قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

آخرین مطالب
پیوندها

۲۴ مطلب در مهر ۱۴۰۳ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

پژوهشگر تاریخ معاصر ضمن تاکید بر لزوم مطالعه تاریخ و بررسی تفکرات و روند ایده‌پردازی فرقه جنایتکار منافقین؛ برگزاری دادگاه علیه جنایات منافقین را حرکت مهم و اثر بخش در عرصه بین‌المللی خواند.

sedagat1

 

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، علی صداقت، مدرس حوزه فلسفه دردانشگاه و حوزه، پژوهشگر تاریخ معاصر در یک گفت‌وگوی خبری درباره نگاه ایدئولوژیک فرقه جنایتکار رجوی گفت: با نگاهی به تاریخ می‌توان از پشت پرده تفکرات فرقه جنایتکار منافقین به خوبی آگاه شد. هسته اولیه سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ آن توسط محمد حنیف نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیک‌بین تشکیل شد. این افراد به نوعی از شاخه جوانان نهضت آزادی بودند و شاگردان محمد بازرگان محسوب می‌شدند.

وی ادامه داد: آن‌ها نیرو‌های مذهبی بودند که برای مبارزه با رژیم طاغوت به پا خواستند، اما نحوه تشکیلات و چینش‌های آن‌ها شکلی متفاوت داشت. آن‌ها برای اینکه جذب نیرو کنند همه افراد علاقه‌مند به مبارزه و سرنگونی رژیم پهلوی را جذب کردند. این مهم بدون توجه به نگاه مذهبی یا غیرمذهبی و ایدئولوژیک آن‌ها شکل گرفت، بنابراین، آن‌ها که در ابتدا گروهی اسلام‌گرا بودند، در ادامه راه به گروهی شبه نظامی با گرایش‌های چپ کمونیستی تبدیل شدند.

صداقت تاکید کرد: جوانان دهه ۵۰ که در دانشگاه‌ها حضور داشتند، گرایش چپ و کمونیستی، جذابیت ویژه‌ای برایشان داشت؛ در صورتی که این مسیر درست نبود. قبل از این دوره افرادی مانند فداییان اسلام بودند که در مسیر مبارزه با طاقوت حرکت‌هایی را انجام دادند و فردی مانند نواب صفوی که مذهبی بود به مخالفت با عملکرد شاه پرداخت و به دنبال شکل دادن انقلاب بود.

وی تصریح کرد: جذابیت تلفیق اعتقادات اسلامی در عین پایبندی به مکتب مارکسیسم، به عنوان نقشه راه یک انقلاب، در آن زمان به مذاق برخی افراد خوش آمده بود، زیرا فکر می‌کردند علاوه بر حفظ دین، اعتقادات چپ را نیز می‌توانند دنبال کنند، اما آنان در ادامه ناگزیر شدند تا برای در پیش گرفتن مبارزات خود کمونیسم را انتخاب کنند و دست از اعتقادات اسلامی بردارند، زیرا این دو مقوله هرگز با هم گره زدنی نبود.

صداقت بیان کرد: کسی که مبانی نظری مارکسیسم و کمونیسم را می‌پذیرفت، عملا مجبور است، برای عملی شدن نقشه راه انقلاب، در همان مسیری که مارکسیسم تعیین کرده بود، راه را ادامه دهد. پس از آنجایی که از همان ابتدا، مبانی نظری آن‌ها متاثر از تفکرات ماتریالیستی بود، کم کم تغییر هویت دادند و در سال ۵۴ تقی شهرام رسما اعلام کرد که سازمان مجاهدین خلق، به اسلام اعتقادی ندارد و یک گروه مارکسیستی است.

وی افزود: فرقه جنایتکار منافقین پس از مدتی دست به حذف برخی از بزرگان و سرکردگان سازمان زد بنابراین مجید شریف واقفی که تاکید ویژه‌ای بر اصول اسلامی داشت را حذف کردند و برای این منظور دست به فجایعی بزرگ زدند. آن‌ها او را کشتند و سوزاندند و قطعه قطعه کردند و هر یک از اعضای بدنش را در بخشی مدفون کردند. در آن زمان مسعود رجوی در رده میانی این گروهک قرار داشت و توسط ساواک دستگیر شد. همه افرادی که در رده بالای سازمان بودند و با رجوی دستگیر شده بودند، اعدام شدند به جز مسعود رجوی، اسناد و مدارک موجود نشان می‌دهد او به دلیل افشای اطلاعات و اسناد سازمان مجاهدین همچنین همکاری با ساواک اعدام نشد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
همنوایی مجاهدین و سلطنت طلبان با موساد در خبرسازی ترور یک سردار ساختگی!

 

طی روزهای گذشته و همزمان با ترورهای هدفمند رژیم صهیونیستی در لبنان و کرانه باختری، رسانه‌های ضد انقلاب مدعی ترور و شهادت یک فرمانده ارشد موشکی سپاه به نام سردار «سینا شاهمیری» در لبنان شده‌اند اما اصل ماجرا چیست؟

طی روزهای گذشته و همزمان با ترورهای هدفمند رژیم صهیونیستی در لبنان و کرانه باختری، رسانه‌های ضد انقلاب از جمله مجاهدین مدعی ترور و شهادت یک فرمانده ارشد موشکی سپاه به نام سردار «سینا شاهمیری» در لبنان شده‌اند.

