این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)
دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید . ضمن اینکه با آدرس دوم ghased1393.blogsky .com هم در این مسیر پیش می رویم ...
رسانههای وابسته به تشکیلات خائن منافقین، همواره از گذشته با انتشار اخبار جعلی و دروغپردازیهای مضحک، تلاش کردهاند تا خود را دارای تعداد زیادی هوادار معرفی کنند.
به گزارش فراق، چند وقت پیش و در راستای همین خط کاری، منافقین ابتدا با جعل نامهای منتسب به سپاه پاسداران، ادعا کردند که دارندگان تصویر سلطنتطلبان هنگام دستگیری در ایران مورد پیگرد قرار نمیگیرند و امروز نیز یکی از مواجب بگیران مجاهدین این دروغ را به دروغ بزرگتری تبدیل کرده و مدعی شده که دارندگان همین تصاویر در گوشیهای خود، از زندان هم آزاد شدند! به زعم خود احمقشان هم خواستند با این اقدام به دو هدف تیر بزنند؛ هم به جمهوری اسلامی هم به دیگر رقیب متوهمشان یعنی سلطنتطلبان.
این ادعاهای پوچ و واهی، بیش از هر چیز، عمق درماندگی و توهم این تشکیلات مزدور را نشان میدهد. منافقین که سالهاست در پناه دشمنان ایران اسلامی، روزگار را به تباهی می گذرانند، آنچنان در گرداب توهم غرق شدند که گمان میکنند با جعل یک نامه یا پخش یک شایعه، میتوانند برای نکبت مجاهدین، اعتبار و هویت بخرند.
آنان که حتی در اوج قدرتشان نیز نتوانستند ریشه در دل مردم ایران بدوانند، امروز تنها به پشتوانه دلارهای به دست آمده از وطن فروشی و خیانت، به حیات نحس خود ادامه میدهند. البته این چند دلقک پوشالی نیز، به زودی برایشان فرو خواهد ریخت و آنگاه، جز خفت، خواری و نابودی، عایدی برایشان نخواهد داشت. حکم نهایی دادگاه منافقین نیز به زودی صادر میشود و دیگر هیچ کجای جهان برای این خائنین امن نخواهد بود.
بر اساس یافتههای پژوهشی، سه مؤلفه اصلی «روایتسازی هدفمند»، «تروریسم سایبری» و «عملیات روانی دیجیتال» به عنوان پایههای راهبردی منافقین در جنگ شناختی علیه ملت ایران شناسایی شده است.
به گزارش فراق، بررسیها نشان میدهد که تشکیلات خائن و ضدمیهنی منافقین در طول جنگ ۱۲ روزه با بهرهگیری از سکوهای تلگرام و اینستاگرام، به طور همزمان به برجستهسازی روایتهای ساختگی، ایجاد ترس و دلهره و فراخوان به خشونت پرداخته است. این مقاله به بررسی نقش تشکیلات تروریستی منافقین در جنگ ترکیبی-شناختی علیه جمهوری اسلامی ایران، با تمرکز بر جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونیستی میپردازد.
تشریح سه مؤلفه منافقین در جنگ شناختی
منافقین، همواره روایتسازی را به عنوان سلاح اصلی خود قرار دادهاند؛ روایتی که دگرسازی، کینتوزی و خشونت را توجیه میکند. در جنگ ۱۲ روزه، این روایتسازی برای القای ناکارآمدی حکومت، اعتمادزدایی و مشروعیتزدایی از نظام به کار رفت.
مؤلفه دوم، تروریسم سایبری است: از جاسوسی تا تهدید جانی مجازی. هر فعال رسانهای که ماهیت منافقین را افشا کند، با کمپینهای هتک حرمت، ترور شخصیت و تهدید به قتل از سوی این جنایتپیشهها مواجه میشود. اسناد نشان میدهد منافقین لیستهای سیاهی از کاربران ایرانی را در اختیار دارند که با ارسال پیامهای مستقیم تهدیدآمیز، آنها را هدف قرار میدهند.
