قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید .

پیوندها

۶۳۷ مطلب با موضوع «افشاگری» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

همه به یاد داریم در آستانه چهارشنبه سوری سال ۱۳۹۹ بود که ستاد اجتماعی مجاهدین فراخوان داد و اعلام کرد آنان به «استقبال از سال تعیین‌کنندهٔ ۱۴۰۰» خواهند رفت!

همچنین نباید از یاد برد که دل بستن سران فاسد و بدنام مجاهدین به دیوانه ای مثل ترامپ و  همسویی و همکاری کامل با تحریم آمریکا بر علیه مردم ایران در چند سال اخیر و امید به پیروزی وی در دور بعدی، موجبات تاخت و تاز این فرقه در فضای مجازی را سبب گردید. اما با پیروزی نامزد حزب دموکرات، جو بایدن ، شاخ مجاهدین هم شکست.

بدین ترتیب وضعیت پیش آمده یک بلاتکلیفی استراتژیکی را بر فرقه رجوی که در حال رسوب شدن در کشور آلبانی و کوتاه آمدن از شعار «سال سرنگونی» در سالهای متوالی بود، تحمیل کرد.

سواستفاده از برخی اعتراضات صنفی و گاها اجتماعی محدود ، همانند اعتراضات دامداران یا مالباختگان موسسات ملی، فرهنگیان ،  بازنشستگان، کشاورزان بابت حق آبه و کارگران تعدادی از کارخانجات ، بزرگنمایی مشکلات اقتصادی ، بزرگنمایی گاها صف خرید مایحتاج عمومی ، ایجاد تهدید و ترس علیه مردم کشورمان ، لابی گری در مجالس برخی از کشورهای اروپایی و  امریکا و استفاده از هیجانات نمایندگان آمریکایی در انتشار هربیانیه ضدایرانی توسط آنان ، برخورد پلیسی با جداشدگان حاضر در کشور آلبانی و تهدید جدی و حضوری جداشدگان ساکن در اروپا ، برنامه ریزی های لازم برای استفاده بیشتر از فضای مجازی جهت یارگیری و سواستفاده از افراد غیرمطلع داخلی،  شمه ای از عملکرد مجاهدین در سال ۱۴۰۰ بوده است.

اما اگر بخواهیم مروری بر برخی از شکست های فرقه رجوی در سال ۱۴۰۰ داشته باشیم می توان به موارد زیر اشاره کرد.

۱ –  بسته شدن صدها حساب کاربری جعلی مجاهدین در فیسبوک

خبرگزاری بی بی سی فارسی در ۱۸ فروردین ۱۴۰۰ به نقل از مدیر فیسبوک اعلام کرد: صدها حساب جعلی مرتبط با یک گروه تبعیدی ایرانی و یک مزرعه ترول (اوباش اینترنتی) در آلبانی را حذف کرده است. به گفته این شرکت در بسیاری موارد برای این حساب ها در فیسبوک و اینستاگرام از اسامی و عکس های جعلی استفاده می شد.

به گفته این شرکت در مجموع بیش از ۳۰۰ حساب، صفحه و گروه در فیسبوک و اینستاگرام حذف شد.

بنابر اعلام فیسبوک این حساب‌ها پست‌هایی در انتقاد از حکومت ایران و در حمایت از سازمان مجاهدین خلق از گروه های عمده مخالف جمهوری اسلامی منتشر می کردند.

فیسبوک در نتیجه گیری خود اعلام کرده این حساب‌ها از مکانی واحد اداره و از سوی افرادی به نمایندگی از سازمان مجاهدین خلق اداره و کنترل شدند.

۲ –  شکایت تعدادی از اعضای جداشده از رهبران مجاهدین به دادگاه بین المللی لاهه.

در روزهای ۱۷ و ۱۸ اسفند ماه و طی دو روز پرثمر جلسات رسیدگی به دادخواست و شکایت بیش از ۴۲ نفر از اعضای سابق گروه تروریستی مجاهدین خلق در شعبه ۵۵ دادگاه حقوقی و عمومی بین‌الملل تهران برگزار گردید.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

جناب آقای پوراحمد لطفا در ابتدا بفرمایید که چگونه شد با فرقه رجوی آشنا و جذب شدید؟

ضمن عرض سلام و ادب و احترام و تقدیر و تشکر صمیمانه از دست اندرکاران سایت فعال و روشنگر فراق به عرض می رسانم بنده به عنوان هوادار و هواخواه سرسخت امام(ره) و همگام با انقلابیون وقت در عرصه فعالیت های ضدشاه فعال بودم و در عزیمت امام به کشور سر از پا نمی شناختم. در یکی از روزهای فعالیت انقلابی ضد شاه در صفوف تظاهرکنندگان، پلاکاردی دیدم که روی آن نوشته شده بود: «خمینی- شریعتی- مجاهدین» که به واسطه جدید بودن اسامی شریعتی و مجاهدین خیلی نظرم را جلب کرد وکنجکاو شدم. درصدد برآمدم که بیشتر با آنان آشنایی پیدا کنم.

