قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق ، مصطفی آزاد

قاصد1393

افشاگری و تحلیل و تبیین عملکرد گروهک تروریستی مجاهدین خلق ، مصطفی آزاد

این وبلاگ برآن است چهره واقعی این جریان تروریستی را درسرسپاری به قطب های استعماری جهان ، بطور شفاف به تصویر بکشد ... (مصطفی آزاد)

دوستان و مراجعین محترم وبلاگ ، قابل ذکر هست این وبلاگ درادامه وبلاگ ghased1393.mihanblog.com و به جهت تعطیلی سایت میهن بلاگ ایجاد گردید . ضمن اینکه با آدرس دوم ghased1393.blogsky .com هم در این مسیر پیش می رویم ...

پیوندها

۲۲۳ مطلب با موضوع «فرقه رجوی و اغتشاشات» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

استاد حقوق بین‌الملل گفت: استفاده از عنوان «ارتش آزادی‌بخش» هیچ اعتبار حقوقی بین‌المللی برای منافقین ایجاد نمی‌کند.

court2025 36 6

 

به گزارش فراق، زینب فرهمندزاد، استاد حقوق بین الملل در تشریح ساختار حقوقی تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق و ارتش موسوم به «آزادی‌بخش ملی» آن در جلسه ۳۹  دادگاه محاکمه منافقین اظهار داشت: در حقوق بین‌الملل عنوان «ارتش آزادی‌بخش ملی» منافقین به صورت رسمی شناسایی نشده است. این ارتش آزادی‌بخش ملی معیارهای لازم طبق حقوق بین‌الملل برای نهضت‌های آزادی‌بخش را ندارد.

وی گفت: همانطور که می‌دانیم، حکومت جمهوری اسلامی ایران با رای قاطع و اکثریت قریب به اتفاق مردم روی کار آمد و در حقیقت استعماری وجود نداشت که بر علیه آن نهضت آزادی‌بخش شروع به کار کند؛ بنابراین صرف استفاده از عنوان «ارتش آزادی‌بخش» هیچ اعتبار حقوقی بین‌المللی برای گروه ایجاد نمی‌کند. اعتبار حقوقی وابسته است به مشروعیت اهداف و روش‌های مبارزه آن گروه، یعنی آیا تروریستی هستند یا نه، زیرا نهضت‌های آزادی‌بخش هم نمی‌توانند دست به اعمال تروریستی بزنند و باید مبارزاتشان در چارچوب اصول بشردوستانه انجام شود.

کارشناس حقوق بین‌الملل تصریح کرد: شکنجه افراد یا کشتار غیرنظامیان توسط ارتش یا نهضت آزادی‌بخش پذیرفتنی نیست، زیرا حتی اگر در زمره نهضت‌های آزادی‌بخش باشند، باید اصول کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو ۱۹۴۹ را رعایت کنند. طبق این اصول، باید رعایت حقوق انسانی و اصول بشردوستانه صورت گیرد؛ غیرنظامیان نباید هدف حمله قرار گیرند، شکنجه و کشتار غیرنظامیان ممنوع است و اهداف غیرنظامی نباید تخریب شوند. هیچ نهاد بین‌المللی، از جمله سازمان ملل یا نهادهای منطقه‌ای، گروهی از اپوزیسیون ایرانی را به عنوان نماینده مشروع مردم ایران معرفی نکرده است. روش‌های مبارزه منافقین که شامل خشونت و ترور و کشتار است، با اصول حقوق بشردوستانه بین‌المللی مغایرت دارد و نهضت آزادی‌بخش نمی‌تواند دست به این اقدامات بزند.

استاد حقوق بین الملل پاسخ داد: چرا برخی گروه‌ها مثل «ارتش آزادی‌بخش ملی» به رسمیت شناخته نشده‌اند؟ دلیل اصلی این است که این گروه‌ها حمایت مردمی گسترده‌ای در داخل کشور نداشتند، با دشمنان خارجی مثل رژیم صدام همکاری کردند و از روش‌های خشونت‌بار و تروریستی استفاده کردند. به همین دلیل نهادهای بین‌المللی معتبر نیز آنها را به رسمیت نشناخته‌اند.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

نماینده حقوقی ارتش جمهوری اسلامی ایران گفت: ارتش به‌اصطلاح ملی آزادی‌بخش منافقین کاملاً در خدمت اهداف دشمن یعنی رژیم بعث بود.

court2025 39 5

 