این رسانه‌ها با انتشار تصویری از فرد نامبرده کنار شهید حاج قاسم سلیمانی ، مدعی شدند که این به اصطلاح سردار سپاه از چهره‌های نزدیک به شهید سلیمانی بوده که در لبنان مامور به خدمت بوده است.

اما نکته قابل تامل درباره این پروژه خبرسازی اینجاست که بسیاری از رسانه‌های وابسته به مجاهدین تا سلطنت‌طلبان و رسانه‌های تجزیه طلب بر روی این خبر مانور خبری داده‌اند. در حالی که با یک جستجوی ساده در اینترنت می‌توان فهمید که خبرمذکور ادعایی کذب و مضحک بیش نیست.

نخست آنکه اساساً فردی به نام سردار «سینا شاهمیری» ساخته این رسانه‌ها بوده و وجود خارجی ندارد. علاوه بر این تصویر منتشر شده از این فرد خیالی، متعلق به شهید مدافع حرم فضل ابراهیم سلامی از رزمندگان حزب‌الله است که در سال ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسیده و مزار او در شهرک عبا در لبنان قرار دارد.

البته جای تعجب ندارد که چنین خبری از سوی رسانه‌های ضد انقلاب بویژه مجاهدین و سلطنت طلبان منتشر شده است چرا که آنها در طول سالهای گذشته بویژه در جریان ناآرامی‌های پاییز ۱۴۰۱  از این قبیل اخبار ساختگی بارها تولید و منتشر کرده‌اند که در موارد مختلفی کذب ادعای‌شان توسط رسانه‌ها افشا شد.

مسلما انتشار چنین اخبار جعلی از سوی رسانه‌های تحت هدایت رژیم صهیونیستی، و عوامل میدانی آنان بویژه فرقه تروریستی مجاهدین با هدف به راه انداختن جنگ روانی و ایجاد رعب در میان مردم در  محور مقاومت و تضعیف روحیه رزمندگان صورت می‌گیرد.

  •  
  • منبع خبر : رسانه های ایران
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
ناگفته هایی از اقامت اجباری رجوی در کمپ اشرف– قسمت دوم و آخر

 

در حالی که سازمان میلیون ها دلار ، از راه قاچاق نفت بدست می آورد ولی نفرات را از صبح تا شب به کار سنگین کانتینر سازی می گماردند و البته تحلیل در جلسات درون تشکیلاتی این بود که نیروها بایستی تمام مدت ذهن و فکرشان مشغول کار باشد تا فرصتی برای اندیشیدن و بیکار نداشته باشند.

فرازهایی از کتاب سراب آزادی به قلم خانم مریم سنجابی عضو پیشین شورای رهبری مجاهدین: در سال ۱۳۸۴ رجوی اقدام به حرکت عجیبی نمود و بازهم حال و هوای فرماندهی و ریاست به سرش زد.

اعضا و کاندیداهای شورای رهبری را به چهار تا پنج سری تقسیم کردند و روزی به بهانه جلسه نشست مژگان پارسایی به سالنی که در مقر سیمرغ ساخته شده بود برده شدیم. پس از حدود یک ساعت در کمال بهت و تاباوری افراد با حضور رجوی مواجه شدیم.

او در حالیکه که لباس عربی پوشیده بود، ادعا کرد از محلی دیگر و خارج از کمپ اشرف برای جلسه آمده است. حدود چهار، پنج روز این جلسات ادامه داشت و طبق معمول اقدام به بند کشیدن اعضای شورای رهبری نمود.

عمده صحبت هایش بر مبنای باقی ماندن در تشکیلات ، بحث سیاسی حول تحولات عراق و اتفاقاتی به نفع سازمان در آینده و پایداری در بندهای انقلاب بود.

این بحث ها پیش درآمدی بود که وی اعلام کند، اکنون در سال ۱۳۸۴ یکبار دیگر می خواهیم ارتش را تاسیس نماییم و در ادامه جلسات عمومی از همه اعضاء امضاء و تعهدی برای یک دوران ده ساله دیگر بگیرد.

پس از شروع جلسات سری دوم و یا سوم بود که خانم بتول سلطانی از اعضای شورای رهبری اقدام به فرار نمود و به همین دلیل جلسات قطع و دوباره رجوی پنهان شد.

بخاطر فرار خانم سلطانی به مدت چند ماه در زیر ضرب و فشارهای جلسات طاقت فرسا بودیم. در حالی که به ظاهر مجبور بودیم علیه او موضع گیری کنیم ولی از درون خوشحال بودیم که یکی از زنان سطح بالای تشکیلات موفق به فرار شده است.

سه سال از این ماجرا گذشت تا اینکه در سال ۱۳۸۷ باز هم رجوی فیلش یاد هندورستان نمود. بازهم در یکی از روزها ، برای شرکت در جلسه مژگان پارسایی به سالن بهارستان واقع در ورودی مقر ۴۹ دعوت شدیم. اینبار تمام اعضای شورای رهبری در آنجا حضور یافتند و با کمال تعجب پس از ساعتی با حضور رجوی درحالی که لباس عربی پوشیده و چفیه قرمز به سرش بسته بود، در جلسه غافلگیر شدیم. او بازهم می خواست به ما القا نماید که خارج کمپ و روستاهای اطراف برای جلسه می آید.