مؤلفه سوم، عملیات روانی دیجیتال با همزمانی حملات سایبری و میدانی است. منافقین در لحظاتی که اخبار هک سامانههای یک بانک در ایران منتشر شد، بلافاصله روایت «فروپاشی قریبالوقوع» را تزریق کردند تا وحشت عمومی ایجاد شود.
از ساعت ۶ صبح ۲۳ خرداد، کانالهای تلگرامی منافقین با هشتگهای هماهنگ (#فروپاشی_ایران) کلانروایت جعلی «اسرائیل فقط پایگاه نظامی میزند» را منتشر کردند تا حملات اربابشان به غیرنظامیان را پوشانی کنند. کانال اصلی منافقین در تلگرام در روز اول جنگ، ۴۷ پست پیاپی درباره «کمبود نان در تهران» منتشر کرد. این پستها با تصاویر جعلی از قفسههای خالی سوپرمارکتها، کاربران را تشویق به خرید میکرد.
صفحات مجازی منافقین در اینستاگرام هم استوریهایی با متن «سوخت تمام شد، فردا بدون بنزین میمانید» منتشر کرد. این محتوا با تکنیک پارهحقیقتگویی (یک پمپ بنزین شلوغ در روز عادی را به عنوان «تمام ایران» نشان دادن) همراه بود.
۲۲ مهرماه، تشکیلات تروریستی منافقین از نهادی پوششی تحت عنوان «کانون همکاری نهادهای جمهوریخواه ایران» رونمایی کرد که این نهاد، هدفی جز تلاش مذبوحانه برای بازسازی چهره منفور تشکیلات مزدور مجاهدین خلق (MOK) ندارد.
به گزارش فراق، این تشکیلات خائن که همواره به دلیل همکاری با دشمنان ملت، دست داشتن در ترورهای متعدد و خیانت به منافع ملی ایران، در تمام دنیا به عنوان تروریست شاخته میشود تلاش دارد با عناوین جدید و شعارهای فریبنده دموکراسی و ملیگرایی، خود را بهعنوان گروهی هنوز زنده معرفی کند.
بیانیه منتشر شده از طرف این کانون، پر از توهمات منافقین است که سالهاست تحت سرکردگی رجوی گورخواب و مریم قجر، عجوزه هزار شوهر نشخوار شده است. حمایت علنی اعضای ارشد مجاهدین خلق از این کانون، مهر تأییدی است بر این حقیقت که این حرکت، بخشی از یک طرح حسابشده برای فریب افکار عمومی است.
ایرانیان خارج از کشور باید با هوشیاری و آگاهی، از ماهیت این فریبکاریها اطلاع یابند و اجازه ندهد این تشکیلات خائن رو به مرگ بار دیگر با نقاب دموکراسی به اهداف شوم خود نزدیک شود. تاریخ گواه است که منافقین هرگز خیرخواه ایران و ایرانی نبودهاند و هرگونه نزدیکی به منافقین، به معنای همراهی با دشمنان ملت ایران است.
در ادامه رسیدگی به پرونده سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در جلسه ۴۱ دادگاه، وکیل شکات پرونده، حجتالاسلام مسعود مداح، با ارائه شواهد و مستندات، نقش مستقیم سرکردگان این گروهک در عملیاتهای تروریستی علیه مردم ایران را تشریح کرد.
به گزارش خبرنگار فراق، مداح با اشاره به نقش مسعود رجوی، مریم قجر، مهدی ابریشمچی، زهره اخیاری، مژگان پارسایی، سهیلا شعبانی، احمد شکرابی و حسن نظامالملکی در عملیاتهای تروریستی نظیر آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان، اظهار داشت: این افراد بهعنوان رهبران و فرماندهان سازمان، مستقیماً در طراحی، هدایت و اجرای حملات مسلحانه علیه مردم و نظام جمهوری اسلامی نقش داشتهاند.