به گزارش فراق، فرخانی در جلسه ۳۹ دادگاه محاکمه منافقین اظهار داشت: عملیات آفتاب ممکن است شبیه یک حمله معمولی مثل حمله‌ای که یک گروه تروریستی فرض کنید در سیستان و بلوچستان انجام می‌دهد: چند نفر را در یک پاسگاه به شهادت می‌رسانند و سپس عقب‌نشینی می‌کنند. اما باید توجه داشت که این اقدامات برای آن بود که به صدام اثبات شود اینها توانایی انجام عملیات در آن سطح را دارند و بدین‌وسیله پروژه‌ها و ماموریت‌های بزرگ‌تر به آنها واگذار شود. از منظر اهداف، ارتش به‌اصطلاح ملی آزادی‌بخش کاملاً در خدمت اهداف دشمن یعنی رژیم بعث بود و افراد نظامی و غیرنظامی زیادی را به شهادت رساند، به اسارت گرفت و عملیات‌های متعددی علیه مردم ایران انجام داد؛ دقیق‌تر اینکه می‌توان این ارتش را ارتش یاغیان نامید.

وی گفت: یکی از دلایلی که آنها را یاغی می‌دانم اینکه مطرودان از سوی جمهوری اسلامی هستند که در عملیات‌هایی مانند چلچراغ یا عملیات بزرگ‌تر فروغ جاویدان، رجوی بیانیه داد و طرفدارانش را از کشورهای مختلف گرد آورد. در توضیحاتشان جایی گفته شد که «سرباز نداشتیم» و تاکید کردند که نیروها داوطلب بوده‌اند؛ اما واقعیت این است که این ارتش از صفر تا صد برنامه آموزشی، برنامه عملیاتی و اطلاعاتی منظم نداشت. ضرورت تشکیل چنین نیرویی از سوی رژیم بعث احساس شد و به‌تدریج نیروهایی جذب شدند؛ بخشی از این افراد آموزش ندیده و برخی هم اعضای سازمان در کشورهای دیگر بودند که با فراخوان به داخل صحنه آورده شدند. به آنها شستشوی ذهنی داده می‌شد و نهایتاً بسیاری از آنها به هلاکت رسیدند و سازمان آنها را «شهید» نامید تا در تاریخ خود ثبت کند.

فرخانی ادامه داد: در ۸ فروردین ۱۳۶۷، خیانت تاسف‌بار رجوی با حمایت عملیاتی صدام به انجام عملیات موسوم به آفتاب در منطقه فکه منجر شد. یکی از ویژگی‌های دیگری که در رهبران این سازمان وجود داشت، بهره‌بردن از مظاهر دینی به‌صورت نمایشی بود؛ مثلاً با کفش نماز خواندن یا برپایی مراسم عزاداری امام حسین به صورت نمادین؛ برداشت آنها از دین بیشتر برای فریب و ردّگم‌کنی بود تا باور واقعی. نام‌گذاری عملیات‌ها نیز اغلب با الهام‌گیری‌های سطحی از مفاهیم دینی همراه بود؛ مثلاً آفتاب را منتسب به حضرت امام رضا (ع) و چلچراغ را به عنوان نمادی از جایگاه حضرت علی (ع) می‌دانستند. چنین اقدامات و نمایش‌هایی در کنار پوشش‌های نامناسبِ دیگری که مشاهده می‌شد، نشان‌دهنده سطحی‌نگری و فریبکاری آنها بود.

وی گفت: ارتش سازمان منافقین در تاریخ ۷ فروردین ۶۷ با هدف گرفتن اسیر، برهم زدن ساختار مناطق عملیاتی و بهره‌برداری تبلیغاتی، عملیاتی موسوم به آفتاب در منطقه فکه انجام داد؛ در حالی که نیروهای لشکر ۷۷ خراسان ارتش، نیروی زمینی و سپاه پاسداران در آن منطقه حضور داشتند. شاید یکی از دلایلی که ذهن‌ها را معطوف کرد که چرا دقیقاً لشکر ۷۷ هدف قرار گرفت، این باشد که لشکر ۷۷ خراسان یک لشکر پیاده‌مکانیزه پیروزمند بود و در جنگ رشادت‌ها و سوابق قابل توجهی از خود نشان داده بود. توضیح دلایل انتخاب منطقه فکه نیز موضوعی است که باید دقیق‌تر بررسی شود؛ یکی از دلایل اصلی انتخاب این منطقه، وجود شنزارها و وضعیت رملی بود که ایجاد سنگر و ممانعت از پیشروی را سخت می‌کرد و فضای باز برای ضربه‌زدن فراهم می‌نمود. اما اصل مطلب این است که انتخاب فکه به لحاظ جغرافیایی و تاکتیکی برای این نوع عملیات مناسب بود و هدف‌های مشخصی را دنبال می‌کرد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

در پی افشای اسناد جدید، ابعاد گسترده‌ای از همکاری تشکیلات تروریستی منافقین با رژیم صهیونیستی در راستای عملیات روانی و اطلاعاتی علیه ملت ایران آشکار شد.

ashraf3 7

 

به گزارش فراق، بر اساس اطلاعات به‌دست‌آمده، پس از استقرار کامل منافقین در آلبانی در سال ۱۳۹۵، سازمان جاسوسی موساد تلاش‌های هدفمندی برای برقراری ارتباط با این تشکیلات آغاز کرد.