بعد از پیروزی قیام ضد سلطنتی و عزیمت امام به کشورکماکان از شور و حال وصف ناپذیر برخوردار بودم و شبانه روز به اتفاق سایردوستانم در پاسداری از شهر و ارزش‌های نوپای انقلاب به گشت می پرداختم. با ورود به هنرستان و تحصیل در رشته راه و ساختمان و مطالعه تیمی حول کتب و آثار دکتر شریعتی، مجاهدین و خاصه زندگی نامه و دفاعیات مهدی رضایی، صرفا حسی و عاطفی و نه عقلی و شعوری تاثیر فوق العاده ای پذیرفتم که در من مبنای چرخش فکری و بینش سیاسی به سمت مجاهدین خلق را موجب شد.

کم کم با ورود به جنبش ملی مجاهدین وقت (واحد دانش آموزی لاهیجان) سطح هواداری نوع دوستانه و صادقانه بنده از این گروه درحوزه نشریه فروشی و دیگر فعالیت های تبلیغی در مقاطع انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری و مجلس در سال ۱۳۵۸شدت بیشتری به خود گرفت و متاسفانه مسیر زندگی ام به واسطه شعارهای دروغین به ظاهر انقلابی و نوع دوستانه مجاهدین به سمتی که آگاهانه نبود هدایت شد.

بعد از دو سال فعالیت های به اصطلاح سیاسی در راستای تصاحب قدرت توسط رجوی، موج خشونت و تروریسم افسارگسیخته جریان انحرافی و ستیزه جوی گروه رجوی، بسیاری از هواداران خود و نیروهای انقلاب را به کام مرگ و قربانگاه مطامع قدرت پرستانه هیستریک رجوی فرستاد که بنده نیزدر آن وانفسا که ازخانه وکاشانه به دور و ناگزیر به ترک تحصیل شده و در خانه های تیمی به سر می بردم  دستگیرشدم.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

نویسنده: سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی «مجاهدین»، فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد.

سرطان داعش نماد بربریت و توحش در دنیای به ظاهر متمدن و مترقی امروزی (بویژه در نحوه رفتار با زنان) است. شکی نیست که داعش بیش و پیش از آنکه یک گروه شبه نظامی باشد یک فرقه ایدئولوژیک با برداشت‌های خاص و بشدت رادیکال، انحرافی و متحجرانه از دین مبین اسلام است.

در این میان تنها گروهی را ، علیرغم برخی تفاوت های ایدئولوژیک ، می توان شبیه به داعش تلقی کرد «سازمان مجاهدین خلق» است که در رفتارهای انحرافی، برداشت های شخصی و منفعت طلبانه از قرآن و اسلام همانند داعش عمل می کند. 

رویکرد فرقه رجوی به زنان را می توان در قالب یکی از مهم ترین و شاید جالب توجه ترین اجزای فکری – عقیدتی این گروه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. 

بدیهی است در جهان بینی فرقه رجوی، نگاه به زن نیز هرگز نگاهی انسانی و اخلاقی نخواهد بود.

وفاداری و عدم خروج از فرقه و پیروی از قوانین سختگیرانه به ظاهر مذهبی و سیاسی تشکیلات، اصل اساسی در درون «مجاهدین» است. در عین حال کسانی هم هستند که به شدت مراقبند زنان در تشکیلات به رهبران فرقه وفادار بمانند در غیر اینصورت تنها مرگ می تواند آنان را از دست این فرقه رها سازد.

اگر مفتی های داعش  معاویه بن ابی سفیان را مؤسس سنت جهاد نکاح می دانند، فتوای غیر انسانی و غیر اخلاقی بهره کشی جنسی از زنان تحت لوای آنچه که «آموزه های پیامبر» نامیده می شود نیز توسط شخص رجوی رهبر این فرقه در دستور کار قرار گرفته است.

همچنانکه در بهمن ماه ۱۳۶۳ مسعود رجوی طی اطلاعیه ای اعلام کرد؛ مریم رجوی را به مثابه همردیف مسئول اول منصوب کرده است. اما گستاخانه ترین قسمت این اطلاعیه بخش پایانی آن بود که رجوی خواست با مقایسه خود با حضرت محمد (ص) قضیه را اسلامی و دینی جلوه دهد و نوشت: «محمد پیامبر خدا نیز با زن پسر خوانده خود که به تازگی از او طلاق گرفته بود، ازدواج کرد!!!»

خشونت و تعرض جنسی رهبر فرقه رجوی به زنان در واقع بخشی از استراتژی رجوی است که با برداشت های غلط از اسلام و برای رسیدن به اهداف سیاسی خود صورت می گیرد.
وجود اطلاعات تاسف آور از موارد بی شمار تجاوز و بردگی جنسی در گروه های مسلح تندرو و گروه های فرقه ای یکی از معضلات قرن حاضر است.

