قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها
  • ۱
  • ۰

بازگشت پرویز حیدرزاده به خاک وطن موجی از شادمانی میان خانواده های عضو انجمن نجات ایحاد کرده است.

به گزارش فراق، پرویز حیدرزاده اهل مازندران، ۳۰ سال از دوران جوانی خود را در اسارت فرقه رجوی گذراند و پس از انتقال این گروه به آلبانی در پاییز سال ۱۳۹۶ فرقه را ترک کرد. وی در زمستان سال ۱۳۹۷ جدایی خود از فرقه رجوی را رسما اعلام کرد.

اعضای جدا شده از فرقه رجوی در تیرانا پایتخت آلبانی روز جمعه برای بدرقه پرویز حیدرزاده گرد هم آمدند و او را تا فرودگاه تیرانا همراهی کردند.

پایگاه خبری-تحلیلی فراق بازگشت آقای پرویز حیدرزاده به آغوش خانواده و میهن را به تمام خانواده های چشم انتظار تبریک عرض نموده و امیدوار است به زودی شاهد نجات همه اسیران گرفتار در این فرقه باشیم. 

انتهای پیام / فراق

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

سایر رقبای رجوی از جمله ابراهیم ذاکری، محمدعلی جابرزاده انصاری، محمدعلی توحیدی و محمود عطایی با وجود اینکه اختلافی با مسعود رجوی  نداشتند ولی در مراحل مختلف از همه آنها نسق کشیده شد.

به گزارش فراق، هدف مسعود رجوی دجال این بود که مبادا کسی در اطرافش باقی بماند و روزی ادعای تاج و تخت نمایند.

 هشتمین قربانی محمود عطایی معروف به «حمید»

در سال ۱۳۶۵با کشاندن باقیمانده هواداران از ایران به عراق، کمپ اشرف، مقر اصلی از نظر گسترش نیرویی و مکانی بود.

محمود عطایی در سال ۱۳۶۶ به عنوان رئیس ستاد و فرمانده قرارگاه اشرف منصوب گشت. اما چندی نگذشت او را هم به اتهام وا دادن در انقلاب مریم برکنار کرد و به جای وی ثریا شهری را فرمانده اشرف کرد.

قربانیان بعدی یکی پس از دیگری از میان مردان رده بالای باقیمانده انتخاب می شدند. محمدعلی جابرزاده انصاری که روزگاری برو بیایی داشت و مسئولیت ستاد عریض و طویل تبلیغات به عهده او بود پس از ماه ها برکنار شد.

محمدعلی توحیدی معاون او و مسئول بخش رادیو برکنار شد. عباس داوری که روزگاری فرد شماره چهار سازمان بود برکنار شد. برای تحقیر بیشترش او را ماه ها تحت مسئولیت یک زن تازه وارد به سازمان به نام فاطمه. م قرار دادند.

مسعود رجوی و مریم قجر تازه به دوران رسیده به بهانه انقلاب خود ساخته، تمام مردان رده اول سازمان را خلع رده کردند. تشکیلاتی به عنوان مرکزیت و دفتر سیاسی منحل شد و نظام جدید رده‌بندی در سازمان شکل گرفت. ابتدا شورای رهبری متشکل از صدها زن و پس از آنان رده‌ای با عنوان معاون بخش ایجاد شد که اغلب مردان با سابقه بیش از بیست سال را در رده معاون قرار ‌دادند. 

 البته نامبردگان بالا مانند محمد حیاتی، جابرزاده، محمودعطایی و مهدی افتخاری تا سال ها عضو سازمان هم محسوب نمی شدند و دچار غضب رجوی بودند و در پایین ترین رده های تشکیلات به کارهای اجرایی ساده اشتغال داشتند.

این افراد علاوه بر اینکه مناصب قبلی و مقام های خود را از دست دادند هر هفته و هر ماه در جلسات انتقادی جمعی و سراسری مورد اهانت و تمسخرهای رجوی قرار می گرفتند تا جرئت هیچگونه عرض اندامی نداشته باشند.