در این جلسه عنوان کرد چون شما در لایه مسئولین هستید سازمان را به دست شما سپرده‌ام و می بایست هر هفته در جریان آخرین تحولات سیاسی قرار گرفته و هر هفته ای هم که من نتوانستم ین جلسه را برگزار کنم، مژگان پارسایی از طرف من موظف است این جلسه را برگزار نماید. شماما بایستی به عنوان لایه مسئول اولین نفراتی باشید که در جریان تحولات سیاسی و امور سازمان قرار می گیرید و با شما مشورت کنیم! اما دریغ از یک مشورت، او تنها ابلاغ می کرد و کسی را یارای یک کلمه اعتراض نبود.

طی چند هفته این جلسات را برای پیشبرد خط و خطوط ، حرافی و رفع عقده قدرت طلبی اش برگزار می کرد. در یکی از همین جلسات برای تهیه هزینه وکلا و دادگاه پوئک در انگلیس، که جهت خارج کردن نام سازمان از لیست تروریستی فعالیت می کردند، رجوی ابلاغ کرد که شما بایستی در عراق تقبل کنید، یک میلیون دلار از این هزینه را بپردازید. سپس ستاد مالی سازمان در عراق موظف شد ۵۰۰ هزار دلار آن را با انجام فعالیت های اقتصادی اش در بیاورد و ۵۰۰ هزار دلار دیگر هم به عهده مراکز نظامی قرار گرفت که با مضاعف کردن امور از جمله کانتینر سازی توسط اعضای مراکز، این بودجه را به دست بیاورند.

در حالی که میلیون ها دلار سازمان، از راه قاچاق نفت بدست می آورد ولی نفرات را از صبح تا شب به کار سنگین کانتینر سازی می گماردند و البته تحلیل در جلسات درون تشکیلاتی این بود که نیروها بایستی تمام مدت ذهن و فکرشان مشغول کار باشد تا فرصتی برای اندیشیدن و بیکار نداشته باشند.

در این راستا علاوه بر لایه شورای رهبری، او اقدام به جلساتی با مسئولین رده بالای مردان نیز نموده بود. این جلسات در سال ۱۳۸۷ بازهم یکی دو ماه بیشتر طول نکشید و همزمان با سرشماری عراقی ها از اعضای کمپ اشرف بود. در آن مقطع خوشبختانه بازهم یکی دیگر از خانم های شورای رهبری به نام فرح امامی از فرصت مصاحبه استفاده نموده و پس از آن دیگر به کمپ اشرف برنگشت. رجوی از ترس لو رفتن موقعیت اش آن جلسات حضوری را هم تعطیل کرد. و دیگر تا سال ۱۳۸۸ در جلسه ای ظاهر نشد.

تا آخرین ماههایی که در کمپ اشرف بودم از حضورش در آنجا به بهانه های مختلف مطلع می شدیم. و خبرهایی از وی می رسید دلالت بر بودن او در کمپ اشرف داشت. از جمله اینکه گیتی گیوه چینیان زاده که مسئول ستاد حفاظت و اطلاعات بود ، صبح تا شب را در مقر سیمرغ به سر می برد.  و عصرها یکی دو ساعتی برای رسیدگی به امور ستادهای اطلاعات و امنیت به مقر ذاکری می آمد و شب دوباره به همان مقر سیمرغ بر می گشت. بیش از نود درصد کار او در ستاد حفاظت و مور حفاظتی رجوی خلاصه می شد.

ارزش او و بیش از ۵۰ نفر از کادرهای بالای سازمان همین بود که رجوی آن ها را فقط فدای ساختمان های خالی اش کند. رجوی به شدت از لو رفتن اطلاعات محل خویش و اقدامات تجملاتی و هزینه های سرسام آور زندگی اش برای بقیه واهمه داشت. به جز لایه شورای رهبری و تعداد اندکی از مسئولین سازمان، باغ ها و زندگی شیک و تجملی او را ندیده بودند. حتی لایه شورای رهبری هم از وجود پناهگاههای عظیم و صرف هزینه های سرسام آور زندگی او اطلاع نداشتند. از خدم و حشم و آمار و ارقام اعضای ستاد حفاظت و دفتر مرکزی او هم به جز ستاد پرسنلی کسی اطلاعی نداشت.

بسیاری از افراد حفاظت و دفتر او، علنی نبودند و آن بدبخت ها هم سال ها از ساختمان های محل استقرار رجوی نمی توانستند خارج شوند، اجازه تردد حتی در محوطه کمپ ها را نداشتند و برای بسیاری از افراد ناشناخته بودند. به همین دلیل بسیاری از آنان دارای رنگ های پریده و سفید بودند و با اعضای معمولی کمپ اشرف که در زیر آفتاب سوخته بودند تفاوت داشتند!

پایان.

  • نویسنده : مریم سنجابی
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

بر اساس اطلاعات به دست آمده، در جدیدترین برنامه پیش رو فرقه رجوی درصدد است تا در ۸ دسامبر (۱۸ آذر) به بهانه روز جهانی حقوق بشر تجمعی با عنوان «کهکشان زمستانی» در برلین برگزار نمایند.