بر اساس گزارش منتشره توسط سازمان ملل متحد، گروه های تندرو مانند «داعش» در دو کشور عراق و سوریه و «بوکو حرام» در کشور آفریقایی نیجریه از «خشونت جنسی» به عنوان تاکتیکی در راستای رسیدن به اهداف خود بهره می گیرند که فرقه رجوی هم از این قائده مستثنی نیست و باید نام «مجاهدین» را هم به این لیست اضافه کرد.

دادن نقش محوری به زنان در شبکه های اجتماعی، استراتژی است که رجوی  عمدا برای جذب نیرو به کار می برد.

حضور زنان در به اصطلاح کانون های شورشی نیز نگاه ابزاری رهبران «مجاهدین» به زنان و دختران جوان به عنوان یک طعمه را نشان می دهد تا بتوانند مردان بیشتری را جذب کنند.

برخی از زنان و دخترانی که موفق به فرار از چنگال رجوی شده اند در مصاحبه های خود از وجود نظام خاص در  عضویت زنان در حرمسرای رجوی و عقیم سازی آنان در این زمینه سخن به میان آورده اند و حتی برخی از آنان پس از جدایی از این گروه وحشت آفرین سکوت پیشه کرده اند.

اغلب زنان در این تشکیلات دچار افسردگی های شدید روحی  هستند به نحوی که آنان حتی خندیدن را به دلیل جرم انگاری آن توسط رهبران فرقه سالهاست فراموش کرده اند.

در بسیاری از این موارد دخترانی که خانه خود را با هدف پیوستن به این سازمان در سال های دهه ۶۰ و ۷۰ ترک کردند دیدی رمانتیک نسبت به این موضوع داشته و رجوی را با عنوان «برادر»  خطاب می کردند، ولی نمی دانستند روزی فرا خواهد رسید «برادر مسعود» به همین زنان در قالب «وظیفه اسلامی و انقلابی» خود تجاوز کند.

اجرای احکام اجباری پوشش کامل، ختنه اجباری و منع عبور و مرور آزادانه زنان بخشی از تفکر داعش در خصوص زنان را شامل می شود در فرقه رجوی نیز بنوعی دیگر همین احکام ساری و جاری است. جدا سازی جنسیتی، پوشش کامل، عقیم سازی زنان با درآوردن رحم آنان، منع عبور و مرور آزادانه در قرارگاههای این گروه، بروز ندادن هیچ یک از خصوصیات زنانه، عدم رسیدگی های فردی، تن دادن به نیازهای جنسی رجوی و سایر محدودیت ها بخشی از اجبارات زنان در این فرقه محسوب می شود.  

اما سوال اینجاست این زنان بر اساس کدامین جذابیت ها راه پیوستن داوطلبانه به آنها را در دهه های گذشته پیش گرفتند؟

مجموع بررسی ها نشان می دهد اصلی ترین عوامل موثر در این فرآیند، موارد زیر هستند:

۱- وعده آرمانشهری و جامعه بی طبقه توحیدی

هرچند در شرایط فعلی پیوستن زنان به تشکیلات «مجاهدین» به شکل حرفه ای به ندرت اتفاق می افتد، ولی زنانی که در دهه های ۶۰ و ۷۰ به این گروه پیوستند به این دلیل بود که «مجاهدین» خبر از تشکیلِ جامعه‌ای فراملیتی که در آن عدالت اجتماعی به خوبی رعایت شده و مهمتر از همه جامعه ای مطابق با هنجارهای آنچه که  «اسلام انقلابی» خوانده می شد را خبر می داد.

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

صابرین‌نیوز به نقل از یک منبع امنیتی نوشت: «دو مرکز آموزشی پیشرفته متعلق به موساد اسرائیل در اربیل در شمال عراق با موشک‌های بالستیک مورد حمله قرار گرفتند.» صابرین‌نیوز درباره این زمان نوشت: «به هیچ‌وجه تصادفی نیست و در زمان حمله، سامانه‌های پدافند موشکی آمریکایی پاتریوت ۲ و ۳ که در اربیل در شمال عراق مستقر هستند، کار نمی‌کردند. خبرنگار شبکه الجزیره می‌گوید، «ساختمان جدید و در حال ساخت کنسولگری آمریکا در اربیل»، هدف حملات موشکی امشب بود.به نوشته صابرین نیوز، ۶ فروند موشک بالستیک از نوع فاتح ۱۱۰ به این ساختمان در اربیل اصابت کرد.

  • مصطفی آزاد
  • ۰
  • ۰

رحمان کریمی صرفا و تنها در سایت های سازمان تروریستی مجاهدین بعنوان «شاعر ، نویسنده انقلابی، آموزگار»! و ارجیفی از این دست خطاب می شود و هر کلمه دیگری هم مثل استاد و  . . . که بار او کنند، وی همچنان متهم به همدستی و همکاری با وطن فروش ترین گروه در تاریخ معاصر ایران بشمار می رود.