وی افزود: مسعود رجوی در سال ۱۳۶۰ فرمان جنگ مسلحانه را صادر کرد و مریم قجر بهعنوان جانشین او، شخصاً در مناطق عملیاتی حضور داشته و عملیاتهای تروریستی را هدایت میکرده است.
وکیل شکات با استناد به ماده ۱۳۰ قانون مجازات اسلامی، تأکید کرد: رهبران گروههای تروریستی، حتی اگر خود سلاح به دست نگیرند، به دلیل هدایت و سازماندهی اقدامات، مسئول اصلی جنایات هستند و باید با شدیدترین مجازات مواجه شوند.
وی همچنین به نقش مهدی ابریشمچی در تأمین تسلیحات و زهره اخیاری در هدایت تیمهای عملیاتی دانشآموزان در ترورهای دهه ۶۰ اشاره کرد.
مداح با تبیین عناوین مجرمانه محاربه، بغی و افساد فیالارض در فقه و قانون، گفت: اقدامات منافقین، از جمله ایجاد ناامنی، قتل و تخریب گسترده، مصداق بارز این جرایم است. حتی عضویت در این گروهک و علم به اهداف آن، برای مجازاتهای سنگین مانند اعدام کافی است.
وی افزود: عملیاتهای این گروهک در زمان جنگ تحمیلی، که با همکاری رژیم بعث انجام شد، مصداق تسلط دشمن بر اراضی و افراد خودی بوده و طبق قانون، افساد فیالارض محسوب میشود.
در این جلسه، قاضی دادگاه با طرح پرسشی درباره نقش رهبران در مقایسه با افراد مسلح در میدان، بر اهمیت مسئولیت سردستههای گروههای تروریستی تأکید کرد. مداح در پاسخ گفت: رهبر گروهک که عملیاتها را طراحی و هدایت میکند، حتی اگر مسلح نباشد، مسئول اصلی جنایات است و قانونگذار نیز این مسئولیت را به سردستهها نسبت میدهد.
وکیل شکات در پایان از دادگاه خواست تا با بررسی دقیق تفاوتهای میان نهضتهای آزادیبخش و گروههای تروریستی، ماهیت واقعی منافقین را که تحت نقاب دلسوزی برای مردم ایران پنهان شدهاند، افشا کند.
این جلسه بار دیگر ابعاد جنایات سازمان منافقین و نقش کلیدی سران آن در نقض امنیت ملی و حقوق مردم ایران را روشن ساخت.
به هلاکت رسیدن موسی خیابانی در بهمن ۱۳۶۰ و شناسایی و انهدام خانههای تیمی منافقین عملاً کلیه ارتباطات تشکیلاتی آنها را از هم پاشیده بود، از این رو منافقین برای برون رفت از ناکامیهای پیاپی، به ترور امامان جمعه رو آوردند تا به باور خود، هم حلقه اتصال امام امت را با امت قطع کنند.
به گزارش فراق، آیت الله اشرفی اصفهانی، پنجمین شهید محراب یکی از همین امامان جمعه بود که در ۲۳ مهر ۱۳۶۱، توسط یکی از عوامل سازمان تروریستی مجاهدین خلق به شهادت رسید.
شیخ عطاالله اشرفی اصفهانی سال ۱۳۰۲ در حالی که بیست ساله بود جهت ادامه تحصیل از اصفهان راهی قم شد و در مدارس رضویه و فیضیه تحصیل کرد. در دروس آیات عظام؛ شیخ عبدالکریم حائری، سید محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر، سید محمد حجت، سید حسین بروجردی و امام خمینی (ره) شرکت داشت و در ۴۰ سالگی به درجه اجتهاد رسید.
پس از ورود آیتاللّه بروجردى به حوزه علمیه قم، دوازده سال در محضر ایشان حضور یافت و مناسبات نزدیکی میان آنان به وجود آمد. در سال ۱۳۳۵ بعد از ۲۳ سال اقامت در قم، با نظر آیتالله بروجردی به کرمانشاه هجرت و حوزه علمیه آن شهر را احیا کرد. آیت الله بروجردی، حضور معظم له را برای نشر معارف و احکام دین و همچنین رونق حوزه علمیه آن شهر مؤثر میدانست. وی یکی از اثرگذارترین عالمان غرب کشور قبل و بعد از انقلاب بود.