5205950

 

به گزارش فراق، با حمله پلیس آلبانی به مقر فرقه رجوی و افزایش فشار علیه برنامه‌ها و اقدامات این فرقه تروریستی به ویژه ممنوع‌الورودی سرکرده و کادر اصلی فرقه به آلبانی، مقامات این فرقه تمام تلاش خود را برای تغییر مکان مقر از تیرانا به یک کشور دیگر انجام دادند اما چه در کانادا و چه در فرانسه و ایتالیا، ناکام و با موضع سخت این کشورها مواجه شدند.

پس از ناکامی فرقه رجوی در انتقال نفرات و برگزاری شوهای خیابانی به دلیل محدودیت‌های موجود، ناچار به سوزاندن برگ پنهان و قدیمی خود یعنی ارتباط راهبردی با سرویس امنیت فدرال آلمان شدند.

با توجه به حضور ستاد اطلاعات فرقه، مرکزیت شرکت‌های پوششی قاچاق و پولشویی فرقه و مقر اصلی شورای موسوم به ملی مقاومت در برلین، انجام اقدامات میدانی و تجمعات در برلین برای تحت فشار قرار نگرفتن جزو خطوط قرمز این فرقه بوده است که با توجه به شرایط مذکور از سال گذشته ناچار به تغییر رویکرد شده است.

بر اساس اطلاعات بدست آمده، در جدیدترین برنامه پیش رو این فرقه درصدد است تا در ۸ دسامبر (۱۸ آذر) به بهانه روز جهانی حقوق بشر تجمعی با عنوان «کهکشان زمستانی» برگزار نمایند. گفته می‌شود برای این مراسم آنها به دنبال جمع کردن نفرات خود از سراسر اروپا و استفاده از سیاه لشکر با بهره پناهندگان اوکراینی، سوری و افغانستانی، می‌باشند.

شنیده شده، برای این برنامه با توجه به همکاری عمیق میان فرقه رجوی و سفارت اسرائیل در برلین (نزدیک دفتر شورای ملی مقاومت) هماهنگی برای برخی اقدامات در راستای حمایت از اسرائیل و حمله به گروه‌های مقاومت نیز انجام گرفته است.

لازم به ذکر است فرقه رجوی برای محکم کردن پای خود در آلمان نسبت به خرید برخی پارلمانترهای حاضر و سابق آلمان اقدام کرده است.

 هادی رضایی

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۲
  • ۰

سازمان تروریستی مجاهدین این روزها برطبل جنگ علیه کشورمان ایران ازسوی رژیم صهیونیستی اسراییل و امریکا می کوبد . نگاهی به رسانه های این جریان تروریستی و فرقه در شبکه مجازی به اثبات این موضوع بیننده را متقاعد میسازد .

فرقه رجوی با غایت شور و هیجانات حرام و نکبت بارش از بمباران مردم بی دفاع غزه و مردم جنوب لبنان خوشحال و این اقدامات را در راستای مبارزه با دولت جمهوری اسلامی ایران قلمداد می کند . گویا یادش رفته زمانی نوجوانان دبیرستانی و جوانان دانشگاهی کشورمان را در ابتدای سالهای انقلاب با شعارهای دروغین ضدامریکایی اش فریب داده و بعدها در آغاز جنگ مسلحانه خود در خرداد سال 1360 همه آنها را برای مطامع ضد بشری اش به قربانگاه فرستاد .. یادمان نرفته که از سال 1358 مرتب مطرح می کرد شهید بهشتی عنصری واداده و سازشکار با غرب هست ... اما اکنون مریم رجوی در پنهان و عیان با هر سیاستمدار ورشکسته سیاسی جنایتکار برای اقناع شان تلاش نموده تا هجمه سیاسی مناسب را برای هر حمله نظامی به ایران آماده نماید .. واقعا کدام وجدان بیدار بشری می تواند چنین موجودات تروریستی را تحمل نماید .. حتی اگر به رسانه های تابلودار این گروهک وابسته نظری بیافکنید متوجه شور و شادی غیر قابل وصف شان از پیشروی اسراییل کودک کش در سرزمینهای جنوب لبنان و یا بمباران چادرهای ساکنان غزه در فلسطین می شوید ... مسعود رجوی ..مریم رجوی مرگتان باد ...  صبح نزدیک است ... بسراغتان خواهیم آمد ... آتش انتقام برای مجازات تان روشن هست .

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
zanan rajavi 11 2

این بود که فهمیدیم مریم رجوی نه فهیمه اروانی که هیچ زن دیگری را در کنار خودش و نزدیک به خودش نمی تواند تحمل کند و از ترس اینکه روزی برسد حتی زنی جای او را بگیرد دچار جنون و مالیخویایی شده است که تمام زنانی را که به مناصب بالا بر می گزیند به فاصله کوتاهی به زیر می کشد و تنبیه می کند.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، در بخش دوم افشاگری مریم سنجابی، از معمای انتخاب‌ و سرنگونی مسئولان اول در فرقه رجوی می‌خوانیم: کم کم به طور جسته گریخته و به صورت سربسته اغلب زنان متوجه شدند فهیمه اروانی در آن رده سابق نیست، چرا که هیچ جا نبود و اجازه برگزاری جلسه نشست برای اعضا هم نداشت و عملا از تمام کارها او را برکنار کردند و منتظر بودند در ظاهر فقط دو سال بگذرد.