لذا رحمان کریمی نه تنها فردی انقلابی نبود بلکه یک توده ای و زمانی جاسوس «کا گ ب» ی شوروی سابق و عضو سازمان جوانان حزب توده در ایران بود. که به عضویت در چنین سازمانی افتخار هم می کرد. سازمانی که رهبری آن زمانی با نورالدین کیانوری بود.

بنابراین رحمان کریمی وطن فروشی را بخوبی در مکتب نورالدین کیانوری دبیر اول کمیتهٔ مرکزی حزب توده ایران (۱۳۵۷–۱۳۶۲) آموخت. لذا با چنین سوابق خیانت باری به گروه ترویستی مجاهدین پیوست، تا با گرفتن جیره و مواجیب در مقابل خیانت ها و وطن فروشی های رجوی که اوج آن پیوستن به ارتش صدام در زمان جنگ بود، سکوت پیشه کرده و خیانت ها او را توجیه کند. بدین ترتیب شد قلم به مزد رجوی.

البته اینکار سود دوطرفه داشت رحمان کریمی به پول و رفاه و عیاشی های خود در خارج از کشور می رسید و رجوی هم از نام او بعنوان باصطلاح یک «مارکسیستِ» عضو «شورای ملی مقاومت» بهره خود را می برد. عجب معامله ای!

البته وطن فروشی و خیانت به مردم ایران وجه مشترک حزب توده و مجاهدین است . به همین دلیل هم رحمان کریمی که به نوکری عادت کرده بود خیلی راحت در آستان مجاهدین فرود آمد تا فاز جدیدی از خیانت و وطن فروشی را که از حزب توده به ارث برده بود با خفت و خاری در کنار رجوی سردسته وطن فروشان ادامه دهد.

در وصف رحمان کریمی همین بس که یکی از بدترین کارهای این مردک مزدور و البته بی خاصیت خوش خدمتی به رجوی در قبال توهین و نوشتن بر علیه جداشدگان بود.

رحمان کریمی سالها در قبال جنایات رجوی از ترور در داخل کشور گرفته تا جنگیدن در کنار سربازان عراقی بر علیه مردم ایران سکوت پیشه کرد.

اما علیرغم تمامی جست و خیزهای میمون وار و ادا و اطوار های به ظاهر انقلابی ی رجوی و پوشاندن لباس پلنگ به رحمان کریمی، هنوز هم مهمترین صف‌بندی سیاسی ایران امروز، مرز بین وطن پرستی و وطن‌ فروشی است. لذا  مجاهدین و هم حزب توده همچنان از دید مردم ایران در صف وطن فروشان و خائنین به کشور در تاریخ معاصر دسته بندی می شوند.

  • نویسنده : سعید پارسا
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

عضو سابق تیم‌های عملیات تروریستی فرقه رجوی گفت: فرقه، یک جوان تبریزی را به جهت وحشت از افشاگری ناپدید کرد.

به گزارش فراق، امیر نعمت اللهی که پس از بیست سال لب به سخن گشوده است در یک گفت و گوی ویدیویی اظهار داشت: در فرقه رجوی یک جوان تبریزی را به علت اینکه گفته بود نمی خواهم در فرقه بمانم، به زندان ابوغریب فرستادند و او در زندان بیماری سل گرفت و دوباره نزد فرقه بازگشت اما این بار فرقه او را به جهت وحشت از افشاگری ها از زندان ابوغریب ناپدید کرد.

به نوشته انجمن نجات، نعمت اللهی پس از جدایی از فرقه رجوی به کانادا مهاجرت کرد و اکنون ۴۸ ساله است. او که در خانواده‌ای هوادار مجاهدین در ارومیه رشد کرده بود، در سن ۲۱ سالگی به سازمان مجاهدین خلق در عراق پیوست و پس از ۵ سال خدمت به مجاهدین که بخش اعظم آن در واحد عملیات های چریک شهری مجاهدین خلق بود، دریافت که در این تشکیلات جان افراد بی ارزش است و برای مسعود رجوی هدف وسیله را توجیه می‌کند.

نعمت اللهی به تازگی در گفتگویی با سیامک نادری که در وبسایت حقیقت مانا منتشر شده است، از فضای اختناق شدید در تشکیلات مسعود رجوی و آموزش‌های عملیات نظامی و تروریستی به اعضای زیر سن قانونی (کودک سربازان) در پایگاه‌های مجاهدین خلق می‌گوید. او در این مصاحبه از چندین نفر نام می‌برد که به روش‌های مختلف توسط تشکیلات مجاهدین خلق سرکوب، کشته یا ناپدید شدند که در فرصتی دیگر به آن پرداخته خواهد شد. در این گزارش، بر مبنای مشاهدات نعمت اللهی، به ماهیت تروریستی و ضد انسانی سران مجاهدین خلق چه در قبال ملت ایران و چه در مقابل اعضای خودشان پرداخته می‌شود.