مرجعیت حضرت امام خمینی (ره)
آیتالله اشرفی اصفهانی از همان ابتدا، مروج مرجعیت امام خمینی (ره) بود. تلاشهای معظم له در این زمینه، به همراهی و هم نظری اغلب علمای کرمانشاه با مرجعیت حضرت امام (ره)، بعد از ارتحال آیت الله سید محسن حکیم، شد. وی در ایام محرم و رمضان از شاگردان امام (ره) و فعالان نهضت ایشان، دعوت میکرد که در مسجد آیتاللّه بروجردى کرمانشاه سخنرانى کنند و ضمن آشنا کردن مردم با مسائل اسلامى به مسئله مرجعیت حضرت امام (ره) نیز بپردازند.
آیت الله اشرفی در این باره میگفت: «بعد از رحلتآیت الله بروجردی اینجانب برحسب تشخیص خود و تفحص از شخصیتهای بزرگ علمی نجف اشرف و حوزه علمیه قم، حضرت امام (ره) را شایسته برای مقام مقدس مرجعیت معرفی نمودم و عامه مردم را در امر تقلید به ایشان سوق دادم که این موضوع با مخالفت بعضی و کارشکنی آنان مواجه شد و از سوی ساواک تهدید به تبعید گردیدم. ولی به لطف خداوند بزرگ در راه انجام این امر الهی و وظیفه شرعی موفق شدم».
وی همواره از امام خمینی (ره) به عنوان «کسى که از او ترک اولى سر نمىزند و ذرهاى هواى نفس ندارد، رهبر انقلاب، مرجع تقلید جامع الشرایط، اعلم، اورع و ولى فقیه است» نام مىبرد.
پرچمدار راهپیمایی تاسوعای حسینی
اولین راهپیمایى عمومى که به دعوت آیت الله اشرفی صورت گرفت، راهپیمایى روز عید فطر بود که در پى آن، راهپیماییها و تظاهرات زیادى انجام شد که یکى از مهمترین آنها، راهپیمایی سراسری در روز تاسوعاى سال ۱۳۵۷ بود. با این که یکی از مقامات ساواک به وسیله تلفن ایشان را تهدید به قتل کرده بود، ولی ایشان در راهپیمائی شرکت کرد و رهبری این حرکت عظیم را عهده دار بود.
در دوران اوجگیرى انقلاب نیز با جمعی از امامان جمعه و آیات عظام (شهید مدنى، شهید دستغیب، شهید صدوقى و سید جلالالدین طاهرى)، اعلامیهاى را مبنى بر غیرقانونى بودن حکومت شاه و خلع او از قدرت، منتشر کرد. معظم له در دوران دولت بختیار نیز در جمع روحانیون متحصن در مسجد دانشگاه تهران بود که اعتراض خود را نسبت به ممانعت بختیار از ورود امام خمینى (ره) به میهن، ابراز داشتند.
کارشناسان میگویند که تخلیه تلفنی بخشی از راهبرد «نفوذ کمهزینه» است؛ یعنی بهجای حملات سایبری پیچیده یا عملیات میدانی پرهزینه، مهاجمان از اشتباه انسانی برای دسترسی به دادههای حساس بهره میبرند.
به گزارش فراق، در ماههای اخیر، کارشناسان امنیتی بارها نسبت به گسترش نوعی از عملیات اطلاعاتی موسوم به «تخلیه تلفنی» هشدار دادهاند؛ روشی که گروهک تروریستی منافقین و برخی سرویسهای اطلاعاتی خارجی از آن برای جمعآوری دادههای هدفمند از نهادهای دولتی، نخبگان علمی و مراکز حساس کشور استفاده میکنند.