 پس از آن هم مریم قجر یک قراردادی گذاشت که هر کس به عنوان مسئول اول انتخاب می شود دو ساله است و برای محکمتر کردن کار هم گفت، کسی که یک بار به عنوان مسئول اول انتخاب می شود دیگر نمی تواند کاندید شود؛ همان یک دفعه از سرش هم زیاد است. ولی یک موضوع مهم را که یادشان رفت و خودشان را به بی خیالی زدند این بود که فهیمه اروانی فقط مسئول اول نبود او را از ابتدا جانشین ایدئولوژیک مریم رجوی اعلام کرده و عکس هایش را هم همه جا پخش کرده بودند. ولی خوب قضیه برکناری او و حسادت های مریم رجوی آن قدر پیش رفته بود که این مسائل و هزار دلیل دیگر هم یارای آن نبود که بتواند فهیمه اروانی را در مقام سابق و نزدیک به خودش تحمل کند.

این بود که فهمیدیم مریم رجوی نه فهیمه اروانی که هیچ زن دیگری را در کنار خودش و نزدیک به خودش نمی تواند تحمل کند و از ترس اینکه روزی برسد حتی زنی جای او را بگیرد دچار جنون و مالیخویایی شده است که تمام زنانی را که به مناصب بالا بر می گزیند به فاصله کوتاهی به زیر می کشد و تنبیه می کند.

این معمایی بود که سالها طول کشید تا زنان به آن پی ببرند. مریم قجر در هر دوره ای این بلا را بر سر زنان ردیف اول می آورد.

پس از «فهیمه اروانی» چند سال بعد نوبت به «بهشته شادرو» رسید که او را هم با تعاریفی مشابه از جوانی و سرسپردگی اش مسئول اول  کردند و پس از  مدتی او هم به گوشه ای پرتاب شد تا که نوبت به مهوش سپهری رسید که در تاخت و تاز و له کردن زیردستانش به خاطر قدرت و ریاست تا کنون در بین زنان فرقه لنگه نداشته است.

سپس نوبت به مژگان پارسایی رسید. لازم است اینجا توضیح بدهم بعد از فهمیه اروانی، مسعود رجوی حداقل در مورد دو مسئول اول دیگر یعنی مهوش سپهری و مژگان پارسایی نیز همان القاب ایدئولوژیک و جانشین را بکار برد و بارها در پیام های درونی حتی مژگان پارسایی را به عنوان جانشین خودش درکمپ اشرف و سازمان معرفی کرد و تعاریف بسیاری از او می شد.

مریم قجر هم در پیام های که از اروپا می فرستاد  به خاطر واداشتن و تحریک زنان به بیگاری اوایل درستایش مژگان پارسایی سخن ها می گفت.

به همین دلیل علیرغم انتخاب صدیقه حسینی به عنوان مسئول اول جدید تا زمانی که اعضا درکمپ اشرف بودند مژگان پارسایی در همان رده جانشین قرار داشت.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

افشای اسناد پرداخت‌های مالی به گروه‌ تروریستی خبات کردستان توسط فرقه رجوی

norani rezayi

 

در یک افشاگری جدید، اسنادی معتبر از فعالیت‌های سازمان تروریستی مجاهدین خلق (فرقه رجوی) در راستای تأمین مالی گروه‌های تروریستی دیگر، به ویژه حزب خبات کردستان، به دست آمده است.

به گزارش فراق، فرقه رجوی با پرداخت‌های مالی به این گروه‌ها، تلاش می‌کند تا محتوای تبلیغاتی همسو با اهداف خود تولید کند و به این ترتیب، حمایت‌های کاذب و غیرواقعی برای خود جمع‌آوری کند.

بر اساس این اسناد، افراد شناخته‌شده‌ای نظیر کاک حسین باباشیخ و کامل نورانی فرد در جلسات و گردهمایی‌های این سازمان شرکت کرده‌اند. حضور این افراد در چنین رویدادهایی نشان‌دهنده همکاری نزدیک میان فرقه رجوی و گروه‌های دیگر است که به‌طور مستقیم از منابع مالی این سازمان بهره‌مند می‌شوند.

فرقه رجوی با این روش، سعی دارد تا چهره‌ای مثبت از خود به جامعه ارائه دهد و با انتشار محتواهایی که توسط این گروه‌ها تولید می‌شود، ادعا کند که سازمان آن‌ها در مبارزه و فعالیت‌های سیاسی نقش مؤثری دارد. این در حالی است که واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد که این پرداخت‌ها تنها به منظور فریب افکار عمومی و ایجاد یک تصویر مثبت از سازمان صورت می‌گیرد.

این افشاگری‌ها بر لزوم هوشیاری جامعه و کاربران در فضای مجازی تأکید دارد تا از فعالیت‌های مخرب این سازمان و هم‌پیمانانش جلوگیری شود و مردم را به‌ویژه در کردستان نسبت به این نوع عملیات‌های روانی آگاه سازد.

36 62 1
  • مصطفی آزاد
  • ۲
  • ۰

در پی برگزاری دادگاه محاکمه سرکردگان فرقه رجوی در تهران، این فرقه به شدت به واکنش نشان داده و ابراز نگرانی کرده که این محاکمه می‌تواند عواقب جدی برای آن‌ها به دنبال داشته باشد.

court 2024 20 1 2

 

به گزارش فراق، بیانیه‌ای که اخیرا توسط فرقه رجوی به این بهانه منتشر شده، به وضوح نشان‌دهنده ترس عمیق آن‌ها از استرداد به ایران و مواجهه با عدالت است.