امیر نعمت اللهی در اوایل دهه ۷۰ به سازمان تروریستی مجاهدین خلق در عراق پیوست و خیلی زود پس از گرفتن آموزش های چریکی و بمب گذاری برای راه اندازی عملیات به ایران فرستاده شد. او شیوه‌های عملیات تروریستی را در پایگاه مجاهدین خلق زیر نظر افرادی چون ابراهیم ذاکری، فرزاد آشنا، مهری حاجی نژاد و افراد دیگری که نامشان را به خاطر نمی‌آورد، فرا می‌گیرد. اما هنگامی که برای منفجر کردن ساختمان مرکزی ناحیه انتظامی تهران بزرگ به ایران اعزام می‌شود با تناقضاتی روبرو می‌شود. او انگیزه مسعود رجوی را متفاوت با انگیزه خود می‌یابد. انگیزه رجوی از عملیات های کور و بدون برنامه‌ریزی و پشتیبانی مناسب در ایران را چنین شرح می‌دهد: «هر دو طرفش برای مسعود رجوی برد برد است یا کشته می‌شدیم که به تعداد شهدای سازمان اضافه می‌شد یا عملیات انجام می‌شد.»

پیش از اجرای عملیات در تشکیلات به نعمت اللهی و هم تیمی‌هایش گفته می‌شود که همه چیز شناسایی شده اما او بعدها در می‌یابد که معدود تصاویری که به عنوان نقشه به آنها نشان دادند، تصاویر نقشه تهران بود که فرماندهانش از گوگل مپ گرفته بودند. در تشکیلات رجوی به آن‌ها گفته شده بود که در ساختمان هدف، تنها مقامات ارشد نیروی انتظامی هستند. نعمت اللهی روز عملیات با واقعیت هایی خلاف ادعاهای سازمان مواجه می‌شود. او می‌گوید: «خودم که داخل ساختمان رفتم دقیقا دیدم. اصلا آن طوری نبود. گفته بودند فقط سردمداران نیروی انتظامی هستند. من رفتم داخل بمب‌ها را بگذارم دیدم حدود ۱۰۰ تا جوان هفده هجده ساله سرباز بودند که از ناحیه‌ها آورده بودند برای مناطق تقسیم کنند. بمب را آماده کردم اما این صحنه را که دیدم دگمه را نزدم…داخل ساختمان یک عالمه نیروی کارمند بود.»

همچنین، تمام اطلاعاتی که فرماندهان عملیات درباره مختصات داخلی ساختمان، حراست و امنیت مکان به آن ها داده بودند، غلط از کار درآمده بود و نعمت اللهی با صدها پرسش در ذهنش از محل ارتکاب جرم بیرون می‌آید. او به این نتیجه می‌رسد: «به نظر من ما را فرستاده بودند که یا صددرصد دستگیر بشویم یا بمب منفجر بشود…مقدار مواد منفجره آنقدر زیاد بود که کسی سالم بیرون نمی‌آمد. هدف وسیله را برای رجوی توجیه می‌کند. ولی من وقتی این صحنه‌ها را دیدم به خودم شک کردم که برای چه آمده‌ام.»

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

امسال هم عجوزه فرقه رجوی به مناسبت روز جهانی زن (۸ مارس) شوگردانی جدیدی راه اندازی نمود و یک سری چرندیات بی‌پایه و اساس به خورد زنان خارجی داد.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، رجز خوانی و لاف در غربت های مریم قجر پایانی ندارد و فکر می کند با افسار پاره کردن و یاوه بافی می تواند سر زنان خارجی و یک سری پناهندگان را شیره بمالد. در مقابل برخی از زنان منتسب به تشکیلات غربی به خاطر منافع و چاپیدن بیشتر با دریافت دلارهای تشویقی در برنامه فرقه شرکت می کنند

مریم قجر عجوزه در بخشی از سخنرانیش به خاطر کرنش و جلب حمایت زنان غربگرا و شبکه غربی این بار سعی نمود خود را منجی زنان اوکراینی نمایش دهد و به آنان نیز پیام مقاومت بدهد تا از زنان فرقه یاد بگیرند.

او درادامه سخنرانی اش گفت، «رجوی یک مقاومت عظیم علیه بنیاد گرایی و زن ستیزی را بنیاد نهاد» باید به این خانم بی حیا و مزدور غرب گفت، آنچه که در یکی دو  دهه اخیر دیدیم و از طرف جدا شدگان افشا می شود بنیادگرایی محض از جمله فرقه گرایی، به یغما بردن هست و نیست زنان و بی هویت نمودن آنان درفرقه منافقین است.