در این راستا، صهیونیست‌ها دفتری به نام «فارا» برای منافقین تأسیس کردند و فردی به نام امید خدیر را به‌عنوان مسئول انتقال چمدان‌های حاوی پول نقد از موساد به منافقین و هماهنگ‌کننده جلسات میان دو طرف تعیین نمودند.

در سال ۱۳۹۵، انتقال یک میلیون دلار پول نقد به مقر اشرف ۳ در آلبانی با مشکل مواجه شد و این محموله ضبط گردید. این رویداد صهیونیست‌ها را وادار به طراحی سازوکار جدیدی کرد.

در سال ۱۳۹۷، رژیم صهیونیستی برای رسمی‌سازی این همکاری، وزیر وقت دفاع آلبانی را به سرزمین‌های اشغالی دعوت کرد تا با آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ وقت رژیم، دیدار کند. در این مذاکرات، از وزیر آلبانیایی خواسته شد تا زمینه تأسیس دفتری برای موساد در تیرانا با پوشش دیپلماتیک فراهم شود.

این دفتر امکان ارتباط مستقیم و امن میان موساد و منافقین را تسهیل کرد و حتی شرایط انتقال افراد این تشکیلات به تل‌آویو برای آموزش‌های تخصصی جنگ سایبری فراهم شد.

تشکیلات خائن منافقین که سال‌هاست با فعالیت‌های تخریبی در فضای مجازی به دنبال التهاب و آشوب آفرینی در ایران است، با حمایت مالی و آموزشی صهیونیست‌ها، به ابزاری برای پیشبرد اهداف خصمانه علیه کشور تبدیل شده است.

البته مزدوری و وطن فروشی تشکیلات تروریستی منافقین علیه مردم و کشور ایران از گذشته تا کنون همواره ادامه داشته است؛ آن‌ها در برهه‌های زمانی مختلف به استخدام بازیگران ضدایرانی ازجمله مدعیان غربی حقوق بشر درآمده و تلاش کردند در ازای دریافت حمایت یا حتی مشتی پول، خدمات مزدوری را برای تامین اهداف نامشروع کارفرمایان خود ارائه کنند.

فراق؛ طلوع حقیقت، برای فروپاشی تاریکی

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

پنجم مهرماه ۱۳۶۰، روزی بود که سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در توهمی ابلهانه، آن را به‌عنوان «۲۲ بهمن دوم» در نظر گرفته بود که به نمادی از شکست فضاحت بار برای این تشکیلات خائن تبدیل شد.

5mehr60

 

به گزارش فراق، در حالی که انقلاب اسلامی درگیر تجاوز رژیم بعث عراق و توطئه‌های داخلی و خارجی بود، منافقین با تدارک تظاهرات مسلحانه و آشوب‌های پراکنده در شهریور ۱۳۶۰، که به شهادت بزرگانی چون آیت‌الله مدنی و قدوسی انجامید، خود را برای یک درگیری بزرگ آماده کردند. قرار بود این تظاهرات در اول مهرماه برگزار شود، اما هوشیاری مراجع، مسئولان وقت و حمایت‌های گسترده مردمی از نظام، نقشه منافقین را خنثی کرد و این برنامه به ۵ مهر موکول شد.

سران منافقین، با فریب اعضا و هواداران خود، وعده داده بودند که با شلیک یک گلوله، مردم به حمایت از آنها به خیابان‌ها می‌ریزند، مجلس و رسانه‌ ملی را تسخیر می‌کنند، زندانیان اوین را آزاد کرده و در نهایت به جماران یورش می‌برند. آنها حتی به نیروهای خود توصیه کرده بودند که مردم با «شکلات و شیرینی» از شما استقبال خواهند کرد، زیاد خود را مشتاق نشان ندهید، اما «تشکر» را هم فراموش نکنید! این توهمات، ریشه در خیال‌پردازی‌های مسعود رجوی و دیگر سرکردگان این تشکیلات داشت که گمان می‌کردند با آشوب و خشونت می‌توانند انقلاب نوپای اسلامی را ساقط کنند.