در این بیانیه، منافقین دادگاه را به صحنه‌ای نمایشی توصیف کردند و ادعا کردند که قاضی با صدور دستوری به کشورهای جهان، در تلاش است تا سران این گروه را به ایران بازگرداند.

این واکنش‌ها نشان‌دهنده‌ ترس عمیق منافقین از محاکمه و پیامدهای آن است و نشان می‌دهد که آن‌ها در برابر فشارهای بین‌المللی و داخلی برای پاسخگویی به جنایاتشان، به شدت آسیب‌پذیر هستند.

 با توجه به تحولات اخیر، به نظر می‌رسد که جامعه جهانی باید به این موضوع توجه بیشتری داشته باشد و همزمان با استرداد سرکردگان فرقه تروریستی رجوی به ایران، دنبال راهکارهایی برای پایان دادن به فرهنگ مصونیت تروریست‌ها در جهان باشد.

محمدجواد نوع‌پرور

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

آنچه به وضوح در آلبانی نمایان بوده این است که حاکمان این کشور منابع هنگفت دولتی را برای سرپا ایستادن تروریست‌هایی چون مریم رجوی و فرقه‌اش هزینه می‌کنند و بودجه‌ای برای سلامت مردم پیدا نمی‌کنند.

albani1

 

به گزارش فراق، در مصوبه‌ای فارغ التحصیلان دانشکده‌های پزشکی در آلبانی ملزم شده‌اند که سه سال در این کشور حوزه بالکان کار کنند و سپس می‌توانند کشور را ترک کنند و یا باید پیش از مهاجرت هزینه تحصیل خود را به دولت و دانشگاه محل تحصیل پرداخت کنند، سیاستی که با هدف کاهش روند مهاجرت پزشکان آلبانیایی به سایر کشورهای اروپایی وضع شده است.

اکثر کشورهای اروپایی به ده‌ها هزار پزشک، پرستار و سایر کارکنان بخش بهداشت و درمان نیاز دارند زیرا جمعیت آنها در حال پیر شدن است و مشکلات سلامتی رو به افزایش، همچنین کادر درمان نیز یا در حال ترک کشور و یا رسیدن به سن بازنشستگی است و علاقه به حرفه پرستاری نیز به دلیل سختی‌های این شغل در حال کاهش است.

بسیاری از کشورهای اروپایی تلاش می‌کنند کمبود کادر درمانی خود را با جذب استعدادهای خارجی از کشورهای همسایه و نیز خارج از اروپا جبران کنند. اما در حالی که این اقدام می‌تواند کمبود نیروی کار در کشورهای جذب کننده را کاهش دهد، به گفته اداره کار اروپا می‌تواند مشکلات کشورهای مبدا را تشدید کند.

به نوشته یورونیوز، طبق گزارش فدراسیون پزشکان آلبانی در اروپا، بیش از ۳۵۰۰ پزشک طی سال اخیر آلبانی را ترک کرده‌اند.

ایسیلدا مارا، پژوهشگر کار و مهاجرت در موسسه مطالعات اقتصادی بین‌المللی وین به یورونیوز گفت: «افزایش نیروی کار متخصص نیازمند سرمایه‌گذاری‌های طولانی‌مدت و پرهزینه است، در حالی که استخدام متخصصان آموزش دیده خارجی راه حل سریعتری برای جبران کمبودها است.»

به طور کلی پزشکان و پرستاران از شرق و جنوب اروپا به غرب و شمال اروپا در حال مهاجرت‌اند، در حالی که کادر درمان در غرب و شمال اروپا مدام در محدوده کشورهای این منطقه جابجا می‌شوند.

رومانی، اسپانیا و فرانسه کشورهایی هستند که بیشترین شمار پرستار را صادر می‌کنند، در حالی که آلمان، رومانی و ایتالیا بالاترین تعداد پزشکان را صادر می‌کنند.

در همین حال، ایرلند و سوئیس کشورهایی هستند که بیشترین وابستگی را به پزشکان و پرستاران آموزش دیده در خارج از کشور دارند. در سوئیس، سهم پزشکان آموزش دیده خارجی از حدود ۲۵ درصد بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ به نزدیک به ۴۰ درصد افزایش یافته است.

نروژ نیز به شدت به پزشکان خارجی و اتریش نیز به پرستاران خارجی وابسته است.

برخی از این کشورها پس از این که با پدیده مهاجرت کادر درمان مواجه شده‌اند، خود به دنبال جذب کادر درمان خارجی رفته‌اند.

چنان که ایسیلدا مارا می‌گوید: «جابجایی متخصصان حوزه سلامت یک اثر دومینووار ایجاد کرده است. به عنوان مثال پزشکان آلمانی به سوئیس یا اتریش نقل مکان می‌کنند و موقعیت آنها اغلب توسط پزشکان کشورهای همسایه [اتحادیه اروپا] پر می‌شود. به نوبه خود، این کشورهای همسایه پزشکان خود را با متخصصان کشورهای غیر اتحادیه اروپا جایگزین می‌کنند و این چرخه ادامه دارد.»