به گزارش فراق، زنک عجوزه خیانت کار چرا از طلاق های اجباری، ازدواج اجباری، تفکیک زنان از مردان، جدا نمودن با زور مادران از کودکان، به قتل رساندن زنان معترض،  تشکیل حرمسرا و عقیم کردن زنان و مرگ های زودرس چیزی نمی گوید

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

مریم رجوی روز جهانی زن را امسال، از زنان اوکراینی شروع کرد و انواع و اقسام زنان دیگر کشورها را هم در ویترین تبلیغاتی خود جای داد. ویترینی که به طرز عجیبی از حضور «زنان مجاهد خلق» خالی بود و مشخص بود این زنان حتی به درد تبلیغات مریم رجوی در ۸ مارس هم نمی خورند!

در اینجا هدف پرداختن به حرافی های مضحک مریم رجوی از جمله نامگذاری روز زن امسال به نام زنان اکراینی و یا تبریک روز جهانی زن به زنان در افغانستان، اوگاندا، اتیوپی، شاخ افریقا و  کذا و کذا نیست! بلکه بیان واقعیت هایی است که ماهیت ضدزن‌ترین زنِ تاریخ درباره حقوق زنان در تشکیلات این فرقه را بیان می کند.

تناقض رفتاری مریم رجوی بر کسی پوشیده نیست. او در حالی ۸ مارس امسال را بعنوان روز زن گرامی می دارد که سالهاست خانواده اعضای زنان گرفتار در اردوگاه این فرقه در آلبانی در حسرت و آرزوی دیدار با عزیزانشان روزگار سپری می کنند.

زنان در تشکیلات مجاهدین صرفا برده های جنسی محسوب می شوند که در حرمسرای رجوی تحت عنوان «شورای رهبری» مشغول خدمات دهی به مردک کوتوله و بیمار جنسی مسعود رجوی هستند. بنابراین مریم رجوی فقط می تواند درباره حقوقِ شیطان حرف بزند و نه انسانها!

بنابراین بدیهی است زنان در تشکیلات مجاهدین از افسرده ترین و نگونبخت ترینِ زنان در عصر کنونی بشمار می روند که در ویترین تبلیغاتی مریم رجوی هم جایی ندارند.

افسردگی در زنان «مجاهد»! قبل هر چیزی ناشی از دو عامل؛ عقیم سازی که با عمل جراحی و در آوردن رحِم زنان در تشکیلات مجاهدین که تحت عنوان رسیدن به «قله رهایی» از آن نام برده می شود، آغاز می گردد. و تجاوز جنسی رهبر فرقه به اغلب این زنان است که شایستگی عضویت در «شورای رهبری» یا همان حرمسرای مجاهدین را پیدا می کنند. طبق یافته های جدید، افراد مبتلا به افسردگی زودتر از زمان پیش بینی شده می میرند، الگویی که در سال های اخیر در بین زنان عضو مجاهدین رواج داشته است.

در اینجا بد نیست نظر مخاطبان را به پاسخ خانم بتول سلطانی عضو پیشین شورای رهبری مجاهدین با بیش از ۲۰ سال سابقه به سوال خبرنگار سایت راه نو در تاریخ سی ام فروردین سال ۱۳۹۹ جلب کنم که پرسید: با توجه به اینکه خودتان هم یک زن هستید می توانید از وضعیت زنان در سازمان «مجاهدین» بگویید؟ و اکنون که سالهاست از آنها جدا شده و پای در دنیای آزاد گذاشته اید چه حسی دارید؟ چه تفاوت هایی را بین ادعای مریم رجوی در خصوص زنان در «مجاهدین» با واقعیت های موجود می بینید؟

خانم سلطانی:  زنان در فرقه رجوی از اولیه ترین حقوق انسانی محرومند. آنها حق ازدواج ندارند حال چه رسد به انتخاب همسر.

با آنها مثل برده رفتار می شود. وقتی من در تشکیلات آنها می دیدم زنها نمی توانند رفت و آمد تنها داشته باشند و افراد مرتب مراقب همدیگر هستند و باید همدیگر را گزارش کنند، بشدت بهم می ریختم. کسی جرات بیان چنین انتقاداتی را به تشکیلات نداشت و باید به قوانین سخت و ضد انسانی فرقه تن می دادیم.

بسیاری از زنان بخاطر اعتراض و تن ندادن به دستورات تشکیلاتی در زندان بودند و مورد اهانت و کتک و آزار جسمانی قرار می گرفتند. حتی خودکشی های اجباری نیز برای زنانی که از قوانین فرقه پیروی نمی کردند در تقدیر آنان بود که با قرص سیانور انجام می گرفت . . .

زنان نباید در تشکیلات از خود اشعه زنانگی می دادند. حتی مسائل بهداشت فردی اعضا نیز تحت کنترل فرقه بود. آرایش کردن و آراستن خود هیچ معنا و مفهومی در تشکیلات نداشت.