در روز حادثه، ده‌ها واحد مسلح منافقین با شعار و اقدامات آشوبگرانه به خیابان‌ها ریختند تا به‌گمان خود، «۲۲ بهمنی دیگر» رقم بزنند. اما برخلاف تصوراتشان، مردم ایران متحد و قدرتمند در برابرشان ایستادند. محمدرضا یزدی‌خواه، از مسئولان سازمان‌دهی این تظاهرات، بعدها اعتراف کرد که مردم با دست خالی در برابر تیم‌های مسلح منافقین ایستادگی کردند و حتی امکانات خیابان را جمع‌آوری کردند تا مبادا به سنگر آشوبگران تبدیل شود. سران منافقین، در اوج بی‌رحمی، به نیروهای خود دستور داده بودند هر کس، حتی مردم عادی، مانع راهشان شود را بکشند. نتیجه این خیانت، فاجعه‌ای برای منافقین بود. در این جریان، ۱۶ نفر از خرابکاران کشته، ۳۱ نفر از مردم و نیروهای نظامی به شهادت رسیدند و بیش از ۱۵۰ نفر از اعضای سازمان دستگیر شدند.

امروز، منافقین با فرافکنی و تحریف تاریخ، تلاش می‌کنند این شکست مفتضحانه را از خاطرها محو کنند، اما حقیقت آشکار است: ۵ مهر ۱۳۶۰، روزی است که توهمات منافقین در برابر بصیرت مردم ایران فروپاشید. این روز، یادآور خیانت سازمانی است که با خشونت و ترور، از گذشته تا امروز در خدمت دشمنان این مرزوبوم قرار گرفته است.

ایران اسلامی اکنون با وجود همه توطئه‌ها، همچنان در قله‌های افتخار استوار ایستاده و منافقین زبون، جز خیانت و شکست، چیزی برای عرضه ندارند.

انتهای پیام

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

«تحلیلی که از جریان ۵ مهر گفته بودند این بود که بعد از انجام دادن یک‌سری تظاهرات مسلحانه و شورشی در شهریور ماه ۶۰ و سنجیدن شرایط جامعه باید این تظاهرات مسلحانه را به شکل کیفی‌تر به نمایش گذاشت تا مردم با دیدن این صحنه‌ها برانگیخته شوند…»

15mehr60 6

 

به گزارش فراق، پروین پرتوی، فرمانده واحد تروریستی منافقین در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ در اعترافات خود نوشته است: «در تظاهرات مسلحانه ۵ مهر سال ۱۳۶۰ من به عنوان فرمانده یک واحد عملیاتی در تظاهرات شرکت کردم و افرادی که با من در تظاهرات شرکت کرده بودند عبارتند از: مژگان زندی، ثریا پرتوی، فرزانه مهدی‌زاده و بنا بود اشخاص دیگری هم باشند، مانند فریبا… ، نسرین نیکبخت و کس دیگری که اسم کوچکش زهرا بود. (البته نسرین نیکبخت و زهرا کمی دیر رسیدند و به صورت فردی در محل حاضر بودند…)

در تظاهرات ۵ مهر بچه‌های تحت مسئولیتم مسلح به کوکتل، نارنجک و ژ-۳ بودند و خودم مسلح به کلت بودم و تظاهرات مسلحانه ۵ مهر ساعت حدود۱۰:۳۰ در تقاطع خیابان ولیعصر و طالقانی بودیم که تظاهرات با شعار دادن و تیر خالی‌کردن شروع شد و یک اتوبوس شرکت واحد در وسط خیابان به آتش کشیده شد.

در همین وهله اول بود که تمام مردم با وحشت و ترس خیابان ها را سریع خالی کردند و تمام افرادی که مغازه‌دار بودند سریع مغازه‌ها را بسته و خیابان خلوت شد و خیلی سریع نیروهای انتظامی و کمیته در منطقه حاضر شدند و اصلاً تظاهرات و یا راهپیمایی حتی برای چند قدم صورت نگرفته و سریع به‌درگیری و زد و خوردهای مسلحانه کشیده شد.
من و بچه‌های تحت مسئولیتم به داخل یک ساختمان در کوچه‌ای رفتیم و این ساختمان مربوط به بنیاد امور جنگ زدگان می‌شد و بعد از مدتی کوتاه این ساختمان به دست افراد کمیته و سپاه در آمد…

بعد از تظاهرات ۵ مهر یادم هست که مدتی تشکیلات درباره تظاهرات ۵ مهر چیزی به آن شکل نگفت و بعد از مدتی کلاً خط تظاهرات مسلحانه دیگر مطرح نشد و مشخص بود که به نتایجی که می‌خواستند دسترسی یابند، نیافتند و چون هدف اصلاً از تظاهرات کشیدن مردم به صحنه جنگ و گریز بود و حتی دادن کشته نیز بود، خود تشکیلات بعدها می‌گفت که حتی تظاهرات مسلحانه نیز باعث برانگیختن مردم نشد…