این روند در نقاط دیگر جهان شدیدتر است. تجزیه و تحلیل سازمان توسعه و همکاری اقتصادی (OECD) نشان می‌دهد که در ۲۰ کشور آفریقایی و آمریکای لاتین، بیش از نیمی از پرستاران کشور را ترک می‌کنند.

ایالات متحده محبوب‌ترین مقصد است و ۴۵ درصد از تمام پرستاران متولد شده در خارج از کشور را جذب می‌کند و پس از آن آلمان (۱۵ درصد) و انگلستان (۱۱ درصد) قرار دارد.

پل دو راو، دبیرکل فدراسیون انجمن‌های پرستاری اروپا، به یورونیوز گفت: «همه کشورهای اتحادیه اروپا کادر درمان خارجی استخدام می‌کنند … هیچ کشوری نیست که این کار را نکند.»

به گفته شورای تخصصی آلمان در زمینه ادغام و مهاجرت، به عنوان مثال، بدون ورود مهاجران به آلمان، «سیستم بهداشت و درمان این کشور با فروپاشی روبرو خواهد شد.»

با این حال، اقتصاددانان، کارشناسان بهداشت و درمان نگران تبعات فرار مغزها از مناطق کم‌درآمد به کشورهای ثروتمند هستند.

در حالی که متخصصان پزشکی می‌توانند از دستمزد و شرایط کاری بهتر در کشورهای پردرآمد بهره‌مند شوند، کشورهای محل تولد آنها مدام با کمبود بیشتر کادر درمان و از دست رفتن سرمایه‌گذاری‌ها و هزینه‌کردشان برای تربیت نیروهای متخصص مواجه‌اند.

به همین دلیل، در ماه مارس، سازمان جهانی بهداشت (WHO) دستورالعمل‌ اخلاقی خود را در مورد استخدام متخصصان مراقبت‌های بهداشتی خارجی، به روز کرد.

در این دستورالعمل‌ آمده است که کشورها نباید برنامه‌ای برای جذب گسترده کارکنان بهداشت و درمان از ۵۵ کشور کم درآمد که با کمبود کادردرمان مواجه‌اند، به اجرا بگذارند، از جمله در مورد ۳۷ کشور در آفریقا و همچنین نپال، هائیتی و چند کشور حوزه اقیانوس آرام.

اما عمل به این دستورالعمل دشوار است، به عنوان نمونه، نهادهای آلمانی که برنامه‌های آموزش پزشکی را در کشورهایی مانند کوزوو تامین مالی کرده‌اند، به فارغ التحصیلان قول می‌دهند که به آنها برای یافتن کار در آلمان کمک کنند.

گروهی از تحلیلگران معتقدند که دولت‌های اروپایی به جای تلاش برای جذب کادر درمانی یکدیگر بهتر است که به فکر اجرای سیاست‌های تشویق برای حفظ نیروهای آموزش دیده خود باشند.

آنها پیشنهاد می‌کنند که افزایش دستمزد کارکنان بخش بهداشت و درمان و برقراری تعادل درآمدی بین کشورها، سرمایه‌گذاری بیشتر در سیستم‌های بهداشتی و آموزش و بهبود قانون کار برای محافظت از کارکنان بخش بهداشت و درمان ضروری است. همچنین، آنها باید تدابیری نیز برای جلوگیری از استثمار احتمالی نیروی کار مهاجر در نظر بگیرند.

با این حال، در نهایت، تقویت نیروی کار فعال در بخش بهداشت و درمان آلبانی نیاز به تعهد سیاسی احزاب حاکم و صرف بودجه هنگفت و طولانی‌مدت دارد که هنوز چشم‌انداز روشنی برای آن وجود ندارد. آنچه به وضوح در آلبانی نمایان بوده این است که حاکمان این کشور منابع هنگفت دولتی را برای سرپا ایستادن تروریست‌هایی چون مریم رجوی و فرقه‌اش هزینه می‌کنند و بودجه‌ای برای سلامت مردم پیدا نمی‌کنند.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
نحوه شکل گیری رفتارهای جدید در اعضای مجاهدین؛ نمونه دهم : مؤسسان سوم

 

رجوی در سال 1384 و 1385 و برای جلوگیری از ریزش نیرو و امیدوار کردن آنان به آینده ای که هیچ چشم انداز روشنی نداشت سلسله بحث هایی تحت عنوان « تعیین تکلیف» را با نیروها مطرح کرد و از آنان خواست تا هرکس خود را تعیین تکلیف نموده و موضع خود را اعلام نماید.

نمونه دهم- مؤسسان سوم ارتش آزادیبخش ملی : بعد از سقوط صدام حسین و بوجود آمدن فضای بالنسبه باز  در تشکیلات مجاهدین از یک سو و حضور نیروهای آمریکایی در قرارگاه اشرف از سوی دیگر  باعث شد تا اعضای  مخالف بتوانند  با دردسرهای کمتری به نسب قبل تشکیلات مجاهدین را ترک کنند. هرچند دستگاه سرکوب و فریبکاری مجاهدین لحظه ای از حرکت باز نمی ماند .

روند رو به رشد ترک صفوف مجاهدین که به اشکال گوناگون از جمله فرار  صورت میگرفت نهایتا منجر به تاسیس محلی برای اسکان آنان  توسط نیروهای آمریکایی در شمال قرارگاه اشرف گردید که اختصارا «تیف» نامیده میشد.