بدیهی است برخی از آنان تحمل این همه شکنجه و اهانت را نداشتند و به مانند مهدی افتخاری دیوانه و روانی شدند یا مانند هادی افشار یا آقای شاهسوندی این شانس را پیدا کردند که از سازمان خارج شوند. . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

بارها مشاهده شده در فرقه ای که فقط از زبان رهبر مرده اش شعار دادن بلد است، به جز دروغ، تضاد، تبعیض، فساد و جنایت بیرون نیامده است.

به گزارش فراق، گلناز و مهرناز ساعتچی، سوگولی‌های مریم رجوی در حالی در آغوش پدر معلوم الحالشان عکس یادگاری می‌گیرند که یک مادر، دوران حضور خانواده ها در مقابل درب «اشرف» به مسئولان عراقی التماس می‌کرد تا واسطه شوند و او بتواند فقط صدای فرزندش را بشنود. ارتباط با خانواده در فرقه رجوی برای همه مرز سرخ محسوب می‌شود اما این محدودیت فقط برای اعضای عادی اعمال می‌گردد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
نتیجه انقلاب ایدئولوژیک فساد در بالا و تلاش برای ایجاد راهبه گری حتی بشکل افراطی آن یعنی مقابله با فیزیک زنان (در آوردن رحم) و مجرد نگه داشتن مردان در رده های پایین بود. که نهایتا در بهترین شکل آن به خود ارضایی و در بدترین شکل آن به لواط ختم گردید. مردانی که تا دیروز دارای همسر و فرزند بوده و حتی در زندگی شخصی شان هم هرگز به چنین مقولاتی فکر هم نکرده بودند. تا چه رسد که به عمل ختم شود.

در سال ۱۳۶۸ بعد از انتصاب مهندسی شده مریم رجوی بعنوان مسئول اول سازمان، و یک شبه رهبر شدن مسعود رجوی  در قالب آنچه که «انقلاب ایدئلوژیک» نامیده  میشد، طلاق اجباری تحت عنوان «بند الف» به کلیه اعضای سازمان اعم از زن و مرد، متاهل و مجرد تحمیل گردید و نهایتا زوج های سازمان از همدیگر جدا شدند و افراد مجرد نیز تعهد گرفتند که مادام العمر همجنان در تجرد باقی بمانند.

من

بعد از طلاق های اجباری به مردان گفته شد، نه به زن خود و نه به هیچ زن دیگری حتی در ذهنشان هم فکر نکنند. از آن طرف هم به زنان سازمان هم گفتند همسر همه ی شما مسعود رجوی است. و شوهران سابق تان بر شمایان حرام است.

بدین ترتیب مریم رجوی شرایطی را فراهم کرد که زنان سازمان در اختیار مسعود رجوی قرار بگیرند.

بنابراین نتیجه انقلاب ایئولوژیک جدا کردن زنان از مردانشان به کام مسعود رجوی بود.

طبق افشاگری های متعددی که از طرف اعضای جدا شده از فرقه تروریستی مجاهدین ارائه شده مسعود رجوی با انقلاب ایدئولوژیک توانست برای خود حرمسرایی ایجاد کند که حتی نزدیکترین مردان سازمان به مسعود نیز  از آن خبر نداشتند.

مسعود رجوی برای اینکه بتواند به زنان سازمان دسترسی راحت تری داشته باشد زنان را در قالبی تحت عنوان «شواری رهبری» جمع کرد. انتخاب زنان به عنوان «شواری رهبری» دو حُسن داشت؛ اول اینکه مسعود رجوی می توانست مستقیما با آنان در ارتباط باشد و افکار جنسی خود را به راحتی عملی کند.

دوم اینکه زنان نسبت به مردان در قبول فرامین مسعود رجوی انعطاف بیشتری داشتند. لذا با این کار رجوی از مخالفت های مردان سابقه دار  راحت می شد.

در خاطرات خانم بتول سلطانی به خوبی ماجرای "حوض رهایی"!!! و برهنه شدن زنان برای هوس رانی های مسعود رجوی شرح داده شده است.

مسعود رجوی با این کار تمامیت هویت زنان را از آنان گرفته و آنان را از محتوای انسانی شان تهی می کرد. بدین ترتیب تنها کاربرد «زنان شورای رهبری» در قدم اول رفع نیازهای جنسی رجوی و سپس داشتن اختیارات وسیع در پیش بردن اهداف ضد ملی و ضد ایرانی این مردک بیمار با سوار شدن بر گُرده مردان در تشکیلات بود.