این شیوه که با ظاهر فریبنده تماسهای معمولی انجام میشود، بهتدریج به یکی از ابزارهای اصلی جاسوسی غیرمستقیم تبدیل شده است.
جنگ نرم در بستر تماس تلفنی
در ظاهر، تماسها ساده و حتی دوستانهاند، اما در واقع بخشی از یک شبکه سازمانیافته برای جمعآوری دادههای حیاتی محسوب میشوند. مهاجمان در پشت این تماسها، از فناوریهای پیچیده تغییر IP، شبیهسازی شماره تلفن و جعل هویت سازمانی استفاده میکنند تا اعتماد مخاطب را جلب و او را به افشای اطلاعات حساس سوق دهند. بر اساس گزارشهای امنیتی، منافقین در جریان جنگ ۱۲ روزه با سوءاستفاده از این روش، موفق شدند اطلاعات دقیقی از ساعتهای پرتردد بیمارستان فارابی کرمانشاه بهدست آورند و آن را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار دادند؛ اقدامی که ابعاد تازهای از همکاری اطلاعاتی منافقین با دشمنان ملت ایران را آشکار کرد.
سه الگوی اصلی در تخلیه تلفنی
تحقیقات فنی نشان میدهد این گروهها از سه الگوی مشخص برای نفوذ تلفنی استفاده میکنند. این سه الگو در ادامه تشریح شده است.
تماس با شمارههای شبیهسازیشده: تماس از شمارههایی که به ظاهر رسمی یا داخلیاند، اما در واقع از خارج کشور هدایت میشوند.
مدل «ترمینیشن» یا انتقال تماس: تماس از خارج برقرار میشود ولی شمارهای با کد ایرانی روی گوشی ظاهر میشود تا مخاطب احساس امنیت کند.
روش «رایت کردن» یا جعل هویت سازمانی: در این روش تماسگیرنده خود را کارمند یا مسئول یک نهاد دولتی معرفی میکند و حتی شماره واقعی آن نهاد روی گوشی دیده میشود؛ سطحی از جعل که بهسختی از سوی عموم قابل تشخیص است.
در برخی نمونهها، تماسگیرنده با استفاده از اطلاعات نیمهواقعی (مانند نام، سمت یا محل کار فرد) مکالمه را به سمت پرسشهای شخصی و اطلاعاتی هدایت میکند؛ از جمله محل سکونت، برنامه سفر یا ساختار اداری نهاد مربوطه.
سرهنگ بازنشسته ارتش و جانباز جنگ تحمیلی گفت: منافقین اقدام به اغراق و بزرگنمایی کارهای خود میکردند، هم به خاطر دریافت اعتبار پیش صدام و هم برای تبلیغ کار کوچکی که انجام میدادند.
به گزارش فراق، شعاعالدین فلاحدوست در جلسه ۳۹ دادگاه محاکمه منافقین اظهار داشت: چیزی که برای منافقین اهمیت داشت، جلب اعتبار از صدام بود که به آنها کمک میکرد وابستگی خود را نشان دهند. نهایتاً چند عملیات محدود انجام دادند که بزرگترین آن، عملیات فروغ جاویدان بود که خوشبختانه موفقیتآمیز نبود و شکست خورد.
فلاح دوست گفت: نکته مهم این بود که، چون آنها ایرانی بودند و حتی اگر با نیروهای خودی برخورد میکردند، به دلیل تسلط به زبان فارسی و آشنایی با تاکتیکها، میتوانستند با نیروهای خودی صحبت کنند و بگویند که از یگان کناری هستند یا مسیر خود را گم کردهاند تا بتوانند به اهداف خود برسند و ادامه دهند. این باعث میشد نیروهای خودی اغفال شوند و آنها بتوانند به راحتی عملیات خود را انجام دهند.
جانباز شعاع الدین فلاح دوست گفت: آنها اقدام به اغراق و بزرگنمایی کارهای خود میکردند هم به خاطر دریافت اعتبار پیش صدام و هم برای تبلیغ کار کوچکی که انجام میدادند.