این روند که از همان سال ۱۳۸۲ و بعد از سقوط صدام حسین شروع شده بود،  طی   سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ به اوج خود رسید و رهبری مجاهدین را بر آن داشت تا چاره ای برای توقف آنها بیندیشد.

رجوی در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ و برای جلوگیری از ریزش نیرو  و امیدوار کردن آنان به آینده ای که هیچ چشم انداز روشنی نداشت سلسله بحث هایی تحت عنوان « تعیین تکلیف» را با نیروها مطرح کرد و از آنان خواست تا هرکس خود را تعیین تکلیف نموده و موضع خود را اعلام نماید. البته حرف رجوی این نبود که اگر کسی خواست برود میتواند همین الان برود بلکه قصد او گرفتن تعهد از نیروها برای ماندن تا آخر خط و در هر شرایطی تحت سیطره او بود.

رجوی  بعدا  اسم این مرحله را هم «مؤسسان سوم ارتش آزادیبخش ملی » نام  نهاد. این نامگذاری که در دستگاه رجوی یک محتوای ایدئولوژیک داشت میخواست  بگوید: من در سال ۱۳۸۵ به همه تعیین تکلیف کردم که هرکسی خواست میتواند برود و اگر شما ماندید پس این شما بودید که برای بار سوم ارتش آزادیبخش ملی را تاسیس کردید.

رجوی مطابق همان راه و روش فرقه ای و فریبکاری خاص خود  در اواسط سال  1385 اعلام کرد که موضوع  تعیین تکلیف ۲ ساله شده و از نیروهایش خواست تا دو سال دیگر نیز صبر کنند و به تعهدشان با وی پایبند باشند. در این پیام رجوی از تحولات مهمی که طی دو سال آینده اتفاق خواهد افتاد بحث میکرد و برای اولین بار بود که رجوی با صراحت یک زمانبندی برای تحولاتی که نهایتا به پیروزی مجاهدین و شکست جمهوری اسلامی منجر خواهد شد به اعضای سازمان میداد.

بنظر میرسید رجوی آنقدر روی تحلیل خود سفت  و محکم بود که حتی تلاش کرد با علنی کردن آن در برخی سایت های وابسته به مجاهدین از جمله  سایت همبستگی دامنه آنرا گسترش دهد.

درج تعهد نامه ای  تحت عنوان : ” تعهد تک تک ما به حمایت از مقاومت، سد سدیدی در برابر استبداد آخوندی است” در تاریخ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۸۵ برابر با ۱۵ فوریه ۲۰۰۷ در سایت همبستگی ملی دست رجوی را  بیشتر رو کرد. در این تعهد نامه از همگان خواسته شده بود تا “در این کارزار شرکت کرده و جملگی تعهد بدهند”.

رجوی در تاریخ ۵ فروردین ۸۶  نیز در پیامی  ضمن تکرار حرفهای همیشگی خود به نکاتی اشاره داشت که در ردیف همان تحلیل های خیالپردازانه اش بود که نهایتا تعهد سپاری مجدد  اعضا برای ماندن در  تشکیلات مجاهدین  هدف اصلی وی بود.

رجوی در پیام خود  از “تدبیر خود به دست شراب دو ساله پس از چهل سال رنج و غصه” صحبت کرده بود و در آن مقطع برای هر ناظر بیرونی سوال این بود که  طی دو سال آینده چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ که رجوی اینقدر روی آن حساب باز کرده و به آن دل  بسته است.

بدین ترتیب درخواست دادن تعهد همگانی در سایت همبستگی ملی و “شراب دوساله”   نشان داد که در آن  مقطع  نیز تحلیل  خیالپردازانه رجوی این بود که  همه چیز باید  تا پایان دوران ریاست جمهوری جرج بوش  که دوسال به اتمام آن باقی مانده است تعیین تکلیف شود و از نیروها میخواست تا آن مقطع در کنار سازمان بمانند  که این هم در عمل اتفاق نیافتاد.

واقعیت این است رجوی اعتقاد داشت دوران زمامداری بوش (۲۰۰۸ – ۲۰۰۰ )که دو جنگ عراق و افغانستان را به مردم این کشورها تحمیل کرده بود  در دو سال باقیمانده از حکومتش (۱۳۸۷ – ۱۳۸۵)   خواهد توانست  جنگ دیگری را  و اینبار علیه مردم ایران سازمان دهد و به همین دلیل دو سال آخر حکومت جنگ طلبان به نمایندگی جرج بوش برای مجاهدین از اهمیت خاصی برخوردار بود تا  به قول مسعود مجاهدین  بتوانند سلاح های از دست رفته شان   را  اینبار  از دست ارتش آمریکا تحویل گرفته و  ماجراجویی های جدیدی را در مرزهای ایران آغاز کنند. بدین ترتیب رجوی  چشم انداز جنگی را ترسیم میکرد و در باغ سبزی را   نشان میداد  که  هرگز نه  اتفاق افتاد  و نه دیده شد.

نتیجه اینکه متوسل شدن به حربه های ایدئولوژیکی و فرقه ای و  داشتن تحلیل های غلط  از تحولات ایران و جهان، همچنین  موضعگیری های ضد مردمی رجوی  تنها میتواند در راستای منافع حقیر و پستی چون بدست گرفتن قدرت سیاسی به هر قیمت  توجیه گردد.

ادامه دارد.

  • مصطفی آزاد