اوج نگاه «مجاهدین» به زنانِ تشکیلات، جدای از استفاده ابزاری که در راستای اهداف ضد ملی و میهنی این گروه انجام می گرفت، بهره برداری جنسی برای شخص رهبر فرقه یعنی مسعود رجوی بود.

بنابراین حاصل جمع تمامی رفتارهای برده وار رهبران تروریست مجاهدین نسبت به زنان در بند تشکیلات ابتلای آنان به انواع و اقسام بیماریهای روحی و روانی و جسمی صعب الاعلاج و طول عمر کوتاه است.

یک مقایسه آماری بین سالهای ۱۳۹۵ تا آبان ۱۳۹۹ از مرگ و میر اعضای فرقه تروریستی  مجاهدین نشان می دهد که «امید به زندگی» هر عضو در زنان ۶۳.۹ سال و در مردان ۶۲.۸ سال است. که اگر آنرا با متوسط طول عمر زنان و مردان ایرانی (۷۹.۴ سال برای زنان و  75.5 برای مردان) مقایسه کنیم اختلاف فاحشی را مشاهده خواهیم کرد.

ضمن اینکه اختلاف متوسط طول عمر زنان به نسبت مردان در این فرقه ۱.۱ سال است که در مقایسه با استاندارد جهانی (چهار و نیم سال) نزدیک به فاجعه است.

این آمار نشان می دهد که زنان به مراتب شدیدتر از مردان تحت اجبارات و فشارهای روحی و روانی و جسمی درون فرقه قرار دارند. بعبارتی اگر این افراد در داخل این فرقه نبودند؛ زنان ۱۵.۵ سال و مردان ۱۲.۵ سال بیشتر می توانستند عمر کنند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
باید گفت این نوع حرکات ایذایی از یک سو حرکتی بشدت سخیف و ابلهانه و از سوی دیگر هم ورشکستگی سیاسی و زوال پایگاه اجتماعی این گروه تروریستی و فرقه ای را نشان می دهد. که تا کجا قاقیه را باخته اند که مجبورند با چنین حرکات مضحکی به اعضای نگوبخت و گرفتار در اردوگاه این گروه در آلبانی روحیه بدهند.

 

یکی از چالشهای فرقه رجوی از بدو تاسیس تا به امروز جایگاه خانواده در باورها و ایدئولوژی این فرقه بوده است.

اگر نگاهی به نحوه برخورد مجاهدین با موضوع خانواده از گذشته تا حال بیندازیم خواهیم دید خانواده همیشه ابزاری برای پیشبرد فعالیت های سازمانی این فرقه بوده و هرگز در جایگاه واقعی خود برای رهبران خودخوانده مجاهدین ارزش نداشته است. چرا  که خانه و خانواده مرکز آرامش و صمیمیت و محبت است که این با ایدئولوژی «مجاهدین» تضاد ماهوی دارد.

برخوردهای دوگانه با موضوع خانواده نیز یکی از تناقضات رفتاری این گروه و حاصل ایدئولوژی دو سر مجاهدین بحساب می آید که صرفا در راستای اهداف ضد مردمی این فرقه معنا و مفهوم پیدا می کند.  که در مطلب زیر به اینگونه رفتار مجاهدین  اشاره می کنیم.

در ۲۰ بهمن ماه در بازار امام رضای مشهد در یک خرابکاری شعارهای هجارشکن و قسمتی از سخنرانی مسعود رجوی در قسمتی از بلند گوهای بازار پخش شد.

این کار نه تنها هیچ دست آوردی برای فرقه رجوی نداشت بلکه موجب ناراحتی مردم و اهالی بازار از این اتفاق نیز شد. و مردم برخلاف انتظار فرقه رجوی به این «ویس – voice»  هیچ واکنشی نشان ندادند.

فیلمی هم که توسط عامل فریب خورده «مجاهدین» از این اتفاق فیلم گرفته بود تنها توانست برای مدت کوتاهی در شوی تبلیغاتی فرقه رجوی در سایت ها و شبکه های اجتماعی جعلی این گروه دیده شود.

باید گفت این نوع حرکات ایذایی از یک سو حکرتی بشدت سخیف و ابلهانه و از سوی دیگر هم ورشکستگی سیاسی و زوال پایگاه اجتماعی این گروه تروریستی و فرقه ای را نشان می دهد. که تا کجا قاقیه را باخته اند که مجبورند با چنین حرکات مضحکی به اعضای نگوبخت و گرفتار در اردوگاه این گروه در آلبانی روحیه بدهند.

البته قضیه به همین جا ختم نشد. بلاخره بعد از چند روز در تاریخ  ۱ اسفند ماه نیروهای امنیتی کشورمان موفق شدند شخص خاطی را دستگیر کنند. بعد از دستگیری هم مشخص شد این فرد جزو خانواده  یکی از کشته شدگان مجاهدین در عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» بود که با پشتیبانی نیروهای صدام به خاک کشورمان صورت گرفت.