البته این تمامی جنایات رجوی در حق اعضای سازمان نبود. . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
نکته مهم و خنده دار قضیه اینجاست، این مردک ابله که خود روزی بعنوان سردسته اشرار و تا دندان مسلح ار طریق خاک عراق و در طول مرز های مشترک ایران با این کشور به شرارت و آدم کشی مشغول بود هیچ غلطی نکرد حال برای مشتی اشرار مسلح در مرزهای شرق کشورمان هورا کشیده و ذوق زده می شود.

روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه در تاریخ یازدهم دیماه ۱۴۰۰ در اطلاعیه‌ای از هلاکت غلام شه بخش و پنج شرور مسلح دیگر در درگیری با نیروهای قدس در منطقه جنوب شرق کشور خبر داد.

به گزارش خبرگزایها،  روابط عمومی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: در پی درگیری‌های چند روز اخیر رزمندگان قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه در جنوب شرق کشور، روز شنبه ۱۱ دیماه ۱۴۰۰ رزمندگان این قرارگاه با رصد دقیق و عملیات پیچیده اطلاعاتی موفق به شناسایی مخفیگاه و مقر استقرار تعدادی از اشرار مسلح معروف در منطقه عمومی کورین سیستان و بلوچستان شدند.

این اطلاعیه می‌افزاید: در این درگیری شدید “غلام شه بخش ” همراه با پنج شرور مسلح دیگر به هلاکت رسیده و پنج تن از آنان نیز زخمی شدند. همچنین مخفیگاه و مقر اشرار مسلح بطور کامل منهدم شد.

لازم به ذکر است که این اشرار از مردم منطقه بعنوان سپر انسانی استفاده می کردند. . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
به هر صورت آنچه مشخص است اینکه مساله توافق وین بسیار بزرگتر از آن است که حتی کشورهایی مثل عربستان و اسرائیل و . . . بخواهند در آن نقش تعیین کننده داشته باشند. حال چه رسد به مزدوران خرده ریزی مثل سازمان تروریستی مجاهدین که باید در فردای احیای توافق هسته یی به دستور اربابانشان در جای خود تمرگیده و صرفا به نشخوار همان تکه نانی مشغول شوند که جلوی دهانشان انداخته می شود.

اکنون که دور هشتم مذاکرات هسته ایی بین ایران و ۱+۴ بطور مستقیم و با آمریکا بطور غیر مستقیم در حال جریان بوده و اخیرا پیشرفت هایی هم حاصل شده ، دیدن وضع و حال مجاهدین در سایت هایشان تماشایی است.

در دنیای سیاست مزدوری معنای خاص خودش را  دارد. یعنی باید در همه حال به ساز اربابت برقصی تا لقمه نانی گیرت بیاید. هر وقت گفت، ترور کنی، هر وقت خواست، برایش اطلاعات جمع کنی و هر وقت هم خواست، سر جایت بتمرگی. خلاصه روزی هم که تاریخ مصرف گذشت و مثل یک دستمال کثیف دروت انداختند خفقان بگیری.

در مورد مجاهدین هم همین قانونمندی حاکم است. اما  وجه خنده دار قضیه این است که علیرغم اینکه در عمل آنها زن هزار شوهرند و به هر اربابی خم و دولا می شوند اما اصلا روی خود نمی آورند و در اوج بی شرمی و بی حیایی همچنان خود را اپوزیسیون و آلترناتیو می نامند!

وقتی صحبت از پیشرفت مذاکرات می شود و همه طرف حسابها بویژه  آمریکا به آن اشاره می کنند سران فاسد و بدنام مجاهدین یا خفقان گرفته و سکوت پیشه می کنند و یا رهبر فاسد و بدنام این گروه برای دادن روحیه و امید به اعضای گرفتار در اردوگاه این گروه در آلبانی برای چندمین بار از همان طناب پوسیده «کس نخارد پشت من . . . » برای ایز گم کنی و جا انداختن این تفکر که اگر ما مزدور بودیم به جایی می رسیدیم، چون نرسیدم پس ما مزدور نیستیم،  آویزان می شود که البته این ترفند دیگر خاصیت خودش را از دست داده و یکی از نویسندگان سایت راه نو پاسخ درخور و شایسته ای در این خصوص در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۴۰۰ به رهبر مجاهدین داده است.  ..