تحلیلی که از جریان ۵ مهر گفته بودند این بود که بعد از انجام دادن یک‌سری تظاهرات مسلحانه و شورشی در شهریور ماه ۶۰ و سنجیدن شرایط جامعه باید این تظاهرات مسلحانه را به شکل کیفی‌تر به نمایش گذاشت تا مردم با دیدن این صحنه‌ها برانگیخته شوند و با گرفتن روحیه و انگیزه و ریختن ترس و وحشت مردم و باز‌شدن جو و شکستن سد و جو موجود مردم را به صحنه کشید و وقتی مردم به صحنه کشیده شدند کار تمام است و خیلی سریع می‌شود به مراکز حساس حمله کرد و… »

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

سرهنگ بازنشسته ارتش و جانباز جنگ تحمیلی گفت: ارتش موسوم به آزادی‌بخش ملی ایران چیزی بیش از اغراق و پروپاگاندا نیست، در عملیات‌هایی که منافقین علیه کشور انجام دادند، برخلاف بزرگنمایی‌های خودشان، بدون استفاده از تجهیزات زرهی بود و فقط با نیروهای پیاده درگیر شدیم.

court2025 39 4

 

سپس سرهنگ بازنشسته و جانباز، به عنوان شاهد در جایگاه حاضر شد و پس از ادای سوگند، گفت: جنگ ایران و عراق موقعیت خوبی بود تا رجوی بتواند به اهداف و منافع خود برسد و حمایت دولت عراق را برای پشتیبانی از خود و گروهک تروریستی‌اش جلب کند. آنچه که مسلم است ارتش آزادی‌بخش ملی ایران مثل همه آنچه که در رابطه با این سازمان می‌بینیم چیزی بیش از اغراق و پروپاگاندا نیست.

شعاع‌الدین فلاح‌دوست افزود: این گروهک تعدادی از افراد را به گرد خود جمع کرده است و در آن زمان برای بقای خود راهی جز همکاری با دولت متخاصم جمهوری اسلامی ایران نداشت، بنابراین به سمت رژیم بعث عراق دست دوستی و همکاری دراز کرد.

این شاهد عینی ادامه داد: اعضای این گروهک نیروهای زبده و آموزش دیده نظامی نبودند و در ارتش عراق به عنوان نیروی عملیاتی و حرفه‌ای به کار برده نمی‌شدند. اینها نیروهایی بودند که با توجه به برداشت شخصی خودشان از دین اسلام اطراف رجوی جمع شده بودند و نیروهای سازماندهی شده نظامی نبودند؛ بنابراین عملیات‌هایی که با حضور اعضای سازمان انجام شده عملیات‌های مهم و قابل اعتنایی نیست.

سرهنگ بازنشسته و جانباز شعاع الدین فلاح دوست گفت: سال ۶۷، خطی که ما پدافند آن را به عهده داشتیم، یک خط هلالی بود سمت چپ جاده فکه که مسئولیت آن به گردان ما سپرده شده بود. گروهان من در مرکز این هلالی قرار داشت و گروهان دوم در سمت چپ بود که هم‌دوره من، شهید محمدعلی قاسم‌زاده، در همان روز به شهادت رسید.

وی گفت: در شب عملیات، ساعت‌ها معمولاً در این خط به‌خاطر نزدیکی به نیروهای دشمن تا صبح بیدار بودیم. تازه از سر زدن به بچه‌های مستقر در نگهبانی خط برگشته بودم و ساعت پس از نیمه‌شب در سنگر خودم نشسته بودم که صدای توپخانه ارتش عراق به‌وضوح شنیده می‌شد. سریع بلند شدم و از سنگر بیرون آمدم. کل خط زیر آتش توپخانه عراق بود. عملیات‌های نظامی معمولاً این‌گونه است که پیش از حمله، پشتیبانی‌ها اول زیر آتش قرار می‌گیرند، اما این بار خط زیر آتش بود، صدای شدیدی از جلو به گوش می‌رسید، من را به داخل خاکریز کشاند و به نیروها گفتم با تمام سلاح‌ها به سمت جلو تیراندازی کنند، چون صدا از آن طرف می‌آمد.

وی ادامه داد: حدود ۱۰تا ۱۵دقیقه گذشت، اما هیچ کس از جلو نیامد. حدس زدم ممکن است دشمن بخواهد ما را فریب دهد و صبر کند تا مهمات‌مان تمام شود، سپس حمله کند، بنابراین دستور دادم تیراندازی متوقف شود تا ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. در همین حال، من خودم به سنگر شهید فاتح‌زاده رفتم و هماهنگی‌هایی انجام دادیم، سپس به سنگر خودم برگشتم. پس از گذشت یک یا دو ساعت از آتش سنگین توپخانه ارتش عراق، متوجه شدم سمت پاسگاه گردان ما که چند کیلومتر عقب‌تر از خط مقدم بود، تیرهای رسام رد و بدل می‌شود. یکی از نکات مهم این بود که ارتباط تلفنی به دلیل حملات عراق قطع شده بود و فقط ارتباط بی‌سیم برقرار بود که آن هم امنیت لازم را نداشت؛ بنابراین تصمیم گرفتیم خودمان بدون تماس با عقب عملیات را ادامه دهیم، چون احتمال داشت شنود شده باشد.