تا اینجای کار فرقه رجوی دوبار خانواده ای را فریب داده و باعث تغییر مسیر زندگی آنها شد.  بار اول یک عضو نگونبخت این خانواده را وادار کرد به خیانت به مردم اش کرد تا با همراهی نیروهای عراقی در تجاوز به کشورمان در سال ۱۳۶۷ کشته شود. دیگر اینکه نگون بخت دیگری از همین خانواده را با فریب وادار به یک حرکت مضحک در بازار امام رضای مشهد کرد که او هم دستگیر شد.

اما موضوع از آنجایی جالب تر می شود که  این فرقه با وقاحت تمام در اولین واکنش خود نسبت به دستگیری آن فرد از ارگان های حقوق بشری درخواست کرده که با توجه به این که فرد دستگیر شده از خانوده های مجاهدین هست از دولت ایران بخواهند که اجازه ملاقات با آنها را بدهند!

برخورد دوگانه و مضحک مجاهدین با این موضوع این سوال را در ذهن مخاطب ایجاد می کند که چگونه است این فرد جزو خانواده مجاهدین محسوب می شود ولی خانواده های اعضای گرفتار در درون فرقه رجوی در کشور آلبانی که سالهاست بدنبال نه حتی ملاقات بلکه فقط یک تماس تلفنی با عضو گرفتارشان در این فرقه هستند، خانواده مجاهدین محسوب نمی شوند؟!

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

ابراهیم مرادی، عضو نجات یافته از فرقه رجوی گفت: ۲۰ سال از عمرم را در فرقه رجوی به هدر دادم.

به گزارش فراق، ابراهیم مرادی که اخیراً جدایی رسمی خود از سازمان مجاهدین خلق را اعلام کرده است، در گفتگویی با تلویزیون اینترنتی مردم تی وی نحوه فریب و  ماندن اجباری خود در تشکیلات فرقه ای مجاهدین را شرح داد.

در سال ۱۳۸۰ زمانی که در شهر ایرانشهر مشغول کار بنایی بودم با فردی به نام فرید آشنا شدم که گفت بلوچ است و به من پیشنهاد داد تا به کمک او برای کار به کشورهای اروپایی بروم. من هم که قبلا تلاش های بی نتیجه ای برای مهاجرت به کشورهای عربی کرده بودم، از این پیشنهاد استقبال کردم. به این ترتیب قبول کردم که دنبال آینده بهتری بروم و قرار گذاشتیم که فردا همدیگر را ببینیم.

صبح من سر قرار رفتم. فرید با یک ماشین تویوتا آماده بود. مرا از ایرانشهر به شهر جکیگور بردند. شب آنجا در یک خانه خوابیدیم و ساعت ۳ شب به سمت مرز پاکستان (مند و بلو) رفتیم. آنجا فرید من را به یک فرد قاچاقبر معرفی کرد. قاچاقبر من را با اتوبوس به شهر کراچی پاکستان برد. در کراچی وارد یک آپارتمان شدیم. افراد دیگری هم بودند. بعداً فهمیدم که این آپارتمان در واقع پایگاه موشکی مجاهدین خلق بوده است. بعد از چند روز انتظار به من گفتند رفتن مستقیم به کشورهای اروپایی مشکل هست و بایستی ابتدا به کشور عراق بروی و بعد از اقامت کوتاهی شما را به کشور مورد نظرتان میبریم. من هم که کاملاً به آنها اعتماد کرده بودم قبول کردم و آنها با  یک پاسپورت جعلی مرا به اردن و سپس بغداد منتقل کردند. در فرودگاه بغداد یک ماشین ون با دو نفر لباس شخصی منتظر من بودند. از من استقبال گرمی کردند و فهمیدم اینها ایرانی هستند. با هم به هتلی رفتیم که بعد فهمیدم مقر سازمان مجاهدین است. برایم فیلم هایی از رژه ارتش آزادیبخش پخش می کردند و جلسات توجیهی که به مجاهدین بپیوندم. من هم مصر بودم که من برای رفتن و کار در اروپا به اینجا آمده ام. بعد از روزهای متوالی انتظار وبحث بی نتیجه با تهدید مرا قانع کردند که به کمپ اشرف بروم.

ابراهیم مرادی که در آن زمان ۴۳ سال سن داشت، به این ترتیب در دام سازمان مجاهدین خلق گرفتار شد. سازمانی که تا قبل از این ماجرا اسمی از آنها نشنیده بود و هیچ ذهنیتی نداشت. مرادی همچنین در رابطه با نحوه برخورد سازمان با اعضا و چگونگی تحت فشار قرار دادن افرادی که قصد جدایی از فرقه را داشتند و تهمت ها و توهین ها مواردی را بیان کرد.

  • مصطفی آزاد