نزدیک به دو سال است که جنگی خانمان سوز و کودک کش در غزه به راه افتاده، روزانه رژیم موقت و کودک کش صهیونیستی، دهها زن و کودک بی دفاع را به خاک و خون می کشد، در طی این دوسال سران وابسته به دولت های آمریکا و اسرائیل، در سازمان تروریستی مجاهدین، خفه خون […]
نزدیک به دو سال است که جنگی خانمان سوز و کودک کش در غزه به راه افتاده، روزانه رژیم موقت و کودک کش صهیونیستی، دهها زن و کودک بی دفاع را به خاک و خون می کشد، در طی این دوسال سران وابسته به دولت های آمریکا و اسرائیل، در سازمان تروریستی مجاهدین، خفه خون گرفته بودند و هرگز کلامی در محکومیت یا قبح اعمال خشونت آمیز و مستمر صهیونیست ها، بر زبان نمی راندند، هرگز مسعود غائب و مریم بورژوا نشین، از خونریزی ها در غزه، نمی گفتند.
اما یکی دو روز است که مسعود و مریم، به میدان آمده اند و با کلماتی از قبیل “رئیس جمهور ترامپ” و” استقبال طرح رئیس جمهور آمریکا ” در پوست خود نمی گنجند!
به راستی چرا در این میان و طی این دوسال، سران تروریستی سازمان در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی موضع گیری نکردند؟ چرا نگفتند که اسرائیل برای چه، دست به قتل عام و نسل کشی در غزه زده است؟ جواب خیلی ساده است، مسعود و مریم نوکر و کلفت رژیم کودک کش و موقت صهیونیستی و آمریکا هستند. جیره و مواجب می گیرند، دستشان توی یک کاسه است، هر کودکی که در غزه بر زمین می افتاد، دل مسعود و مریم خوشحال می شد. همچنانکه در جنگ 12 روزه علیه مردم ایران، سازمان مجاهدین هرگز در محکومیت کشتار مردم عادی و تخریب منازل مردم چیزی نگفت.
مسعود همین دو روز پیش برای اولین بار نوشته است: ” حکومت حاکم بر ایران تنها طرفی است که خواهان ادامهٔ جنگ و ادامهٔ وضعیت گروگانها و رنج و محنت بیپایان مردم و کودکان غزه و عموم مردم بیگناه فلسطین و اسراییل است.” پس مردم فلسطین “بی گناه” هستند، با این حساب رژیم کودک کش صیونیستی می شود: گناهکار!
چرا زبان الدنگ مسعود، به گناهکار نامیدن رژیم موقت صهیونیستی، نمی چرخد؟
نمی شود که در یک جنگ رودرو ، دو طرف اصلی جنگ ، از یاد بروند. جنگ در غزه دو طرف اصلی داشت، مردم بی دفاع از یک طرف و توپ و تانک ها و هواپیماهای رژیم صهیونیستی از طرف دیگر. اگر مسعود ، عموم مردم فلسطین را بی گناه می داند پس گناهکار، رژیم صهیونیستی است.
خطاب به رهبران سازمان مجاهدین باید گفت: آنچه رژیم صهیونیستی در غزه، فلسطین، لبنان و سوریه جلو چشم جهانیان انجام میدهد، مصداق آشکار جنایت علیه بشریت است. آنچه در دنیای امروز با آن روبرو هستیم، نه تنها نشانی از انسانیت ندارد، بلکه مملو از دروغ و ریاکاری است. زن، کودک، سالخورده و بیمار در برابر چشمان جهانیان قربانی میشوند، بی آن که کوچک ترین رحمی در کار باشد. چگونه ممکن است مسیر آب، غذا و دارو را به روی زنان و کودکان ببندند و در حالی که این انسانهای بیدفاع از گرسنگی جان میدهند، برخی تنها نظارهگر باشند و حتی این جنایات را توجیه کنند؟ این وضعیت نه تنها غیرقابل هضم، بلکه ورای تحمل وجدان انسانی است.