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
فرقه رجوی در قرارگاه موسوم به اشرف چه در خاک عراق و چه اکنون در خاک آلبانی دهه هاست مدل جدیدی از برده داری را که حتی در زمان قبل از اسلام و زمان جاهلیت هم وجود نداشته پیش می برد. مسعود رجوی و سران سازمان با انواع ترفند ها سعی کردند که خانواده و زن و بچه را از افراد جدا کنند.

مجاهدین سالهاست اعضای خود را به روش های مختلف به بند کشیده و به بهانه های مختلف آنان را که هیچگونه زندگی شخصی هم نداشته تحت کنترل خود دارند.

فرقه رجوی با یک لیست بلند بالایی از ممنوعیت ها و نباید ها سعی می کنند اعضا را تحت فشار قرار داده و آنان تمام عیار مطیع خود کنند.

در این میان  یکی از اصلی ترین ممنوعیت ها که سران فرقه نیز بشدت از آن وحشت دارند خانواده، زن و زندگی و داشتن فرزند است.

اعضای دربند مجاهدین به جرم وابستگی به خانواده مجرم شناخته می شوند و با همین بهانه مورد سوال و جواب قرار می گیرند. از نظر مجاهدین خانواده یعنی مسعود رجوی و غیر از آن هر گونه وابستگی در حصارهای بیرون از این فرقه یک جرم نابخشودنی بشمار میرود که برای هر کسی که بخواهد از این قوانین تخطی کند می تواند زندان و شکنجه و حتی مرگ را بهمراه داشته باشد.

محمدرضا صدیق که اخیرا از فرقه رجوی جدا شده است نمونه بارزی از رفتارهای هیستریک رجوی در قبال جداشدگان است.

رجوی به خیال خود با درج موضع گیری رسمی آقای صدیق در سایت رسمی این گروه پنداشته که توانسته است  او را افشا کند اما باید گفت  این سند افتخار هر جداشده ای از جمله آقای صدیق است که بخاطر زندگی ، بخاطر خانواده اردوی نسل کشان فرقه رجوی را ترک کرده است.

جرایمی که از نظر فرقه رجوی عبور از خط سرخ محسوب می شود برابر مطالبی که در سایت های رسمی این فرقه درج گردیده بقرار زیر است:

اولین جرم اعضا این است که آنان تصمیم گرفته اند زندگی آزاد داشته باشند و این آزادی از نظر سازمان جرم محسوب می شود چون سازمان معتقد است اعضا اگر آزاد باشند ممکن است بر علیه آنها فعالیت کنند و چنین نیز هست چون اعضا بعد از خروج از سازمان زندگی مردم عادی را می بینند و تازه متوجه می شوند که فرقه رجوی چه بر سر آنها آورده است.

دومین جرم آنها تلاش برای اطلاع یافتن از وضعیت خانواده هایشان است. سازمان خانواده ها را دشمن خود می داند چون هر وقت خانواده دنبال فرزندان خود بودند باعث جدایی اعضا از سازمان شده است.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

«دزموند توتو» چهره شاخص ضد نژادپرستی در آفریقای جنوبی پنجم دی ماه در گذشت و باز سوژه‌ای جدید برای مریم رجوی تروریست پیدا شد.

«توتو» از یاران مورد اعتماد نلسون ماندلا و برنده جایزه صلاح نوبل بود.

این چهره مبارز و انسان دوست که سال‌ها از عمرش را صرف آزادی و انسانیت نمود متاسفانه بعضا هم مورد سوء استفاده قرار می‌گرفت.

از جمله بهره برداری های ضد اخلاقی که از این چهره سرشناس جهانی به عمل آمد توسط مریم رجوی بود. برخی افراد که از رجوی دلارهای آمریکایی دریافت کرده بودند، با مراجعه به «دزموند توتو» تحریف واقعیت کرده و او را وادار به ملاقات با مریم رجوی کرده بودند.

البته این گونه دیدارها از سابقه تروریستی رجوی و فرقه ضد انسانی او چیزی کم نکرد و بعدها «توتو» متوجه ذات بد این فرقه شد و دست رد به سینه رجوی زد.

