانی خوانی ادامه داده و در رابطه باقاچاق احتمالی وی به فرانسه مقامات ذیربط را مطلع نمودند در چند سال اخیر فرقه با پاسپورت های جعلی و پاسپورت دزدی تعدادی از افراد وابسته اش که سابقه هواپیما  ربایی و بمب گذاری داشته اند به فرانسه آلمان و کشورهای  اسکاندیناوی قاچاقی  وارد کرده است که متعاقبا اسامی تزوریست های وابسته به فرقه رجوی  اعلام میشود.

با افشاگری گسترده  انجمن های شرکت کننده در این کمپینگ  امیدواریم که توطئه شوم فرقه رجوی خنثی  شود که این باند تبهکار دیگر نتواند افراد جدا شده در کشور آلبانی مورد تعرض تروریستی قرار دهد و برای منتقدین و جداشدگان در اروپا خط و نشان بکشد  و یا تهدید به ترور نماید.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
در آستانه تحویل سال نو با خواندن دعای «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ» از خدای متعال می خواهیم فرزندان اسیرمان در فرقه رجوی را هرچه زودتر رهایی داده و بعد از سالیان فراق و دوری به نزد خانواده هایمان بازگرداند.

نخستین روز بهار گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است مسلما آن روز نوروز بوده است. بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است . خدا هرگز جهان را و طبیعت را ، با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلما اولین روز بهار سبزه ها روییدن آعاز کرده اند و رود ها رفتن و شکوفه ها سر زدن و جوانه ها شکفتن و این همه یعنی نوروز.

12

سالی که در حال سپری کردن واپسین روزهای آن و در آستانه ورود به سال ۱۴۰۰ هستیم تلاش های زیادی از سوی خانواده های دردمند اعضای گرفتار در فرقه رجوی انجام گرفت تا بتوانند به هر طریق ممکن با فرزندان اسیرشان ارتباط برقرار کنند.

طی اینمدت لحظات تلخ و شیرین زیادی داشتیم. تلخ، بخاطر از دست دادن پدران و یا مادرانی که در انتظار دیدار فرزندانشان دار فانی را وداع گفتند و شیرین بخاطر رهایی تعدادی از عزیزان مان از بند فرقه رجوی و حتی رساندن خودشان به خاک پاک میهن و به نزد خانواده هایشان.

هرچند تلاش تعدادی از خانواده ها نیز در رهانیدن عزیزانشان از بند فرقه به بار ننشست. ولی آنها توانستند با فعالیت های شبانه روزی شان ماهیت بشدت فرقه ای و خشونت آمیز تشکیلات ضد خلقی و بدنام رجوی را چه در سطح داخلی و چه در سطح بین المللی افشا کرده و پیام خود را به گوش جهانیان و ارگانهای بین المللی و حقوق بشری برسانند.

سال ۱۳۹۹ را باید سال مرگ در اردوگاه این گروه در آلبانی و شکست های پی در پی سران فرقه ضد خلقی مجاهدین نامید. مرگ های غم انگیزی که در اثر ابتلا به انواع بیماریهای قلبی و سرطان و یا ابتلا به ویروس کرونا، و بدور از نظارت های بهداشتی کشور آلبانی رقم خورد، و بار دیگر سنگدلی و شقاوت بی حد و حصر رهبران فاسد و بدنام این فرقه را به نمایش گذاشت.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

فرمان عملیات انتحاری

سازماندهی من در این دوران تغییر کرد و به بخش مخابرات ستاد فرماندهی ارتش هفتم منتقل شدم. این یگان با مسئولیت «خورشید فرجی» تحت فرماندهی مستقیم فاطمه طهوری (زرین) قرار داشت. خورشید، در سال 1369 افسر مخابرات لشگر 61 و مربی درس «ارتباطات» بود و از نزدیک می شناختم چون دوره آموزشی را زیر نظر او طی کردم. وی زنی جوان و خجالتی بود و حین صحبت کمتر به چشم مخاطب خود نگاه می کرد به شکلی که انسان تصور می کرد در یک خانواده روحانی بزرگ شده باشد، با اینحال کمی مغرور بود هرچند به چشم نمی زد. یگان مخابرات ستاد، همانند یک کمیته بر مخابرات مراکز نظارت داشت و از سوی دیگر اپراتوری فرمانده قرارگاه در شرایط جنگی محسوب می شد. این رسته کم نفره، از بخش های «بیسیم، باسیم، کامپیوتر» تشکیل شده بود و خسرو افشون، مهدی و داوود.ب هرکدام مسئول یکی این بخش ها بودند. خسرو مسن تر و شخصیتی آرام و صبور داشت و در آنجا نقش معاون رسته هم داشت. در این سازماندهی، مسئولیت اپراتوری فرمانده قرارگاه (افسانه) با من بود، یعنی در صورت بروز جنگ، من اپراتور وی در نفربر فرماندهی بودم. لذا در شرایط غیرجنگی عملاً مسئولیت خاصی جز رسیدگی به نفربر فرماندهی و همکاری با بقیه در امور جاری نداشتم. البته بدلیل شرایط جسمی، رسیدگی و سرویس هفتگی MTLB فرماندهی کار سنگینی بود و بلند کردن درب 70 کیلویی آن مدام به من آسیب بیشتری وارد می کرد. این موضوع را همان روز اول مطرح کردم اما توجهی به آن نشد. . . .نام12

فضای ستادی به نسبت مراکز کاملاً آزادتر و آرام تر بود و خیلی زود شرایط روحی من تغییر کرد بخصوص که در بخش ستاد تقریباً همگی مرا می شناختند و برخوردها محترمانه بود. در این دوران رایانه های بیشتری وارد کار شده بود و فرماندهان ستادی عمدتاً گزارش های خود را از این طریق به بالا منتقل می کردند. دستگاه ها در این زمان مدل اپل با سیستم عامل مکینتاش بودند. داوود یک کلاس آموزشی برگزار کرد که من و دو نفر دیگر در آن شرکت داشتیم و آموزش های اولیه کامپیوتر مثل تایپ و برنامه های کاربردی «اکسل و وُرد» را نزد او فراگرفتیم. دستگاه ها اساساً شبکه های داخلی داشتند و هیچکس به اینترنت متصل نبود و پیام های خارج شبکه نیز تنها توسط «خواهر خورشید» به مقرهای دیگر ارسال می گردید و تنها سرور موجود در قرارگاه حبیب تحت کنترل کامل وی قرار داشت. ارسال پیام به بیرون قرارگاه نیز به صورت ماهواره ای و از طریق یک بشقاب مشبک مخصوص که در بالای ساختمان نصب و در یک محفظه چوبی قفل شده نگهداری می شد، صورت می گرفت.

ارتباط باسیم داخل قرارگاه نیز کاملاً داخلی بود و توسط 2 دستگاه اپراتوری نظامی (آمریکایی و روسی 40 خطه) برقرار می شد که در اتاق اپراتوری قرار داشت و به صورت شیفت بندی بین 4 نفر از ما انجام می گرفت. اپراتور شنود کاملی روی مکالمات داخلی داشت، به همین خاطر هرکسی مجاز نبود به داخل اتاق اپراتوری وارد شود. طبعاً ارتباط خارجی باسیم نیز تنها در اختیار فرمانده قرارگاه و دفتر وی بود و دیگران مجاز به داشتن تلفن ارتباط بیرونی نبودند. . . . .

  • مصطفی آزاد