هیچ انسان آزادهای نمیتواند صحنههایی را که کودکان از گرسنگی جان میدهند تاب بیاورد، اما این جنایات ادامه دارد و صدایی برای محکوم کردن آن شنیده نمیشود. در جهانی که باید انسانیت اصل باشد، جنایتکاران با بیشرمی، رفتار خود را توجیه میکنند و این، سند روشنی است از افول ارزشهای انسانی. ظلمی که امروز بر مردم فلسطین، غزه و دیگر مناطق مسلماننشین میرود، بازتاب همان منطق باطل است که در عاشورا رقم خورد؛ منطق بیانصافی، بیرحمی و انکار انسانیت.
این تصویر “شربت گله زمانی” دختر افغانستانی پناهنده در پاکستان است که در سال 1985 توسط استیو مک کاری Steve McCurry (متولد 1950) در پیشاور گرفته شد و در جهان معروف گردید. ماهنامه نشنال جئوگرافیک جلد 167، شماره 6 به تاریخ ژوئن 1985 از این عکس برای روی جلد مجله استفاده نمود. این عکس در […]
این تصویر “شربت گله زمانی” دختر افغانستانی پناهنده در پاکستان است که در سال 1985 توسط استیو مک کاری Steve McCurry (متولد 1950) در پیشاور گرفته شد و در جهان معروف گردید. ماهنامه نشنال جئوگرافیک جلد 167، شماره 6 به تاریخ ژوئن 1985 از این عکس برای روی جلد مجله استفاده نمود. این عکس در گالری های بسیاری طی سالیان در سراسر جهان به نمایش گذاشته شد و جوائز متعددی بدست آورد.
اما سازمان مجاهدین خلق در آن سالها از این تصویر برای خیریه ایران اید Iran Aid در انگلستان که جهت کلاهبرداری و پولشویی، ظاهرا بدون ارتباط با مجاهدین خلق، تشکیل شده بود سوء استفاده نمود و سالیان سال این دختر را به عنوان سمبل کودکانی که والدینشان در ایران اعدام شده و آواره گشته اند و نیاز به کمک دارند معرفی کرد و احساسات مردم انگلستان را برانگیخت و فریبشان داد و از آنها سوء استفاده نمود.
ماهیت ایران اید و کلاهبرداری ها و پولشویی های این خیریه ساختگی بعدا توسط برخی رسانه ها برملا شد و مشکلات حقوقی و سیاسی بسیاری برای سازمان مجاهدین خلق در انگلستان و همچنین در میان افکار عمومی به وجود آورد و نهایتا ایران اید بسته شد. این کلاهبرداری بزرگ در انگلستان به صورت گسترده رسانه ای گردید و حتی در مطبوعات به سوءاستفاده از همین عکس هم اشاره شد، اما مانند خیلی از تخلفات سازمان در کشورهای غربی مشکل از طرق سیاسی رفع و رجوع گردید و دولت انگلستان صرفا به بسته شدن این خیریه قلابی اکتفا کرد.
مجید تفرشی تاریخدان و محقق مقیم انگلستان با به دست آوردن اسناد و مدارک طبقه بندی شده از کتابخانه ملی بریتانیا اقدام به تهیه مستندی با عنوان “خیریه اشرف” نمود که پرده از واقعیتهای پنهان این کلاهبرداری بزرگ سازمان مجاهدین خلق برداشت و این اخطاری به مردم انگلستان و دیگر کشورها بود تا قربانی مطامع یک فرقه تروریستی نشوند و به اسم کودکان ایرانی هزینه مهمانی ها و خوش گذرانی های مریم رجوی را فراهم ننمایند.
عضو جدا شده از سازمان منافقین گفت: ضد انسانیترین نشست منافقین، «نشست طعمه» بود. چادرهایی را تعبیه کرده بودند و پس از خیساندن و تحقیر و توهینهای فراوان به سوژه او را وارد نشست مسعود رجوی میکردند.