حال مریم رجوی که از هر فرصتی برای دیده شدن بهره می‌گیرد، مکارانه برای او ماتم گرفته و سعی دارد از عکس های قدیمی که با وی دارد، نمایشی بر پا کند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

روانپریشی بنام مریم رجوی ، به مناسبت میلاد مسیح، از فرصت استفاده کرده و ضمن تشبیه مسیح پیامبر آزادی با شوهر مفقود شده اش یعنی مسعود رجوی و شباهت مریم عذرا با خودش، همچنین مسیح پیامبر صلح و دوستی و رحمت و بخشش و یگانگی را شورشگر خطاب کرده است. اگر حرفی نزنیم، لابد فردا صفات دیگری که شایسته خودشان است مانند گروگانگیری و آدمکشی و ترور و ارعاب و استثمار و برده داری را نیز به پیامبران دیگر نسبت می دهند.

فلسفه آفرینش و حیات اما چیز دیگری است. زندگی، جنگ نیست بلکه زندگی، بازی است یک بازی ماهرانه برآمده از درون رازی کهن، رازی که شاعرانی چون شکسپیر و براونینگ و ویلیام بلیک، جملگی در اشعارشان به آن اشاره کرده اند. آهنگسازانی چون بتهون در موسیقی شان به آن پرداخته و نقاشانی چون داوینچی در نقاشی شان آن را به تصویر کشیده اند. متفکرانی چون سقراط، افلاطون، امرسون، فیثاغورث، نیوتن، فرانسیس بیکن، جان ولفگانگ، گوته، ویکتور هوگو و تعدادی دیگر، در نوشته هایشان از آن استفاده کرده اند.

ادیانی چون هندو، بودیسم، یهود، مسیحیت و اسلام، از آن الهام گرفته اند. تمدن هایی چون بابل و مصری ها نیز از آن آگاه بوده و اشراف داشته اند. این قانون را می توان در نوشته های به جا مانده در قرن های قبل پیدا کرد. سه هزار سال قبل از میلاد مسیح، این راز بر روی لوحه های سنگی نوشته شده بود. اگر چه تعدادی سعی در پنهان نگهداشتن آن از دیگران می کردند، متقابلاً تعدادی نیز از آن آگاه بوده و موفق به کشف آن شده بودند. این قانون، از اول خلقت وجود داشته و تا ابد نیز وجود خواهد داشت. کل نظام هستی و کائنات از همین قانون پیروی می کنند.

گو این که اگر جملگی انسان ها از این قانون سهل و ساده، پیروی کرده و آن را زیر پا نمی گذاشتند، امروزه جهان همان بهشت موعود و آرمانشهر بسیاری از آرمان های متنوع می شد. رازی که پیامش صلح و دوستی و عشق و انسانیت و خوشبختی و شادی و سرور در همه عرصه های زندگی بود تا جایی که آرزوهای بشر همچون کاتالوگی دست یافتنی در دسترس باقی می بود و کافی بود هر کسی با اشاره ای هر آن چه را می خواست و آرزو می کرد، به آن دست می یافت و هیچ انسانی ناکام و ناامید و قربانی، وجود نمی داشت.

در چشم پوشی و زیر پا گذاشتن از چنین قانونمندی ای که همه زندگی و کهکشان ما را احاطه کرده، زندگی بر خلاف این قانون، سخت و صعب و شرارت انگیز شد تا جایی که زور در بسیاری از مناسبت های مردم و قدرت ها، به محور حل و فصل امور در آمد. نا امیدی و خشم و نفرت و کمبود، سرریز شد. جنگ آغاز شد. جنگ برای به دست آوردن هر آن چه که از راهش بسیار آسان تر به دست می آمد.