شعاع الدین فلاح دوست افزود: درگیری در سمت پاسگاه آغاز شده بود و من به بچه‌ها دستور دادم دو سوم نیروها به سمت خط پدافندی جلو بروند و یک سوم نیروها در عقب مستقر شوند. نزدیک صبح، هوا هنوز روشن نشده بود که گروهی از منافقین از عقب به سمت خط ما حمله کردند. ما با آنها درگیر شدیم و آنها توانستند فقط از خط عبور کنند و سپس عقب‌نشینی کردند.

بزرگنمایی‌های منافقین در عملیات‌ها

وی گفت: عملیاتی که انجام دادند، برخلاف بزرگنمایی‌های خودشان، بدون استفاده از تجهیزات زرهی بود و فقط با نیروهای پیاده درگیر شدیم. چیزی که برای آنها اهمیت داشت، جلب اعتبار از صدام بود که به آنها کمک می‌کرد وابستگی خود را نشان دهند. نهایتاً چند عملیات محدود انجام دادند که بزرگترین آن، عملیات فروغ جاویدان بود که خوشبختانه موفقیت‌آمیز نبود و شکست خورد.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
 
چه کسی به موساد گرای حمله به میدان تجریش در تهران را داد؟
در سی‌وهشتمین جلسه دادگاه مجاهدین، جزئیات جلسه محرمانه موساد و سران مجاهدین فاش شد؛ جلسه‌ای که به طراحی و هدایت ترور خونین میدان تجریش گره خورده است.

سی‌وهشتمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین و بررسی ماهیت این سازمان به‌عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سه‌شنبه ۱۸ شهریورماه در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد.

در جریان این جلسه، مرتضی سیمیاری، کارشناس امنیت منطقه، با اشاره به نقش مجاهدین در حوادث اخیر گفت: «صبح ۲۳ خرداد، ساعاتی پس از آغاز حملات رژیم صهیونیستی به ایران، جلسه‌ای آنلاین میان برخی اعضای مجاهدین در پاریس و موساد برگزار شد. در این نشست، از مجاهدین خواسته شد تحلیل خود درباره حملات و ترورهای تهران را ارائه دهند. آنان اعلام کردند که ترور و تخریب ساختمان‌ها برای براندازی در ایران کافی نیست و باید بمب‌گذاری در خیابان‌ها صورت گیرد.»

وی افزود: «روز ۲۵ خرداد، عناصر رژیم صهیونیستی با مشورت مجاهدین، بمبی را در تجریش منفجر کردند که به شهادت تعدادی از مردم عادی از جمله هوشنگ ناصرپور، راننده تاکسی ۷۰ ساله، انجامید. او دو فرزند خردسال داشت. این اتفاق یادآور اقدامات مسلحانه مجاهدین در دهه ۶۰ است.»

سیمیاری در ادامه به تغییر رویکرد دولت آلبانی پس از جنگ ۱۲ روزه اشاره کرد و گفت: «پس از آغاز این جنگ، دولت آلبانی با درک تهدیدات، دستور بازگشایی ۶۰۰ هزار پناهگاه زیرزمینی و کوهستانی را صادر کرد. رسانه‌های آلبانی نیز اسناد این اقدام را منتشر کردند.»

او با استناد به مصاحبه آرتان خوجه، کارشناس امنیتی آلبانی با یورونیوز، توضیح داد: «خوجه اعلام کرده است که در آلبانی گروهی اپوزیسیون مسلح (مجاهدین) مستقر است که آموزش‌های خرابکارانه خود را از دوران حضور در اردوگاه اشرف در عراق گرفته و اکنون تحت آموزش اسرائیل برای حمله به نخبگان و اماکن غیرنظامی فعالیت می‌کند.»

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

یک عضو جداشده از تشکیلات تروریستی منافقین در جریان دادگاه علنی محاکمه منافقین از جزئیات همکاری این تشکیلات با رژیم بعث عراق و انجام فعالیت‌های جاسوسی علیه ایران پرده برداشت.

 

به گزارش فراق، این فرد که ۲۶ سال در این گروهک حضور داشته، اظهار داشت: «من تقریباً ۲۶ سال سابقه حضور در گروهک منافقین داشتم و اطلاعات من در حوزه فعالیت‌های اطلاعاتی سازمان، فعالیت‌های جاسوسی و نحوه خدمات‌رسانی به سیستم‌های اطلاعاتی دولت عراق بود.»