به گزارش فراق، فواد بصری در جلسه ۳۹ دادگاه منافقین در جایگاه حاضر شد و پس از ادای سوگند، اظهار کرد: من در مهر ۱۳۶۶ در منطقه دهلران به دست اعضای سازمان منافقین به اسارت درآمدم و سرباز بودم که اسیر شدم. سازمان منافقین با مردم و ملت ایران دشمنی خاصی داشت. زمانی که اسیر شدم با چشمان خودم دیدم که سربازانی که زخمی شده بودند را با شلیک تیر به شهادت میرساندند.
فواد بصری افزود: پس از آنجا ما را به منطقهای به نام سردار بردند که متعلق به سازمان منافقین بود. چند روز را در آنجا سپری کردیم و پس از برگزاری چندین جلسه و شستوشوی مغزی و با وعدههای دروغین و حتی با تهدید به عضویت سازمان منافقین در آمدیم. من آن زمان ۱۸ سال بیشتر سن نداشتم.
قاضی پرسید: چگونه شما را تهدید میکردند؟
عضو جدا شده سازمان منافقین پاسخ داد: به ما میگفتند اگر دولت ایران شما را دستگیر کند شما را اعدام میکند. به ما وعده دادند اگر چهار ماه آنجا بمانیم به عنوان پناهنده سیاسی ما را به کشورهای اروپایی میفرستند. من هم جوان بودم و گول این وعده و وعیدها را خوردم و به این گروهک پیوستم و ۲۰ سال عضو این سازمان بودم.
قاضی پرسید: چه تعداد از این اسرا به سازمان پیوستند؟
بصری جواب داد: ما حدود ۱۰۸ نفر بودیم که به دست منافقین اسیر شدیم و حدود ۲۰ نفر از ما به این سازمان پیوست. همه ما سرباز و کم سن و سال بودیم.
قاضی گفت: از سرنوشت کسانی که عضو این سازمان نشدند اطلاع دارید؟
این شاهد عینی بیان کرد: خیر. ما را از هم جدا کردند و ما که عضویت در این سازمان را پذیرفته بودیم برای طی کردن آموزشهای نظامی به منطقه سردار منتقل شدیم. پس از اینکه آنجا آموزشهای لازم را دیدیم ما را برای اجرای عملیات چلچراغ آماده کردند. البته ما حتی با عضویت در این سازمان برچسب اسیر پیوسته خوردیم و از نیروهای اصلی آنها جدا بودیم و میتوان گفت که درجه پایینتر از اعضای گروهک داشتیم.
قاضی دوباره پرسید: چند نفر از سربازان ما را با تیر خلاص زدند؟
بصری گفت: من ۵ یا ۶ نفر را با چشم خودم دیدم که تیرباران کردند.
قاضی دهقانی سوال کرد: در طول مدت زمانی که عضو این گروهک بودید آیا موردی پیش آمد که افراد را تیر خلاص بزنند؟
این عضو جدا شده گروهک منافقین تصریح کرد: آنجا تیر خلاص نمیزدند، اما با روشهای مختلف افراد را از بین میبردند. «اشرف» پادگانی بود که ورود به آن آزاد و خروج از آن ممنوع بود. اگر کسی میخواست از آنجا خارج شود او را قرنطینه و شکنجه میکردند. آنها مرا ۲۰ سال شکنجه روحی کردند. در طول مدت عضویتم در سازمان چندین بار درخواست جدایی از این سازمان را کردم برای همین میخواستند مرا به زندان ابوغریب منتقل کنند.
وی افزود: یک بار مهوش سپهری به من گفت که تحت هیچ شرایطی با انتقال تو به زندان ابوغریب موافقت نمیکنم، چون به زبان عربی تسلط داری و در آنجا شرایط و وضعیت اردوگاه (اشرف) را به سربازان عراقی میگویی. به من گفت حتی اگر لازم باشد تو را در اردوگاه اشرف دفن میکنم.