جنگ به بخشی از هویت و کارنامه و تاریخ مردم در آمد. به ویژه در قرن بیستم که جنگ های بزرگ جهانی و با تلفات انبوه، اتفاق افتاد و انسان ها خود را آماده جنگ های دیگر اتمی کردند که اگر آن نیز اتفاق می افتاد، می توانست نسل بشر را از صحنه زمین حذف کند. اما جنگ هایی که در قرن بیستم اتفاق افتاد و بس که از قداست دفاع و خشونت گفته شد، تا این که بخشی از آرمان های مردم و انقلابیون و روشنفکران و فقرا را خشونت پر کرد و قداست بخشید. کتاب زندگی جنگ و دیگر هیچ، اثر اوریانا فالاچی که گزارش سفر او به ویتنام و مکزیک بود، آن چنان جالب بود و به شهرت جهانی رسید که جایزه بانکارلا را در سال 1970 نصیب نویسنده اش کرد. . . .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

مدت بسیار کوتاهی است که روم های مختلف در کلاب هاوس، از طرف فرزندان فرقه تروریستی مجاهدین اجرا می شود که اندیشمندان و جداشدگان دیگری نیز در این روم ها مشارکت دارند.

یکی ازاین اتاق ها که فقط دو جلسه از اجرای آن گذشته است تحت عنوان :

” حقیقت یا خیانت ، چرا فرقه رجوی خلق فرزندان خود را مزدور می نامند؟”

حقایق متعددی از واقعیات تلخ درون فرقه را آشکار کرده و یک بار دیگر این فرقه را در معرض قضاوت عموم مردم قرار داده است.
آقای م … یک از شرکت کنندگان در این اتاق (ایشان اسم و تصویر کامل خود را در این روم کاملا بیان کردند اما در این نوشتار نویسنده به دلیل رعایت حرمت ها از ذکر نام این شخص خودداری می کند، تا بلکه در یک دادگاه بی طرف همه ی این وقایع دهشتناک بیان شود و مرتکبان این بی عفتی ها و جنایات به سزای اعمال ننگین خود برسند) می گوید:

” من که در سوئد زندگی می کنم، بعد از این برنامه از طرف سازمان مورد مهر و محبت فراوان قرار گرفتم و از طرف سازمان مرتبا با من تماس گرفته می شود که تمام هزینه هایت را می دهیم اعم از هتل و غذا و ایاب و ذهاب و … بیا چند روزی آلمان با هم صحبت کنیم.

من در سنین پائین به عراق و پادگان اشرف کشانده شده بودم، من در پادگان اشرف که توسط یک تیپ کامل عراقی بشدت حفاظت می شد تا ما فرار نکنیم، یک روز یکی از فرماندهان و اعضای قدیمی سازمان به … من دست زد! با خودم گفتم نه ، من اشتباه می کنم، دفعه ی دوم ، دفعه ی سوم ، دیدم این عمل او هر شب ! تکرار می شود، دیگر تحمل نکردم و او را بشدت مضروب کردم، که بعد من را صدا کردند و همین پروین صفائی ، اکبر عباسیان ، جمال ناطقی ، خاله ی کاظم نیاکان، برگشتند ودر کمال تعجب به من گفتند: نگاه کن ، کرم از درخته ! اما من می دانستم که تمام این مشکلات از انقلاب کذائی ایدئولوژیک در می آید ، همه ی اعضای سازمان دچار مشکلات پیدا و پنهان جنسی شده بودند! واقعیت این است که غریزه را نمی شود با زور و صحبت کنترل کرد، این جوابش نیست، من که ساکت نماندم و این موضوع را پیگیری کردم، گفتند ببین ، خفه می شی یا خفه ات کنیم! طلای من را از گردنم به زور در آوردند و گفتند باید به سازمان هدیه بدهی، من را در آلبانی بدون هیچ کمک و پشتوانه ای به بیرون پرت کردند، من که از فرزندان این سازمان شمرده می شدم مدتها در جنگل خوابیدم، مدارک هویتی من را تحویلم ندادند، حتی پاسپورت من را تحویل خودم ندادند بعدها یکی از مشکلات من این بود که به پلیس آلمان ثابت کنم که من ایرانی هستم ”

متاسفانه از این دست موارد نیز توسط سایر کودکانی که به عراق آورده شده بودند ، شنیده شده است، برخی بدلیل آبروی شخصی از افشای بیرونی این موارد خودداری کردند، برخی را سازمان با تهدید و تطمیع ساکت کرده است، برخی دیگر هم کلا خاموش ماندند و قید این افتضاح جنسی در درون مناسبات پاک مجاهدین را زدند.

  • مصطفی آزاد