وی در ادامه به نقش خود در ستاد اطلاعات این گروهک اشاره کرد و گفت: «حدوداً ۱۹ سال در ستاد اطلاعات سازمان مجاهدین فعالیت می‌کردم. من مسعود کشمیری را از نزدیک به هیچ وجه نمی‌شناختم ولی فردی به نام باقر را در سازمان می‌شناختم. از زمانی که رادیوی سازمان قرارگاه اشرف از منطقه سلیمانیه منتقل شد، فردی به نام مهندس کریم را از نزدیک می‌شناختم که ادعا می‌کرد باقر همان مسعود کشمیری است؛ همان کسی که انفجار هشت شهریور را رقم زد.»

این عضو جداشده به تشریح ساختار اطلاعاتی این گروهک پرداخت و افزود: «سازمان مجاهدین به نوعی جزئی از ارتش عراق بود. بخش‌هایی از این اطلاعات مربوط به ارتش بود که در ملاقات‌ها تبادل می‌کردند. در کل نوار مرزی، واحدهای شنود دو الی سه نفره مستقر می‌شدند و مکالمات بی‌سیم ارتش یا سپاه ایران را شنود، کدها را باز و تحلیل می‌کردند. این اطلاعات از طریق افرادی مانند عباس داوری و مهدی ابریشمچی تحویل مخابرات یا استخبارات عراق می‌شد.»

وی همچنین به روش‌های خاص جمع‌آوری اطلاعات اشاره کرد و توضیح داد: «بخش اخباری وظیفه تخلیه تلفنی داشت. ممکن بود صد تخلیه تلفنی انجام دهند تا به یک نتیجه برسند. حتی ویدیوهای تلویزیون ایران را ضبط می‌کردند و توصیه می‌کردند که مانند یک روحانی صحبت کنند تا بتوانند خود را به جای آن‌ها معرفی کنند. این اطلاعات یا سؤالاتی که سیستم‌های استخبارات و اطلاعات ارتش عراق می‌دادند، از طریق تخلیه تلفنی و با شگردهای خاص منتقل می‌شد.»

این افشاگر در پایان به همکاری‌های بین‌المللی این گروهک اشاره کرد و گفت: «یکی از پایه‌های اصلی اطلاعات عراق مبتنی بر اطلاعاتی بود که سازمان می‌داد. کشورهای دیگر مثل آلمان و ترکیه نیز همین‌طور بودند. هر کشوری که سازمان از آنجا امکانات می‌گرفت، در برابر آن اطلاعات می‌داد. در ترکیه با پاسپورت‌های جعلی، رفت‌وآمدهای بغداد-استانبول-آنکارا به راحتی انجام می‌شد. ما در استانبول یک پایگاه جدا داشتیم و گزارش‌های رمزگذاری شده را ارسال می‌کردیم.»

به گزارش فراق، این اعترافات که در دادگاه علنی محاکمه منافقین مطرح شده است، تنها گوشه‌ای از خیانت‌ها و همکاری‌های این تشکیلات تروریستی با دشمنان ملت ایران را آشکار می‌کند.

  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰
زنان؛ قربانیان واقعی ایدئولوژی زن‌ستیز رجوی

 

هرچند رجوی امروز با الفاظ فریبنده درباره حجاب در ایران سخن می‌گوید، اما خود بزرگ‌ترین جنایت‌ها را علیه زنان درون تشکیلات مرتکب شده است. زنان و کودکان در فرقه او همواره قربانی اصلی بوده‌اند: از تجاوز جنسی و خشونت گرفته تا جدایی از فرزندان و قربانی شدن در عملیات‌ها. تاریخ گواه است که مسعود رجوی و دستگاه زن‌ستیز او باید روزی در برابر عدالت پاسخگو باشند.

پیام اخیر مسعود رجوی با عنوان «گناه بزرگ زن انقلابی مجاهد خلق، روسری یا اوج رزمندگی؟» که در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۴ در سایت رسمی این فرقه درج گردید، تلاش ناشیانه‌ای برای بزک کردن چهره پوسیده و ارتجاعی اوست. رجوی در این پیام کوشیده است تحمیل روسری در تشکیلات را به‌عنوان انتخابی آزادانه جلوه دهد؛ در حالی‌که تاریخ تلخ زنان در حصار این فرقه چیزی جز سرکوب، تحقیر، تجاوز و نابودی زندگی آنان نبوده است.

رجوی در ظاهر به جمهوری اسلامی بابت حجاب اجباری می‌تازد، اما در تشکیلات خود سخت‌گیرانه‌تر از هر نظام دیگری، زنان را به رعایت پوشش وادار می‌کرد. کوچک‌ترین «لغزش» – حتی یک تار موی بیرون‌مانده – با تحقیر، محاکمه و مجازات همراه بود. زنان مجبور بودند در جلسات موسوم به «انتقاد از خود» سر خم کرده و به «خطاهای ایدئولوژیک» اعتراف کنند.

بدین ترتیب زنان در تشکیلات مجبور به پیروی کامل از دستورات مربوط به پوشش، استفاده از روسری و حجاب، لباس خاص و تمیزی کامل برای جلسات می‌شدند؛ نه به عنوان انتخاب شخصی بلکه به‌صورت تحمیلی.

به شهادت خانم بتول سلطانی، عضو سابق شورای رهبری، رجوی زنان را به اتاق خواب خود می‌برد و تجاوز جنسی را تحت عنوان «رسیدن به قله رهایی» توجیه می‌کرد. او مدعی بود که زنان تنها از طریق تسلیم شدن کامل به جسم و روان «رهبر عقیدتی» می‌توانند از قید «اسارت جنسی» رها شوند! در حقیقت، زنان مجبور بودند تن به این کثافت دهند، وگرنه سرنوشتشان حذف، شکنجه یا مرگ بود.

  • بتول سلطانی: بارها شهادت داده که زنان مجبور بودند در برابر رجوی «لباس مقدس» – یعنی عریانی – بپوشند و با او هم‌بستر شوند.
  • زهرا میرباقری: یکی دیگر از جداشدگان تأکید کرده که در شورای رهبری زنان موظف بودند «تسلیم جسمی و روحی مطلق» داشته باشند.
  • در نشستی موسوم به «غسل جنسی»، رجوی از زنان می‌خواست تمام افکار و خواسته‌های شخصی خود را اعتراف کنند و تنها عشق و توجه به «رهبر» داشته باشند.
  • مصطفی آزاد
  • ۱
  • ۰

عیسی آزاده، عضو نجات یافته از تشکیلات مجاهدین خلق  گفت: خانم مینو فتحعلی به دلیل مخالفت با پیوستن به حرمسرای رجوی، از تشکیلات فرار کرد اما توسط نیروهای امنیتی عراق دستگیر شد و در قرارگاه باقرزاده، تحت تهدید و شکنجه شدید قرار گرفت.

 

به گزارش خبرنگار فراق، در سال ۱۳۸۰، یکی از اعضای شورای رهبری مجاهدین به نام مینو فتحعلی، به دلیل فشارهای شدیدی که در تشکیلات به او وارد می‌شد، در اقدامی شجاعانه و با برنامه‌ریزی قبلی، با کمک گرفتن از یکی از همکارانش، اقدام به فرار کرد.

در سال‌های پیش از ۱۳۸۲ که حکومت صدام در عراق برقرار بود، تقریباً هیچکس اجازه خروج از سازمان را نداشت و به‌طور رسمی، کسی نمی‌توانست از سازمان خارج شود. حتی کسانی که پس از ماه‌ها گذراندن مراحل وحشتناکِ جلسات جمعیِ تحقیر و خردکردن شخصیت، بالاخره اجازه خروج می‌یافتند، به زندان ابوغریب منتقل می‌شدند.

به همین دلیل، برخی افراد از ترس رفتن به زندان ابوغریب، برای خروج از تشکیلات، اقدام به فرار می‌کردند. مینو فتحعلی نیز برای رهایی از فشارهای جلسات تحقیر، کتک و ناسزا، و از آنجا که راهی برای خروج قانونی نداشت، فرار کرد. بلافاصله پس از فرار او، حدود ۳۰ تا ۴۰ گروه گشت با دستور رجوی و همراهی انبوهی از نیروهای عراقی برای پیدا کردن او بسیج شدند و سرانجام پس از دو سه روز، او و همراهش در بغداد توسط گشت‌های سازمان و عراقی‌ها دستگیر و به کمپ بازگردانده شدند.

سپس او را برای چند ماه زندانی کردند و تحت شدیدترین فشارها قرار دادند. در آن زمان، یکی از سران سازمان به نام مهوش سپهری (نسرین) به‌طور رسمی در جلسه‌ای اعلام کرد که حکم فرار مینو از تشکیلات، مرگ است و او باید کشته می‌شد. همچنین در جلسه‌ای دیگر در حضور رجوی، حکم مرگ او اعلام شد و فردی که او را دستگیر کرده بود (زهره شفایی) مورد بازخواست رجوی قرار گرفت. رجوی با خشم فریاد زد: «تو که دستور تیر داشتی، چرا همانجا او را نکشتی و آوردی؟»

چند ماه بعد، در جلسات جمعی و محاکمه اعضای متمرد شورای رهبری، مینو فتحعلی از زندان به جلسه آورده شد و توسط شخص رجوی و در حضور ۷۰۰ تن محاکمه گردید. در آن جلسه، طی ساعات متمادی، سیلی از فحش، ناسزا، تحقیر و حکم اعدام به سوی او روانه شد و به او اعلام کردند که سزای فرار از تشکیلات رجوی، مرگ است.

  • مصطفی آزاد